دوشنبه 11 تير 1403 - 22 ذيحجه 1445 - 1 ژولاي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
كيفيت قصد تقرب در واجبات تعبديه
تدریس استاد
متن
40 كيفيت قصد تقرب در واجبات تعبديه 242
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
استحاله اخذ قصد الامر در متعلق
مهمترين دليلى كه در رابطه با استحاله ذاتيه ذكر شده است، اين است كه قصد الامر در متعلق اخذبشود. چون مدعا اين بود كه اين محال است و ذاتاً هم محال است، مهمترين دليلش اين بيانى استكه محقق بزرگوار نائينى (قدس سره الشريف) ذكر فرمودهاند. خلاصه اين بيان كه توضيح اين بيانهم هست، اين است كه ايشان مىفرمايد: نوع قضاياى متضمّنه بيان احكام در شريعت، قضاياىحقيقيه است. حالا اين توضيح را من ذكر مىكنم كه شما در منطق اين معنا را ملاحظه فرمودهايد كه«القضية امّا طبيعيةٌ و اما حقيقيةٌ و امّا خارجيهٌ».
قضيه طبيعيه آن است كه موضوعش عبارت از ماهيت است، عبارت از طبيعت است و فرد بماهو فردٌ، دخالتى در اين موضوع ندارد، طبيعت و ماهيت موضوع است، مثل اينكه شما بگوييد:«الانسان حيوانٌ ناطق» اين «قضيةٌ خبريةٌ حملية» لكن در عين حال طبيعيه است، موضوع، ماهيت وطبيعت انسان است. قسم دوم، قضيه حقيقيه است. قيضه حقيقيه هم همان قضيه خبريه حمليه است،منتها موضوعش عبارت از افراد است، و دايره افراد هم توسعه دارد چه افرادى كه محققة الوجودباشد و فعلاً در خارج وجود داشته باشد، و چه افرادى كه به اصطلاح منطق، مقدّرة الوجود باشد كهالان وجود ندارد لكن در آينده وجود پيدا مىكند. بالاخره موضوع در اين قضيه حقيقيه، طبيعتنيست بلكه موضوع، افراد است منتها نه در محدوده خاصّى، بلكه افراد چه در زمان صدور قضيه وچه در زمانهاى بعد، همه داخل در موضوع هستند.
قسم سوم قضيه خارجيه است. قضيه خارجيه عبارت از اين است كه موضوع، عبارت از افراداست منتها در محدوده خاص، افرادى كه بالفعل وجود دارند، به تعبير آنها: محققة الوجود است. پسدر حقيقت روى اين تعريفها قضيه حقيقيه يك برزخى مىشود بين قضيه طبيعيه و بين قضيهخارجيه. از يك طرف به پاى قضيه طبيعيه نمىرسد براى اينكه حكم را روى افراد برده نه روىطبيعت. از طرفى مقامش از قضيه خارجيه بالاتر است براى اينكه دايره افراد را محدود نكرده است،هم محقّقة الوجود را شامل مىشود و هم مقدّرة الوجود.
قضاياى حقيقيه در شرع
مرحوم آقاى نائينى(قدّس سرّه) مىفرمايند: نوع قضايايى كه در مقام بيان احكام شرعيه واردشده است به صورت قضيه حقيقيه است، مثل اينكه در باب حج مىگويد: «المستطيع يجب عليهالحج». اين «المستطيع» ناظر به افراد است نه خصوص افرادى كه در زمان صدور حكم، مستطيعباشند، بلكه هر انسانى كه در آينده هم وجود پيدا كند و استطاعت پيدا كند «المستطيع يجب عليهالحج» شاملش مىشود. پس نمىتوانيم ترديدى در اين معنا داشته باشيم كه اين «المستطيع يجبعليه الحج، قضيةٌ حقيقية». وقتى كه قضيه حقيقيه شد مىفرمايند: قضاياى حقيقيه رجوع به قضاياىشرطيه مىكند، يعنى با اينكه صورتش صورت قضيه حمليه است چون كه در قضيه حمليه موضوعو محمول داريم و اتحاد و هوهويت بين موضوع و محمول است، لكن در باطن، اين قضيه حقيقيهبرگشت به قضيه شرطيه مىكند كه قضيه شرطيه ديگر موضوع و محمول ندارد، بلكه مقدّم و تالىدارد و اين اثر بر او بار است كه عرض مىكنيم ان شاء الله. لذا مىفرمايد: «المستطيع يجب عليه الحج»در حقيقت برگشت به اين مىكند كه «اذا استطعتم يجب عليكم الحج» ديگر «المستطيع»ى كه عنوانموضوع داشت حالا عنوان مقدّم پيدا مىكند و «يجب الحج»ى كه عنوان مثلاً محمول داشت، اينجاعنوان تالى پيدا مىكند. اگر قضيه شرطيه شد چه اثرى دارد؟
مىفرمايد: قضاياى شرطيه خصوصيتش اين است كه اگر مولا گفت: «اذا استطعتم يجب عليكمالحج» مفادش اين نيست كه بر شما لازم است مستطيع بشويد تا حج بر شما واجب بشود. مسألهوجوب استطاعت و وجوب تحصيل استطاعت در اين قضيه مطرح نيست، بلكه فرض وجودش رإے؛ففظظكرده، گفته: اگر فرضاً شما مستطيع شديد، به دنبال اين استطاعت، وجوب حج گريبان شما رامىگيرد، اما ديگر منِ مولا نمىگويم: شما برويد تحصيل استطاعت بكنيد. مثلاً «ان جائك زيدٌفاكرمه» با قطع نظر از يك جهت ديگرش، معنايش اين نيست كه اگر شما فرضاً مىتوانيد مقدمات«مجىء زيد» را فراهم كنيد برايتان لازم است كه مقدمات «مجىء زيد» را فراهم كنيد. اين مسألهمطرح نيست. در قضيه شرطيه مىگويد: اين وجوب اكرام، على فرض تحقّق المجىء است، اما برشماى مكلّف تهيه مقدمات مجىء به طورى كه مجىء تحقّق پيدا كند هيچ ضرورتى ندارد و لازمنيست. در «اذا استطعتم يجب عليكم الحج» هم مسأله به اين كيفيت است، ولو اينكه مقدور شما همباشد كه در فقه هم اين مسأله مطرح است، شما مىدانيد اگر فلان تجارت را انجام بدهيد قطعاًمستطيع مىشويد، آيا واجب است اين تجارت را انجام بدهيد؟ نه، ولو اينكه يقين داشته باشيد كه بايك تلفن يك معاملهاى انجام مىگيرد و به دنبال اين معامله قطعاً استطاعت حاصل مىشود، اما برشما لازم نيست كه شما خودتان را مستطيع بكنيد. پس با اينكه استطاعت هم مقدور شما هست، لكنلازمه قضيه شرطيه اين است كه فرض كرده وجود مقدّم را براى ترتّب و تحقّق تالى، بدون اينكهايجاد مقدّم ضرورتى داشته باشد و وجوبى داشته باشد.
بعد ايشان مىفرمايد: نه تنها در «المستطيع يجب عليه الحج» اين طور است، در آيه شريفه «اوفوابالعقود» هم اين طور است. «اوفوا بالعقود» نمىگويد: حتماً عقدى بايد واقع بشود، مىگويد: اگرعقدى واقع شد «يجب عليكم الوفاء به». در باب «اوفوا بالنذر» هم همين طور است، اگر نذرى واقعشد «يجب عليكم الوفاء بالنذر» اما نذر كردن ضرورت و لزومى ندارد.
بعد مىفرمايد: حالا كه استطاعت با اينكه يك امرى است كه انسان مىتواند ايجادش بكند، عقدبا اينكه يك امر اختيارى است، نذر با اينكه يك امر اختيارى است، مع ذلك لازم نيست شماموضوعش را
امر مولا در عدم اختيار عبد
پس امور غير اختيارى مقامش از استطاعت و عقد و نذر و امثال ذلك خيلى بالاتر است. بعدايشان در ما نحن فيه مىفرمايد: شما قصد قربت را به معناى قصد الامر معنا كرديد، عرض كرديماصلاً بحث ما روى همين مبناست كه قصد قربت را به معناى قصد الامر بگيريم، و الاّ روىاحتمالات ديگر، جاى اين اشكالات نيست. ايشان در ذيل كلامشان كه خيلى روشنتر اين مسأله راتصريح مىكنند، مىفرمايند: در قصد الامر، امر كار كيست؟ كار عبد است يا كار مولا؟ امر، كارمولاست. كار ديگر در اختيار ديگرى است، نه در اختيار انسان. حتّى در مسأله «ان جائك زيد» اگر مابخواهيم بگوييم: مجىء زيد، اختيارى است، نسبت به زيد اختيارى است، اما مجىء زيد نسبت بهعمرو ليس باختيارىٍ. مجىء زيد چطور مىتواند در اختيار عمرو قرار بگيرد، مگر اينكه آوردن زيدباشد نه آمدن زيد. فرق است بين آوردن و آمدن. مىفرمايد: مضاف اليه قصد الامر عبارت از امراست و اين يك كارى نيست كه در اختيار عبد باشد، اين كارى است كه مربوط به مولاست و «امرالمولى ليس باختيارىٍ للعبد، ليس باختيارىٍ للمكلّف». پس اگر مضاف اليه خارج از دايره اختيارمكلّف شد، مضاف هم وقتى به اين اضافه پيدا كرد، قصدالامر هم امرٌ غير اختيارىٍ. وقتى امر غيراختيارى شد، مثل همان مسأله بلوغ و عقل و زوال شمس مىشود. در مسأله زوال شمس، امكاننداشت كه مسأله زوال شمس داخل در دايره تكليف باشد يعنى همان طورى كه خود صلاة مكلّف بهاست، اصل زوال هم مكلّف به باشد. آنجا آيه تعبيرش اين است «اقم الصلاة لدلوك الشمس الى غسقالليل» در روايات تعبير روشنتر دارد مىگويد: «اذا زالت الشمس فقد وجبت الصلاتان» به صورتقضيه شرطى است، يعنى زوال را مفروض الوجود مىگيرد به دنبال فرض وجود، آن وقت مسألهوجوب نماز ظهر و عصر مطرح مىشود. در بلوغ هم همين طور است، «اذا بلغتم» محكوم به احكامشرعيه هستيد، «اذا صرتم عاقلين» محكوم به احكام شرعيه هستيد كه مسأله عقل و بلوغ به صورتمفروض الوجود فرض شده است. لذا مىفرمايد: در قصد الامر هم به لحاظ انه امرٌ غير اختيارى بايدفرض وجودش بشود نه اينكه در دايره تكليف بيفتد و جزء مكلّف به قرار بگيرد، براى اينكه اگربخواهد داخل در دايره تكليف بشود، ابتداءً كه اين تكليف به غير مقدور است براى اينكه قصد الامرمثل مجىء زيد است كه «ليس باختيارىٍ للعبد».
اتحاد حكم و موضوع
اگر بخواهيد بگوييد: در رابطه با خود تكليف هم فرض وجود شده و هم داخل در متعلّق است،غير از مسأله تكليف به غير مقدور، اتحاد حكم و موضوع لازم مىآيد. توضيحش اين است كه لازممىآيد آن چيزى كه جايگاهش در رديف حكم است و با فرض وجودش، حكم بايد تحقّق پيدا كندموقعيت و مرتبهاش در رديف حكم است، علاوه بر اين در موضوع هم باشد كه موضوع، رتبهاشتقدّم بر حكم است. يعنى لازم مىآيد هم در رتبه نفس حكم باشد و هم به لحاظ اينكه در متعلق اخذشده، قيد براى صلاة مأموربه قرار گرفته و موضوع تقدّم بر حكم دارد، رتبهاش تقدّم بر حكم همداشته باشد. در نتيجه هم در رتبه حكم است و هم در رتبه موضوع، و اين ذاتاً محال است كه يكچيزى بخواهد در آن واحد در دو رتبه متقدّم و متأخّر واقع بشود. اين ذاتاً محال است و علتمحاليت دور هم همين است. در دور هم كه مسأله توقف مطرح است علت محاليتش همين است،يعنى آنجا هم لازم مىآيد كه يك شىء در آن واحد هم در رتبه متقدمه باشد و هم در رتبه متأخرهباشد. در نتيجه؛ ايشان مدعى هستند كه قصد الامر نمىتواند در متعلق اخذ بشود با اين بيانى كهعرض كرديم براى اينكه امر غير اختيارى است و اگر اختيارى هم بود مثل استطاعت و عهد و نذر وعقد كه آنها هم داخل در دايره متعلق نبودند اين به طريق اولى با فرض غير اختياريتش مستلزم چنينمسألهاى خواهد بود. اين بيانى است كه ايشان با آن تبحرى كه در اصول دارند و واقعاً هم يكى ازاركان علم اصول اين محقّق بزرگوار شناخته مىشوند، ذكر كردهاند.
اينجا چند مطلب است كه اين مطالب را ما بايد بررسى بكنيم ببينيم آيا اين بيان
بحث اجتماعى، اخلاقى
اهميت شركت در انتخابات خبرگان
به لحاظ اينكه ان شاء الله انتخابات مجلس خبرگان شروع مىشود، و اين مسأله هم يك مسألهبسيار حياتى و بسيار اساسى براى نظام ماست و اگر قبلاً هم ما به اين مسأله پى نبرده بوديم در جريانارتحال حضرت امام(قدس سره الشريف) ارزش اين معنا براى ما خيلى روشن شد كه اگر خبرگاندر همان روز اول ارتحال امام نمىتوانستند يك رهبرى انتخاب بكنند چه مسائلى پيش مىآمد، ولىخداوند لطف كرد و عنايت كرد به اين ملت بدون اينكه هيچ كسى چنين مسألهاى در ذهنش آمدهباشد، نه خود اعضاى مجلس خبرگان نه مقام معظم رهبرى اصلاً در ذهنش يك چنين معنايى نبود.گاهى روى مسائل شوراى رهبرى، يعنى بيشتر در آن وادى، مسأله بحث مىشد كه شورا سه نفرىباشد؟ پنج نفرى باشد؟ سه نفر زيد و عمرو و بكر باشد؟ چه كسى باشد؟ از اين مسائل خيلى بحثشد، اما بحمد الله خداوند منّت نهاد آن راه اصلى كه حافظ و ضامن بقاى انقلاب ما هست كه همانوحدت رهبرى، آن هم يك رهبرى شايسته كه باز هم اگر در آن زمان اين مقدار به شايستگىاش پىنبرده بوديم، مرور زمان اين معنا را براى ما روشن كرد كه در مواقع حساس، شايستگى خاصى اينمقام معظم از خودشان نشان دادند.
بالاخره مسأله رهبرى، اساس نظام ماست. نظام ما اساسش روى رهبرى است. اگر خداى نكرده،يك وقت يك رهبرى غير صحيحى در ايران پيش بيايد، ديگر چه پيش مىآيد! ما نمىدانيم. مجلسخبرگان در رابطه با اين مسأله است، لذا از اهميت بسيار ويژهاى برخوردار است. حالا «ان قلت» و«قلت»هايى در بعضى از مسائل بوده. اصل شركت در انتخابات هم به فرموده امام بزرگوارمان در آنوصيتنامه الهى و سياسىشان، كه مخصوصاً روى خبرگان تأكيد كردند، و هم به فرموده مقام معظمرهبرى فعلىمان، يك وظيفه شرعى است. ما خيال نكنيم كه وظيفه شرعى فقط نماز خواندن و امثالذلك است، اينها از مسائل شرعى بسيار حساس است. اينها در رابطه با اصل اسلام و نظام اسلام استكه الان مىبينيد بحمد الله دنيا در برابر نظام شما خاضع شد، آنهايى هم كه در زمان جنگ عليه ما تمامتجهيزات و امكاناتشان را به كار بردند، يا خودشان از بين رفتند يا در حال ندامت و پشيمانى به سرمىبرند، براى اينكه خطر در آستانه كشور خودشان هم قرار گرفته است. بالاخره در اين جاى هيچترديدى نيست كه شركت از اهم واجبات و اهم فرائض است. منتها در كنار اين مسأله يك سرىحرفها، شايعات كه متأسفانه اكثرش هم بى اساس است و در جمهورى اسلامى ايران نبايد جاى اينتهمتها، شايعات و سوء برداشتها باشد.
من در اين دوره به لحاظ كسالتم و به لحاظ يك مطلب ديگرى كه الان عرض مىكنم با اينكهرفقاى ما چه جامعه م شما حتماً بايد در انتخابات شركت كنيد، خود من هم ان شاء الله حتماً شركت مىكنم، منتها بهچه كسى مىخواهيد رأى بدهيد آن با خودتان است. من به كانديداهاى جامعه م
تمرينات
دليل محقّق نائينى(ره) بر استحاله اخذ قصد الامر در متعلق را توضيح دهيد
انواع قضيه را بيان كنيد
چرا مرحوم نائينى(ره) نوع قضايايى كه در مقام بيان احكام شرعيه وارد شده است رابه صورت قضيه حقيقيه مىدانند
اتحاد حكم و موضوع را در مقام شرح دهيد
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...