جمعه 15 تير 1403 - 26 ذيحجه 1445 - 5 ژولاي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
اجزاء در اوامر اضطرارى
تدریس استاد
متن
40 اجزاء در اوامر اضطرارى 301
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
تعدّد امر و مسأله اجزاء
بحث در اين بود كه آيا امر اضطرارى مجزى از امر واقعى اوّلى هست يا نه؟ اگر قائل بشويم كهيك امر بيشتر به مكلّفين تعلّق نگرفته و ادلهاى كه در رابطه با اجزاء و شرائط اضطراريه وارد شده،همان ماهيت مأموربها را به حسب آن حالات بيان مىكند، وضو براى ««واجد الماء»» شرطيت دارددر رابطه با «اقيموا الصلوة» و تيمّم هم براى «فاقد الماء» در رابطه با همين «اقيموا الصلوة» شرطيتدارد و الاّ دو نوع امر و دو سنخ امر وجود ندارد. اگر اين معنا را قائل شويم كه حق در مسأله، هميناست، مسأله اِجزاء خيلى روشن است، براى اين كه آن كسى كه نماز «مع التيمم» را انجام مىدهد، باتوجّه به شرائط و مشروعيت آن لا محاله اين امر صحيح است، اين عبادت صحيح است. عبادت كهصحيح واقع شد، «اقيموا الصلوة» ساقط مىشود و بعد از سقوط امر، ديگر امرى وجود ندارد تابگوييم، امتثال آن امرِ ديگر هم لازم است. اين مسأله روى عدم تعدّد اوامر خيلى روشن است. اما اگرقائل به تعدّد شديم، اين طورى كه مرحوم آخوند و ظاهر تعبيرات نيز حكايت از اين مىكند،بگوييم، دو نوع امر داريم: امر اضطرارى و امر واقعى اولى، فعلاً به امر ظاهرى كارى نداريم - بگوييم:دو نوع امر داريم آن «اقيموا الصلاة»ى كه متوجه به واجدين ماء است، غير از «اقيموا الصلوة» متوجهبه فاقدين ماء است. كانّ عنوان وجدان و فقدان در مخاطب اخذ شده، به آنها گفتهاند: «ايّها الواجدونللماء يجب عليكم الصلوة مع الوضوء»، به اينها هم گفتهاند: «ايّها الفاقدون للماء يجب عليكم الصلوةمع التيمّم». اين نهايت تصويرى است كه از تنوّع اوامر و تعدّد اوامر مىتوان فرض كرد. حالا روىاين فرض بحث مىكنيم.
كسى كه اول وقت، يا وسط وقت به عنوان «فاقد الماء» نماز «مع التيمم» را انجام داد، - و باز هماين نكته هميشه بايد ملحوظ باشد كه اين نماز «مع التيمم» صحيحاً أقامه شده باشد. - قائل به تعدّدهم همين معنا را معتقد است و لذا آن را نسبت به امر خودش حتماً مجزى مىداند. اين كه نسبت بهامر خودش حتماً مجزى مىداند، پس فرض را در آنجايى قرار داده كه اين صلاة «مع التيمم» واقعاًصحيح است و بعداً هم هيچ مسألهاى كه بتواند كشف خلاف در اين رابطه داشته باشد، وجود ندارد.پس مسأله اجزاء و عدم اجزاء، هيچ گونه ارتباطى به مسأله بطلان و عدم بطلان صلاة «مع التيمم»ندارد. بلكه فرض در هر دو قول، حتّى قول به عدم اجزاء، اين است كه نماز «مع التيمم» صحيحاً واقعو مطابق امر خودش واقع شده و امر خودش را لا محاله اسقاط كرده و از بين برده، منتها نسبت به امردوم مثلاً «لا يكون مجزيا».
احتمال وجود اجماع بر صحت فقط يك نماز در وقت
حال كه قائل به تعدّد امر شديم، مىگوييم: مكلف در اوّل يا وسط وقت، ايستاد و نماز «مع التيمم»خواند، نمازش هم صحيح بود، مطابق امر خودش بود، حالا كه يك ساعت به غروب مانده، «واجدالماء» شده و مىتواند نماز را «مع الوضوء» بخواند، اينجا اولين حرفى كه مطرح مىكنيم اين است كهشبهه اين معنا وجود دارد كه اجماع قائم شده باشد بر اين كه لازم نيست در فاصله بين زوال شمس تاغروب شمس، كسى دو نماز ظهر يا دو نماز عصر بخواند؛ در اين فاصله فقط يك نماز ظهر و يكنماز عصر واجب است، ليس الاّ؛ اگر يك چنين اجماعى وجود داشته باشد كه شبهه اين اجماع همهست، مىگوييم:
منشأ قول به تعدّد امر
اما اگر كسى گفت: چنين اجماعى ثابت نشده و دليلى بر اين مطلب نداريم كه در اين فاصله دونماز ظهر، يا دو نماز عصر واجب نيست. اگر اجماع نباشد نوبت اين حرف و بيان امامبزرگوار«قدس سره الشريف» مىشود و بسيار قابل دقت هم هست و آن اين است كه مىفرمايند:بايد ملاحظه كنيم، كسى كه قائل به تعدّد امر است، چه چيز باعث شده كه مسأله تعدّد را مطرح كند؟منشأ مسأله تعدّد چيست؟ دو احتمال جريان دارد: يك احتمال اين است كه منشأ قول قائل به تعدّداوامر، اين باشد: از او مىپرسيم: چرا شما نماز «مع التيمم» و نماز «مع الوضوء» را مىگوييد: دو امردارد؟ چرا اين حرف را مىزنيد؟ ممكن است در جواب بگويد: براى اين كه نماز «مع الوضوء» يكحقيقت است و نماز «مع التيمم» يك حقيقت ديگر است. چون مأموربها تعدّد دارد، ماهيتشان متغايراست، حقيقتشان مختلف است لذا اگر دو مأموربه «متغاير الحقيقة» داشته باشيم، چارهاى نداريم جزاين كه بگوييم: دو امر به اينها متعلّق است، براى اين كه نمىشود يك امر به دو مأموربه متمايز ومتغاير تعلّق بگيرد، اگر هم مثلاً در ضمن يك هيئت افعل بيان شد، لكن باطنش دو حكم و دو امراست. نمىشود صلاة و صوم با اين كه دو حقيقت متمايز و غير مرتبط است، امر واحد به آنها تعلّقبگيرد، مگر اين كه به صورت مركّب درآيد. اگر مركب شد، معنايش اين است كه يك مأموربه وجوددارد. نمىشود دو مأموربه به وصف دو تا، تحقّق داشته باشد و مع ذلك يك امر در كار باشد مثل سايرموارد. آيا به دو مراد با وصف اين كه دو مراد است، مىشود يك اراده تعلّق بگيرد؟ كما اين كه در اينطرفش هم اين طور است، دو امر مستقل نمىشود به يك مأموربه تعلّق بگيرد، مگر اين كه جنبه تأكّدو تأكيد در آن مطرح باشد و الاّ چطور مىشود كه مأموربه واحد باشد، مع ذلك دو امر استقلالى غيرتأكيدى به يك مأموربه متعلّق شود؟
پس اين كسى كه قائل به تعدّد است، اگر از علّت تعدّد از او سؤال كنيم، ممكن است در جواب،علّت تعدّد اوامر را، تعدّد ماهيات مأموربها بداند، بگويد: صلاة مع التيمّم، حقيقتش با حقيقت صلاة«مع الوضوء» فرق مىكند. حقيقت نماز در حال قيام، با حقيقت صلاة در حال نشستن فرق مىكند وچون اينها دو حقيقت هستند، لا محاله بايد دو امر به آنها تعلّق بگيرد. اين يك نحو جوابى است كهمىتواند بدهد.
اما يك طور ديگر هم مىتواند جواب دهد. بگويد: علّت تعدّد اوامر، تعدّد ماهيات مأموربهإے؛!!ظظظنيست، ماهيت مأموربها واحد است، نماز «مع الوضوء» حقيقتش با نماز «مع التيمم» يكى است.مىگوييم: پس چرا دو امر به آن تعلّق گرفته است؟ در جواب مىگويد: گاهى بعضى از ضرورتها تعدّدامر را اقتضا مىكند در حالى كه مأموربه هم يك مطلب است، مولا يك مطلوب بيشتر ندارد، يكعمل متعلّق اراده مولاست، اما در مقام اثبات و در مقام تفهيم، بايد براى تفهيم اين معنا به دو امرمتوسل شود؛ نظيرش را در مسأله قصد قربت بر مبناى مرحوم آخوند بيان كرديم و آن اين بود كهمرحوم آخوند(ره) مىفرمودند: قصد قربت اگر به معناى داعى امتثال و داعويت امر باشد، محالاست كه در متعلّق و در مأموربه بتواند در رديف ساير اجزاء و شرائط، مطرح شود. قصد قربت بهمعناى داعى الامر را نمىتواند مولا در رديف اجزاء و شرايط قرار دهد.
اصل اين مبنا مربوط به مرحوم آخوند بود، لكن يك «ان قلت»ى آنجا پيدا شده بود، گرچه آن «انقلت» را مرحوم آخوند نپذيرفتند، اما بر اساس آن مبنا داريم تشبيه و تنظير مىكنيم. «ان قلت»مىگفت: چه مانعى دارد كه مولا از راه تعدّد امر اين مسأله را مطرح كند؟ مولا اول بگويد: «يجبعليك الصلوة»، صلاة چيست؟ عبارت از همين اجزاء و شرائط. در اين «يجب عليك الصلوة» هيچمسأله قصد قربت مطرح نيست. بعد به يك امر دومى بگويد: «يجب عليك ان تأتى بالصلوة بداعىامرها»، در امر دوم مسأله ايجاب قصد قربت را مطرح كند، بگويد: واجب است آن صلاة مأموربها، بهامر اول را به داعى امرش اتيان كنيد. اين «ان قلت» يك فرضى را براى مسأله تعدّد امر مطرح كردهاست. وقتى كه به اين «ان قلت» مراجعه مىكنيم، مىگوييم: چه چيز باعث شد كه شما مسأله تعدّد امررا مطرح كنيد؟ آيا مولا در مسأله نماز دو مطلوب و دو شىء را بر عبد واجب كرد؟ به عبارت ديگر بهاين «ان قلت» مىگوييم: اين دو امرى كه شما اينجا تصوير مىكنيد، شبيه امر به نماز و امر به روزهاست كه «لكل منهما طاعة مستقلة و عصيان مستقل» و اگر كسى هر دو را در باب نماز و روزه ترككند، دو استحقاق عقوبت دارد و اگر هر دو را اتيان كند، دو استحقاق مثوبت دارد؟
وحدت مطلوب مولا
«ان قلت» در جواب مىگويد: آيا اين دو امرى هم كه من اينجا تصوير مىكنم به اين كيفيت استكه «يجب عليك الصلوة» يك اطاعت مستقله دارد و «يجب عليك ان تأتى بالصلوة بداعى امرها»، يكاطاعت ديگر دارد بطورى كه اگر كسى اصلاً نماز نخواند، «يستحق عقوبتين» و اگر نماز را با قصدقربت خواند، «يستحق مثوبتين»؟ در جواب «ان قلت» مىگويد: نه، اين حرفها نيست. مولا يكمطلوب دارد و آن نماز بداعى الامر است، نماز مع قصد القربة است، منتها در مقام اثبات، در مقامتبيين چون با يك امر نمىتواند اين معنا را تبيين كند، براى آن استحالهاى كه مرحوم آخوند معتقداست، براى فرار از آن استحاله و براى اين كه گرفتارى آن استحاله، گريبان را نگيرد، مسأله دو امر رامطرح مىكنيم. پس در حقيقت اين هم يك نوع تعدّد امر است. اما اين نوع تعدّد امر معنايش ايننيست كه دو مأموربه مستقل داريم، معنايش اين نيست كه دو حقيقت و دو ماهيت براى مأموربهوجود دارد بلكه معنايش اين است كه بيچارگى مجبور كرده كه ما به تعدّد امر ملتزم شويم و الاّ اگر ازاول، مسأله اخذ قصد قربت شرطاً او شطراً يك شىء ممكنى بود، اصلاً ملتزم به تعدّد نمىشديم، ازهمان اول مىگفتيم: يك امر به «صلاة مع قصد القربة» متعلّق شده، اما استحاله اين معنا ما را مجبوركرده كه در مقام اثبات، قائل به تعدّد شويم؛ بدون اين كه آثار تعدّد وجود داشته باشد، بدون اين كهاستحقاق عقوبتين و مثوبتين در كار باشد.
امكان تعدّد امر در مقام
آيا اين حرف در باب قصد قربت جواب مىدهيم كه اتفاقاً اين هم روى يك مبناى ديگرى از مرحوم آخوند كه به آن مبنا هم اشارهكرديم، پس بالاخره بحث فعلاً به اينجا رسيد (ولى هنوز نتيجهاى نگرفتهايم) گفتيم: اگر ما مسأله تعدّدرا قائل شويم، اجماعى هم در كار نباشد، بايد سؤال كنيم، ببينيم قائل به تعدّد، منشأ تعدّد را چهمىبيند؟ آيا منشأ تعدّد را تغاير حقيقت مأموربه مىبيند؟ يا منشأ تعدّد را ضرورت و اجبارى كه واداركرده به اين كه تعدّد را پيش بكشيم، بدون اين كه مسأله تغاير و اختلاف ماهيات مأموربها مطرحباشد؟ تا بعد ملاحظه كنيم ببينيم آيا نتيجه هر كدام از اين جوابها اجزاء است يا نتيجهاش عدم اجزاءاست؟
تمرينات
منشأ قول به تعدّد امر چيست
كلام مرحوم آخوند(ره) در تعدّد امر را توضيح دهيد
بيان امام «ره» در جواب قائلين به تعدد امر را توضيح دهيد
امكان تعدّد امر را در مقام تشريح كنيد
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...