• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • 40 329

    مقدمه درس


    الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.

    متن درس


    تقسيمات مركبات

    مرحوم آخوند(قدس سره) در رابطه با اجزاء و مقدمات داخليه، عنوان مقدميت را براى اجزاءپذيرفتند و ظاهر كلامشان بلكه صريح كلامشان در مركبات اين است كه ما براى اجزائشان مقدميّت‏قائل هستيم و بين اقسام مركبات هيچ فرقى نمى‏كند. امام بزرگوار(قدس سره) مركبات را در حقيقت‏چهار قسم و به يك اعتبار دو قسم مى‏دانند: مركبات حقيقيه و مركبات غير حقيقيه. مركبات حقيقيه‏دو نوع است: مركباتى كه اجزائشان اجزاء تحليليه عقليه است مثل جنس و فصل، يا اجزاء خارجيه‏است مثل ماده و صورت و به تعبير ايشان هيولا و صورت. مركبات غير حقيقيه هم كه توضيحش رادر كلام امام «ان شاء الله» عرض مى‏كنيم و آنها هم دو نوع است: مركبات صناعيه و مركبات اعتباريه‏است. در مسأله مقدميت اجزاء، ظاهر كلام مرحوم آخوند اين است كه تمام اين دو قسم كه هر قسمى‏هم داراى دو قسم است، را پذيرفتند. اما در مرحله دوم كه عبارت از دخول مقدمات داخليه در محل‏نزاع باشد، همه را انكار كردند. هيچ يك از مقدمات داخليه، داخل در محل نزاع در باب مقدمه نيست.پس در حقيقت مرحوم آخوند در مرحله اولِ بحث، راجع به تمامى مركبات، قائل به مقدميت مطلقه‏شدند. در مرحله دوم هم قائل به نفى مطلق هستند؛ يعنى هيچ يك از مقدمات داخليه در هيچ يك ازمركبات، داخل در نزاع در باب مقدمه واجب نيست. اثبات مطلق در مرحله اُولى و نفى مطلق درمرحله ثانيه. اين خلاصه نظريه مرحوم آخوند در كفايه است.

    نطر امام(ره) در مورد تقسيمات مركبات

    اما امام بزرگوار(قدس سره) هم راجع به مرحله اول بحث دارند و هم راجع به مرحله ثانيه بحث‏دارند. راجع به مرحله اول تقسيم را ايشان مى‏فرمايند و توضيح مى‏دهند. اول مى‏فرمايند: «المركبات‏على قسمين: مركباتٌ حقيقية و غير حقيقية». مركبات حقيقيه: عبارت از آن مركباتى است كه حقيقتاًو واقعاً بين اجزائش تركيب و اختلاط و امتزاج تحقق دارد. يك مطلب اعتبارى يا صناعى نيست، يك‏واقعيت است. منتها مركبات حقيقيه دو نوع و دو قسم است: يك قسم عبارت است از آن مركباتى كه‏اجزائش، اجزاء تحليليه عقليه است، يعنى آنچه شما فكر مى‏كنيد، مى‏بينيد دو جزء تقريباً تحقق‏ندارد اما وقتى كه عقل تحليل مى‏كند با يك بررسى دقيق مى‏بيند دو جزء تحقق دارد، مثل مسأله‏تركّبِ ماهيّت از جنس و فصل. اينكه جنس جزئيت براى ماهيت دارد و فصل جزئيت براى ماهيت‏دارد، به آن معنا نيست كه يك چيزى به نام جنس، خودش استقلال دارد و يك چيزى هم به نام فصل،خودش استقلال دارد. بعد اين دو يك تركّبى پيدا كرد و از تركّب اينها ماهيّت تحقق پيدا كرد! نه مسأله‏به اين صورت نيست. مسأله به اين صورت است كه عقل بعد از آن كه دو نوع از يك جنس را كنار هم‏مى‏گذارد مثلاً بقر و غنم را كنار هم مى‏گذارد، بقر يك نوع از انواع حيوان است، غنم نوع ديگر ازانواع حيوان است و اين دوتا را با هم مقايسه مى‏كند و با هم مى‏سنجد، با دقت مى‏بيند كه در اين دوتايك جهت مشتركه‏اى وجود دارد، با اينكه اينها متباين هستند، با اينكه امكان ندارد كه اين دوتا عنوان‏در يك موجود تصادق داشته باشد، معذلك يك جهت مشتركه كه آن جهت حيوانيّت مطلقه است درهر دو به صورت اشتراك وجود دارد و در عين حال، در هر كدام هم يك جهت مميّزه تحقق دارد، يك‏جهت مميّزه‏اى در بقر هست كه «لاتوجد فى الغنم» و يك جهت مميّزه‏اى در غنم وجود دارد كه«لاتوجد فى البقر»، وقتى كه عقل چنين تحليلى را پياده مى‏كند، مى‏بيند كه لا محاله يك تركّبى در كاراست، نمى‏شود كه جهت مشتركه با جهت مميّزه يك چيز باشد، لابد جهت مشتركه امرٌ و جهت‏مميّزه امرٌ آخر، از آن جهت از مشتركه تعبير به جنس مى‏كند و از اين جهت از مميّزه تعبير به فصل‏مى‏كند.

    ماهيت و جزئيت شى‏ء

    پس در حقيقت، ماهيت در رابطه با جنس و فصل يك مركب از جنس و فصل است. اما جزئيّت‏جنس و جزئيّت فصل فقط در مقام تحليل عقلى مطرح است و در همان مقام ماهيّت مطرح است. كه‏در حقيقت شايد بالاترين مسأله تركُّب حقيقى و تركُّب واقعى يك چنين مطلبى باشد. لكن در همين‏جا هم با اين كه تركُّب گاهى حقيقى هست لكن در عين حال، اجزاء، اجزاء تحليليه نيستند بلكه‏اجزاء، اجزاء خارجيه هستند. تركُّب حقيقى است، اما جزئيت، جزئيّت خارجى است. مثل اينكه‏همين تركُّب را ما نه در رابطه ماهيت انسان بلكه در رابطه با وجود انسان ملاحظه كنيم. وجود انسان«كما حقق فى محلّه»، «مركب من المادّة و الصورة». به تعبير مرحوم آخوند(قدس سره) «مركب من‏هيولا و الصورة». وجود انسان دو جزء دارد: يك جزء عبارت از ماده است و جزء ديگر عبارت ازصورت است اما جزئيت اين دو جزء چون مربوط به خارج است و مربوط به وجود است، اسمش رااجزاء تحليليه نمى‏گذاريم، بلكه اسم اينها اجزاء خارجيه است.
    حالا فرق بين ماده و صورت و بين جنس و فصل، همانى است كه مرحوم آخوند هم به آن اشاره‏كردند و يك دفع توهمى هم در اين رابطه شده است.

    فرق اجزاء تحليليه و اجزاء خارجيه

    اجزاء تحليليه عنوانشان، عنوان (لا بشرط) است، ولى اجزاء خارجيه عنوانش عنوان (بشرط لا»است. كه مقصود از اين (لا بشرط) و (بشرط لا) كه در فرق بين اجزاء تحليليه و اجزاء خارجيه گفته‏شده است، عبارت از (لا بشرط) و (بشرط لا) از حمل است، يعنى در مقام حمل و تشكيل قضيّه‏حمليه، اجزاء تحليليه نسبت به حمل (لا بشرط) هستند.
    مثلاً اگر شما بخواهيد بگوييد: «الانسان حيوانٌ» اين قضيه حمليه

    فرق به شرط لا و شرط اجتماع از نظر مرحوم آخوند(ره)

    لذا مرحوم آخوند يك دفع توهّمى مى‏كند و مى‏فرمايند: اين به شرط لا كه ما در اجزاء خارجى‏مى‏گوييم، غير از آن مسأله به شرط اجتماعى است كه در رابطه با مركب مطرح است. اين (بشرط لا)با آن به شرط اجتماع، بينشان منافاتى نيست براى اينكه اين (لا بشرط) و (بشرط لا) در رابطه با حمل‏است اما در مسأله جزء و كل، مركب و اجزاء، مسأله انضمام و عدم انضمام و اجتماع و عدم اجتماع‏مطرح است. پس اگر ما اجزاء خارجيه را به عنوان (بشرط لا) مطرح كرديم، شما نگوييد: اينهاچطورى تركيب بينشان حاصل مى‏شود؟ براى اينكه در تركيب شرط الانضمام و قيد الانضمام‏مدخليت دارد. طرف محاسبه آنها دوتاست: يكى مسأله حمل است و يكى مسأله اجتماع است.
    امام بزرگوار در رابطه با هر دو نوع مركبات حقيقيه، چه در رابطه با اجزاء تحليليه و چه در رابطه‏با اجزاء خارجيه، مى‏فرمايند: ما اصلاً همان مرحله اول از دو مرحله بحث را انكار مى‏كنيم. اصلاًمقدميت را در اينجا به طور كلى منكريم. نمى‏توانيم بگوييم: «الجنس مقدمةٌ للماهيّة»، نمى‏توانيم‏بگوييم: «الفصل مقدمةٌ للماهية»، نمى‏توانيم بگوييم: «المادّة مقدمةٌ لوجود الانسان، الصورة مقدمةٌلوجود الانسان» براى اينكه در مقدميت مغايرت اعتبار دارد و معتبر است، ولو مغايرت اعتباريه،لكن همين مغايرت اعتباريه در رابطه با جنس و فصل و ماهيت وجود ندارد. وقتى از شما سؤال‏مى‏كنند «ما الماهية»؟ مى‏گوييد: «الجنس و الفصل». «ماالانسان»؟ مى‏گوييد: «الحيوانٌ الناطق». آياحيوان در رابطه با ماهيت انسان مقدمه ماهيت انسان است؟ آيا ناطق مقدمه ماهيّت انسان است؟ پس‏ذى المقدمه‏اش چيست؟
    اينجا تعبير به مقدمه، تعبيرى است كه خود عقل هم اباء دارد، خود عقل هم در اينجا عنوان‏مقدميت را مطرح نمى‏كند. و همين طور در رابطه با مادّه و صورت كه اجزاء خارجيّه وجود انسان‏است. آيا ماده مقدمه وجود انسان است؟ صورت مقدمه وجود انسان است؟ يا وجود انسان همان‏ماده و صورت است؟ اگر ما بخواهيم تعبير به مقدميت در رابطه با ماده و صورت كنيم، اين تعبيرى‏است كه عقل نمى‏پذيرد و موافقت نمى‏كند. براى اينكه «وجود الانسان عين المادة و الصورة، لا انّ‏المادة مقدّمةٌ لوجود الانسان و الصورة مقدمةٌ لوجود الانسان».
    لذا ايشان مى‏فرمايد: ما معتقديم كه در اين مرحله اولِ بحث، كه مرحله اصل المقدمية است، درمركبات حقيقيه، چه اجزاء تحليليه باشد، چه اجزاء خارجيه باشد ما اصل مقدميت را انكارمى‏كنيم و نمى‏توانيم اصل مقدميت را بپذيريم.

    مركبات صناعى و اعتبارى در بيان آخوند (ره)

    ايشان مركبات غير حقيقيه را تقسيم به دو نوع مى‏كنند: مركبات غير حقيقيه يك نوعش را تعبيربه مركبات صناعيه مى‏كنند و يك نوعش را تعبيربه مركبات اعتباريه مى‏كنند. اين دو نوع در اصل اين‏كه تركيبشان تركيب غير حقيقيه است با هم اشتراك دارند. و به عبارت ديگر در اين معنا مشترك‏هستند. در مركبات غير حقيقيه يك سلسله امور متعدده متكثره مختلفة الحقيقة و مختلفة الماهيةاست، يك نوع تركُّب و تشكّلى بين اينها تحقق پيدا مى‏كند. هر دو قسم در اين جهت مشترك هستندكه اجزائشان نه مثل مسأله جنس و فصل است و نه مثل مسأله ماده و صورت است. بلكه يك سلسله‏امور متفرقة الحقايق و مختلفة الماهية هستند. به يك نحو بينشان تركّب به وجود آمده، منتها نحوه‏تركبشان فرق مى‏كند. از يك نوع ما تعبير به تركب صناعى مى‏كنيم مثل چه؟ مثل عنوان خانه، عنوان‏مسجد، مخصوصاً اين اختراعات و مخترعات، عنوان اتومبيل. اتومبيل، تركيب پيدا كرده است ازيك سلسله امور مختلفة الحقيقة كه مواد مختلف در آن نقش دارد، مادّه آهن و چوب نقش دارد، موادمختلف ديگر در آن نقش دارد. منتها آن كسى كه آن مركب را اختراع كرد. اين دو مطلب در رابطه بااختراع او مطرح است. يك مطلب اينكه ديد مجموعه اين اجزاء و ابزار و آلات و اين كيفيّت كه هرجزئى در جاى خودش قرار بگيرد و هر مادّه‏اى در مكان معين خودش واقع شود، ديد مجموعه اين‏اجزاء با اين هيئت و خصوصيتى كه از نظر جا و محل و نحوه تعيينش در محل خودش دارد، غرض‏مهمى را ايفا مى‏كند، آن غرض مهم اين است كه انسان را زود به مقصد مى‏رساند و سرعت در حركت‏براى انسان به وجود مى‏آورد، يك مركبى است كه سريعاً انسان را به مقصد مى‏رساند، در مقابل آن‏مركبهاى حيوانى متداول در ازمنه سالفه. و از طرفى ملاحظه كرد كه اين مجموعه مركب به لحاظاينكه اين اثر در آن مترتب است و مبتلابه جامعه است و مردم در آينده هزار جور سر و كار با اين‏مخترع دارند، لذا يك نامى برايش انتخاب كرد، كه با شنيدن اين نام، انسان انتقال به اين مجموعه ازاجزاء مختلفة الحقيقة ببرد و انتقال به مخترع او پيدا كند. مى‏خواهد برود بليط بگيرد ماشينش نياز به‏تعمير دارد، اگر بخواهد دانه دانه اسم اين اجزاء را ببرد، اين مثنوى هفتاد من كاغذ مى‏شود، براى‏جلوگيرى از اين معنا، آمد يك نامى برايش قرار داد به لحاظ اين كه از طريق نام واحد بتواند نيازهايى‏كه در رابطه با اين چيز مطرح است، اين نيازها به سرعت برآورده شود. اين را ايشان مى‏فرمايند:مركب صناعى. همين عنوان مسجد هم داخل در همين مسأله هست، عنوان خانه هم داخل در همين‏مسأله هست. هر چه از قبيل اين مسائل باشد داخل در اين مركب صناعى است.
    اما يك مركبى هم داريم اسمش مركب اعتبارى است، كه اين مركب اعتبارى با اين كه با مركب‏صناعى در جهت غير حقيقى بودن، بينشان اشتراك تحقق دارد، هيچ كدامشان مركب حقيقى نيستند،لكن در عين حال بينشان فرق است. حالا مركب اعتبارى چيست؟ مركب اعتبارى اين است كه يك‏معتبِرى و يك شخص اعتبار كننده‏اى مثلاً شارع مقدس مى‏آيد يك سلسله اجزائى را كه چه بسا هركدام از اينها از يك مقوله خاص باشد و تباين بين مقولات تحقق دارد، امكان ندارد كه دو مقوله بريك مورد تصادق و تطابق داشته باشد، اما شارع ملاحظه مى‏كند، مى‏بيند كه اين مجموعه يك هدفى‏را تأمين مى‏كند، يك غرضى را تأمين مى‏كند بنام «معراج المؤمن» بنام «قربان كل تقىٍ»، با اينكه بين‏اجزائش هيچ ارتباط نيست، جزء قلبى دارد بنام نيّت قربت، جزء لفظى دارد، جزء فعلى دارد، فعلش‏هم قيام دارد، قعود دارد، ركوع دارد، سجود دارد، حالتهاى مختلف در آن وجود دارد.
    شارع اينها را با يك ديد وحدتى نگاه مى‏كند، اين را «يعتبره شيئاً واحداً»، كه فرق اين مركب‏اعتبارى با مركب صناعى در همين نكته حساس است، كه در مركب صناعى اعتبار وحدت لزوم‏ندارد. چون بين مركبات صناعيه و مركبات اعتباريه در اين جهت اصلاً فرقى هم نيست در اين بحثى‏كه ايشان مى‏خواهند ذكر بفرمايند، لذا خيلى هم ضرورتى ندارد كه ما بين مركبات صناعيه و مركبات‏اعتباريه فرق چنين بديع و روشنى مطرح كنيم. ملاك در آن جهتى كه ايشان در رابطه با اين مركبات‏ذكر مى‏كنند، عبارت از غير حقيقى بودن اين مركبات است. حالا مى‏خواهد عنوان مركبات صناعيه‏داشته باشد، يا عنوان مركبات اعتباريه داشته باشد. آن وقت نظر ايشان اين است، مى‏فرمايند: در اين‏دو قسم از اين مركبات يا يك قسم بنام مركب غير حقيقى، ايشان مى‏فرمايند: ما هر دو مرحله بحث رامى‏پذيريم: هم عنوان مقدميت را قبول داريم و هم دخولش را در محل نزاع در باب مقدمه واجب.پس در مركبات حقيقيه هر دو مرحله مورد انكار است، يعنى وقتى مرحله اول انكار شد، ديگر نوبت‏به مرحله ثانيه نمى‏رسد. اما در مركبات غير حقيقيه هم عنوان مقدميت نسبت به اجزاء و مقدمات‏داخليه و هم دخول اين اجزاء در محل نزاع مطرح است،. تا بعد «ان شاء الله».

    تمرينات

    تقسيمات مركبات را بيان كنيد
    مركب به تعبير مرحوم آخوند(ره) يعنى چه
    فرق به شرط لا و شرط اجتماع از نظر مرحوم آخوند(ره) چيست
    مركب اعتبارى و مركب صناعى چه فرقى با هم دارند شرح دهيد