• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •   خلاصه

  • خلاصة درس613 :
    موضوع: تقدم و تأخر در اسلام زوجين
    1.روايتي صحيح السند مي گويد اگر زوجين قبل از دخول مسلمان شوند عقد باقي است . و اين هم با تقارن اسلام و هم با تقدم و تأخر اسلام زوجين مناسب است پس فتواي صاحب جواهر در مورد تقارن مشکل است اما بعد از دخول اگر احتمال اقتران در بين نباشد عقد باطل است اما اگر اين احتمال باشد واصل سببي براي اثبات عدم اقتران نباشد نوبت به اصل مسببي استصحاب مي رسد.
    2.فروض مسأله: تاريخ اسلام يکي معلوم است ديگري هم يا اسلامش مقدم بوده که عقد باطل است يا مقارن که عقد صحيح است در اينجا اگر به اصل مثبت بوديم يا در واسطه خفي استصحاب جاري مي کرديم مي توان عدم اسلام مثلا زوج را تا زمان تقارن استصحاب کنيم و قائل به صحت عقد شويم و اگر دو مبني را قول نداشتيم نوبت به اصل مسببي مي رسد که آن هم اثبات صحت عقد مي کند . فرض ديگر: هر دو مجهولي التاريخ باشند و اسلام هر کدام يا مقدم يا موخر و يا مقارن باشد . در اينجا طبق مبناي مرحوم نائيني چون استصحاب عدم تقدم و تقارن در طرف زوج و زوجه که مقتضي بطلان است خلاف واقع است هيچکدام و اجاري نکرده سراغ اصل مسببي مي رويم. ولي طبق مبناي ما جايي که مخالفت قطعي لازم نيايد هر دو استصحاب را جاري کرده حکم به بطلان مي کنيم.
    فرض ديگر: اسلام احدهما ثنائي الاحتمال و اسلام ديگر ثلاثي الاحتمال باشد در مورد اول استصحاب بقاء کفر جاري نمي شود اما در مورد دومي تابعه از اسلام اولي استصحاب بقاء کفر را جاري مي کنيم در نتيجه عقد باطل مي شود. والسلام
  •  متن
  • روايتى هست كه فراموش كرديم بخوانيم(1) كه مى گويد اگر زوج و زوجه نصرانى بودند و هر دو قبل از دخول مسلمان شدند نكاح آنها باقى است با اينكه فرض شده كه خمر و خنزير و امثال اين امور كه شرعاً ماليت ندارند به عنوان مهريه قرار داده شده است.
    اين روايت براى ردّ مطلبى كه صاحب جواهر رحمه ا.
    فرموده كه متصل مى شودبه آخر شهادتين كافى است، چون روايت گفته طرفين مسلمان شده اند و ندارد كه كداميك زودتر مسلمان شده و هر دو محتمل است، البته نوعاً قريب به هم مسلمان مى شوند نه با فاصله هاى خيلى زياد تا بگوييم حتى اتصال عرفى لازم نيست.
    2) شك در تقدم و تأخر اسلام زوجين صاحب جواهر در مورد شك در تقدم و تأخر فروضى را مطرح مى كند.
    ايشان
    مى فرمايد: گاهى احتمال اقتران اسلام زوجين در كار نيست - چه اقتران حقيقى و چه عرفى - در اين حالت شكى در بطلان و انفساخ عقد نيست.
    و گاهى احتمال اقتران اسلامين وجود دارد در اين حالت جماعتى گفته اند نكاح باطل نمى شود.
    مستنداينها استصحاب حالت سابقه است چون شك در بقاء زوجيت داريم و آن را استصحاب مى كنيم.
    اين استدلال بسيار ضعيف است چون استصحاب مذكور اصل مسبّبى است و با وجود اصل سببى كه اثبات عدم اقتران مى كند اصل مسببى جارى نمى شود.
    بلكه طبق نظر مشهور اگر اصل سببى اثبات اقتران هم بكند، اصل مسبّبى جارى نمى شود، هر چند به عقيده ما اگر مفاد اصل سببى موافق با اصل مسببى باشد.
    هر دو جارى مى شوند.
    بنابراين بايد درمورد اصل سببى در اينجا بحث كنيم.
    3) فروض مسأله: يك فرض اين است كه اسلام زن و شوهر ثنايى الاحتمال است نه ثلاثى الاحتمال، يعنى فقط دو احتمال در كار است مثلاً در مورد شوهر احتمال مى دهيم اسلامش يا مقدّم باشد يا مقارن اما احتمال تأخر نمى دهيم طبعاً در مورد زن احتمال تقدم نمى دهيم و فقط احتمال تقارن يا تأخر در كار است.
    در اين فرض، يك حالت اين است كه تاريخ اسلام يكى از آنها معلوم است.
    مثلاً مى دانيم زن در چه روز و چه ساعتى مسلمان شده اما احتمال مى دهيم اسلام مرد مقدم يا مقارن باشد.
    اگر در واقع مقدم باشد عقد باطل است و اگر مقارن باشد عقد صحيح است.
    در اينجا ممكن است بگوييم استصحاب عدم اسلام زوج مى كنيم تا زمان اسلام زوجة و طبق نظر كسانى كه اصل مثبت را حجّت مى دانند و لوازم را اثبات مى كنند مى توان تقارن را اثبات كرد.
    چون تأخر بالوجدان منتفى است و تقدم هم با استصحاب نفى مى شود و لازمه اين مطلب تقارن است.
    پس عقد تصحيح خواهد شد.
    همچنين اگر از باب خفاء واسطه در نزد عرف، استصحاب فوق را صحيح بدانيم مى توانيم
    صحت نكاح را نتيجه بگيريم.
    ولى آقايان متأخرين نه اصل مثبت را حجت مى دانند و نه از باب خفاء واسطه چنين استصحابهايى را تصحيح مى كنند لذا مى گويند نمى توانيم تقارن را اثبات كنيم.
    در آن طرف مقابل هم كه معلوم التاريخ است (اسلام زن در مثال) اصل جارى نمى شود.
    چون استصحاب در جايى جارى مى شود كه شك در طول و قصر يك شى ء باشد اما چيزى كه زمانش مشخص است و بالمقايسه با شى ء ديگرى بالعرض مشكوك مى شود استصحاب در آن جارى نيست.
    بنابراين با توجه به اينكه نه تقارن را مى توانيم اثبات كنيم و نه عدم تقارن را نوبت به اصل مسبّبى مى رسد كه آن هم اثبات صحت عقد مى كرد.
    فرض ديگر اين است كه اسلام زن و شوهر ثلاثى الاحتمال باشد (يا يكى ثلاثى الاحتمال باشد و ديگرى ثنايى الاحتمال) يعنى هم احتمال تقدم، هم احتمال تقارن و هم احمتال تأخر در كار باشد، در اين فرض يك حالت اين است كه هر دو مجهولى التاريخ باشند، اينجا مبانى آقايان مختلف است.
    طبق نظر مرحوم نائينى و بعضى ديگر هر چند استصحاب عدم تقدم و عدم تقارن فى حد نفسه هم در طرف اسلام زوج جارى مى شود و مقتضى بطلان است و هم در طرف اسلام زوجه و آن هم مقتضى بطلان است ولى ما علم داريم كه يكى از اينها بر خلاف واقع است لذا هيچكدام جارى نمى شود هر چند ترخيص در مخالفت قطعيه لازم نيايد.
    بنابراين بايد سراغ اصل مسبّبى برويم.
    اما طبق مبناى ديگرى كه ما هم به آن معتقديم در جايى كه ترخيص در مخالفت قطعيه لازم نيايد مانعى ندارد كه هر دو استصحاب كه حكم به بطلان مى كنند جارى شوند و در ما نحن فيه فرض اين است كه علم به تقارن نداريم تا صحت قطعى باشد، بلكه احتمال بطلان مى دهيم لذا با اجراى دو استصحاب و حكم بطلان عقد، مخالفت قطعيه لازم نمى آيد و به اين ترتيب، نوبت به استصحاب مسبّبى هم نمى رسد.

    يك فرض ديگر هم اين است كه شك در يك طرف ثنايى الاحتمال و در طرف ديگر ثلاثى الاحتمال باشد مثلاً در زلزله كسى را از زير آوار بيرون آورده اند كه يقيناً در فلان تاريخ و فلان ساعت مرده بوده و احتمال تأخر موتش را نمى دهيم اما احتمال تقدم موت مى دهيم لذا ثنايى الاحتمال است اما شخص ديگرى را روز بعد از زير آوار خارج كرده اند كه سه احتمال در او هست.
    يا موتش مقدم بوده بر اوّلى يا مقارن و يا مؤخّر، در اينجا ممكن است در مجهول التاريخ استصحاب حيات را جارى كنيم تا زمانى كه ديگرى يقيناً مرده است اما در مورد ديگرى كه احتمال تأخر نمى دهيم بگوييم استصحاب حيات جارى نيست.
    در ما نحن فيه هم مى توانيم همين مطلب را پياده كنيم و بگوييم اگر اسلام احدهما ثنايى الاحتمال است و اسلام ديگرى ثلاثى الاحتمال، در مورد اولى استصحاب بقاء كفر جارى نمى شود، اما در مورد دومى استصحاب بقاء كفر جارى مى شود تا بعد از زمان اسلام اوّلى و در نتيجه، حكم به نفى اسلام احدهما در زمان اسلام ديگرى مى شود كه منشأ بطلان عقد مى شود و اين اصل سببى بر اصل مسبّبى بقاء زوجيت، حاكم است.
    والسلام

    1) - سند روايت را ما تصحيح كرديم(استاد مدظله).

  •   پرسش و پاسخ
  • -شماره613:



    1-صاحب جواهر فرموده: اگر زوج و زوجه هر دو کافر بودند و دفعه مسلمان شدند به اينکه آخر شهادتين آنها مقارن باشد نکاح آنها باقي است و فسخ نمي شود آيا عقلي و دقي در صدق تقارن معتبر است يا نه؟


    ج- با توجه به روايت زراره که به نظر استاد دام ظله صحيحه است و در آن قيد نشده که اسلام آنها دفعه باشد مقارنت عقلي در صدق تقارن معتبر نيست لکن چون نوعا زن و شوهر قريب به هم مسلمان مي شوند نميتوان گفت : مقارنت عرضي هم لازم نيست.


    2-در موارد شک در تقدم و تأخر اسلام زوجين ديدگاه صاحب جواهر قده چيست؟


    ايشان مي فرمايد: اگر احتمال اقتران اسلام زوجين داده نشود در اين حالت عقد باطل است . اما اگر احتمال اقتران داده شود جماعتي گفته اند : نکاح باطل نيست. مستند اين جماعت ، استصحاب بقاء زوجيت است.


    3-مناقشه استاد دام ظله در اين استدلال چيست؟


    مناقشهء اين استدلال اين است که شک در بقاء زوجيت مسبب از شک در تقدم و تأخر اسلام زوجين است . و با وجود اصل سببي که اثبات عدم اقتران کند اصل مسببي جاري نمي شود. بلکه طبق نظر مشهور اگر اصل سببي اثبات اقتران هم نکند ، اصل مسببي جاري نمي شود. هر چند بنابر نظر استاد دام ظله اگر مفاد اصل سببي موافق با اصل مسبببي باشد هر دو جاري مي شوند. بنابراين بايدديد، در چه مواردي اصل سببي جاري است و در چه مواردي جاري نيست.


    4-در فرض ثنائي الاحتمال حکم مسئله چيست؟


    اگر در مورد يکي از زوجين (مثلا شوهر) احتمال تقدم يا تقارن مي دهيم اما احتمال تأخر نميدهيم بنابراين در مورد زن احتمال تقدم نمي دهيم بلکه فقط احتمال تقارن يا تأخر مي دهيم . اگر تاريخ اسلام يکي مثلا زن معلوم باشد و احتمال تقدم يا تقارن اسلام مرد را مي دهيم . اگر اسلام مرد واقعا مقد مباشد عقد باطل است و اگر مقارن باشد ، عقد صحيح است. در اين فرض ممکن است استصحاب عدم اسلام زوج( مجهول التاريخ)تا زمان اسلام زوجه را بکنيم و بنابر حجت اصل مثبت يا بنابر حجيت اصل در موارد خفاء واسطه در نظر عرف، تقارن رااثبات کنيم و در نتيجه حکم به صحت عقد کنيم. اما بنابر عدم حجيت اصل مثبت و عدم حجيت اصل در موارد خفاء واسطه (مبناي متأخرين ) اين اصل جاري نيست و اثبات تقارن نمي توان کرد در طرف معلوم التاريخ (اسلام زن در مثال) نيز که اصل جاري نيست بنابراين اصل در ناحيه اسلام و کفر( اصل سببي) در هيچيک از مجهول التاريخ و معلوم التاريخ جاري نيست و نوبت به جريان اصل در ناحيه مسبب(بقاء زوجيت) مي رسد و با آن اثبات صحت عقد ميتوان کرد.


    5-در فرض ثلاثي الاحتمال حکم مسئله چيست؟


    اگر هر دو مجهول التاريخ باشند طبق نظر مرحوم نائيني و مانند ايشان که استصحاب عدم تقدم و عدم تقارن در هر دو طرف (در طرف اسلام زوج هم در طرف اسلام زوجه) جاري است و مقتضي بطلان است ولي چون ما علم داريم که يکي از اين استصحابها خلاف واقع است هيچک جاري نمي شود هر چند ترخيص در مخالفت قطعيه لازم نيايد. از اينرو بايد سراغ اصل مسببي و استصحاب بقاء زوجيت برويم. اما طبق مبناي ديگر که استاد مدظله نيز آنرا پذيرفته اند هر دو استصحاب که مقتضي بطلان هستند جاري مي شوند و چون علم به مخالفت قطعيه پيش نمي آيد چون فرض ايناست که احتمال تقارن و بطلان مي دهيم از اينور هر دو اصل سببي جاري است و نوبت به اصل مسببي نمي رسد.


    6-اگر شک در يک طرف ثنائي الاحتمال و در طرف ديگر ثلاثي الاحتمال باشد حکم آن چيست؟


    در چنين فرضي، در ثنائي الاحتمال استصحاب بقاء کفر جاري نمي شود اما در ديگري استصحاب بقاء کفر تا بعد از اسلام اولي جاري مي شود که منشأ بطلان عقد است . واين اصل سببي بر اصل مسببي بقاء زوجيت حاکم است.


  •   خودآزمایی
  • 1 - حکم اسلام زوجين قبل از دخول را بيان فرمائيد؟ به چه دليل!
    2 - بيان استاد را در محل اجراي اصل مسببي توضيج دهيد.
    3 - حکم صورت ثنائي الاحتمال اسلام زوجين در فرض علم به تاريخ احدهما را بيان فرمائيد.
    4 - نظر مرحوم نائيني درباره احتمالات ثلاث در اسلام زوجين را تقرير فرمائيد.
    5 - نظر استاد را در باره احتمالات ثلاث در اسلام زوجين را بيان فرمائيد.
    6 - حکم عقد در صورت ثلاثي بودن يک طرف و ثنائي بودن احتمالات طرف ديگر چگونه است.
  •   تمرین
  • 1 - طبق آنچه در متن درس آمده است سه نمونه ديگر از موارد شک در تقدم و تأخر وارثين در باب نکاح را ذکر کنيد. و بگوييد اولا طبق قواعد حکم هر يک از فروض مسئله چيست؟ و ثانيا فقهي که بر خلاف قواعد حکم مسئله را روشن کرده باشد وجود دارد يا نه؟(مثل شک در تقدم عقدات وجد)
  •   طرح تحقیقاتی
  • 1 - در موارد تقدم و تأخر وارثين صور مختلف مسئله را بررسي کرده و بگوئيد در چه مواردي استصحاب عدم جاري است و در چه مواردي جاري نيست و در چه مواردي مسئله اختلافي است و منشأ اين اختلاف چيست و قول أقرب به واقع در موارد اختلافي کدام قول است ؟(1) تذکر: اين بحث در تنبيهات استصحاب از علم اصول آمده است.