جمعه 15 تير 1403 - 26 ذيحجه 1445 - 5 ژولاي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
ملازمه بين وجوب ذى المقدمه و مقدمه
تدریس استاد
متن
40 ملازمه بين وجوب ذى المقدمه و مقدمه 324
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
مسأله فعليت و تقدير در ملازمه
دو احتمال اخير از آن چهار احتمالى كه ذكر شد، اين بود كه ما در يك طرف ملازمه مسأله فعليترا قائل شويم و طرف ديگر مسأله تقدير و بالقوة، كه معناى تقدير و بالقوة اين است كه بالفعل چيزىوجود ندارد، چيزى تحقق ندارد، لكن در آينده وجود و تحقق پيدا مىكند. روى اين حساب قاعدةًمسأله فعليت در ناحيه ذى المقدمه و مسأله تقدير و بالقوة در ناحيه مقدمه است. بگوييم: ملازمهاست بين بحث فعلى متعلق به ذى المقدمه و بعث تقديرى متعلق به مقدمه، يا اين كه طرفين ملازمهرا اراده قرار دهيم، اراده فعليه متعلقه به بعث الى ذى المقدمه و اراده تقديريه متعلقه به بعث الىالقدمه. اگر مسأله اين طورى فرض شد، اشكال مهمى كه ايشان مىفرمايند: اين است، كه مسألهملازمه اگر يك طرفش فعليت داشت، طرف ديگر هم حتماً بايد فعلى باشد. براى اين كه ملازمه يكامر وجودى است و متقوّم به طرفين است. اگر يك طرف وجود پيدا كرد و اتصاف به ملازمه براى آنپيدا شد، نمىشود طرف ديگر وجود نداشته باشد. فقط به عنوان اين كه در آينده وجود پيدا مىكند.«سيوجد فى الاستقبال». آيا مىشود چيزى كه بالفعل وجود ندارد، به لحاظ اين كه در آينده اتصاف بهوجود پيدا مىكند، ما الان اين شىء را متصف به وصفى قرار دهيم؟ شما كه مىگوييد: «ثبوت شىءٍلشىءٍ، فرعُ ثبوت المثبت له»، آيا اين ثبوت له بايد فعليت داشته باشد؟ يا در حال ثبوت آن وصفنبايد فعليت داشته باشد؟ و كفايت مىكند كه وصف الان تحقق پيدا كند، اما موصوف در آينده وجودپيدا كند؟ شما كه يك طرف ملازمه را مسأله فعليت بعث الى ذى المقدمه، يا فعليت اراده متعلقه بهبعث الى ذى المقدمه قرار داديد، لا محاله اگر بخواهد ملازمه تحقق داشته باشد، بايد طرف ديگر همفعليت داشته باشد، وجود و ثبوت داشته باشد.
ايشان مىفرمايند: ملازمه در اين جهت مثل متضايفين مىماند. در مسأله ابوّت و بنوّت آيامىشود بين اين دو از نظر فعليت و بالقوه تفكيك قائل شويم؟ بگوييم: ابوَّت بالفعل است، اما بُنوَّتدر آينده تحقق پيدا مىكند؟ وقتى كه ولد متولد شد، بُنوّت فعليت پيدا مىكند؟ اما قبل وجود الولد،ابوّت فعليت دارد؟ آيا مىشود در متضايفين كسى چنين حرفى را بزند؟ يا اين كه لازمه تضايف، ايناست كه هر دو در فعليت مشترك باشند؟ ابوّت فعلى، بنوّت فعليه لازم دارد و كسى نمىشود درفعليت بين اينها تفكيك كند؟ البته مسأله ملازمه از عناوين تضايف نيست، ولى چون باب مفاعلهاست و متقوّم به طرفين و وصف براى طرفين است، ثبوت وصف نياز به وجود موصوف دارد، نيازبه فعليت وجوب موصوف دارد. مگر اين كه كسى بطور كلى ملازمه را انكار كند. اگر ملازمه نباشد،چنين مسألهاى مطرح نيست، اما اگر ملازمه به عنوان يك وصف وجودى متقوّم به طرفين و وصفبراى طرفين تحقق داشته باشد، نمىشود كه شما يك طرف را به عنوان فعليت مطرح كنيد و يكطرف را به عنوان تقدير، كه معناى تقدير اين است، كه «انّه لايكون موجوداً و ثابتاً بالفعل بل سيوجدو سيتحقق فى الاستقبال» اگر بشود يك جسمى را كه هنوز وجود ندارد و در آينده وجود پيدا مىكند،شما الان معروض به يك عرضى قرار دهيد، ثبوت وصف هم براى شىء غير موجود بالفعل ممكناست كه امكان داشته باشد، لكن همانطورى كه آن محال است، اين هم طبعاً محال خواهد بود.
فرق فرمايش امام (ره) با كلام مرحوم آخوند (ره) در مقدمه واجب
نتيجهاى كه از فرمايشات امام بزرگوار گرفته مىشود، اين است كه نمىتوانيم نزاع را در ملازمهبين الوجوبين الفعليين و نه بين الارادتين الفعليتين و لابين وجوب فعلى و وجوب تقديرى، يا ارادهفعليه و اراده تقديريه فرض كرد. لكن براى اين كه دفاعى از اشكال امام بزرگوار شده باشد، اينجاگويا در بعضى از اذهان اين معنا آمده است و يا ممكن است بيايد كه كسى ممكن است به امامبزرگوار چنين اشكالى كند، بگويد كه اين بيان شما غير از آن مسألهاى است كه ما در آن وارد هستيم،محل نزاع در باب مقدمه واجب چيست؟ آيا به صورت بحث فقهى است و يا اگر اصولى است، به اينكيفيتى است كه مرحوم آخوند فرمودند؟ در حقيقت نزاع شما، با مرحوم آخوند در تحرير محل نزاعاست كه «ما هو محل النزاع فى باب المقدمة». مرحوم آخوند ادعا كردند كه محل نزاع در باب مقدمه،ملازمه بين الوجوبين است، كه ما گفتيم ظاهر كلام مرحوم آخوند، همان احتمال اول از احتمالاتچهارگانه است. پس مرحوم آخوند محل نزاع را ملازمه قرار داده است. شما اين معنا را منكر شديد.لكن در توضيح انكار، راهى را پيموديد كه نتيجه آن راه، انكار وجود ملازمه است. و به عبارت ديگرانكار وجوب مقدمه، اين يك بحثى است. ممكن است كه شما نظرتان اين باشد كه ملازمه نيست واين راهى هم كه طى كرديد، اين معنا را ثابت مىكند، كه ملازمه تحقق ندارد. اما اگر نظر شما اين شدكه ملازمه نيست، لازمهاش اين نيست كه محل نزاع مسأله ملازمه نباشد! ما حالا در مقام اين نيستيمكه آيا حق با قائلين و مثبتين ملازمه هست يا حق با نافين و منكرين ملازمه است؟ راه شما اين نتيجهرا مىدهد كه حق با منكرين ملازمه است. ممكن است اينطور باشد و حق با منكرين باشد، اما بحثما در اين نيست كه آيا حق با مثبتين است، يا با نافين. بحث ما اين است كه محل نزاع چيست؟
تحرير محل نزاع بين نافين و مثبتين ملازمه
«ما هو محل نزاع بين المثبتين و بين النافين» مرحوم آخوند مىگويد: محل نزاع ملازمه است.شما در مقام انكار اين مطلب، در حقيقت انكار ملازمه كرديد، نه انكار «كون الملازمة محلاً للنزاع»،اينجا دو مطلب است. «انكار الملازمة مطلبٌ و انكار كون الملازمة محلاً للنزاع، مطلبٌ آخر». و دليلشما همان امر اول را ثابت مىكند، يعنى انكار مىكند كه ملازمه وجود داشته باشد. اما از دليل شمااستفاده نمىشود كه اصلاً ملازمه به عنوان ملازمه محل نزاع بين مثبتين و نافين نيست! پس اشكالىكه به صورت ان قلت به بيان امام بزرگوار مىشود وارد كرد، اين است كه بفرماييد راه شما غير آنچيزى است كه محل بحث است. محل بحث ما هو محل البحث است. محل نزاع بين شما و بينمرحوم آخوند، «فى ما هو محل النزاع» است كه آيا محل نزاع چيست؟ مرحوم آخوند مىگويد: محلنزاع ملازمه است. اما راه شما مىگويد: ملازمه دروغ است، براى اين كه هر جور ملازمه را تصويركنيد، به نظر شما كسى نمىتواند ملتزم به ملازمه شود! پس در حقيقت مدعاى شما كأنّ با دليلتانتطبيق نمىكند. مدعاى شما انكار «كون الملازمة محلاً للنزاع» است، اما دليلتان انكار الملازمة است.بين اين دو را چطورى تطبيق مىكنيد؟
دفاع استاد از امام (ره) در التزام به ملازمه
اين اشكال در ذهن انسان مىآيد، كه اشكال امام بر مرحوم آخوند وارد باشد. اما اين قابل دفاعاست و دفاعش هم به اين كيفيت است، كأنّ امام بزرگوار مىخواهند بفرمايند كه اوّلاً يك مطلبى كهمحل نزاع بين محققين و اجله از علماء واقع شده است و مشهور هم ظاهراً قائل به وجوب مقدمه وبه قول مرحوم آخوند، قائل به ملازمه هستند و طرف اثباتش را گرفتهاند، آيا مىشود آن مسأله به اينكيفيتى باشد كه ما ذكر كرديم؟ و به عبارت ديگر، مىشود محل نزاع در چنين مسألهاى يكى از ايناحتمالات چهارگانه باشد، كه به نظر امام بزرگوار واضح البطلان است؟ يك وقت انسان در مقابلمشهور حتّى مىايستد و مىگويد: اين استظهارى كه مشهور كردند به نظر ما تمام نيست، اين مطلبىرا كه مشهور گفتند: ما نمىتوانيم بپذيريم. اما اگر مسألهاى در بطلان و در عدم صحت به نظر ايشان بهمرتبه وضوح و مرتبه بداهت و ظهور رسيد، آيا ديگر مىتواند كسى ملتزم شود به اين كه اين مسألهواضح الخلاف، نه تنها مورد نزاع است، بلكه مشهور هم همين خلافى را كه روشن و واضح است،اختيار كردند و قائل شدند؟ پس در حقيقت وقتى كه انسان اين راهى را كه امام بزرگوار طى كردند، بايك نظر سطحى از اول تا آخر نگاه مىكند، همان اشكال در ذهن انسان مىآيد كه راه شما راهىنيست كه در مقابل مرحوم آخوند باشد، راه شما راهى است كه نتيجهاش انكار ملازمه است، درمقابل آنهايى كه اثبات ملازمه مىكنند. پس در حقيقت آن جهت اصلى نزاع بين شما و مرحومآخوند، كه «ما هو محل البحث و ما هو محل النزاع» در استدلال رعايت نشده است. اما با توجه به آننكتهاى كه گفتيم چون مسأله از نظر ايشان به كيفيتى كه تقريب شد، واضح البطلان است، آيا مىشودكه يك امر واضح البطلانى محل نزاع واقع شود و مشهور هم طرف باطل را انتخاب كرده باشند واختيار كرده باشند؟ لذا از همين راه ما مىتوانيم استفاده كنيم كه اين ملازمه به اين كيفيتى كه مرحومآخوند ذكر كردند، نمىتواند محل نزاع باشد. پس محل نزاع چيست؟ اينجا چه چيز را بايد محلنزاع قرار دهيم؟
بررسى مراحل اراده از نظر استاد
اينجا يك مقدمهاى دارد كه امروز ما فقط مقدمهاش را ذكر مىكنيم بعد ان شاء الله روى نتيجهمىآييم تا محل نزاع روشن بشود.
مقدمه بحث اين است كه در آن ارادههايى كه متعلق به فعل مباشرى خود انسان است، آنجايى كهانسان خودش يك عملى را مىخواهد انجام دهد، كه گفتيم اين عمل اراده مىخواهد و اراده داراىمبادى و داراى مقدمات است، اولين مقدمه مسأله تصوّر و ايجاد آن شىء، مراد در عالم نفس و درذهن است. و دومى كه بحث ما در اين دومى هست، مسأله تصديق به فائده است. آيا در تصديق بهفائده كه به عنوان مبدأ اراده نقش دارد، اين تصديق هميشه بايد مطابق با واقع باشد؟ يعنى انسان وقتىيك شىء را مىخواهد اراده كند و تصديق مىكند به فائده اين شىء، آيا اين فائده مورد تصديقهميشه با واقعيت منطبق است؟ يا اين كه گاهى از اوقات اين تصديق به فائده در حقيقت تخيّل فايدهاست؟ در حقيقت يك جهل مركب نسبت به فائده است؟ انسان پيش خودش فكر مىكند، خيالمىكند كه اين شىء مراد «له هذه الفائدة الملائمه لغرض المريد» اين داراى چنين فايدهاى است كهمريد هم عنايت به اين فايده دارد و ملائمت دارد اين فائده با هدف انسان اراده كننده، گاهى از اوقاتمىبينيد واقعيتى در مسأله تصديق به فائده نيست. «تخيّل الفائدة و الاعتقاد الفائدة»، در حالى كه ايناعتقاد صد در صد مخالف باواقع است، اما در عين حال چون اعتقاد به فائده پيدا كرده است، سايرمبادى اراده هم به دنبال اين تحقق پيدا مىكند. اراده به خلاّقيت نفس حاصل مىشود، به دنبال اراده،مراد هم تحقق پيدا مىكند، حالا منتظر است كه از فائده اين مراد بهرهمند شود، آن وقت است كهمىفهمد كه اين فائدهاى كه در رابطه با اين مراد تخيل كرده است، صرفاً تخيّل بوده است و اگر از اولبراى او كشف مىشد كه اين مراد خالى از اين فائده است، اصلاً ارادهاى تعلق به ايجاد اين مراد وتحقق مراد پيدا نمىشد.
ارتباط اراده با مراد در تصديق به فائده
پس ما از اينجا كشف مىكنيم كه اين مسأله تصديق به فائده كه به عنوان يكى از مبادى ارادهمطرح است، اينطور نيست كه بايد اين تصديق مطابق با واقعيت باشد. گاهى مطابق و گاهى مخالف باواقعيت است. كما اين كه در همين مرحله وقتى كه نوبت به تصديق به فائده مىرسد، چه بسا با اينكه اين شىء مراد، فائده مهمهاى دارد و اين فائده مهمه مورد كمال اهميت براى مريد است، اما چوننتوانسته است آگاه بر اين فائده شود و تصديق بر اين فائده پيدا كند، در ذهنش مىآيد كه «هذا الشىءلايكون له فائدة، هذا الشىء خالٍ عن الفائدة»، روى اين معنا اراده تحقق پيدا نمىكند و روى عدمتحقق اراده، مراد هم در خارج واقع نمىشود. اما بعدها مىفهمد كه عجيب اشتباهى كرده است، اينشيىء را كه خيال مىكرد خالى از فائده هست، چه فائده مهمهاى بر آن مترتّب بوده است! بطورى كهدر هنگام اراده اگر آگاه بر اين فائده مىشده است و تصديق به اين فائده مىكرده است، به دنبال اواراده پيدا مىشده است و به دنبال اراده هم مراد تحقق پيدا مىكرده است. پس ما اين را حالا به عنوانمقدمه، خواستيم كه بگوييم در تصديق به فائده، چه در جانب اثباتش و چه در جانب نفيش، مطلباينطور نيست كه بطور كلى موافق با واقع باشد. گاهى در جانب اثبات تخلف از واقع پيدامىكند و گاهى از جانب نفى تخلف از واقع پيدا مىكند. اين در اراده فاعلى كه متعلق به فعل مباشرىخود فاعل است، اين را مقدمه ذكر كرديم براى آن جهتى كه ايشان مىخواهند به عنوان تعيين محلنزاع آن را ذكر كنند اين نقش در آن معنا داشت، كه آن جهت را ما بعد عرض مىكنيم «ان شاء الله».
بحث اخلاقى
فقط يك جهت را مىخواستم ذكر كنم و آن جهت اين است كه ما روى يك نيازى كه براىدوستان و طلاب در سطح عموم و مخصوصاً طلاب غير ايرانى احساس مىكرديم. يك برنامهفشردهاى در رابطه با تدريس مسائل وهابيت و جوابهاى آنها به صورت فشرده تقريباً در دوازدهسيزده جلسه هست كه البته از دوستان ما، كسى كه به نظر ما بيشتر از ديگران در اين رابطه مطالعهكردهاند و نوشتهاند، برادر عزيزمان آيت الله سبحانى تبريزى است، كه هم در اين رابطه كتابنوشتهاند و هم دورههاى متعددى در جاهاى مختلف اين بحث را مطرح كردند. از ايشان خواستيم وتقاضا كرديم، ايشان هم پذيرفتند و بحث را شروع مىكنند.
اين مسأله يك مسألهاى است كه به نظر ما ضرورت دارد و شايد حتى يك قدرى در اين معنا، يامسامحه بوده است، يا اين كه مقدماتش فراهم نبوده است، چون من الان نظرم هست كه در آناواخرى كه شايد چند ماه قبل از ارتحال حضرت امام (ره) خدمت ايشان رسيدم و مسائل حوزه راخدمت ايشان گزارش دادم، ايشان آن موقع فرمودند: مسأله وهابيت و افكار اينها و جوابهاى شافى وكافى از اينها، در حوزه مطرح شود و به صورت تدريس اين معنا انجام شود.
حالا با قطع نظر از اخبارى كه مخصوصاً در رابطه با پاكستان كه بسيار آينده خطرناكى در آنجاوجود دارد، نه تنها در بين روحانيت اهل تسنن، حتّى در بين روحانيت شيعه، متأسفانه روحانيتشيعه در آنجا تقسيم به دو گروه شدند، وهابى و غير وهابى. و نفس اين عنوان براى يك روحانىشيعه شرم آور است، كه به عنوان وهابى شهرت پيدا كند. و همين طور در كشورهاى مختلفاسلامى. امروز مخصوصاً يك خبرى شنيدم كه خيلى متأثر شدم. يكى از دوستان اهل علم كه اخيراً بهآذربايجان شوروى رفته بود، ايشان نقل كرد و گفت در يك بخشى ظاهراً به نام قرهباغ، آنجا يكحوزهاى از شيعه حدود سيصد طلبه دارد، با امكانات بسيار ضعيف و با اساتيد بسيار كم سواد. اما درمقابل يك حوزهاى از وهابيت در همانجا وجود دارد، با حدود ده هزار طلبه، در يك كشورى كه تازهدارد از بار كمونيستى بيرون مىآيد، ببينيد كه وهابيت چقدر توانسته است در آنجا نقش پيدا كند.البته عرض كردم ايشان آن روز به من فرمودند كه خوب است، بلكه لازم است كه اين مسأله در حوزهتدريس شود و طلبهها در جريان اين مسأله قرار بگيرند. حالا هم خودتان و هم دوستانتان از اينفرصت استفاده كنيد و مدتش هم كوتاه است، اميدوارم خداوند تبارك وتعالى در راه تبليغ و ترويجدين همه ما را مورد تأييد و توفيق قرار دهد.
تمرينات
مسأله فعليت و تقدير را در طرفين ملازمه بيان كنيد
فرق فرمايش امام (ره) با كلام مرحوم آخوند (ره) در مقدمه واجب چيست
دفاع استاد از امام (ره) در التزام به ملازمه را تشريح كنيد
ارتباط اراده با مراد در تصديق به فائده چگونه است
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...