چهارشنبه 6 تير 1403 - 17 ذيحجه 1445 - 26 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
دليل تقدم قول به اعم و اشكالات آن
تدریس استاد
متن
40 دليل تقدم قول به اعم و اشكالات آن 134
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
تعلق كراهت به حيثيت و أينيت در مسأله نذر
بيانات بزرگان و اعلام با اضافات و توضيحاتى به اين برمىگشت كه در مسأله نذر ترك صلاه درحمام، متعلق نذر عبارت از ترك الصلاة نيست بلكه متعلق نذر، تحيث «صلاة» و تعيين «صلاة» بهأينيت وقوعش در حمام. يعنى متعلق نذر ترك آن چيزى است كه متعلق كراهت واقع شده است. اينكه ما مىگوييم: «صلاة» در حمام مكروه است، با قطع نظر از نذر چه چيزى اتصاف به كراهت دارد؟«صلاة» در حمام مكروه است، «صلاة» در حمام دو حيثيت دارد: يكى حيثيت صلاتيت است كه اينحيثيت صلاتيت در مقابل ترك نماز واقع مىشود، «صلاة» و ترك «صلاة». حيثيت دوم ايقاع و ايجادالصلاة فى الحمام است، اين متعلق كراهت است و مرجوحيت دارد، براى اين كه آن چيزى كه درمقابل «ايقاع الصلاة فى الحمام» واقع مىشود عبارت از ترك الصلاة نيست. آن حيثيت «صلاة» كه درمقابل ترك الصلاة قرار گرفته، متعلق كراهت نيست، براى اين كه خيلى روشن است اگر كسى امرشدائر باشد بين اين كه نماز را به طور كلى ترك بكند و يا اين كه نماز را در حمام ايقاع بكند، بلااشكالايقاع نماز در حمام رجحان دارد، در مقابل ترك الصلاة اگر كسى بخواهد ملاحظه و مقايسه بكندهيچ مرجوحيتى براى ايقاع «صلاة» در حمام ملاحظه نمىشود. پس معلوم مىشود كه اين كراهت بهيك جهت ديگرى متعلق شده است و به تعبيرى كه محقق عراقى(ره) در مانحن فيه كرده است درباب كراهت بايد بگوييم: كراهت به آن حيثيت متعلق است، به آن أينيت (با همزه) متعلق است؛ يعنىمكان حمام را مكان «صلاة» قرار دادن و أين با همزه، تأيّن «صلاّة» به أينيت وقوعش در حمام، مكروهاست. پس مقابل مكروه چه قرار مىگيرد؟ طرف مقابل اين مكروه ترك الصلاة نيست طرف مقابلاين مكروه ايقاع الصلاة فى الدار است، ايقاع الصلاة فى المسجد است، وقتى كه ما ايقاع الصلاة فىالحمام را با ايقاع الصلاة فى الدار ملاحظه مىكنيم، مىبينيم صد در صد مرجوحيت دارد.
در اين دو تعبير مناقشه هست. اولاً مىگويند: صلاة در حمام از عبادات مكروه است. چه وقتكراهت متعلق به عبادت شده است؟ كراهت به عبادت تعلق نگرفته، كراهت به تأيّن عبادت به أينيتوقوعش در حمام متعلق شده متعلق كراهت آن تحيث و تأيّن و اتصاف است، اما نفس العبادة بما هىعبادة هيچ متعلق كراهت واقع نشده است، لذا اگر تعبير به عبادت مكروه بكنيم، معناى عبادت مكروهاين است كه كراهت به عبادت تعلق گرفته باشد؛ يعنى فى مقابل ترك العبادة مثل ساير مكروهاتى كهشما ملاحظه مىكنيد، در حالى كه اينجا مسأله اين چنين نيست. و ثانياً اين كراهت در عبادت را وقتىكه به معناى اقليت ثواب معنا مىكنند، همان هم
عدم تجاوز حكم در صورت تعلق حكم به عنوان
گفتيم: در باب احكام چه اوامر و چه نواهى، اگر حكمى به يك عنوان و مفهومى تعلق پيدا كرد،اين حكم از دائره آن مفهوم نمىتواند تجاوز كند. همان طور كه مرحوم آخوند(ره) در كتاب كفايهمكرر اين معنا را ذكر مىكنند كه هيچ امرى نمىتواند داعويت داشته باشد، الاّ الى متعلقه. معنا نداردكه امر به خارج از دائره متعلقش داعويت و تحريكى داشته باشد. ما نظير همين را عرض مىكنيم،مىگوييم: حكم معنا ندارد از دائره متعلقش تجاوز و تعدى بكند. بلكه حكم به همان حدود متعلقمحدود است و متعلق احكام هم عناوين و مفاهيم و كليات است. لذا در باب احكام اين مسأله مطرحاست كه خارج و وجود فى الخارج، ظرف امتثال تكليف است. اما مقام تعلق تكليف كه قبل از مرحلهخارج و قبل از وجود در خارج است، حكم در اين مقام در محدوده متعلق خودش است و معنا نداردكه يك ملازمات و خصوصياتى كه در رابطه با وجود خارجى است، دخالت در متعلق حكم بكند ونقشى در متعلق حكم داشته باشد. مرحله تعلقِ حكم به متعلق و عدم تجاوز از متعلق تا اين مرحلهروشن است. اگر مولى به شما گفت: «اكرم انساناً»، آيا شما در خارج انسان را مىتوانيد در غير زيد وعمرو و بكر و خالد، سائر افراد انسانها بيابيد؟ نه، انسان وقتى كه در خارج وجود پيدا مىكند يا درچهره زيد است يا در قيافه عمرو و بكر و خالد و ساير افراد انسان است.
اگر كسى از شما پرسيد كه مولى چه دستورى در رابطه با اكرام صادر كرد؟ شما حق نداريدبگوييد مولى گفت: زيد يا عمرو يا بكر يا خالد را اكرام بكن، چه موقع مولى چنين حرفى زده مولىگفته: «اكرم انساناً» اين مفهوم متعلق حكم است، اين عنوان متعلق حكم است، ولو اين كه اين عنواندر خارج امكان ندارد در غير ضمن زيد و عمرو و بكر و امثال اينها وجود پيدا كند. اما وجود درخارج و اتحاد در خارج، يك مرحله بعد از تعلق حكم است، در مرحله قبل از خارج آن حكمى كهمولا صادر كرده «اكرم انساناً» است و خصوصيت زيد و عمرو و بكر و خالد در متعلق حكم مولىهيچ گونه دخالت و نقشى ندارد. از همين راه است كه ديگر در مسأله اجتماع امر و نهى كه تقريباً بعداز مرحوم آخوند كه قائل به امتناعِ اجتماع امر و نهى است اما محققين و بزرگانِ از تلامذه مرحومآخوند(ره) قائل به جواز اجتماع شدهاند، روى همين مبنا گفتهاند: امرى كه متعلق به «صلاة» است، بهمفهوم و عنوان «صلاة» متعلق است و معنا ندارد كه از دائره «صلاة» خارج بشود و تعدى به عناوينديگر بكند، در محدوده عنوانى، تمام المتعلق براى عنوان امر است. و همين طور در ناحيه غصب آنچيزى كه متعلق نهى شارع است، عبارت از عنوان غصب است. و عنوان غصب در عالم عنوانيت،تمام المتعلق براى نهى شارع و تحريم شارع است.
پس در عالم مفهوميت و مرحله تعلق حكم، امر به عنوان «صلاة» تعلق گرفته، آن هم در عالمتعلقِ حكم عنوان غصب متعلق نهى است، حالا چه حادثهاى پيش آمده است؟ اين كه در خارج درمقام امتثال در مقام وجود خارجى يك كسى آمده اين دو تا عنوان را باهم جمع كرده، در خانه غصبىشروع به نماز كرده است، چه ربطى به مقام حكم دارد، چه ارتباطى به مرحله تعلق احكام دارد كهعبارت از نفس تبايع است؟ نه در طبيعتِ «صلاة» عنوان غصب دخالت دارد و نه در طبيعت غصبعنوان «صلاة» نقشى دارد، دو عنوان مستقلى كه اصلاً به ذهن نمىآيد. وقتى انسان «اقم الصلاة لدلوكالشمس الى غسق اليل» را مىبيند چيزى كه در ذهنش نمىآيد عنوان غصب است و كسى كه كتابالغصب را مباحثه مىكند و ادله حرمت غصب را ملاحظه مىكند، چيزى كه در ذهنش نمىآيد عنوان«صلاة» است! اين براى اين است كه اين دو عنوان هيچ ارتباطى با هم ندارند و در مرحله تعلق حكمجداى از هم هستند و آن رفاقت هاى خارجيه و اتحادهاى خارجى مسائلى در رابطه با بعد از تعلقحكم و مربوط به مقام امتثال است. مربوط به مقام مخالفتِ دليل حرمت غصب است نه ارتباط بهمقام تعلق حكم دارد.
كيفيت دو حكم در صورت نذر
لذا مىگوييم: اگر نذر به ترك «صلاة» در حمام كرده است و نذر به ترك آن تعلق گرفته، اينجا دومطلب و دو عنوان و حكم وجود دارد: يكى عنوانِ «صلاة بما انها صلاةٌ» است. اين عنوان فقطماموربه است ليس الاّ، «اقم الصلاة لدلوك الشمس الى غسق الليل» منطبق بر عنوان «صلاة بما انهاصلاة»ٌ است. و اما آنچه كه مرجوحيت دارد و به قول شما(كه بعد اين را هم از بين خواهيم برد انشاالله.) به وسيله نذر حرمت پيدا مىكند او عبارت از چيست؟ نماز حرام نمىشود، عبادت كهاتصاف به حرمت پيدا نمىكند، آن تحيث حرام مىشود، آنچه كه مكروه بود به واسطه تعلق نذرحرمت پيدا مىكند، آن كه مكروه بود عنوان «صلاة» نبود، «ايقاع الصلاة فى الحمام» بود، اتصاف دادن«صلاة» به وقوعش فى الحمام كه يك امر اختيارى است براى مكلف است، مكلف مىتواند اينتحيث و تأيّن (با همزه) را به وجود بياورد. پس در نتيجه حرمت، متعلق به تحيث و وجوب متعلق به«صلاة» است. ما گفتيم: امرى كه تعلق به يك عنوانى پيدا مىكند، سر سوزنى از آن عنوان پا را بالاترنمىگذارد، امر متعلق به «صلاة» فقط «صلاة» است، ليس الاّ، ديگر به فى الحمام، تجاوز نمىكند «اقمالصلاة» حكم را روى اقامه ماهيّت «صلاة» و اتيان عنوان «صلاة» ليس الاّ برده و آن نهى هم كهبواسطه حرمتى كه بواسطه نذر تحقق پيدا مىكند متعلق آن حرمت «ليس الصلاة» بلكه متعلق آنحرمت تحيث «صلاة» به حيثيت وقوعش در حمام و تأيّن «صلاة» به أينيت وقوعش در حمام است واين حرمت هم از اين عنوان معقول نيست كه تجاوز بكند و نماز را بگيرد. اگر نماز را هم بگيرد كهنماز هم در دايره حرمت و عنوان عبادت محرمه و فاسده بيفتد، نه، نماز داخل در محدوده ماموربهليس الاّ است و تحيث «صلاة» به حيثيت وقوعش در حمام، داخل در دائره منهى عنه است. مثل آنجاكه گفت: «بينهما برزخٌ لا يبغيان» امكان ندارد كه اينها تجاوز به يكديگر بكند، دائره امر توسعه پيداكند يا دائره نهى توسعه پيدا كند.
اگر چنين شد لازمه اين حرفها اين است كه اگر كسى نذر كرد كه نمازش را در حمام نخواند، بعددر حمام نماز خواند، با اين كه عمل محرمى را مرتكب شده است، لكن «صلاتهُ صحيحةٌ» چرا؟ براىاين كه يك استدلال كننده، بطلان نماز را از راه تعلق حرمت به نماز ثابت مىكرد، مىگفت: نهىمتعلق به عبادت است و نهى متعلق به عبادت اقتضاى فساد مىكند، پس در نتيجه «صلاة» در حمامبعد از تعلق نذر «تكون فاسدةً» ما ثابت كرديم كه نهى متعلق به عبادت نيست، عبادت فقط ماموربهاست «صلاة بما انها صلاةٌ و لو وقعت فى الحمام لا يكون الاّ ماموراًبه»، آن چه منهى عنه است و بهواسطه مخالفت نذر اتصاف به حرمت پيدا كرده آن تحيث «صلاة» به حيثيت وقوعش در حمام وعنوان ديگرى است و آن عنوان ديگر ليس بعبادةٍ «ايقاع الصلاة فى الحمام ليس بعبادة» آن كه عبادتاست نفس الصلاة است «صلاة» عباديت دارد. اما «ايقاع الصلاة فى الحمام» هم عبادت است، نه، آنيك عنوان غير عبادى است، متعلق نهى است. نتيجه اين مىشود كسى كه در حمام بعد از نذر نمازمىخواند هم عمل حرام مرتكب شده، براى اين كه متعلق نهى را ايجاد كرده است تحيث به حيثيتوقوع در حمام را لباس وجود پوشانده و از طرف ديگر عمل عباديش هم صحيح است، «لانه صلّى» و«صلاته لا تكون الا ماموراًبها» هيچ نهى به «صلاة» تعلق نگرفته هيچ حرمتى به عبادت متعلق نشده تاشما بگوييد: نهى متعلق به عبادت اقتضاى فساد مىكند، چه وقت اينجا نهى متعلق به عبادت شده تااقتضاى فساد بكند؟ لذا «صلاة» در حمام بعد از تعلق نذر به لحاظ «انها صلاةٌ صحيحهٌ» مسقط امراست و به لحاظ اتصاف آن به «وقوعها فى الحمام» منهى عنه است و استحقاقِ عقوبت بر آن ترتبپيدا مىكند. وقتى كه ما صحت «صلاة» را ثابت كرديم ديگر هر دو تالى فاسدى را كه مستدل ذكرمىكرد، از بين رفت، براى اين كه نه «صلاة» باطل عنوان حنث نذر پيدا كرد و نه اين كه نذر از ناذرسلب قدرت كرد؛ نه، بعد از تعلق نذر هم نماز صحيح مىتواند در حمام واقع بشود لكن ضمن اينكه اين نماز صحيح است، استحقاق عقوبت هم بر مخالفت عقوبت هم دارد و ترتب پيدا مىكند.
تا اينجا تقريباً كلمات همين بزرگان بود لكن نكتهاى مسأله را روشنتر مىكند، اين را ديگر دربحث تعلق احكام به طبايع روشن مىكنيم كه آيا احكام، اوامر و نواهى، تعلق به طبايع يا افرادمىگيرد؟ اين بحث دقيقى است محققين حتى مرحوم آخوند(ره) قائلند به اين كه احكام من الاوامرو النواهى تعلق به طبايع مىگيرد، اين ديگر تحقيقش را آنجا عرض مىكنيم ان شاء الله.
انحصار تعلق تكليف واحد در عنوان واحد
يك مطلب اضافى از سيدنا الاستاذ الامام (مد ظله) در جاى ديگر استفاده كرديم، ولى اينجا مثلاين كه مورد غفلت ايشان بوده، اين مطلب را كه ما از خود ايشان استفاده كرديم، اگر اينجا بياوريم؛ديگر مطلب خيلى روشن است. شايد در همين بحث اصول هم، در دوره قبل گفتيم: در مباحث فقهىهم مكرّر اشاره كردهام ولى اينجا جاى استفاده از اين مطلب است «مسألة فقهية» اگر كسى نذر كرد،چه تكليفى گريبان اين نذر كننده را مىگيرد؟ آيا غير از مسأله وجوب وفاء به نذر، به عنوان يك حكموجوبى و به عنوان يك حكم بعثى در مقابل زجرى، آيا تكليف ديگرى گريبان اين ناذر را مىگيرد؟اين كه ما در تعبيرات خودمان مىگوييم: مخالفت نذر حرام است، اين تعبير
بطلان استفاده دو مفاد متضاد از يك عنوان
اما وقتى نفس اين معنا ملاحظه شود، خود انسان بدون اين كه نياز به دليلهاى خارجى داشتهباشد، حكم به بطلان اين معنا مىكند. براى اين كه ايجاب مربوط به بعث است، مفاد و مقتضى ومدلول امر بعث الى ماموربه است؛ يعنى تحريك الى جانب الماموربه است و نهى معنايش زجر ازمنهى عنه است؛ يعنى باز داشتن از منهى عنه و خود اين بعث و زجر اصلاً متضاد با هم هستند. بعث وزجر دو معناى متضاد و دو مفهوم متضاد هستند. چطور كسى مىتواند به مجرد اين كه متعلق هاىاينها را يكى را وجود و يكى را عدم قرار مىدهد، بتواند ادعاى عينيت بكند؟ بگويد: «البعث الىالوجود عين الزجر عن العدم»، اين هم بعثش با زجر مضاد است و هم وجودش با عدم مضاد است ولا يعقل اين كه كسى در اينجا ادعاى اقتضاى عينيت بكند. وقتى كه اين مرحله كنار رفت و اين عينيتفاسد شد، ديگر ما حق نداريم هر كجا كه يك تكليف وجوبى هست، پاى يك تكليف تحريمى را همدر كار بياوريم. و عكسش هم همين طور است اگر اسلام شرب خمر را حرام مىكند، معنايش ايننيست كه «ترك شرب الخمر واجبٌ». ما كه الان اينجا نشستيم و تارك شرب خمر هستيم داريم هىعمل واجب انجام مىدهيم، مىگوييم: اين واجب چيست كه شما داريد انجام مىدهيد؟ مىگويد:ترك شرب الخمر. وقتى فعل شرب الخمر حرام شد، پس در نتيجه ترك شرب الخمر واجبٌ. درنتيجه من و شما در همه آنات داريم عمل واجب انجام مىدهيم. اما واقعيت مسأله اين است، آنجايىكه پاى وجوب مطرح است حرمت نقشى ندارد و آنجايى كه حرمت مطرح است وجوب نقشىندارد و در عين حال استحقاق عقوبت مربوط به محرمات نيست. استحقاق عقوبت دو تا موجبدارد، اگر كسى پشت پا به تكاليف وجوبيه بزند، چوب و فلك در انتظارش است، اگر عمل محرم هممرتكب بشود، چوب و فلك در انتظارش است. اينطور نيست كه چون پاى استحقاقِ عقوبت در كاراست ما خيال كنيم كه استحقاق عقوبت رابطه مستقيم با محرمات دارد؛ نه، مخالفت تكليف لزومى«سواء كان بعثاً او زجراً يترتب عليه استحقاق العقوبة».
حالا كه اين مقدمه روشن شد، توضيح مىدهيم كه چه جور در اينجا مثل موارد ديگرى كه نذر دركار است؛ جمع بين اين ادله مىكند فردا ان شاء الله.
دلائل متوجه به ناذر در تكليف كراهتى
تمرينات
تعلق كراهت به حيثيت و أينيت در مسأله نذر به چه صورت است
كيفيت دو حكم در صورت نذر را بيان نمائيد
انحصار تعلق تكليف واحد در عنوان واحد را توضيح دهيد
چگونگى بطلان استفاده دو مفاد متضاد از يك عنوان را شرح دهيد
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...