جمعه 15 تير 1403 - 26 ذيحجه 1445 - 5 ژولاي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
تبديل امتثال
تدریس استاد
متن
40 تبديل امتثال 299
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
موارد تبديل امتثال به امتثال ديگر
در مسأله تبديل امتثال به امتثال آخر، يك مورد ديگرى بود كه در روايات و در فقه مطرحاست و آن در مورد نماز آيات است نسبت به آن اسبابى كه براى آنها تا اندازهاى دوام و بقاء هست،مثل مسأله كسوف شمس كه در روايت صحيحهاى مخصوصاً وارد شده كه بعد از آن كه يك بار نمازآيات خوانده شد، تا زمانى كه انجلاء پيدا نشود، تعبير اين است كه «فاَعِد» اعاده كن آن نماز آيات را،تكرار كن آن نماز آيات را. اگر ما به ظاهر اين روايت بخواهيم عمل كنيم بايد مسأله وجوب را قائلشويم و در حقيقت بگوييم: در مثل كسوف شمس، يك بار نماز آيات كانّ كافى نيست، بايد اعادهشود كه در اعادهاش هم دو احتمال هست: يك احتمال اين كه صرف الاعادة كه با وجود نماز دومتحقّق پيدا مىكند. يك احتمال كه شايد ظاهر هم همين باشد، اين است كه مكرر در مكرر اين نمازآيات را اعاده كند «حتّى يتحقّق الانجلاء» تا موجبِ نماز آيات به كلى از بين برود و انجلاء تحقّق پيداكند. لكن حالا قدر مسلّمش همان اصل الاعادة است، كه با وجود ثانى، تحقّق پيدا مىكند. در اينصورت «لقائل ان يقول»: روى اين فرض نه تنها تبديل امتثال به امتثال جايز مىشود، بلكه در موردنماز آيات وجوب پيدا مىكند و از مرحله جواز بالاتر مىرود.
در رابطه اين مسأله از نظر فقهى يعنى مسأله وجوب اعاده، يا اصلاً قائلى ندارد يا اگر هم قائلداشته باشد، شاذّ و نادر است و الاّ مشهور با شهرت عظيمه و محقّقه قائل به عدم وجوب اعادههستند و يك بار را كافى مىدانند، حتّى در مثل كسوف شمس و خسوف قمر كه مورد روايتصحيحه، همان كسوف شمس است. لذا ظاهر روايت با اين كه با هيئت «افعل» مسأله مطرحشده و هيئت «افعل» ظهور در وجوب دارد، لكن فتواى مشهور عبارت از مجرد استحباب است نهوجوب. استحباب كه شد، همان جواب روشنى كه در مسأله استحباب اعادة الصلاة الفرادى جماعةًذكر كرديم، در اينجا هم جريان پيدا مىكند. آن جواب اين بود كه مسأله تبديل امتثال به امتثال آخر درجايى است كه ما يك حكم داشته باشيم و در رابطه با اين يك حكم، دو امتثال متعاقب و بخواهيمامتثال دوم را جايگزين امتثال اول قرار دهيم، به طورى كه كانّ امتثال اول، تحقّق پيدا نكرده و واقعنشده است. اما در اين مورد، ما دو حكم داريم و موضوع اين دو حكم هم متخالف است. موضوعحكم اول كه عبارت از وجوب است، عبارت از طبيعة صلاة الآيات است و اين طبيعت با همان اولينفرد و اولين نماز تحقّق پيدا مىكند، لذا حكم وجوبى متعلق به طبيعت صلاة آيات، با همان نماز اولساقط مىشود و از بين مىرود لكن حكم ديگرى وجود دارد و هو استحباب الاعادة، مستحب استكه تا زمانى كه اين موجب، باقى است، مكرراً يا همان يك بار دوم كه اعاده به همان بار دوم تحقّق پيدامىكند، حكم روى عنوان اعاده رفته و در روايت صحيحه همان طورى كه گفتيم، تعبير به «اعد»شده و حتّى اگر حكم وجوبى هم باشد، حكم وجوبى ديگرى است، نه آن حكم وجوبى اول، براىاين كه حكم وجوبى اول روى عنوان اعاده نرفته بلكه روى عنوان طبيعة صلاة الآيات رفته، كه با نمازاول تحقّق پيدا مىكند.
پس بالاخره مسأله تبديل امتثال، جايش آنجايى است كه ما يك حكم بيشتر نداشته باشيم و الاّاگر دو حكم داشتيم، مثل اين كه در موالى عرفيه اگر مولا گفت: حتماً ظرف آبى را در اختيار من قراربده و بعد از آن كه ظرف آبى را در اختيار من قرار دادى، حتماً ظرف آب دوم را هم در اختيار من قراربده، يا بگويد: مستحب است، بهتر است كه ظرف آب دوم را هم در اختيار من قرار بدهى. اگر از اولخود مولا چنين دو حكمى را داشته باشد، - حالا چه حكم دومى وجوب باشد مثل حكم اول يااستحباب باشد كه مغاير با حكم اول است - اين ديگر از مسأله تبديل امتثال خارج مىشود. اينجاجايى است كه دو حكم وجود دارد و هر حكمى هم يك امتثالى دارد و ما نمىتوانيم بگوييم: چونمثلاً هر دو صلاة آيات است، لذا اسم آن تبديل امتثال به امتثال است. نه، عنوان دوم عنوان اعاده است،يعنى وجود ثانى، عنوان اولِ طبيعت است، طبيعت هم به فرد اول تحقّق پيدا مىكند. پس آنجايى كهدو حكم وجود داشته باشد، مسأله تبديل امتثال به امتثال آخر اصلاً مطرح نيست، بلكه «هناكحكمان و لكل حكم امتثال خاص» بدون اين كه مسأله تبديل و جايگزين كردن و امثال ذلك مطرحباشد. پس نتيجه اين بحث ما در بخش اول اين شد كه ما اتيان به مأموربه به هر امرى را نسبت به خودآن امر مجزى مىدانيم و حاكم به اين اجزاء، عقل است، عقل هم به بداهت، حكم به اين معنا مىكند. ومسأله تبديل امتثال، يا امتثال عقيب الامتثال، اينها هم از نظر عقل مفهومى ندارد و ما نمىتوانيم چنينچيزى را تصوّر كنيم و اين دو موردى كه در شرع ملاحظه شد، اولا ملاحظه كرديد كه به ما مربوطنيست، ثانياً اگر ظاهرش هم اينطور باشد، بايد توجيه شود، براى اين كه در مقابل يك حكم عقلىبديهى، ظواهر نمىتواند مقاومت كند.
اجزاء در اوامر اضطراريه و اوامر ظاهريه
اما بخش دوم كه مهم در باب اجزاء همين بخش دوم است. اين هم تقريباً در دو قسمت است:يك قسمت در رابطه با اوامر است، ما همان تعبير مرحوم آخوند را مىآوريم. يك قسمت در رابطه بااوامر اضطراريه است و يك قسمت در رابطه با اوامر ظاهريه، كه اينها هر كدام بحث مستقل دارد. واينطور هم نيست كه در مسأله اجزاء و عدم اجزاء، بين اين دو تا ملازمهاى وجود داشته باشد. ممكناست كسى در اوامر اضطراريه قائل به اجزاء شود، اما در اوامر ظاهريه نشود، كما انه يمكن عكسذلك. اينطور نيست كه قول به اجزاء در هر دو قسمت بايد يك نواخت باشد. كما اين كه خود هماناوامر ظاهريه هم، دو قسمت دارد: يك قسمتش مربوط به طرق و امارات است و يك قسمتش هممربوط به اصول عمليه است. همان طورى كه مثال هر دوى آن را قبلاً ذكر مىكرديم و بين آن دو تا همملازمه نيست، يعنى ممكن است در يكى انسان قائل به اجزاء شود، اما در ديگرى قائل به اجزاءنشود. پس اينطور نيست كه بحث ما در اين بخش دوم كه بخش مهم اجزاء باشد، در تمام فروضشيكنواخت باشد، بلكه اينها تك تك بايد ملاحظه شود و ان شاء الله رويش بحث شود.
حالا از اوامر اضطراريه شروع مىكنيم نماز مع التيمم - باز تعبير به اوامر كه مىكنم روى همانبيان مرحوم آخوند است و الا اوامر متعدده نداريم اصلاً - در اوامر اضطراريه باز در دو مقام بحثمىشود، همانطورى كه مرحوم آخوند هم بحث كردند: يك بحث مربوط به مقام ثبوت است، با قطعنظر از ادلهاى كه در باب نماز مع التيمم وارد شده، با قطع نظر از لسان و از لحن و تعبير آنها، فى نفسهدر مقام ثبوت، ببينيم كه آيا روى قاعده نماز مع التيمم مجزى هست از نماز مع الوضو يا نه؟ و يا اينكه صورى در اينجا تصوير مىشود و اين صورتها از نظر مقام ثبوت در رابطه با اجزاء حكمشان فرقمىكند و احكام مختلفى دارند.
لكن قبل از آن كه ما وارد بحث ثبوتى اين نماز مع التيمم شويم، بايد يك نكته را ملاحظه كنيم واين نكته هميشه پيش ما مفروض باشد و آن نكته اين است، اين نماز مع التيممى كه به حسب مقامثبوت ما صورى را در آن تصوير مىكنيم و فروضى را در آن تصوير مىكنيم، موضوعش آن نماز معالتيممى است كه در ظرف اتيان او، مشروعيتش مسلّم و محرز باشد و ما بعداً هم پى نبريم به اين كهاين نمازى كه خوانديم غير مشروع بوده من اول الامر! نه نمازى است كه شارع اجازه اين نماز را دادهو با توجه به شرائطش ما اين نماز را خوانديم. بعداً هم كشف خلاف نشده، نه اين كه فهميديم كه بىخود اين نماز را خوانديم، بعضى شرائطش را رعايت نكرديم يقين ما به صورت جهل مركب بوده،نه، اينها از محل بحث ما خارج است. حالا از باب مثال، اگر شارع اينجورى فرموده باشد، كه نماز معالتيمم در آنجايى مشروع است كه شما در تمامى وقت فاقد الماء باشيد. در تمامى وقت اگر فاقد الماءبوديد، آنجا نماز مع التيمم مشروع است، يعنى به استثناء مثلاً هشت ركعت مانده به آخر وقت. حالاكسى اول ظهر، فاقد الماء است و يقين هم دارد كه تا آخر وقت واجد الماء نخواهد شد. روى اينيقينى كه دارد يجوز له اين كه حالا نماز مع التيمم بخواند. براى اين كه شرط او فاقد بودن ماء فىجميع الوقت است، اين هم الان يقين دارد به اين كه فى جميع الوقت فاقد الماء است. اوّل وقتايستاد نماز مع التيمم را خواند، بعد از دو سه ساعت ديگر «صار واجد الماء»، فهميد كه اين يقينش برخلاف واقع بوده، اين يقينش جهل مركب بوده است.
اينجا اين نماز مع التيممى كه خوانده حالا مىفهمد كه «لم يكن مشروعاً»، «لم يكن واجداًللشرط»، براى اين كه شرطش فاقد بودن ماء فى جمع الاجزاء وقت بوده و اين حالا فهميد كه «لميكن فاقداً للماء فى جمع اجزاء الوقت». ما اينجا بحث نداريم. اينجا روشن است كه اين نماز معالتيممش باطل است و معناى باطل اين است، كه از نظر مقام ثبوت حتّى يك درجه هم مصلحت در اووجود ندارد. براى اين كه عمل باطل «ما الذى يترتب عليه من المصلحة» چه مصلحتى بر عمل باطلترتب پيدا مىكند؟ لذا ما بايد فرض را آنجايى قرار بدهيم كه اين نماز مع التيممى كه اتيان شده، اينمشروعيت داشته، شارع اجازه داده به اين نماز، بعداً هم مسأله كشف خلاف مطرح نيست، اين نمازدر ظرف خودش صحيحاً واقع شده و اصلاً معنا ندارد ما كشف كنيم «عن بطلان هذه الصلاة و ان عدموقوعها صحيحة». پس بحث در نماز مع التيممى است كه مشروعيت داشته و صحيحاً واقع شده وواقعاً هم صحيح بوده، نه به حسب اعتقاد و تخيّل.
صور مختلف در امر اضطرارى در مقام ثبوت
مرحوم آخوند از نظر مقام ثبوت، چهار صورت تصوير مىكنند كه يك صورتش قابليت دارد كهمنقسم به دو صورت شود، كه مجموعاً پنج صورت از نظر مقام ثبوت تصور مىشود: يك صورت بهحسب احتمال ثبوت اين است، كه اين نماز مع التيمم مشروعى كه در رابطه با مصلحت لازمةالاستيفاء صلاتى اتيان شده، همان مقدار مصلحتى كه در نماز مع الوضوء وجود دارد، در اين وجوددارد. اگر نماز مع الوضو داراى صد درجه مصلحت است، اين نماز مع التيمم هم فى ظرفالمشروعية واجد صد درجه مصلحت است. فرقى نمىكند، مثل دو تا عنوان مىماند، مثل صلاةحاضر و مسافر. حاضر يجب عليه اين كه نماز چهار ركعتى بخواند، مسافر هم يجب عليه اين كهنماز دو ركعتى بخواند. اينجا هم شارع مكلّفين را دو قسم كرده: واجد الماء و فاقد الماء. «واجد الماءيجب عليه الصلاة مع الوضوء و فاقد الماء يجب عليه الصلاة مع التيمم» اما مصلحت يكسان است،بدون اين كه بين اين دو تا از نظر مصلحت صلاتى كمترين فرقى وجود داشته باشد. اين يك احتمالثبوتى است. منتهى در رابطه با اين احتمال، يك بحثى از نظر بدار مطرح است، كه آيا انسان مىشوددر اول وقت به نماز مع التيمم مبادرت كند؟ ايشان مىفرمايند: تابع اين است كه ببينيم اين نماز معالتيممى كه واجد صد درجه مصلحت است، در چه شرائطى واجد صد درجه مصلحت است؟ اگرصرف همين كه در اول وقت هم فاقد الماء باشد، ثبوتاً كه مانعى ندارد، كه اگر كسى به مجرد دخولوقت نماز ظهر و عصر و تحقّق زوال شمس فاقد الماء شد، همان فاقد الماء بودن در همان نيم ساعتاول وقت، موجب اين شود كه اگر نماز مع التيمم را بخواند، همان صد درجه مصلحت نماز معالوضو را تأمين و تضمين مىكند، احتمال دارد به اين صورت باشد. احتمال دارد يك مقدار دايرهمضيّق شود، بگويند: زمانى كه مأيوس شد از اين كه تا آخر وقت واجد الماء شود. نماز مع التيمم اينخاصيت را دارد. احتمال دارد از اين هم مضيّقتر هم باشد، حتى يأس هم به درد نخورد، حتماً بايدصبر كند تا آخر وقت، لكن اين حرف در رابطه با بدار و اينها به همان حرفى كه ما به عنوان مقدمه ذكركرديم بر مىگردد كه ما بايد يك نماز مع التيمم مشروع داشته باشيم، حالا مشروعيتش ديگر دستشارع است، شارع مىتواند حكم به جواز بدار كند، معنايش اين است در اول وقت هم مشروع است.مىتواند بگويد: تا زمانى كه يأس پيدا نكردى حق ندارى نماز مع التيمم بخوانى، آن زمانى كه يأسبر تو پيدا شد، آن وقت جاى مشروعيت نماز مع التيمم است، مىتواند هم مضيقتر كند، بگويد: يأسهم فايده ندارد، اصلاً مشروعيت نماز مع التيمم همين است كه تا آخر وقت صبر كنى، هشت ركعتمانده به آخر وقت اگر تا آن زمان واجد الماء نشدى، آن وقت نوبت به تيمم مىرسد، اين بحث برمىگردد به همان بحث مشروعيتى كه ما ذكر كرديم.
پس اولين فرض مرحوم آخوند اين است، كه نماز مع التيمم با حفظ شرائط مشروعيتش، وافىبه تمام مصلحت نماز مع الوضوء باشد، اگر اينطور شد از نظر مقام ثبوت حكمش عبارت ازچيست؟ حكمش عبارت از اجزاء است. براى اين كه اين كسى كه نماز مع التيمم خوانده، كمبودىنسبت به آنى كه نماز مع الوضوء خوانده ندارد، عرض كردم مثل مسافر و حاضر. مسافر اگر در سفرنمازش را خواند و بعد حركت كرد و در وقت هم وارد شهر خودش شد، ديگر جاى توهم اين معنانيست كه بگوييم: اين چون نماز دو ركعتى خوانده، اين لا يجزى؟ نه عنوان مسافر و حاضر دو تاعنوان است، هر كدام يك حكمى دارد ظاهرش هم اين است كه از نظر مصلحت يكسان است و هيچگونه تفاوتى بين اين دو تا وجود ندارد.
عدم جبران مصلحت كامل در امر اضطرارى
فرض دومى كه در كلام مرحوم آخوند ذكر شده اين است كه اين نماز مع التيمم واجد تمام صددرجه مصلحت نيست، بلكه كمتر از صد درجه مصلحت است، لكن يك خصوصيتى در كار است كهاين مصلحت باقيمانده و متفاوت بين صلاة مع الوضوء و صلاة مع التيمم، قابل جبران نيست. كسىكه نماز مع التيمم را خواند مثل اين كه ديگر موضوع منتفى شد، هر چه بود و نبود همين است، ايننتوانست صد درجه مصلحت نماز مع الوضوء را تأمين كند، اما ديگر امكان هم برايش ندارد كه آنمعنا تأمين شود. حتّى اگر نماز مع الوضوء هم بخواند به اين معنا نمىرسد. در مثالهاى عادى چنيناست مثل اين كه انسان عطش شديد دارد، از در منزل وارد مىشود دستور مىدهد كه هر چه زودتربرايش آب بياورند، آنها هم دستپاچه مىشوند مىروند يك ظرف آبى كه جالب نيست، مىآورنددر اختيار انسان قرار مىدهند، انسان هم روى شدت عطش مىخورد، حالا بعد بروند هر چه آببهتر و ظرف بهتر تهيه كنند، ديگر موضوع منتفى شده، عطش از بين رفت، رفع عطش شد، ولو اينكه آن ظرف آب اول داراى كمبودها و نقايصى بود. لذا اين معنا ثبوتاً هم در نماز مع التيمم احتمالداده مىشود، كه وافى به صد درجه مصلحت نيست، اما موضوع را هم منتفى مىكند، ديگر جا براىاستيفاء باقى نمىماند. اينجا ظاهراً دو صورت مىشود - يك صورت البته فرضى است - يك صورتاين كه اگر امكان استيفاء مىداشت آيا آن فاصله و تفاوت لزوم استيفاء داشت؟ يا فاصله، فاصلهمختصرى بود كه على فرض امكان الاستيفاء هم، لازم نبود آن فاصله و آن مقدار استيفاء شود، لكنديگر چون فرض، فرض عدم امكان استيفاء است، لذا در كلام مرحوم آخوند اشاره به دو فرض اينصورت نشده است. حالا اين دو صورت كه در كلام مرحوم آخوند بود، دو صورت ديگر هم باقىمانده با دنباله بحث «ان شاء الله».
تمرينات
موارد تبديل امتثال را بيان كنيد
فرق اجزاء در اوامر اضطراريه و اوامر ظاهريه را شرح دهيد
صور مختلف در امر اضطرارى در مقام ثبوت كدام هستند
در صورت عدم جبران مصلحت كامل در امر اضطرارى وظيفه چيست
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...