جمعه 15 تير 1403 - 26 ذيحجه 1445 - 5 ژولاي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
اصل عملى و مسأله اجزاء
تدریس استاد
متن
40 اصل عملى و مسأله اجزاء 304
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
عدم مولويت وجوب يا عدم وجوب اعاده
مسأله وجوب اعاده و عدم وجوب اعاده به عنوان يك حكم مولوى شرعى نمىتواند مطرحباشد، بلكه مسأله اعاده و عدم اعاده يك مسأله عقلى است، اگر مأموربه با تمام خصوصيات وشرائطش تحقق پيدا كند، عقل مستقلاً حكم به عدم وجوب اعاده مىكند و اگر تحقق پيدا نكردهباشد، عقل اعاده را الزام مىكند. در مسأله گذشته گفتيم: در بعضى از موارد شارع به استحباب اعادهحكم مىكند، مثل آن كسى كه نمازش را فرادا خوانده است، شارع اعاده آن نماز را به جماعت،مستحب مىكند، اينجا دو خصوصيت وجود دارد: يكى اين كه مسأله به عنوان استحباب مطرحاست و ديگر اين كه كيفيت اعاده با آن نماز اوّل از نظر جماعت و فرادا فرق مىكند و در حقيقت ايناعاده آن اوّلى نيست، بلكه يك خصوصيت زائدهاى دارد، كه در اوّلى آن خصوصيت نيست.
همين طور در باب نماز آيات، در آياتى مثل كسوف شمس و خسوف قمر، كه اينها زمانى را دربر مىگيرند، آنجا هم بعضى از فتاوا وجود داشت، كه تا زمانى كه اين آيه و اين وضعيت وجود دارد،يك ساعت، دو ساعت، نماز آيات تكرار شود، ولو ده يا بيست نماز آيات باشد. آنجا هم اولاً كهفتواى مشهور، وجوب نيست. مشهور قائل هستند به اين كه در مطلق موجبات صلاة آيات تنها يكنماز آيات واجب است. اگر ما فرض كرديم كه در آنجا اعاده لازم است و اين فتواى غير مشهور را درآنجا گرفتيم، باز هم يك نكتهاى در كار است و آن اين است كه آنجا هم متعلق وجوب عنوان اعادهنيست، آن چه متعلق وجوب است، تكرار صلاة آيات است، مثل اين كه مولا از اوّل بگويد: ده بار بايدنماز آيات بخوانى. كه اصلاً واجب و متعلق وجوب، ده بار خواندن نماز آيات باشد. اينجا اگر تعبيربه اعاده كنيم، در اين تعبير مسامحه است، اعاده واجب نيست، ده بار يا بيست بار خواندن نماز آياتواجب است.
مثلاً كسى نذر كرده صد مرتبه در روز صلوات بفرستد، آيا اين صلوات دومى اعاده صلوات اوّلىاست؟ صلوات سومى اعاده صلوات اوّلى است؟ يا اين كه نه، بر طبق وجوب وفاء به نذر بايد صد بارصلوات بفرستد، مسأله اعاده در اينجا مطرح نيست. و اگر ما تعبير به اعاده كنيم، قاعدةً به صورتمجاز و مسامحه يك چنين تعبيرى واقع مىشود. پس از اينجا مىفهميم كه يك حكم مولوى وجوبىنفياً و اثباتاً به عنوان اعاده نمىتواند تعلق بگيرد.
ارشادى بودن روايات مربوط به وجوب و عدم وجوب اعاده
پس اين تعبيراتى كه در روايات در جانب نفى و اثبات واقع شده است. همان طورى كه گفتيم،اينها همه جنبه ارشاد دارد. وقتى كه در آن روايت زراره امام مىفرمايد: «يعيد صلاته» معنايش ايننيست كه اعاده به عنوانها يك وجوب مولوى دارد، معنايش اين است كه اين نمازى كه خوانده شدهاست، چون فاقد بعضى از شرائط بوده و با نسيان نجاست معلومه قبلى واقع شده است، اين نماز«كان فاقداً لشرط». نماز اگر فاقد شرط واقع شده باشد، عقل حكم مىكند به اين كه اين نماز به دردنمىخورد. پس «يعيد» در روايت، نه به معناى وجوب «الاعادة شرعاً» بلكه به معناى اين است كه اينعمل انجام شده؛ واجد شرايط نبوده است و بعضى از خصوصيات معتبره را فاقد بوده است يا مثلاً درحديث «لا تعاد» آنجا هم همين طور است، مىخواهد بگويد اخلال به اجزاء صلاة اگر در رابطه بااركان باشد، اين موجب اعاده است، يعنى نماز با اخلال به ركن، فاقد آن خصوصيت معتبره است. امااگر با اخلال به غير اركان باشد، مثل اين كه قرائت الفاتحة را فراموش كرد، قرائت السورة را فراموشكرد، تشهد و امثال ذلك را فراموش كرد. فراموشى اينها ضربهاى به نماز نمىزند، يعنى جزئيتفاتحة الكتاب در صورت توجه و التفات است. اما اگر با نسيان فاتحة الكتاب ترك شد، اين نمازواجد همه خصوصيات است و نماز واجد خصوصيات موضوع براى اعاده نمىتواند واقع شود.
عدم جريان اصل برائت در شك در وجوب اعاده
پس مسأله اعاده و عدم اعاده يك چيزى نيست كه متعلق تكليف شرعى واقع شود و ما حكم كنيمبه اين كه ما شك داريم در اين كه اعاده واجب است يا واجب نيست؟ اصالة البرائة عن وجوب الاعادةجارى كنيم، اصالة البرائة براى جايى است كه شك در تكليف شرعى داشته باشيد و تكليف مولوىمشكوك شما باشد، آنجا است كه اصالت البرائة جريان پيدا مىكند.
نتيجه اين شد كه در بحث ما كسى به احتمال مشروعيت نماز «مع التيمم» را در اوّل وقت خواندهاست، حالا يك ساعت به غروب «واجد الماء» شد و در دليل «صلاة مع الوضوء» هم اطلاقى وجودندارد، يعنى قدر متيقّن از دليل «وجوب صلاة مع الوضوء» كسى است كه از اوّل وقت تا يك ساعت بهغروب نماز نخواند اصلاً، اما آن كسى كه نماز خوانده ولو به احتمال «مشروعيت الصلاة مع التيمم»،دليل وجوب «صلاة مع الضوء» روى عدم اطلاق، نفى و اثباتى در رابطه با اين ندارد. حالا كهنداشت و ما هم كه گفتيم مسأله وجوب و عدم وجوب اعاده يك حكم شرعى نيست كه شما در آناصالة البرائة جارى كنيد، بگوييد: ما شك داريم در اين كه «هل تجب الاعادة او لا تجب الاعادة؟»، چهمانعى دارد «اصالت البرائة عن وجوب الاعادة» در اينجا جريان پيدا كند؟ نه وجوب اعاده «ليسحكماً شرعياً مورداً لجريان اصالت البرائة» نتيجه چه شد؟ نتيجه اين شد، نمازى كه «مع التيمم» بهاحتمال مشروعيت در اوّل وقت خوانده است، حالا يك ساعت به غروب «واجد الماء» شده است،دليل «صلاة مع الوضوء» هم اطلاق ندارد، وجوب الاعادة هم مجراى اصالت البرائة نيست.
جريان اصل اشتغال ذمه يا استصحاب بقاى تكليف بر مبناى وحدت امر
در اينجا بايد گفت: روى مسأله وحدت امر اصالت الاشتغال، يا استصحاب اشتغال جارىمىشود به اين كيفيت: اوّل ظهر به مجردى كه وقت داخل شد «اقيموا الصلاة» گريبان اين را گرفت،بلا اشكال. يك نماز «مع التيمم» با احتمال مشروعيت خواند، اما نمىداند كه اين نماز «مع التيمم»پاسخ گوى «اقيموا الصلاة» هست يا پاسخ گوى «اقيموا الصلوة» نيست؟ از آن طرف دليل «صلاة معالوضوء» هم نسبت به حكم اين شخص ساكت است، نفى و اثباتى در رابطه با اين ندارد.
در نتيجه قاعده اشتغال يا استصحاب اشتغال حكم مىكند به اين كه يك ساعت به غروب حتماًبايد نماز «مع الوضوء» بخواند، تا اشتغال يقينى كه اقتضاى برائت يقينيه مىكند، با اين نماز «معالوضوء» برائت يقينيه حاصل شود. نتيجه اين مىشود كه قبل از رسيدن به اصل عملى، روى وحدتامر، مسأله اجزاء را مطرح مىكرديم، اما حالايى كه به اصل عملى رسيديم و دست ما از ادله لفظيه واطلاقات كوتاه شد، با اين كه وحدت امر را قائل هستيم، با اين كه مىگوييم: «اقيموا الصلاة» يكخطاب متوجه به عموم است و فرقى بين مختار و مضطر نيست، فرقى بين «واجد الماء و فاقد الماء»نمىكند، مع ذلك لازمه اصل عملى روى قول به وحدت امر، عدم الاجزاء است؛ براى خاطر اصالتاشتغال و استصحاب اشتغال. «اقيموا الصلاة» در اوّل وقت گريبان اين را گرفت، نماز «مع التيمم» رااگر احراز مىكرد، مشروعيت دارد، اگر مشروعيت صلاة «مع التيمم» اثبات مىشد، كافى بود در اينكه امر «اقيموا الصلاة» را از بين ببرد. لكن فرض اين است كه اين «صلاة مع التيمم» رجائاً اتيان شدهاست، با احتمال مشروعيت در خارج تحقق پيدا كرد، آيا يك تكليف مسلّم و يك اشتغال يقينى رامىتوانيم در مقام عمل با يك عمل محتمل المشروعية پاسخ بگوييم؟ يا حتماً در مقام عمل بايدكارى كنيم كه اين اشتغال يقينى قطعاً پاسخ داده شود؟ و اين در صورتى است كه اگر يك ساعت بهغروب «واجد الماء» شد، يك نماز «مع الوضوء» هم بخواند، تا يقين كند كه «اقيموا الصلاة» كه قطعاًبه او توجه پيدا كرد، در مقام خارج امتثال و رعايت شد.
لذا نتيجه اصل عملى روى قول به وحدت امر، با نتيجه دليل لفظى فرق مىكند. روى دليل لفظىما قائل به اجزاء شديم، اما روى اصل عملى چارهاى جز مسأله عدم اجزاء نداريم.
(سؤال ... و پاسخ استاد): قاعده فراغ براى جايى است كه بعد از صلاة شك كنيد كه آيا در اين نمازهمه اجزاء و شرايطش را اتيان كرديد يا نه؟ شما از اوّل كه داريد اين نماز «مع التيمم» را مىخوانيد بااحتمال مشروعيت داريد اين نماز را مىخوانيد، تا آخر هم همين است، مسأله تازهاى هم در اينرابطه پيش نيامده است، اين ربطى به مسأله قاعده فراغ ندارد.
حكم به عدم اجزاء صلاة تيممى بنا بر تعدد امر
اما روى قول به تعدد امر، ما آنجا به عدم اجزاء حكم مىكرديم، براى اين كه مىگفتيم:
مقتضاى اصل عملى در شك در وجوب اعاده صلاة تيممى بنابر تعدد امر
وقتى كه نوبت به اصل عملى رسيد، چطور؟ اگر ما از آن مرحله لفظى گذشتيم و آن خصوصياتوجود نداشت كه مهم در آن خصوصيات مسأله اطلاق در دليل «صلاة مع الوضوء» بود. در اينجا كهاين نماز «مع التيمم» خواند، روى فرض تعدد امر، اين در حقيقت مشروعيتش مسلّم است. حالا يكساعت به غروب كه «صار واجد الماء»، نه اين كه صلاة مع التيمم به عنوان يك حقيقت ديگر مطرحاست، اسمش را اعاده نگذاريد، به عنوان يك حقيقت ديگر مطرح است، اما چون دليلش اطلاقندارد و قدر متيقّنش عبارت از آن جايى است كه از اوّل وقت تا يك ساعت به غروب كسى نمازىنخوانده باشد، اما اگر كسى نماز «مع التيمم» خواند، ديگر دليل «صل مع الوضوء» نسبت به او نفى واثباتى ندارد.
حالا كه نفى و اثبات ندارد، روى اين قول «اصالت البرائة» در اينجا حاكم مىشود، براى اين كهاين شخص مىگويد: امر به صلاة «مع التيمم» امتثال شد و الان شك داريم كه اين امر به «صلاة معالوضوء» گريبان اين را گرفت يا نه؟ اصالت البرائة حاكم است. بلكه روى فرض شك، مطلب خيلىبالاتر مىرود و آن اين است كه اگر اين نماز «مع التيمم» هم فقط با احتمال مشروعيت انجام گرفتهباشد، نه با قطع به مشروعيت. آنجايى را فرض كنيم مثل صورت وحدت امر. نماز مع التيمم اوّلوقت وقع با احتمال مشروعيت، اما الان كه مواجه شد يك ساعت به غروب با وجدان ماء، با «صل معالوضوء» شك دارد كه اين «صل مع الوضوء» به او متوجه است يا نه؟ اين يك حقيقت و ماهيتديگرى است.
اگر ما بخواهيم استصحاب اشتغال كنيم، اشتغال به چه چيزى را استصحاب كنيم؟ اينجا دوتكليف و دو امر است، دو مأموربه است. به خلاف مسأله وحدت امر، كه يك «اقيموا الصلاة»محرزى آنجا وجود داشت، ما مىگفتيم: با اين نماز «مع التيمم محتمل المشروعية» شك داريم كهاين«اقيموا الصلاة» آيا امتثال شد يا نه؟ شما مىفرموديد: اشتغال يقينى برائت يقينيه لازم دارد، برائتيقينيه هم به اين است كه نماز «مع الوضوء» يك ساعت به غروب خوانده شود.
اما اينجا روى تعدد امر، با اين كه آن نماز اوّل وقت حتّى با احتمال مشروعيت واقع شده است، مادليلى بر عدم مشروعيت نداريم، كما اين كه دليل بر مشروعيت هم نداريم. يك چنين نماز برزخىخواند كه وضعش مشخص نيست، اما در اين حال يك ساعت به غروب، با يك تكليف جديدىمىخواهد مواجه شود، فرض ما اين است كه اين غير از آن تكليف است، مغاير با آن تكليف استماهيتاً و خود امر هم امر ثانى است، امر مغاير با امر اوّل است. وقتى در مقابل اين امر قرار گرفت، از اومىپرسيم شما يقين دارى به اين كه اين امر دوم گريبان شما را مىگيرد؟ مىگويد: چون دليلش اطلاقندارد و فرض ما آنجايى است كه مسأله اطلاق مطرح نيست، احتمال مىدهم كه اين نمازى كهخواندم مشروع باشد، يقين ندارم كه اين تكليف گريبان من را مىگيرد، يا نمىگيرد؟ اينجا هيچ مانعىاز جريان اصالت البرائة نيست.
شما اگر يقين داشته باشيد، دليل اطلاق داشته باشد، مىدانى اين دليل گريبان شما را گرفته است،اما حيث اين كه اطلاقى نيست و شما شك در اين داريد و اين هم به عنوان يك تكليف مستقل مطرحاست، ما شك داريم فى توجّه تكليف مستقل به اين آدم با خطاب «صلّ مع التيمم» به احتمالالمشروعية، اصالت البرائة حكم مىكند به اين كه «لا يجب عليه صلاة مع الوضوء»، براى اين كهدليلى بر توجه تكليف مستقل به اين آدم نيست. آن وقت ببيند كه چقدر فاصله مىشود از نظر اصلعملى بين اين صورت و بين آنجايى كه روى فرض تعدد امر ما حكم به عدم اجزاء مىكرديم. آنجافاصله و اختلاف مهم در اين جهت است كه قبل از رسيدن به اصل عملى روى مبناى تعدد امر، با اينكه آن نماز «مع التيمم» اوّل وقتش مسلّم المشروعية بود، فرض اين بود كه دليل مشروعيت «صلاة معالتيمم» اطلاق داشت. با اين كه مسلّم المشروعية بود، ولى مىگفتيم: مشروعيت يك داستان است،اجزاء و عدم اجزاء، داستان ديگر. در عين اين كه اين نماز «مع التيمم» به حسب مقتضاى اطلاقدليلش «مشروعٌ»، اما اطلاق دليل وضو مىگويد: من دست بر دار نيستم، با اين كه نماز «مع التيمم» همخواندى، «يجب عليك الصلاة مع الوضوء». قبل از رسيدن به اصل عملى آن نماز «مع التيمم» با اينكه مسلّم المشروعية بود، مع ذلك كافى نبود.
اما حالا كه نوبت به اصل عملى مىرسد، اين نماز «مع التيمم» با اين كه مسلّم المشروعية نيست،مع ذلك مجزى است. چرا مجزى است؟ براى اين كه دليلى بر توجه اين تكليف دوم نداريم. كدامدليل آمد به اين بگويد: الان بر تو واجب است نماز مع الوضوء بخوانى؟ فرض آنجايى است كهاطلاق ندارد، قدر متيقنش آن كسى است كه از اوّل وقت تا يك ساعت به غروب نماز نخوانده است،اما آن كسى كه نماز خواند ولو «مع التيمم» معلوم نيست كه اين «صل مع الوضوء» يك ساعت بهغروب گريبان او را بگيرد.
در نتيجه اين شخص در اين وسط ايستاده، از يك طرف نگاه به عمل گذشته خود مىكند، مىبيندبيش از يك نماز «مع التيمم» با احتمال مشروعيت بيشتر نيست. از طرفى نگاه مىكند به دليل «صلاةمع الوضوء»، مىبيند چون اين اطلاق ندارد نمىتواند گريبان او را بگيرد. لذا اصالت البرائة وجوبصلاة مع الوضوء را نفى مىكند و همين نماز «مع التيمم» با اين كه قطع به مشروعيتش هم ندارد، درمقام عمل مجزى خواهد بود. پس فاصله مهمى كه بين مسأله لفظ و بين اصل عملى است در مسألهتعدد امر و تعدد حقيقت همين است، كه در لفظ با اين كه نماز «مع التيمم» به حسب مقتضاى اطلاقدليل، مسلم المشروعية بود، مع ذلك در مقام اجزاء كافى نبود، اما وقتى كه نوبت به اصل مىرسد، بااين كه مسلم المشروعية نيست، «مع ذلك يجزى و اصالت البرائة» جلوى وجوب نماز مع الوضوء رامىگيرد.
اين اصل عملى در رابطه با اعاده در وقت. حالا در رابطه با قضاء هم بايد مفاد اصل عملى «ان شاءالله» ملاحظه شود.
تمرينات
نتيجه اصل عملى روى قول به وحدت امر با نتيجه دليل لفظى چيست
حكم صلاة تيممى براى فاقد الماء بعد از وجدان ماء در داخل وقت را بنا بر وحدت امربيان نماييد
حكم فرض مذكور را بنا بر تعدد امر بيان نماييد
بنا بر مولوى نبودن وجوب و عدم وجوب اعاده، روايات باب چگونه تفسير مى شوند
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...