• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 

7/7/82 دوشنبه

درس شماره (556) كتاب النكاح / سال ششم

بسم الله الرحمن الرحيم

وسيلة النجاة براى مسئله عموم منزلت در باب رضاع هشت صورت ذكر كرده است.
بعضى مانند ميرداماد قائل هستند كه اگر آن موضوعى كه در باب نسب موجب تحريم است، به طور مستقيم در اثر رضاع حاصل نشود و عنوان ملازم با موجب حرمت در باب نسب، به وسيله رضاع حاصل شود، براى نشر حرمت كافى است، و حتى رساله هاى عملى و توضيح المسائل نيز، به اين مناسبت فروعى ذكر كرده اند كه در بعضى از اين موارد مناسب اين است كه احتياط شود، گرچه عموم منزلت، قول ضعيفى است ولى احتياط در باب نكاح خوب است، منتها هر كسى به سليقه خود فروع خاصى ذكر كرده است.
01:20

من نمى دانم چرا در وسيله النجاة اين طور ذكر شده و چرا تحرير الوسيله بعضى از عبارت هاى وسيله را كه مناسب بود تغيير داده شود، تغيير نداده است.
اشكال اول اينكه صاحب وسيله ابتدا چهار صورت، ذكر مى كند كه در مواردى است كه زن به خويشان خود شير مى دهد و در اثر آن بنابر عموم منزلت نشر حرمت مى شود، و بعد چهار صورت ديگر ذكر مى كند كه در مواردى است كه زن به خويشان شوهر خود شير مى دهد و بنابر عموم منزلت نشر حرمت مى شود.
در مواردى كه زن به خويشان خود شير مى دهد موضوع، زوجه مرد قرار داده شده است و در مواردى كه زن به خويشان مرد شير مى دهد موضوع، زوجه نيست و امرأة أرضعت گفته است، وجه اين اختلاف تعبير معلوم نيست و بايد در همه موارد امرأة أرضعت بگويد چون خصوصيتى در زوجه شخص نيست، البته در بعضى معتبر است كه گرچه زوجه شخص نباشد، بايد به لبن شخص باشد، صاحب اللبن ممكن است قبلاً زوج بوده باشد و الان كه رضاع محقق مى شود اين زن زوجه
ديگرى باشد، يا اينكه لبن از طريق وطى به شبهه حاصل شده باشد و ما قبلاً گفتيم كه اين نوع مباشرت نيز نشر حرمت مى كند، اين يك ايرادى است كه به تعبيرات وسيلة النجاة وارد است.
04:03

دوم اينكه به نظر مى رسد كه ذوقاً بهتر اين است كه يازده مثال و بلكه چهارده مثال براى اين موارد ذكر كنيم، اما در وسيلة النجاة هشت مثال ذكر شده است.
چون هفت عنوان هست كه به وسيله نسب حرمت حاصل مى شود كه عبارتند از مادر، دختر، خواهر، خواهر زاده، برادر زاده، عمه و خاله، و بايد براى اين هفت عنوان مثال هايى ذكر كنيم كه به وسيله عموم منزلت، حكم اين عناوين هفت گانه رضاعى را پيدا كنيم، و چهار صورت هم به وسيله مصاهرت حرمت حاصل مى شود كه عبارتند از مادر زن، دختر زن مدخوله، زن پدر و عروس، كه چهار مثال هم بايد براى اين عناوين ذكر كنيم، و در بعضى از عناوين ديگر جمعاً حرمت هست كه جمع بين الاختين، و عمه و برادر زاده، خاله و برادر زاده است، مجموعاً چهارده مثال مى شود.
در وسيلة النجاة همه مثال ها استيفا نشده و در بعضى از موارد مثال ها تكرار شده كه اگر براى هر كدام يك مثال جداگانه ذكر شود، بهتر است.
06:50

اولين مسئله اى كه خوانديم موردى بود كه به وسيله عموم منزلت، زن ِ شخص دختر ِ شخص مى شود، يا زن ِ شخص ربيه شخص مى شود كه مادرش مدخوله است كه آن هم بالمصاهره حرام است، اين مثال اول بود كه گذشت.
و مثال دوم هم اين بود كه زنِ شخص به وسيله عموم منزلت، خواهر او مى شود و قهراً ازدواج درست نيست.
و مثال سوم اين است كه زن، جده خودش مى شود و قهراً شخصى كه با اين زن ازدواج مى كند با ام الزوجه خود نيز ازدواج كرده است، چون ام الزوجه كه ازدواج با او حرام است به ام الزوجه بلا واسطه اختصاص ندارد و مادرهاى بالاتر را هم شامل است.
اين مثال سوم را ديروز به طور ناقص بحث كرديم، امروز دوباره اين مثال را ذكر مى كنم و به طور كامل بحث مى كنيم.
08:30

ثالثها سومين مثال زوجتك أرضعت عمها أو عمتها أو خالها أو خالتها
كه اينها همه خويشان خود زن هستند، تا رابعها خويشان خود زن هستند، وقتى به اينها شير داد مادر رضاعى عمو و عمه و خاله و دائى خودش مى شود، مادر عمو، جده ابى شخص است و مادر عمه هم جده ابى شخص است و مادر دائى و خاله، جده امى شخص است.
پس به وسيله رضاع، زن، جده ابى يا امى خودش مى شود و اگر كسى با اين زن ازدواج كند با جده زن خود نيز ازدواج كرده است.
اينها عرض كرديم كه فقط نقصان در تعبير نيست، بلكه اصل مطلب هم ناقص است، چون عمو و عمه و دائى و خاله كه خواهر و برادر مادر يا پدر هستند، اخوت گاهى فقط از جهت پدر يا مادر و گاهى از جهت طرفين است و اين مسئله اينكه اخوت اقسام مختلف دارد، در همين جا در بعضى از فروع لحاظ شده، ولى در اين فرع و فرعى كه بعد ذكر مى شود اين مطلب در نظر گرفته نشده است، مادر عمو يا عمه يا دائى يا خاله هنگامى جده مى شود كه اينها امى يا ابوينى باشند، اما اگر اينها ابى باشند مانند اينكه پدر شخص، برادر ابى دارد كه مادر آنها جداست، حالا مادر او نسبت به نوه ديگرى جده او نمى شود، مادر او زن جد زن مى شود، و زن جد زن براى شوهر محرم نيست و مى تواند با او ازدواج كند، جده خودش را نمى تواند بگيرد ولى اگر جد او عيال ديگرى داشته، مى تواند با او ازدواج كند، حالا اگر عمو و عمه و دائى و خاله، ابى باشند يعنى پدر آنها با پدر يا مادر شخص يكى باشد و مادر آنها مختلف باشد، مادر اينها زن جد خودش مى شود يعنى با زنى ازدواج كرده كه خود زن به وسيله رضاع، زن جد خودش هم هست و ازدواج با زن جد زن اشكالى ندارد، آن كه اشكال دارد ازدواج با جده زن است،
13:28

لذا اين مثالى كه اينجا زده شده، نسبت به جايى كه اينها ابى باشند، ناقص است منتها گفتيم كه بايد به شكلى ديگر ذكر شود تا اين اشكال پيش نيايد، عبارتى كه اينجا هست اين است كه زوجتك ارضعت عمها او عمتها او خالها او خالتها فصارت امهم و ام عم و عمة زوجتك حرام عليك حيث انها جدتها من الاب و كذا ام خال و خالة زوجتك حرام عليك حيث انها جدتها من الام ، اينجا مورد بحث است، قائلين به عموم منزلت مى گويند حرام است و منكرين مى گويند دليلى نداريم كه
مادر عمه رضاعى حرام باشد، مستقيماً اگر جده رضاعى محقق شد، حرام است، اما اينكه لازمه آن در باب نسب اين باشد كه جده شود، مثبت اين لوازم نيست فهل تحرم عليك من جهة الرضاع أم لا فمن قال بعموم المنزلة يقول نعم و من قال بالعدم يقول لا .
15:20

اين مطلبى است كه اينجا هست كه عرض كرديم اين مطلب ناقصى است.
ولى به گونه اى ديگر مى توانيم صورت مسئله را عنوان كنيم و آن اين است كه زوجتك أرضعت بلبن زوجها بايد قيد لبن را نيز ذكر كنيم، در اينجا كه خود اين عنوان شده، احتياج ندارد كه ازدواجى كرده باشد، قبلاً هم كه هنوز زن اين شخص نيست خود زن، جده خودش شده و هيچ كسى نمى تواند با او ازدواج كند چون هر كسى با او ازدواج كند با ام الزوجه خودش ازدواج كرده است، اين كه اينجا عنوان شده، مسئله لبن زوج نيست.
ما مى خواهيم اين طور عنوان كنيم زوجتك البته زوجه بودن هم خصوصيتى ندارد ولى حالا مطابق اينجا مى گوييم أرضعت بلبنك عمها أو عمتها أو خالها أو خالتها وقتى اينها را با شير شوهر شير داد، بچه شوهر مى شوند و اين زن، نوه بچه شوهر است، وقتى زن، عموى خود را از شير شوهر شير داد عموى او بچه شوهر مى شود و بچه برادر زاده شخص اگر ابى باشد نوه شخص است و اگر امى باشد نوه زن مدخوله شخص است و هر دو حرام هستند، اين زن ديگر نمى تواند زن اين شوهر باشد، اگر قبلاً زن او بوده، عقد به هم مى خورد و اگر زن او نبوده حدوثاً زن او نمى تواند بشود، براى خاطر اينكه بنابر عموم منزلت يا نوه رضاعى خود شوهر و يا نوه رضاعى زن مدخوله شوهر مى شود.
18:50

رابعها زوجتك أرضعت بلبنك ولد عمها أو ولد خالها قهراً شوهر، پدر بچه عمو يا دائى زن مى شود كه در واقع در نسب، خود عمو و خود دائى هست فصرت أبا ابن عمها أو أبا ابن خالها و هى تحرم على ابى ابن عمها و ابى ابن خالها لكونهما عمها و خالها فهل تحرم عليك من جهة الرضاع أم لا فمن قال بعموم المنزلة يقول نعم و من قال بالعدم يقول لا.
اينجا مسامحه اى در تعبير شده است، چون اول أرضعت بلبنك ولد عمها أو
ولد خالها عنوان شده، طبق كاربرد قرآن و روايات مانند يوصيكم الله فى اولادكم للذكر مثل حظ الانثيين، الولد للفراش ولد اعم از ابن و بنت است، اما اينجا ولد را بر ابن منطبق كرده و گفته فصرت أبا ابن عمها و بايد مى گفت فصرت أبا ولد عمها، در چهار جا در اين عبارت به جاى ولد، ابن بكار برده است.
البته يك مطلبى در كلمات فقهاءهست، اين مطلب در عروه هست و در كلمات فقهاء ديگر هم هست، در بحث قضاء ولىّ كه به عهده ولد اكبر است ولد در مورد ابن اطلاق شده است، چون مى گويند اگر ولد اكبر نشد بر عهده بنت اكبر نمى آيد، همچنين در مسئله حبوه كه براى ولد اكبر است يعنى براى ابن اكبر است، در كلمات فقهاء اين تعبير زياد اطلاق مى شود، و من شنيده ام كه عرب هاى امروزى نيز ولد را كثيراً ما در مورد ابن اطلاق مى كنند، و در فارسى نيز اين اطلاق هست مثلاً به پسر، آقازاده مى گويند با اينكه زاده شامل دختر نيز مى شود.
درست است كه رايج اين است كه ولد به پسر اطلاق مى شود اما در مسئله جارى داعى بر اين مطلب نيست، چون حكم به ابن اختصاص ندارد و ولد چه دختر و چه پسر باشد، پدر ولد عمو، عمو مى باشد.
24:44

اين چهار مثال كه خوانديم، در آن فرض اول به وسيله عموم منزلت، بنت شده بود.
دومين فرضى كه خوانده شد، اخت شده، و سومين فرضى كه خوانده شد، جده زن شده كه ام الزوجه شده، و چهارمين فرضى كه الان خوانديم كه مرد، عمو و دائى براى اين زن شده و قهراً زن، برادر زاده و خواهر زاده شوهر خود مى شود، تا اينجا دو سه عنوان از عناوين محرمه در نسب يا مصاهرت ذكر شد، چهار عنوان ديگر را بررسى مى كنيم كه عرض كرديم در اين چهار عنوان ديگر تعبير را تغيير داده و زن به خويشان مرد شير مى دهد و در اين چهار فرض امرأة تعبير كرده و زوجتك نگفته است.
26:10

خامسها امرأة أرضعت أخاك أو اختك لابويك عرض كردم كه در بعضى از أمثله، مسئله ابوين را در نظر گرفته است، آن مسئله اى كه ربيبه زن مدخوله بود براى خاطر همين بود كه از نظر اب يكى باشند يا نباشند، آنها در آن مثال ها لحاظ
شده بود، ولى در آن مثال قبلى از توجه به اين تقسيم غفلت شده بود.
حالا اينجا زن، برادر يا خواهر ابوينى شوهر را شير داد و مادر برادر يا خواهر ابوينى شوهر شده كه مادر خود زن هم مى شود، اگر قائل به عموم منزلت شويم اين به منزله اين است كه با مادر خودش ازدواج كرده باشد.
قهراً با چنين زنى نمى تواند ازدواج كند و اگر قبلاً زن او بوده، بقاءاً منفسخ مى شود، اينجا امرأة را عنوان قرار داده و آن را كه قبلاً زن او بوده، بعداً الحاق كرده است، فصارت اماً لهما و هى محرمة فى النسب لانها ام لك فهل تحرم عليك من جهة الرضاع و يبطل نكاح المرضعه ان كانت زوجتك ام لا فمن قال بعموم المنزلة يقول نعم و من قال بالعدم يقول لا.
28:25

اينجا به ماتن اشكالى دارم كه هيچ كدام از محشين اينجا حاشيه نزده اند، و آن اين است كه چرا لابويك ذكر شده، حالا اگر لامك باشد كه شوهر يك برادر يا خواهر مادرى دارد و زن او را شير داد، مادر برادر يا خواهر مادرى شوهر، مادر خود شوهر هم هست، لازم نيست ابوينى باشد، و اگر لابيك باشد آن هم حرام است، مادر برادر يا خواهر ابى شوهر، زوجه پدر شوهر خواهد بود و براى شوهر حرام مى باشد، اينجا مناسب بود كه قيد لابويك را نياورد و در آن ثالثها مناسب بود كه قيد امها أو أبويها را بياورد ولى آنجا اين قيد را نياورده است.
سادسها همان است كه در همان اول، قبل از شروع اين هشت مثال، آورده بود و بعد دوباره در اين هشت مثال آن را تكرار كرده، امرأة أرضعت ولد بنتك اين مادر بچه دختر شوهر مى شود كه در واقع خود دختر شوهر است، فصارت اماً له فهل تحرم عليك لكونها بمنزلة بنتك و ان كانت المرضعة زوجتك بطل نكاحها أم لا فمن قال بعموم المنزلة يقول نعم و من قال بالعدم يقول لا.
به نظر ما اگر امرأة أرضعت ولد ابنك هم باشد اين زن مادر بچه پسر شوهر مى شود و مادر بچه پسر، عروس شوهر است و ازدواج با عروس هم حرام است، پس تحريم به ولد بنتك اختصاص ندارد.
33:15

سابعها امرأة أرضعت ولد اختك و مادر بچه خواهر شده كه در واقع خود
خواهر است فصارت اماً له فهل تحرم عليك من جهة أن ام ولد الاخت حرام عليك لانها اختك و ان كانت المرضعه زوجتك بطل نكاحها أم لا فمن قال بعموم المنزلة يقول نعم و من قال بالعدم يقول لا.
مثلاً به نظر مى آمد كه مثال دوم از اين هفت مثال و مثال هفتم، هر دو به عنوان اخت بودن، نكاح يا منفسخ مى شود و يا حدوثاً جايز نيست، لذا اگر در هر دو جا يك مثال مى زد بهتر بود اما حالا اينجا دو مثال زده است.
ثامنها امرأة أرضعت عمك أو عمتك أو خالك أو خالتك فصارت امهم و ام عمك و عمتك نسباً تحرم عليك لانها جدتك من طرف أبيك و كذا ام خال و خالتك لانها جدتك من طرف الام فهل تحرم عليك بسبب الرضاع و ان كانت المرضعة زوجتك بطل نكاحها ام لا فمن قال بعموم المنزلة يقول نعم و من قال بالعدم يقول لا.
اينجا هم همان اشكالى كه در ثالثها گفتيم كه دليلى نداريم كه مادر عمو هميشه جده شخص باشد، در اين مثال بعنوان ديگرى مى توانيم تحريم كنيم و آن اين است كه اگر عمو ابى باشد، مادر او زن جد مى شود و زوجه جد شخص براى شخص حرام است.
اين هشت مثالى است كه در وسيلة النجاة هست.
36:5

اما مثال هايى كه در وسيلة النجاة ذكر نشده ، يكى عمه و خاله است كه به وسيله عموم منزلت زنى، عمه يا خاله شخص بشود، مثال آن اين است كه اگر زنى بچه عمه يا خاله شخص را شير دهد، مادر بچه عمه يا خاله شخص مى شود كه در واقع خود عمه و خاله شخص است و براى او حرام است.
بعضى مثال هاى ديگر هم هست كه شايد آنها در جزوه چاپ شود.
بحث عموم منزلت تمام شد، و اصل بحث رضاع هم تمام شد، ولى در اثناء مبحث رضاع چند فرع بود كه به طور مستقيم به مبحث رضاع مرتبط نبود مثل اينكه آيا در اثر رضاع ضامن مى شود و مسائل ديگرى كه مربوط به معامله بود، آنجا گفتيم وقتى بحث رضاع تمام شد آن چند فرع را بررسى مى كنيم، اين فروع را در جلسه آينده شروع مى كنيم.
38:07


والسلام