جمعه 15 تير 1403 - 26 ذيحجه 1445 - 5 ژولاي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
عدم صحت تقسيم اوامر شارع به واقعى و ظاهرى
تدریس استاد
متن
40 عدم صحت تقسيم اوامر شارع به واقعى و ظاهرى 295
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
جعل حكم وضعى تبعى در اوامر شرعى
بحث در اين بود كه آيا اوامر متعدده و اوامر سه گانهاى بنام امر واقعى اولى و امر واقعى ثانوى وامر ظاهرى داريم يا نه؟ با توجه به كتاب و سنت و لحن تعبيرات، ما استفاده نكرديم كه سه جور امرداشته باشيم، لكن مرحوم آخوند(ره) اين معنا را ذكر فرمودند. منشأ اين حرف مطلبى است كه دررابطه با جعل احكام وضعيه ايشان ذكر كردند، همان طور كه در باب استصحاب بيان كرديم، وقتى كهمسأله احكام وضعيه را مطرح مىكنند، مىفرمايند: ما سه جور حكم وضعى داريم.
جعل شارع اصلاً به بعضى از احكام وضعيه تعلق نمىگيرد، نه بالاستقلال و نه بالتبع. بعضى ازاحكام وضعيه جعل شارع به آنها تعلق مىگيرد، منتهى به صورت تبعى فقط، نه به صورت استقلالى.اما بعضى از احكام وضعيه هستند كه شارع مستقلاً هم آنها را مىتواند جعل كند، بحث ما در آن قسمدوم است. براى قسم دوم ايشان مثال مىزند و مىفرمايد: مثل «جزئية الشىءٍ للمأموربه»، كه اينعنوان للمأموربه مورد تكيه ايشان هست. «شرطية الشىء للمأموربه بما انه مأموربه و مانعية الشىءعن المأموربه بما انه مأموربه» آن وقت مراد ايشان اين است، در باب شرط هم مثال مىزنيم،مىفرمايد: اگر شارع بخواهد وضو را شرط براى نماز «بوصف كونه مأموراًبه» قرار دهد، تنها راهشاين است كه شارع امر را به صلاة مقيّداً بالوضوء متعلق كند و بفرمايد: «صل مع الوضوء» از اين تقييدمأموربه به قيد وضو، انتزاع شرطيت براى وضو مىشود. و به تعبير ايشان جعل شرطيت شده براىوضو، منتهى به صورت التبعية.
انتزاع شرطيت طهارت از ادله
اگر ما بخواهيم وضو را شرط براى نماز بدانيم، جز از طريق «صل مع الوضوء» امكان ندارد. درهمين رابطه اگر تيمم در حال عدم وجدان ماء بخواهد شرطيت براى نماز داشته باشد، راهشچيست؟ راهش اين است كه حتماً يك «صل مع التيمم» بايد داشته باشيم. عنوان شرطيت تيمم براىصلاة به وصف كونها مأموراًبها، جز از طريق «صل مع التيمم» امكان ندارد، از «صل مع الوضوء» كهنمىتوانيم شرطيت تيمم را استفاده كنيم، شرطيت تيمم مثل خود شرطيت وضو است. در وضو نيازبه يك «صل مع الوضو» دارد و در اين هم نياز به يك «صل مع التيمم» دارد، تا شرطيت تيمم را درصورت فقدان ماء بتوانيم استفاده كنيم.
همين طور اگر بخواهيم با طهارت استصحابى نماز بخوانيم و در حقيقت در صورت شك درطهارت و در بقاء وضوء بخواهيم به اين وضو استصحابى اكتفاء كنيم و به عبارت ديگر وضواستصحابى را در صورت شك، شرط براى نماز بدانيم. راه منحصرش اين است، كه يك «صل معالطهارة الاستصحابيه فى صورت الشك» داشته باشيم و از تعلق امر به صلاة مقيد به وضو استصحابىدر ظرف شك استفاده كنيم، كه اين وضو استصحابى در صورت شك شرطيت دارد و غير از اينچارهاى نيست و راهى وجود ندارد.
پس ما همان طورى كه در وضو «صل مع الوضوء» لازم داريم، در باب تيمم هم «صل مع التيمم»لازم داريم. در باب وضو استصحابى هم «صل مع الوضوء الاستصحابى» لازم داريم. و الاّ نمىتوانيمانتزاع شرطيت ولو به لحاظ حالات مختلف، از دليل شرعى داشته باشيم. راه منحصر انتزاع شرطيت،تعلق امر، بمقيّد به اين قيد است، تا از اين راه بتوانيم مسأله شرطيت را به دست بياوريم.
انتزاع جزئيت اجزاء نماز از ادله
در باب جزئيت هم اين طور است. آن كسى كه ايستاده نماز مىخواند، اگر قيام جزئيت براىصلاتش دارد، جزئيت قيام از چه انتزاع شده است؟ مىفرمايد: راهش فقط همين است كه يك امرىبه يك مجموع مركبى تعلق بگيرد و يكى از اجزاء آن مركب، قيام باشد. اگر اين طور شد، شما براىقيام انتزاع جزئيت مىكنيد. در حالى كه از اين قيام ممكن نيست به جلوس برسد، مجموع مركب ازاجزايى كه يك جزء آن عبارت از قيام باشد، با مركبى كه يكى از اجزاء آن عبارت از جلوس است،طبعاً با هم متفاوت است، هر دو نياز به امر دارند؛ اول بايد بگويد: «صل» و امر كند به صلاة مركب ازاجزايى كه منه القيام. دوم بايد بگويد: صل و مقصود مركبى باشد كه من جملة اجزائه الجلوس و الاّشما نمىتوانيد مسأله جزئيت جلوس را از آن امر اول استفاده كنيد.
در باب ركوع و خصوصيات ديگرى كه در باب اجزاء هست، همين طور است. در باب موانع هممثل باب شرائط مىماند، منتهى در باب شرائط تقيّد به وجود مطرح است، در باب موانع تقيّد به عدممطرح است. اگر مقيّد به عدم الحدث شد، شما انتزاع مانعيت براى وجود حدث مىكنيد. و اگر مقيّدبه وجود شد، انتزاع شرطيت براى وجود مىكنيد. مرحوم آخوند(ره) روى اين مبنايى كه در رابطه باجزئيت و شرطيت و مانعيت للمأموربه دارند كه اين خصوصيت مأموربه مورد تكيه است، يك وقتما مىخواهيم جزئيت لصلاة را بفهميم، كارى نداريم به اين كه صلاة مأموربه هست يا نه؟ آنجانيازى نيست به اين كه امر به صلاة مشتمل بر اين جزء تعلق بگيرد. در باب شرطيت و مانعيت همهمين طور. اما اگر عنوان جزئيت للمأموربه، به وصف كونه مأموراًبه، اين عنوان بخواهد تحقق پيداكند، ايشان مىفرمايد: راهى جز اين ندارد كه بايد هر كدام مستقلاً يك امرى داشته باشند و آن امرمنشأ انتزاع اين عناوين شود. روى اين مبنا چارهاى نيست، بايد قائل به تعدد اوامر شويم، بايدبگوييم: «صل مع الوضوء» غير از «صل مع التيمم» است، «صل مع الوضوء الواقعى» غير از «صل معالوضوء الاستصحابى» است. آن يك امر مستقلى دارد، اين هم يك امر ديگرى دارد. امر آن منشأ انتزاعشرطيت وضو واقعى است، امر اين منشأ انتزاع شرطيت وضو استصحابى است.
تعلق امر استقلالى به احكام وضعى
لكن چون اين مبنا در جاى خودش صحيح نيست و ما تحقيقش را در باب استصحاب ذكرمىكنيم و همانجا بيان مىكنيم كه اصلاً جزئيت للمأموربه خودش مىتواند مجعول مستقل شارعباشد. لازم نيست كه ما جزئيت و شرطيت را از تعلّق امر به مقيّد استفاده كنيم، همانجا توضيحمىدهيم و مىگوييم قرآن مىگويد: «اقيموا الصلاة» جاى ديگر هم مىگويد: «اذا قمتم الى الصلاةفاغسلوا وجوهكم و ايديكم الى المرافق» به نفس اين آيه دارد جعل شرطيت مىكند، به نفس همينعبارت جعل شرطيت مىشود، نه اين كه بايد يك «صل مع الوضوء» داشته باشيم، تا بعد بالتبع جعلبه شرطيت متعلق شود. نه، آيه وضو مستقلاً جعل شرطيت وضو را براى نماز مىكند، بدون اين كه درحال جعل شرطيت يك امرى را متعلق به مقيّد كرده باشد، امر متعلق به طبيعت صلاة است، اين آيههم جعل شرطيت براى وضو در درجه اول و براى تيمم در درجه ثانى مىكند، تفصيل بطلان اينمبناى مرحوم آخوند(ره) را در بحث احكام وضعيه روشن مىكنيم.
اما ايشان چون آن مبنا را اختيار فرمودند، لذا مجبورند تعدد اوامر و تنوع اوامر را مطرح كنند، درحالى كه واقعيت اين مطلب را تأييد نمىكند. اين آخرين مقدمهاى بود كه با توضيح و تفصيل بيانكردم، در كلام امام بزرگوار(ره) به نحو مختصر و موجز اين مسأله مطرح شده و ضمن اين كه يكى ازمقدمات بحث ما است، براى آن بخش دوم بحث ما كه عمده بحث در آن بخش دوم است، اين مقدمهخيلى راه گشا است و ما را به حقيقت مطلب مىرساند، كه بعد نتيجه گيرى از اين مقدمه خواهيم كرد.
اِجزاء در اوامر واقعى
تا اينجا مقدمات بحث اجزاء تمام شد از حالا به بعد وارد اصل بحث اجزاء مىشويم. گفتيم كهبحث ما دو بخش دارد: بخش اول يك مسأله عقليه محضه است و آن اين است كه آيا اتيان بهمأموربه، هر امرى ولو بنا بر تعدد اوامر، آيا نسبت به امر خودش مجزى هست و ديگر گريبان انسانرا رها مىكند و لازم نيست دوباره آن مأموربه در خارج اتيان شود، آن هم با توجه به خصوصياتش؟وقتى كه شما مىگوييد: «الاتيان بالمأموربه»، اين عبارت اين معنا را دلالت دارد كه مأموربه در حالابهام و اجمال نيست، بلكه مأموربه با تمام خصوصياتش مشخص و معلوم است، اين طور نيست كهدر دايره متعلق امر و مأموربه يك ترديدى وجود داشته باشد، «الاتيان بالمأموربه» يعنى «بما هومأموربه» با تمام جهات روشن مأموربه، كه هم از نظر تشخيص هيچ گونه ابهام ندارد و هم از نظرتطبيق بر خارج هم نقصانى ندارد.
كلمه «على وجهه» مسأله تطبيقش را مىگويد. مأموربه را آن طورى كه مىبايست انجام داد، اگردر خارج تحقق پيدا كند. پس هم در مقام علمى كمبودى ندارد و هم در مقام عمل به لحاظ تطبيق،نقصانى در آن وجود ندارد. آيا اتيان به مأموربه، به اين كيفيت در رابطه با خود اين امر، اگر امر واقعىاولى است، در رابطه با خود امر واقعى اولى و اگر امر واقعى ثانوى است، در رابطه با خود امر واقعىثانوى و اگر امر ظاهرى است در رابطه با خود امر ظاهرى مىباشد. آيا تعبير مجزى هست كه معناىاجزاء همين است، يعنى گريبان انسان را خود اين امر رها مىكند، گفت: «صل مع الوضوء» ما نماز«مع الوضوء» را خوانديم، ديگر دست از سر ما بر مىدارد يا نه؟ گفت: «صل مع التيمم» و من هم باتمام خصوصيات نماز «مع التيمم» را خواندم، آيا اين امر «صل مع التيمم» گريبان مكلّف را رهامىكند يا نه؟
اِجزاء در اوامر ظاهرى
در امر ظاهرى هم همين طور است. اين مسأله يك مسأله عقليه بديهيه هست، بلكه شايد ازبداهت هم بالاتر باشد. و علتش هم اين است: وقتى كه «صلاة مع الوضوء» در خارج تحقق پيداكرد و هيچ كمبودى از نظر تطبيق در او وجود نداشت، هيچ گونه سهوى، نسيانى، تركى، مسامحهاىدر آن تحقق پيدا نكرد، بلا اشكال ديگر امر مولا ساقط مىشود. براى اين كه غرض مولا حاصلمىشود، ديگر احتمال عدم حصول غرض هم در اينجا جريان ندارد.
غرض مولا كه حاصل شد، امر ساقط مىشود و اگر امر ساقط شد، ديگر اين نماز دوم امتثال براىچه امرى مىشود؟ امرى باقى نيست، كمبودى در تحقق غرض نبوده؛ آنچه را كه مولا در رابطه باصلاة مع التيمم مىخواسته، من انجام دادم. ديگر در رابطه «صلاة مع التيمم» چه كمبودى وجود داردكه ما احتمال اين معنا را بدهيم كه لازم باشد مجدداً اتيان به «صلاة مع التيمم» چون در بخش اول هركدام را نسبت به امر خودشان داريم ملاحظه مىكنيم. مولا گفت: «صل مع التيمم» فرض كنيد خودشهم اجازه داد كه اول وقت مىتوانيد تيمم كنيد، با اجازه مولا اول وقت «مع التيمم» ايستاد و نمازخواند. ديگر حالت انتظارى در رابطه با «صلاة مع التيمم» وجود ندارد. غرض مولا در رابطه با اينهدف حاصل شده و در نتيجه امر متعلق به «صلاة مع التيمم» ساقط شد، ديگر تكرار «صلاة مع التيمم»به چه امرى ارتباط پيدا مىكند؟ چه موجبى براى اين تكرار وجود دارد؟ و چه چيزى سبب مىشودكه انسان احتمال دهد لزوم تكرار «صلاة مع التيمم» را؟
عقلى بودن مسأله اِجزاء
لذا اين يك مسأله عقليه بديهيه است كه از آن تعبير به «اجزاء» مىكنيم به اين معنا كه لازم نيست،همين مأموربه با اين خصوصيات دو باره تكرار شود، دوباره ايجاد كردنش در خارج بر عبد لازمباشد. منتهى همان طورى كه سابقاً هم اين بحث را تا حدى ذكر كرديم و مرحوم آخوند هم يكفرمايشى داشتند، اينجا ايشان همان فرمايش قبلى خودشان را با يك مقدار توضيح و تفصيل بيشتر واشاره به بعضى از آن چيزهايى كه در شرع وارد شده، مثل نمازى كه انسان ثانياً اعاده مىكند بإے؛ههظظظجماعت، ايشان باز اينجا اين معنا را متعرض شدهاند و الاّ روى اين بيانى كه ما داشتيم، ديگر اين دوعنوان كه گوش انسان را پر كرده، هيچ كدامش اصلاً معنا و مفهومى نمىتواند داشته باشد. يك معناىمعقولى نمىشود برايش در نظر گرفت. عنوان «امتثال عقيب الامتثال» فى نفسه يك معناى غيرصحيحى دارد. براى اين كه عقيب الامتثال اگر آن امتثال اول امتثال است، اگر واقعاً اتصاف دارد بانّهامتثال، يعنى هيچگونه كمبودى در آن وجود ندارد، با امتثال اول غرض مولا حاصل شد. غرض مولاكه حاصل شد، امر ساقط مىشود. امر كه ساقط شد، ديگر امتثال معنا ندارد. امتثال در رابطه با امراست. جايى كه امر وجود نداشته باشد، عنوان امتثال صدق نمىكند. در همين تعبيرات عرفيهخودمان هم همين طور است. تا دستورى نباشد، فرمانى نباشد، عرف كلمه امتثال را به كار نمىبرد.آن وقت «امتثال عقيب الامتثال» يعنى چه؟ امتثال اول اگر امتثال است، «فالامر سقط بسببه لحصولغرضه» و «اذا سقط الامر» ديگر «فلا يبقى مجال للامتثال ثانى» امرى نيست تا اين كه ديگر امتثالتحقق پيدا كند.
تبديل امتثال و اشكال آن
همين طور عنوان دوم كه مسأله تبديل امتثال است، تبديل هم دو فرض دارد. تبديل يا به صورتىكه امتثال اول را ناديده بگيرد و به جاى آن امتثال ديگرى را جايگزين كند. يا نه به اين صورت كهبخواهد امتثال دوم را ضميمه امتثال اول قرار دهد و مجموع را امتثال واحد قرار دهد. شايد اين معنابا همان امتثال عقيب امتثال بيشتر سازگار باشد، لكن عنوانش را كار نداريم. از نظر واقعيتتصويرى، دو جور تصوير مىشود: يكى اين كه مىخواهد از امتثال اول اعراض كند، آن را ناديدهبگيرد و «كان لم يكن» فرض كند و امتثال ديگرى را جايگزين آن كند. يك صورتش هم اين است كهنه، مىخواهد امتثال دوم را ضميمه كند به امتثال اول و مجموعش را امتثال واحد قرار دهد. به نظر ماهيچ كدام از اينها معقول نيست و تنها اگر نظرتان باشد، ما گفتيم در افراد عرضيه مانعى ندارد؛ مولانذر مىكند كه يك عبد آزاد كند، اينجا در خارج در مقام عمل به عنوان وفاء به نذر، يك مرتبه ده تاعبد را آزاد كند، بگويد: «ايها العبيد اعتقتكم» به عتق واحد ده تا را آزاد كند. يا مثل اين كه مولائى بهعبدش مىگويد: ليوان آبى بياور، اين مىرود به جاى يك ليوان پنج ليوان آب، در اختيار مولا قرارمىدهد، در افراد عرضيه بحثى نداريم؛ براى اين كه آنجاها كه تقيّد به وحدت در كار نيست، آن كهمطلوب مولا است، ظرف ماء است، نه مقيّداً به كونه واحدا. خود اين ظرف ماء هم در ضمن يكظرف مىتواند تحقق پيدا كند، هم در ضمن چند ظرف، فى آنٍ واحد مىتواند تحقق پيدا كند.
اما بحث در افراد طوليه است كه اول ظرف آبى را در اختيار مولا قرار دهد و بعد برود سراغ فرددوم و ظرف دوم. آيا در اينجا يك امتثال مجددى به صورت تبديل، يا به صورت «جعل المجموعامتثالاً واحدا»، مىشود تحقق پيدا كند؟ همان تفصيلى را كه مرحوم آخوند در بحث گذشته دادند و ماجوابش را گفتيم، ايشان آن تفصيل را اينجا ذكر مىكنند، لكن چون مفصّلتر ذكر مىكنند و بعضىشواهد و بعضى از جنبههاى شرعى را اينجا اضافه كردهاند، لذا مجبوريم كه باز مجدداً هم بيان ايشانرا و هم جواب آن را را تكرار كنيم، تا بعد كه بخش دوم آن بحث شود.
تمرينات
بيان صاحب كفايه(ره) در «جزئية الشى للمأموربه» را تقريب نماييد
توضيح دهيد اين نظر بر چه مبنائى اختيار شده است
نظر استاد در «جز ئية الشى للمأموربه» را تقريب كنيد
اِجزاء در اوامر واقعى و ظاهرى را توضيح دهيد
منظور از تبدل امتثال چيست
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...