• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • 40 شك در تعبديت و توصليت 248

    مقدمه درس



    الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.

    متن درس


    جواب مرحوم حائرى(ره)از مرحوم آخوند(ره)

    امر نه به عنوان شرطيت و نه به عنوان شطريت و جزئيت در مأموربه نمى‏تواند وارد باشد و دررديف ساير اجزاء و شرايط نمى‏تواند قرار بگيرد. مرحوم محقق يزدى مؤسس حوزه علميه‏قم(رضوان الله تعالى عليه) در كتاب (دُرر) دو جواب از مرحوم آخوند(ره) ذكر كرده‏اند كه جواب‏هابايد بررسى بشود. جواب اولشان اين است، مقدمتاً يك مطلبى را ذكر مى‏فرمايند كه اين افعالى كه‏متعلّق تكليف واقع شده و روى آنها حكم بار شده اعم از حكم تكليفى و وضعى، على قسمين است:بعضى از آنها افعالى هستند كه مجرد تحقّق آنها در خارج، موضوعيت براى حكم دارد و به صرف‏تحقّقش حكم بار مى‏شود، و ديگر لازم نيست كه انسان عنوان آن فعل را قصد بكند، حتى اگر عنوان‏آن فعل هم متعلّق قصد مكلّف واقع نشود، آن عنوان تحقّق پيدا مى‏كند و حكم بر او بار مى‏شود، لازم‏نيست كه آن فعل در حال توجه و التفات تحقّق پيدا كند، بلكه اگر در حال غفلت يا حتّى در حال نوم‏تحقّق پيدا كند، تحقّق همان فعل براى ترتّب حكم بر او مثل موضوع در قاعده اتلاف كافى است.وقتى كه مى‏فرمايد: «من اتلف مال الغير فهو له ضامن» عنوان موضوع، عبارت از اتلاف است.اتلاف، يك عنوان قصدى نيست، اين طور نيست كه اگر اتلافى از كسى بدون قصد اتلاف تحقّق پيداكند، بگوييم: اتلاف تحقّق پيدا نكرد. اگر يك كوزه‏اى را به قصد گذاشتن روى زمين، زمين گذاشت،لكن اين كوزه شكست، اين كوزه انكسار بر او پيدا شد، با اينكه هيچ گونه قصد اتلافى در كار نبوده،موضوع براى ضمان، محقّق شده است. بلكه اگر كسى در حال نوم هم مال غير را اتلاف بكند «يترتّب‏عليه الحكم بالضمان» و حتى در مورد صبى و غير بالغ هم اين مطلب گفته شده كه اگر صبيى مال غيررا اتلاف كرد، سببيّت براى ضمان دارد، و در نتيجه ولىّ صبى از مال او بايد جبران بكند، و اگر ولى‏نداشته باشد، بعد البلوغ بر خودش لازم است كه از عهده ضمان برآيد.

    فرق عناوين قصديه و عناوين غير قصديه

    پس يك سنخ عناوينى هست كه هيچ نياز به قصد آن عنوان نيست، به مجردى كه در خارج تحقّق‏پيدا كرد، موضوع براى حكم پيدا مى‏شود. اما يك سنخ عناوينى داريم كه اينها متقوّم به قصد است، وتا مادامى كه قصد آن عنوان حاصل نشود خود آن عنوان تحقّق پيدا نمى‏كند. در عناوين عرفيه مثل‏عنوان تعظيم غير، اگر يك شخص محترمى در مجلسى وارد شد، و شما خواستيد به احترام او قيام‏بكنيد، قيام شما بايد مقرون به قصد تعظيم باشد، اگر مقرون به قصد تعظيم نباشد «لا ينطبق عليه‏عنوان التعظيم»، اگر شما قيام كرديد مثلاً براى خاطر اينكه كتابى كه روى زمين بوده، قرآنى كه روى‏زمين بوده، برداريد و روى تاقچه و كمد مسجد بگذاريد قيام حاصل شده، اما چون مقرون به قصدتعظيم نبوده، «لا تنطبق عليه عنوان التعظيم». ايشان مى‏فرمايد: حالا كه اين مقدمه در حقيقت روشن‏شد، در باب عبادات به طور كلى مسأله از قبيل اين قسم دوم است، و مى‏فرمايند: اصولاً حقيقت‏عبادت «معنى العبادة» همان تعظيم در برابر ذات مقدس ربوبى است، همان خضوع و خشوع درپيشگاه مقدس خداوند است، عبادت غير از اين معنا و مفهومى ندارد، «التعظيم فى مقابل عظمة الله»و ذات مقدس ربوبى. منتهى در رابطه با تعظيم مى‏فرمايند: گاهى از اوقات يك سرى مسائلى هست‏كه ما خودمان «بما اننا عرفٌ و عقلاء»، عنوان تعظيم بودنش را در مقابل خداوند درك مى‏كنيم. درحقيقت عنوان عباديت را كه متقوم به تعظيم است، در رابطه با بعضى از اشياء عقول ما خود به خوددرك مى‏كند و نيازى به هدايت و راهنمايى شارع مقدس ندارد، مثل سجود در پيشگاه خداوندتبارك و تعالى. عقل ما مى‏فهمد اين بالاترين خضوع در پيشگاه خداوند است، بالاترين خشوع درپيشگاه خداوند عبارت از اين حالت سجود است و به تعبير ايشان عباديت سجود، يك امر ذاتى‏است و يك امرى است كه براى ما قابل درك است و هيچ گونه ترديدى نداريم و نياز به راهنمايى دراين رابطه وجود ندارد.
    اما گاهى از اوقات يك سلسله امورى هست كه ما با عقول ناقصه خودمان به لحاظ اينكه احاطه‏به همه مسائل ندارد و دركش شامل همه مطالب نيست، جنبه عباديتش را خودمان نمى‏توانيم درك‏بكنيم، ما نمى‏توانيم عنوان عباديت به او بدهيم «بذاتنا» با قطع نظر از هدايت و راهنمايى شارع.مى‏فرمايد: مثل مجموعه نماز، نماز پس خلاصه جواب اول ايشان اين شد كه در اين قسم دوم از عناوينى كه متعلّق احكام هست واين عناوين، عناوين قصديه است، اين عناوين قصديه در باب عبادات كه روحشان تعظيم و خضوع‏و خشوع است، و خود تعظيم و خضوع و خشوع نياز به قصد دارد، روح عباديت اينها به قصد تعظيم‏و خضوع و خشوع است، و يا به عبارت ديگر به قصد عنوان صلاة است، و اگر قصد و عنوان صلاةمحقق عباديت شد، اين ديگر لازم نيست اشكالى لازم نمى‏آيد كه اين قصد داخل در دايره مأموربه‏باشد و به عنوان تعظيم در پيشگاه خداوند مدخليت در مأموربه داشته باشد و امر متعلّق به او بشود.اين خلاصه جواب اولى است كه از مرحوم آخوند(ره) داده‏اند.

    اشكال مرحوم آقاى بروجردى(ره) به مرحوم حائرى(ره)

    اشكالى مرحوم آقاى بروجردى (قدس سره) به اين جواب مرحوم محقق يزدى (ره) دارند كه‏مبتنى بر چيزى است كه در كتاب الصلوة در رابطه با مسائل نيت مطرح شده، مرحوم آقاى بروجردى(قدس سره) مى‏فرمايند: شما محور عباديت را همان قصد عنوان صلاة قرار داديد، و گفتيد: عنوان‏صلاة مثل عنوان تعظيم است، و يعتبر فى تحقّقها قصد العنوان، شما اينجورى جواب از مرحوم‏آخوند(ره) ذكر كرديد، در حاليكه ما به كتاب الصلوة و مباحث نيت كه برخورد مى‏كنيم، مى‏گويند:در باب صلاة دو تا مطلب بايد قصد بشود، دو امر را معتبر و لازم مى‏دانند، يكى قصد و عنوان الصلوةكه كسى مقصودش از اين حركات و قيام و قعود و ركوع و سجود ورزش نباشد، بلكه قصدش عنوان‏صلاة باشد، بعد فقها مى‏فرمايند: زائد بر قصد عنوان صلاة، قصد قربت معتبر است. بالاخره قصدقربت را فقهاى ما به عنوان يك امر زائد بر قصد عنوان صلاة ذكر كرده‏اند، گفته‏اند: «ان المعتبر امران،قصد العنوان و قصد القربة»، قصد القربة را غير قصد العنوان ذكر كرده‏اند. اما شما محور و ملاك درعباديت را همان قصد عنوان ذكر كرديد، در حاليكه از نظر فقها ملاك قصد قربت است، و قصدقربت زائد بر قصد عنوان است، اين اشكال را مرحوم آقاى بروجردى (قدس سره) به مرحوم محقق‏يزدى دارند. لكن ما در دفاع از مرحوم محقق يزدى جواب از اين اشكال را مى‏دهيم.

    جواب استاد از اشكال مرحوم آقاى بروجردى(قده)

    جواب از اين اشكال مبتنى بر مقدمه كوتاهى است كه اتفاقاً همين مقدمه كوتاه را «على ما ببالى»مرحوم آقاى بروجردى(ره) در كتاب صلاة ذكر فرمودند، و من هم در «نهاية التقرير» كه تقرير بحث‏صلاة مرحوم آقاى بروجردى است از قول ايشان و به عنوان تقرير بحث ايشان ضبط كرده‏ام، منتهى‏وقت مراجعه نداشته‏ام، اما در ذهنم اين مطلب هست، شما مى‏توانيد به آنجا در مسأله قصد قربت‏مراجعه بكنيد. ايشان يك نكته‏اى را در مسأله قصد تقرب ذكر كرده‏اند و آن نكته اين است كه با كمال‏اهميّتى كه مسأله قصد قربت در باب عبادات دارد، و حتى محور عباديت عبادات به قصد قربت‏است، اما شما در هيچ آيه و روايتى برخورد به اين معنا نمى‏كنيد كه «يعتبر فى الصلوة قصد القربة»اين مطلب چه شده، با اينكه ملاك اصلى در باب عباديت نماز قصد قربت است، اما در هيچ آيه وروايتى نگفته‏اند كه «يعتبر فى الصلوة قصد القربة»! «لا صلاة الا بطهور» داريم «لا صلاة الا بفاتحةالكتاب» داريم «لا تعاد الصلاة الا من خمس» و آن موارد پنج گانه را ذكر كردند ولى مسأله قصد قربت‏نيست، امثال ذلك از تعبيرات در باب صلاة است، اما يك جا نفرمودند: «لا صلاة الا بقصد القربة» درحاليكه روى قاعده اهميت قصد قربت اقتضاء مى‏كرد كه اين معنا در آيه و روايت مطرح بشود. پس‏چه مطرح شده است؟ آنى كه در روايت مطرح است، آن چيزهايى كه مانعيت از قصد قربت داردروايات روى آنها تأكيد كرده، اگر نمازى رياءً واقع بشود، «تكون باطلاً»، اگر نمازى مثلاً توأم باعُجب باشد كه حالا در عُجب محل بحث است كه موجب بطلان است يا نه؟ به عبارت روشن‏ترچيزهايى را كه مضاد با قصد قربت است در روايات آن ضدها و اضداد را مطرح كردند و حكم به‏بطلان در مورد آن اضداد كرده‏اند، مخصوصاً در مسأله ريا كه خيلى دامنه وسيع و گسترده‏اى دارد دررابطه با بطلان عمل و عدم وقوع عبادتى كه در او ريا شده، ولو در يك جزء مستحبى، گفته‏اند: اگرجزء مستحبى را رياءً انجام داد، چون اين رياء به اصل صلاة ارتباط پيدا مى‏كند اين صلاة به دردنمى‏خورد.
    ظاهراً خداوند در باب ريا در حديث قدسى فرموده: «انا خير شريكٍ»، من يك شريك خوبى‏هستم، اگر كسى عملى را براى من و غير من انجام داد، ما در بست اين عمل را در اختيار غيرمى‏گذاريم، همه حقوقمان را واگذار به شريك ديگر مى‏كنيم. پس در نتيجه آنى كه ما در لسان‏روايات و لسان ادله به او برخورد مى‏كنيم، حكم به بطلان روى اضداد و چيزهايى است كه مانعيت ازاينكه اين عمل اضافه به خدا پيدا كند و عبادت خدا شناخته بشود. اين مطلب را خود ايشان ياد مادادند و عرض كردم در آن كتاب هم «على ما ببالى» مضبوط است.
    ما برداشتى از حرف ايشان داريم، چون بالاترين ضد عبادت مسأله ريا است كه واقعاً «نعوذ بالله‏منه». در باب ريا آنى كه خداى نكرده مى‏خواهد نماز را رياءً انجام بدهد، اصلاً مى‏خواهد اين‏مجموعه عمل را به اغواء شيطان رياءً انجام بدهد، آيا محقق ريا چيست؟ آنى كه به ريا لباس عمل‏مى‏پوشاند، يعنى آنى كه سبب مى‏شود كه خداى نكرده انسان در اين وادى بيفتد كه مردم بگويند: اين‏آدم مقدسى است، و اين از اين معنا خوشحال است كه مردم اين را آدم مقدسى بدانند، محقق رياچيست؟ محقق ريا صورت نماز است نه حقيقت نماز، يعنى اگر ايستاد ولو اينكه قصد عنوان صلاةهم نكرد، از تكبير شروع كرد الى اخر التسليم، تمامى اعمال نماز را انجام داد بدون اينكه قصد عنوان‏صلاة را در باطن و در قلب داشته باشد، آيا به اين ريا حاصل مى‏شد يا نه؟ محقق ريا همين است.مى‏گفت: مردم كه چشمشان فقط ظاهر را مى‏بيند ديگر نمى‏دانند كه در قلب انسان چه مى‏گذرد؟نمى‏دانند كه در قلب چه اراده كرده و در نفس چه قصد كرده است؟ اين ظاهر صلاة است كه محقق‏عنوان ريا است، همين ظاهر است كه خداى نكرده مريد جمع مى‏كند و دلها را متوجه به خود انسان‏مى‏كند. اگر اين طور شد ما نمى‏توانيم اين نتيجه را بگيريم كه اگر كسى صلاة را به قصد عنوان صلاةانجام داد، اين ديگر معنايى ندارد كه مرائى باشد، معنا ندارد كه صلاتش رياءً تحقّق پيدا كند، براى‏اينكه ريا احتياج به قصد عنوان صلاة ندارد، ريا روى همان اعمال ظاهريه صلاة متكى هست، ولو آن‏فردى هم كه پهلوى انسان ايستاده فرض كنيد قرائت و ذكر ركوع و سجود و همه اينها را مى‏شنود، اماديگر قصد عنوان صلاة را او نمى‏تواند بفهمد كه اين دارد يا ندارد؟ او خيال مى‏كند كه اين قصدعنوان صلاة را كرده، در حالى كه در باطن فاقد چنين قصدى بوده است.

    تلازم قصد عنوان و قصد قربت

    مى‏خواهيم نتيجه بگيريم كه اگر كسى قصد عنوان صلاة كرد، طبعاً از آن اضدادى كه در روايات‏مورد تكيه واقع شده و حكم به بطلان در رابطه با آنها شده، دور است. وقتى كه از آن اضداد دور شد لامحاله قصد تقرب حاصل است. اگر كسى ريا نمى‏كند، عجب ندارد، دواعى غير الهى ندارد، دواعى‏نفسانى ندارد، اين ديگر نمى‏تواند خالى از قصد تقرب باشد، در حقيقت مى‏خواهيم ادعاى ملازمه‏كنيم بين قصد عنوان صلاة و بين قصد تقرب، و همان طورى كه مرحوم محقق حائرى(ره)قصدعنوان صلاة را محقق عباديت مى‏دانند، ما هم از راه ملازمه بين قصد عنوان و قصد قربت، به عنوان‏عباديت تحقّق ببخشيم، بگوييم: اگر قصد عنوان صلاة شد لا محاله قصد تقرب هم حاصل مى‏شود،منتهى جاى اين سؤال هست كه اگر قصد عنوان ملازم با قصد تقرب است، پس چرا فقهاء به صورت‏دو تا شرط و دو تا قيد در باب عبادت مطرح كردند؟ هم گفته‏اند: قصد عنوان لازم است، و هم‏گفته‏اند: قصد تقرب لازم است. اين صورت دوتا عنوان معلوم مى‏شود كه ملازمه‏اى بين اين دو تاوجود ندارد؟ جوابش اين است كه لذا با استفاده از كلام خود مرحوم آقاى بروجردى(ره) مى‏توانيم از مرحوم محقق يزدى دفاع‏كنيم و اشكالى را كه مرحوم آقاى بروجردى بر ايشان كردند به اين صورت جواب بدهيم، لكن درعين حال اشكال ديگرى به جواب مرحوم محقق حائرى هست كه آن را ان شاء الله بعداً عرض‏مى‏كنيم.

    تمرينات

    جوابهاى مرحوم حائرى(ره) از مرحوم آخوند(ره) را بيان كنيد
    فرق عناوين قصديه و عناوين غير قصديه را توضيح دهيد
    اشكال مرحوم آقاى بروجردى(ره) به مرحوم حائرى(ره) و جواب استاد از ايشان رابيان نمائيد
    تلازم قصد عنوان و قصد قربت به چه صورت است