• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • 40 1134 جلسه 1134

    مقدمه درس



    الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.

    متن درس


    نظر مرحوم آخوند(ره) در مورد ترديد در زمان شك به زمان يقين

    بعد از آنكه آن دو مقدمه براى كلام مرحوم آخوند روشن شد، كه يكى اين بود: دراستصحاب بايد زمان شك به زمان يقين اتصال داشته باشد، و الا شك در بقا صدق‏نمى‏كند، و به تعبير ديگر «نقض اليقين بالشك» صدق نمى‏كند. و مقدمه دوم اين بود: درشبهات مصداقيه هر دليلى به خود آن دليل نمى‏شود تمسك كرد، مثلاً در شبهه مصداقيه«اكرم العلماء» نمى‏شود به «اكرم العلماء» تمسك كرد، در شبهه مصداقيه «لاتشرب‏الخمر» نمى‏شود به «لاتشرب الخمر» كسى تمسك كند. «لاتنقض اليقين بالشك» هم ازاين قاعده و قانون مستثنا نيست، اگر يك جا شبهه مصداقيه پيدا كرد، جايى ما نفهميديم‏كه «نقض اليقين بالشك» هست، يا نقض اليقين بالشك نيست، و به تعبير مرحوم آخوندنفهميديم كه زمان شك به زمان يقين اتصال دارد، يا زمان شك به زمان يقين اتصال‏ندارد، اگر جايى اين معنا مشتبه شد ديگر ما نمى‏توانيم به «لاتنقض اليقين بالشك»تمسك كنيم.
    ادعاى مرحوم آخوند در مانحن فيه، بعد از آنكه اين دو مقدمه اما اينجا اين اشكال را ندارد حالت سابقه عدم به نحو مفاد ليس تامه كاملا تحقق‏دارد، اما مى‏فرمايند: عدم جريان استصحاب روى همان حساب است، كه ما اگر بخواهيم‏اينجا استصحاب را جارى كنيم، نمى‏دانيم اين استصحاب «نقض اليقين بالشك» هست يانه؟ نمى‏دانيم كه مصداق «لاتنقض اليقين بالشك» هست يا نه؟ براى اينكه نمى‏دانيم كه‏زمان شك به زمان يقين اتصال دارد يا اتصال ندارد؟ و به تعبير ايشان ما احراز اتصال‏نكرديم، چرا؟
    خلاصه بيان ايشان با توضيحى كه من عرض مى‏كنم اين است كه ما اول يكى ازمثالهايى را كه ديروز براى اين مسأله ذكر كرديم، در اينجا پياده كنيم، ببينيم كه بيان مرحوم‏آخوند چطور در اينجا انطباق مى‏كند؟ در همان مثال كريت و ملاقات، فرض كنيم كه‏روز شنبه كه اولين روز هفته است، نه كريت بود و نه ملاقات، آب قليل در اين حوض‏وجود داشت، و نجسى هم با آن ملاقات نكرده بود، روز شنبه اين مائى را كه ما داشتيم،وضعش از نظر ما به اين صورت مشخص بود، كه «لم يكن كراً» و در عين حال ملاقاتى‏هم با نجاست نكرده بود، يك آب قليلِ طاهرِ «غير ملاقى للنجاسة» بود.
    پس وضع آب در روز شنبه براى ما روشن است. از نظر كريت، عدم كريت است، ازنظر ملاقات هم عدم الملاقات است، روز شنبه در حالت اين ماء به لحاظ عدم هر دوحادث، يك حالت سابقه متيقنه به لا ترديد است. كريت نبود، ملاقات هم نبود بلا اشكال.روز يكشنبه شد، روز يكشنبه ما يقين پيدا كرديم به اينكه يكى از اين دو عنوان به نام‏كريت يا ملاقات تحقق پيدا كرد، يك حادث جديدى به نام كريت يا ملاقات، منتها براى‏ما مبهم بود، روز دوشنبه آمد، روز دوشنبه يقين كرديم كه آن حادث مردد، آن كه ديروزتحقق پيدا نكرد، امروز تحقق پيدا كرد، اگر حادث ديروز كريت بود، امروز ملاقات‏تحقق پيدا كرد، اگر حادث ديروز ملاقات بود امروز كريت تحقق پيدا كرد.
    پس در حقيقت روز شنبه به طور قطع و يقين نه كريت بود و نه ملاقات، روز يكشنبه‏احد الحادثين به طور اجمال قطعاً تحقق پيدا كرد، و روز دوشنبه حادث دوم تحقق پيداكرد، ما شك مى‏كنيم كه آيا ملاقات روز يكشنبه بود تا ملاقات مؤثر در نجاست اين آب‏بشود، و كريت روز دوشنبه يا كريت روز يكشنبه بود و ملاقات روز دوشنبه، و در نتيجه‏اين ملاقات نتوانست هيچ نقشى داشته باشد، براى اينكه اين ملاقات در زمانى واقع شدكه اين آب، آب كر بود، و آب كر معتصم است، و به ملاقات منفعل نمى‏شود. آن نكته‏ديروز هم مورد نظر است كه اين جا يكى از دو عدمها اثر دارد، عدم كريت در زمان‏ملاقات، اگر در زمان ملاقات آب كريت نداشته باشد، اين اثرش انفعال است، اثرش‏نجاست است، اما اثر عدم ملاقات در حال كريت بار نمى‏شود، در حال كريت ملاقات‏باشد يا نباشد «لا يترتب عليه اثر».
    مرحوم آخوند مى‏فرمايند: روز شنبه‏اى كه براى شما عدم كريت متيقن بود، و حالت‏سابقه متيقنه داشت، يك وقت شما اين عدم كريت را به لحاظ نفس روز يكشنبه ملاحظه‏مى‏كنيد، و به لحاظ نفس روز دوشنبه تا آن زمانى كه يقين براى شما پيدا نشده است، اگربه لحاظ زمان بسنجيد، و با عمود زمان مقايسه كنيد، و پاى حادث ديگر را در مسأله دروسط نياوريد، شما باشيد و نفس اين مسأله، بگوييد: من روز شنبه يقين داشتم كه «هذاالماء لم يكن كراً»، روز يكشنبه شك دارم كه اين ماء كريت داشت يا نه؟ اگر اين جورى‏مسأله را بررسى كنيد، ايشان مى‏گويند: چه مانعى دارد كه ما استصحاب را جارى كنيم؟لكن شما به لحاظ اجزاى زمان مسأله را بررسى كرديد، يعنى به لحاظ شنبه و يكشنبه‏مسأله را بررسى كرديد، اگر از شما بپرسند كه شنبه اين ماء چه حالتى داشت؟ مى‏گوييد:«عدم الكريت». يكشنبه اين ماء چه حالتى داشت، مى‏گوييد: مشكوك است، كه آيا كريت‏حادث شد يا حادث نشد، اگر كريت حادث شده باشد اين حالت سابقه از بين رفته است،اگر كريت حادث نشده باشد اين حالت سر جاى خودش محفوظ است.
    پس اگر مسأله را در مقايسه با زمان بررسى كنيد، در مقايسه به يكشنبه بررسى كنيد،استصحاب عدم كريت هيچ مانعى ندارد، اما فرض اين است كه ما به عدم كريت كارى‏نداريم، آنچه كه ما در اينجا دچار آن هستيم عدم كريت در زمان ملاقات است، آنچه كه‏موضوع براى اثر است، و اثر آن هم انفعال است، عدم كريت در زمان ملاقات است، والا اگر آب كر هم نباشد، صد سال هم به حال خودش باقى باشد بدون اين كه مسأله‏اى دركار باشد، ربطى به اين معنايى كه ما در آن هستيم، ندارد، پس موضوعِ اثر، عدم كريت درزمان ملاقات است.
    از اين جا معلوم مى‏شود كه ما مسأله را در رابطه با زمان نبايد بسنجيم، ما بايد «عدم‏الكرية» را در رابطه با ملاقات بسنجيم. حالا كه مى‏خواهيد در رابطه با ملاقات بسنجيد،اگر ملاقات روز دوشنبه واقع شده باشد، زمان شك و يقين اين عدم كريت متصل به هم‏است، يعنى آب در روز شنبه «لم يكن كراً»، در روز يكنشبه «لم يكن كراً»، رسيد به زمانى‏كه ملاقات تحقق پيدا كرد، اگر ملاقات در روز دوشنبه واقع شده باشد، اين «عدم الكرية»مثل ماشين سريع السيرى كه هيچ حاجب و رادعى ندارد، خودش را به زمان ملاقات‏مى‏رساند، اما اين يك فرض قصه است، اين يك بُعد قصه است.
    آن طرفش را اگر ما فرض كرديم، اگر ملاقات در روز يكشنبه واقع شده باشد، شماالان كه مى‏خواهيد عدم كريت روز شنبه را تا بعد از روز يكشنبه بكشانيد، روز يكشنبه‏ملاقات تحقق پيدا كرده است، «نقض اليقين باليقين» شده است، بين شك و يقين انفصال‏پيدا كرده است. پس قضيه دو بُعد پيدا مى‏كند: يك بُعدش بين زمان شك و يقين حالت‏انفصال تحقق دارد، و يك بعدش بين زمان شك و يقين حالت انفصال تحقق ندارد،وقتى كه دو بُعد پيدا كرد، مانع از جريان استصحاب است. براى اينكه در استصحاب بايدشما احراز كنيد كه به هيچ نحوى بين زمان شك و يقين انفصال پيدا نشده است. من اول‏ظهر يقين داشتم كه عباى من نجس است، الان هم شك دارم كه نجس است يا نه؟ بين آن‏متيقن و اين مشكوك قطعاً هيچ انفصالى در كار نبوده است
    پس مسأله اين است كه مرحوم آخوند مى‏فرمايند: مانعى از استصحاب عدم كريت‏در صورتى كه با اجزاى زمان ملاحظه شود، وجود ندارد. يعنى روز يكشنبه را شما بما انّه‏روز يكشنبه در نظر بگيريد، اين روز يكشنبه متصل به روز شنبه است، روز شنبه حالت‏سابقه متيقنه، روز يكشنبه حالت مشكوكه، اتصال زمان شك و يقين، استصحاب عدم‏كريت هيچ مانعى ندارد. اما بحث ما اين نيست، بحث ما موضوع اثر نبودن يك حادث‏در زمان حادث ديگر است، اين دخالت در موضوعيتِ اثر دارد، «عدم الكرية فى زمن‏الملاقاة»، اين موضوع اثر است، اقتضا مى‏كند كه مسأله عدم كريت را در رابطه با ملاقات‏بسنجيم، وقتى كه در رابطه با ملاقات مى‏سنجيم، مى‏بينيم متأسفانه ملاقات يك احتمالش‏اين است كه روز دوشنبه واقع شده باشد، و در نتيجه اين «عدم الكرية» ادامه پيدا مى‏كند،يعنى روز شنبه، عدم كريت ادامه پيدا مى‏كند، (اگر در آن مثال اينجورى تعبير كردم‏ پس چون عدم الكرية در رابطه با ملاقات حساب مى‏شود، و ملاقات دو بُعد دارد:يك بعدش روز يك شنبه است كه معنايش اين است كه كريت روز دوشنبه واقع شده‏است و اين اتصال عدم كريت در روز يكشنبه محفوظ است، اما يك بعدش هم اين است‏كه ملاقات در روز دوشنبه، و كريت در روز يكشنبه واقع شده باشند، اگر كريت در روزيكشنبه واقع شد، ديگر اتصال زمان شك به يقين نمى‏توان مطرح باشد.

    مورد جريان استصحاب عدم با فرض عدم مانع

    پس بيان مرحوم آخوند به اين صورت روشن مى‏شود، كه ايشان مى‏فرمايداستصحاب عدم به لحاظ نفس زمان «لامانع منه»، اما «بلحاظ المقايسة مع الحادث الاخر»چون حادث آخر دو بعد دارد، و دو احتمال دارد: در يك احتمال زمان شك به يقين‏متصل است، در يك احتمال زمان شك به يقين متصل نيست، در نتيجه شما شك داريد،مجموعاً الان لاتنقض مى‏تواند اينجا پياده شود يا نه؟ اگر بخواهيد بگوييد: بله، مى‏گوييم‏مثل «لاتشرب الخمر» است، بايد احراز كرده باشيد كه اين مايع خارجى خمر است تا«لاتشرب» پياده شود، اينجا هم بايد احراز كرده باشيد كه اين نقض اليقين بالشك است،يعنى زمان شك به يقين متصل است تا لاتنقض پياده شود، شما روى يك طرف مى‏بينيدمتصل است، و روى يك طرف متصل نيست، در مجموع احراز اتصال نكرديد،نمى‏توانيد قسم بخوريد كه اينجا زمان شك به يقين متصل است و «لاتنقض اليقين‏بالشك» قابل پياده شدن است. پس جايز نيست كه استصحاب جريان پيدا كند.

    اشكال استاد به مرحوم آخوند(ره) در جريان استصحاب عدم

    ما دو اشكال داريم: - اشكالى كه نديده‏ام كسى به اين صورت اشكال كند، به خلاف‏اشكال دومى كه كثيرى از محققين اشكال كرده‏اند - اشكال اوّلى كه به نظرم آمده، اين‏است كه در شبهات مصداقيه مسأله به اين صورت است، كه انسان وقتى كه دو احتمال‏مى‏دهد: يك احتمال مطابق با عنوان دليل، يك احتمال هم مخالف با عنوان دليل، يعنى‏وقتى كه مولا مى‏گويد: «اكرم العالم»، شما شك داريد كه زيد عالم هست يا نه؟ مى‏گوييد:«يحتمل ان يكون عالماً» كه اگر عالم شد همين عنوان دليل است و «يحتمل ان لايكون‏عالماً»، پس معناى شبهه مصداقيه چيست؟ اين است كه يك طرفش به دليل مى‏خورد ويك طرفش خارج از دليل است، اين مايع اگر خمر باشد، به «لاتشرب الخمر» مى‏خورد واگر خمر نباشد به «لاتشرب الخمر» ربطى ندارد، معناى شبهه مصداقيه چنين چيزى است.
    در «لاتنقض اليقين بالشك» اگر ما بخواهيم شبهه مصداقيه آن طرف ديگر؛ اگر ملاقات روز يكشنبه واقع شده باشد، كريت روز دوشنبه واقع‏شده باشد، اسمش نقض اليقين بالشك است؟ يا نقض اليقين اصلا نقض نيست، اين يقين‏ادامه پيدا كرده است، براى اينكه اگر ملاقات روز يكشنبه است، شما يقين داريد كه روزيكشنبه كريت نبوده است، نه اينكه شك داريد در اينكه كريت بود يا نبود؟ به عبارت‏روشنتر هر دو طرف قصه يقين است، يكى يقين به خلاف است، يكى يقين به وفاق‏است، اگر ملاقات روز يك شنبه واقع شده باشد شما يقيناً مى‏دانيد كه در حال ملاقات‏كريت نبوده است، و اگر روز دوشنبه واقع شده باشد، يقيناً خلافش را مى‏دانيد.

    دوران امر ميان دو يقين

    پس امر شما داير بين دو يقين است: يكى يقين به وفاق، يكى يقين به خلاف، اگر امرما داير بين دو يقين است، پس چطور شبهه مصداقيه نقض اليقين بالشك است؟ براى‏اينكه شبهه مصداقيه معنايش اين است كه يك طرفش نقض اليقين بالشك باشد، نه اينكه‏يك طرفش موافق باشد، عنوان موافق يك حرف است، عنوان نقض اليقين بالشك يك‏عنوان ديگر است، و من معتقد هستم مهمترين خلط مرحوم آخوند همين جا است، كه‏شما بعد مى‏خواهيد شبهه مصداقيه عرض كرديم كه شبهه مصداقيه يك طرف خمر است، اين به «لاتشرب الخمر»مى‏خورد، يك طرف هم خمر نيست و خارج از «لاتشرب الخمر» است، اينجا اگربخواهد يك طرفش به «لاتنقض اليقين بالشك» بخورد، معنايش اين است كه «نقض‏اليقين بالشك» باشد، حتى اگر علم بر طبق حالت سابقه هم داشته باشيد، فايده ندارد،براى اينكه اگر انسان علم به عدم حالت سابقه و بقاى حالت سابقه داشته باشد، معنا نداردكه اينجا استصحاب پياده شود و عنوان استصحاب تحقق پيدا كند، اين طورى كه شمامرحوم آخوند مى‏فرماييد، امر ما داير بين دو يقين است: يكى يقين به خلاف، يكى يقين‏به وفاق، آيا اين مصداق «لاتنقض اليقين بالشك» است؟ شبهه مصداقيه معنايش اين‏است كه يك طرفش نقض اليقين بالشك باشد كه مجراى استصحاب است، و يك طرفش‏نقض اليقين بالشك نباشد كه مجراى استصحاب نيست، و اينجا هيچ طرفش «لاتنقض‏اليقين بالشك» نيست، براى اينكه يك طرف علم به وفاق است، و يك طرف علم به‏خلاف است، چطور شبهه مصداقيه «لا تنقض اليقين بالشك» است؟
    (سؤال ... و پاسخ استاد): بيان ايشان اين است كه اگر حساب نبود كه مسأله احرازاتصال زمان شك به يقين نبود. اگر كريت روز يكشنبه واقع شده باشد قطعا حالت سابقه‏منتقض است، و اگر روز دوشنبه واقع شد و ملاقات روز يكشنبه، قطعا منتقض نشده‏است، پس در حقيقت طبق بيان شما مرحوم آخوند، ما يقين داريم به اينكه اينجا«لاتنقض اليقين بالشك» نيست، نه شبهه مصداقيه «لاتنقض اليقين بالشك» است، شبهه‏مصداقيه معنايش اين است كه يك طرفش «نقض اليقين بالشك» باشد، در مجراى‏استصحاب، يك طرفش نقض اليقين بالشك نباشد، پس آن طرفى كه مجراى استصحاب‏است كدام است؟
    (سؤال ... و پاسخ استاد): ايشان مى‏فرمايد عمده اشكال مسأله اين است كه اگرملاقات روز يكشنبه باشد و كريت روز دوشنبه، اين عدم كريت روز شنبه فاصله زمانى‏پيدا نكرده است، خوب فاصله زمانى احتمالى يا فاصله زمانى قطعى؟ روى اين فرض‏مسأله قطعيت پيدا مى‏كند، يقين به بقا است، يك فرض يقين به بقا و يك فرض يقين به‏ارتفاع، غير از اين ما راهى نداريم.

    شك در مورد يقين در دو قضيه تعليقيه

    از اين جا به جواب اصلى مرحوم آخوند پى مى‏بريم، و آن اين است كه نفس وجوب‏اين دو يقين در دو قضيه تعليقيه براى ما شك آورده است، وجود دو يقين تعليقى براى ماشك مى‏آورد، شك محض، و وقتى اين شك محض كه متولد از دو يقين با حالت سابقه‏است را ملاحظه مى‏كنيم، مى‏بينيم كاملا «نقض اليقين بالشك» است.
    فرض كنيد كه دوست شما از تهران مى‏خواست به قم بيايد، پنج شش ساعت گذشت،به شما خبر دادند كه خداى نكرده در جاده ماشينى كه از تهران حركت كرد و آمد تصادف‏كرد و تمام مسافرينش كشته شدند، شما حساب مى‏كنيد، مى‏گوييد: اگر دوست من سواراين ماشين بوده و آمده است، قطعاً كشته شده است، و اگر سوار اين ماشين نشد و ازآمدن منصرف شد و يا با ماشين بعدى بود قطعا باقى است. الان كه شما روى دو قضيه‏تعليقيه يقين داريد، آيا اينجا مى‏توانيد استصحاب جارى كنيد يا نه؟ شما هشت ساعت‏پيش يقين داشتيد به اينكه دوست شما سالم است، حالا شك داريد كه سلامت دارد ياندارد، چه چيزى مانع مى‏شود از اينكه شما استصحاب بقاى دوست شما را جارى كنيد،اين جا بين زمان يقين و شك شما چه فاصله‏اى افتاده كه مانع از جريان استصحاب‏بشود؟ كسى نمى‏تواند بگويد: اينجا ما يقين داريم كه اگر برادر من در ماشين بود، قطعاًتلف شده بود، اين يقين يك طرفه است، يك يقينى هم داريد كه اگر سوار نشده است،قطعا باقى است، اين دو تا يقين كه كنار هم قرار مى‏گيرد براى شما حالت شك ايجادمى‏كند، كه آيا سوار شد يا نه؟ آيا كشته شد يا نه؟ در نتيجه آيا باقى است يا نه؟
    شما هشت ساعت پيش يقين به وجود اين داشتيد، الان هم شك در بقاى اين داريد،در حالى كه يقين داريد كه «لو كان فى الماشين» قطعا كشته شده بود، اما اين سبب‏نمى‏شود كه به استصحاب لطمه‏اى وارد بيايد، تمام شكهايى كه براى انسان پيدا مى‏شودمعمولا از همين راهها پيدا مى‏شود، انسان دو قضيه تعليقيه متيقنه را كنار هم مى‏گذارد،ولى چون موضوع اين قضيه تعليقيه براى او روشن نيست حالت شك براى او پيش‏مى‏آيد كه بالاخره آيا نتيجه آن است كه در آن قضيه است يا نتيجه آن است كه در اين‏قضيه است؟ عدم كريت در روز شنبه بوده است، در روز يكشنبه و دوشنبه هم مجموعاًعلم به حدوث ملاقات و كريت پيدا كرديد، لكن اين دو علم براى شما اين شك رابوجود آورده است، كه آيا در زمان ملاقات، كريت تحقق داشت يا نه؟ عدم كريت الى‏زمان الملاقات را استصحاب مى‏كنيد.
    چه مانعى از اين استصحاب وجود دارد؟ و چه چيزى مى‏تواند رادع از اين‏استصحاب بشود؟ يقين به اينكه اگر ملاقات در روز دوشنبه واقع شد، پس كريت در روزشنبه بوده است، پس آن حالت منتقض شده است، اينها همه قضاياى تعليقى است، و اين‏قضيه تعليقى خودش منشأ شك است، شك كه پيدا شد موضوع براى استصحاب تحقق‏پيدا مى‏كند، پس خلاصه اين اشكالى كه به ذهن من مى‏آيد نسبت به بيان مرحوم آخونداين بود كه شما شبهه مصداقيه «لاتنقض اليقين بالشك»

    تمرينات

    نظر مرحوم آخوند(ره) در مورد ترديد در زمان شك به زمان يقين چيست
    مورد جريان استصحاب عدم با فرض عدم مانع را بيان كنيد
    اشكال استاد به مرحوم آخوند(ره) در جريان استصحاب عدم چيست
    دوران امر ميان دو يقين را توضيح دهيد
    شك در مورد يقين در دو قضيه تعليقيه، چه آثارى دارد