چهارشنبه 13 تير 1403 - 24 ذيحجه 1445 - 3 ژولاي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
مسأله مرة و تكرار
تدریس استاد
متن
40 مسأله مرة و تكرار 269
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
بحث در صيغه امر و مرّة و تكرار
بحث در اين بود كه آيا صيغه امر دلالت بر مرّة مىكند يا تكرار و يا اينكه بر هيچ كدام دلالت نداردو اينكه آيا اين نزاع، مربوط به هيئت است يا به ماده يا مثلاً به هر دو؟
صاحب فصول(عليه الرحمه) يك استدلالى دارند بر اينكه اين نزاع را در رابطه با هيئت بدانند نهدر رابطه با ماده. ولى قبل از آنكه دليل صاحب فصول را ذكر كنيم، يك دليل ديگرى را در اين رابطهعرض مىكنيم كه اين دليل مىگويد: نزاع در رابطه با هيئت است و آن اين است كه بر حسب آنچه كهمسلّم عند المتأخرين از ادبا و ادبيين است و آن اينكه مشتقّات در مواد يكسان هستند و اختلافى كهبين اينها از نظر معنا وجود دارد، در رابطه با هَيَآت اينها است. هيئت فعلى ماضى است كه معناىماضى را ممتاز از مضارع مىكند. هيئت فعلى مضارع است كه معناى فعل مضارع را جداى از ماضىمىكند، تا برسد به هيئت فاعل و مفعول كه اختلاف بين آنها كه اختلاف بسيار بزرگى است، آن هم دررابطه با هيئت آنهاست. هيئت فاعل معناى فاعلى را دلالت دارد و هيئت مفعول، معناى مفعولى رإے؛؟؟ظظظمشخص مىكند. پس آنچه كه تقريباً مسلّم بين متأخرين است اين است كه منشأ اختلاف در رابطه بامشتقّات را هيئت مىدانند و معتقد هستند كه اينها در مواد يكسان هستند. فعل ماضى و مضارع دوتاماده ندارد، فاعل و مفعول دوتا ماده ندارد و همينطور همه مشتقّات.
وقتى كه اين مسأله را ملاحظه كنيم و بعد وارد صيغه امر بشويم و به يك نزاع و اختلافى كه درصيغه امر وجود دارد، برخورد كنيم و آن مسأله دلالت بر مرّة، يا تكرار، يا عدم دلالت بر هيچ كداماست، آن معناى مسلّم وقتى كه با اين اختلاف كنار هم گذاشته شود، معلوم مىشود كه نزاع در صيغهامر در باره مرّة و تكرار مربوط به هيئت است، نه مربوط به ماده. براى اينكه اگر مربوط به ماده بودبايد در تمامى افعال و مشتقّات، اين نزاع جريان داشته باشد، يعنى همين طورى كه بحث مىكنيم كهمعناى «اضرب»، يعنى «اضرب مرّة»ً يا «اضرب مكرّراً» يا مرّة و تكرار، خارج است، در معناى ضربهم بايد اين اختلاف وجود داشته باشد كه آيا «ضَرَبَ»، يعنى اين ضرب در زمان گذشته مرةً واقع شد،مكرّراً واقع شد، يا مرّة و تكرار، خارج از معناى ضَرَبَ است؟
به عبارت روشنتر: اگر نزاع در صيغه امر در رابطه با ماده امر بود كه مقصود از ماده، همان ضربىاست كه در «اضرب» وجود دارد، پس چرا تنها در صيغه امر اين نزاع را مطرح كردهاند؟ ماده امر با مادهمضارع يكسان است، هر دو، با ماده فعل ماضى يكسان است، با ماده «ضارب» و «مضروب» همهيكسان هستند؛ پس چرا اين نزاع تنها در صيغه امر مطرح شد اما در باب ساير افعال و مشتقّات، هيچكسى چنين نزاعى را مطرح نكرده و چنين مسألهاى مطرح نيست؟
اين يك دليل بر اين است كه اينجا ولو اينكه آن طورى كه قبلاً بيان كردم در نزاع، كلمه صيغة الامربه كار رفته و در مباحث ديگر، هيئة الامر تعبير مىشده، لكن در عين حال، اين به معناى اين نيست كهامكان دارد نزاع در اينجا در رابطه با ماده باشد، ماده «اضرب» هيچ فرقى با ماده ساير مشتقّات ندارد.مرحوم آخوند(ره) در كفايه بحثى از اين دليل نكردهاند. لكن استدلال صاحب فصول را ذكر كردهاند.
استدلال صاحب فصول(ره) به اجماع ادعايى سكّاكى
صاحب فصول(ره) دليلى اقامه مىكند بر اينكه نزاع را از محدوده ماده خارج كند و منحصر بههيئت بكند و آن اين است كه مىفرمايد: سكّاكى استاد فن ادبيت، ادعاى اجماع و اتفاق بر يك مطلبىكرده و آن مطلب معقد اجماع عبارت از اين است كه «المصدر اذا كان خالياً من اللام و التنوين» اگرمصدر نه الف و لامى سر او باشد و نه تنوينى در آخر او باشد، چنين مصدرى «لا يدّل الاّ على نفسالماهية» مفاد چنين مصدرى عبارت از خود ماهيت است؛ ديگر هيچ عنوانى همراهش نيست، هيچمسألهاى در كنار او مطرح نيست. صاحب فصول(ره) مىفرمايد: اين ادعاى اتفاق را وقتى كنار مسألهما نحن فيه كه محل اختلاف است قرار بدهيم، مىبينيم در صيغه امر، نزاع واقع شده، اختلاف واقعشده كه آيا مفادش، مرّة است، مفادش تكرار است يا هيچ كدام از مرّة و تكرار، مفاد صيغه امر نيست؟اگر اين اختلاف را كنار آن اختلافى كه سكاكى نقل اجماع بر آن كرده بگذاريم، معلوم مىشود نزاع درما نحن فيه مربوط به هيئت است، پس اتفاق روى ماده واقع شده است. اختلاف در رابطه با هيئتاست. ماده، فقط دلالت بر نفس ماهيت دارد، اما هيئت، محل اختلاف است كه آيا كنار اين ماهيتكلمه مرّة هم هست، كلمه تكرار و قيد تكرار هم هست يا هيچ كدام از اينها نيست؟ پس در حقيقت،صاحب فصول، اجماع منقولى را كه ناقلش سكاكى است، قرينه قرار داده بر اينكه نزاع در ما نحنفيه، مربوط به هيئت است و آن اتفاق، موردش عبارت از ماده است. (اين بحث را سابقاً در اوايلبحث مشتق ظاهراً ذكر كرديم.)
جواب مرحوم آخوند(ره) به صاحب فصول(ره) در اجماع ادعايى سكاكى
مرحوم آخوند مىفرمايد: اين استدلال،
اشكال به مرحوم آخوند در بيان مصدر و جواب آن
«ان قلت»: تا به حال ما چنين چيزى نشنيده بوديم. از اول كه وارد بحثهاى ادبى شديم به ما گفتند:- بدان كه مصدر، اصل كلام است - و تا حالا فكر مىكرديم كه معناى اينكه مصدر، اصل كلام است،يعنى مصدر «مادةٌ للمشتقّات و مادةٌ للافعال» اما اين طورى كه شما مىفرماييد: مصدر هم در رديفآنها قرار گرفته، مصدر ماده دارد و هيئت دارد و چيزى كه ماده و هيئت دارد، نمىتواند ماده مشتقّاتديگر واقع شود.
ايشان در جواب مىفرمايند: اينكه «المصدر اصلٌ للكلام» - بدان كه مصدر اصل كلام است -،معنايش اين نيست كه در ذهن شما بوده و هست، كه مصدر ماده مشتقّات باشد، بلكه اين اصالت بهاين معناست كه واضع وقتى مىخواست براى يك معناى كلى يك لفظى را وضع كند، مثلاً معناىزدن و كتك را در نظر گرفت و مىخواست برايش يك لفظى را وضع بكند. اينجا چه چيز را براى اينمعنا وضع بكند؟ براى اينكه گرفتار مشكلات نشود (كه مشكلش را عرض مىكنيم كه چيست؟) آنچيزى را كه اول در رابطه با اين معناى زدن و كتك، وضع مىكند، همان مصدرى است كه «له هيئةٌ وله مادة» معناى اصالت، يعنى تقدّم در وضع، معناى اصالت، يعنى اولين لفظى كه در رابطه با اين معنادر نظر گرفته شده. مىآيد عنوان «ضربْ» را در برابر اين معناى كلى كه در وضع، مورد نظرش استقرار مىدهد و بعد مشتقّات ديگرى كه با اين مصدر، جامع اشتراك در لفظ دارند و جامع اشتراك درمعنا دارند، با اندازهگيرى و با رعايت تناسب با اين مصدر و با ملاحظه اين مصدر آنها را وضعمىكند و تعبيرشان اين است كه آن چيزى را كه اول وضع مىكند و تقدّم در وضع دارد، آن را به وضعشخصى وضع مىكند، اما ساير مشتقّات را به لحاظ موادشان و به لحاظ هَيَأتشان با وضع نوعى يا باوضع شخصى (كه يك اختلافى هم در اين رابطه وجود داشت كه ما در مسأله وضع شخصى و وضعنوعى اشاره به اين اختلاف كرديم) وضع مىكند.
پس محصّل كلام ايشان اين است كه «معنى كون المصدر اصلاً للكلام لا يرجع» به اين معنا كهمصدر، ماده ساير مشتقّات است، اصالت مربوط به مقام وضع است، آن هم با توجه به آن مشكلهاىكه عرض كرديم. واضع مىخواهد براى معنا و حقيقت كتك زدن، يك لفظى را وضع كند. «يمكن انيقال»: واضع مىتوانست طورى مسأله وضع را پياده كند كه هيچ هيئتى نداشته باشد بگويد: «الضاد والراء و الباء بشرط كون الضاد اولاً و الراء ثانياً و الباء ثالثاً» اينرا وضع مىكنيم براى معناى زدن و كتك.اما اين كار مسأله وضع را پس در حقيقت؛ مرحوم آخوند(ره) به صاحب فصول(ره) اين اشكال را دارند كه اگر اتفاقى واجماعى روى مصدر واقع شد، شما نمىتوانيد به عنوان اينكه مصدر ماده مشتقّات است، اين را دررابطه با همه مشتقّات پياده كنيد و بگوييد: اين اتفاق، سارى و جارى در همه مشتقّات است. اما ايشانديگر ذكر نمىكنند كه اين مصدرى كه «له مادةٌ و له هيئةٌ»، مفاد هيئت مصدر چيست؟ مفاد هيئت همهمشتقّات روشن است، اما مفاد هيئت مصدر زائداً بر آن معنايى كه در رابطه با اصل ماده است، عبارتاز چيست؟
كلام مرحوم امام(ره) در تعريف مصدر
اينجا دو احتمال وجود دارد، يك احتمال، همان مطلبى كه سيدنا الاستاذ الاعظم الامام(قدسسره الشريف) در اين رابطه فرمودهاند. بگوييم: هيئت مصدر، يك معناى خاصى ندارد، هيئتمصدر تنها براى امكان تنطّق به ماده آمده، نه اينكه يك معناى خاصى در مقابل ساير مشتقّات داشتهباشد. «الضرب» يا «ضربْ» كه خالى از الف و لام هم باشد، اين هيئت «فَعْل»ى براى اين بوده كه به اين«ضاد» و «راء» و «باء» بتواند به صورت يك لفظ، تنطّق پيدا كند و تمكّن از نطق پيدا كند، هيئت«فَعْل»ى براى اين است، نه براى اينكه يك معناى خاصى زائد بر معناى ماده در هيئت مصدر مطرحباشد.
اما احتمال ديگر در رابطه با هيئت مصدر اين است كه هيئت مصدر هم يك معنايى زائد بر معنىماده دارد، يك اضافهاى در معنى ماده به وجود مىآورد. مؤيّد اين حرف، مطلبى است كه نحويين ذكرمىكنند كه مصدر، يا به معناى فاعل است يا به معناى مفعول است. فاعل و مفعول علاوه بر ماده، بهلحاظ هيئتشان يك معناى اضافى دارند. ضارب، عنوان «صدور الضرب» را دلالت مىكند، مضروب،عنوان «وقوع الضرب عليه» را دلالت مىكند. اگر شما گفتيد: مصدر يا بايد به معنى اسم فاعل باشد ويا به معنى اسم مفعول، اين برگشتش به اين است كه در هيئت مصدر، يك اضافهاى راجع به آن معناىماده و اصل معناى ماده وجود دارد و آن اضافه در اين مثال «ضربْ» عبارت از اين است كه آن مادهاى(ماده معنويه، ماده من حيث المعنى) كه مشترك بين همه مشتقّات است كه به معناى كتك است، درفارسى از او تعبير به كتك مىكنيم كه اين در تمامى مشتقّات است، كتك زننده، كتك خورنده، كتكزد، كتك مىزند، كتك بزن، بايد كتك بزند، در تمامى اينها وجود دارد، در مصدر هم همين معناهست، «مع اضافةٍ» كه اضافهاش همانى است كه باز خود صرفيين مىگويند، مىگويند: مصدر آناست كه در آخر معناى فارسى وى «دال و نون» يا «تا و نون» باشد، يعنى كتك، معناى ضرب نيست،كتك زدن، معناى ضرب است، كتك خوردن، معناى ضرب است. اين زدن و خوردن، معناى هيئتمصدرى است، اما در آن ماده مشترك، زدن و خوردن وجود ندارد، آن يك مادهاى است كه در تمامىمشتقّات، سارى و جارى است و حتى در مصدر هم همان معنا وجود دارد.
به عبارت روشنتر: مرحوم آخوند(ره) مىفرمايند: مصدر «له مادة و له هيئةٌ» اما نمىفرمايند:هيئت مصدر، براى چه چيز وضع شده لذا اينجا دو احتمال وجود دارد: يكى مسأله امكان تنطّق بهماده كه امام بزرگوار فرمودند، يكى هم اين حرف كه به نظر اقرب مىرسد، كه هيئت مصدر يكمعناى اضافى و زائد بر اصل ماده داشته باشد.
(سؤال ... و پاسخ استاد): زدن در همه نيست، در مضروب، زدن نيست، خوردن است، نه زدن.پس مادهاش، كتك است، ماده به معناى كتك است. اين كتك، همه جا صدق مىكند. در جميعمشتقّات، اين معناى كتك محفوظ است. در فارسى هم اينها بى حساب نيست، اينها تمامش روىحساب است. حالا كه فارسى آمد معنايش اين نيست كه در فارسى بى حساب باشد، در فارسى همروى حساب است.
اشكال استاد به صاحب كفايه(ره) در ايراد ايشان به تعريف مصدر
ايشان به صاحب فصول اشكال كردند كه اجماع سكّاكى روى مصدر است چه ربطى به ماده صيغهامر دارد؟ چه ربطى به ماده مثلاً فعل مضارع دارد؟ مگر مصدر ماده براى اينهاست؟ مصدر خودشماده و هيئت است و ماده براى فعل امر نخواهد بود. اما مرحوم آخوند اينجا يك كم لطفى كردند.فرضاً تمام فرمايشات ايشان به عبارت روشنتر: وقتى كه مجموع ماده و هيئت، بيش از ماهيت را دلالت نداشت و عنوان مرّةو تكرار مطرح نبود، ما يقين مىكنيم كه در ماده «ضَرَب» هم مرّة و تكرار مطرح نيست، براى اينكه درماده مصدر مطرح نيست. اگر در ماده مصدر، مرّة و تكرار مطرح نباشد، پس معنايش اين است كه درماده فعل ماضى هم مطرح نيست، در ماده فعل مضارع هم مطرح نيست، در ماده امر كه محل بحث مااست، نيز مطرح نيست. براى اينكه نمىشود و لو به صورت احتمال اين طور با مسأله برخورد بكنيمكه «يمكن ان يكون فى مادة المصدر» مرّة و تكرار مطرح باشد، اما هيئت مصدر عُروض مرّة و تكراررا كنار زده باشد، در حالى كه عُروض هيئت، معنايى را از ماده كم نمىكند، بلكه عُروض هيئت، يكمعناى زائد بر ماده را به وجود مىآورد. آيا از اين اجماع سكّاكى مىتوانيم استفاده كنيم كه در مادهمصدر، مسأله مرّة و تكرار مطرح نيست يا نمىتوانيم استفاده كنيم؟ اگر توانستيم استفاده كنيم، پس«ما الفرق بين مادة المصدر و بين مادة الامر» در ماده كه اينها اشتراك دارند و يكنواخت هستند؟
تمرينات
استدلال استاد بر اينكه نزاع در مصدر در هيئت است را بنويسيد
استدلال صاحب فصول(ره) به اجماع سكّاكى را بيان كنيد
جواب مرحوم آخوند(ره) را به صاحب فصول(ره) بنويسيد
«المصدر اصلٌ للكلام» را مرحوم آخوند(ره) چگونه توضيح مىدهند
كلام امام را در مقام تعريف مصدر بيان كنيد
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...