جمعه 15 تير 1403 - 26 ذيحجه 1445 - 5 ژولاي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
ملازمه بين وجوب ذى المقدمه و مقدمه
تدریس استاد
متن
40 ملازمه بين وجوب ذى المقدمه و مقدمه 325
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
تعلق اراده در صورت تصديق به فائده
امام بزرگوار(ره) فرمودند: در ارادهاى كه به فعل مباشرى تعلق مىگيرد و افعالى كه از خود مريدتحقّق پيدا مىكند، اين طور نيست كه هميشه اراده متعلق شود به آن چيزهايى كه به حسب واقع «لهفائدة عائدة الى المريد». گاهى از اوقات آن فائده واقعيه شىء مغفول عنه واقع مىشود و در نتيجه،تصديق به فائده تحقق پيدا نمىكند و در نتيجه اراده حاصل نمىشود و گاهى هم عكس اين معناست.در رابطه با شىء كه فاقد فائده است به حسب واقع بلكه مشتمل بر ضرر است. گاهى انسان اعتقاد پيدامىكند «بانّ فيه فائدة» تصديق به فائده مىكند و ساير مبادى اراده حاصل مىشود و اراده مىكند و آنفعل تحقّق پيدا مىكند. بعد معلوم مىشود كه اين فعل «لم يكن له فائدة» بلكه ضرر هم در آن وجودداشته است. اما در ارادههايى كه متعلق به بعث غير مىشود، آن جايى كه مولا به وسيله عبد مىخواهدمأموربه در خارج تحقق پيدا كند، مىفرمايند: آنجا هم «من حيث هو» شبيه اين معنا پيدا مىشودبراى اين كه مولا گاهى به يك ذى المقدمهاى بعث مىكند در حالى كه او از مقدمه غافل است والتفات و توجهى به مقدمه و مقدميت آن مقدمه ندارد. به طور كلى عنوان مقدميّت آن شىء در ذهنمولا و در نفس مولا حضور پيدا نمىكند و ملتفت اليه او نيست و گاهى هم ممكن است كه مولابعضى از امور را به عنوان مقدمه مأموربه تخيّل كند و اعتقاد به مقدميتش داشته باشد در حالى كه بهحسب واقع، آن شىء عنوان مقدميت ندارد و هيچ گونه ارتباطى با مأموربه و ذى المقدمه در كارنيست.
پس وقتى كه اين دو جهت در رابطه با مولا امكان تحقق داشت كه البته اينجا يك توضيحى درخصوص همين جمله لازم است و آن اين است كه اين دو جهت شارع نمىتواند غافل از مقدميت بعضى از مقدمات باشد، شارع نمىداند كه در تشخيص بعضىاز مقدمات خطائى براى او تصوّر شود. حالا كه اينطور شد، آن وقت امام بزرگوار(ره) اينجا نتيجه گيرى مىكنند.
نتيجه فرمايشات امام بزرگوار (ره) در مورد طرفين ملازمه
نتيجه اين حرفها و آن اشكالاتى كه بر آن احتمالات چهار گانه ذكر شد، اين مىشود كه ما محلنزاع در باب مقدمه واجب را به تعبير ايشان اين طورى قرار دهيم و بگوييم: يك طرف ملازمهعبارت از اراده فعليه متعلقه به «بعث الى ذى المقدمة» است كه اين هم مانعى ندارد. طرف ديگرشعبارت است: از اراده فعليه متعلقه «بالبعث»، اينجا ديگر نمىگوييم: «الى المقدمة، الى ما يراه المولىمقدمة» كه اين «ما يراه المولى مقدمةً» معنايش اين است كه اوّلاً: توجه به مقدميت داشته است.
ثانياً: معتقد شده است كه «انّه مقدمة» ولو اين كه به حسب واقع مقدمه نباشد. به عبارت روشنتراينجا مسأله دو بُعد دارد: يك بُعدش اين است كه در ناحيه مولا و در نفس مولا و در قلب مولا چهوجود دارد؟ و يك بُعد مسأله اين است كه وظيفه عبد چيست؟ آن كه مربوط به مولاست كه عمدهمحل بحث ماست، مىفرمايند: طرفين ملازمه، يكى اراده حتميه فعليه متعلقه «بالبعث الى ذىالمقدمة» است، طرف ديگرش هم يك اراده با همين خصوصيات، متعلق به بعث است. اما بعث بهچه چيز؟ «بالبعث الى ما رآهُ المولى فى نفسه مقدمة» كه اين «رآهُ فى نفسه مقدمة» معنايش اين استكه التفات به مقدميتش پيدا كرده است، در مقابل آن چيزى كه مولا از آن غافل است، در مقابل آنمقدمهاى كه اصلاً در ذهن مولا نيامده است. چيزى كه در ذهن مولا نيامده است، چطور مىتواندمولا اراده فعليه به بعث به او پيدا كند؟ او اصلاً مغفول عنه است و ملتفت اليه مولا نيست، تا ارادهفعليه تعلق به بعث به او بگيرد.
لذا وقتى كه ما تعبير مىكنيم «ما رآهُ المولى مقدمة» اين خصوصيت اول كه مغفول عنه نباشد، اينمعنا در جاى خودش هست. چيزى را كه مولا «يرى كونه مقدمة» اين مغفول عنه نيست.
خطاء در تشخيص مولى در متعلق اراده فعليه
اما آن جهت دوم كه مسأله خطا در تشخيص باشد، بگوييم: ممكن است كه مولا در تشخيصخطا كرده باشد. فرض كنيد نصب سلّم مقدمه نيست «للكون على السطح». اما در نفس مولا، ايناست كه «نصب السلم مقدمة للكون على السطح». اگر در نفس مولا اين باشد، اين متعلق اراده فعليهبالبعث اليه هست ولو اين كه به حسب واقع مقدميت ندارد. به حسب واقع مقدمه بودن و نبودن، ازنظر نفس مولا فرقى را ايجاد نمىكند. عرض كرديم مثل همان ارادههاى فاعلى مىماند. اگر شماچيزى را به عنوان اين كه فائده دارد اراده كرديد، ما نمىتوانيم بگوييم: اينجا اراده وجود ندارد، براىاينكه اين به حسب واقع خالى از فائده بوده است. كه اين خالى بودن از فائده، ضربهاى به تحققفعليت اراده شما نمىزند، نمىتوانيم بگوييم: حالا كه شما فعل را آورديد و فهميديد كه اين هيچفائدهاى ندارد، اين كشف از اين مىكند كه اصلاً ارادهاى از شما تعلق به اين فعل نگرفته است، آياكسى مىتواند اين حرف را بزند؟ همان طورى كه در اراده فاعلى مسأله اين طور است، در ارادهمتعلقه «بالبعث الى المقدمة» هم همين طور است. اگر چيزى به حسب واقع فاقد عنوان مقدميت شدو مقدميّت نداشت اما در نفس مولا با آن حساب مقدميت شد. يعنى مولا معتقد شد كه «بانّه مقدمة».همين اعتقاد مولا كافى است كه اراده او متعلق به بعث به اين چيزى كه «يراه مقدمة ولو لم يكنبحسب الواقع مقدمة اصلاً» شود؟ پس اين طرف ملازمه را اين معنا قرار مىدهيم، اين در رابطه بابُعدش از ناحيه مولا.
خطا در تشخيص عبد
اما در ناحيه عبد مسأله چطور است؟ عبد چون يك وظيفه اصلى دارد و آن وظيفه اصليش«تحصيل غرض المولى» هست، بايد غرض مولا را تحصيل كند «من أى طريق امكن و من اى سبب»كه امكان داشته باشد. عبد بايد غرض مولا را تحصيل كند. اگر يك مقدمهاى مغفول عنه مولا شد، درنتيجه ارادهاى متعلق به بعث به اين مقدمه نشد، آيا مىتوانيم بگوييم: عبد «يجوز له أن لايأتى بهذهالمقدمة»؟ عبد مىبيند كه اگر مقدمهاى كه مغفول عنه مولا بوده است و هيچ در ذهن مولا نيامدهاست، اگر بخواهد مقدمه را ترك كند، اين نتيجه ذى المقدمه در خارج حاصل نمىشود! آن غرضاصلى مولا در خارج تحقق پيدا نمىكند. لذا با اين كه ارادهاى از ناحيه مولا متعلق به بعث به اينمقدمه نشده است به لحاظ اين كه اين مقدمه در ذهن مولا نيامده است و مغفول عنه بوده است، اينسبب نمىشود كه براى عبد ترك اين مقدمه جايز باشد، بعد از آن كه مىداند غرض اصلى مولا وهدف اصلى مولا تحقق اين ذى المقدمه در خارج است، بايد ذى المقدمه در خارج جامه عملبپوشد كما اينكه اگر مولا خطا در تشخيص داشته باشد، مثلا يك چيزى را در ذهنش خيال مىكرد كه«انّه مقدمة» و روى اعتقاد به مقدميت، يك ارادهاى متعلق به بعث به اين شىء شد «بما انّها مقدمة»لكن عبد ديد كه اشتباه كرده است كأنَّ مولا اصلاً مقدميت براى تحقق آن غرض اصلى مولا ندارد،اينجا چون وجوب مقدمه يك وجوب نفسى نيست بلكه وجوبش وجوب تبعى هست، ديگر لازمنيست براى عبد اين شيئى را كه «تخيّل المولى كونه مقدمة» آن را در خارج ايجاد كند براى اينكه درغرض مولا نقشى ندارد و حصول هدف اصلى ما كه عبارت از «ذى المقدمة و حصول ذى المقدمة»است.
پس اين دو بُعد نبايد به هم مخلوط شود. در ناحيه مولا، طرفين ملازمه به همان كيفيت است، امادر ناحيه عبد، وظيفه تغيير مىكند. مقدمه مغفول عنه «واجب الاتيان» است، مقدمهاى كه به حسبواقع مقدميت ندارد و مولا در تشخيص مقدميتش به خطا رفته است. «لايجب على العبد الاتيان به».بعد از اين كه وجوب مقدمه وجوب غيرى تبعى است.
خصوصيات محل نزاع از نظر امام (ره) و اشكال استاد
پس در نتيجه آن چه كه امام بزرگوار با اشكالاتى كه در اول بر احتمالات چهارگانه ذكر فرمودند،آنچه را كه خودشان نتيجه گرفتند و به عنوان محل نزاع مطرح كردند، در حقيقت دو خصوصيت درآن وجود دارد: يكى اين كه طرفين ملازمه وجوبين نيست بلكه طرفين ملازمه، دو اراده فعليه متعلقهبه بعث است. اين يك خصوصيت كه طرفين دو اراده فعليه متعلق به بعث است. خصوصيت دوم: درناحيه مقدمه بگوييم: اراده فعليه متعلقه «بالبعث الى المقدمة»، به جاى كلمه «الى المقدمة»، «الى مايراهُ المولى مقدمة» بگذاريم. اين «ما يراهُ» هم دلالت بر اين مىكند كه مغفول عنه نباشد و هم دلالتبر اين مىكند كه ملاك، عبارت از اعتقاد مولا در رابطه با بعث هست. حالا مىخواهد به حسب واقعمقدميت داشته باشد يا به حسب واقع مقدميت نداشته باشد، اگر اين طورى محل نزاع تقرير شود، بهنظر ايشان ديگر هيچ يك از اشكالات گذشته به اين بحث وارد نيست و محل نزاع را به همين كيفيتبايد تقرير كرد.
در دوره گذشته كه اين مسأله را بحث مىكرديم، به نظر رسيد كه اين بيان ايشان، بيان تمامى استو همين راه ايشان را هم انتخاب كرديم و محل نزاع را به همين كيفيتى كه ايشان بيان فرمودند، ما همپذيرفتيم. اما با دقت در اين دوره، اشكالى به نظرم آمد؛ اشكال اين است كه
دو اراده فعليه در طرفين ملازمه
پس خلاصه اشكالى كه به نظر مىرسد: اين است كه (سؤال ... و پاسخ استاد): «فى ظرف العمل» دخول سوق، مقدمه است. اتفاقاً اين يك مقدمهاىاست كه هم واقعاً مقدمه است و هم مولا «يعتقد بكونه مقدمة» فرض كرديم كه مولا توجه به آن همدارد. آيا با توجه به مقدميت دخول سوق، مولا حق ندارد «ادخل السوق» را نگويد يا حق دارد؟ اگربگوييد: حق ندارد «ادخل السوق» را نگويد، مىبينيم عرفاً در استعمالات مسأله اين طور نيست واگر حق دارد «ادخل السوق» را نگويد، پس چطور اراده متعلقه «بالبعث الى ذى المقدمة» دنبال آنمرادش آمد؟ اما در اراده متعلقه «بالبعث الى دخول السوق»، مقدمهاش نيامد؟ اين يك اشكالى استكه به ذهن مىآيد، روى آن دقت كنيد.
تمرينات
اشكالات امام(ره) بر احتمالات چهارگانه در باب ملازمه را بيان كنيد
فرمايش امام (ره) در تعلق اراده بر فرض تصديق به فايده را تقريب كنيد
طرفين ملازمه در ناحيه مولا و عبد چگونه تصوير مىشود
خصوصيات محل نزاع نزد امام و اشكال استاد بر ايشان را بنويسيد
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...