چهارشنبه 6 تير 1403 - 17 ذيحجه 1445 - 26 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
1138 جلسه
تدریس استاد
متن
40 1138 جلسه 1138
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
در بحثهاى گذشته به اين نتيجه رسيديم كه ما نمىتوانيم براى «لاتنقض اليقين بالشك»يك شبهه مصداقيه تصور كنيم كه در موردى مردد باشيم و احتمال بدهيم كه اين «نقضاليقين باليقين» است، يا «نقض اليقين بالشك» است. مسأله هم فى نفسه غير قابل تصوربود، براى اينكه اين عناوين از امور نفسانيه و وجدانيه است و امور وجدانيه با ملاحظهنفس، براى انسان روشن مىشود و ترديد در آنها قابل تصور نيست. در نتيجه جوابمرحوم آخوند كه استصحاب را جارى نمىدانستند به عنوان اينكه احراز اتصال شك بهيقين و زمان شك به زمان يقين نشده، به اين كيفيت داده شد.
متن درس
احتمال احراز انفصال بين زمان يقين و شك در كلام مرحوم آخوند
لكن يك احتمال ديگرى در كلام مرحوم آخوند هست كه بفرمايند: نه تنها ما احرازاتصال نكرديم بلكه بالاتر؛ ما احراز انفصال كرديم كه بين زمان شك و زمان يقين، قطعاًانفصال تحقق دارد. به اين تقريب كه در آن جوابى كه از آن «ان قلت» يا «لايقال»مىدهند، بفرمايند: اين عدمى كه ما آن را موضوع براى حكم مىبينيم، در همان مثالكرّيّت و ملاقات، نفسِ عدم كرّيّت كه موضوع براى حكم نيست بلكه عدم كرّيّت با توجهبه ملاقات، موضوع براى حكم است. عدم كرّيت، در حال ملاقات، موضوع براى انفعالاست و الاّ آب قليل، اگر صد سال هم آب قليل باشد، لكن ملاقات با نجاست تحقق پيدانكند، نمىتواند موضوع براى نجاست واقع بشود. موضوع براى انفعال و براى نجاست،عدم كرّيّت در حال ملاقات است، يعنى اين عدم را به لحاظ حادث ديگر، ملاحظه كردنو با مقايسه با حادث ديگر سنجيدن.
بعد مرحوم آخوند در اين رابطه در آن مثالى كه ما قبلا عرض كرديم كه روز شنبه نهكرّيت بوده و نه ملاقاتى بوده، بلكه نسبت به يك ماء قليلى كه هيچ حادثهاى برايش پيشنيامده است، در روز يكشنبه احد الحادثين تحقق پيدا كرد، در روز دو شنبه حادث دوم،منتها نمىدانيم ملاقات، روز يكشنبه واقع شد و كرّيّت در روز دوشنبه؟ يا كرّيت در روزيكشنبه واقع شد، ملاقات در روز دوشنبه؟ مرحوم آخوند مىفرمايد: شما روز شنبه يقينداريد به اينكه كرّيّت و ملاقات بوده، روز يكشنبه كه زمان دوم است، شما علم پيداكرديد كه يا كرّيّت و يا ملاقات پيدا شده است. روى اين علم اجمالى، شك در بقاى عدمكرّيت داريد. يعنى فرض كنيد هنوز روز دوشنبه نيامده، حادث دوم تحقق پيدا نكرده،شما همان روز يكشنبه كه الان يقين داريد كه يك حادثى پيش آمد، منتها نمىدانيد اينحادث، كرّيت است يا اين حادث ملاقات است، در نتيجه شك مىكنيد كه آيا آن عدمكرّيّت روز شنبه كه حالت سابقه متيقنه بود، باقى است يا نه؟ اين شك را داريد، ولى دراينجا شك شما روى نفس كرّيّت و عدم كرّيت مطرح است. روز يكشنبه كه زمان دوماست آيا مىشود شما شك كنيد كه آيا در حال ملاقات، كرّيّت بوده يا نه؟ هنوز روزدوشنبه نيامده و شما هم علم غيب نداريد كه روز دوشنبه حادث دوم تحقق پيدا مىكند.همين مقدار را الان بررسى كنيم.
روز شنبه يقين به عدم ملاقات و عدم كرّيت داريم، روز يكشنبه شما علم اجمالى پيداكرديد به اينكه يا كرّيّت و يا ملاقات حادث شده است، يقين هم نداريد به اينكه روزدوشنبه ديگرى تحقق پيدا مىكند. چنين علم غيبى نداريد، فقط شما هستيد و همين معنا.روز شنبه عدم كرّيت و عدم ملاقات، روز يكشنبه، علم اجمالى به ملاقات يا كرّيت.
اينجا وقتى شك شما در باره كرّيت مطرح مىشود، فقط به مسأله كرّيّت و عدم كرّيّتمتعلق است، معنا دارد كه شما بگوييد: روز يكشنبه من شك دارم كه در حال ملاقات، آياكرّيّت داشته يا نداشته براى اينكه روز يكشنبه يكى از اين دو حادث واقع شده است.وقتى كه يكى از اين دو حادث واقع شده است، فقط اين شك را براى شما آورده كه آياملاقات حادث شد يا نه؟ آيا كرّيت حادث شد يا نه؟ اما اين معنا كه آيا عدم كرّيت درحال ملاقات به قوّت خودش باقى است يا نه، چنين شكى در روز يكشنبه مفهوم ندارد.
بله، وقتى روز يكشنبه تمام شد و دوشنبه آمد و شما علم پيدا كرديد كه حادث دومهم وجود پيدا كرد. اگر ديروز كرّيت تحقق پيدا كرده است، امروز ملاقات حاصل شد،اگر ديروز ملاقات بوده، امروز كرّيت حاصل شد. حالا كه روز دوشنبه علم پيدا كرديد بهاينكه حادث ديگر وجود پيدا كرده، با علم به حدوث اين، به اين كيفيت شك براى شماپيدا مىشود كه آيا در حال ملاقات، كرّيّت بوده يا نبوده و الاّ روز يكشنبه با علم اجمالىبه تحقق احد حادثين، معنا ندارد بگوييد: آيا در زمان ملاقات، كرّيت بوده يا نبوده است؟
شما مىدانيد يك حادث واقع شده، نتيجه اين مىشود كه روز شنبه يقين به حالتسابقه است نه كرّيّت و نه ملاقات. روز دوشنبه شك در عدم كرّيتِ حال الملاقاة پيدامىشود. و روز يكشنبه كه اين وسط فاصله شده است، شما شك در عدم كرّيتِ حالالملاقاة نداريد. پس بين زمانِ يقين به حالت سابقه و شكى كه مجراى استصحاب استفاصله افتاد، چون تنها استصحاب عدم كرّيت در حال وجود ملاقات، نمىخواهيم جارىكنيم. آن كه موضوع براى انفعال است، كرّ نبودن ماء در حال ملاقات با نجس است. اينشك اصلا حدوثش مال روز دوشنبه است. حدوثش مال روزى است كه علم به تحققكلا الحادثين پيدا مىكنيد. در نتيجه روز يكشنبه، چنين شكى براى شما مطرح نبودهاست. پس روز يكشنبه بين زمان يقين و زمان شك شما فاصله تحقق پيدا كرده است واين نه به معناى شك در اتصال و انفصال است، بلكه به معناى يقين به انفصال و يقين بهتحقق فاصله بين حالت سابقه و حالت لاحقه است.
عدم تناسب احتمال احراز انفصال با ظاهر كلام مرحوم آخوند
اين احتمال در كلام مرحوم آخوند داده شده است؛ لكن اولاً اين با ظاهر استدلالايشان مناسبت ندارد، براى اينكه تعبير مرحوم آخوند، عدم احراز اتصال است و معناىعدم احراز اتصال، اين است كه دوتا احتمال مىرود؛ يكى احتمال انفصال و يكىاحتمال اتصال. ظاهر عبارت مرحوم آخوند، يك چنين معنايى است. اگر شما بخواهيداين عبارت را حمل كنيد بر اينكه قطعاً انفصال تحقق داشته و قطعا روز يكشنبه بين زمانيقين و زمان شك، فاصله شده، اين عبارت چنين توجيهى را تحمّل نمىكند و با ظاهرعبارت، كمال مغايرت را دارد. حالا اگر كسى بگويد: ما كارى به مرحوم آخوند نداريم.نفس اين مسأله را بررسى كنيد. اين به حسب ظاهر، حرف خوبى به نظر مىرسيد، براىاينكه روز شنبه عدم هر دو حادث متيقن است. روز يكشنبه عدم هر حادثى، نه نسبت بهحادث ديگر چون حادث ديگر نيست، يك حادث در روز يكشنبه تحقق پيدا كرده است،عدم هر حادثى در حقيقت نسبت به زمان و اجزاى زمان مشكوك است، اما نسبت بهحادث ديگر، چون حادث ديگر نيست، معنا ندارد كه بگوييم: روز يكشنبه شك داريم آيادر حال ملاقات، كرّيت بوده يا نه؟ از ما سؤال مىشود: اگر شما علم اجمالى يا به كرّيتو يا به ملاقات نداريد، يكى تحقق پيدا كرده است، پس چطور در عدم اين در حالوجود او شك مىكنيد؟ روز دوشنبه كه علم به تحقق كلا الحادثين پيدا مىشود، يكچنين شكى هم حادث مىشود.
مقتضاى ملاك قرار دادن حال استصحاب
به حسب ظاهر، اين مسأله خوبى به نظر مىرسد لكن جواب آن قاعدتاً بايد ازبحثهاى ما روشن شده باشد، براى اينكه آن حالى كه مىخواهيم در آن حال استصحابكنيم، آن حال را ملاك قرار مىدهيم و لذا در باب استصحاب، گاهى اصلا شك و يقيندر يك آن حادث مىشود، در يك آن، يقين به حالت سابقه و شك در وضع فعلى پيدامىشود. ما در زمان شك و يقين از نظر نفس زمانين، تقدّم و تأخرّ قائل نيستيم بلكه ملاكاين است كه در حالى كه «لاتنقض» مىخواهد انسان را مخاطب قرار بدهد، بايد اين«نقض اليقين بالشك» باشد كه انسان بتواند نقض كند و بتواند نقض نكند، بتواند موافقت«لاتنقض» را رعايت كند و بتواند مخالفتِ با «لاتنقض» كند. اما يقين چه زمانى حادثشده است و شك چه زمانى حادث شده است، ما به حدوثش كار نداريم. الانمىخواهيم استصحاب را جارى كنيم.
با توجه به اين مطلب مىگوييم: اين بيانى كه ذكر شد معنايش اين است كه اگر شمإے؛ژژظظظبخواهيد روز يكشنبه استصحاب عدم كرّيت را در حال ملاقات جارى بكنيد جارى نشودو اين مطلب، مانعى ندارد. اگر ما خواستيم روز يكشنبه استصحاب عدم كرّيت را در حالملاقات جارى كنيم، شما بگوييد: حق نداريد. اما الآن كه روز دوشنبه آمد و علم به تحققحادثين پيدا شد، آيا الآن بين يقين و شك، فاصلهاى هست؟ الآن شما يقين داريد به اينكهدر روز شنبه، كرّيت در حال ملاقات نبوده و روز شنبه به بعد، اين معنا براى شما موردترديد است، ولو اينكه قبل از آمدن امروز، چنين استصحابى را نمىتوانستيد جارى كنيد.در روز يكشنبه حق نداشتيد، فقط مىتوانستيد استصحاب عدم كرّيت را جارى كنيد.مىتوانستيد استصحاب عدم ملاقات را بنا بر اينكه استصحاب در اطراف علم اجمالىجريان پيدا كند، جارى كنيد. اما الآن كه دوشنبه شد، صحنه عوض شد و تغيير پيدا كرد.
عدم جريان استصحاب در صورت وجود يقين به حالت سابقه
ما عرض كرديم كه گاهى از اوقات بين حالت سابقه و لاحقه حتى يك يقين به خلافهم فاصله مىشود، لكن آن يقين به خلاف، الان تبدّل پيدا كرد. مسأله اين طور بود: ظهريقين داشتم لباسم طاهر است، يك ساعت بعد از ظهر تا حالا يقين داشتم به اينكه لباسمن نجس است، لكن الآن در مجموعه همه ترديد كردم. همان طورى كه توضيح دادماستصحاب جريان پيدا مىكند. صرف اينكه نيم ساعت قبل، يك ساعت قبل، من يقين بهخلاف حالت سابقه داشتم، اين يقين به خلاف معنايش اين است كه تا يقين به خلافهست، استصحاب جارى نيست. حالا كه در آن يقين ترديد كردم حالا كه آن يقين تبدّلبه شك پيدا كرد، اينجا چرا استصحاب جريان پيدا نكند؟ اگر روز يكشنبه قبل از آمدندوشنبه، شما نتوانستيد استصحاب عدم كرّيّت را نسبت به ملاقات جارى كنيد، اينمعنايش اين نيست كه اگر فردا دوشنبه آمد و حادث دوم هم معلوم التحقق شد، ديگريكشنبه به طور كلى خارج است بلكه با علم به حدوثِ حادث دوم، صحنه عوض شد.صحنه از كى عوض شد؟ از همان يكشنبه عوض شد. با اينكه هنوز دوشنبه نيامده،حساب خاصى داشت، اما با آمدن دوشنبه، مطلب تغيير پيدا كرد.
پس اگر كلام مرحوم آخوند هم قابل تطبيق بر اين معنا باشد، با اينكه عبارت ايشانتحمّل اين معنا را ندارد، معذلك اين حرف، باطل است و علّت بطلانش هم همين بود كهما در استصحاب، حال را ملاحظه مىكنيم. همين الآن كه مىخواهد استصحاب جارىبشود، آيا الآن «نقض اليقين بالشك» هست يا نه؟ ديروز چه خبر بوده؟ هر خبرىمىخواهد باشد. ديروز كه ما نمىخواستيم اين استصحاب را جارى كنيم. با علم بهحادث دوم، صحنه ديروز عوض شد. الآن آن استصحاب را جارى مىكنيم. الآن مسأله،مسأله «نقض اليقين بالشك» است.
تا اينجا همه بحثها در كلام مرحوم آخوند گذشت و اين مسأله هم روشن شد كهاتصال زمان شك به يقين، همان معناى «نقض اليقين بالشك» است و عدم اتصال زمانشك به يقين، «نقض اليقين باليقين» است. عدم احراز اتصال، يعنى شبهه مصداقيه«لاتنقض اليقين بالشك»، يعنى در حقيقت كلام مرحوم آخوند ناظر به همين معنا بود كهدر اين چند روز مطرح شد. ايشان مىخواهد بفرمايد: اين شبهه مصداقيه «لاتنقض» استو به عنوان شبهه مصداقيه «لاتنقض» نمىتوانيم به «لاتنقض اليقين بالشك» تمسك كنيم.
وجود تهافت بين صدر و ذيل كلام امام(ره)
با توجه به اين معنا و با ملاحظه صدر و ذيل و تطبيق اينها در همين بحثهاى چندروزه يك نوع تهافتى در كلام سيدنا الاستاذ الاعظم الامام(ره) به نظر قاصر آمده است.من اين را براى شما مطرح مىكنم، مشروط به اينكه با دقت جاهايش را بررسى كنيد ومقايسه كنيد و بعد ببينيد كه آيا اينكه به نظر من آمده است، تمام است يا ناتمام؟
امام بزرگوار اول ضابطه اتصال زمان شك به يقين را به همان صورت كه ما هم عرضكرديم، معنا مىكند. معناى اتصال زمان شك به يقين اين است كه بين يقين به حالتسابقه و شك، يك يقين به خلافى فاصله نشده باشد. اگر يك يقين به خلاف فاصله شد،ديگر عنوان شك در بقا نسبت به آن يقين اول از بين مىرود. بعد در ذيل اين بيان،مىفرمايند: اين ديگر شبهه مصداقيه ندارد. ما نمىتوانيم يك جايى فكر كنيم كه آيا«نقض اليقين بالشك» هست يا يا «نقض اليقين باليقين» است؟
پس ضابط اتصال زمان شك به يقين را به همين كيفيت مطرح كردند و شك دراتصال و انفصال را به معناى اينكه آيا يقين ديگر فاصله شده يا نشده معنا فرمودند، بعدهم فرمودند: اين شبهه مصداقيه است و صورت شك برايش تصور نمىشود. بعد بهدنبال اين، بعضى از آن مثالهايى را كه ما عرض كرديم كه خيال مىشده كه اينها شبههمصداقيه هستند را جواب فرمودهاند به جواب شافى و كافى و در ضمن، اشارهاى به كلاممرحوم محقق نائينى نه به آن تفصيل كه ما مطرح كرديم دارند و جواب از مرحوم محققنائينى را هم ذكر فرمودهاند كه اينجاها شبهه مصداقيه «لاتنقض» نيست و استصحابجريان پيدا مىكند. همان طورى كه ما ديروز تفصيل اين مسأله را بيان كرديم.
سير اين مسأله اين شد كه اتصال زمان شك به يقين معنايش اين است كه بين شك ويقين، يقين ديگرى حاصل نشود و معناى شك در اتصاف شبهه مصداقيه است و شبههمصداقيه هم غير متصور است. ايشان اين فرقها را كه فرمودند، بعد كلام مرحوم آخوندرا رد كردند. در توضيح كلام مرحوم آخوند هيچ اشارهاى به كلام ايشان كه ناظر به شبههمصداقيه است و معناى عدم احراز اتصاف، همان شبهه مصداقيه «لاتنقض» است،نفرمودند، بلكه در كلام مرحوم آخوند دوتا احتمال دادند: يكى همين احتمالى كه ماامروز در جوابش ذكر كرديم، يك احتمال ديگرى كه ولو اسمش را نياوردهاند، ولى همانشبهه مصداقيه «لاتنقض» است. اما ايشان اسم شبهه مصداقيه «لاتنقض» را نياوردهاند درحالى كه باطنش به او برمىگردد. در حقيقت در جواب از مرحوم آخوند هيچ گونهاشارهاى به مسأله شبهه مصداقيه «لاتنقض» نفرمودند. بعد مطلبى را از مرحوم استادبزرگوارشان حائرى (اعلى الله مقامه) نقل مىكنند. مىفرمايند: از شيخنا العلامة ظاهرمىشود كه عدم جريان استصحاب نه براى عدم احراز اتصال است، بلكه براى شبههمصداقيه «لاتنقض» است كه عدم احراز اتصال را غير از شبهه مصداقيه «لاتنقض» فرضكردهاند. اينجا تصريح مىفرمايد: شيخنا العلامة عدم جريان استصحاب را مبتنى بر عدماحراز اتصال نفرمودند، بلكه مبتنى بر شبهه مصداقيه «لاتنقض» كردند.
وقتى اين كلام را با جوابى كه از مرحوم آخوند فرمودند كنار هم بگذاريم، معنايشاين است كه مطلب مرحوم آخوند هيچ ارتباطى به شبهه مصداقيه «لاتنقض» ندارد. بعدهم اين را مطرح مىكنند و جواب مىدهند كه شبيه همان حرفهايى است كه زده شد،مىروند سراغ آن جايى كه يكى معلوم التاريخ و ديگرى مجهول التاريخ باشد. آن جامىفرمايد: اگر نظر مرحوم آخوند به عدم احراز اتصال به يكى از دو معنايى كه ما احتمالداديم باشد، مثلا فلان اثر بر آن بار مىشود، اگر نظر مرحوم آخوند به شبهه مصداقيه«لاتنقض» باشد، اينجا ادعاى احتمال فرمودند كه «يمكن أن يكون» نظر مرحوم آخوندهمين حرفى باشد كه استاد بزرگوارشان بعنوان شبهه مصداقيه «لاتنقض» مطرح كردهاند.
شما اينها را روى هم كه بگذاريد اولاً چه شد كه خود امام بزرگوار كه واقعاً مقامعظمت ايشان به قدرى بالاست كه ما گاهى در مسائل علمى هم نمىخواهيم حتىخلاصه مسأله را مطرح كرده باشيم. اينجا محيط طلبگى است. در طلبگى اين مسائلمطرح نيست. شما عدم احراز اتصال را خودتان شبهه مصداقيه معنا فرموديد. در هماناولين صفحه يا دومين صفحه، وقتى ضابط اتصال زمان شك به يقين را مطرحمىفرموديد، اصلا غير از اين، مسأله ديگرى نبود. شما شك در اتصال و انفصال راعبارت ديگرى از شبهه مصداقيه «لاتنقض» قرار داديد. با اينكه خودتان اين طور به ما يادداديد پس چطور شد در ذيل كلام مرحوم آخوند، مسأله عدم احراز اتصال (در اينجايىكه با ايشان بحث داريد) هيچ گونه ارتباطى به شبهه مصداقيه «لاتنقض» پيدا نكرد بهطورى كه در كلام شيخنا العلامة فرموديد كه شيخنا العلامة عدم جريان استصحاب راروى عدم احراز اتصال نمىبيند، بلكه روى شبهه مصداقيه «لاتنقض» است. بعد هم درمسأله معلوم التاريخ، احتمال فرموديد كه ممكن است كلام مرحوم آخوند ناظر به شبههمصداقيه «لاتنقض» باشد. سير مسأله در كلام امام بزرگوار به اين صورت حداقل براى ماروشن نيست. چطور شد شروع مسأله به آن صورت بود؟ در وسط، مسأله تباين كاملِبين شبهه مصداقيه و عدم احراز اتصال مطرح شد؟ در آخر هم باز فرموديد: ممكن استنظر مرحوم آخوند به همين شبهه مصداقيه باشد، در حالى كه واقع مسأله، همان است كهاين چند روزه بيان كرديم. معناى عدم احراز اتصال غير از شبهه مصداقيه «لاتنقض» استو هيچ معناى ديگرى در اينجا نمىتواند در مقابل شبهه مصداقيه «لاتنقض» مطرح باشد.
پس مسأله به همان صورتى است كه تا به حال در معناى كلام مرحوم آخوند بيان شدو احتمالى هم كه امروز داديم، خلاف ظاهر كلام ايشان است و به نظر مىرسد كه عدماحراز اتصال، همان شبهه مصداقيه «لاتنقض» است.
تمرينات
احتمال احراز انفصال بين زمان يقين و شك را در كلام آخوند(ره) توضيح دهيد
جواب استاد را از احتمال احراز انفصال بين زمان يقين و شك بيان كنيد
مقتضاى ملاك قرار دادن حال استصحاب در محل بحث چيست
چرا استصحاب در صورت وجود يقين به حالت سابقه، جارى نمىشود
آيا بين صدر و ذيل كلام امام(ره) تهافتى وجود دارد چرا
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...