چهارشنبه 6 تير 1403 - 17 ذيحجه 1445 - 26 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
1140 جلسه
تدریس استاد
متن
40 1140 جلسه 1140
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
جريان استصحاب در صورت تحقق دو حالت متضاد مجهولى التاريخ
در ذيل اين مسأله اصولى، يك مسأله ديگرى را به مناسبت، مطرح كردهاند و مرحومآخوند در كفاية با دو سه سطر، هم اشاراى به اصل مسأله و هم به حكم مسأله فرمودهاند.اين مسأله، كثير الابتلاء است و در موارد زيادى، مبتلى به است و آن اين است كه اگر دوحالت متضاد و دو جهت مغاير در يك جا تحقق پيدا كند و اصل تحققش مسلّم و معلومباشد، لكن تقدّم و تأخّرش براى مكلّف، مشكوك باشد، مثل اين كه مكلّف مىداند كهوضو گرفته و مىداند كه حدثى هم از او صادر شده، لكن نمىداند كه آيا وضو، قبلالحدث بوده تا درنتيجه، الان محدث باشد و يا وضو، بعد الحدث بوده تا درنتيجه الانمتطهّر باشد. يقيناً مىداند وضو گرفته و يقيناً مىداند محدث بوده، لكن تقدّم و تأخّر ايندو مطلب را نمىداند، در اينجا چه بايد گفت؟
اينجا مشهور قائل هستند كه هم استصحاب بقاى طهارت جريان پيدا مىكند و هماستصحاب بقاى حدث جريان پيدا مىكند و اين دو استصحاب با يكديگر معارضهمىكنند و هر دو به واسطه تعارض ساقط مىشوند و درنتيجه طبق قاعده اشتغال براىشروع نماز و مثل نماز، انسان بايد احراز طهارت كند، بايد يقين به طهارت پيدا كند ومجدداً وضو بگيرد، مجدداً تحصيل طهارت كند. لزوم احراز شرط (طهارت جديده)براى نماز، لازم است.
نظر مرحوم آخوند در كفايه اين است كه اينجا هيچيك از دو استصحاب نمىتواندجريان پيدا كند، نه استصحاب بقاى طهارت و نه استصحاب بقاى حدث، چرا؟ براىهمان مسأله عدم احراز اتصال زمان شك به يقين. مىفرمايند: شما كه مىخواهيداستصحاب بقاى طهارت را جارى كنيد، يك طرف احتمال، اين است كه اين حدث،مسلّماً بعد از طهارت واقع شده باشد و روى اين مبنا، آن طهارت متيقنه به حدث مسلّم،منتقض شده يعنى «نقض اليقين باليقين» است و شما در اجراى «لاتنقض اليقين بالشك»بايد احراز كنيد كه «نقض اليقين بالشك» اينجا تحقق دارد، و ديگر احتمال «نقض اليقينباليقين» در اينجا مطرح نيست.
لكن از لحاظ نتيجه، اينجا بيان مرحوم آخوند و بيان مشهور از نظر ثمره عمليه يكسانمىباشد براى اينكه مشهور استصحابين را جارى و به معارضه ساقط مىدانند، مرحومآخوند مىفرمايند: هيچ يك از دو استصحاب جريان ندارد. اما الان چه بايد كرد؟ الاننياز به طهارت جديده در كار است، براى شروع نماز نياز به وضو و امثال ذلك داريم. لذابين فرمايش مشهور و بين فرمايش مرحوم آخوند، در اينجا ثمره عمليهاى تحقق ندارد.
كلام مرحوم محقق(ره) در تحقق دو حالت متضاد مجهولى التاريخ
در ميان فقها مرحوم محقق در كتاب معتبر، متفرد به يك فتوايى شدهاند و فتواىمنحصرى را در اين مسأله ايشان دادهاند. ايشان فرمودهاند: اين طهارت و حدث مسلّم راما ملاحظه كنيم، قبل از آن كه اين طهارت و حدث تحقق پيدا كند، قبل از آن كه اين دوحالت مسلّم التحقق پيدا بشود، مسأله چطور بود؟ اگر قبل از اين، محدث بوده، الان بناىبر طهارت بگذارد، يعنى به ضد آن حالت سابقه، اخذ كند. حالت سابقه على الحالتين، انكانت حدثاً، الان بناى بر طهارت بگذارد و ديگر وضوى جديد لازم نيست و مىتواندنماز بخواند. و اگر آن حالت سابقه على الحالتين، طهارت باشد، الان محدث است، بايدوضو بگيرد و نماز بخواند.
در حقيقت حكم اين مسأله را روى اين معنا آوردهاند كه حالت سابقه على الحالتينلو كانت حدثاً، الان طاهر است، ولو كانت طهارتاً، الان محدث است. اين فتوايى استكه مرحوم محقق در كتاب معتبر دادهاند و سيدنا الاستاذ الاعظم الامام(ره) هم اين فتوا رادر همان مورد خودش تأييد فرمودهاند و فرموهاند: نظريه محقق اين فتواى مرحوم محقق به ما نشان مىدهد كه مسأله دو صورت دارد: يك وقت مااصلاً نمىدانيم آن حالت سابقه على الحالتين چيست؟ نمىدانيم آن حالت سابقه آياحدث بوده يا طهارت؟ فقط مىدانيم در ظرف اين دو ساعت، يك حدث و يك طهارتىواقع شد اما قبل از اين دو ساعت، حدث بوده يا طهارت؟ براى ما مشخص نيست.
اما يك وقت است كه حالت سابقه على الحالتين براى ما روشن است كه قبل از آن كهاين دو حالت پيش بيايد، محدث بودم يا متطهّر بودم. لذا همين جا مسأله دو شق پيدامىكند: يك شق آنجايى كه حالت سابقه به هيچ وجه معلوم نيست، يك شق آنجايى كهحالت سابقه معلوم است.
اما آنجايى كه حالت سابقه اصلا معلوم نباشد، مسألهاش مبتنى بر همين نزاعى استكه ما با مرحوم آخوند داشتيم، يعنى ايشان استصحاب را در مثل اين موارد روى عدماحرازِ اتصالِ زمان شك به يقين، جارى نمىدانند و بر حسب آنچه كه ما عرض كرديم،استصحاب در اينجا جريان دارد؛ هم استصحاب بقاى طهارت و هم استصحاب بقاىحدث هر دو جارى است منتها به معارضه ساقط مىشود و بنا بر قول مرحوم آخونداصلاً جريان ندارد. نتيجه و ثمره عمليه بر اين فرض، ترتب پيدا نمىكند، منتها ملاكشفرق مىكند و طريقش متفاوت است. ما نياز به طهارت جديد را به علت تعارضاستصحابين به دست مىآوريم و مرحوم آخوند به علت عدم جريان شىء منالاستصحابين به دست آوردند. پس در اينجايى كه حالت سابقه على الحالتين معلومنباشد، روال مسأله به اين كيفيتى بود كه ملاحظه فرموديد.
اما آنجايى كه حالت سابقه على الحالتين معلوم باشد، اينجا دو شق پيدا مىكند: يكشق اين كه آن حالت سابقه، حدث است. شق دوم اين كه حالت سابقه، طهارت است. دراينجا اولاً خصوصياتى در محل بحث هست كه با توجه به اين خصوصيات بايد بحثكنيم.
خصوصيات محل بحث در دو حالت متضاد مجهولى التاريخ
اولين خصوصيت اين است كه ما هر دو را مجهول التاريخ مىدانيم. صورتى كه يكىمعلوم و ديگرى مجهول باشد را نيز ان شاء اللّه بحث مىكنيم. اما الان فرض ما اين استكه حدث و طهارت هر دو مسلّم، لكن تاريخ هيچ كدام براى ما از نظر اضافه به زمان،روشن و مبيّن نيست.
جهت دوم اينكه آن حدث سابقه على الحالتين با اين حدث جديدى كه مسلّم حادثشده، در يك سطح قرار گرفتهاند، يعنى فرض، آنجايى است كه اگر حدث اصغر است،هر دو حدث اصغر است، اگر حدث اكبر است، هر دو حدث اكبر است. در قوّت وضعف و در شدّت و ضعف هر دو در يك سطح هستند. فرض كنيد قبل عروض الحالتينمحدث به بول بوده، الان هم كه يك طهارت و يك حدث مسلمى پيش آمده، اين همحدث بولى است، يا مثلاً حدث نومى است كه از نظر وضو با حدث بولى در يك سطحهستند، يعنى حكمشان يكى است. دنبال بول، وضو لازم است، دنبال نوم هم وضو لازماست. اين طور نيست كه دنبال يكى، وضو واجب باشد، دنبال ديگرى، غسل لازم باشدكه اختلاف حكم پيدا كنند. پس محل بحث جايى است كه آن حدث سابق با اين حدثفعلى، تساوى در حكم و تساوى در سطح دارند، مثلا هر دو حدث اصغر هستند. چندمقدمه هم قبل از ورود در بحث لازم است ذكر بشود:
مقدمه اول؛ عدم تأثير حدث دوم در نقض طهارت
مقدمه اول اين است كه اين معنا تقريبا در فقه مسلّم است كه اگر حدثى عقيب حدثديگر واقع شد، مثلاً انسان متوضى «اذا صار محدثاً و صدر منه الحدث» حدث اولوضويش را باطل مىكند، و نياز به وضوى جديد را ايجاد مىكند. بر حدث دومى كهعقيب اين حدث اول واقع شد، در شرايط فعلى ديگر هيچ اثرى بار نمىشود. اگر كسىمحدث بود، «ثم صدر منه حدث آخر»، اين حدث آخر از نظر تأثير و تأثّر فعلى، هيچنقشى ندارد براى اينكه اگر مسأله ابطال وضو است كه به حدث اول باطل شد، اگر ايجابالوضوء عقيب است، كه ايجاب الوضوء عقيب به همان حدث اول حاصل شد. اين الآنبا وضع فعلىاش از نظر تأثير و تأثّر فعلى صفر، اما حالت شأنيت و اقتضا در آن وجوددارد، يعنى اين شأنيت داشت كه اگر اول واقع مىشد وضو را برهم بزند، اگر اول واقعمىشد ايجاب الوضوء عقيب تحقق پيدا بكند. اما الآن كه بحسب خارج، دوم واقع شده،هيچ نقشى ندارد و هيچ اثر فعلى بر آن مترتب نيست.
مقدمه دوم؛ عدم لزوم تكرار طهارت به تكرار حدث
مقدمه دوم اين است كه ما در بحث قاعده تداخل، چه مقتضاى قاعده را تداخلبدانيم و چه مقتضاى آن را عدم تداخل بدانيم، اين مسأله مسلّم است كه اگر از كسى دهحدث اصغر صادر شد، بعد اگر بخواهد نماز بخواند، يك وضو بيشتر لازم نيست، يعنىاين طور نيست كه هر حدثى، تأثير در وضوى جديدى داشته باشد و به دنبال او، يكحكم به وجوب وضوى جديدى ترتب پيدا بكند. اين مسأله، اجماعى است. اگر كسى دهبار جنب شد، يك غسل جنابت برايش واجب است، ده مرتبه هم محدث به حدث اصغرشد، يك وضو برايش واجب است. چه شما در بحث قاعده تداخل، مقتضاى قاعده راتداخل بدانيد يا متقتضاى قاعده را عدم تداخل بدانيد، اين مسأله اجماعى است. اينمسأله از نظر فقه، مسلّم است، مىخواهد على وفق القاعده باشد، يا على خلاف القاعدهباشد.
حالا كه موضوع بحث روشن شد و بعضى از نكاتى كه لازم بود ملاحظه بشودملاحظه شد، در مسأله خودمان: اين شخص يقين دارد كه اولِ طلوع آفتاب «كان محدثاً»اين حالت سابقه است. بعد يقين دارد كه در فاصله بين اول آفتاب و ظهر، يك طهارتىپيدا شد، يعنى يك وضوى گرفت و يك حدثى تحقق پيدا كرد، شبيه همان حدثى كه دراول آفتاب بوده، يعنى هر دويش حدث اصغر بوده است در اينجا چه بايد بگوييم؟
دليل پذيرش قول صاحب معتبر در ما نحن فيه
اينجا ما معتقديم كه حق با مرحوم محقق است، يعنى الان بناى بر طهارت بگذارد،براى اينكه مىگوييم: اين آدم يقين دارد به اينكه قبل از ظهر، وضو گرفت و طهارتتحصيل كرد، ولو اينكه زمانش هم مشخص نيست. الان شك در بقاى اين طهارت مسلّمهقبل از ظهر دارد. الان شك دارد در اين كه آيا اين طهارت، باقى است يا نه؟ با توجه بهاين نكته كه اين طهارت در هر زمانى واقع شده باشد، اثر خودش را بخشيده براى اينكهاگر قبل از حدث دوم واقع شده باشد، آن حدث اولِ آفتاب را از بين برده و اگر بعد ازحدث دوم واقع شده باشد، هر دو حدث را از بين برده، پس يقيناً مىداند كه اين طهارتدر هر زمانى تحقق پيدا كرده، مزيل حدث بوده، رافع حدث بوده، ولو اين كه قبل ازحدث ثانى واقع شده باشد براى اينكه اگر قبل از او هم واقع شده باشد، رافع حدث اولِآفتاب خواهد بود. پس اين وضويش بلا اشكال وضوى مؤثّر در حصول طهارت و زوالحدث بوده و الان شك دارد كه اين طهارت از بين رفته يا نرفته، الان نمىداند كه اينطهارت هست يا نه؟ استصحاب طهارت را جارى مىكند.
اگر بگوييد: يقيناً مىداند كه حدثى هم صادر شده، اين معنا را هم يقين دارد. همانطورى كه يقين به حدوث وضو دارد، يقين به حدوث حدث هم دارد. جواب اين استكه اين يقين به حدوث حدث، نقشى و اثرى ندارد براى اين كه اين از قبيل آن موارد علماجمالى است كه يك طرفش اثر دارد و يك طرفش بلااثر است، و در نتيجه علم اجمالىبلااثر خواهد بود.
شرط تنجّز علم اجمالى و ارتباط آن به مقام
يكى از شرايط منجّزيت علم اجمالى را در بحث اشتغال، اين قرار مىداديد كه علماجمالى در صورتى منجّز است كه در هر طرفى قرار بگيرد، بتواند اثر داشته باشد، بتواندتكليف آور باشد، اين علم اجمالى اثر دارد و الاّ همان جا مثال زديد گفتيد: اگر ما دوتاظرف آب داشته باشيم كه نجاست يكى از آنها بالتفصيل معلوم است و طهارت يكى همبالتفصيل معلوم است، بعد يك قطره خونى واقع شد و نفهميديم كه آيا اين قطره خون درآن ظرفى كه قبلاً نجاست داشت، واقع شد يا در اين ظرف طاهر واقع شد، علم اجمالىهم داريم كه از اين دوتا خارج نيست. اينجا گفتند: اين علم اجمالى بلااثر است براى اينكه روى احتمال وقوعش در ظرف طاهر، اثر بار مىشود، اما آن احتمال ديگرش بلااثراست. اگر قطره خون در ظرف نجس معلوم بالتفصيل واقع شده باشد، «لايؤثر شيئاً ولايترتب عليه اثر بوجه اصلا» و چون اين علم اجمالى بلااثر است، شما مىتوانيداستصحاب طهارت را در اين ظرف طاهر، جارى كنيد و با استصحاب طهارت با اينظرف، معامله طهارت كنيد و علم اجمالى هم بلا اثر است.
عين اين مسأله اينجا هم پياده مىشود براى اين كه شما علم اجمالى داريد به اين كهحدث يا قبل از وضو واقع شد، يا بعد از وضو واقع شد. اگر بعد از وضو واقع شده باشد،اين حدث، مؤثّر بوده است، اين حدث وضو را باطل كرده و ناقض وضو است. اما اگرحدث، قبل از وضو واقع شده باشد، به لحاظ اين كه در اول آفتاب يك حدث ديگرىبوده و مسبوق به يك حدث ديگرى بوده، هيچ اثرى بر اين حدث بار نمىشود. كسى كهاولِ آفتاب محدث است، اگر يك ساعت بعد هم حدثى از او صادر بشود، «لايترتب علىهذا الحدث اثر اصلا». پس شما علم اجمالى داريد به اين كه اگر حدث، قبل واقع شدهباشد «لايترتب عليه اثر» و اگر بعد واقع شده باشد «يترتب عليه اثر» و چون اين علماجمالى بلا اثر است و نتيجهاى بر اين علم اجمالى بار نمىشود، لذا دستان در اين ناحيهكوتاه است و همان استصحاب طهارت را جارى مىكنيد بدون اين كه معارضى داشتهباشد، و بدون اين كه مسأله علم اجمالى به حدث، اثرى در اين رابطه بوجود بياورد.
پس اگر مىخواهيد بگوييد: استصحاب طهارت جارى نيست كه ما گفتيم: جارىاست و اگر مىگوييد: استصحاب طهارت به درد نماز نمىخورد، جواب اين را همخودتان بهتر مىدانيد كه كثيراًما ما با استصحاب طهارت، وارد نماز مىشويم و براىاحراز طهارت، همين استصحاب كافى است.
(سؤال... و پاسخ استاد): ما گفتيم كه بينكم و بين وجدانكم از نظر اين حالت نفسانيه،شما يقين به طهارت داريد و شك در بقاى طهارت و غير از اين هم مسألهاى نيست وهمه حرفها هم روى همين جهت است كه آن چه بوده است را شما كار نداشته باشيد، در«لاتنقض اليقين بالشك» آنچه هست مطرح است. در «لاتنقض اليقن بالشك» الان يقيناست و شك، قبلاً چه بوده، به قبل چه كار داريم؟ ما حالتهاى ثابت قبلى را كار نداريم.
در نتيجه روشن شد كه حق در اين مسأله با مرحوم محقق است. اگر حالت سابقه اولِآفتاب حدث بوده، و بعد هم يقيناً يك طهارت و يك حدثى آمده و حدث هم سنخ همانحدث است و تاريخ هر دو هم مجهول است، اينجا همان طورى كه محقق فرمودند، اخذبه ضد حالت سابقه مىشود، يعنى اينجا استصحاب طهارت جارى است و حكم مىكندبه اين كه براى نماز، طهارت جديده شرط نيست.
حكم وجود حالت سابقه طهارت، على الحالتين
اما فرض ديگر: اگر حالت سابقه على الحالتين، طهارت باشد، اين مىداند كه اولآفتاب، وضودار بود، اول آفتاب متطهّر بود، بعد يقين دارد كه در فاصله بين اول آفتاب تاظهر، يك حدثى واقع شده و يك وضويى گرفته، لكن نمىداند كه وضو، قبل الحدثاست و يا حدث، بعد الوضوء است. اينجا هم محقق مىفرمايد: اخذ به ضد حالت سابقهمىشود، يعنى اينجا بايد بناى بر حدث بگذارد. اينجا بايد بناى بر اين بگذارد كه نماز نيازبه وضوى جديد دارد.
عين همان بيانى كه آن طرف گفتيم، اينجا به اين صورت جريان پيدا مىكند. مىگوييم:اما در باب حدث اينجا يقين دارد به اين كه حدث در هر وقتى واقع شده باشد، اثر فعلىداشته و سببيت فعليه داشته است براى اين كه اگر حدث، قبل از وضو واقع شده باشد،طهارت اولِ آفتاب را از بين برده است و سببيت براى زوال طهارتِ اولِ آفتاب پيدا كردهاست و اگر حدث، بعد الوضوء واقع شده باشد، در نتيجه هر دو وضو را پايمال كردهاست و از بين برده است. پس ما قاطع هستيم به اين كه اين حدث معلوم بالاجمال علىاىّ حال مؤثّر در نقض وضو و مؤثر در زوال وضو بوده است. پس در حال تحقق اينحدث قطعاً وضو از بين رفته و طهارتى نبوده است.
اين حالت متيقنه شما بعد از اين چطور است؟ بعد از اين، شك داريم در اين كه طاهراست يا نه؟ نمىدانيم كه حدث، باقى است يا نه؟ استصحاب بقاى حدث در اينجا جريانپيدا مىكند و مكلّف را محكوم مىكند بأنّه محدث. وقتى كه محكوم شد بأنّه محدث،«يجب عليه تحصيل الطهارة» بايد براى نماز، طهارت تحصيل كند.
بفرماييد: اين طهارت متيقنه چه نقشى داشت؟ اين طهارت متيقنه مثل همان حدثمتيقنه در فرض گذشته است براى اين كه اين طهارت اگر بعد الحدث واقع شده باشد،اين طهارت مؤثر بوده و سببيت فعليه براى زوال حدث داشته است اما اگر اين طهارتقبل الحدث بوده است، به عنوان يك وضوى تجديدى مطرح است و وضوى تجديدىكه اثر ندارد، ولو اينكه استحبابى هم داشته باشد، لكن از نظر حصول طهارت اثر ندارد.طهارت به همان وضوى اول حاصل مىشود و بر اين هم يك اثر استحبابى ترتب پيدامىكند.
پس نتيجه اينطور مىشود كه اگر وضو بعد الحدث واقع شده باشد «يكون مؤثراً بالاثرالفعلى» اما اگر قبل الحدث واقع شده باشد، به لحاظ اين كه اولِ آفتاب، متطهّر بودهاست، اين وضو ديگر طهارت جديدى ايجاد نمىكند و اثر جديدى بر آن ترتب پيدإے؛ططظظظنمىكند. لذا علم اجمالى شما به اين وضو، بلا اثر است براى اين كه يك طرف، اثر فعلىاست و يك طرف، اثر غير فعلى و شرط منجّزيت علم اجمالى و تحصيل علم اجمالىاين است كه مؤثّر بالنسبة الى جميع الاطراف و الى جميع الاحتمالات باشد. لذا اينجا همهمان فرمايش محقق پياده مىشود كه ما به ضد حالت سابقه اخذ مىكنيم براى اينكهحالت سابقه، طهارت بود و استصحاب حدث در اينجا جريان پيدا مىكند و مكلّف رامحكوم مىكند بأنّه محدث.
اينها در مجهولى التاريخ بود. اما آنجايى كه تاريخ يكى معلوم باشد دون ديگرى،آنجا هم چند صورت تحقق پيدا مىكند كه براى بعد ان شاء الله.
تمرينات
نظر مشهور در استصحاب در صورت تحقق دو حالت متضاد مجهولى التاريخ چيست
نظر مرحوم آخوند نسبت به مورد فوق و فرق آن با نظر مشهور چيست
نظر مرحوم محقق(ره) در جريان استصحاب در صورت تحقق دو حالت متضادمجهولى التاريخ چيست
دليل پذيرش قول صاحب معتبر را بيان كنيد
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...