• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • 40 تحقق طبيعت در ضمن چند فرد 277

    مقدمه درس



    الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.

    متن درس


    ملاك وحدت و تعدّد امتثال

    بحث در اين بود كه اگر مكلّف در مقام امتثال به جاى يك فرد، افراد متعدّده‏اى را در عرض واحدبدون تقدّم و تأخّر ايجاد كند، آيا اين امتثال واحد است يا امتثالات متعدّده است يا اينكه بستگى به‏قصد مكلّف دارد «ان كان قصده الامتثال الواحد يُعدّ واحدا و ان كان قصده الامتثال المتعدّد يعدمتعدّدا؟» امام بزرگوار(قدس سره) مى‏فرمايند: بايد ملاك و معيارِ وحدت امتثال و تعدّد امتثال راملاحظه بكنيم. آيا ملاك در وحدت و تعدّد، در رابطه با مكلّف به و مأموربه است يا اينكه چون امتثال‏مستقيماً به تكليف اضافه پيدا مى‏كند، در رابطه با خود تكليف است؟ اگر تكليف وحدت داشته‏باشد، امتثال هم واحد خواهد بود. اگر تكليف متعدّد بود، امتثال هم متعدّد است. تعدّد تكليف به‏گونه‏هاى مختلف است: گاهى مثل صلاة و صوم و امثال ذلك است كه مكلّفِ به هر كدام، عنوان‏مستقل و ماهيت مستقلى دارد كه تعدّد تكليف اينجا خيلى روشن است. گاهى تعدّد تكليف به نحوعام استغراقى مطرح مى‏شود كه حكم صادر از مولا، يك حكم است، يك «اكرم كل عالمٍ» است، لكن‏همين «اكرم كل عالم» انحلال پيدا مى‏كند، به تعداد علما و مصاديق عالم، حكم منحل مى‏شود و هركدام داراى يك موافقت و مخالفت خاصى خواهد بود. لذا در «اكرم كل عالمٍ» ممكن است صدهاموافقت و صدها مخالفت تحقّق پيدا كند. پس اينجا نيز حكم متعدّد است، منتها نه به روشنى تعدّد درباب صلاة و صيام، كه مكلّف به در آنجا عناوين متعدّده است بلكه يك نوع سومى هم براى تعدّدحكم وجود دارد و اين همان جايى است كه مرحوم بروجردى(رضوان الله تعالى عليه) ما نحن فيه راتنظير به آنجا كردند كه همان مسأله واجب كفايى است. در واجب كفايى هم احكام و تكاليف تعدّددارد، به لحاظ اينكه مكلّفها متعدّد هستند. در واجب كفايى، اينطور نيست كه هر مكلّفى بعض‏المكلّف باشد و اينطور نيست كه بعض التكليف به او توجه پيدا كرده باشد. در واجب كفايى هرمكلّفى مستقلاً خودش تكليف دارد، بدون هيچ گونه فرقى بين واجب عينى و واجب كفايى از اين‏نظر. همان طورى كه در واجبات عينى، در رابطه با كل مكلّف «له تكليفٌ مستقل و له موافقة خاصةبه و مخالفة خاصة به» در واجب كفايى هم همين طور است. منتها سنخ واجب كفايى و نحوه واجب‏كفايى اين طور است كه اگر يكى سبقت گرفت و يكى قبل از ديگران مأموربه را انجام داد، سبب‏مى‏شود كه تكاليف از عهده ديگران برداشته بشود. اين يك سنخى از وجوب و يك نحوه از تكليف‏است. فرقش با واجب عينى اين است كه اگر ديگرى نماز خواند، سبب سقوط تكليفِ نماز ازرفيقش نمى‏شود. اما در واجب كفايى هم هر دو مكلّف هستند، هر دو تكليف دارند. لذا اگر مخالفت‏بشود، استحقاق عقوبت بر همه بار مترتب مى‏شود. مگر تكليف واحد، چندتا استحقاق عقوبت‏مى‏تواند داشته باشد؟ اينكه مى‏بينيد در صورت مخالفت، همه مستحق عقوبت هستند، همه‏استحقاق عقوبت دارند، كاشف از اين است كه تكاليف در رابطه با همين واجب، تعدّد دارد. آن وقت‏لازمه تعدّد اين است كه اگر يك كسى سبقت گرفت و واجب كفايى را انجام داد، ديگر زمينه امتثال‏براى ديگران باقى نمى‏ماند، براى اينكه تكليف ساقط مى‏شود و با سقوط تكليف، ديگر جايى براى‏امتثال نيست. اما آنجايى كه در آنِ واحد، صد نفر اين واجب كفايى را انجام دادند، بدون هيچ گونه‏سابق و لاحقى، بلكه در آنِ واحد، صد نفر اين واجب كفايى را انجام دادند، اينجا صد امتثال است‏براى اينكه هر كسى تكليف متوجه به خودش را امتثال كرده، امتثال هم در حالى بوده كه زمينه امتثال‏از بين نرفته، تكليف ساقط نشده، براى اينكه فرض اين است كه در آنِ واحد و در عرض واحد، اين‏امتثالات متعدّده تحقّق پيدا كرد. پس در حقيقت در واجب كفايى ما نمى‏توانيم بگوييم: يك تكليف‏وجود دارد. آنجا تكاليف متعدّد است و تكليف نسبت به هر كسى امتثال دارد، منتها نسبت به سابق ولاحقش، ديگر در لاحق زمينه‏اى براى امتثال وجود ندارد. اما آنجايى كه در عرض هم باشد و فى‏رتبة واحده، هر كدام از اينها امتثال كردند، هر كدامشان استحقاق مثوبت دارند.
    پس در حقيقت، واجب كفايى نظير براى ما نحن فيه نمى‏تواند باشد. تنظير ما نحن فيه به واجب‏كفايى، اين طورى كه مرحوم آقاى بروجردى(اعلى الله مقامه الشريف) فرمودند، روى اين بيان،

    بيان مرحوم آخوند(ره) در ملاك وحدت و تعدّد از نظر قصد مكلّف

    مرحوم آخوند(قدس سره) بنابر آن تفصيلى كه از اين سخن با اينكه تفصيل است و يك طرفش به حرف ما مى‏خورد و تطبيق مى‏كند، اما در عين‏حال از لحاظ معيار و ملاك، از حرف مرحوم آقاى بروجردى(اعلى الله مقامه الشريف) ضعيف‏تراست، چرا؟ براى اينكه حرفى كه ايشان مى‏زدند، ولو اينكه ما نپذيرفتيم، اما فى نفسه يك حرف‏جالبى است كه وقتى يك فرد، تمام الطبيعة است و يك وجود، تمام الماهية است، پس ده‏تا وجود،ده‏تا تمام الماهية است، ده انسان است، ده عتق رقبه است. اين را مى‏شود انسان بگويد چون به حسب‏واقع، ده عتق رقبه تحقّق پيدا كرد، «يمكن ان يقال» به اينكه امتثالات متعدّده واقع شده اما اينكه‏بگوييم: به خارج كارى نداريم، ما بايد ببينيم مكلّف اين ده‏تا را به چه منظورى ايجاد كرده است؟قصد مكلّف از ايجاد ده فرد از افراد چه بود؟ اگر قصدش اين بوده كه مجموع، امتثال واحد باشد،«هذا امتثالٌ واحد» اما اگر قصدش اين بوده كه كل وجودٍ، امتثال مستقلى باشد، ما هم بگوييم:امتثالات متعدّد است. اين قصد و عدم قصد، هيچ نقشى در تعدّد و وحدت ندارد، كما اينكه هيچ‏نقشى در اصل امتثال هم ندارد. اگر مكلّف صد بار تصميم بر امتثال بگيرد، لكن عملاً مأموربه را درخارج ايجاد نكند، شما مى‏گوييد: امتثال تحقّق پيدا نكرده است. امتثال به قصد ارتباطى ندارد. امتثال‏به تحقّق آن چيزى كه مؤثّر در حصول غرض مولاست، ارتباط دارد. آنكه بستگى به تكليف مولادارد، به او ارتباط دارد. لذا قصد و عدم قصد، هيچ گونه نقشى نه در اصل امتثال و نه در وحدت و تعدّدامتثال، در هيچ كدام از اينها ندارد. لذا با اينكه اين تفصيل، يك طرفش منطبق بر حرف ما خواهد بود،به خلاف بيان مرحوم آقاى بروجردى(ره)، كه در نتيجه؛ همان طورى كه امام بزرگوار فرمودند: مسأله همين است، امتثال هميشه به تكليف‏اضافه مى‏شود و معيار در وحدت و تعدّد امتثال، همان وحدت و تعدّد تكليف است منتها براى تعدّدتكليف، انواع و صور مختلفه‏اى وجود داشت. «هذا فى الافراد العرضية» كه يكى از دو صورت محل‏بحث ما بود.
    بحث دوم ما در افراد طوليه است. افرادى كه از نظر زمان و تقدّم و تأخّر، بين آنها فرق مى‏كند. اول‏يك فردِ از طبيعت را ايجاد مى‏كند، بعد فرد دوم را ايجاد مى‏كند، كه از اينها تعبير به افراد طوليه‏مى‏شود. مثل اينكه در آن مثالهايى كه عرض كرديم، اول مى‏آيد يكى از عبيدش را آزاد مى‏كند، بعد اززمانى مى‏آيد فرد دوم را آزاد مى‏كند كه حالا بحث مى‏كنيم كه به چه هدفى اين كار واقع مى‏شود. يا درمثالى كه در كسى كه مى‏آيد فرد دوم را ايجاد مى‏كند به صورت تقدّم و تأخّر، يك وقت اين است كه‏مى‏خواهد فرد دوم را جانشين فرد اول قرار بدهد مثلاً در همان مثال يك ليوان آب، هدفش اين است‏كه يك ليوان بهترى، آب گواراترى، يا آب خنك‏ترى بياورد و اصلاً ليوان آب اول را بردارد ببرد،اصلاً از حيّز امتثال خارجش كند. يك وقت هم اين است كه ليوان دوم را مى‏آورد كنار ليوان اول‏مى‏گذارد و هدفش اين است كه مجموع اينها، يك امتثال شناخته بشوند و دومى هم در كنار اولى‏نقشِ در امتثال داشته باشد. آيا اينجا چه بايد گفت؟ اينجا مرحوم آخوند(ره) در كفايه مطلبى دارند كه‏در حقيقت تفصيلى در مسأله افراد طوليه، ذكر كرده‏اند، كه بايد اين تفصيل را مطرح كنيم، ببينيم آيااين تفصيل

    تفصيل مرحوم آخوند(ره) در تعدد امتثال و افراد طوليه

    مرحوم آخوند در كفايه مى‏فرمايد: اين فردى را كه اولاً مكلّف ايجاد مى‏كند، يك وقت اين است‏كه با ايجاد اين فرد، غرض اقصاى مولا، (اين كلمه اقصا نكته دارد) حاصل مى‏شود. يك وقت اين‏است كه با ايجاد يك فرد، غرض اقصاى مولا حاصل نمى‏شود. به حسب نظر ايشان مولا دو غرض‏مى‏تواند داشته باشد: يك غرضِ از امر اين است كه عبد را امر مى‏كند به اينكه آبى را در اختيار مولاقرار بدهد، ظرف آب را در اختيار مولا قرار بدهد. اينجا با قرار دادن آب در اختيار مولا، غرض از امرحاصل شده، لكن چون مولا هدفش و غرضش، يك مطلب ديگرى هست، مثل اينكه غرضش اين‏است كه با اين آب، وضو بگيرد. غرضش اين است كه اين آب را بياشامد. اينجايى كه عبد ظرف آب رادر اختيار مولا قرار داد و هنوز مولا وضو نگرفته و هنوز شرب نكرده، آن هدف اصلى و غرض‏اقصى حاصل نشده است. غرض فقط اين نبوده كه ظرف آب در اختيار مولا باشد، غرض رفع عطش‏بوده، غرض وضو بوده و تحصيل طهارت از حدث بوده است. در مثل «اعتقت عبدى زيداً» كه غرض اقصاى مولا، به مجرد عتق زيد حاصل مى‏شود و ديگرحالت انتظار و حالت توقّعى در پيش نيست، مرحوم آخوند مى‏گويند: اينجا ديگر ايجاد فرد ديگر،نمى‏تواند عنوان امتثال پيدا كند. نمى‏توانيم عنوان امتثال را به آن بدهيم براى اينكه با ايجاد همين فرداول، تمام غرض و تمام هدف حاصل شد، امر ساقط شد. ديگر چيزى نيست كه زمينه‏اى براى امتثال‏نسبت به فرد دوم و فرد متأخّر داشته باشد. در فرد دوم، وقتى مى‏خواهد عبد دوم را آزاد كند، ولواينكه فرض كنيم كه عبد دوم هم خيلى عتقش فضيلت دارد. مثل اينكه خيلى عتق در باره يك مسلمانِ‏پير مرد با تقواى حسابى، فضيليت بيشترى دارد، ولى در عين حال در رابطه با امتثال، ديگر عتق عبددوم نمى‏تواند هيچ نقشى داشته باشد. لذا در اينجا، نه مسأله اين است كه امتثالى را جايگزين امتثال‏كند، نه مسأله اينكه مجموع را امتثال واحد قرار بدهد، هيچ كدام مطرح نيست. اما در آنجايى كه هنوزغرض اقصاى مولا حاصل نشده، ظرف آب را در اختيار مولا قرار داده، اما مولا هدفش اصلى‏اش،رفع العطش من طريق الماء است، هنوز رفع عطش نكرده، هنوز شرب نكرده، يا هدفش وضو وتحصيل طهارت مائيه بوده، اما هنوز وضوء نگرفته، اينجا ايشان مى‏فرمايند: هيچ مانعى ندارد كه اين‏امتثال را به امتثال ديگر تبديل كند. برود يك ظرف آب بهترى، با شرائط بهترى، بياورد در اختيار مولابگذارد و با اينكه از نظر زمان تأخّر دارد، مع ذلك عنوان امتثال به اين فرد دوم داده بشود و عنوان‏امتثال حتى از فرد اول گرفته بشود و آن را از دائره امتثال خارج كند. هيچ گونه مانعى در كار نيست.پس تفصيل مرحوم آخوند(ره) در كفايه، در رابطه با حصول غرض اقصى و عدم حصول غرض‏اقصى است.

    تمرينات

    ملاك وحدت و تعدّد امتثال در نظر مرحوم امام(ره) چيست
    آيا واجب كفايى، مى‏تواند نظير براى ما نحن فيه باشد چرا
    ملاك وحدت و تعدّد امتثال از نظر مرحوم آخوند(ره) چيست توضيح دهيد
    استاد ملاك وحدت و تعدّد امتثال را چه مى‏دانند