• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • 40 دليل تقدم قول به اعم و اشكالات آن 133

    مقدمه درس



    الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.

    متن درس


    صحت انعقاد نذر در عبادات مكروه

    آخرين دليلى كه اعمى به آن استدلال كرده بود اين بود كه اگر كسى نذر كند در مواضع مكروهه‏مثل حمام نماز نخواند، فقها گفته‏اند: بلا اشكال اين نذر منعقد مى‏شود. اگر به دنبال اين نذر در حمام‏نماز بخواند، حِنث نذر و مخالفت نذر تحقق پيدا مى‏كند. در حالى كه مستدل مى‏گويد: اين درصورتى است كه ترك «صلاة» متعلق نذر واقع شده و مقصود اعم باشد، براى خاطر اين كه اگر كلمه«صلاة» براى خصوص «صلاة» صحيحه وضع شده باشد و مقصود همان معناى موضوع له «صلاة»باشد؛ به مجرد اين كه نذر به ترك او تعلق گرفت، لازمه‏اش اين است كه مخالفت نذر حرام باشد ومخالفت نذر، به «صلاة» در حمام تحقق پيدا مى‏كند. در حقيقت حرمت تعلق به عبادت مى‏گيرد و اگرحرمت متعلق به عبادت شد، فساد عبادت را اقتضاء مى‏كند و اگر عبادت فاسد شد، نمى‏تواندمخالفت نذر قرار بگيرد، براى اين كه شما مى‏گوييد: كلمه «صلاة» براى «صلاة» صحيحه وضع شده‏است. پس نمى‏شود نماز فاسد به عنوان حِنث نذر مطرح بشود، اين يك تالى فاسد. تالى فاسددومش اين است كه نذر در مواردى تحقق دارد كه خود نذر، موجب سلب قدرت از نذر كننده نشود.در اينجا اگر مسأله «صلاة» صحيحه مطرح باشد لازمه‏اش اين است كه نذر از ناذر سلب قدرت‏مى‏كند، براى اين كه بعد از تعلق نذر، ديگر نمى‏تواند نماز صحيح در حمام انجام بدهد، آنچه نماز درحمام بعد النذر واقع مى‏شود، لا محاله اتصاف به فساد دارد. «فلا يقدر الناذر على الاتيان بالصلاةالصحيحة» و اين عدم قدرت از ناحيه خود نذر آمده است. نذرى كه موجب سلب قدرت باشد،نمى‏تواند صحيحاً واقع بشود.

    اشكالات بر استدلال اخير اعمى

    در رابطه با دليل اعمى چند اشكال داريم و لازمه اشكالات، بطلان استدلال است لذا استفاده‏اى‏كه اعمى از اين دليل مى‏خواهد بكند، به هم مى‏خورد. اما يك بحث مهمى داريم راجع به اين كه‏مسأله نذر در اين مورد چطور حل مى‏شود؟ اين خودش يك بحث مستقلى است كارى به مسأله‏اعمى و صحيحى هم ندارد. يك اشكال اين است، مى‏گوييم: شما بالاخره از اين استدلال چه‏نتيجه‏اى گرفتيد؟ بر فرض كه همه مراحل استدلال شما تمام باشد، آيا ما حصل اين استدلال و نتيجه‏اين استدلال چيست؟ از استدلال نتيجه گرفتيد كه در مثال نذر، وقتى كه كسى نذر مى‏كند «لله علىّ ان‏لااُصلىّ فى الحمام» اين «اصلى» در معناى اعم استعمال شده، در مقام نذر به اين كيفيت به قول شما لامحاله در معناى اعم استعمال شده، مگر مدعاى شما اين مطلب است؟ مدعاى شما اين است كه كلمه«صلاة» به حسب وضع واضع و به حسب وضع شارع براى معناى اعم وضع شده است؟
    دليل شما اين است كه در اين مثالِ نذر، ما چاره‏اى نداريم جز اين كه بگوييم: كلمه «صلاة» در «لله‏علىّ ان لا اُصلى» در معناى اعم استعمال شده، چرا چاره‏اى نداريم؟ براى خاطر همان دو تالى‏فاسدى كه شما ذكر كرديد، يكى اين كه اگر اين طور نباشد، حِنث نذر تحقق پيدا نمى‏كند و يكى اين‏كه اگر اين طور نباشد سلب قدرت از ناذر مى‏شود، اين دو قرينه اقتضاء دارند كه «صلاة» در «لله علىّ‏ان لا اُصلى فى الحمام» در معناى اعم استعمال شده، «يمكن ان يكون الاستعمال مجازيا»، اينجا راشما به حديث لا تعاد نمى‏توانيد تشبيه بكنيد! ما گفتيم: حديث لا تعاد جاى استعمال مجازى نيست،«لا صلاة الاّ بطهور» جاى استعمال مجازى نيست، براى اين كه از حديث لا تعاد هزاران فرع‏مى‏خواهد استفاده بشود، در «لا صلاة الاّ بطهور»، شارع در مقام تفهيم يك قاعده كليه‏اى است، اما«لله علىّ ان لا اُصلى» ديگر به شارع ارتباط ندارد، آن ديگر به قاعده و ضابطه فقهيه ارتباطى ندارد،استعمالى است كه از مكلّف در مقام نذر واقع شده، حالا اگر از مكلّف يك استعمالى در مقام نذرمجازى واقع بشود به كجا لطمه مى‏خورد، به كجا اشكال وارد مى‏شود؟ به خاطر اين دو قرينه كه شماذكر كرديد، مى‏گوييم: اين «صلاة» در معناى اعم استعمال شده است، مدعاى شما وضع شارع است،كلمه «صلاة» براى معناى اعم است، دليلتان مى‏گويد: «صلاة» در كلام مكلّف در مقام نذر، به اين‏كيفيت استعمال در اعم شده، آيا اين دو با هم مى‏خواند؟ اين مدعا با دليل قابل تطبيق است و مى‏توانداين مدعا را ثابت بكند؟ پس اولين اشكال اين است كه اين دليل اصلاً بر مدعاى شما قابل انطباق‏نيست مدعاى شما مسألةٌ و دليل شما مسألةٌ آخرى.
    اشكال دوم به اين استدلال به اين صورت است؛ شما مى‏گوييد: «لله علىّ ان لا اُصلى» اين «صلاة»به معناى اعم است، مى‏گوييم: نماز فاسد را هم مى‏گيرد؟ مى‏گوييد: بله، معناى اعم به همين لحاظاست، مى‏گوييم: آيا يك فاسد خاص يا مدعاى شما شامل هر فاسدى است، شما كه معناى اعم را ادعامى‏كنيد، اعم از صحيح و فاسد، مى‏گوييد: هر فاسدى منتها مسأله اركان را كنار مى‏گذاريد، مى‏گوييد:اركان دخالت در مسمى دارد بدون اركان كلمه «صلاة» صدق نمى‏كند. اما اگر اركان وجود پيدا كرد،ساير اجزاء و شرائط هر كدام لَنگ باشد فاسد هست، اما عنوان «صلاة» هم تحقق دارد، مى‏گوييم: لابدچنين چيزى را ادعا مى‏كنيد، مى‏گوييد: «لله علىّ ان لا اُصلى اى بصلاة اعم من ان تكون صحيحة اوفاسدة»، اگر اين طور شد سؤال مى‏كنيم: پس اگر كسى در حمام رفت و بعد از نذر، نماز چهار ركعتى‏ظهر را سه ركعت خواند، اين حِنث نذر كرده يا نه؟ «مسألة فقهية»، آيا با اين سه ركعت خواندن‏مخالفت نذر حاصل مى‏شود يا نه؟ اگر بگوييد: مخالفت نذر حاصل مى‏شود هيچ فقيهى تفوه به اين‏معنا نكرده و نمى‏تواند بكند كه اگر كسى در حمام يك نماز فاسدى را انجام داد، اين مخالفت نذرتحقق پيدا مى‏كند. هيچ كس نمى‏تواند اين حرف را بزند. اگر بخواهيد بين فاسدها فرق بگذاريد،بگوييد: فسادِ نماز در حمام دو جور امكان دارد: يك وقت فساد نماز در حمام براى خاطر كسر يك‏ركعت است، مثل همين مثالى كه زده شد، يك وقت فساد نماز در حمام براى خاطر نذر است و براى‏تعلق نذر فاسد است، بين فاسدها فرق بگذاريد، بگوييد: جايى كه فسادش براى خاطر تعلق نذرباشد عنوان «صلاة» صادق است، اما جايى كه فسادش براى خاطر كمبودهاى ديگر در نماز باشد«هذا ليس بصلاة»، آيا شما چنين ادعايى را مى‏توانيد بكنيد؟ يعنى در اعمى‏ها مى‏تواند كسى پيدابشود، بگويد: مقصود ما از اعم، اعمِ از فاسد است، اما نه هر فاسدى. پس كدام فاسد؟ آن فاسدى كه‏براى خاطر تعلق نذر فاسد شده باشد. اگر در عنوان بحث صحيح و اعمى كسى اين حرف را بزند،شايد مورد تمسخر و استهزاء قرار بگيرد.

    حكم مخالفت نذر در عبادت فاسد

    پس يا بايد شما اين طور ملتزم بشويد كه اگر كسى نماز چهار ركعتى را در حمام سه ركعت‏خواند فاسداً، «به يتحقق مخالفة النذر»، احكام مخالفت نذر بار مى‏شود كه يكى از احكام مخالفت‏نذر مسأله كفاره است. مخالفت نذر مثل افطار در ماه رمضان فقط مسأله حرمت نيست، اين كفاره برمخالفت نذر ترتب پيدا مى‏كند، آيا مى‏شود كسى اين حرف را بزند؟ يا بايد بگوييد: بين فاسدها فرق‏وجود دارد، «فاسد لاجل تعلق النذر» يك طرف و فاسدهاى ديگر كه دامنه وسيع دارد يك طرف‏ديگر و بگوييد: ما كه اعمى هستيم به لحاظ استدلال به مسأله نذر، فاسدى را داخل در دايره اعم‏مى‏دانيم كه فسادش لاجل تعلق النذر باشد، اما آن فاسدهاى ديگرى كه مصاديق زيادى دارد وفسادش براى خاطر فقدان بعضى از اجزاء و يا بعضى از شرائط ديگر است، آنها داخل در دايره اعمى‏نخواهد بود. اين هم كه شايد موجب استهزاء باشد. لذا اشكال دوم به اينها اين است كه ما نمى‏توانيم‏اين حرف را بزنيم، كه متعلق نذر در «لله علىّ ان لا اُصلى فى الحمام»، «صلاة» اعم از صحيح و فاسداست. علاوه بر اين كه ترك نماز فاسد، اصلاً در حمام رجحان ندارد تا نذرش منعقد بشود. مگر شمانمى‏گوييد: كه متعلق نذر بايد رجحان داشته باشد؟ آيا نخواندن نماز فاسد در حمام رجحان دارد؟ كه‏نماز چهار ركعتى را وقتى انسان مى‏خواهد سه ركعت بخواند، بگوييم: اين نماز فاسدِ سه ركعتى بين‏حمام و غير حمام فرق مى‏كند، اگر اين نماز فاسد سه ركعتى را در حمام نخوانيد، اين رجحان دارد.چه رجحانى دارد؟
    آخرين اشكال به اين استدلال اين است: ما اگر استدلال شما را قبول كرديم. اما سؤالى از شمامى‏كنيم و آن اين است كه اين مثالى را كه شما در رابطه با نذر به آن استدلال مى‏كنيد، اين است، «لله‏علىّ ان لا اُصلى فى الحمام» كه كلمه «اُصلى» را به اطلاق ذكر بكند؛ يعنى هيچ قيدى برايش نياورد،هيچ خصوصيتى براى «اصلىّ» ذكر نكند، فرض هم كرديم كه استدلال شما تمام و لازمه اين كه به معناى اعم است، اين است كه فاسد را هم بگيرد، آن وقت ترك نماز فاسد درحمام چه رجحانى دارد كه نذر منعقد بشود؟ مع ذلك ما اين اشكال را به شما نكرديم، چون ازاشكالات خودمان صرف نظر مى‏كنيم و مثالى آورديم كه اين اشكال به آن وارد نيست، «لله علىّ ان لااُصلى صلاةً صحيحةٌ فى الحمام» و اصلاً قابل مناقشه نيست. حالا كه نذر منعقد شد شما بفرماييد:اين دو تالى فاسدى كه در استدلال ذكر كرديد آيا در اين مثال وجود دارد يا ندارد؟ وقتى مى‏گوييد:«لله علىّ ان لا اُصلى صلاةً صحيحة» و به دنبال اين نذر وقتى در حمام نماز مى‏خواند «صلاته لاتكون صحيحةً». حالا كه صحيح نيست پس چطور آن را حنث نذر و مخالفت با نذر شمردند؟ به‏علاوه اين نذر سلب قدرت مى‏كند همان طورى كه شما ذكر كرديد. شما اعمى‏ها اين مثال را قبول‏داريد كه اگر گفت: «لله علىّ ان لا اصلى صلاة صحيحة فى الحمام»، اعمى كه نمى‏تواند منكر صحت‏اين نذر بشود، شما كه اين نذر را صحيح مى‏دانيد بفرماييد: اين دو اشكال را چطورى حل مى‏كنيد؟هر جورى كه شما اين دو اشكال را در اين مثال حل كرديد در مثال خودتان هم ما همان جور اشكال‏را حل مى‏كنيم. اگر بگوييد: اين اشكال به ما وارد نيست شما با ما چه فرقى مى‏كنيد؟ كسى كه‏مى‏گويد: نماز براى اعم وضع شده، معنايش اين است كه هيچ وقت نمى‏شود نماز را موصوف به‏صحت بكند، نمى‏تواند بگويد: جايز نيست براى اعمى كه صحيحه را وصف «صلاة» قرار بدهد. درماهيّت «صلاة»، وقتى به عنوان وصف مطرح است مى‏گويد: «لله علىّ ان لا اُصلى صلاةً» اين صلاةً دراعم استعمال شده، صحيحةً قيد احترازى است، فرد فاسد را بيرون مى‏كند، مثل اين كه شمامى‏گوييد: «الانسان العالم»، انسانش در اعم استعمال شده، عالم به عنوان قيد احترازى، انسان جاهل‏را خارج مى‏كند، اين هم مى‏گويد: «صلاةً» معناى اعم، «صحيحةً» قيد احترازى فاسدش را خارج‏مى‏كند. پس شما كه نمى‏توانيد بگوييد: اين نذر باطل است، اين نذر صحيح است. حالا كه نذرصحيح است اين دو اشكال در اين دو مثال چطورى قابل حل است، هر جورى شما حل كرديد ما هم‏در «لله على ان لا اُصلى» به همان كيفيت اشكالها را حل مى‏كنيم.

    حل مسأله نذر در عبادت مكروه

    پس در حقيقت آن چه كه در اين اشكال به اعمى مى‏گوييم اين است كه اين اشكال تو مشترك‏الورود است، منتهى تو مثال را روى «لله علىّ ان لا اصلى» قرار دادى، ما گفتيم: عين همين اشكالها دريك مثال ديگرى كه مورد قبول خود شما اعمى‏ها هم است، پياده مى‏شود و آن «لله علىّ ان لا اصلى‏صلاةً صحيحة فى الحمام» است. اين از نظر اشكالاتى كه استدلال را ساقط مى‏كند و از بين مى‏برد ودر نتيجه اين استدلال كنار مى‏رود. اما از نظر واقعيت، مسأله نذر يك مسأله مشكلى است، ولو شمامثالش را روى همين مثالى كه هر دو قبول داريم پياده كنيد. اين مثالى كه مورد قبول هم اعمى است وهم صحيحى «لله علىّ ان لا اصلى صلاةً صحيحة فى الحمام»، چطور اين مسأله حل مى‏شود؟ اگرنماز در حمام فاسد شد، مخالفت نذر به نماز فاسد چطور مى‏تواند تحقق پيدا بكند؟ و نذر در اين‏مورد سلب قدرت مى‏كند از انسان؛ يعنى بعد از تحقق نذر ديگر انسان نمى‏تواند «صلاة» صحيح درحمام را انجام بدهد، اين اشكالات چطورى بايد در اصل اين مسأله حل بشود با قطع نظر از صحيحى‏و اعمى، ولو به صورت اين مثال مشترك بين هر دو؟

    راه حل مرحوم محقق حائرى(ره) و محقق عراقى(ره)

    اينجا راه حلى براى اين مسأله، محقق حائرى(ره) (مرحوم آقاى حاج شيخ عبدالكريم حائرى،مؤسس اين حوزه مقدسه) و همين طور محقق عراقى(ره)(مرحوم آقا ضياء الدين عراقى)، بيانى‏براى حل اين مسأله ذكر كردند و بيان اين دو بزرگوار را سيدنا الاستاد الاعظم الامام (مد ظله العالى)تكميل كردند، لكن در عين تكميل بيان ايشان هم يك قدرى نياز به توضيح دارد و نياز به تقريب‏دارد، كه من همه حرفهاى اين سه بزرگوار را به ضميمه توضيحات و تقريباتى كه خودم در اين رابطه‏اضافه مى‏كنم، براى حل اين مسأله تقريب مى‏كنم. ما دو جهت را بايد در نظر بگيريم: يك مطلب اين‏است كه اصلاً اين موضوع نذر و متعلق نذر را مقدارى بررسى كنيم، ببينيم اين آدمِ نذر كننده چه چيزرا نذر كرده، منذور و متعلق نذر او چيست؟ دو جور مى‏تواند نذر بكند: يك وقت اين آدم نذر مى‏كندكه در حمام نماز نخواند، اين در حمام نماز نخواندن دو مصداق دارد: يك مصداقش اين است كه‏انسان در خانه يا مسجد نماز بخواند، يك مصداقش هم اين است كه خداى ناكرده اصلاً آدم نمازنخواند. كسى كه «صلاة» را بالكليه ترك مى‏كند، صدق مى‏كند كه در حمام نماز نخوانده است، آدمى‏كه رأساً «صلاة» را ترك مى‏كند، «يصدق عليه انه لم يصلى فى الحمام»، البته اين مفهوم ندارد، «كما انه‏يصدق عليه انه لم يصل فى المسجد و يصدق عليه انه لم يصل فى الدار»، يك وقت اين طور مسأله‏نذر مطرح مى‏شود كه وقتى مى‏گوييد: «لله علىّ ان لا اصلى فى الحمام» يك مصداقش هم ترك«صلاة» رأساً باشد، كسى كه تارك الصلاة است بالكليه اين «لم يصل فى الحمام، كما انه لم يصل فى‏المسجد»، چون هيچ كدام از اين عبارات مفهوم ندارد. اگر نذر به اين كيفيت باشد از اول ما مى‏گوييم:اين نذر باطل است. براى اين كه منذور اگر يك مصداقش اصل نخواندن نماز باشد، قابل انطباق برچنين مصداقى باشد، اين چه رجحانى دارد كه ما حكم بكنيم به اين كه نذرش منعقد مى‏شود؟ يك‏كلى، يك مفهومى را نذر كند كه آن مفهوم يتحقق به ان لا يصلى اصلاً، آيا رجحانى در اين وجود داردبا اين كه در تعلق نذر و انعقاد نذر و صحت نذر رجحان متعلق بلا اشكال دخالت دارد؟
    لذا اگر اين طور نذر كرد، از اول «نحكم» به اين كه نذرش باطل است، براى اين كه شرط انعقاد وصحت نذر تحقق ندارد، تا ما حكم به صحت نذر كنيم. پس چطور بايد نذر باشد؟ در تعبير فارسى‏هم عبارت ها خيلى فرق مى‏كند، نذر كند كه صلاتش را در حمام نخواند، يك وقت در عبارت‏فارسى اين طور مى‏گوييم: نذر مى‏كند كه در حمام نماز نخواند، يك مصداقش هم ترك الصلاة است‏رأساً. اما يك وقت در عبارت فارسى تعبير مى‏كنيم، نذر مى‏كند كه نمازش را؛ يعنى نماز مفروض‏الوجود، نماز مفروض التحققش را در حمام نخواند، كه در نماز، فرض وجود و تحقق مى‏شود، آن‏وقت مى‏گوييم: اين نماز مفروض التحقق در حمام واقع نشود، در حمام تحقق پيدا نكند. اين ديگرمعنايش اين است كه لا محاله بايد يا در دار تحقق پيدا بكند كه از نظر ثواب متوسط بين الحالتين‏است يا در مسجد تحقق پيدا بكند كه آن فرد راجح است از نظر مكان در باب وقوع «صلاة» است. اگربخواهد نذر منعقد بشود، چنين عنوانى بايد در متعلق نذر باشد. اگر چنين عنوانى در كار آمد به‏حسب دقت و تحليل، نذر به چه تعلق گرفته است؟ وقتى كه به اين نحو دوم شد، مى‏خواهيم ببينيم‏آن چيزى را كه به واسطه نذر، مى‏خواهد بر خودش الزام بكند و خلافش را به قول اينها تحريم بكند،چيست؟ نذر به چه تعلق گرفته است؟
    به تعبير مرحوم محقق عراقى با اين كه ايشان اصطلاحات خاصى دارند ولى اين اصطلاحشان‏اينجا خيلى جالب است، مى‏فرمايد: نذر به تحيث «صلاة»، به حيثيت وقوعش در حمام متعلق شده،به نماز كارى ندارد، نذر ارتباط به نماز ندارد، به يك وصف «صلاة» متعلق شده، به يك حالت «صلاة»متعلق شده، منتها نماز خصوصيت‏هاى متعدد دارد، خصوصيت زمانى و مكانى دارد و خصوصيت‏هاى ديگر، اين در رابطه با يكى از خصوصيت‏هاى مكانى نماز است و او متحيّث بودن و به تعبير من،متصف بودن به اين كه از نظر مكان در حمام واقع نشود. و باز به تعبير ايشان تعيين پيدا كند نماز به‏عينيت وقوعش در حمام و به اتصاف وقوعش در حمام، نهى به اين عنوان متعلق است. وقتى كه نهى‏به اين عنوان متعلق شد ديگر پايه همه آن حرفها كنار مى‏رود كه نهى به عبادت متعلق است، پاى‏عبادت مطرح نيست، نهى به حيثيت و وصف و خصوصيت متعلق است و همان طور كه در جاى‏خودش توضيح داده شده، امر و نهى اين خصوصيت را دارند كه اگر به يك عنوانى متعلق بشوند، به‏يك مفهومى متعلق بشوند، امكان ندارد كه سر سوزنى از دايره آن مفهوم و متعلق تجاوز و تعدى به‏غير كند، ولو اين كه آن غير با او در خارج اتحاد داشته باشد و ملازم به تمام معنا باشند.
    اين مقدار به اضافه آن حرف دوم ايشان نياز به توضيح دارد. ان شاء الله توضيحش را فردا عرض‏مى‏كنيم.

    تمرينات

    چگونه انعقاد نذر در عبادات مكروه صحت پيدا مى‏كند
    اشكالات بر استدلال اخير اعمى را ذكر نمائيد
    حكم مخالفت نذر در عبادت فاسد چيست
    حل مسأله نذر در عبادت مكروه به چه صورت است
    5 - راه حل مرحوم محقق حائرى(ره) و محقق عراقى(ره) را توضيح دهيد