چهارشنبه 6 تير 1403 - 17 ذيحجه 1445 - 26 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
مثال فقهى مبتنى بر بحث مشتق
تدریس استاد
متن
40 مثال فقهى مبتنى بر بحث مشتق 161
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
نزاع در باب مشتق و حرمت مرضعه اولى
مسأله حرمت مرضعه ثانيه، مبتنى بر نزاع در باب مشتق است بلا اشكال. بحث در اين بود كه آيانزاع در باب مشتق مىتواند در حرمت مرضعه اولى جريان پيدا كند يا نه؟ اينجا عرض كرديم كهنسبت به صغيره، وقتى كه از كبيره اولى ارتضاع مىكند، حكم على القاعده است، كه «تكون محرمةً»،براى اينكه اين لبنى كه صغيره از او ارتضاع مىكند، «ان كان من الزوج» پس اين صغيره به عنوان «بنتالزوج تصير محرمةً». اگر لبن مربوط به خود اين شوهر باشد، كسى كه از لبن مربوطِ به اين ارتضاعكند؛ عنوان بنتيت پيدا مىكند براى خود اين شوهر «و تصير محرمةً عليه» و اگر لبن از شوهر قبلىبوده است، روى فرض اينكه كبيره اولى مدخول بها است، اين زن صغيره، عنوان ربيبه پيدا مىكند وربيبه در صورتى كه مادرش مدخول بها باشد، حرمت ابديه دارد.
اشتراك و افتراق بنت الزوجة و امّ الزوجة
بين بنت الزوجة و ام الزوجة در يك جهت، اشتراك وجود دارد و آن اين است كه زوجه ولو اينكهاز زوجيت هم خارج شود، حرمت بنتش الى الابد ثابت است. زوجه ولو اينكه از زوجيت خارجشود، حرمت اُمّ الى الابد است. اگر كسى زوجهاش را طلاق داد، ام الزوجة ديگر براى او حلال نيست،ام الزوجة غير از اخت الزوجة است. در اخت الزوجة، اخت الزوجة حرام نيست، آن كه حرام است «وان تجمعوا بين الاختين» است. جمع بين اختين حرام است. هر وقت كه عنوان جمع تحقق پيدا نكرد،هيچ مانعى ندارد. لذا زنش را مىتواند طلاق بدهد و بعد با خواهر آن زن ازدواج كند. اما در ام الزوجةمسأله اين طور نيست. به مجردى كه زوجيت تحقق پيدا كرد، اُمّ حرمت ابديه دارد. بين بنت الزوجة وام الزوجة، اين اشتراك هست، اما يك فرق دقيقى هم بين اين دو وجود دارد و آن اين است كه در بنتالزوجة آن طورى كه ما قبلاً عرض كرديم، بنتيت چه قبل از زوجيت اين زوجه تحقق پيدا كرده باشدو چه بعد از زوجيت اين زوجه تحقق پيدا كرده باشد، اين «تكون محرمةً.»
به عبارت علمىاش: در بنت الزوجة لازم نيست كه بنتيت با زوجيت همراه باشد بلكه «بنت منتكون الزوجة» بعد از آن كه زوجيت تحقق پيدا كرد، حرام است «بنت من كانت زوجة» هم حراماست. در حال بنتيت لازم نيست كه عنوان زوجيت تحقق داشته باشد «بنت مَن كانت زوجةً». اما درحال بنتيت عنوان زوجيت لازم نيست كه باشد. اما در ام الزوجة مسأله اينطور نيست، امالزوجة بايداُمّيتش با زوجيت همراه باشد، يعنى «فى حالة كونها زوجةً» اميّت تحقق داشته باشد. اما اگر ما اينفرض را مىتوانستيم تصور كنيم كه يك كسى مثلاً در رضاعيش، حالا ولو اينكه از نظر فقهى اينطورنيست. اگر زوجه انسان يك امّ بعدى پيدا كند. اين «لا تكون محرمةً»، گرچه در نسبش اين فرضامكان ندارد. به خلاف زوجه، اما ملاك در ام الزوجة اين نيست كه «امّ مَن كانت زوجةً» آنجا اضافهفعليه مىخواهد؛ يعنى در حال زوجيت اُمّيت تحقق داشته باشد. البته اگر همين معنا تحقق پيدا كرد،ديگر براى هميشه حرمت دارد، ولو اينكه زوجيت هم از بين برود.
در باب صغيره مسأله حرمتش بيشتر است. اما در كبيره اولى كبيره اولى صغيره را شير داده است.چرا كبيره حرام است؟ علت صغيره را ذكر كرديم «لانها بنت الرجل اذا كان لبن له و بنت الزوجةمدخول بها اذا كان لبن لها لا للزوج» اين على القاعده است و بعضى از بزرگان گفتهاند: على القاعده حرام است. لازم نيست كه اجماع و رواياتى در كار باشد.گفتهاند: قاعده مىگويد كه ام الزوجة حرام است، به مشتق هم كارى نداريم. «ام الزوجة الفعلية»، نه «امالزوجة التى انقضت عنها الزوجية»، مثل كبيره دوم، نه ام الزوجة فعليه كه بلا اشكال حرام است. قاعدهوقتى حكم كرد به اينكه ام الزوجة حرام است، اين كبيره اولى روى عنوان ام الزوجة حرام است. حالاچه طورى اين ام الزوجة است؟
بيان امّ الزوجة بودن مرضعه كبيره اولى
در بيان ام الزوجة بودن اين كبيره اولى، دو تقريب وجود دارد كه يكى مال صاحب جواهر است،يكى هم از بعضى اعاظم است:
بعضى از اعاظم كأن يك مسأله عقلى را در اينجا مطرح كردهاند. ايشان مىفرمايد: چه چيزىسبب مىشود كه زوجيت در اينجا كنار برود؟ انتفاء زوجيت به عنوان يك مسبّب مطرح است. حالابحث در سببش داريم كه مىفرمايد: سببش اميّت و بنتيت است، كه اميّت و بنتيت متضائفان، مثلابوّت و بنوّت هستند. همانطورى كه آنها متضائفان و فى رتبة واحده، اميّت و بنتيّت هم فى رتبةواحد.، آن چيزى كه سببيت براى انتفاء زوجيت دارد، غير از مسأله اميّت و بنتيّت چيز ديگرى نيست.در نتيجة، اميّت و بنتيّت در رتبه سبب قرار گرفتند و نبودن زوجيت در رتبه مسبّب، اين كه روشنشد. آن وقت دو مطلب عقلى ديگر ضميمه به اين مسأله بشود: يك مطلب عقلى اين است كه مسبّبتأخر رتبه دارد از سبب و نمىتواند مسبّب در رتبه سبب قرار بگيرد. مسبّب روى مسبّب بودنش،معلول روى معلوليتش، «تتأخر رتبته عن رتبة العلة». پس انتفاء زوجيت كه به عنوان مسبّب مطرحاست، رتبهاش از اميّت و بنتيّت تأخر دارد. حالا كه تأخر داشت، معناى تأخر چيست؟ معناى تأخراين است كه مسبّب در رتبه سبب نيست، مسبّب در رتبه با سبب تحقق ندارد، بلكه متأخر است. حالاكه مسبّب در رتبه سبب تحقق ندارد، پس چه چيز تحقق دارد؟ لا محاله نقيض مسبّب، اگر مسبّبخودش نتوانست در رتبه سبب قرار بگيرد، لا محاله نقيض مسبّب بايد در رتبه سبب باشد براىاينكه ارتفاع نقيضين كه نمىشود، نمىشود كه نه مسبّب باشد و نه نقيض مسبّب. اگر خود مسبّب دررتبه سبب نيست، فلا محاله بايد نقيض مسبّب در رتبه سبب باشد و الاّ ارتفاع نقيضين لازم مىآيد.نتيجةً اگر انتفاء زوجيت به عنوان مسبّب در رتبه سبب، كه عبارت از اميّت و بنتيّت وجود ندارد، پسبايد نقيض انتفاء زوجيت كه عبارت از خود زوجيت است در رتبه سبب وجود داشته باشد. درنتيجه، در رتبه سبب زوجيت تحقق دارد، براى اينكه زوجيت، نقيض انتفاء زوجيت است. انتفاءزوجيت كه در رتبه سبب نيست، لا محاله بايد نقيضش در رتبه سبب تحقق داشته باشد. نقيض انتفاءزوجيت خود زوجيت است. حالا كه خود زوجيت شد، پس در رتبه سبب ام الزوجه حقيقى تحققدارد. بدون اينكه ديگر مبتنى بر نزاع در باب مشتق باشد. ام الزوجه معنايش «امّ من كانت زوجةً»نيست. بلكه در همان جايى كه اميّت هست، زوجيت هم هست. پس عنوان ام الزوجة حقيقى تحققدارد و ام الزوجة يكى از محرمات ابديه است و مبتنى بر نزاع در باب مشتق هم، راجع به اين مسألهاولى نيست.
اين حرف را بعض الاعاظم ذكر كردهاند. لكن اين حرف با يك مسأله عقلى خارج از دائره عرفو از فهم عرف،
بيان صاحب جواهر(ره) در حلّ مسأله مرضعه
يك راه ديگرى صاحب جواهر ذكر كردهاند كه آن هم تقريباً اين اشكال را دارد و هم يك اشكالاضافهاى. فرمايش صاحب جواهر اين است؛ گفته است ما نمىگوييم: اميّت و بنتيت، سببيت براىانتفاء زوجيت دارد كه در نتيجه رتبه انتفاء زوجيت، متأخر از رتبه اميّت و بنتيّت باشد بلكه ايشانگفتهاند: ما اين حرف را مىزنيم كه اين اميّت و بنتيّت و همين طور انتفاء زوجيت هر دويشان معلوليك مطلب ديگرى است، اما اين دو در عرض هم است. اميّت و بنتيّت و انتفاء زوجيت هر دو بهعنوان معلول مطرح هستند و هر دو معلول از يك علت هستند، كه آن علت همان رضاعى است كهتحقق پيدا مىكند و آن ارتضاعى است كه محقق مىشود. ايشان مىفرمايد: ما اين را قبول داريم كهاميّت در رتبه انتفاء زوجيت است؛ يعنى اگر با نظر دقيق بخواهيم حساب بكنيم، ام الزوجة تحقق پيدانمىكند، براى اينكه اميّت در عرض نبودن زوجيت است، اميّت و نبودن زوجيت دو معلولِ درعرض هم است و يك علت هم دارد، علتش هم رضاع محرمى است كه تحقق پيدا مىكند.مىفرمايد؛ ما اين را مىگوييم، لكن مسأله را از اين راه صاحب جواهر(ره) هم از اين راه مىخواهد مسأله را تمام بكند على القاعده، لكن آن اشكالقبلى به بعض الاعاظم بر ايشان هم وارد است و هم اين مطلب اضافه به ايشان وارد است كه بالاخرهنبودن فاصله زمانى، اگر ما مسأله را بخواهيم با ديد عقل ملاحظه كنيم كه نبايد ملاحظه كنيم، اگر ما باديد عقل بخواهيم مسأله را ملاحظه كنيم، شما مىگوييد: فاصله زمانى نيست. اين عدم فاصله زمانىاقتضاء مىكند كه اين ام الزوجة حقيقيه باشد يا «امّ من كانت زوجة؟» فاصله زمانى نبودن اقتضاىتقارن نمىكند. مگر خود شما در باب علت و معلول كه مسأله تقدم و تأخر رتبى را قائل هستيد ازنظر زمان نمىگوييد: هيچ فاصلهاى بين علت و معلول وجود ندارد، اما از نظر رتبه تقدم و تأخروجود دارد؟ شما كه مسأله را با ديد عقل مىخواهيد ملاحظه بكنيد، نمىتوانيد بگوييد: به مجردىكه فاصله زمانى در كار نيست، ما مىتوانيم بگوييم: «هذه ام الزوجة حقيقةً»، بلكه زوجيت تا لحظهاميّت وجود داشت، لحظه اميّت زوجيت نيست، وقتى كه لحظه اميّت زوجيت تحقق نداشته باشد«فكيف تكون هذه ام الزوجة حقيقةً؟»
ابتناء حرمت دو مرضعه بر مسأله مشتق
لذا اگر ما باشيم و قاعده، ما معتقديم كه مرضعه اولى هم مثل مرضعه ثانيه، رضاعش مبتنى برمسأله مشتق است. همانطورى كه مرضعه ثانيه روى قاعده بايد مبتنى بر مسأله مشتق باشد. مرضعهاولى هم همين طور. منتها فرق در اين جهت است كه نسبت به مرضعه اولى با اينكه مسأله مشتقمحل نزاع و خلاف است، اينجا محل نزاع و خلاف واقع نشده است. اما اين نشدنش، على خلافالقاعده است يا اجماعى در مسأله وجود داشته كه به واسطه آن اجماع، ما خلاف قاعده را در اينجامطرح مىكنيم يا اينكه چند روايت صحيحه در كار است و به استناد اين روايات صحيحه كه از امامصادق و امام باقر (عليهما السلام) نقل شده است، ما بر خلاف قاعده مشتق در اينجا مشى مىكنيم. امادر مرضعه دوم نه اجماعى وجود دارد و نه روايتى وجود دارد، بلكه يك روايت ضعيف بر خلاف آندلالت دارد. يك روايتى از على بن مهزيار هست كه بعضى از رواتش توثيق نشدهاند كه مىگويد:«مرضعه ثانيه ليست بمحرمة». آن روايت براى ضعفش كنار گذاشته شده. روايت صحيحى هم كهحكمش را بيان نكرده است، اجماعى هم كه وجود ندارد لذا مرضعه دوم حرمتش مبتنى شده برقاعده و بر نزاع در باب مشتق. اگر كسى در باب مشتق، مشتق را حقيقت در اعم از منقضى و متلبسبداند، بايد مرضعه ثانيه را حكم به حرمتش بكند. اما اگر كسى مشتق را حقيقت در خصوص متلبسبالمبدأ فى الحال دانست، ديگر وجهى براى حرمت مرضعه ثانيه باقى نمىماند. در نتيجه «كلتاالمرضعتين على القاعدة» حكمشان مبتنى بر نزاع در باب مشتق است، منتها مرضعه اولى للاجماع أوللروايات صحيحه حكمش مشخص است. اما مرضعه ثانيه چون دليل خاص موافق قاعده در آنوجود ندارد و آن روايت هم ضعف و ارسال و امثال ذلك دارد، بايد حكمش را مبتنى بر نزاعِ در بابمشتق كرد، همانطورى كه فخر المحققين(ره) در كتاب ايضاح فرموده و شهيد ثانى(ره) هم در كتابمسالك تبعيت از فخر المحققين كرده است و حرمت مرضعه ثانيه را از نتايج بحث مشتق شمردهاست. اين هم يكى از مقدمات بحث تا مقدمه ديگر ان شاء الله.
تمرينات
بنت الزوجه و امّ الزوجه چه اشتراك و افتراقى در احكام دارند
خلاصه دو تقريب در بيان امّ الزوجه بودن مرضعه اولى را بيان كنيد
آيا حرمت مرضعه اولى مبتنى بر مسأله نزاع در مشتق است يا نه
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...