چهارشنبه 13 تير 1403 - 24 ذيحجه 1445 - 3 ژولاي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
دلالت امر بر فور يا تراخى
تدریس استاد
متن
40 دلالت امر بر فور يا تراخى 281
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
استدلال قائلين به فوريت به آيات «وسارعوا، قاستبقوا»
قائلين به فوريت با تسلّم اين معنا فى نفسه كه صيغه «افعل» نه از نظر ماده و نه از نظر هيئت،دلالت بر فوريت نمىكند، مگر روى يك مبنا، آن هم خارج از عنوان ماده و صيغه، گفتهاند: آياتى دركار است كه از اين آيات حداقل در محدوده اوامر شرعيه استفاده فوريت مىكنيم، ولو اينكه محلنزاع در باره مطلق اوامر است و اختصاصى به اوامر شرعيه ندارد، لكن اين آيات در محدوده اوامرشرعيه دال بر فوريت است. يكى آيه شريفه «و سارعوا الى مغفرة من ربّكم» بود. و ديگر آيه شريفه«فاستبقوا الخيرات» بود.
در رابطه با آيه «و سارعوا الى مغفرة من ربّكم» يك جوابى از استدلال ذكر شد كه خلاصهاش اينبود كه اين آيه به دو چيز امر به مسارعت مىكند: يكى مغفرت كه شما يك چيزى را در تقدير گرفتيدبه نام سبب المغفرة، يكى هم و «جنّة عرضها السماوات و الارض». عرض كرديم: ظاهر اين است كهاين «و جنّة عرضها السماوات» مغاير با «مغفرة من ربّكم» است، نه اينكه بيان و توضيح او باشد.گفتيم: به لحاظ اينكه «سارعوا» در آيه تكرار نشده، به خلاف آيه «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول» كهآنجا «اطيعوا» مكرر است، در باره خداوند تبارك و تعالى عنوان ارشادى دارد و در باره «اطيعواالرسول» حكم مولوى الهى است. «اطيعوا» در آنجا مكرر بود و مانعى نداشت كه يكى از آنها را حملبر ارشاد كنيم و ديگرى را حمل بر مولويت، اما در اين آيه يك «سارعوا» بيشتر نداريم و يك«سارعوا» نمىشود هم حمل بر مولويت بشود به لحاظ «مغفرة من ربّكم» و هم حمل بر ارشاد شودبه لحاظ «و جنّة عرضها السماوات و الارض»، لذا مجبوريم كه امر «سارعوا» را به طور كلى امرارشادى بگيريم و در اين صورت مدعاى قائل به فوريت ثابت نمىشود. اين جواب را قبلاً ذكركرديم.
اينجا مسائل ديگرى هم مطرح است كه دقت در تعبيرات قرآن، اقتضا مىكند كه آن مسائل را همانسان مورد توجه قرار دهد و ببينيم آيا واقعاً اين دو آيه شريفه ارتباطى به آنچه در آن بحث مىكنيمدارند يا نه؟ بحث ما اين است كه اگر يك امرى از مولا صادر شد، ولو شما در محدوده شرع بياوريدچون اين آيات بيشتر از شرع را دلالت ندارد، اگر امرى از مولا در محدوده شرع صادر شد، واجباست كه فوراً آن مأموربه در خارج انجام بگيرد مگر اينكه دليل بر خلاف داشته باشيم؟ در جايى كهدليل بر خلاف نباشد بگوييم: بله واجب است شما فوراً انجام دهيد. مدعا اين است. آيا اين دو آيهشريفه در همين محدوده اوامر شرعيه اين مدعا را ثاب مىكند؟
اشكال ديگر به استدلال به آيه «و سارعوا الى معفرة»
غير از آن اشكال اولى كه ذكر كرديم، اشكال ديگرى در كار است كه اين اشكال به يك صورت درآيه «و سارعوا» پياده مىشود و به يك صورت در آيه «فاستبقوا الخيرات» پياده مىشود. اما در آيه «وسارعوا الى مغفرة من ربّكم» گفته شده كه اين «سارعوا» از باب مفاعله است، هيئتش، هيئت بابمفاعله است. در باب مفاعله، نظر به طرفين تحقّق دارد. نظر به مقايسه بعض مع بعض دارد. اگر آيهشريفه به جاى «سارعوا» به عنوان صيغه مفاعله مىفرمود: «و اسرعوا الى مغفرة من ربّكم» به جاى«سارعوا» كلمه «و اسرعوا» را ذكر مىكرد، با قطع نظر از آن اشكال اول، فرضاً اين را هم مىپذيرفتيمبراى اينكه اين «و اسرعوا» مثل «اقيموا الصلوة» است. همان طورى كه هر كسى مستقلاً و به تنهايىمكلّف به اقامه صلاة است، مكلّف به ايتاء زكات است، مكلّف به سرعت هم هست. «و اسرعوا الىمغفرةٍ» كه يكى از اسباب مغفرت، فعل مأموربه است. كانّ فرموده: «و اسرعوا الى فعل المأمور به»يعنى هر كسى مستقلاً بدون ارتباط با ديگرى و بدون اينكه مسأله، كمترين ربطى به مقايسه با ديگرانداشته باشد، واجب است الى فعل المأمور به سرعت كند. همان طورى كه در «اقيموا الصلوة» اينطوراست كه همه مكلّف هستند و هيچ مكلّفى ارتباطى با مكلّف ديگر در تكليف به اقامه صلاة ندارد. اگراين آيه به جاى «سارعوا» «و اسرعوا» بود، فرض مىكنيم استدلال
مسارعت در واجبات كفائيه
اين آيه را در بين واجبات، تنها مىتوانيم در واجبات كفائيه مطرح كنيم. در واجبات كفاييه مسألهمسارعت جا دارد براى اينكه مولا غرض واحد دارد و اين غرض واحد به وسيله يك عمل انجاممىگيرد. يك عمل كافى است كه غرض مولا را تحقّق ببخشد و چون اضافه اين عمل به همه مكلّفينعلى نحوٍ متساوى بوده، لذا خداوند به صورت واجب كفايى بر همه واجب كرده. نتيجه اين مىشودكه اگر اين واجب كفايى مخالفت شد، استحقاق عقوبت مترتب است و عصيان تحقّق دارد اما اگرموافقت شد چطور؟ در موافقت عنوان مطيع بر همه صادق نيست. عنوان مطيع بر آن كسى صادقاست كه زودتر از ديگران اين عمل را انجام داده و استحقاق مثوبت دارد. اما اينطور نيست كه اگر يككسى سبقت گرفت و واجب كفايى را انجام داد، همه استحقاق مثوبت پيدا مىكنند بلكه اينجا يكجايى است كه يك شق سومى وجود دارد كه در عين اينكه استحقاق عقوبت نيست، استحقاق مثوبتهم نيست. استحقاق مثوبت براى آن كسى است كه سبقت بگيرد و اين هدف مولا را قبل از ديگرانتحقّق ببخشد، «يصدق عليه المطيع، يستحق المثوبة» و روى اينكه غرض مولا حاصل شد، تكليفاز عهده ديگران ساقط مىشود، اما نه به معنايى كه ديگران استحقاق مثوبت داشته باشند بلكه ديگراننه استحقاق مثوبت دارند براى اينكه كارى انجام ندادند و نه استحقاق عقوبت دارند براى اينكهغرض مولا به واسطه آن فعل اوّلى تحقّق پيدا كرد و حاصل شد. پس اگر ميّت مسلمانى روى زمينهست، هر كسى كه سبقت گرفت و تجهيز اين ميّت را انجام داد، او استحقاق مثوبت پيدا مىكند.اينجا در خصوص واجبات كفاييه، عنوان مسابقه و مسارعت يك عنوان قابل پياده شدن است. درحقيقت واجبات كفاييه يك زمينهاى است براى اينكه مسابقه در او جريان پيدا كند. هر كسى كهزودتر آستينش را بالا زد، هر كسى كه زودتر اقدام كرد، او گوى سبقت را ربوده، ثواب اين كار نصيباو شده، ولو اينكه عمل او مستلزم سقوط تكليف از ديگران هم شده. لذا در واجبات كفاييه، عنوان«سارعوا» قابل تطبيق است، بگوييم: شما در رابطه با تجهيز ميّت اينجا مسارعت كنيد، اينجا مسابقهانجام دهيد. هر كسى كه جلوتر اين واجب الهى را انجام داد، او برنده مثوبت الهى خواهد بود. پستنها در واجبات كفاييه يك چنين چيزى قابل طرح است، اما در نماز يوميه مسابقه چه معنا دارد؟ درروزه مسابقه چه معنا دارد؟ در حج مسابقه چه معنايى مىتواند داشته باشد؟
در آيه «فاستبقوا» هم مسأله همين طور است، منتها در آيه «فاستبقوا» از هيئت استفاده نمىكنيم،هيئت افتعالى مطرح نيست، لكن از ماده استفاده مىكنيم، ماده سبق. در خود اين ماده عنوان مقايسهمطرح است، تا مىگوييم: «سبَقَ زيد» فورى شما مىگوييد: بر چه كسى؟ در خود ماده اينخصوصيت مطرح است. در آيه «سارعوا» روى هيئت مفاعله معناى بين اثنينى از او استفاده مىشداما در آيه «فاستبقوا» از ماده سبق معناى بين اثنينى استفاده مىشود. ماده سبق در آن سابق و لاحقاست، در آن سبق و لحوق مطرح است. آن وقت اين آيهاى هم كه مىگويد: «فاستبقوا الخيرات» يعنى«يجب عليكم السبق الى الخيرات». باز تنها در واجبات كفاييه مطرح است و الاّ در نماز «السبق الىالصلوة اليومية لا معنى له، السبق الى الصيام لا معنى له» و هكذا در جميع واجبات عينيه اين معنامطرح است.
تمسّك به عدم قول به فصل در استدلال به آيه «فاستبقوا الخيرات»
شما ممكن است بفرماييد: همين مقدار براى ما كافى است كه از اين دو آيه شريفه استفاده كنيمكه در واجبات كفائيه مسابقه و مسارعت واجب است، همين كافى است براى اينكه اگر شما درواجبات كفائيه، مسأله فوريت را پذيرفتيد، ما از راه عدم قول به فصل، ساير واجبات را هم ملحق بهواجبات كفاييه مىكنيم. چون در مسأله فوريت و تراخى، كسى نيامده بين واجب عينى و كفايىتفصيل قائل شود. اگر فوريت است، در هر دو مطرح است، اگر هم نيست، در هر دو نيست. شماوقتى يك گوشه مسأله را پذيرفتيد كه آيه شريفه دلالت مىكند، همين مقدار بس است قبول كنيد كهدر واجبات كفاييه، مسأله فوريت مطرح است و ما به ضميمه عدم قول به فصل، واجبات عينه را همملحق به واجبات كفاييه مىكنيم و به اين ترتيب مدعا كه عبارت از فوريت در جميع واجبات شرعيهاست، چه عينى باشد و چه كفايى باشد، ثابت مىشود.
در جواب از اين اشكال دو مطلب داريم: يك مطلب اين است كه پس اولاً اگر اين دو آيه را روى واجبات كفاييه پياده كرديم، شما نمىتوانيد فورى استفاده كنيد كهپس شما در واجبات كفاييه قبول كرديد بايد در همه واجبات بپذيريد به ضميمه عدم قول به فصلبلكه ما در واجبات كفاييه هم وجوب قائل نيستيم. مسارعت وجوب ندارد، بلكه مسارعت رجحاندارد، استحباب دارد. بهتر اين است كه هر مسلمانى سبقت بگيرد بر ديگرى و زودتر از ديگرى واردصحنه عمل شود، نه اينكه وجوب داشته باشد و دو تكليف در اينجا باشد.
معناى مسارعت و فوريت و فرق اين دو
حرف دوم كه يك قدرى دقيق تر و لطيفتر است، اين است كه اصولاً مسأله مسارعت و استباق،غير مسأله فوريتى است كه در آن بحث مىكنيم. مسارعت معنايش اين است كه زودتر از ديگرانوارد عمل شدن، اما فوريت معنايش اين است كه تا امر مولا آمد، ديگر معطّل نبايد شد، بايد فورىدست به كار شد. اينها دو مطلب است. اگر فرض كنيد در وسط بيابان دو رفيق با هم دارند حركتمىكنند، يكى از اينها افتاد و مُرد، اين رفيق ديگرى مىداند كه چند روز ديگر هم بگذرد اصلاً عبوركسى از اينجا نمىافتد. اينجا اگر بخواهيم مسأله مسارعت را پياده كنيم، مسارعت با اين حاصلمىشود كه اگر پنج روز هم اين جنازه روى زمين باشد، اين به روى خودش نياورد. روز پنجم دستبه كار شود، براى اينكه مسارعت حاصل شود، كسى از اينجا عبور نمىكند، كسى نيست كه اطلاع براين جريان داشته باشد. اين اگر روز پنجم هم دست به كار تجهيز اين ميّت رفيقش شود، باز هممسارعت حاصل شده، يعنى اين بر ديگران پيشى گرفته است. اين اولين كسى بوده كه وارد صحنهعمل شد. اما فوريت كه تحقّق پيدا نكرده است. فوريت معنايش اين است كه به مجّرد تحقّقموت و احراز موت، ديگر انسان معطّل نشود، دست به كار عمل از تغسيل و تكفين و تدفين و امثالذلك شود. پس ما كه آيه شريفه و دو آيه را در مورد واجبات كفاييه پياده مىكنيم، با توجه به عنوانمسابقه و مسارعت پياده مىكنيم. مسابقه و مسارعت، يك امر است و فوريتى كه محل بحث و نزاعاست، يك امر ديگرى است. لذا خيال نشود كه اين دو آيه در واجبات كفاييه دلالت بر فوريت محلبحث مىكند تا شما به ضميمه عدم قول به فصل، ساير واجبات را هم ملحق كنيد بلكه در واجباتكفاييه هم دلالت بر فوريت ندارد، بلكه دلالت بر عنوان مسارعت و استباق مىكند. مسارعت واستباق يك داستان است و فوريت يك داستان ديگر.
تمرينات
اشكال دوم استدلال به قرآن براى قول به فور را بيان كنيد
سبقت و سرعت در كداميك از تكاليف تصوّر دارد
اشكال تمسّك به عدم قول به فصل در مقام چيست
معناى مسارعت و فوريت را در واجبات بيان كنيد
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...