جمعه 15 تير 1403 - 26 ذيحجه 1445 - 5 ژولاي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
ملازمه بين وجوب ذى المقدمه و مقدمه
تدریس استاد
متن
40 ملازمه بين وجوب ذى المقدمه و مقدمه 323
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
مراد مرحوم آخوند(ره) از ترشح ذى المقدمه به مقدمه
مرحوم آخوند (قدس سره) در بحث مقدمه واجب محل نزاع را ملازمه بين وجوب ذىالمقدمه و وجوب مقدمه قرار داده است. آيا اين ملازمه تحقق دارد يا تحقق ندارد؟ مثل همان ملازمهبين حكم عقل و بين حكم شرع كه آن هم نزاع در اصل ثبوت ملازمه و عدم ثبوت ملازمه است.عرض كرديم كه مرحوم سيدنا الاستاذ الاعظم الامام (قدس سره الشريف) اشكالى به مرحوم آخونددارند و ما در بيان توضيح آن اشكال بوديم و توضيح داديم در آنجايى كه اراده انسان به فعل مباشرىتعلق مىگيرد، اين فعل مباشرى گاهى نياز به مقدمه ندارد، بلكه تنها اراده و مبادى اراده است كه نقشدر تحقق اين فعل دارد، چون هيچ گونه مقدمهاى غير از اراده مطرح نيست. و گاهى از اوقات فعلمباشرى نياز به بعضى از مقدمات خارجيه دارد. اينجا كه در كنار اراده متعلقه به ذى المقدمه، يكاراده ديگرى تعلق به مقدمه و يا مقدمات مىگيرد و اين كه تعبير شده كه اين اراده متعلقه به مقدمهترشح پيدا مىكند از اراده متعلقه به ذى المقدمه، اگر مقصود از ترشح توليد باشد، به معنى اين كهاراده متعلقه به ذى المقدمه، سببيّت و علّيّت براى تعلق اراده به مقدمه پيدا مىكند، كه معناى اينسببيّت و علّيّت اين است كه اراده متعلقه به مقدمه، ديگر نياز به مبادى اراده ندارد! گفتيم: اين حرفتمام نيست. اما اگر مقصود از ترشح عبارت از تبعيت باشد، كه معناى تبعيت اين است كه آن فائدهاىكه تصديق به آن فائده به عنوان يكى از مبادى اراده مطرح است، آن فائده در باب مقدمه مربوط به ذىالمقدمه است، يعنى از طريق مقدمه «يمكن التوسل الى ذى المقدمه و يتمكن من ايجاد ذى القدمه»كه ذى المقدمه غرض اصلى مولا و هدف اصلى مولاست. اين در جايى است كه مولا بخواهدخودش فعلى را بالمباشرة انجام دهد. حالا اين تقريباً در اين اشكال اين جنبه مقدميت داشت.
اشكال در فعل غير مباشرى مولا
اما اساس اشكال در اين فرض اخير است. آنجايى كه مولا مىخواهد فعل از ناحيه عبد تحققپيدا كند، شراء لحم بوسيله عبد واقع شود، در اينجا آن چيزى كه مربوط به مولاست و به عنوان فعلاختيارى مولا و فعل اراده مولا مطرح است، عبارت از صدور فرمان است، به عبارت ديگر بعث وتحريك اعتبارى و به عبارت سوم ايجاب آن مأموربه و الزام آن مأموربه در رابطه با عبد است. اينايجاب و الزام اين بعث و تحريك اعتبارى كه مفاد هيأت افعل عبارت از همين بعث و تحريكاعتبارى است و اين بعث و تحريك اعتبارى در حقيقت جانشين بعث و تحريك حقيقى و تكوينىاست. باعث اين بعث وتحريك اعتبارى مولاست، يعنى عملى است كه از مولا صادر مىشود، فعلاختيارى است كه از ناحيه مولا تحقق پيدا مىكند و چون فعل اختيارى است، مسبوق به ارادهاست و چون پاى اراده مطرح است، همه مبادى اراده اينجا هم تحقق دارد. مولا كه مىخواهد بعث وتحريك كند، مولايى كه مىخواهد فرمان صادر كند، اين صدور فرمان فعل مباشرى مولا است، اينعمل مباشرى مولاست. آن چه مأموربه است و به دست عبد واقع مىشود، اشتراء اللحم است. اماايجاب الاشتراء و الزام العبد به اشتراء اللحم، اين ايجاب و الزام عمل مولاست، عمل مباشرى مولاهم هست، مولا به دست خودش الزام و ايجاب مىكند. لذا آنچه كه در ساير افعال اختياريه مولا ازمسبوقيت به اراده و تحقق مبادى اراده مدخلّيت دارد، در رابطه با بعث و تحريك هم همه آنهامدخلّيت دارد. مولا بايد بعث و تحريك و الزام و ايجاب را تصور كند و به دنبال آن تصديق به فائده،تا منتهى شود به مسأله اراده، بعد از آن كه اراده تحقق پيدا كرد، آنوقت كتباً يا لفظاً فرمانى بنام «اشتراللحم» از ناحيه مولا صادر شود. مىبينيم كه اين اشتراء لحم يك مقدمه خارجيه از نظر تحقق لازمدارد و آن عبارت از دخول سوق و ورود در بازار و دكان فروشنده لحم است.
امام بزرگوار (قدس سره) مىفرمايند: مرحوم آخوند كه اينجا مسأله ملازمه را مطرح مىكنند،سؤال مىكنيم كه ملازمه بين چه و چه تحقق دارد؟ طرفين ملازمه را براى ما روشن كنند. مگر چنداحتمال اينجا تصوّر دارد؟ ايشان مىفرمايند: چهار احتمال در اينجا هست و به هيچ كدام از اين چهاراحتمال هم نمىتواند كسى ملتزم شود.
بررسى احتمالات در طرفين ملازمه
اولين احتمال كه ظاهر عبارت مرحوم آخوند هم همين است، اين است كه بگوييم طرفينملازمه عبارت است از وجوب فعلى متعلق به ذى المقدمه و وجوب فعلى متعلق به مقدمه، يعنىهمانطورى كه مولا يك بعث فعلى اعتبارى نسبت به اشتراء لحم دارد، يك بعث فعلى اعتبارى همنسبت به دخول سوق دارد. به عبارت روشنتر اگر مولا از اول هر دو بعث را در يك عبارت مىآورد،مىگفت «ايها العبد ادخل السوق و اشتر اللحم» شما مىگفتيد: اينجا دو بعث از ناحيه مولا تحقق پيداكرده: يك بعث فعلى نفسى متعلق به اشتراء اللحم و يك بعث فعلى غيرى متعلق به دخول سوق. پساينجا دو بعث وجود دارد، دو تا وجوب تحقق دارد، هر دوى اين وجوبها هم فعلى هستند، منتهىاختلافشان در نفسيت و غيريت است. آن كه ذى المقدمه است وجوبش نفسى است و آن كه مقدمهاست وجوبش غيرى و الاّ در اصل وجوب و فعليت وجوب هر دو اشتراك دارند. سؤال اين است كهآنجايى كه مولا نمىگويد «ادخل السوق»، فقط اكتفاء به بعث به اشتراء اللحم، مىكند مىگويد: «ايهاالعبد اشتراللحم» اينجا طرف ملازمه چيست؟ آن كه از ناحيه مولا صادر شده، يك وجوب فعلىِمتعلق به اشتراء لحم است. طرف ديگرش چيست؟ يك وجوب فعلى متعلق به دخول سوق. مولا كهچنين دستورى صادر نكرده، فرض هم صورت شك نيست كه ما احتمال دهيم كه مولا يك ادخلالسوقى هم صادر كرده و به گوش عبد نرسيده! نه، ما يقين داريم آن كه از مولا صادر شده و تنها همانهم صادر شده، اشتراء اللحم است. طرف ملازمه چيست؟ شما مىگوييد: بين وجوب فعلى ذىالمقدمه و وجوب فعلى مقدمه ملازمه هست، وجوب فعلى مقدمه كجا هست؟ ما وجوب فعلىمقدمه را از كجا پيدا كنيم؟ مولا ايجاب كرده كه ما يقين داريم كه از مولا چيزى غير از اشتراللحمصادر نشده و مطلب ديگرى هم در كار نيست و اين را من البته اضافه مىكنم. اين غير از مسألهملازمه بين حكم عقل و شرع است، در مسأله ملازمه بين حكم عقل و شرع، شما مىگوييد: هر جا كهعقل حكمى داشت، ما كشف مىكنيم كه شارع هم حكم دارد، منتها آن حكم ممكن است به مانرسيده باشد، اما از طريق حكم عقل استكشاف مىكنيد حكم شرع را.
فرض ما در اينجا اين است كه از ناحيه مولا غير از «اشتر اللحم» هيچ چيزى صادر نشده، آيا شمامناقشه مىكنيد در اصل صدور همين مقدار فقط؟ يعنى مولايى كه مىخواهد بگويد «اشتراللحم»حتماً بايد «ادخل السوق» را كنار «اشتراللحم» بگذارد؟ كه اگر مولا كنار «اشتراللحم، ادخل السوق» رانگذاشت، اين فرمان مولا غلط است؟ اين فرمان مولا غير صحيح است؟ مولايى كه مىخواهد نسبتبه عبدش دستور دهد به اين كه برو بالاى بام «كن على السطح» اگر كنار اين «كن على السطح، انصبالسُلَّم» را نگذارد، از اين مولا فرمان ناقصى صادر شده است؟ اين فرمان را عقلاء مىگويند «فاضربهعلى الجدار»؟ اين فرمان به درد نمىخورد؟ بر مولا لازم بوده به لحاظ مقدميت نصب سلّم و ملازمهبين الوجوبين در فرمان خودش جمع كند بين اين دو تا؟ بايد بگويد «انصب السلم و كن علىالسطح» اگر مولا از مقدميت نصب سلّم غافل بود، يا نيازى به صدور فرمان، نسبت به مقدمه احساسنكرد، بگوييم: نه اين «كن على السطح» را «اضربه على الجدار» اين يك فرمان ناقصى است، اينفرمان غير صحيحى است. آيا مىشود كسى به اين معنا ملتزم شود؟ حالا كه نمىشود به اين معناملتزم شد، حتى در صورتى كه مولا توجّه به مقدمه هم داشت، ضرورتى ندارد كه مولا مقدمه را دركنار ذى المقدمه مشمول الزام و ايجاب قرار دهد، مىداند كه اشتراء لحم بدون دخول سوق امكانندارد و «كون على السطح» بدون نصب سلم امكان پذير نيست، اما معذلك از نظر صدور فرمان، نهعقلاء و نه عقل، مولا را الزام نمىكنند كه الاّ و لابد بايد يك بعث و تحريكى هم نسبت به مقدمههمراه با بعث و تحريك نسبت به ذى المقدمه داشته باشى! هميشه بايد تو بگويى «ادخل السوق واشتراللحم» حق ندارى اكتفاى بر «اشتراللحم» كنى؟ مسأله چنين نيست. حالا كه مسأله اينطورنشد و مولا توانست فقط فرمان خودش را در رابطه با اشتراء لحم صادر كند و به عنوان «كن علىالسطح» يا «اشتراللحم» فقط دستور دهد، اينجا سؤال مىشود كه آنطرف ملازمه كجاست؟ شما كهمىگوييد: بين الوجوبين الفعليين ملازمه هست، بين دو فرمان فعلى ملازمه هست، خارجاً مامىبينيم يك فرمان بيشتر نيست، يك وجوب بيشتر از ناحيه مولا تحقق پيدا نكرده است. عرضكردم فرض ما آنجايى نيست كه ما شك داشته باشيم كه نسبت به «ادخل السوق» فرمانى دارد يا نه؟نه، يقين داريم آن كه از مولا صادر شده، آن كه از پدر در مقابل فرزند صادر شده، عبارت از«اشتراللحم» بيشتر نيست. اگر يقين به اين معنا هست، شما مىگوييد: بين الوجوبين ملازمه تحققدارد، ما داريم مىبينيم كه احد المتلازمين وجود دارد و ملازم ديگرش تحقق ندارد. قطع به عدمتحقق ملازم ديگر داريم. پس چطور مىگوييد: بين الوجوبين ملازمه تحقق دارد؟ يعنى بينالفرمانين بايد ملازمه باشد، بين البعثين بايد ملازمه باشد، بين الايجابين بايد ملازمه باشد. مإے؛ئئظظظمىبينيم چنين ملازمهاى تحقق ندارد.
ملازمه ميان دو اراده
در احتمال دوم، طرفين ملازمه را وجوب و بعث نمىگيريم، بلكه طرفين ملازمه را دو ارادهمىگيريم: يكى اراده متعلقه به بعث الى ذى المقدمه و يكى هم اراده متعلقه به بعث الى المقدمه، كهمراد از اين ارادتين، همان عمل مولاست، همان چيزى است كه به مولا ارتباط دارد. آن چيزى كه بهمولا ارتباط دارد در مسأله فرمان، همان بعث و تحريك و ايجاد و الزام است و گفتيم: چون ايجاب والزام عمل اختيارى مولاست، حتماً بايد مسبوق به اراده و مقدمات اراده باشد. اگر مرحومآخوند(ره) بخواهند اين احتمال را افاده بفرمايند، كه طرفين ملازمه دو تا اراده باشد. يكى ارادهمتعلقه به بعث الى ذى المقدمه و يكى هم اراده متعلقه به بعث الى المقدمه. بين اين دو اراده بخواهندبگويند تلازم تحقق دارد، اراده هم كه يك امر قلبى است، يك امر نفسانى است، بگوييم: در عالمنفس بين اين دو تا اراده تلازم و ملازمه هست. اگر اين حرف را بزنند، چه اشكالى دارد؟ يكاشكالش اين است كه اگر دو اراده در كار بود، يكى اراده متعلقه به بعث الى ذى المقدمه و يكى هماراده متعلقه به بعث الى المقدمه. بعد از آن كه هر دو اراده وجود داشت، چطور اراده متعلقه به بعثالى ذى المقدمه در مراد خودش اثر گذاشت و بعث الى ذى المقدمه تحقق پيدا كرد؟ اما اراده متعلقه بهبعث الى المقدمه، تأثيرى در تحقق مراد خودش پيدا نكرد، يعنى آن اراده به دنبالش بعث متعلق به ذىالمقدمه نيامد؟ چه فرقى است بين اين دو اراده كه به دنبال اراده متعلقه به بعث الى ذى المقدمه، بعثالى ذى المقدمه تحقق پيدا كرد، اما اراده متعلقه به بعث الى المقدمه، به دنبالش بعث الى المقدمهتحقق پيدا نكرد؟
اشكال ديگر اين است، همان طورى كه ما در آن كارهاى مباشرين گفتيم كه اراده متعلقه به مقدمه،اگر ما تعبير به ترشح دربارهاش كرديم، معناى ترشح مسأله مسبب بودن، متولّد شدن، معلول بودننيست، بلكه معناى ترشح تبعيت است و الاّ اراده متعلقه به مقدمه هم، خودش مبادى لازم دارد،تصوّر و تصديق به فائده و ساير مبادى در آن مطرح است. اينجا اگر بخواهيم بگوييم همان طورى كهيك ارادهاش متعلق به بعث الى ذى المقدمه شده، لا محاله يك اراده متعلقه به بعث الى القدمه هم بهعنوان ملازمه مطرح است. اولين اشكالش اين است (غير از آن اشكال قبلى) ممكن است كه مولااصلاً توجه به مقدميتِ مقدمه نداشته است. مگر هر كجا كه انسان يك شيئى را مأموربه قرار مىدهد،مأموربه مقدمه يا مقدماتى لازم دارد، از نظر موالى و عبيد عرفيه، آيا مىتوانيم اين حرف را بزنيم، كههر مولاى آمرى اگر چيزى را مأموربه قرار داد، هميشه و همه وقت توجه به مقدمه و اگر مقدماتشمتعدد باشد، توجه به تمامى مقدمات اين مأموربه دارد و روى توجّه به مقدمه اين مأموربه، همانطورى كه يك اراده از آن ناشى مىشود «متعلقةً الى البعث الى ذى المقدمه» يك اراده نفسانيهاى همدر آن وجود دارد؟ «متعلقةً الى البعث الى المقدمه، بل الى المقدمات» در آنجايى كه مقدمات متعددباشد و تبعاً بعثهاى متعددى به تعدد مقدمات وجود خواهد داشت. آنجايى كه مولا توجّه به اصلمقدمه ندارد، يا بعضى از مقدمات در صورت تعدد مغفول عنه مولاى آمر است، چطور ما مىتوانيمادعا كنيم به اين بين الارادتين ملازمه تحقق دارد؟ ولو اين كه اراده جايش نفس است، ولو اين كه اوديدنى نيست، اما مىدانيم واقعيت مسأله را، كه اگر اراده بخواهد متعلق به بعث به مقدمه شود، اينفرع التفات به مقدّميت اين مقدمه است، فرع التفات به مقدمات متعدده است، آنجايى كه يك ذىالمقدمه چند تا مقدمه داشته باشد؛ آنجايى كه مولا به طور كلى غافل از مقدمه يا بعضى از مقدماتاست، آيا مىتوانيم بگوييم يك اراده فعليه متعلقه به بعث الى المقدمه در نفس مولا وجود دارد؟مولاى غافل، «كيف يمكن ان يتحقق منه الارادة»؟ با اين كه اولين مبادى اراده تصوّر است، تصوّر بهمعنى التفات و توجّه نفس است و ما فرض كرديم كه مولا غافل از مقدمه يا بعضى از مقدمات است.لذا اگر اين احتمال دوم هم مراد مرحوم آخوند باشد، كه خلاف ظاهر عبارت ايشان هم هست، چونظاهر در عبارت، ملازمه بين الوجوبين را مطرح كردند، لكن اگر مرادشان اين ملازمه بين الارادتينهم باشد به اين كيفيتى كه ذكر شد، خارجاً مىبينيم واقعيت ندارد و كثيراً ما اراده متعلقه به بعث الىالمقدمه در ذهن مولا و نفس مولا تحقق ندارد.
ملازمه بين وجوب فعلى ذى المقدمه و وجوب تقديرى مقدمه
دو احتمال ديگر باقى ماند، كه اين دو احتمال ديگر هم، روى همين دو احتمال قبلى است، منتهابه يك فرق و آن اين است كه در دو احتمال قبلى ما طرفين ملازمه را عبارت از دو امر فعلى قرارمىداديم، اگر وجوب بود دو وجوب فعلى و اگر اراده بود دو اراده فعليه. اما در اين دو احتمال آخرىاز طرف مقدمه مسأله فعليتش را حذف مىكنيم و به جاى كلمه فعليت، كلمه تقدير را مىگذاريم، بهاين كيفيت. مىگوييم: بين وجوب فعلى ذى المقدمه و وجوب تقديرى مقدمه ملازمه است. يا اگرطرفين را اراده قرار داديم، اين طور مىگوييم: بين اراده فعليه متعلقه به بعث الى ذى المقدمه و بيناراده تقديريه متعلقه به بعث الى المقدمه ملازمه است. در ناحيه مقدمه، مسأله فعليت را به مسألهتقدير تبديل مىكنيم. مقصود ما از تقدير چيست؟ مقصود ما از تقدير همان بالقوه است و مقصود ازبالقوه، يعنى الان وجود ندارد، اما در آتيه وجود پيدا خواهد كرد، در آتيه فعليت پيدا خواهد كرد، الانبه عنوان يك موجود بالقوه مطرح است، اما در آينده به عنوان يك موجود بالفعل مطرح خواهد شد،به اين معنا. اگر ما گفتيم: بين وجوب ذى المقدمه، يعنى وجوب فعلى ذى المقدمه و وجوب تقديرىمقدمه ملازمه هست، معنايش اين است كه آن كه الان بالفعل وجود دارد، مسأله وجوب فعلى ذىالمقدمه است، اما در ناحيه مقدمه وجوب فعلى نداريم، بلكه وجوب بالقوه است و معناى وجوببالقوه اين است كه در آينده خود مولا مقدمه را ايجاب مىكند، خود مولا بعث و تحريك اعتبارىنسبت به مقدمه پيدا مىكند و اگر مسأله را در ناحيه اراده مطرح كرديم، مىگوييم آن كه بالفعل تحققدارد اراده فعليه متعلقه به بعث الى ذى المقدمه است، اما در ناحيه اراده متعلقه به بعث الى المقدمه،مسأله تقدير و قوه مطرح است و معناى تقدير و قوه اين است كه الان در نفس مولا ارادهاى متعلق بهبعث الى المقدمه نيست، اما در آينده در نفس مولا اراده متعلقه به بعث الى المقدمه تحقق پيدا مىكند.پس اگر ما طرفين ملازمه را اينجورى قرار دهيم، در ناحيه ذى المقدمه مسأله فعليت را مطرحكنيم و در ناحيه مقدمه مسأله تقدير و بالقوه را مطرح كنيم، حالا چه در ناحيه وجوب و چه در ناحيهاراده، اگر اينطور باشد، آن وقت ببينيم چه اشكالى مترتّب بر اين خواهد بود؟
تمرينات
مراد مرحوم آخوند(ره) از ترشح ذى المقدمه به مقدمه چيست
اشكالاتى كه بر فعل مباشرى و غير مباشرى شده را بنويسيد
نتيجه بررسى احتمالات در ملازمه بين ذى المقدمه و مقدمه چيست
ملازمه بين وجوب فعلى ذى المقدمه و وجوب تقديرى مقدمه چگونه است
دو احتمال اول در بيان طرفين ملازمه را توضيح دهيد
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...