• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •   خلاصه

  • خلاصة درس556 :
    در اين جلسه، ادامه بحث عموم منزلت پيگيري شده و عمدتاٌ نظر مرحوم اصفهاني صاحب وسليه النجاه مطرح و مسامحات کلام ايشان ذکر خواهد گرديد.
    ( استاد مدظله: هر چند قول به عموم منزلت، قول ضعيفي است ولي احتياط در باب نکاح نسبت به ساير ابواب مطلوب تر است.
    ( مرحوم اصفهاني، هشت فرع را در کتاب خود ذکر مي کنند که چهار فرع آن، مواردي است که زن به بستگان خود شير مي دهد و چهار فرع ديگر، زن به بستگان شوهر شير مي دهد.
    لکن اين تفکيک وجهي ندارد و در همه فروع بايد موضوع «امراه ارضعت» باشد. چون خصوصيتي در زوجه شخص نيست.
    ( استاد مدظله: مناسب است به جاي هشت مثال، چهارده مثال ذکر شود، به خاطر اينکه عناوين محرمه نسبي هفت عنوان و عناوين محرمه بالمصاهره چهار عنوان و عناوين محرمه جمعي نيز سه عنوان مي باشد.
    مثال اول: زوجتک ارضعت بلبنک اخاها...
    در اين مثال، بنابر عموم منزلت، همسر مرد به منزله دختر خودش يا به منزله ربيبه خودش مي شود.
    مثال دوم: زوجتک ارضعت بلبنک ابن اخيها فصار ولدک و هي عمته...
    مثال سوم: زوجتک ارضعت عمها او عمتها او خالها او خالتها
    ( استاد مدظله: بايد عبارت اين گونه تصحيح گردد: زوجتک ارضعت بلبنک (قيد لبن زوج) [لبنک] هم بايد اضافه شود عمها او عمتها او خالها او خالتها لابويها او لامها.
    مثال چهارم: زوجتک ارضعت بلبنک ولد عمتها او ولد خالها...
    مسامحه مثال چهارم: ولد را بر ابن تطبيق داده است در حالي که در استعمالات قرآني و روايي ولد اعم از ابن و بنت است، البته شايد در استعمالات رايج، ولد را به معناي ابن استعمال کنند ولي در ما نحن فيه دليلي بر اختصاص نداريم.
    مثال پنجم: امراه ارضعت اخاک او اختک لابويک فصارت اما لهما
    مسامحه در مثال پنجم: در اينجا فرض لابويک را ذکر فرموده ولي فرض لامک را ذکر نکرده است و بايد اينگونه اصلاح شود: لانها ام لک او زوجه ابيک
    مثال ششم: امراه ارضعت ولد بنتک فصارت اما له...
    مسامحه مثال ششم: لازم نيست حتما به ولد بنتک شير بدهد بلکه اگر به ولد ابنک هم شير دهد، حکم جاري است.
    مثال هفتم: امراه ارضعت ولد اختک فصارت اما له...
    مسامحه مثال هفتم: فرع هفتم که از فرع دوم است.
    مثال هشتم: امراه ارضعت عمک او عمتک او خالک او خالتک فصارت امهم
    مسامحه مثال هشتم: اين طور نيست که هميشه مادر عمو، جده شخص شود زيرا گاهي عمو فقط از طرف اب عموي انسان است، لذا مادر او زوجه جد مي شود اما جده نمي شود و به عنوان مانکح آباءکم حرام است.

  •  متن
  • بسم الله الرحمن الرحيم

    خلاصه درس اين جلسه:

    در اين جلسه، بحث عموم منزلت، به طور مفصّل مورد بررسى قرار گرفته و عمدتاً نظر مرحوم سيد ابوالحسن اصفهانى نقل و مسامحات كلام ايشان بازگو خواهد گرديد.
    مرحوم سيد ابوالحسن اصفهانى قدس سره در كتاب وسيلة النجاة هشت فرع كه مبتنى بر عموم منزلت در حديث يحرم من الرضاع ما يحرم من النسب است ذكر كرده اند.
    اين فروع بنابر قول كسانى است كه قائلند عناوين ملازم با عناوين سبعه محرّمه نيز موجب حرمت مى شود.
    مثل مرحوم محقق داماد كه قائل به عموم منزلت بوده است.
    لكن اكثر قائل به عموم منزلت نيستند، بنابراين، حكم در اين مسائل مبنى بر احتياط است، زيرا هر چند قول به عموم منزلت قول ضعيفى است لكن احتياط در باب نكاح نسبت به ساير أبواب مطلوب تر است از اين رو امثله اى از اين گونه فروع در رساله هاى عمليه هم آمده است.
    لكن هر كس به سليقه خود برخى از فروع را ذكر كرده است.
    [ مرحوم سيد در وسيله مقدمه اى براى فروع ذكر فرموده كه به عنوان توضيح (1) بحث آورده مى شود، ايشان مى فرمايد: قد سبق ان العناوين المحرّمة من جهة الولادة و النسب سبعة الامّهات والبنات و الاخوات و العمّات و الخالات و بنات الاخ و بنات الاخت فان حصل سبب الرضاع احد هذه العناوين كان محرّماً كالحاصل بالولادة و قد عرفت فيما سبق كيفية حصولها بالرضاع مفصّلاً و اما لو لم يحصل بسببه احد تلك العناوين السبع لكن حصل عنوان خاص لو كان حاصلاً بالولادة لكان ملازماً و متحداً مع احد تلك العناوين السبعة كما لو ارضعت امرئة ولد بنته فصارت امّ ولد بنته فصارت امّ ولد بنته و امّ ولد البنت ليست من تلك السبع لكن لو كانت أمومة ولد البنت بالولادة كانت بنتاً له و البنت من المحرّمات السبعة فهل مثل هذا الرضاع أيضاً محرّم فتكون مرضعة ولد البنت كالبنت ام لا؟ الحق هو الثانى و قيل بالاول و هذا هو الذى اشتهر فى الاسنة بعموم المنزلة الذى ذهب اليه بعض الاجلّة و لنذكر لذلك أمثلة (2) ] .

    ابهاماتى در كلام صاحب وسيلة النجاة:

    1- وجه تخصيص فروع هشتگانه در كلام صاحب وسيلة النجاة، چيست؟


    مرحوم سيد در وسيلة النجاة (3) هشت فرع كه مبتنى بر عموم منزلت است ذكر كرده است با آنكه فروع مسئله مختص به اين هشت فرع نيست وجه انتخاب اين هشت فرع براى من معلوم نشد.
    در تحرير الوسيله (4) نيز همين هشت فرع بدون هيچ تغييرى ذكر شده است با آنكه مناسب بود لااقل بعضى عبارات تغيير داده شود.

    2- وجه تفكيك موضوع چهار فرع اول از چهار فرع دوم چيست؟

    ايشان چنانچه گذشت هشت فرع ذكر مى كنند.
    چهار فرع از اين فروع مواردى است كه زن به برخى از بستگان و خويشان خود شير مى دهد و در اثر آن بنابر عموم منزلت نشر حرمت حاصل مى شود.
    چهار فرع بعدى مواردى است كه زن به برخى از بستگان و خويشان شوهرش شير مى دهد و بنابر عموم منزلت نشر حرمت حاصل مى شود.
    در چهار فرع اول كه زن به خويشان خود شير مى دهد موضوع را ايشان زوجه مرد قرار مى دهد، اما در چهار فرع بعدى كه زن خويشان مرد را شير مى دهد ايشان موضوع را امرأة أرضعت قرار مى دهد و موضوع را زوجتك أرضعت قرار مى دهد.
    با آنكه فرقى بين فروع در اين جهت نيست و تفكيك در موضوع فروع چهارگانه اولى با فروع چهارگانه أخير وجهى ندارد و در همه فروع بايد موضوع امرأة أرضعت قرار گيرد چون خصوصيتى در زوجه شخص نيست.
    البته در برخى از اين فروع معتبر است كه شير به لبن مرد باشد هر چند زن، زوجه مرد نباشد بلكه قبلاً زوجه بوده و الان زوجه شخص ديگرى است يا الان مطلقه است يا آنكه لبن، لبن شوهر نيست بلكه لبن از باب وطى به شبهه حاصل شده و قبلا گذشت كه لبن حاصل از وطى به شبهه نيز موجب نشر حرمت مى شود.
    حاصل اينكه در همه اين هشت فرع مناسب است موضوع را امرأة أرضعت قرار دهيم و تفكيك وجهى ندارد.

    3- تكرّر برخى از أمثله

    توضيح اين مورد در توضيح امثله هشتگانه مى آيد (5).
    اختيار أمثله چهارده گانه براى عموم منزلت: به نظر مى رسد از نظر ذوقى مناسب است ما يازده مثال براى اين موارد ذكر كنيم بلكه به يك حساب چهارده مثال ذكر كنيم و اقتصار به هشت مثال نكنيم زيرا: الف - عناوين محرّمه نسبى هفت عنوان است مادر، دختر، خواهر، خواهرزاده، برادرزاده، عمه، خاله و ما مناسب است اول هفت مثال براى عنوان رضاعى از اين عناوين كه بر اساس عموم منزلت حاصل مى شود پيدا كنيم.
    ب - عناوين محرّمه مصاهرتى نيز چهار عنوان است مادرزن، دخترزن مدخوله (ربيبه زن مدخوله)، زن پدر، عروس، چهار مثال نيز براى اينها ذكر كنيم كه جمعاً يازده عنوان مى شود.
    ج - عناوين محرّمه جمعى نيز سه عنوان است جمع بين اختين، جمع بين عمه و برادرزاده بدون اذن عمّه، جمع بين خاله و خواهرزاده بدون اذن خاله (6)، و ما مناسب است سه مثال نيز براى عناوين جمعى بر اساس عموم منزلت - پيدا كنيم كه به عدد اسماء متبركه چهارده معصوم مى توان چهارده مثال ذكر كرد.
    در حالى كه در كلمات صاحب وسلية النجاة و من تبعه هشت مثال ذكر شده و استيفاء امثله نشده است بلكه در بعضى از موارد مثال ها تكرار پيدا كرده است.
    با آنكه بهتر بود براى هر قسم يك مثال به عنوان نمونه ذكر شود نه آنكه براى برخى از اقسام اصلا مثال ذكر نشود و براى برخى ديگر مثال مكرّر ذكر شود.

    بررسى أمثله ذكر شده در وسيلة النجاة:

    مثال اول: احدها زوجتك أرضعت بلبنك أخاها فصار ولدك، و زوجتك أخت له، فهل تحرم عليك من جهة أن أخت ولدك امّا بنتك أو ربيبتك و هما محرّمتان عليك و زوجتك بمنزلتهما أم لا؟ فمن قال بعموم المنزلة يقول نعم و من قال بالعدم، يقول لا، در اين مثال بنابر عموم منزلت، همسر مرد، به منزله دختر خودش يا به منزله ربيبه خودش مى شود كه مادرش مدخوله است و ربيبه و مادرش هر دو بالمصاهرة حرام هستند.
    البته اخاها خصوصيتى ندارد و چنانچه خواهرش را هم شير بدهد همين رابطه حاصل مى شود.
    مثال دوم: ثانيها زوجتك أرضعت بلبنك ابن (7) اخيها فصار ولدك و هى عمته، و عمة ولدك حرام عليك لانها اختك فهل تحرم من الرضاع ام لا؟ فمن قال بعموم المنزلة يقول نعم و من قال بالعدم قال لا.
    در اين مثال بنابر عموم منزلت زن شخص، خواهر او مى شود و بنابر عموم منزلت ازدواج او باطل مى شود.
    مثال سوم: ثالثها زوجتك أرضعت عمّها او عمتها أو خالها أو خالتها فصارت أمّهم، و أمّ عمّ و عمّةِ زوجتك حرام عليك حيث أنّها جدّتها من الاب و كذا أمّ خال و خالةِ زوجتك حرام عليك حيث أنّها جدّتها من الام فهل تحرم عليك من جهة الرضاع ام لا فمن قال بعموم المنزلة يقول: نعم و من قال بالعدم يقول: لا.
    در اين مثال بنابر عموم منزلت، زوجه شخص جدّه تنزيلى خود آن زوجه مى شود يعنى مرضعه، جده خودش مى شود و لازم مى آيد كه مرد با ام الزوجه خودش ازدواج كند زيرا مراد از امّ الزوجه كه از محرّمات مصاهرتى است اعم از امّ بلاواسطه و امّ مع الواسطه است و شامل جدّه پدرى و جده مادرى هم مى شود.
    در فرض اول، زن، مادر عموى خودش و در فرض دوم، مادر عمه خودش - كه اين دو جده ابى زن هستند و در فرض سوم، مادر دائى خودش و در فرض چهارم مادر خاله خودش - كه اين دو جده امّى زن هستند - مى شود.
    تا اينجا مثال سوم را توضيح داديم اكنون مى گوييم: اين مثال قيودى دارد كه قيود آن ذكر نشده است.
    توضيح اينكه عمو يا عمه يا دائى يا خاله كه به معناى برادر پدر يا خواهر پدر يا برادر مادر يا خواهر مادر مى باشد گاهى اين اخوت از طرف پدر است و گاهى از طرف مادر است و گاهى از طرف پدر و مادر است.
    اينكه اخوّت اقسام مختلف دارد در برخى از فروع بعدى مورد لحاظ قرار گرفته است، ليكن در اين فرع و فرع چهارم مورد غفلت واقع شده است.
    مادر عمو يا عمه و مادر دائى يا خاله در صورتى جده شخص مى شود كه مادر امّى باشند يا مادر أبوينى باشند در اين دو صورت مادر اينها (اين چهار عنوان) جده ابى يا جده امّى شخص مى شود، اما اگر عمو يا عمه و امثال اينها، ابى باشند مثلا پدر شخص يك برادر أبى دارد كه از مادر جدا هستند مادر اين برادر نسبت به فرزند برادر ديگر، جدّه آن فرزند به حساب نمى آيد بلكه تنها مادر عموى ابى است.
    و اين زن، زوجه جدّ است اما جده نيست.
    زن جدّ زن، محرم شوهر نيست.
    شوهر، مادر زن و جده زن را نمى تواند بگيرد اما اگر جد زن، عيال ديگر داشته باشد شوهر مى تواند آن عيال جد را بگيرد.
    در مقام اگر عمو و عمه و دايى و خاله، ابى باشند يعنى فقط در پدر شريك باشند ولى مادرهايشان جدا باشند مادر اينها، زن جدّ شخص مى شود، بنابر عموم تنزيل اين زن به عمو يا عمه يا خاله يا دائى أبى اگر شير بدهد، اين زن تنزيلاً زن جدّ خودش مى شود و گرفتن زن جدّ از محرّمات نيست آنكه از محرمات است جده زوجه است كه داخل در امّ الزوجه است.
    بنابراين تعميمى كه در اين مثال است غلط است.
    پس بايد عبارت اين گونه اصلاح شود: زوجتك (8) ارضعت بلبنك (قيد لبن زوج [ لبنك ] هم بايد اضافه شود) عمّها أو عمّتها أو خالها أو خالتها لابويها أو لامّها و وقتى زن با شير زوج اينها را شير داد اينها بچه شوهر مى شوند و اين زن به منزله نوه شوهر مى شود.
    زيرا مثلا عموى اين زن، بچه شوهر مى شود و برادرزاده بچه شخص اگر ابوينى باشد نوه شخص است و اگر امّى باشد نوه زن مدخوله شخص است و هر دوى اينها حرام است.
    مثال چهارم: زوجتك أرضعت بلبنك ولد عمّها (9) أو ولد خالها فصرت أبا ابن عمّها أو أبا ابن خالها و هى تحرم على أبى ابن عمها و أبى ابن خالها لكونهما عمها و خالها فهل تحرم عليك من جهة الرضاع أم لا فمن قال بعموم المنزلة يقول نعم و من قال بالعدم يقول لا.

    در اين فرع، زن شخص به لبن زوج، فرزند عمو يا فرزند دايى خود را شير مى دهد.
    قهراً صاحب اللبن پدر فرزند يا عمو يا پدر فرزند دائى مى شود و پدر فرزند عمو در باب نسب خود عمو و پدر فرزند دايى در باب نسب خود دايى است.
    بنابر عموم منزلت و رضاعى اين عناوين ملازم نيز حرام مى باشد و ازدواج زن با عمو يا دائى رضاعى خود حدوثاً و بقاءً باطل است.

    مسامحه فرع چهارم:

    مسامحه تعبيرى كه در اين مثال چهارم شده است اين است كه در صدر مسئله موضوع را ولد قرار داده است اما در تفريع بنابر عموم منزلت تعبير أبا ابن عمّها او أبا ابن خالها به كار رفته است.
    و ولد بر ابن تطبيق شده است با آنكه ولد در استعمالات قرآنى و روايى اعم از ابن و بنت است قرآن كريم مى فرمايد: يوصيكم الله فى اولادكم للذكر مثل حظّ الانثيين، نساء /
    11. در روايات هم تعبير الولد للفراش كه اعم از ابن و بنت است آمده است.
    اما در اين مثال ولد را بر ابن تطبيق كرده است با آنكه قاعده اش اين بوده كه بفرمايد فصرت أبا ولد عمها أو أبا ولد خالها و هى تحرم على أبى ولد عمّها و أبى ولد خالها پس در چهار جا، به جاى ولد، ابن به كار رفته است كه خلاف موضوع فرع در صدر مسئله است.
    البته يك مطلبى هست و آن اينكه در كلمات فقهاء مثل سيد صاحب عروه در عروه و غير او كه به جاى ابن گاهى ولد به كار مى برند.
    مثلا در بحث قضاء ولىّ كه ولد أكبر بايد قضاء كند آنجا كلمه ولد بر ابن اطلاق شده است و گفته شده: اگر ولد (10) اكبر نبود بنت اكبر فائده ندارد ولو أكبر از ولد باشد در باب ارث هم كه گويند: حبوه براى ولد أكبر است مراد ابن اكبر است نه بنت اكبر.
    من شنيده ام الان هم عربها ولد را به معناى خاصّ آن كه ابن باشد كثيرا اطلاق مى كنند [ مثلا گويند أولادىّ و نسائىّ يعنى پسرانه و دخترانه ] در فارسى هم فى الجمله اين گونه اطلاقات هست مثلاً شما مى گوييد: آقا زاده فلان شخص، به پسر او آقازاده مى گوييد با اينكه زاده همان ولد است و آقازاده يعنى ولد آقا و اين تعبير را براى پسر به كار مى برند ولى براى دختر به كار نمى برند.
    پس تعبير وارد در اين فرع مطابق تعبير رائج ولد در مورد ابن به كار رفته است.
    لكن در مقام، دليلى بر اين اختصاص نيست چون حكم اختصاص به ابن ندارد.
    پدر ولد عمو، عمو است چه آن ولد دختر باشد چه پسر.
    زن چه شير را به پسر عموى خود بدهد و چه به دختر عموى خود بدهد در حكم فرقى نمى كند يعنى بنابر عموم تنزيل موجب نشر حرمت مى شود و بنابر عدم، موجب نشر حرمت نمى شود.
    پس اگر مراد از ولد در اين مسئله همان تعبير عام قرآنى و روايى باشد بهتر است از اينكه ابتداءً تعبير ولد به كار برده شود و سپس به جاى آن ابن گذاشته شود كه موهم اين است كه روى ابن بودن عنايتى هست با آنكه ابن بودن دخالتى در حكم ندارد.
    به هر حال، در اين چهار فرعى كه خوانده شد در فرع اول بنابر عموم منزلت زن بنت يا ربيبه مى شد در فرع دوم زن بنابر عموم منزلت أخت مرد مى شود.
    و در فرع سوم بنابر عموم منزلت زن، جدّه زن كه داخل امّ الزوجه است مى شود كه از محرّمات مصاهرتى است و در فرع چهارم مرد، عمو يا دائى زن مى شود و قهراً زن، برادرزاده و يا خواهرزاده او مى شود كه از محرمات نسبى است.
    در چهار فرع بعدى چنانچه گذشت زن به يكى از خويشان مرد شير مى دهد و مرحوم سيد اصفهانى عبارت را عوض كرده و به جاى زوجتك تعبير امرأة را به كار برده است.
    مثال پنجم: خامسها امرأة أرضعت أخاك أو أختك لابويك فصارت أمّا لهما و هى محرّمة فى النسب لانها أمّ لك فهل تحرم عليك من جهة الرضاع و يبطل نكاح المرضعة ان كانت زوجتك ام لا؟ فمن قال بعموم المنزلة يقول: نعم و من قال بالعدم يقول: لا.
    قيد ابوين اينجا ذكر شده است و ذكر آن لازم است لكن چنانچه گذشت در فرع سوم به تقسيمات أخ توجه نشده بود.
    در اين فرع، زن به برادر يا خواهر أبوينى مرد شير مى دهد و مادر برادر أبوينى يا مادر خواهر ابوينى شد، بنابر عموم منزلت اين زن به منزله مادر مرد خواهد بود.
    قهراً چنين زنى را نمى تواند بگيرد و اگر قبلا همسر او بوده نكاحش بقاءً باطل مى شود.
    در اين فرع، موضوع را امرأة قرار داده است و سپس زوجتك را به او ملحق كرده است يعنى در صدر مسئله فرض حدوث نكاح را بنابر عموم منزلت حكم به عدم جواز آن مى كند اما در ذيل مسئله فرض بقاء نكاح را بنابر عموم منزلت حكم به عدم جواز آن نمى كند.

    مسامحه فرع پنجم:

    مرحوم سيد اصفهانى اينجا فرض لابويك را ذكر فرموده اما فرض لامّك را ذكر نكرده است.
    با آنكه اگر زن، برادر يا خواهر ابوينى يا أمّى مرد را شير دهد اين زن به منزله مادر مرد خواهد بود.
    اما اگر زن، برادر يا خواهر أبى مرد را شير دهد، زن به منزله زوجه پدر مرد خواهد بود.
    و زوجه پدر هم براى شخص حرام است.
    پس در اين فرع قيد لابويك مستدرك است و بايد حذف شود و در عوض عبارت لانها امّ لك اين گونه اصلاح شود: لانها امّ لك أو زوجة أبيك.
    مثال ششم: امرأة ارضعت ولد بنتك فصارت امّا له فهل تحرم عليك لكونها بمنزلة بنتك و ان كانت المرضعة زوجتك بطل نكاحهاام لا؟ فمن قال بعموم المنزلة يقول: نعم و من قال بالعدم يقول: لا.
    اين فرع تكرار فرع ذكر شده قبل از ذكر مثال هاى هشتگانه است زيرا هر دو مثال براى بنتيت است هر چند موضوع آن فرع، امرأة ارضعت ولد بنتها بود و موضوع اين فرع، امرأة ارضعت ولد بنتك است، در اين فرع، مرضعه فرزند دختر مرد را شير داده است در نتيجه مرضعه، مادر فرزند دختر مرد مى شود و مادر فرزند دختر مرد، خود دختر مرد است، بنابراين، مرضعه دختر شوهر مى شود و دختر مرد از محرّمات نسبى است.
    و بنابر عموم تنزيل اگر اين مرد قبلاً شوهر نبوده الان حق ازدواج ندارد اما اگر اين مرد قبلاً شوهر بوده ازدواج او بقاءً باطل مى شود.
    و فقره و ان كانت المرضعة زوجتك بطل نكاحها به اين فرض أخير (بطلان زوجيت بقاءً) اشاره مى كند.

    مسامحه فرع ششم:

    لازم نيست حتما به ولد بنتك شير دهد بلكه اگر به ولد ابنك هم شير دهد، اين مرضعه مادر فرزند پسر مى شود و مادر فرزند پسر شخص، عروس آن شخص است و ازدواج با عروس از محرّمات مصاهرتى است.
    پس حكم به ولد بنتك اختصاص ندارد و بهتر است عبارت اين گونه اصلاح شود: ولد بنتك او ولد ابنك.
    لكونها بمنزلة بنتك او حليلة ابنك ، پس مرضعه در فرض اول به منزله بنت و در فرض دوم به منزله عروس مرد مى شود.
    مثال هفتم: امرأة ارضعت ولد اختك فصارت اماً له فهل تحرم عليك من جهة أن أمّ ولد الاخت حرام عليك لانها اختك، و ان كانت المرضعة زوجتك بطل نكاحها، ام لا؟ فمن قال بعموم المنزلة يقول نعم و من قال بالعدم يقول: لا.
    زنى، بچه خواهر مردى را شير داده است، در نتيجه مادر رضاعى او شده است و مادر بچه خواهر، خود خواهر است.
    اگر اين مرضعه قبلاً همسر اين مرد نبوده است نكاح حدوثاً جايز نيست و گرنه بقاءً باطل مى شود.

    مسامحه فرع هفتم:

    فرع هفتم و فرع دوم هر دو مثال براى اختيت است، پس اختيت مثال مكرّر دارد.
    بهتر است فرع هفتم ذكر شود كه مشتمل بر حكم حدوث و بقاء است و فرع دوم حذف شود.
    مثال هشتم: امرأة ارضعت عمك او عمتك أو خالك او خالتك فصارت أمهم، و ام عمك و عمتك نسباً تحرم عليك لانها جدّتك من طرف ابيك، و كذا أمّ خالك و خالتك، لانها جدّتك من طرف الامّ، فهل تحرم عليك بسبب الرضاع، و ان كانت المرضعة زوجتك بطل نكاحها، أم لا؟ فمن قال بعموم المنزلة يقول نعم و من قال بالعدم يقول: لا.

    مسامحه فرع هشتم:

    در اين فرع نيز همان اشكالى كه در ثالثها (فرع سوم) وارد كرديم وارد مى شود و آن اينكه اين طور نيست كه هميشه مادر عمو، جدّه شخص بشود زيرا گاهى عمو فقط از طرف أب عموى انسان است، از اين رو مادر او، زوجه جدّ مى شود اما جدّه نمى شود بله زوجه جدّ به عنوان ما نكح آباءوكم حرام است.
    [ و اين أمر فارق بين فرع ثامن و فرع ثالث است، زيرا در فرع ثالث زوجه جدّ زن در موارد أبى جزء محرّمات نبود، زيرا جدّه زن نبود و عنوان محرّم ديگرى نيز بر آن منطبق نبود، اما اينجا زوجه جدّ مرد به عنوان ما نكح آباءوكم (همسر پدران) حرام است ] .

    امثله ذكر نشده در وسيلة النجاة:

    در ميان اين امثله براى عمه و خاله - كه به وسيله عموم منزلت زنى عمه يا خاله شخص شود - مثالى ذكر نشده است.
    مى توان براى مسئله اين گونه مثال زد كه اگر مرضعه اى فرزند عمه يا خاله مردى را شير دهد مادر فرزند عمه شخص يا مادر فرزند خاله شخص مى شود و مادر فرزند عمه شخص يا مادر فرزند خاله شخص عمه يا خاله شخص است و آن شخص نمى تواند عمه يا خاله خود را بگيرد پس بنابر عموم منزلت اين دو مثال براى عمه و خاله است.
    مثال هاى ديگرى نيز هست كه در وسيلة النجاة نيامده است و فعلاً از ذكر آنها صرف نظر مى كنيم.
    بحث عموم منزلت را چون در رساله هاى عمليه نيز آمده است به صورت اختصار بيان كرديم.
    اين بحث را همين جا به پايان مى بريم و همين مقدار براى آشنايى به مثال ها كافى است.
    بحث هاى بعدى را از شرايع دنبال مى كنيم.
    والسلام


    1) - براى توضيح بيشتر و ذكر مثال هاى ديگر بحث به جواهر الكلام 29/ 312 و 313 و 322 و 323 و احكام الرضاع / 35 - 29 تقرير ابحاث المحقق الخويى فى باب الرضاع مراجعه شود.
    2) - وسيلة النجاة، 2/249، للسيد ابى الحسن الاصفهانى قدس سره .
    3) - وسيلة النجاة 2 / 250.
    4) - تحرير الوسيلة 2 / 274 و 275، للامام الخمينى قدس سره .
    5) - مراد فرع هشتم و هفتم است كه فرع ششم تكرار فرع ذكر شده قبل از امثله هشتگانه است، به لحاظ اينكه هر دو مثال براى بنتيّت است همچنين فرع هفتم تكرار فرع دوم است، زيرا هر دو مثال براى أختيّت است.
    6) - يعنى نكاح بنت الاخ على العمّة بلا اذن العمة و نكاح بنت الاخت على الخالة بلا اذن الخالة (نگارنده).
    7) - همان طور كه استاد دام ظله در فرع چهارم تذكر داده اند ابن خصوصيتى ندارد و بهتر است به جاى آن كلمه ولد گذاشته شود. (نگارنده)
    8) - البته قبلا گذشت كه عنوان زوّجتك نيز لازم نيست درج شود، بلكه امرأة أرضعتك نيز اگر گفته شود كافى است و تنها لازم است كه لبن، لبن مرد باشد غرض اين است كه بنابر آنكه معيار را زوجتك قرار دهيم چنانچه در وسيله النجاة آمده است و زوجتك را ما از باب مثال بدانيم لكن قيد بلبنك و قيد لابويها أو لامّها به هر حال لازم است (استاد دام ظله با توضيح).
    9) - ذكر عمو و دايى از باب مثال است و عمه و خاله نيز همين حكم را دارد. (نگارنده)
    10) العروة الوثقى 1 / 756، فصل 44 فى قضاء الولى و المصدر 1 / 514 فصل 1 فى اعداد الفرائض و نوافلها.

  •   پرسش و پاسخ
  • -درس 556:


    سوال


    1-محرمات نسبي، بالمصاهره و جمعي را نسبت به دو طرف زن و مرد نام ببريد؟


    پاسخ: محرمات نسبيبراي مردمادردخترخواهردختر خواهردختر برادرخالهعمهبراي زنپدرپسربرادرپسر خواهرپسر برادردايي عمو محرمات بالمصاهرهبراي مردمادر زنزن پدرعروسدختر زن مدخولهبراي زنپدر شوهرشوهر مادر مدخولهدامادپسر شوهر محرمات جمعيبراي مردخواهر زندختر برادر زندختر خواهر زنبراي زنشوهر خواهرشوهر عمه شوهر خاله توضيح: حرمت جمعي در مورد جمع دو خواهر مطلق است ولي در دو نوع ديگر بدون اذن عمه يا خاله حرام است. سوال


    2-مثالهاي مذكور در دو وسيله النجاه با اصلاحات استاد و مثال ذكر شده توسط استاد مربوط به كدام يك از عناوين محرمه چهارده گانه است؟


    پاسخ: مثال اول:


    3-دختر



    4-ربيبه زن مدخوله


    مثال دوم: خواهر مثال سوم: مادر زن مثال چهارم:


    5-دختر برادر



    6-دختر خواهر


    مثال پنجم:


    7-مادر



    8-زن پدر


    مثال ششم:


    9-دختر



    10-عروس


    مثال هفتم: خواهر مثال هشتم: مادر مثال استاد:


    11-عمه



    12-خاله


    سوال


    13-ان قلت: مثال ششم را استاد عين مثال مذكور درصدر كلام وسيله النجاه دانست در حاليكه عبارت مثال كلمه «ولد بنتك» دارد ولي عبارت صدر كلام «ولد بنتها» دارد و اين اعم است و شامل دختر او از غير از اين مرد هم مي‌شود؟


    پاسخ: از ادامه كلام وسيله النجاه در آنجا روشن مي‌شود كه مرادشان دختري كه از اين مرد است بوده است چرا كه در ادامه مي‌فرمايد: «كانت بنتا له والبنت من المحرمات السبعه » در حاليكه اگر مراد ربيبه بود بايد مي‌گفت «كانت ربيبه له و الربيبه مع الدخول بامها من المحرمات بالمصاهره»


  •   خودآزمایی
  • 1 - چرا با توجه به عدم قول اكثر فقهاء به عموم منزلت، احتياط مي‌كنند؟
    2 - با عنايت به تفكيك مرحوم سيد ميان چهار فرع اول از چهار فرع دوم، نظر استاد مدظله را در اين مورد بنويسيد.
    3 - نظر مرحوم امام خميني (قدس‌سره) در مورد فروع هشتگانه وسيلة النجاه چيست؟
    4 - به طور خلاصه چهارده مثال استاد مدظله در عناوين محرمه نسبي و عناوين محرمه مصاهرتي و عناوين محرمه جمعي را ذكر كنيد.
    5 - در مثال چهارم وسيلة (زوجتك ارضعت بلبنك ولد عمها او ولد خالها فصارت ابا ابن عمها او ابا ابن خالها) آيا تطبيق ولد بر اين صحيح است؟
    6 - با توجه به رواج تعبير ولد در مورد ابن و وجود نظاير، آيا مي‌توان حكم را اختصاص به پسر داد؟
    7 - از نظر استاد مدظله چه مسامحه‌اي در تعبير مرحوم اصفهاني (امرأة ارضعت اخاك او اختك لابويك فصارت امّا لهما و هي محرّمة في النسب لانها ام لك…) وجود دارد.
    8 - اگر مرضعه فرزند دختر مرد را شير داد، با توجه به عموم منزلت، با كدام يك از محرمات نسبي ملازم است؟
    9 - مثال هشتم وسيلة النجاة را با ذكر مثال توضيح دهيد.
    10 - به نظر استاد مدظله چه اشكالي در مثال هشتم وسيلة وجود دارد؟ بيان كنيد.
  •   تمرین
  • 1 - مثال‌هاي ذكر شده در وسيلة النجاة را با مراعات اصلاحات استاد تقرير نماييد.
    2 - ضمن بررسي مثال‌هاي مذكور توسيله وسيله و استاد، با توجه به مشترك بودن برخي از آن مثال‌ها، آيا مي‌توانيد مثال مختص به هر عنوان از عناوين مثال زده شده را ذكر كنيد.
    3 - براي سه صورت حرمت جمعي مثالهايي را تحقيق نماييد.
    4 - مثال‌هاي ذكر شده در درس آيا مختص به مرد است يا شامل زن هم هست، علي اي حال براي عناوين محرمه بر زن هم بنابر عموم منزلت مثال‌هايي را بزنيد.
    5 - آيا مي‌توانيد براي آوردن عنوان زوجه در چهار مثال اول وسيله و عنوان امرئة در چهار مثال بعدي وسيله وجهي را بيان كنيد؟
  •   طرح تحقیقاتی
  • 1 - بررسي كامل مثال‌هاي متصوره از محرمات بر زن و مرد بنابر دلالت ادله تحريم بالرضاع بر عموم تنزيل