جمعه 15 تير 1403 - 26 ذيحجه 1445 - 5 ژولاي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
اصل عملى و مسأله اجزاء
تدریس استاد
متن
40 اصل عملى و مسأله اجزاء 305
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
حكم صلاة تيممى واجد ماء بعد از وقت
بحث ما در جريان اصل عملى بود، در مورد امر اضطرارى در رابطه با اعاده، مقتضاى اصل عملىرا بيان كرديم، كه بنابر قول به وحدت امر، اصل عملى اقتضا مىكند عدم اجزاء را و بنا بر قول به تعددامر، اصل عملى اقتضاى برائت و اجزاء را دارد. اما در رابطه با قضاء كه قبلاً هم گفتيم، وقتى مسألهقضاء مطرح مىشود، نوعاً آنجايى محل بحث است كه عذر مستوعب جميع وقت است، يعنى درتمام وقت «فاقد الماء» بود و نماز «مع التيمم» را خواند و «خرج الوقت ثم صار بعد الوقت واجداًللماء». و الاّ اگر در وقت «واجد الماء» شده باشد، بحث قضاء مطرح نيست، بحث اعاده مطرح است.پس بحث قضاء نوعاً در چنين جايى مطرح است.
البته بعضى از فروض ديگر هم دارد، آنجا هم بيان كرديم مثل اين كه در اول وقت «واجد الماء»بود، لكن به لحاظ اين كه واجب، واجب موسع بود، در اول وقت نماز را نخواند، تأخير انداخته «الىوسط الوقت او آخر الوقت» تصادفاً در وسط و آخر وقت «فاقد الماء» شد و نتيجتاً نمازش را «معالتيمم» خواند، يك چنين فرضى هم در رابطه با قضاء مطرح مىشود، منتهى بايد «وجدان ماء» دراول وقت كنيم، نه در آخر وقت و بعد از نماز «مع التيمم» كه آنجا مسأله اعاده مطرح است، نه مسألهقضاء. لكن حالا فرد روشن و فرد ظاهرش آنجايى است كه در تمامى وقت اين معذور بود و «كانفاقداً للماء» و نماز «مع التيمم» را خواند، «ثم صار بعد الوقت واجداً للماء»، آيا در اينجا قضاء بهصورت نماز «مع الوضوء» به مقتضاى اصل عملى بر اين شخص وجوب دارد يا وجوب ندارد؟نكتهاى را كه در اينجا بايد متذكّر بشويم، اين است كه ما در مسأله اعاده وقتى كه صورت شك رامطرح مىكرديم به اين كيفيت مطرح مىشد، كه آيا «صلاة مع التيمم اذا كان فاقداً للماء فى اول الوقتهل يكون مشروعاً ام لا؟»، لذا اگر اتيان هم مىشد، رجائاً اتيان مىشد و به داعى احتمال مشروعيتاتيان مىشد.
مشروعيت صلاة تيممى «فاقد الماء» در اول وقت
اما در اينجا كه فرض كرديم كه در تمامى وقت اين شخص معذور و «فاقد الماء» بود، لذا ترديدىدر مشروعيت اين «صلاة مع التيمم» كه خوانده است نمىتوانيم داشته باشيم. براى اين كه مسألهوقت در باب نماز اين قدر اهميت دارد كه ما نمىتوانيم بگوييم كه حتّى اعتبار وقت هم كنار مىرود،چون مثلاً «فاقد الماء» بود، نه واجب واقعى او نماز «مع الوضوء» است، ولو اين كه وقت هم از بينبرود. نه، مسأله وقت در باب نماز از يك اهميت بسيار بالايى برخوردار است، اصلاً خود اهميتوقت است كه مسأله امر اضطرارى و امر اختيارى را به وجود مىآورد و الاّ اگر مسأله رعايت وقتنبود، مىگفتيم: شما امروز «فاقد ماء» هستيد، نماز امروز را فردا بخوانيد، اين ماه «فاقد ماء» هستيد،ماه ديگر اين نماز را بخوانيد. مسأله اضطرار كه پيش آمد، مطرح شد، معنايش اين است كه آنچه كهنمىشود در باب نماز ناديده گرفته شود، مسأله وقت است. همه چيز را مىشود در باب نماز از آنصرف نظر كرد، الاّ مسأله وقت.
حكم صلاة فاقد الطهورين
در يك مورد كه حكمش مختلف فيه است، مسأله «فاقد الطهورين» است، يعنى آن كسى كهنمىتواند با آب نماز بخواند و «مع الوضوء» و نه «مع التيمم» نماز بخواند، «فاقد الطهورين» بنا برقول آنهايى كه مىگويند: «لا يجب عليه الصلاة فعلاً» در اينجا وقت، تحت الشعاع قرار مىگيرد و الاّدر غير مسأله فاقد الطهورين، آن هم بنا بر اين قول، وقت بر تمام شرايط و بر تمام خصوصيّاتى كه درصلاة معتبر است، حاكم است و تقدم دارد و الاّ عرض كردم كه مسأله اضطرار اصلاً پيش نمىآيد.حالا چه كسى است كه سر تا سر عمرش «فاقد الماء» باشد؟ بالاخره يك روز، يك ماه، يك سال«واجد الماء» خواهد شد. مسأله فقدان و وجدان، همه به لحاظ وقت و رعايت اهميت وقت مطرحاست.
عدم منافات قضاء در خارج وقت با مشروعيت صلاة تيممى
وقتى كه نوبت به قضا مىرسد و ما فرض كرديم كه عذر مستوعب تمام وقت بود، نمىتوانيمديگر اينجا احتمال عدم مشروعيت بدهيم، بگوييم: در عين اين كه در تمام وقت «فاقد الماء» بود، امادر عين حال احتمال مىدهيم كه اين نماز مع التيممى كه خواند، «لم يكن مشروعاً»، اينجا ديگر جاىاين احتمال نيست. لذا ما چه وحدت امر را قائل شويم و چه تعدد امر را قائل شويم، مشروعيت ايننماز «مع التيمم» در عذر مستوعب نمىتواند قابل ترديد باشد و كسى در آن مناقشه كند. لذا اين نماز«مع التيمم» از او مشروع است. اما در عين اين كه مشروعيت دارد، منافاتى با وجوب قضاء هم ندارد.همان طورى كه مشروعيت منافات با وجوب اعاده در وقت نداشت، مشروعيت منافات با وجوبقضاء «خارج الوقت» هم ندارد. صد در صد مشروع بود، اما يمكن كه قضائش در خارج وقت هموجوب داشته باشد، مشروعيت «لا ينفى وجوب القضاء». چون منافات با وجوب قضا ندارد، لذا بايددر دليل وجوب قضا دقت داشته باشيم، دليل وجوب قضا كه مىگويد: «اقض مافات». اينجا اگر قائلبه وحدت امر باشيم، روى قول به وحدت اگر اين نماز خوانده شده، مشروعيت داشته باشد، تبعاًديگر «اقض مافات» نمىتواند موضوع واقع شود، «لانه لم يفت عن المكلّف ما هو وظيفته» روىمسأله وحدت امر؛ نماز «مع التيمم» هم مشروعيت قطعيه پيدا كرد، پس با خواندن آن «اقيموا الصلاة»امتثال شد و اگر «اقيموا الصلاة» امتثال شد ديگر «لم يفت عن المكلف شىء» چيزى از مكلف فوتنشده است، تا «اقض مافات» دلالت بر وجوب قضاء او را داشته باشد.
وجوب قضاء صلاة تيممى بر فرض تعدد امر
اما اگر قائل به تعدد امر شديم، در مسأله قول به تعدد امر، مىگوييم كه اين يك صلاة «مع التيمم»مشروعى انجام داد و در نتيجه امر به صلاة «مع التيمم» كه خودش يك امر مستقلى است، ساقط شد.اما امر به صلاة مع الوضوء در وقت كه به اين شخص توجه پيدا نكرد، «لانه كان فاقداً للماء فى جميعالوقت»، حالا كه خارج وقت مىآييم و با دليل «اقض مافات» مواجه مىشويم، اينجا يك احتمالىبراى ما پيش مىآيد، آن احتمال اين است كه فوتى كه در دليل «اقض مافات» اخذ شده است، احتمالمىدهيم كه مقصود از فوت، فوت آن فريضهاى است كه تكليف به آن فريضه بالفعل در وقت متوجهشده است، اگر ملاك از براى وجوب قضا نباشد، بلكه آن وظيفه واقعيه اوليه ولو اين كه در وقت همامر فعلى منجّزى به آن تعلق نگرفته است، لكن بالاخره اين شخص نماز «مع الوضوء» نخواندهاست، نماز «مع الوضوء» در وقت از او كأنّ فوت شده است، بگوييم: «اقض مافات» اين مقداردايرهاش توسعه دارد كه در اين مورد هم دلالت بر وجوب قضا مىكند.
مرحوم آخوند(ره) در كفايه، مىفرمايند: اين مجرد فرض و تخيل بيشتر نيست، «اقض ما فات»،يعنى آن وظيفه فعليه را ما بايد در نظر بگيريم، آن وظيفه «متنجّزه على المكلف» را بايد در نظربگيريم و آن وظيفه «متنجّزه على المكلّف» ولو اين كه قائل به تعدد امر هم بشويم، چون اين شخصدر هيچ جزئى «واجد الماء» نبوده است، تبعاً آن «فريضه فعليه متنجّزه» عبارت از صلاة «مع التيمم»بوده است و صلاة «مع التيمم» هم كه به حسب واقع اتيان شده است و امر خودش را ساقط كرده است.
لذا روى اين واقعيت در «اقض مافات»، يعنى «من الفريضة الفعلية متنجّزه»، نه «من الفريضةالواقعية الاوليه»، ولو اين كه امرى هم در وقت نسبت به شما نداشته است و چون «واجد الماء»نبوديد در هيچ برههاى از زمان «صل مع الطهارة» به شما تعلق نگرفته است، حتّى قبل از اين كه نوبتبه اصل عملى برسد. ما از اطلاق دليل «صل مع الطهارة المائيه» استفاده كرديم و گفتيم: وقتى كه يكساعت به غروب شد آن دليلى كه مىگويد: «واجد الماء يجب عليه الصلاة مع الوضوء» اگر اطلاقداشته باشد، ما حكم به اعاده مىكنيم. اما اگر اطلاق نداشته باشد در همان وقت هم ما راهى براىاثبات وجوب اعاده و حكم به وجوب اعاده نداريم. در همان وقت هم با كمك اطلاق وجوب اعادهثابت مىشد. و الاّ همانجا هم دليلى بر وجوب اعاده نداشتيم، حالا كه خارج وقت است و عذرش هممستوعب بوده است، ديگر نمىتوانيم از «اقض ما فات» اين معنا را استفاده كنيم كه آن فريضه واقعيهاوليه چون فوت شده است، «يجب عليك القضاء فى ما بعد الوقت و خارج الوقت». «هذا تمام الكلامفى الامر الاضطرارى».
لسان اصول و امارات در صلاة فاقد بعضى از اجزاء و شرايط
بحث مهمتر از امر اضطرارى بحث در اوامر ظاهريه است كه ما تبعاً لمرحوم آخوند تعبير بهاوامر مىكنيم و الاّ ما تعدد امر نداريم، اما حالا چون ايشان اين طورى تعبير فرمودند، ما هم تعبير بهاوامر ظاهريه مىكنيم. اوامر ظاهريه دو قسمت دارد: يك قسمت مربوط به امارات است، يك قسمتهم مربوط به اصول عمليه است، اين طور نيست كه حكمشان در مسأله اجزاء يك نواخت باشد، منالممكن كه كسى بين اينها تفصيل قائل شود، همان طورى كه مرحوم آخوند «على ما فى الكفاية»تفصيل قائل شدهاند، ممكن است بين امارات و اصول از نظر اجزاء و عدم اجزاء كسى قائل به تفصيلشود، كه بعداً بايد توضيح آن را بيان كنيم. لكن قبل از اين كه وارد محل بحث شويم، بايد يك مقدارمحل بحث را مشخّص كنيم، ببينيم موضوع بحث ما كجا است؟
در باب امارات و اصول، ممكن است سه نوع اماره و سه نوع اصل وجود داشته باشد، كه از اينسه قسم، دو قسمش داخل در محل بحث اجزاء است و يك قسمش خارج از محل بحث اجزاء است.آن دو قسمى كه داخل در محل بحث اجزاء است كجاست؟ جايش آنجايى است كه ما يك مأموربهمسلّمى داشته باشيم، يك مكلّفبه به تكليف قطعى مسلّمى داشته باشيم و اين مأموربه ما يك مركبىباشد كه داراى اجزاء باشد، يا داراى شرايط باشد، مثلاً موانعى داشته باشد كه مانع از تحقّق اينمأموربه است، فرض كنيد مثل باب صلاة كه همه اين خصوصيات در آن وجود دارد. هم داراى اجزاءاست، هم داراى شرائط است و هم داراى موانع و علاوه قواطع هم در باب صلاة غير از موانع، وجوددارد. حالا ما يك چنين مأموربهى داريم، در مقابل اين مأموربه اماره يا اصلى داريم.
در فرض اول از آن دو فرضى كه محل نزاع ما است، لسان اماره و لسان اصل چنين است، كه باتوجه به همان دليل «اقيموا الصلاة» و با توجه به همان مكلّفبه مركب از اجزاء و شرايط، اماره واصل با توجّه به آن حكم مىكند به اين معنا كه آن جزئى را كه آن دليل در مأموربه به عنوان جزئيتدخالت داده است، منِ اصل مىخواهم بگويم اين جز تحقق دارد، منِ اماره مىخواهم بگويم كه آنجزء تحقق دارد. آن چيزى را كه در دليل مأموربه به عنوان شرطيت اخذ شده است، مفاد اصل و اماره،تحقق همان چيزى است كه در لسان دليل مركب به عنوان شرطيت اخذ شده است، مثلاً دليلمىگويد: «صل مع الوضوء» حالا اصل كه اقتضاد مىكند بقاء وضو را، شما كه اول صبح وضو گرفتيد،حالا زوال شمس شده است و شك مىكنيد كه وضو شما باقى است يا باقى نيست؟ استصحاب كهجريان پيدا مىكند و حكم مىكند به اين كه وضو شما باقى است، اين استصحاب چه مىخواهدبگويد؟ آيا لسانش غير از اين معنا است؟ مىخواهد بگويد كه آيه شريفه كه مىگويد: «اذا قمتم الىالصلاة» بايد وضو دار باشيد، منِ استصحاب مىخواهم بگويم تو وضو دارى، من به «لا تنقض اليقينبالشك» مىخواهم حكم به بقاء وضو تو كنم، يعنى بگويم: اگر با اين حالت استصحابى شما ايستادىو نماز خواندى، بدان كه همان آيه شريفه «اذا قمتم الى الصلاة فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الىالمرافق» را تو رعايت كردى، آيا استحباب وضو غير از اين مىتواند لسان و بيان داشته باشد؟استصحاب بقاء وضو اگر به اين كار كارى نداشته باشد، پس چه مىخواهد بگويد؟ مىخواهدبگويد: «انت على وضوئك فيجوز لك دخول فى الصلاة» همان «اذا قمتم الى الصلاة» شامل حال تواست و تو با وضو دارى وارد نماز مىشوى.
يا مثلاً اگر دليل گفت كه در نماز، طهارت ثوب شرطيت دارد، «صل مع الطهارة الثوب». حالا اينجابيّنهاى قائم شد كه ثوب شما طاهر است، فرض كنيد حالت سابقهاش نجاست بوده است، اگر بينهنبود شما حكم به نجاست مىكرديد، لكن بينهاى كه تقدّم بر استصحاب دارد، قائم شد بر اين كه ثوبشما طاهر است، اين بينهاى كه اماره است و قائم بر طهارت ثوب شما شده است، لسان اين بينهچيست؟ اين بينه چه مىخواهد بگويد؟ بينه مىخواهد بگويد: آن دليلى كه مىگويد: بر تو لازم استكه نمازت همراه با طهارت ثوبت باشد، من با توجه به آن دليل مىخواهم بگويم: «ثوبك طاهرٌ» ونمازى كه در اين ثوب مىخوانى نماز با ثوب طاهر است. آيا بينهاى كه بر طهارت ثوب، ظاهرمىشود غير از مفاد و مدلول است؟ يا به جاى بينه اگر استصحاب طهارت جارى شود، جايى است كهحالت سابقه ثوب طهارت باشد؟ يا آنجايى كه اصلاً حالت سابقهاش غير معلوم است، اگر قاعدهطهارت «كل شىء لك طاهر، يا كل شىء طاهر حتى تعلم انه قذر»، كه مدرك قاعده طهارت است، اينقاعده طهارت چه مىخواهد بگويد؟ مىخواهد بگويد آن طهارت معتبره در لباس مصلّى كه درصحت صلاة نقش دارد، در اينجا وجود دارد، آن طهارت تحقق دارد. پس يك قسم از دو قسم موردنزاع ما آنجايى است كه بينه و اصل، ناظر به دليل جزئيت و شرطيت هستند و حكم مىكنند به اين كهآن جزء و آن شرط وجود دارد، منتهى چگونگى آن داخل در نزاع ما مىشود؟ دخولش در نزاع ما بهاين كيفيت است، كه شما با وضو استصحابى ايستاديد و نماز خوانديد، «ثم انكشف فى الوقت او فىخارج الوقت»، اين كه اين استصحاب مخالف واقع بوده است و شما در اول زوال داراى وضونبوديد، اينجا بحث اجزاء امر ظاهرى مطرح است.
يا در آنجايى كه استصحاب طهارت ثوب را مىكنيد، يا بينه بر خلاف حالت سابقه قائم برطهارت ثوب مىشود، شما با اين طهارت ثابته از طريق بينه، يا از طريق استصحاب، يا از طريق قاعدهطهارت نماز خوانديد و «ثم انكشف» كه متأسفانه در حال نماز لباس شما «لم يكن طاهراً»، حالا«تارتاً انكشاف داخل الوقت» است، كه مسأله اعاده مطرح مىشود و ما بايد بحث كنيم كه آيا اعادهواجب است يا نه؟ و اُخرى انكشاف خارج وقت است، كه آن وقت در باب اجزاء بايد بحث كنيم كهآيا قضاء چنين نمازى واجب است يا اين كه واجب نيست؟ از آن سه قسم دو قسمش داخل در محلبحث است، حالا يك قسم از آن دو قسم داخل محل بحث ذكر شد، دو قسم ديگر را بعد عرضمىكنيم «ان شاء الله».
تمرينات
حكم صلاة تيممى «فاقد الماء» تا آخر وقت از لحاظ قضاء بنا بر تعدد يا وحدت امرچيست
لسان اصل و اماره در صلاة فاقد اجزاء و شرايط چيست
فاقدالطهورين چه حكمى دارد
مشروعيت صلاة تيممى «فاقد الماء» در اول وقت چگونه ثابت مىشود
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...