جمعه 15 تير 1403 - 26 ذيحجه 1445 - 5 ژولاي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
عدم صحت تقسيم اوامر شارع به واقعى و ظاهرى
تدریس استاد
متن
40 عدم صحت تقسيم اوامر شارع به واقعى و ظاهرى 294
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
عدم صحت تقسيم اوامر شارع به واقعى و ظاهرى
بحث در اين بود كه آيا اين طورى كه مرحوم آخوند(ره) و جمع ديگرى مىفرمايند: ما به اعتبارحالات مختلف اوامر متعدد داريم و در حقيقت سه نوع امر وجود دارد: امر واقعى اولى و امر واقعىثانوى يا اضطرارى و امر ظاهرى. آيا واقعيت مسأله اين طور است؟ يا اين كه امر در خطاب عمومىدر آيات متوجه عامه مكلّفين است «اقيموا الصلاة» به همه توجه پيدا كرده «اقم الصلاة لدلوكالشمس الى غسق الليل» مربوط به همه مكلّفين است، منتهى اختلاف در رابطه با خصوصيات وحالات همين طبيعت است. همين طبيعتى كه مأمور به است، براى عموم وقتى كه سراغ بيان و كيفيتاين حقيقت از نظر خصوصيات و حالات در اين مقام بر مىآيند، به اعتبار حالات خصوصيات فرقمىكند.
مأموربه همان نفس طبيعت صلاة است امر به همان طبيعت متعلق شده، منتهى در آيه وضوءمىفرمايد: «يا ايها الذين آمنوا اذا قمتم الى الصلاة» يعنى همان صلاة مأموربه در«اقيموا الصلاة» همانصلاتى كه براى همه مأموربه است، براى همه متعلق تكليف است. وقتى خواستيد آن نماز را اتيانكنيد، اينجا دو حالت هست: اگر «واجدالماء» هستيد، بايد وضو بگيريد «عند ارادة الصلاة» اما اگر«فاقدالماء» هستيد «فتيمموا صعيداً طيبا»، يعنى «واجد الماء» همان صلاة مأموربه را بايد با وضوانجام دهد. فاقد الماء همان صلاة مأموربه را بايد با تيمم انجام دهد.
و همين طور وقتى كه ما لحن روايات باب وضو و تيمم، را ملاحظه مىكنيم و بيانش را در نظرمىگيريم، آنها هم همين طور است. يك روايت مىگويد: «لا صلاة الاّ بطهور»، كه اگر ما بوديم و اينروايت، استفاده مىكرديم كه صلاة فقط مشروط به همان طهارت مائيه است. اما مىبينيم در كنار اينروايت، يك روايت ديگرى وجود دارد كه مىفرمايد: «التراب احد الطهورين»، يعنى در حقيقتتوضيح مىدهد كه آن روايت «لا صلاة الاّ بطهور» شما خيال نكنيد كه شرطيت طهارت مائيه را تنهادلالت دارد، بلكه نه، تراب هم طهور ديگرى هست مانند ماء، «لا صلاة الاّ بطهور» را توسعه و تعميممىدهد و شرطيت طهارت ترابيه را هم در مفاد «لا صلاة الاّ بطهور» قرار مىدهد. آيا ما از كجا استفادهكنيم كه آن آدم «فاقد الماء» يك تكليف ديگرى دارد؟ و اين تكليف كجاست؟ كدام دليل يك خطابصلاتى مستقلاً به عنوان «صلاة مع التيمم» نسبت به «فاقد الماء» دارد؟ و تازه اين مسأله به «واجدالماء و فاقد الماء» تمام نمىشود.
در اجزاء نماز، حالات مختلفى كه مطرح است، گاهى انسان ايستاده بايد نماز بخواند، گاهىقدرت بر قيام ندارد نشسته نماز مىخواند، گاهى به حالت نشسته و به پهلو نماز مىخواند؛ حالاتمختلفى در اين رابطه وجود دارد. از نظر جهات ديگر ركوع گاهى به همين كيفيت معمول است،گاهى ركوع به صورت ايماء و اشاره است، در سجود هم همين طور مثل آن كسى كه عرياناً نمازمىخواند و ناظر محترمى هم وجود دارد، اين نمىتواند ركوع و سجود را به صورت معمول انجامدهد، ركوع و سجود اين شخص با ايماء و اشاره تحقق پيدا مىكند، تا كشف عورت با وجود ناظرمحترم تحقق پيدا نكند. آن وقت و همين طور حالات ديگر، آيا مىتوانيم ملتزم شويم به اين كه فىكل حالت امر مستقل و چه دليلى بر اين امر دلالت كرده است؟ در حالى كه در ارتكاز خود متشرعههم همين معنا هست. آن كسى كه واجد الماء است، اگر از او سؤال كنند كه شما چه تكليفى را امتثالمىكنيد؟ مىگويد: «اقيموا الصلاة»، آن كسى كه «فاقد الماء» هم هست اگر از او سوال كنند چه تكليفىرا امتثال مىكنيد؟ مىگويد: «اقيموا الصلاة» را و همين طور در تمام حالات مختلف نسبت به شرائطنماز و نسبت به اجزاء نماز، تمام حالات مختلف، ولى همهشان خودشان را ممتثل و اطاعت كنندهامر «اقيموا الصلاة» مىدانند.
پس معلوم مىشود «اقيموا الصلاة» يك امر عام متوجه به تمام مكلفين است، منتهى خصوصياتو شرائطش به حسب حالات فرق مىكند. و اگر بخواهيم يك مثال عرفى شبيه اين معنا ذكر كنيم،مىگوييم مثلاً مولايى به عبيد خودش دستور مىدهد، مىگويد: وظيفه همه شما اين است كه ازمهمان من پذيرايى كنيد، وظيفه همه، پذيرايى از مهمان است، منتهى براى هر كدام كيفيت پذيرايى رامشخّص مىكند. پذيرايى زيد اين است كه مثلاً درب منزل را باز كند، پذيرايى عمرو اين است كهچايى و ميوه بياورد، پذيرايى بكر نحوه سوم است. تمام اينها به يك عنوان مأمور هستند و آنپذيرايى از مهمان مولا است، منتهى كيفيت پذيرايى و نحوه پذيرايى، اين به حسب اختلاف عبيد و باتعيينى كه مولا در اين رابطه كرده با هم فرق مىكند و الاّ امر، امر واحد بوده، متعلق امر هم عنوانپذيرايى مشترك بين تمام اعمال عبيد، اما به اختلاف خصوصياتشان و به اختلاف شرائطشان نحوهپذيرايى مختلف است، كيفيتش با هم فرق مىكند و الاّ اين معنايش اين نيست كه مأموربه هر كدام ازاينها يك شىء خاصى غير از ديگرى است. نه، مولا يك امر بيشتر صادر نكرده، آن هم به صورتعموم، آن هم متعلق به پذيرايى مهمان. منتهى كيفيت پذيرايى به اعتبار افراد و خصوصيات افراد رافرق بينش قائل شده است.
بيان اصول عمليه در اوامر ظاهريه
در «مانحن فيه» هم مسأله اين طور است و اگر غير از اين باشد، ما سؤال مىكنيم آيا شما متيمم رااز «اقيموا الصلاة» خارج مىدانيد يا داخل در آن است؟ اگر متيمم خارج از «اقيموا الصلاة» است، پسآن امرى كه متوجه به متيمم شده، كجاست؟ و اگر او داخل در «اقيموا الصلاة» است، اگر امر ديگرىداشته باشد، معنايش اين است كه دو امر به متيمم متعلق شده، يك امر به طبيعت صلاة يك امر هم به«صلاة مع التيمم»؛ آيا كسى مىتواند به اين معنا ملتزم شود؟ ولو اين كه بگوييم در مقام عمل يكعمل كفايت مىكند؟ اما نفس توجّه دو امر به متيمم اين يك مطلبى است كه با فقه و مزاق فقه و آنچهكه پيش متشرعه مرتكز است هيچ گونه سازگار نيست.
همين طور در اوامر ظاهريه، اين اوامر ظاهريه از كجا آمده است؟ كدام آيه و روايتى اين اوامرظاهريه را پس با توجه به لحن ادله اصول و همين طور ادله امارات كه به عنوان اوامر ظاهريه مطرح هستند،اينها نمىخواهند تكليفى غير از آن تكليف واقعى را جعل كنند، اينها نمىخواهند يك امرى درمقابل امر واقعى ايجاد كنند؛ همان طور كه ما در باب اِجزاء كه اصل بحث ما است، بيان مىكنيم، اينهاتوسعه در ادله اوامر واقعيه مىدهند، دايره شرطيت را توسعه مىدهند، دايره خصوصيات معتبره درمأموربه را توسعه مىدهند و الاّ كجا دليل استصحاب مىگويد: «صلّ مع الطهارة ظاهرية،» كه حسابرا جدا كند، بگويد: به «اقيموا الصلاة» كارى نداشته باشد به آيه وضو كارى نداشته باشد، تو در حالشك يك عنوان خاص ديگرى پيدا كردى و در رابطه با اين عنوان يك امر مستقلى پيدا كردى. ديگر«صل مع الوضوء و صل مع التيمم» به كار تو نمىخورد. تو مخاطب به صلاة با طهارت استصحابيههستى، يك امر مستقلى در باره شما به وجود آمده و مطرح شده. كجاى صحيحه زراره يك چنينمسألهاى را بيان مىكند؟ گفتم اگر مىخواست اين حرف را بزند، به آن صورت نبايد مطرح كند،«لانك كنت على يقين من طهارتك فشككت و ليس ينبغى لك ان تنقض اليقين بالشك» نه، بايدبگويد تو شاك در طهارت هستى، نسبت به طهارت قبلى هم متيقّن، تو يك وظيفه خاصى دارى، تونگاه به آيه وضو و آيه تيمم نكن، آنها به تو ارتباطى ندارند، يك دم و دستگاه ديگرى براى تو تهيه وتدارك ديده شد. لذا وقتى كه انسان اينها را ملاحظه مىكند، نمىتواند مسأله تعدد اوامر و تنوع اوامررا اين طورى كه مرحوم آخوند(ره) و جماعتى ذكر كردند، بپذيرد. حالا اين حرف از كجا آمده؟ چهچيزى سبب شده كه مرحوم آخوند قائل به تنوع و تعدد اوامر باشد؟ من اجمالش را بيان مىكنم،تفسيرش را ان شاء الله بعد بيان مىكنيم.
تقسيم صاحب كفايه از احكام وضعيه
مرحوم آخوند(ره) در بحث استصحاب در رابطه با احكام وضعيه ذكر كرده، ايشان آنجا احكاموضعيه را به سه قسم تقسيم مىكند: يك قسم احكام وضعيهاى هستند كه مىفرمايد: نه جعلاستقلالى و نه جعل تبعى در محيط تشريع نمىتواند به آنها تعلق بگيرد، بلكه آنها در حقيقت دررابطه با تكوين هستند و در جوّ تشريع بما انّه شارعٌ، شارع نمىتواند نسبت به آنها هيچ گونه جعلىداشته باشد نه استقلالاً و نه تبعاً. اين قسم سوم است، لكن به نظر ما قسم دوم است، در مقابل قسم اوليك سرى احكام وضعيهاى هست كه شارع مىتواند آنها را جعل كند و مجعول قرار دهد و جعلشهم جعل استقلالى است، اين بيان ايشان است، كارى به صحت و سقمش نداريم، هم يك قدرى نياز به توضيح دارد نفساين بيان ايشان و هم اين كه لازمه اين بيانى كه ايشان در رابطه با شرطيت و جزئيت للمأموربه ذكركردند لازمهاش اين است كه در ما نحن فيه قائل به تعدد اوامر شوند، يعنى آن مبنا يك چنين لازمقهرى دارد. اگر كسى آن مبنا را بپذيرد در اين قسم از احكام وضعيه، چارهاى ندارد جز اين كه درمانحن فيه همين تعدد و تنوع اوامر را قائل شود كه اين هم نياز به توضيح دارد كه «ان شاء الله» بعدتوضيحش را بيان مىكنيم.
حديث اخلاقى
در دنبال آن روايت گذشته جملات ديگرى هم دارد، لكن اين قسمت براى اين كه هم براى انسانعاقل بما انه عاقل نقش دارد و هم مهمتر براى روحانيين است و به نظر من اين بزرگترين وحساسترين مسأله است.
لذا در يك روايت ديگرى هم اين طورى تعبير شده كه «العالم بزمانه» يا «العارف بزمانه لا يهجمعليه اللوابس» كسى كه خصوصيات زمانى خودش را درك كند و آشناى به خصوصيات زمانىخودش باشد، لوابس، يعنى چيزهايى كه انسان را به اشتباه مىاندازد، چيزهايى كه نمىگذارد انسانمسير حقيقت را طى كند، چيزهايى كه انسان را منحرف مىكند، اين ديگر به انسان هجوم نمىكند.البته اين مفهوم دارد، مفهومش اين است كه اگر كسى در رابطه با موقعيت زمانى خودش آگاهى واطلاع نداشته باشد، اين لوابس بر او هجوم مىكند، يعنى هميشه اشتباهات گريبان او را مىگيرد،اشتباهات او را احاطه مىكند.
يك وقت يك انسان معمولى اشتباهى مىكند، مثلا از يك بازارى يك وقت در رابطه با مسائلاجتماعى يك اشتباهى تحقق پيدا مىكند. نمىتواند اين اشتباه ضربه مهمى به اجتماع بزند. اما اگرروحانى گرفتار اشتباه شد چطور؟ اگر لوابس و اشتباهات و اشتباه اندازها يك روحانى را احاطه كرد،اين ديگر چه اثر اجتماعى سوئى بر او ترتب پيدا مىكند؟ مخصوصاً بعد از مسأله پيروزى انقلاباسلامى ايران، اين قدر وضع ما حساس شده كه كوچكترين عمل ما هم مورد تحليل و دقّت ديگراناست و كوچكترين عمل ما مورد انتقاد ديگران واقع مىشود. حال اگر ما روى عدم آگاهى در احاطهاشتباهات و خطاها قرار بگيريم، چه اثر سويى در جامعه بر اشتباهات ما مترتب مىشود، آن را ديگرخدا مىداند.
براى روحانى اين معنا از هر چيزى شايد لازمتر و ضرورىتر باشد. تشخيص موقعيت زمانى،تشخيص اين كه مردم با چه ديدى به روحانيت مىنگرند و از روحانيت چه انتظارى دارند،انتظارات مردم، آن هم غير واقعى نيست، ولو اين كه يك انتظارات غير صحيحى هم از روحانييندارند، اما انتظارات واقعى زياد تحقق دارد و ما بايد به اين خصوصيات و وظايف آگاه باشيم.
ما اگر موقعيت زمانى خودمان را خوب تشخيص دهيم، احساس خواهيم كرد كه براى آيندهاسلام يك روحانى چقدر مورد نياز است، چقدر بايد سرمايه علمى داشته باشد و چقدر بايد مجهزبه سلاح علم و تقوا باشد؟
اگر ما موقعيت زمانى خودمان را تشخيص دهيم، به نظر من يك لحظه هم ديگر بيكار نخواهيمنشست، چون مىدانيم و مىبينيم كه چه آيندهاى در انتظار ما است و چه نيازهايى را بايد برطرفكنيم و چه مسائلى از طريق ما بايد به جامعه برسد و روى همين جهت بود كه اخيراً ما تصميم گرفتيمكه رشتههاى تخصصى در حوزه ايجاد كنيم، آن هم با كمى امكانات و با ضعف امكانات. اين براىاين است كه در آينده بتوانيم جوابگوى جامعه باشيم.
بالاخره اين مسأله آشنايى به زمان، نيازهاى جامعه، انتظارات مردم، اينها يك مسائلى است كهبراى روحانى خيلى نقش دارد. روايت، مسأله عاقل را مطرح كرده، اما در رأس عقلاء روحانيينهستند كه بايد اين نكته را كاملاً رعايت كنند.
تمرينات
چرا تقسيم اوامر به واقعى و ظاهرى و اضطرارى صحيح نيست
تقسيم مرحوم آخوند(ره) از احكام وضعيه را بيان كنيد
چه ارتباطى بين احكام وضعيه و تقسيم سه گانه اوامر وجود دارد
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...