چهارشنبه 6 تير 1403 - 17 ذيحجه 1445 - 26 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
مثال فقهى مبتنى بر بحث مشتق
تدریس استاد
متن
40 مثال فقهى مبتنى بر بحث مشتق 160
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
مثال فقهى مبتنى بر بحث مشتق
يكى از مواردى كه فقها فتواى خودشان را مبتنى بر نزاع در مشتق قرار دادند، در حالى كه در آنمورد اشتقاق ادبى وجود ندارد، مسأله زوج و زوجه است و اين كشف مىكند كه نزاع در باب مشتقاختصاصى به مشتق نحوى ندارد. اين مسأله فقهيه را علامه(ره) در كتاب قواعد مطرح فرموده و فخرالمحققين(ره) پسر علامه در كتاب ايضاح القواعد - شرح كتاب علامه - مبناى مسأله را ذكر كردهاست. اين مسأله هم جنبه فقهى دارد و هم ارتباط به مسأله اصوليه دارد. اگر كسى داراى دو زوجهكبيره باشد - در عبارت مرحوم آخوند(ره) كه از ايضاح نقل مىكند اين قيد هم همراهش است، «معالدخول بالكبيرتين»، دو زوجه كبيره دارد كه هر دو مدخول بها هستند، ولى ديگران كه اين عبارتايضاح را نقل مىكنند دارد «مع الدخول باحد الكبيرتين». بعد ما ان شاء الله توضيح مىدهيم مسأله را،هيچ يك از اين دو عبارت البته اين اولى و ثانيه كه ما در كبيرتين مطرح مىكنيم توجه داشته باشيد كه مقصود از كبيره اولى،آن زن كبيرهاى كه اول گرفته نيست، كبيره اولى يعنى آن كه در مقام شير دادن اوليت دارد، آنكه در مقامارضاع زوجه صغيره، كه زوجه سوم اوست، اول او به آن زوجه صغيره شير داده است. در نتيجه دوزوجه كبيره دارد و يك زوجه صغيره و دخول به زوجه كبيره اولى تحقق پيدا كرده و آن دو زوجهصغيره را كه شيرخوار است را بر سبيل تعاقب ارضاع كردند. معناى اينكه بر سبيل تعاقب ارضاعكردند اين است كه زوجه كبيره اولى مثلاً پانزده مرتبه - اگر در حرمت رضاع پانزده مرتبه كافى باشد -زوجه صغيره را شير داد و بعد نوبت رسيد به زوجه كبيره دوم او شروع كرد به شيردادن آن هماندازهاى كه معتبر در رضاع محرم است شير داد. پس ارضاع اينها به اين كيفيت على سبيل تعاقب بودهاست.
اينجا دو بحث است: يك بحث اين است كه آيا با رضاع كبيره اولى زوجه صغيره و كبيره اولى هردو محرم مىشوند يا نه؟ بحث ما الان روى فرض محرم بودن اين دو است، حالا چرا اين دو محرمهستند؟ آن را بعداً عرض مىكنيم. يعنى به دنبال آن جهتى كه محل بحث ماست به مناسبت اين را همعرض مىكنيم، ولو اينكه در كفايه و مانند آن تعرضى نكردهاند. پس ببينيد كبيره اولى و زوجهصغيره، حالا به علت اجماع باشد، يا به علت روايت باشد و يا به علت مقتضاى قاعده بودن باشد، اينرا فعلاً كارى به علتش نداريم، ما اين معنا را مسلم مىگيريم، به مجرد اينكه رضاع از كبيره اولىنسبت به زوجه صغيره تحقق پيدا كرد، اين دو از زوجيت خارج مىشوند و بر اين شوهر حرمتابديه پيدا مىكنند به طورى كه اگر بعداً هم بخواهد اين كبيره اولى و يا صغيره را تزويج كند حقندارد، يك حرمت ابديهاى كه ملازم با انفساخ زوجيت هم نسبت به زوجه كبيره و هم نسبت بهزوجه صغيره تحقق دارد تحقق پيدا كرد. پس نتيجةً زوجه صغيره در زمانى در اختيار زوجه كبيرهدوم قرار مىگيرد كه زوجيت فعليهاش را از دست داده، ديگر حرمت ابديه بر اين شوهر پيدا كردهاست. ديگر آن زوجيتش منفسخ شد و از بين رفت. حالا اين زوجه صغيره «منفسخ الزوجية» را دراختيار كبيره دوم قرار دادند براى اينكه رضاع محقق شود، اين كبيره دوم آمد پانزده جلسه اين زوجه«منفسخ الزوجية» را شير داد، همان رضاع محرم تحقق پيدا كرد. آن قسمت كه بحث ما ارتباط داردهمين جا است.
اينجا فخر المحققين(ره) در كتاب ايضاح مىگويد: والد من؛ يعنى علامه(ره) و همين طور ابنادريس(ره) اختيار كردند كه اين زوجه كبيره دوم هم به واسطه اين رضاع حرام مىشود، براى اين كهاينها نظرشان اين است كه همان طورى كه مشتق حقيقت در اعم از متلبس و منقضى است. در بابكلمه زوجه با اينكه اشتقال ادبى ندارد، اما چون ملاك بحث مشتق در اينجا جريان دارد، در بابزوجه هم همين حرف را مىزنند. يعنى زوجه را حقيقت در اعم از متلبس و منقضى مىدانند و اگرعنوان زوجه اعم شد، پس اين زوجه صغيره در زمانى كه در اختيار زوجه كبيره دوم قرار مىگيرد ورضاع كامل تحقق پيدا مىكند، بر اين كبيره دوم حقيقتاً عنوان ام الزوجة تطبيق مىكند و اگر عنوان امالزوجة تحقق پيدا كرد، ام الزوجة يكى از محرمات ابديه است. چون كبيره دوم عنوان ام الزوجة پيداكرد لذا اين بيچاره هم «تصير محرمة بالحرمة الابدية»؛ يعنى آن هم زوجيتش از بين مىرود و در اثررضاع دوم زوجيت زوجه كبيره دوم هم انفساخ پيدا مىكند.
پس در حقيقت مسأله در رابطه با انفساخ زوجيت زوجه كبيره دوم، مبتنى بر نزاع در باب مشتقاست. اگر كسى مشتق را حقيقت در خصوص «المتلبس بالمبدأ فى الحال» بداند، اين زوجه كبيرهدوم حرام نمىشود، «لأنها ليست ام الزوجة» براى اينكه وقتى صغيره در اختيار او قرار گرفت،زوجيت صغيره از بين رفته بود و انفساخ براى او پيدا شده بود و اگر شما بگوييد: زوجه؛ يعنى «منكانت زوجة بالفعل» به طورى كه اگر قبلاً زوجه بوده حالا بخواهيد برايش اطلاق زوجه كنيد عنوانمجازيت دارد و لازمهاش اين است كه اين كبيره دوم حرام نباشد. براى اينكه اگر بخواهد حرام شود،روى عنوان ام الزوجة بايد حرام شود و چون اين صغيره «ليست بزوجة فهى ليست ام الزوجة». لذاوجهى براى حرمت او روى اين مبنا پيدا نمىشود. پس در نتيجه همانطورى كه مسأله مشتق محلخلاف و محل نزاع هست، حرمت اين كبيره دوم هم محل نزاع و محل خلاف است. اگر كسى قائلشد كه مشتق حقيقت در اعم است بايد اين كبيره دوم را حرام بداند و اگر مشتق را حقيقت درخصوص «المتلبس بالمبدأ فى الحال» دانست، در نتيجه، اين زوجه كبيره دوم وجهى براى حرمت اوتحقق ندارد. پس اين مسأله آن جهتش كه به ما ارتباط دارد و مرحوم آخوند و ديگران مىخواهند ازآن استفاده كنند، همان حيثى است كه مربوطِ به كبيره دوم است، آن جهتى است كه ارتباط به زوجهكبيره ثانيه دارد.
وجه حرمت امّ الزوجة در مقام
براى اينكه قدرى مسأله بهتر روشن شود بحث در خود اين اولى و زوجه صغيره هم واقع شدهاست. ببينيم كه اينها به چه ملاكى حرمت پيدا كردند. حالا فرض كنيم كه اصلاً زوجه كبيره دومىوجود نداشت، اصلاً مسأله را آنجا فرض كنيم كه يك زوجه كبيره است و يك زوجه صغيره و اينزوجه كبيره شير داد اين زوجه صغيره را به اندازهاى كه رضاع محرم تحقق پيدا كرد. اصلاً حكمشچيست؟ اگر روى همان قاعده كلى و عناوين كلى كه در قرآن نسبت به محرمات وارد شده؛ يعنىزنهاى محرم، مسأله را ملاحظه كنيم، اينجا ظاهرش اين است كه هيچ كس مخالفت نكرده است، برخلاف آن كبيره دوم كه مسأله اختلافى است و مبناى اختلافش هم نزاع در باب مشتق است. اينجاظاهر اين است كه همه گفتهاند: هم صغيره و هم كبيره حرام است. چرا؟ يك وقت ما علتش را اجماعقرار مىدهيم، كما اينكه در عبارت فخر المحققين در ايضاح تمسك به اجماع كرده است - يعنىمىخواهد اين حكم بر وفق قاعده باشد يا نباشد - بالاخره اجماع بر اين معنا قائم شده است. در اينجاهر دو حرام مىشوند، هم كبيره و هم صغيره. اگر دليل را روايت قرار دهيم چند روايت صحيح معتبردر اينجا وارد شده است كه اين روايات صحيح معتبر مىگويند: هر دو بر زوج حرام مىشوند. اگرروايتى يك مطلبى را دلالت كند ولو اين مطلب بر خلاف قاعده باشد ولو بر خلاف ضوابط اوليه وقواعد عامه باشد، ما روايت را اخذ مىكنيم. روايتى كه هم از نظر سند صحيح است و هم از نظردلالت قابل مناقشه نيست. تصادفاً چند روايت صحيح در اين باب وجود دارد.
حالا مسأله اين است كه اگر اجماعى در كار نبود - فخر المحقق ادعا اجماع مىكند - و اگر رواياتصحيحه معتبره در كار نبود، آيا ما روى قواعد عامه و عناوينى كه در قرآن در باره زنهاى محرمةالنكاح و غير جايز التزويج مطرح كرده است چه حكم مىكرديم؟
اينجا در باره اين صغيره مسأله روشن است، يعنى وقتى كه اين كبيره صغيره را ارضاع كردصغيره بلا اشكال حرام مىشود براى اينكه اين شيرى كه اين صغيره از او استفاده كرده اين شير اگر ازخود اين شوهر باشد؛ يعنى شوهر با اين كبيره وطى كرده و قبلاً از او بچهاى به دنيا آمده، حالا از شيرآن بچه اين زوج صغيره را هم ارضاع كرده است، علت حرمت اين صغيره اين است كه اين بنتشوهرش مىشود براى اينكه وقتى شير مال اين مرد شد و با اين شير يك دختر اجنبى را ارضاع كرداو به عنوان دختر اين مرد است، منتها دختر رضاعى است و حرمت به اين مرد پيدا مىكند. حالا همزوجه صغيره نسبت به اين مرد صاحب لبن عنوان «بنتيّت» پيدا كرده است چون عنوان بنتيت پيداكرد، زوجيت منفسخ مىشود. جمع بين بنتيت و زوجيت امكان ندارد. اين در صورتى است كه شيركبيره مال همين شوهر باشد كه اين فرضش آنجايى است كه اين كبيره از اين شوهر بچهاى زاييده وبه دنبال آن بچه، شيردار شده و از آن شير اين زوجه صغيره ارتضاع كرده است.
حالا اگر فرض كرديم كه اين شير مال اين شوهر نيست، مثل اينكه اين زن از شوهر قبلى بچهدارشده است، شير مال آن شوهر قبلى است بعد از آن شوهر طلاق گرفت و زن اين مرد شد، حالا اينمرد زنى گرفته كه از شوهر قبلى داراى لبن است، بعد هم رفت يك زن صغيره را گرفت و در اختياراين گذاشت و از شير او استفاده كرد.
آيا اينجا هم اين صغيره بر اين شوهر حرام مىشود. چرا؟ بنتيّتى در كار نيست، براى اينكه شيرمال كسى ديگرى بوده است. شير ارتباط به اين شوهر نداشته، بعد از وضع حمل، شوهر با اينازدواج كرده و شير اصلاً مال او نبوده است. اينجا عنوان ربيبه تحقق پيدا مىكند. يعنى اين زوجهصغيره دختر اين زوجه كبيره مىشود و چون عنوان ربيبه تحقق پيدا كرد، براى اين شوهر حرمتتحقق پيدا مىكند.
بررسى دخالت قيد «مدخول بها» در مقام
منتها آن مسألهاى كه گفتيم بايد كبيره اولى مدخول بها باشد، جايش اينجاست، براى اينكه اگراين صغيره چه بخواهد بنتيت براى زوج پيدا كند و چه بخواهد ربيبه اين مرد شود نسبت به اين زناول، در هر دويش دخول لازم است براى اينكه اگر دخول نكند كه نمىشود شير مال مرد باشد. اگربخواهد شير اضافه به اين شوهر پيدا كند، حتماً بايد دخولى محقق شده باشد، حملى در كار باشد،وضع حملى شده باشد و به دنبال وضع حمل، شير پيدا شده باشد. اگر ما بخواهيم اضافهاش كنيم بهاين شوهر، در صورتى است كه دخول محقق شده باشد، كما اينكه اگر به عنوان ربيبه بخواهيم حكمبه حرمت كنيم هر ربيبه حرام نيست، «ربائبكم اللاتى فى حجوركم من نسائِكم االلاتى دخلتم بهنّ»،والاّ ربيبه اگر مادرش مدخول بها نباشد حرمتى تحقق ندارد.
پس اينكه ما عرض كرديم: دخول به كبيره اولى خصوصيت دارد در اين مسأله، اما به خلافمسأله ام الزوجهاى كه ما آنجا مطرح كرديم در حرمت ام الزوجة كه هيچ چيزى دخالت ندارد، اگركسى زنى را عقد كرد به مجرد عقد مادرش حرام مىشود بر اين مرد، دخول در هيچ كجاىِ آن نقشىندارد. اما در مسأله حرمت ربيبه به مقتضاى آيه شريفه «من نسائِكم اللاتى دخلتم بهن» است، لذا بايداين كبيره اولى مدخول بها باشد، چه بخواهد اين صغيره روى عنوان ربيبه حرمت بر اين مرد پيدا كندو چه بخواهد روى عنوان بنتيت چون حتماً بايد دخولى باشد، حملى باشد، وضع حملى باشد كه تالبن ارتباطى به اين مرد پيدا كند. پس اينجا دو جهت روشن شد: يكى اينكه حتماً بايد كبيره اولىمدخول بها باشد و ديگر اينكه حرمت اين صغيره جاى بحث نيست، حرمت صغيره على اىّ حالٍثابت است، يا روى عنوان بنتيت و يا روى ربيبه بودن.
طرح مسأله در ربيبه يعنى «بنت الزوجة»
در مسأله ربيبه يك نكتهاى است كه بايد به آن توجه كنيم. ربيبه يعنى «بنت الزوجة»، آيا بنتالزوجه كه در باب ربيبه مطرح است؛ يعنى «بنت الزوجة الفعلية»؟ در باب ربيبه اينطور نيست. اگركسى زنى گرفت و با اين زن دخول كرد، سپس اين زن را طلاق داد. اين زن رفت يك شوهر ديگرىاختيار كرد و از آن شوهر دخترى پيدا كرد. آيا آن دختر بر اين شوهر اول حرام است يا نه؟ به عنوانربيبه حرام است، در ربيبه به معناى بنت الزوجة اين معنا هست، غير از مسأله ام الزوجة است. در امالزوجة يعنى «ام الزوجة الفعلية»، آنجا هم اگر زوجيت از بين برود باز مادرش الى الابد حرام است.
در ربيبه مخصوصاً اين معنا در ذهن آدم نمىآيد كه اين زن وقتى كه بعد از ازدواج با اين مردرفت يك شوهرى گرفت و از آن شوهر دخترى پيدا كرد، آن دختر هم به اعتبار اينكه دختر كسىاست كه اين شخص زوجه اين بوده و مدخول بها بوده، اين دختر هم به عنوان ربيبه بر اين مرد حراماست. لذا در مسأله بنت الزوجة كه مسأله ربيبه است مسأله مشتق را نبايد مطرح كرد، براى اينكهفرض كنيد كه در آن حال «ليست بزوجة»، در حرمت ربيبه لازم نيست كه مادرش در آن هنگام،زوجيت داشته باشد. همين كه «فى زمانٍ» اين زمان چه قبل از زوجيت باشد و چه بعد از زوجيتباشد همان طورى كه دختر شوهر قبلى براى اين مرد به عنوان ربيبه حرام است، در صورتى كهدخول تحقق پيدا كرده باشد، دختر شوهر بعدى هم همان حكم را دارد. آن هم مثل شوهر قبلى استهيچ فرقى نمىكند. ملاك اين است كه مادرش در يك زمان زوجه اين باشد و علاوه مدخول بهاباشد. حالا اين دختر را قبل از شوهرش پيدا كرده و يا بعد از شوهر ديگرى پيدا مىكند هيچ فرقىنمىكند. لذا از نظر اعتبار هم يك مسأله بعيدى نيست. حالا شوهر قبلى با شوهر بعدى چه فرقىمىكند، بالاخره اين دختر مال يك مرد ديگرى است، حالا اين مرد قبلاً شوهر اين زن بوده، يا بعداًشوهر اين زن شود؟ ملاك زوجيت مادر و مدخول بها بودن مادر است. به اين هم مىبايست توجهداشته باشيد.
نتيجه اين شد كه در اين فرع اول كه اگر زوجه كبيره زوجه صغيره را ارضاع كرد، زوجه صغيرهبلا اشكال حرام است. زوجه صغيره يا روى عنوان بنتيت براى خود مرد و يا روى عنوان بنتيت براىزن كه عنوان ربيبه بودن برايش تحقق پيدا مىكند اين زوجه صغيره بلا اشكال از زوجيت خارجمىشود. اشكال در كبيره اول است، كه آيا حرمت كبيره اول را ما مىتوانيم مثل كبيره دوم روى مسألهمشتق پياده كنيم يا اينكه نه؟ اينجا ارتباطى به مسأله مشتق ندارد. اينجاست كه بعضى از بزرگان وهمين طور صاحب جواهر(ره) در مقام اين برآمدهاند كه بين كبيره اول و كبيره دوم از نظر ارتباط بامسأله مشتق فرق قائل شوند، بگويند: كبيره دوم مبتنى بر نزاع در باب مشتق است، لذا حرمتش هممحل اختلاف است براى اينكه در باب مشتق اختلاف وجود دارد اما كبيره اولى يك خصوصيتى داردكه غير از كبيره دوم است و نزاعش ارتباطى به مسأله مشتق ندارد. گويا اينجا مسأله اتفاقى است واحدى هم مخالفت نكرده است.
راهى را بعض الاعاظم ذكر كردهاند و يك راه ديگرى شبيه اين راه را با يك فرع صاحب جواهرذكر كردهاند. ما مىخواستيم اين دو را هم بررسى كنيم. اگر هر دو يا يكى آنها ثابت شد، مىگوييم:مسأله على القاعده
تمرينات
چنانچه دو همسر مردى، همسر شيرخوار او را شير دهند در چه صورت آنها برشوهرشان حرام ابدى مىشوند
كدام صورت مساله، مبتنى بر بحث مشتق است كبيره اول و دوم كدامند
قيد مدخول بها بودن در چه صورتى حكم را تغيير مىدهد
ازدواج با دختر همسر (ربيبه) در چه صورتى حرام است و چگونه ربيبه بودن موجبحرمت ابدى ازدواج مىگردد
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...