• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • 40 اجزاء در اوامر اضطرارى 300

    مقدمه درس


    الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.

    متن درس


    اِجزاء در اوامر اضطرارى

    در اوامر اضطرارى در رابطه با مقام ثبوت چهار صورت و يا پنج صورت تصور مى‏شود، كه دوصورت يا سه صورتش گذشت و نتيجه آن دو صورت عبارت از اجزاء بود ثبوتاً. اما صورت سوم ياچهارم عبارت از آنجايى است كه نماز مع التيمم وافى به تمام مصلحت نيست، يك مقدار ازمصلحت باقى مى‏ماند و اين مقدار امكان استيفاءء دارد، لكن لزوم استيفاءء ندارد. مثل اين كه نماز مع‏التيمم وافى به هشتاد درجه مصلحت هست و آن بيست درجه بافى مانده قابل استيفاء است، يعنى‏اگر نماز مع الوضوء را به عنوان تكرار بخواند، آن بيست درجه هم تأمين مى‏شود، لكن بيست درجه‏مصلحت به حد لزوم نمى‏رسد، آن استحباب استيفاء دارد نه لزوم استيفاء. اگر اينطور شد باز مسأله‏اجزاء به قوّت خود باقى است، يعنى نماز «مع التيمم» ديگر لازم نيست به دنبال آن نماز «مع الوضوء»واقع شود، فقط رحجان و استحباب دارد، اما ضرورت ندارد، پس در حقيقت مجزى است.
    اما صورت چهارم عبارت از آن صورتى است كه نماز «مع التيمم» وافى به تمام مصلحت‏نيست و آن مقدارى كه باقى مى‏ماند آن مقدار هم لزوم استيفاء دارد، در عين اين كه امكان استيفاء هم‏دارد. مثلاً فرض كنيم نماز «مع التيمم» وافى به پنجاه درجه مصلحت است، پنجاه درجه ديگر باقى‏مى‏ماند كه دو خصوصيت در آن هست: هم امكان استيفاء دارد، اگر نماز «مع الوضوء» بخواند،مى‏تواند اين پنجاه درجه ديگر را استيفاء كند. هم امكان و هم لزوم استيفاء، اينجا طبق قاعده بايد به‏عدم اجزاء حكم كنيم، براى اين كه اين مقدار مصلحتى را كه نماز «مع التيمم» تأمين كرده وافى نبوده‏و مقدار باقى مانده لزوم استيفاء و امكان استيفاء دارد. پس در اين صورت بالخصوص طبق قاعده‏بايد حكم به عدم اجزاء شود، منتهى در رابطه با «بدار» يعنى مبادرت در اول وقت يا وسط وقت به‏نماز «مع التيمم» مرحوم آخوند مى‏فرمايند: اينجا تخيير مطرح است؛ هم مى‏تواند به نماز مع التيمم‏مبادرت كند و بعد از آن كه «واجد الماء» شد، نماز «مع الوضوء» بخواند و هم مى‏تواند از اول صبركند بعد از آن كه «واجد الماء» شد، يكجا نماز «مع الوضوء» بخواند؛ چنين تخييرى ايشان در اينجامطرح مى‏كنند. اين تخيير و نظائرش از نظر معقول بودن و غير معقول بودن در مباحث آينده «ان شاءالله» بحث مى‏شود. تا اينجا بحث به حسب مقام ثبوت بود.

    اجزاء در اوامر اضطرارى به حسب مقام ثبوت

    و اما آن كه مهم است، بحث به حسب مقام اثبات است. در مقام اثبات با توجه به اين معنا كه ما درمقام ثبوت سه فرض را قائل به اجزاء شديم و يك فرض نتيجه‏اش عدم اجزاء بود، لذا در مقام ثبوت‏هر كدام از آن سه فرضى كه نتيجه‏اش اجزاء است، مدلول ادله واقع شود، كفايت مى‏كند؛ ولو فرض‏كنيد به نحو اجمال بدانيم كه يكى از آن فروض ثلاثه‏اى كه نتيجه‏اش اجزاء است اين مفاد ادله است‏در مقام اثبات، ولو اين كه خصوص فرض هم مشخص نشود و از دليل نتوانيم استفاده كنيم، چون‏فعلاً فقط وجهه نظرمان مسأله اجزاء و عدم اجزاء است، امر دائر بين آن صورت چهارم كه نتيجه‏اش‏عدم اجزاء است و غير صورت چهارم، حالا غير صورت چهارم ديگر هر صورتى مى‏خواهد باشد،براى ما فرق نمى‏كند، ولو مشخص هم نشود، در بحث اجزاء ضرورتى ندارد.
    پس در مقام اثبات بر اين معنا تكيه داريم. حالا ببينيم در مقام اثبات وضع، چگونه است؟ بحث ماهم فعلاً در اوامر اضطراريه است. اينجا باز بحث دو شعبه دارد: يكى در رابطه با اِعادِه است، يكى دررابطه با قضاء است. اعاده‏اى كه مى‏گوييم اعاده در مقابل قضاء است، يعنى يك بحث در اين است كه‏اگر در وقت «واجد الماء» شد، «هل يجب عليه ان يعيد صلاته مع الوضوء ام لا؟» يك بحث اين است‏كه نه، اگر در وقت به هيچ وجه «واجد الماء» نشد، بلكه خارج وقت «واجد الماء» شد، آيا به صورت‏قضاء اين نماز «مع التيمم» را بايد قضا كند يا لازم نيست قضاء كند؟ پس اينجا هم دو بحث مطرح‏است. يك بحث مربوط به اعاده و يك بحث مربوط به قضاء.
    اما در رابطه با اعاده، كه حلا روى همين فرض اعاده بحث مى‏كنيم؛ آن مطلبى را كه در لذا هم در مثالهاى عرفى و هم در مثالهاى شرعى، اصلاً موضوع مسأله اجزا، موردى است كه اين‏عمل صحيحاً واقع شده باشد و داراى خلل و كمبودى نباشد، بعد بحث كنيم كه آيا مجزى هست يانه؟ نه اين كه در ظرف وقوعش خيال كنيم كه صحيح است! نه، بعد هم كشف خلاف نشود، بعد هم ماحكم به صحت او داشته باشيم، در حقيقت كسى كه قائل به عدم اجزاء است، همان كه مى‏گويد نماز«مع التيمم» كافى نيست از نماز «مع الوضوء» اگر از او هم بپرسيد چرا؟ نمى‏گويد اين نماز باطل بوده،بحث در بطلان آن نيست. مى‏گويد: نه خيلى هم خوب بوده، صحيحاً هم واقع شده، مطابق بامقررات و شرائط هم واقع شده، اما در عين حال كافى از نماز «مع الوضوء» نيست. پس اينجايى هم‏كه ما حالا شروع مى‏كنيم «ان شاء الله» بحث در مقام اثبات را، يك وقت كسى گمان نكند كه اين نماز«مع التيمم» بعداً معلوم شده كه «انّه باطلٌ انّه غير واجد لشرط و لم يقع على طبق الشرائط» نه، اين‏اصلاً از بحث اجزاء و عدم اجزاء هر دو خارج است.
    پس ما در اين صلاة تيممى كه داريم بحث مى‏كنيم، آيا از ادله استفاده مى‏شود كه اگر اين نماز «مع‏التيمم» صحيحاً واجداً لشرائط واقع شد، بعد «وجدان الماء» اعاده آن به صورت نماز «مع الوضوء»واجب است يا نه؟ خود اين يك مطلبى را توليد مى‏كند، يك جهتى را راهنمايى مى‏كند و آن اين است‏كه از يك طرف شما بحث را روى اعاده قرار داديد، اعاده اصطلاحى، يعنى اتيان عمل مجدداً فى‏داخل الوقت، از يك طرف مسأله اعاده را مطرح كرديد، از يك طرف هم مى‏گوييد، آن صلاة تيممى‏موضوع بحث اجزاء است كه در صحتِ آن هيچ گونه ترديدى نباشد. و با وجدان ماء هم كشف بطلان‏آن صلاة «مع التيمم» را نكرده باشيم. اين دو را اگر ما كنار هم بگذاريم لازمه‏اش اين است كه بايدبگوييم آن فقدان مائى كه در مسأله انتقال به تيمم مطرح است و به تعبير فقهى آن عذرى كه مسوّغ‏مسأله تيمم است، آن نبايد مستوعب تمام وقت باشد و الاّ اگر موضوع انتقال به تيمم، «فقدان الماءفى تمام الوقت» باشد، ديگر چطور مى‏توانيد شما از يك طرف مشروعيت «صلاة مع التيمم» را پس در حقيقت از يك طرف موضوع بحث، مسأله اعاده و داخل وقت است و از طرف ديگر نماز«مع التيمم» بايد فرض صحتش شده باشد، حتّى «مع وجدان الماء» كه يك ساعت به غروب «صارواجد الماء» بگوييم: نماز «مع التيمم» صحيحاً واقع شده، مشروعاً واقع شده، كشف خلافى هم دررابطه با بطلانش ما نداشتيم. لازمه اين حرف اين است كه ما عذر مسوّغ تيمم را مستوعب تمام وقت‏نبينيم و الاّ اگر موضوع براى انتقال به تيمم، فقدان الماء فى جميع الوقت باشد، حالا يك ساعت به‏غروب كه شما واجد الماء شديد، كشف مى‏كنيد كه نماز «مع التيمم» شما باطل بوده و اين از بحث‏اجزاء به طور كلى خارج است. پس حتماً بايد يك چيزى فرض كنيم و بگوييم كه همين مقدار كه‏انسان مثلاً در اول وقت مى‏بيند كه «فاقد الماء» است، همين فقدان آب در همان يك ساعت اول‏وقت، اين مسوّغ تيمم و موجب مشروعيت «صلاة مع التيمم» است لذا در اول وقت «مع التيمم» نمازخواند، يك ساعت به غروب هم صار «واجد الماء» نماز «مع التيمم» به صحت خودش باقى است،حالا مى‏خواهيم ببينيم كه آيا به حسب مفاد ادله و مقام اثبات، استفاده مى‏شود كه بايد يك ساعت به‏غروب نماز «مع الوضوء» اعاده كند؟ يا اين كه نه همان نماز مع التيمم كافى است و «لا تجب الاعادة؟»در اينجا برمى‏گرديم به همان مقدمه اخيرى كه اگر نظرتان باشد، گفتيم امام بزرگوار «قدس سره‏الشريف» بر مقدمات مرحوم آخوند يك مقدمه‏اى اضافه كرده‏اند، كه ضمن اين كه مقدميت دارد، دراصل بحث هم راه‏گشا است و آن مقدمه اين بود كه آيا واقعاً اوامر متعدده داريم؟ اوامر واقعيه اوليه،ثانويه، ظاهريه داريم؟ سه نوع امر داريم؟ يا اين كه نه يك نوع امر بيشتر نداريم؟ فعلاً چون بحث درامر اضطرارى است، حالا روى اين تكيه داريم. امر ظاهرى را هم «ان شاء الله» در جاى خودش بحث‏مى‏كنيم.

    تعلق امر واحد به افراد متعدده صلاة

    اوامر اضطراريه كه منحصر به تيمم نيست، مثالهاى زيادى در نماز دارد، كسى كه قدرت داردبايد ايستاده نماز بخواند، قدرت ندارد نشسته نماز بخواند، قدرت ندارد اضطجاع و استلقاء مطرح‏مى‏شود. در باب ركوع، ركوع به همين كيفيت كه به نحو ايماء و اشاره باشد و همين طور كيفيتهاى‏مختلفى كه براى صلاة است، كه آخرين حدّش صلاة غرقى است كه ظاهراً با يك چشم به هم زدن‏ركوع و سجودش يا تمام نمازش حاصل مى‏شود. در باب وضو و تيمم كه مثال معروف است، درقرآن «اقيموا الصلاة» مكرر داريم، مخاطب به اين «اقيموا الصلاة» چه كسانى هستند؟ مخاطب اين‏آيات عموم مكلفين هست، چه آنهايى كه «واجد الماء» هستند و چه آنهايى كه «فاقد الماء» هستند«اقيموا الصلوة» به صورت خطاب واحد متوجه به «فاقد الماء» و «واجد الماء» شده و خود آيه وضواتفاقاً همين معنا را تأييد مى‏كند. براى اين كه شروعش اين است «يا ايها الذين آمنوا» يعنى همه‏مكلفين، «اذا قمتم الى الصلاه»، كدام صلاة؟ همان صلاتى كه در «اقيموا الصلوة» ذكر شده، همان‏صلاتى كه در «اقم الصلاة لدلوك الشمس الى غسق الليل» ذكر شده، «اذا قمتم الى الصلوة» وضوبگيريد، اگر هم آب نداريد تيمم كنيد؛ خود آيه وضو اين معنا را دلالت دارد، يعنى همه را متوجه‏همان «اقيموا الصلوة» مى‏كند، مى‏گويد: شما كه مى‏خواهيد «اقيموا الصلوة» را امتثال كنيد، حالت‏خودتان را در نظر بگيريد، اگر «واجد الماء» هستيد وضو بگيريد، اگر «فاقد الماء» هستيد، تيمم كنيد.عيناً مثل مسأله حاضر و مسافر است، نمى‏توانيم بگوييم حاضر يك خطاب خاصى در رابطه با«اقيموا الصلوة» دارد، مسافر يك خطاب ديگر! نه آنها هم داخل در «اقيموا الصلوة» هستند، منتهى آيه‏و ادله ديگر، اينها كيفيت صلاة را به حسب حالات بيان مى‏كنند و در كيفيت آن فرق قائل مى‏شوند،آيه وضو دو حالتِ مكلّف را در نظر مى‏گيرد: حالت واجديت ماء و حالت فاقديت آن، مى‏گويد آن كه«واجد الماء» است اگر بخواهد «اقيموا الصلوة» را امتثال كند، كيفيت امتثال «اقيموا الصلوة» به اين‏است كه قبل از نماز وضو بگيرد و آن كه «فاقد الماء» است، وقتى مى‏خواهد «اقيموا الصلوة» را امتثال‏كند كيفيت امتثال «اقيموا الصلوة» در حال فقدان ماء، اين است كه قبل از نماز تيمم كند. پس ما وقتى‏اينها را كنار هم مى‏گذاريم، آيا جاى اين توهم هست، كه بگوييم اصلاً واجدين ماء يك «اقيمواالصلوة» مستقل به آنها خطاب شده، به ايشان گفته‏اند «اقيموا الصلوة مع الطهارة المائيه» و فاقدين ماءيك «اقيموا الصلوة» ديگرى دارند، خطاب ديگرى دارند، مثل اين كه از اول گفته‏اند «ايها الفاقدون‏للماء اقيموا الصلوة مع الطهارة الترابيه» آيامسأله اين طور است؟ يا آيه «اقيموا الصلوة خطابٌ عام‏متوجهٌ الى عموم المكلفين»، آيه وضو و تيمم متصدى بيان كيفيت است، متصدى بيان نحوه انجام‏مأموربه در خارج است، مى‏گويد: وقتى مى‏خواهى نماز بخوانى، خيال نكن كه همين طور مى‏شودطرف نماز رفت! اگر «واجد الماء» هستى وضو بگير و طرف نماز برو، اگر «فاقد الماء» هستى تيمم‏كن و نماز بخوان.
    پس مسأله تعدد امر با توجه به ظاهر آيات و روايات، يك معناى تخيلى است، واقعيتى در اين‏رابطه اصلاً وجود ندارد. اين مسأله چه فايده‏اى دارد؟ فايده‏اش اين است، مى‏گوييم اين آدمى كه اول‏ظهر بر حسب تجويز شارع - كه فرض ما چنين صورت است - ايستاد چون «فاقد الماء» بود تيمم كردو نماز خواند و نمازش هم على فرض شما صحيح است و بعداً هم كشف خلاف در رابطه با اومطرح نيست. وقتى كه شما از يك طرف صلاة «مع التيمم واقع فى اول الوقت» را صحيح مى‏دانيد و ازطرف ديگر مى‏گوييد يك امر بيشتر وجود ندارد بنام «اقيموا الصلوة»، آيا اين «صلاة مع التيمم» دررابطه با «اقيموا الصلوة» چه نقشى داشته است؟ نقش آن امتثال «اقيموا الصلوة» بوده است. اگر امتثال«اقيموا الصلوة» شد، پس ديگر «اقيموا الصلوة» كنار رفت؟ وقتى كه امر امتثال شد «يسقط الامر»،«اقيموا الصلوة» نسبت به اين شخص. نماز اين شخص تمام شد، يك ساعت به غروب «واجد الماء»مى‏شود، ديگر چه چيز را مى‏خواهد امتثال كند؟ چه امرى را مى‏خواهد امتثال كند؟ امر «اقيمواالصلوة» كه به «صلاة مع التيمم مع فرض صحة، مع فرض المشروعية، مع فرض تجويز الشارع» با«اقيموا الصلوة» امتثال شد. در حقيقت اين بر مى‏گردد به همان بخش اولى كه خود مرحوم آخوندقائل بود.
    ايشان نمى‏گفتند كه امتثال هر امرى و اتيان به مأموربه هر امرى نسبت به امر خودش لا محالةمجزى است، ما اينجا ثابت كرديم كه امر خودش همان «اقيموا الصلوة» است، امر ديگرى نداريم. مادو امر نداريم، همانطورى كه «المصلّى مع الوضوء يمتثل اقيموا الصلوة و بامتثاله اقيموا الصلوة» كنارمى‏رود و گريبان مصلّى را رها مى‏كند، «صلاة مع التيمم» هم امتثال «اقيموا الصلوة» است و با فرض‏صحت و مشروعيتش ديگر چه معنا دارد «اقيموا الصلوة» باقى بماند؟ علت بقاء «اقيموا الصلوة»چيست؟ «اقيموا الصلوة» امتثال شد. بعد از آن كه امتثال شد و ساقط شد، ديگر شما منتظر چه چيزهستيد؟ بعد از «وجدان الماء» كدام امر را مى‏خواهيد امتثال كنيد؟ امرى نيست كه ديگر مسأله امتثال‏مطرح باشد؟ امر «اقيموا الصلوة» بود، مكلّف هم با رعايت حال خودش كه عبارت از فقدان ماء بودنماز «مع التيمم» خواند، «مشروعاً صحيحاً فتحقق الامتثال فسقط امر اقيموا الصلوة»، ديگر عدم‏اجزاء يعنى چه؟ ديگر منتظر بودن براى اين كه ببينيم بعد «وجدان الماء» آيا نماز «مع الوضوء» لازم‏است يا نه؟ ما نمى‏خواهيم بگوييم تعدد نمى‏تواند ايجاب كند نماز «مع الوضوء» را ثانياً، اما دليل اين‏معنا را دلالت ندارد، دليل «اقيموا الصلوة» و آيه وضو و تيمم است.
    پس طبق قاعده در رابطه با مسأله اعاده كه بيان كردم اين اعاده اقتضا دارد كه ما عذر مسوّغ رامستوعب تمام وقت ندانيم، بنابر قاعده بايد مسأله اجزاء را مطرح كنيم و بگوييم: نماز «مع التيمم»امر «اقيموا الصلوة» را ساقط كرد، پس ديگر وجهى براى اعاده باقى نيست. اين طبق مبناى ما كه مسأله‏تعدد اوامر را منكر هستيم، ببينيم بر مبناى مرحوم آخوند(ره) كه قائل به تعدد اوامر هستند، اگر آن‏مبنا را پذيرفتيم، آيا بايد قائل به اجزاء شويم يا روى آن مبنا مسأله عدم اجزاء مطرح است؟

    تمرينات

    حكم اِجزاء را در صور متعدد نماز با تيمم، توضيح دهيد
    كيفيت اجزاء در اوامر اضطرارى به حسب مقام ثبوت راشرح دهيد
    مبناى مرحوم آخوند(ره) در جواز بدار را بيان كنيد
    آيا امر شارع مثل «أقيموا الصلاة» نسبت به افراد متعدده، تعدد پيدا مى كند يا خير