چهارشنبه 6 تير 1403 - 17 ذيحجه 1445 - 26 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
1134 جلسه
تدریس استاد
متن
40 1134 جلسه 1134
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
نظر مرحوم آخوند(ره) در مورد ترديد در زمان شك به زمان يقين
بعد از آنكه آن دو مقدمه براى كلام مرحوم آخوند روشن شد، كه يكى اين بود: دراستصحاب بايد زمان شك به زمان يقين اتصال داشته باشد، و الا شك در بقا صدقنمىكند، و به تعبير ديگر «نقض اليقين بالشك» صدق نمىكند. و مقدمه دوم اين بود: درشبهات مصداقيه هر دليلى به خود آن دليل نمىشود تمسك كرد، مثلاً در شبهه مصداقيه«اكرم العلماء» نمىشود به «اكرم العلماء» تمسك كرد، در شبهه مصداقيه «لاتشربالخمر» نمىشود به «لاتشرب الخمر» كسى تمسك كند. «لاتنقض اليقين بالشك» هم ازاين قاعده و قانون مستثنا نيست، اگر يك جا شبهه مصداقيه پيدا كرد، جايى ما نفهميديمكه «نقض اليقين بالشك» هست، يا نقض اليقين بالشك نيست، و به تعبير مرحوم آخوندنفهميديم كه زمان شك به زمان يقين اتصال دارد، يا زمان شك به زمان يقين اتصالندارد، اگر جايى اين معنا مشتبه شد ديگر ما نمىتوانيم به «لاتنقض اليقين بالشك»تمسك كنيم.
ادعاى مرحوم آخوند در مانحن فيه، بعد از آنكه اين دو مقدمه اما اينجا اين اشكال را ندارد حالت سابقه عدم به نحو مفاد ليس تامه كاملا تحققدارد، اما مىفرمايند: عدم جريان استصحاب روى همان حساب است، كه ما اگر بخواهيماينجا استصحاب را جارى كنيم، نمىدانيم اين استصحاب «نقض اليقين بالشك» هست يانه؟ نمىدانيم كه مصداق «لاتنقض اليقين بالشك» هست يا نه؟ براى اينكه نمىدانيم كهزمان شك به زمان يقين اتصال دارد يا اتصال ندارد؟ و به تعبير ايشان ما احراز اتصالنكرديم، چرا؟
خلاصه بيان ايشان با توضيحى كه من عرض مىكنم اين است كه ما اول يكى ازمثالهايى را كه ديروز براى اين مسأله ذكر كرديم، در اينجا پياده كنيم، ببينيم كه بيان مرحومآخوند چطور در اينجا انطباق مىكند؟ در همان مثال كريت و ملاقات، فرض كنيم كهروز شنبه كه اولين روز هفته است، نه كريت بود و نه ملاقات، آب قليل در اين حوضوجود داشت، و نجسى هم با آن ملاقات نكرده بود، روز شنبه اين مائى را كه ما داشتيم،وضعش از نظر ما به اين صورت مشخص بود، كه «لم يكن كراً» و در عين حال ملاقاتىهم با نجاست نكرده بود، يك آب قليلِ طاهرِ «غير ملاقى للنجاسة» بود.
پس وضع آب در روز شنبه براى ما روشن است. از نظر كريت، عدم كريت است، ازنظر ملاقات هم عدم الملاقات است، روز شنبه در حالت اين ماء به لحاظ عدم هر دوحادث، يك حالت سابقه متيقنه به لا ترديد است. كريت نبود، ملاقات هم نبود بلا اشكال.روز يكشنبه شد، روز يكشنبه ما يقين پيدا كرديم به اينكه يكى از اين دو عنوان به نامكريت يا ملاقات تحقق پيدا كرد، يك حادث جديدى به نام كريت يا ملاقات، منتها براىما مبهم بود، روز دوشنبه آمد، روز دوشنبه يقين كرديم كه آن حادث مردد، آن كه ديروزتحقق پيدا نكرد، امروز تحقق پيدا كرد، اگر حادث ديروز كريت بود، امروز ملاقاتتحقق پيدا كرد، اگر حادث ديروز ملاقات بود امروز كريت تحقق پيدا كرد.
پس در حقيقت روز شنبه به طور قطع و يقين نه كريت بود و نه ملاقات، روز يكشنبهاحد الحادثين به طور اجمال قطعاً تحقق پيدا كرد، و روز دوشنبه حادث دوم تحقق پيداكرد، ما شك مىكنيم كه آيا ملاقات روز يكشنبه بود تا ملاقات مؤثر در نجاست اين آببشود، و كريت روز دوشنبه يا كريت روز يكشنبه بود و ملاقات روز دوشنبه، و در نتيجهاين ملاقات نتوانست هيچ نقشى داشته باشد، براى اينكه اين ملاقات در زمانى واقع شدكه اين آب، آب كر بود، و آب كر معتصم است، و به ملاقات منفعل نمىشود. آن نكتهديروز هم مورد نظر است كه اين جا يكى از دو عدمها اثر دارد، عدم كريت در زمانملاقات، اگر در زمان ملاقات آب كريت نداشته باشد، اين اثرش انفعال است، اثرشنجاست است، اما اثر عدم ملاقات در حال كريت بار نمىشود، در حال كريت ملاقاتباشد يا نباشد «لا يترتب عليه اثر».
مرحوم آخوند مىفرمايند: روز شنبهاى كه براى شما عدم كريت متيقن بود، و حالتسابقه متيقنه داشت، يك وقت شما اين عدم كريت را به لحاظ نفس روز يكشنبه ملاحظهمىكنيد، و به لحاظ نفس روز دوشنبه تا آن زمانى كه يقين براى شما پيدا نشده است، اگربه لحاظ زمان بسنجيد، و با عمود زمان مقايسه كنيد، و پاى حادث ديگر را در مسأله دروسط نياوريد، شما باشيد و نفس اين مسأله، بگوييد: من روز شنبه يقين داشتم كه «هذاالماء لم يكن كراً»، روز يكشنبه شك دارم كه اين ماء كريت داشت يا نه؟ اگر اين جورىمسأله را بررسى كنيد، ايشان مىگويند: چه مانعى دارد كه ما استصحاب را جارى كنيم؟لكن شما به لحاظ اجزاى زمان مسأله را بررسى كرديد، يعنى به لحاظ شنبه و يكشنبهمسأله را بررسى كرديد، اگر از شما بپرسند كه شنبه اين ماء چه حالتى داشت؟ مىگوييد:«عدم الكريت». يكشنبه اين ماء چه حالتى داشت، مىگوييد: مشكوك است، كه آيا كريتحادث شد يا حادث نشد، اگر كريت حادث شده باشد اين حالت سابقه از بين رفته است،اگر كريت حادث نشده باشد اين حالت سر جاى خودش محفوظ است.
پس اگر مسأله را در مقايسه با زمان بررسى كنيد، در مقايسه به يكشنبه بررسى كنيد،استصحاب عدم كريت هيچ مانعى ندارد، اما فرض اين است كه ما به عدم كريت كارىنداريم، آنچه كه ما در اينجا دچار آن هستيم عدم كريت در زمان ملاقات است، آنچه كهموضوع براى اثر است، و اثر آن هم انفعال است، عدم كريت در زمان ملاقات است، والا اگر آب كر هم نباشد، صد سال هم به حال خودش باقى باشد بدون اين كه مسألهاى دركار باشد، ربطى به اين معنايى كه ما در آن هستيم، ندارد، پس موضوعِ اثر، عدم كريت درزمان ملاقات است.
از اين جا معلوم مىشود كه ما مسأله را در رابطه با زمان نبايد بسنجيم، ما بايد «عدمالكرية» را در رابطه با ملاقات بسنجيم. حالا كه مىخواهيد در رابطه با ملاقات بسنجيد،اگر ملاقات روز دوشنبه واقع شده باشد، زمان شك و يقين اين عدم كريت متصل به هماست، يعنى آب در روز شنبه «لم يكن كراً»، در روز يكنشبه «لم يكن كراً»، رسيد به زمانىكه ملاقات تحقق پيدا كرد، اگر ملاقات در روز دوشنبه واقع شده باشد، اين «عدم الكرية»مثل ماشين سريع السيرى كه هيچ حاجب و رادعى ندارد، خودش را به زمان ملاقاتمىرساند، اما اين يك فرض قصه است، اين يك بُعد قصه است.
آن طرفش را اگر ما فرض كرديم، اگر ملاقات در روز يكشنبه واقع شده باشد، شماالان كه مىخواهيد عدم كريت روز شنبه را تا بعد از روز يكشنبه بكشانيد، روز يكشنبهملاقات تحقق پيدا كرده است، «نقض اليقين باليقين» شده است، بين شك و يقين انفصالپيدا كرده است. پس قضيه دو بُعد پيدا مىكند: يك بُعدش بين زمان شك و يقين حالتانفصال تحقق دارد، و يك بعدش بين زمان شك و يقين حالت انفصال تحقق ندارد،وقتى كه دو بُعد پيدا كرد، مانع از جريان استصحاب است. براى اينكه در استصحاب بايدشما احراز كنيد كه به هيچ نحوى بين زمان شك و يقين انفصال پيدا نشده است. من اولظهر يقين داشتم كه عباى من نجس است، الان هم شك دارم كه نجس است يا نه؟ بين آنمتيقن و اين مشكوك قطعاً هيچ انفصالى در كار نبوده است
پس مسأله اين است كه مرحوم آخوند مىفرمايند: مانعى از استصحاب عدم كريتدر صورتى كه با اجزاى زمان ملاحظه شود، وجود ندارد. يعنى روز يكشنبه را شما بما انّهروز يكشنبه در نظر بگيريد، اين روز يكشنبه متصل به روز شنبه است، روز شنبه حالتسابقه متيقنه، روز يكشنبه حالت مشكوكه، اتصال زمان شك و يقين، استصحاب عدمكريت هيچ مانعى ندارد. اما بحث ما اين نيست، بحث ما موضوع اثر نبودن يك حادثدر زمان حادث ديگر است، اين دخالت در موضوعيتِ اثر دارد، «عدم الكرية فى زمنالملاقاة»، اين موضوع اثر است، اقتضا مىكند كه مسأله عدم كريت را در رابطه با ملاقاتبسنجيم، وقتى كه در رابطه با ملاقات مىسنجيم، مىبينيم متأسفانه ملاقات يك احتمالشاين است كه روز دوشنبه واقع شده باشد، و در نتيجه اين «عدم الكرية» ادامه پيدا مىكند،يعنى روز شنبه، عدم كريت ادامه پيدا مىكند، (اگر در آن مثال اينجورى تعبير كردم پس چون عدم الكرية در رابطه با ملاقات حساب مىشود، و ملاقات دو بُعد دارد:يك بعدش روز يك شنبه است كه معنايش اين است كه كريت روز دوشنبه واقع شدهاست و اين اتصال عدم كريت در روز يكشنبه محفوظ است، اما يك بعدش هم اين استكه ملاقات در روز دوشنبه، و كريت در روز يكشنبه واقع شده باشند، اگر كريت در روزيكشنبه واقع شد، ديگر اتصال زمان شك به يقين نمىتوان مطرح باشد.
مورد جريان استصحاب عدم با فرض عدم مانع
پس بيان مرحوم آخوند به اين صورت روشن مىشود، كه ايشان مىفرمايداستصحاب عدم به لحاظ نفس زمان «لامانع منه»، اما «بلحاظ المقايسة مع الحادث الاخر»چون حادث آخر دو بعد دارد، و دو احتمال دارد: در يك احتمال زمان شك به يقينمتصل است، در يك احتمال زمان شك به يقين متصل نيست، در نتيجه شما شك داريد،مجموعاً الان لاتنقض مىتواند اينجا پياده شود يا نه؟ اگر بخواهيد بگوييد: بله، مىگوييممثل «لاتشرب الخمر» است، بايد احراز كرده باشيد كه اين مايع خارجى خمر است تا«لاتشرب» پياده شود، اينجا هم بايد احراز كرده باشيد كه اين نقض اليقين بالشك است،يعنى زمان شك به يقين متصل است تا لاتنقض پياده شود، شما روى يك طرف مىبينيدمتصل است، و روى يك طرف متصل نيست، در مجموع احراز اتصال نكرديد،نمىتوانيد قسم بخوريد كه اينجا زمان شك به يقين متصل است و «لاتنقض اليقينبالشك» قابل پياده شدن است. پس جايز نيست كه استصحاب جريان پيدا كند.
اشكال استاد به مرحوم آخوند(ره) در جريان استصحاب عدم
ما دو اشكال داريم: - اشكالى كه نديدهام كسى به اين صورت اشكال كند، به خلافاشكال دومى كه كثيرى از محققين اشكال كردهاند - اشكال اوّلى كه به نظرم آمده، ايناست كه در شبهات مصداقيه مسأله به اين صورت است، كه انسان وقتى كه دو احتمالمىدهد: يك احتمال مطابق با عنوان دليل، يك احتمال هم مخالف با عنوان دليل، يعنىوقتى كه مولا مىگويد: «اكرم العالم»، شما شك داريد كه زيد عالم هست يا نه؟ مىگوييد:«يحتمل ان يكون عالماً» كه اگر عالم شد همين عنوان دليل است و «يحتمل ان لايكونعالماً»، پس معناى شبهه مصداقيه چيست؟ اين است كه يك طرفش به دليل مىخورد ويك طرفش خارج از دليل است، اين مايع اگر خمر باشد، به «لاتشرب الخمر» مىخورد واگر خمر نباشد به «لاتشرب الخمر» ربطى ندارد، معناى شبهه مصداقيه چنين چيزى است.
در «لاتنقض اليقين بالشك» اگر ما بخواهيم شبهه مصداقيه آن طرف ديگر؛ اگر ملاقات روز يكشنبه واقع شده باشد، كريت روز دوشنبه واقعشده باشد، اسمش نقض اليقين بالشك است؟ يا نقض اليقين اصلا نقض نيست، اين يقينادامه پيدا كرده است، براى اينكه اگر ملاقات روز يكشنبه است، شما يقين داريد كه روزيكشنبه كريت نبوده است، نه اينكه شك داريد در اينكه كريت بود يا نبود؟ به عبارتروشنتر هر دو طرف قصه يقين است، يكى يقين به خلاف است، يكى يقين به وفاقاست، اگر ملاقات روز يك شنبه واقع شده باشد شما يقيناً مىدانيد كه در حال ملاقاتكريت نبوده است، و اگر روز دوشنبه واقع شده باشد، يقيناً خلافش را مىدانيد.
دوران امر ميان دو يقين
پس امر شما داير بين دو يقين است: يكى يقين به وفاق، يكى يقين به خلاف، اگر امرما داير بين دو يقين است، پس چطور شبهه مصداقيه نقض اليقين بالشك است؟ براىاينكه شبهه مصداقيه معنايش اين است كه يك طرفش نقض اليقين بالشك باشد، نه اينكهيك طرفش موافق باشد، عنوان موافق يك حرف است، عنوان نقض اليقين بالشك يكعنوان ديگر است، و من معتقد هستم مهمترين خلط مرحوم آخوند همين جا است، كهشما بعد مىخواهيد شبهه مصداقيه عرض كرديم كه شبهه مصداقيه يك طرف خمر است، اين به «لاتشرب الخمر»مىخورد، يك طرف هم خمر نيست و خارج از «لاتشرب الخمر» است، اينجا اگربخواهد يك طرفش به «لاتنقض اليقين بالشك» بخورد، معنايش اين است كه «نقضاليقين بالشك» باشد، حتى اگر علم بر طبق حالت سابقه هم داشته باشيد، فايده ندارد،براى اينكه اگر انسان علم به عدم حالت سابقه و بقاى حالت سابقه داشته باشد، معنا نداردكه اينجا استصحاب پياده شود و عنوان استصحاب تحقق پيدا كند، اين طورى كه شمامرحوم آخوند مىفرماييد، امر ما داير بين دو يقين است: يكى يقين به خلاف، يكى يقينبه وفاق، آيا اين مصداق «لاتنقض اليقين بالشك» است؟ شبهه مصداقيه معنايش ايناست كه يك طرفش نقض اليقين بالشك باشد كه مجراى استصحاب است، و يك طرفشنقض اليقين بالشك نباشد كه مجراى استصحاب نيست، و اينجا هيچ طرفش «لاتنقضاليقين بالشك» نيست، براى اينكه يك طرف علم به وفاق است، و يك طرف علم بهخلاف است، چطور شبهه مصداقيه «لا تنقض اليقين بالشك» است؟
(سؤال ... و پاسخ استاد): بيان ايشان اين است كه اگر حساب نبود كه مسأله احرازاتصال زمان شك به يقين نبود. اگر كريت روز يكشنبه واقع شده باشد قطعا حالت سابقهمنتقض است، و اگر روز دوشنبه واقع شد و ملاقات روز يكشنبه، قطعا منتقض نشدهاست، پس در حقيقت طبق بيان شما مرحوم آخوند، ما يقين داريم به اينكه اينجا«لاتنقض اليقين بالشك» نيست، نه شبهه مصداقيه «لاتنقض اليقين بالشك» است، شبههمصداقيه معنايش اين است كه يك طرفش «نقض اليقين بالشك» باشد، در مجراىاستصحاب، يك طرفش نقض اليقين بالشك نباشد، پس آن طرفى كه مجراى استصحاباست كدام است؟
(سؤال ... و پاسخ استاد): ايشان مىفرمايد عمده اشكال مسأله اين است كه اگرملاقات روز يكشنبه باشد و كريت روز دوشنبه، اين عدم كريت روز شنبه فاصله زمانىپيدا نكرده است، خوب فاصله زمانى احتمالى يا فاصله زمانى قطعى؟ روى اين فرضمسأله قطعيت پيدا مىكند، يقين به بقا است، يك فرض يقين به بقا و يك فرض يقين بهارتفاع، غير از اين ما راهى نداريم.
شك در مورد يقين در دو قضيه تعليقيه
از اين جا به جواب اصلى مرحوم آخوند پى مىبريم، و آن اين است كه نفس وجوباين دو يقين در دو قضيه تعليقيه براى ما شك آورده است، وجود دو يقين تعليقى براى ماشك مىآورد، شك محض، و وقتى اين شك محض كه متولد از دو يقين با حالت سابقهاست را ملاحظه مىكنيم، مىبينيم كاملا «نقض اليقين بالشك» است.
فرض كنيد كه دوست شما از تهران مىخواست به قم بيايد، پنج شش ساعت گذشت،به شما خبر دادند كه خداى نكرده در جاده ماشينى كه از تهران حركت كرد و آمد تصادفكرد و تمام مسافرينش كشته شدند، شما حساب مىكنيد، مىگوييد: اگر دوست من سواراين ماشين بوده و آمده است، قطعاً كشته شده است، و اگر سوار اين ماشين نشد و ازآمدن منصرف شد و يا با ماشين بعدى بود قطعا باقى است. الان كه شما روى دو قضيهتعليقيه يقين داريد، آيا اينجا مىتوانيد استصحاب جارى كنيد يا نه؟ شما هشت ساعتپيش يقين داشتيد به اينكه دوست شما سالم است، حالا شك داريد كه سلامت دارد ياندارد، چه چيزى مانع مىشود از اينكه شما استصحاب بقاى دوست شما را جارى كنيد،اين جا بين زمان يقين و شك شما چه فاصلهاى افتاده كه مانع از جريان استصحاببشود؟ كسى نمىتواند بگويد: اينجا ما يقين داريم كه اگر برادر من در ماشين بود، قطعاًتلف شده بود، اين يقين يك طرفه است، يك يقينى هم داريد كه اگر سوار نشده است،قطعا باقى است، اين دو تا يقين كه كنار هم قرار مىگيرد براى شما حالت شك ايجادمىكند، كه آيا سوار شد يا نه؟ آيا كشته شد يا نه؟ در نتيجه آيا باقى است يا نه؟
شما هشت ساعت پيش يقين به وجود اين داشتيد، الان هم شك در بقاى اين داريد،در حالى كه يقين داريد كه «لو كان فى الماشين» قطعا كشته شده بود، اما اين سببنمىشود كه به استصحاب لطمهاى وارد بيايد، تمام شكهايى كه براى انسان پيدا مىشودمعمولا از همين راهها پيدا مىشود، انسان دو قضيه تعليقيه متيقنه را كنار هم مىگذارد،ولى چون موضوع اين قضيه تعليقيه براى او روشن نيست حالت شك براى او پيشمىآيد كه بالاخره آيا نتيجه آن است كه در آن قضيه است يا نتيجه آن است كه در اينقضيه است؟ عدم كريت در روز شنبه بوده است، در روز يكشنبه و دوشنبه هم مجموعاًعلم به حدوث ملاقات و كريت پيدا كرديد، لكن اين دو علم براى شما اين شك رابوجود آورده است، كه آيا در زمان ملاقات، كريت تحقق داشت يا نه؟ عدم كريت الىزمان الملاقات را استصحاب مىكنيد.
چه مانعى از اين استصحاب وجود دارد؟ و چه چيزى مىتواند رادع از ايناستصحاب بشود؟ يقين به اينكه اگر ملاقات در روز دوشنبه واقع شد، پس كريت در روزشنبه بوده است، پس آن حالت منتقض شده است، اينها همه قضاياى تعليقى است، و اينقضيه تعليقى خودش منشأ شك است، شك كه پيدا شد موضوع براى استصحاب تحققپيدا مىكند، پس خلاصه اين اشكالى كه به ذهن من مىآيد نسبت به بيان مرحوم آخونداين بود كه شما شبهه مصداقيه «لاتنقض اليقين بالشك»
تمرينات
نظر مرحوم آخوند(ره) در مورد ترديد در زمان شك به زمان يقين چيست
مورد جريان استصحاب عدم با فرض عدم مانع را بيان كنيد
اشكال استاد به مرحوم آخوند(ره) در جريان استصحاب عدم چيست
دوران امر ميان دو يقين را توضيح دهيد
شك در مورد يقين در دو قضيه تعليقيه، چه آثارى دارد
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...