چهارشنبه 6 تير 1403 - 17 ذيحجه 1445 - 26 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
1149 جلسه
تدریس استاد
متن
40 1149 جلسه 1149
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
لزوم تفصيل بين رجوع به عام و رجوع به استصحاب
امام بزرگوار در دنبال بحث عموم افرادى مىفرمايند: ممكن است كسى از اين راهىكه ما طى كرديم (كه عموم افرادى را قبل از عموم ازمانى و يا اطلاق ازمانى قرار داديم واصالت را براى عموم افرادى قرار داديم و عموم ازمانى را به عنوان فرع و به عنوان تبعقرار داديم) بگويد: لازمه اين راهى كه شما طى كرديد اين است كه ما در اين مسأله كه آيابايد به حكم عام رجوع بشود يا به استصحاب رجوع بشود؟ تفصيل قائل شويم. يكتفصيلى كه در حقيقت عكس تفصيل مرحوم محقق خراسانى و نقطه مقابل آن تفصيلاست.
چرا لازمه اين راه، اين است؟ براى اينكه اين فردى كه در يك زمانى از عام خارجشده دو جور است: يك وقت اين است كه خروج او از عام در همان روز اول و زماناول است و يك وقت اين است كه قبل از زمان خروج، يك زمانى مشمول عام بوده وحكم عام پياده شده است و بعد دليل مخصّص آمده است زمان بعد و روز بعد را خارجكرده است.
در همان مثال «اكرم العلماء كل يوم» با توجه به «لاتكرم زيداً يوم الجمعة» گفتيم: دوصورت فرض مىشود: يك وقت مثلاً اين «اكرم العلماء» شب پنجشنبه از مولى صادرمىشود كه در نتيجه روز پنجشنبه حتى زيد داخل عام بوده و وجوب اكرام داشته است،منتها روز جمعه كه پيش آمده «لاتكرم زيداً يوم الجمعة» روز جمعه اكرام، محكوم بهوجوب نبوده است.
امّا يك وقت آن است كه همين «اكرم العلماء كل يوم» در همان شب جمعه واردمىشود كه روز جمعه اولين روزى است كه اين تكليف عام مورد موافقت قرار بگيرد وتصادفاً در همين اولين روز «لاتكرم زيداً يوم الجمعة» آمده زيد را خارج كرده است، كهزيد اولين روز، محكوم به لاتكرم بوده است و زمانى بر زيد نگذشته است كه آن هم مثلساير افراد ولو در يك روز وجوب اكرام داشته باشد.
پس مثال هر دو يكى است، منتها فرق در زمان ورود عام است. اگر «اكرم العلماء كليوم» شب جمعه وارد شده باشد، زيد در روز جمعه كه اولين روز است، محكوم به عدموجوب اكرام است و اگر «اكرم العلماء كل يوم» شب پنجشنبه وارد شده باشد، زيد درروز پنجشنبه وجوب اكرام داشته، داخل در تحت عام بوده و دليل مخصص روز جمعهاو را اخراج كرده است.
گفته شده: اين راهى كه شما طى كرديد اقتضا مىكند كه ما بين اين دو صورت فرققائل بشويم. در يك صورتش به استصحاب رجوع كنيم و در يك صورت به عام رجوعكنيم با اينكه مدعاى شما كه از اول دنبال آن بوديد، اين بود كه هميشه بايد به عام رجوعكرد و در هيچ موردى مجالى براى رجوع به استصحاب نيست.
دليل تفصيل بين رجوع به عام و رجوع به استصحاب
چطور اين راه، چنين اقتضايى دارد؟ گفته شده: در اين صورت كه «اكرم العلماء» شبپنجشنبه وارد شده باشد و زيد روى پنجشنبه داخل در تحت عموم بوده و وجوب اكرامداشته، اينجا در حقيقت ما در رابطه با عموم افرادى، هيچ مسألهاى نداريم. از نظر عمومافرادى، زيد با ديگران مساوى است. زيد مثل عمرو مىماند. همان طورى كه سايرمصاديق علما در روز پنجشنبه وجوب اكرام داشتند، زيد هم در روز پنجشنبه «بعنوان انّهفرد للعام» مشمول عموم افرادى بوده است.
به عبارت روشنتر: در اينجا ما يقين داريم كه به عموم افرادى كه بما انّه عموم افرادىاصالت دارد هيچ ضربهاى نخورده است، براى اينكه فردى از آن خارج نشده است. خيالنكنيد زيد خارج نشده است. زيد روز پنجشنبه وجوب اكرام داشته است و اگر زمان بعد،وجوب اكرام ندارد، حسابش با زمان بايد تسويه بشود. ارتباط آن بايد با اصالة العموم يااصالة الاطلاق زمانى ملاحظه بشود. و الا اگر يك بار زيد در همان اولين روز، وجوباكرام پيدا كرد، معنايش اين است كه در رابطه با عموم افرادى، هيچ مسألهاى وجودندارد، يعنى ما قاطع هستيم به اينكه عموم افرادى ضربه نخورده است و در اين حيث،تخصيصى واقع نشده است. پس شك ما تنها در رابطه با زمان است، تنها در رابطه باعموم ازمانى است يا آنجائى كه زمان از راه اطلاق استفاده بشود كه بهتر است ديگر كلمهعموم اطلاق را در باب زمان تكرار نكنيم براى اينكه مشتبه نشود. هر وقت عموم رامىگوييم: ناظر به عموم افرادى است و هر وقت اطلاق را مىگوييم: ناظر به اطلاق زمانىو عموم زمانى است و تا از نظر تعبير، دچار تفصيل گويى نشويم.
زيد در رابطه با عموم، هيچ مسألهاى ندارد. يقين داريم كه عموم افرادى تخصيصنخورد بلكه حساب زيد از نظر روز شنبه با اطلاق زمانى است. اگر زيد روز شنبه هم مثلروز جمعه، وجوب اكرام نداشته باشد، يك تقييد ديگرى متوجه اطلاق زمانى شده، يكتقييد ديگرى به اطلاق زمانى روى آورده است و چون ما دليل بر تقييد زائد نداريم، قدرمسلّم اين است كه اطلاق ازمانى به يوم الجمعة مقيّد شد. امّا نسبت به يوم السبت، ماالدليل على التقييد؟ چون دليل بر تقييد زائد نيست، اينجا لامحاله در شك در تقييد زائد بهاصالة الاطلاق ازمانى مراجعه مىكنيم و مىگوييم: زيد روز شنبه وجوب اكرام دارد.
پس نتيجه اين شد كه وجوب اكرام زيد در روز پنجشنبه، حاكى از اين است كه عمومافرادى تخصيص نخورد. «لاتكرم زيداً يوم الجمعة» ضربهاى بود كه به اطلاق ازمانىوارد شد. در روز شنبه چون دليلى نداريم كه ضربه ديگرى به اطلاق زمانى وارد شدهاست، اصالة الاطلاق محكَّم است و حكم مىكند كه در روز شنبه مثل ساير موارد وجوباكرام دارد. اگر اطلاقى به يك قيدى مقيّد شد و ما در زائد آن قيد شك پيدا كرديم، اصالةالاطلاق همان طورى كه در شك در اصل تقييد محكَّم است، در شك در تقييد زائد هممحكَّم است. اين فرض خيلى توضيح نمىخواهد براى اينكه اين فرض طبق مدعا بوده وخلاف مدعا نبوده است.
امّا اشكال در آن فرض است كه اگر «اكرم العلماء فى كل يوم» شب جمعه وارد شدهباشد، و روز جمعه اولين روزى است كه بايد دستور مولى رعايت بشود، تصادفاً درهمين روز، زيد با «لاتكرم زيداً يوم الجمعة» مواجه شد. روز شنبه كه ما با حالت ترديدفكر مىكنيم آيا روز شنبه وضع زيد چطورى است؟ آيا مثل روز جمعه، عدم وجوباكرام دارد يا اينكه روز شنبه، واجب الاكرام است؟ اينجا قيافه مسأله عوض مىشود براىاينكه (البته توجه داريد كه ما روز شنبه را به عنوان مثال مىگوييم يعنى شنبه و ما بعد، نهاينكه باز يكشنبه حكم ديگرى دارد، آن هم حكم شنبه را دارد) اگر زيد در روز شنبه هموجوب اكرام نداشته باشد، روز جمعه كه نداشت، اگر روز شنبه و ما بعد شنبه هم نداشتهباشد، اينجا عموم افرادى است كه ممكن است ضربه خورده باشد براى اينكه اگر زيد ازهمان اولين روزى كه مسأله اكرام مطرح بوده، واجب اكرام نباشد تا روز آخر، اين عمومافرادى در اينجا ضربه خورده است زيرا معنايش اين است كه زيد از عموم افرادى بيرونآمده است.
اگر «لاتكرم زيداً يوم الجمعة» همان طورى كه در روز جمعه بوده است بعد از آن همادامه پيدا كند، يعنى شنبه و ما بعد آن هم همه حكم روز جمعه را داشته باشد، نتيجه اينمىشود كه عموم افرادى در اينجا ضربه خورده است. امّا اگر زيد در روز شنبه بر خلافجمعه، وجوب اكرام داشته باشد، اينجا عموم افرادى ضربه نمىخورد براى اينكه زيد درروز شنبه، همان حكم وجوب اكرامى را كه در باره ديگران مطرح است دارد و خروج اودر روز جمعه، موجب اين بوده كه يك ضربهاى به عموم افرادى وارد بشود.
مقتضاى علم اجمالى به تخصيص عموم ازمانى يا عموم افرادى
لذا «ان قلت» مىگويد: در اينجا كه پاى عموم افرادى هم مطرح است، در حقيقتمسأله اين طور مىشود كه ما يك علم اجمالى پيدا مىكنيم به اينكه يا عموم افرادى ضربهخورده، كه اگر عموم افرادى ضربه خورد، ديگر نوبت به عموم ازمانى نمىرسد، آنمتفرع بود، آن در طول قرار گرفته بود و لذا در آنجائى كه در مقابل «اكرم العلماء كل يوم»اگر يك دليلى گفت: «لاتكرم زيداً» فقط، ديگر يوم الجمعة همراه آن نبود، گفتيم:تخصيص عموم افرادى است، امّا ديگر عموم ازمانى موضوع ندارد. زيد از اول از علماخارج شد و بعد الخروج ديگر «لاتصل النوبة الى العموم الازمانى و الاطلاق الازمانى»لازمه اصالت و فرعيت، يك چنين معناى بود كه «لاتكرم زيداً» بدون يوم الجمعة، درمقابل «اكرم العلماء فى كل يوم»، فقط عنوان تخصيص فردى داشت، عنوان مقابله باعموم افرادى داشت، اما ديگر مقابله با عموم ازمانى نداشت، براى اينكه اين كه خارجشد ديگر نمىتواند براى عموم ازمانى به عنوان موضوع واقع بشود.
ان قلت مىگويد: در ما نحن فيه مسأله به اين صورت است، در همين فرضى كه «اكرمالعلماء فى كل يوم» در شب جمعه وارد شده كه بر زيد زمانى نگذشته است كه وجوباكرام داشته باشد، اينجا يك علم اجمالى براى ما پيدا مىشود و آن علم اجمالى اين استكه يا عموم افرادى ما در اينجا دچار ضربه شده است لا محاله، يعنى از اول تا آخر اصلاًزيد وجوب اكرام ندارد، مثل «لاتكرم زيداً» مطلق و يا اينكه اگر عموم افرادى ضربهنخورده، نوبت به عموم ازمانى مىرسد و ضربهاى متوجه عموم ازمانى شده است و غيراز اين دو، راهى ندارد. يا بايد تخصيصى در رابطه با افراد به اصالة العموم توجه پيداكرده باشد و يا بايد به اصالة الاطلاق در ناحيه زمان ضربهاى وارد شده باشد.
ما علم اجمالى داريم به اينكه حفظ اين دو در اينجا نمىشود. و چون علم اجمالىداريم كه مسأله اصالة العموم از يكى از اين دوتا خارج شده، مثل موارد تعارض دوتااصل كه علم اجمالى به كذب يكى داشته باشيم كه آن، موجب تساقط كلا الاصلين ورفتن هر دو اصل است، اينجا هم به واسطه علم اجمالى، ريشه دو اصالة العموم رامىكَنيم و از بين مىبريم. دست ما هم از اصالة العموم افرادى كوتاه است و هم از اصالةالعموم ازمانى. لذا چارهاى نداريم كه برويم درِ خانه استصحاب را بزنيم و از استصحابكمك بگيريم و به «لاتنقض اليقين بالشك» حكم اكرام زيد را در روز شنبه به دستبياوريم. پس لازمه اين راهى كه شما طى كرديد يعنى لازمه اصالت و تفرّع، لازمه اينكهعموم ازمانى به دنبال عموم افرادى باشد، اين است كه در اين اينجا چارهاى نداشته باشيمجز اينكه به استصحاب رجوع كنيم.
عدم تعارض بين اصالة العموم افرادى و ازمانى به خاطر تفاوت رتبه
بعد مىفرمايد: ممكن است كسى از اين راه جواب بدهد به اين كه مىفرمايند: چه مانعى دارد كه انسان در حقيقت چشمش را هم بگذارد، بگويد: مولىدر مقابل «لاتكرم زيداً فى يوم الجمعة» يك «اكرم العلماء فى كل يوم» داشته، روز شنبهحرف شما چيست؟ يوم الجمعة را لاتكرم زيداً خارج كرد، امّا در روز شنبه در مقابل«اكرم العلماء فى كل يوم» چه حجّتى بر مولى داريد؟ نمىشود انسان به نكات آن كارنداشته باشد، همين طور بگويد: «حجّةٌ قويةٌ من ناحية المولى». مولا مىگويد: «اكرمالعلماء فى كل يوم» يك حجّت هم در مقابل آن هست مىگويد: «لاتكرم زيداً يومالجمعة»، ما «لاتكرم زيداً فى يوم الجمعة» را رعايت كرديم، اما در روز شنبه ديگر درمقابل «اكرم العلماء فى كل يوم» چه حجّتى مىتوانيم در برابر مولى داشته باشيم؟
لازمه توجه به مجراى اصالة العموم نزد عقلا
لكن آنچه كه به عنوان تحقيق در آخر كلام ايشان مطرح است، يك نكته اساسى استو يك مقدمهاى لازم دارد كه در جلد اول در باب بحث عام و خاص حتى مرحوم آخوندهم در كفايه مطرح كردند و آن اين است كه اصالة العموم كه يك اصل عقلائى است وعقلا به اين اصالة العموم تمسك مىكنند، جايش آنجايى است كه ما در مراد شك داشتهباشيم، ندانيم كه اين آقاى زيد عالم، آيا وجوب اكرام دارد يا ندارد. «ارادة المولى هلتعلق باكرام هذا الرجل، ام لم يتعلق باكرام هذا الرجل» اينجاست كه مىگويند: شما بهاصالة العموم «اكرم العلماء» مراجعه بكنيد و از راه اصالة العموم «اكرم العلماء» بفهميد كهاين زيد، وجوب اكرام دارد. اما اگر يك جايى يك زيد مشخصى را يقيناً مىدانيم كهوجوب اكرام ندارد، لكن علّت عدم وجوب اكرام او، آيا اين است كه «انّه ليس بعالم» تاخروج موضوعى داشته باشد يا «عالم و قد خصّص وجوب الاكرام به» تا خروج حكمىداشته باشد، امّا مىدانيم اين زيد مشخص «لايجب اكرامه» است. امّا نمىدانيم كه عالماست و وجوب اكرام ندارد يا اينكه تخصصاً خارج است و موضوعاً از «اكرم العلماء»بيرون است. آيا در اينجا ما مىتوانيم به اصالة العموم تمسك بكنيم و از راه اصالة العموماستكشاف بكنيم كه اين زيد، غير واجب الاكرام، تخصصاً از «اكرم العلما» خارج است؟
مرحوم آخوند و ديگران هم به دنبال ايشان مىفرمايند نه براى اينكه اصالة العموماصل عقلائى است. عقلا در شك در مراد به اصالة العموم تمسك مىكنند و همين طوراصالة الاطلاق هم همين حكم را دارد.
پس اول بايد اين مرحله را حفظ بكنيم كه اصالة العموم و اصالة الاطلاق در مواردىمىتواند نقش داشته باشد كه ما در مراد شك داشته باشيم. امّا آنجائى ك پاى شك درمراد مطرح نيست، اينجا جاى اصالة الاطلاق و اصالة العموم نيست.
اما در مانحن فيه زيدى كه در روز جمعه خارج شده است و روز جمعه اولين روزخروج اوست قبلاً هم وجوب اكرام شامل او نبوده، حالا روز شنبه شك مىكنيم كهوجوب اكرام دارد يا ندارد. اينجا اگر روز شنبه را به لحاظ اينكه مسبوق به روز جمعهبوده است و قبل از او هم زيد، وجوب اكرام نداشته است، بخواهيم مسأله را با اصالةالعموم افرادى بررسى بكنيم، اين نتيجه دارد براى اينكه اگر زيد روز شنبه وجوب اكرامنداشته باشد، معنايش اين است كه از عموم افراد «اكرم العلماء» خارج شده است،تخصيص فردى به عام متوجه شده است و ما جلوى اين تخصيص فردى را مىگيريم،اصالة العموم افرادى را مىآوريم و نتيجه اصالة العموم افرادى اين است كه زيد روزشنبه به عنوان فرد علماء، واجب الاكرام است. اينجا اصالة العموم كشف مراد مىكند واثر عملى بر آن بار مىشود، نتيجه و ثمره عمليه بر اين اصالة العموم ترتب پيدا مىكندبراى اينكه اگر زيد مطلقا خارج شد، يعنى شنبه هم غير واجب الاكرام است. امّا اگراطلاق زمانى تنها در روز جمعه ضربه خورد و عموم فردى به قوّت خودش باقى بود،معنايش اين است كه در روز شنبه اين هم به عنوان فرد، يجب اكرامه. آن جهتى و آنشرطى كه در تمام اصالة العمومها اعتبار دارد، اينجا حاصل است.
ما اينجا اصالة العموم زمانى را براى چه مىخواهيم؟ چه اثرى مىخواهيم از اصالةالاطلاق زمانى استفاده بكنيم و چه فايده از اين اصالة الاطلاق زمانى ببريم؟ الان مىدانيمروز جمعه اين زيد «لايجب اكرامه» بوده است، حالا اين «لايجب اكرامه» آن، يا به عنواناينكه خروج فردى از «اكرم العلماء» داشته و يا به عنوان اينكه خروج زمانى از اصالةالاطلاق داشته است. نسبت به روز جمعه، مسأله مشخص است. نسبت به روز شنبه هماصالة العموم افرادى وجوب اكرام را مشخص كرده است. اين اصالة الاطلاق براى چهثمرهاى مىخواهد در اينجا پياده بشود؟ چه فايدهاى بر اين اصالة الاطلاق مترتب است؟مىبينيم هيچ فايدهاى بر آن مترتب نيست و چون فايده بر آن ترتب ندارد، مجبور هستيمكه اصالة الاطلاق را كنار بگذاريم و از مسأله تعارض علم اجمالى بيرون بكنيم چونتعارض، فرع جريان هر دو طرف فى نفسه است و اينجا فى نفسه جريان ندارد، اثرى بروجود اصالة الاطلاق در اينجا ترتب پيدا نمىكند. لذا اصالة الاطلاق به عنوان يك اصلغير مؤثّر در مقابل اصالة العموم افرادى كه يك اصل مؤثّر است و حكم اكرام زيد را درروز شنبه مشخص مىكند و ايجاب اكرام را بر او بار مىكند، مطرح مىشود.
منتها نتيجه اين حرف و «ان قلت» اين شد، - ولو اينكه در مدعا، مسأله يكى شد. مدعااين بود كه ما در تمامى موارد به اطلاق زمانى تمسك كنيم، - كه در اينجا به عموم افرادىتمسك بكنيم، اما فرقى در مسأله ايجاد نكرد. آن چه كه مطرح بود، اين بود كه جلوىاستصحاب گرفته بشود، آن كه هدف بود، سدّ باب استصحاب است. امّا در اينجابالخصوص وظيفه ما رجوع به عموم افرادى است، نه اطلاق ازمانى. اين فرقى در مسألهايجاد نمىكند. بالاخره اينجا وظيفه، رجوع به عموم است ولو اينكه در فروض ديگر ما بهاطلاق ازمانى تمسك مىكرديم و در اينجا به عموم افرادى تمسك مىكنيم امّا ثمره هردو، واحد است، و از نظر اينكه هر دو در برابر استصحاب ايستادهاند و جلوى استصحابرا گرفتهاند فرقى نمىكند.
در نتيجه با اين كه اين اشكال، يك اشكال قوّيى به نظر مىرسيد، ولى با ملاحظه آننكتهاى كه به طور كلى در جريان اصالة العموم و اصالة الاطلاق شرط است، ما اصالةالاطلاق را از معارضه با اصالة العموم خارج مىكنيم و اصالة العموم به قوّت خودشمحكّم است و زيد به عنوان اينكه تخصيص فردى به «اكرم العلماء» توجه پيدا نكرده، درروز شنبه واجب الاكرام است.
نتيجه اين بحثها اين شد كه هم تفصيلى كه مرحوم شيخ انصارى در مسأله ذكر كردندو هم تفصيلى كه مرحوم آخوند ذكر كردند و هم تفصيلى كه مرحوم محقق نائينى(اعلىالله مقامه) ذكر فرمود كه بين قيد حكم و قيد متعلق فرق گذاشتند، به طور كلى غير قابلقبول است، و در تمام موارد بايد به عام رجوع كرد، منتها در اكثرش عموم ازمانى يااطلاق ازمانى، در بعضى از جاها هم به عموم افرادى و اصلاً جايى براى استصحاب باقىنمىماند.
تمرينات
اشكال لزوم تفصيل بين رجوع به عام و استصحاب را تقريب كنيد
دليل تفصيل بين رجوع به عام و رجوع به استصحاب چيست
مقتضاى علم اجمالى به تخصيص عموم ازمانى يا عموم افرادى چيست
آيا بين اصالة العموم افرادى و ازمانى تعارض وجود دارد
لازمه توجه به مجراى اصالة العموم در مانحن فيه چيست
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...