يکشنبه 27 خرداد 1403 - 7 ذيحجه 1445 - 16 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب حدود و تعزيرات (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 257
متن
بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين ولعنة اللَّه على اعدائهم اجمعين الى يوم الدين و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم
بحث در اين مسئله بود كه اگر شخص مجرم قبل از قيام بينه توبه كند، حد ساقط مىشود، و اما بعد از قيام بينه ساقط نمىشود. و فرع ديگر هم اگر جرم با اقرار ثابت بشود، و مجرم توبه كند حاكم شرع مخير است، قسمتهاى از اين بحث گذشت، جملهاى در باره توبه گفتيم كه توبه در اينجا به معنى مجرد ندامت نيست، بلكه ظهور آثار ندامت در عمل در اينجا شرط است، شواهدى هم براى اين مسئله ذكر كرديم، و عرض شد كه در كلمات اصحاب كمتر به اين مسئله پرداختهاند كه حقيقت توبه چيست؟ چند جمله اضافه كنيم به بحثهاى كه گذشت در باره توبه، در بعضى از كلمات قدماء عباراتى پيدا شد كه شاهد همين عرض ما است، از جمله در كلام ابو الصلاح حلبى است، رضوان الله تعالى عليه، عبارتش اين است «و اذا تابا» هردو توبه كنند، «او احدهما» يكى از آن دو توبه كند، «قبل قيام البينة و الاقرار» قبل از قيام بينه و اقرار توبه كند، «توبتاً ظاهرتاً» اينجا شاهد است «توبتاً ظاهرتاً ظهر معها صلاح عملهما» توبهاى باشد ظاهر و آشكار باشد، فقط ندامت قلبى نباشد، ظاهر هم با آن بشود صلاح عمل در درستى اعمال آنها منعكس باشد، «سقط عن التائب الحد» در اينجا از توبه كنند حد ساقط مىشود. ابو الصلاح حلبى هم در اين عبارتش توبه را با آن قيودى كه عرض شد بيان كرده، و مجرد ندامت و پشيمانى نگرفته، اين عبارت در مختلف علامه رضوان الله تعالى عليه است، چاپهاى قديم صفحه هفت صد و شصت و پنج، مختلف يك جلدى است،
(سؤال:...؟ جواب: نفهميدم؟ (سؤال:...؟ جواب: حالا اجازه بدهيد من بخوانم روايت مائز را هم امروز دوباره مىرسيم، (سؤال:...؟ جواب: صفحه هفت صد و شصت و پنج).
عبارتى هم از سيد ابى المكارم بن زهره است، «و قال ابن زهرة» عبارت ابن زهره اين است «واذا تاب احد الزانيين قبل قيام البينة عليه و ظهرت توبته و صلاحه» ايشان هم اين قيد را دارد «و ظهرت توبته و صلاحه» توبهاش آشكار بشود صلاح حالش در اعمالش آشكار بشود، «سقط الحد عنه» اين هم در الجوامع الفقهيه است، صفحه پنج صد و شصت. جوامع الفقهيه هم كتابى است مثل همان ينابيع الفقهيه است، آن قديمى است، اين جديدى است، كه كتب قدما در آن جمع شده. در جوامع الفقهيه هر كتابى را يك جا جمع كرده، اما در ينابيع تقطيع كرده، كتب مختلف را، هر قطعهاش را آمده كنار هم چيده در يك باب كه كار آسانتر شده. بهرحال. خوب از اين عبارت شاهد ما مىخواستيم پيدا كنيم كه اين توبهاى كه ما مىگوييم تبعاً لرواية جميل، كه مىفرمود توبه آثارش ظاهر بشود، چند ماهى بگذرد و عملش نشان بدهد، كه از اين كار پشيمان شده، دور آن قلم گرفته ديگر به سراغ اين كارها نمىرود، معلوم شد در كلمات فقهاى ما هم اين قيد كم و بيش ديده مىشود. بلكه آن روز عرض كردم، شايد كسى اصلاً مطلق توبه را هم همين بداند، ديگر توبه همه جا اين قيد را دارد، على خلاف ما هو المرفوض فى الاذهان كه توبه مجرد ندامت است، آثار عملى در آن شرط نيست، ممكن است كسى بگويد همه جا توبه اينطور است، عرض كردم آيات زيادى از قرآن است كه بيش از دوازده تا آيه در قرآن داريم، حالا من بعضى هايش را مىخوانم، بقره آيه صد و شصت، «الا الذين تابوا و اصلحوا و بينوا» در باره كسانى است كه آيات الهى را كتمان مىكردند، خداوند تهديد شان به مجازات مىكند، بعد استثنا مىكند «الا الذين تابوا و اصلحوا و بينوا» تبيين كنند آيات الهى را جبران كنند كار خلافش را. آيه
هشتاد و نه آل عمران، «الا الذين تابوا من بعد ذلك و اصلحوا» آيه شصت سوره مريم «الا من تاب و آمن و عمل صالحاً» اين يك چيزى هم اضافه دارد، «الا من تاب و آمن و عمل صالحاً» ايمانش هم تجديد كند، چون گناه ضربه مىزند به ايمان انسان، هم توبه كند و هم بازسازى ايمان كند و هم اصلاح كند خرابىها را. آيه هفتاد سوره فرقان «الا من تاب و آمن و عمل عملاً صالحاً» و آيات زياد ديگر، اينها نمونههاى بود كه عرض كردم، قرآن مجيد هم در بيش از دوازده آيهاى از قرآن بيشتر از دوازده تا آيه است، اينها را وقتى بيان مىكند بعد از توبه قيد اصلاح، قيد تبيين، قيد ايمان و اصلاح عمل عملاً صاحلاً، اين قيود را مىآورد لا يبعد يك كسى بگويد اصلاً همه جا در توبه همين است، و الا گناه اولين و آخرين رابكند بگويد استغفر الله ربى و اتوب اليه، همه اينها تمام بشود و ديگر «التائب من الذنب كمن لا ذنب له كيوم ولدته امه» مثل روزى بشود كه از مادر متولد شد، خيلى بعيد به نظر مىرسد.
(سؤال:...؟ جواب: مشكل است براى ما همينطور كه مىفرماييد تشخيصش كار مشكل مىشود بايد يك مقدار زمان بگذرد، تا بر ما ثابت بوشد واقعاً اين توبه توبه حقيقى است، يا توبه ندامت موقت بوده، خوب اينها را بايد، كأن آن ندامت بايد ريشه دار باشد، ريشه دار كه شد اجراى حد مگر مجبوريم بكنيم نمىكنيم، (سؤال:...؟ جواب: تحقيق مىكنيم، اگر غريب نباشد تحقيق مىكنيم در بارهاش، بله تحقيق مىكنيم، آيا اينكه توبه كرده است راست مىگويد؟ شماى كه با او معاشر بوديد، چطور آدمى است، نشد مصداق مشكوك است آقا مصداق مشكوك در تمام فقه داريم مىرويم سراغ اصول عمليه، اصل عدم جواز است. فوقش اين است شك مىكنيم ديگر شما مىخواهيد يك مصداق (سؤال:...؟ جواب: آقا مىخواهيد يك مصداق مشكوك براى من درست كنيد، مصداق مشكوك مشكوك، اصل برائت است «الحدود تدرء» است، ما مىگوييم آقا از روايت استفاده مىشود اين توبه بايد اين شرائط داشته باشد، اگر اين شرائط نباشد نه، حالا مىگوييد يك جا شك شد، شد مىرويم سراغ اصول، خداوند اصول را آفريده است براى همين جاهاى كه انسان شك مىكند ديگر، توجه كرديد؟ (سؤال:...؟ جواب: حالا اجازه بدهيد، بگذريم، (سؤال:...؟ جواب: حالا بگذريم ازاين بحث من برگشته بودم به بحث سابق و و مرتبه انشاء الله يواش يواش روشن مىشود).
و اما، هذا كله فى ما اذا تاب قبل قيام البينة، مفهوم آن، چه حكمى دارد؟ اما اذا تاب بعد قيام البينة، توبه بعد از قيام بينه بود، شهود آمدند و يخه اين را چسبيدند و آوردند در دادگاه و شهادت دادند و اين افتاد به التماس كردن و اتوب الى الله و استغفر الله، مشهور و معروف همان گونه كه سابقاً هم خوانديم، عدم سقوط الحد، حد ساقط نمىشود بعد قيام البينه اگر توبه كند، و عدم خيار الحاكم فى العفو، حاكم هم اختيار عفو در مورد قيام بينه ندارد. دليل ما هم در اينجا كه اصل، اين كدام اصل است؟ يا استحاب است يا اطلاق ادله، وقتى مىگويد كسى كه بينه قائم شد اجراء حد كنيد، اطلاق دارد سواء تاب، او لم يتب، اطلاق ادله هم استصحاب مىشود اينجا جارى كرد، و هم اطلاق، البته اطلاق مقدم است بر استصحاب، اطلاق مىگويد سواء تاب او لم يتب. علاوه بر اين در روايت جميل هم داشتيم، تصريح به اين معنا شده بود، در روايت جميل، عبارت اين بود، روايت سه شانزده از مقدمات بود، عبارت اين است، «فى رجل سرق او شرب الخمر او زنا فلم يعلم ذلك منه و لم يؤخذ حتى تاب و صلح» عبارت اين است، «فلم يعلم ذلك منه و لم يؤخذ حتى تاب و صلح» اين قيدها براى چه است؟ مفهومش اين است كه «اذا تاب بعد الاخذ و البينة» اين حكم نيست، اين قيودى كه مىگويد «و لم يعلم ذلك منه و لم يؤخذ حتى تاب و صلح» اول توبه كرد و اصلاح شد، بعد دستگير شد و قيام بينه شد، اين مفهومش اين مىشود كه اگر اول دستگير بشود و بعد قيام بينه بشود، توبه او فايدهاى ندارد، و ديگرى هم مفهوم آيه شريفه آيه محارب هم دلالت خوبى دارد، مىفرمايد «الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم» يعنى اگر تابوا بعد ما تقدروا عليهم، دستگير شدند و بينهاى قائم شد بر اينها ديگر توبه بعد فايده ندارد. ظاهر اين قيد هم اين است كه مفهوم دارد.
رواياتى هم از برقى داشتيم آيه سى و سى و يك و سى و سه و چهار بله؟ (سؤال:...؟ جواب: روايت برقى هم دارد،
عبارت اين بود، كه قبلاً روايت برقى را خوانديم، «اذا قامت البينة فليس للامام ان يعفو» اذا قامت البينة بينه قائم شد ديگر امام حق عفو ندارد. يعنى سواء تاب او لم يتب، بلكه من مىخواهم بگويم بالاتر هم است، اگر لم يتب كه امام عفو نمىكند چه لزومى كرده يك آدم مجرمى را بى خود عفو كند، اين حتماً جايى است كه توبه بكند، «اذا قامت البينة فليس للامام ان يعفو» اطلاق دلالت دارد «سواء تاب او لم يتب» روايت تحف العقول هم قبلاً داشتيم، شماره روايات را قبلاً داديم معلوم است، «عن ابى الحسن الثالث عليه السلام قال» داستان مفصل است يحيى بن عكسم بود و آن به اصطلاح مناظرهاى كه حضرت با او داشت و عدهاى را آوردند و يكى را عفو كردند و يكى اجراى حد كردند و يكى چه كار كردند و بعد توضيح خواستند و حضرت فرمود «اما الرجل الذى اعترف باللواط فانه لم يقم عليه البينة» بينه قائم نشده بود، «و انماتتوع بالاقرار من قبل نفسه» خودش مايل بود اقرار بكند، «و اذا كان للامام الذى من الله ان يعاقب عن الله كان له ان يمن عن الله» فرمود آن را كه ديديد مورد عفو قرار داديم، براى اينكه خودش اقرار كرده بود، بينه قائم نشده بود، امام حق عفو دارد، مفهومش چه است؟ يعنى اگر خودش اقرار نكند بينه قائم بشود، امام حق عفو ندارد. حق عفو جايى است كه بينهاى قائم نشده باشد، جرم از طريق اقرار ثابت شده باشد. بهرحال هم اصل و هم اطلاقات و هم نمىدانم رواياتى كه خواندم، همه به خوبى دلالت مىكند بر اينكه مسئله عفو امام در زمينه اقرار است، و عفو امام در زمينه بينه نيست.
(سؤال:...؟ جواب: توبه را اجازه بدهيد مىرسيم، (سؤال:...؟ جواب: توبه را (سؤال:...؟ جواب: مىدانم كسى را كه قدرت برش پيدا نكردند، فرمود اين اگر توبه كند قبول است، مفهومش چه است؟ مفهومش چه است؟ يعنى اگر قدرت پيدا كردى بعد توبه كند قبول نمىشود، خوب بينه كه قائم بشود كه ديگر بالاتر از قدرت پيدا كردن است، يعنى هم گرفتيد و هم اقامه بينه شده برش، حالا مىخواهد توبه كند، حالا توبهاش قبول است؟! يا حالا امام مخير است؟! امام مخير نيست ديگر، (سؤال:...؟ جواب: اينها را كه جوابش داديم، مىگويند كسانى كه مىآمدند خدمت امام و پيغمبر، اقرار مىكردند، ناراحت بودند، مىخواستند پاك و پاكيزه بشوند، اين نشانه توبه آنها است، اين را كه يك روز متعرض شديم گفتيم بله اين نشانه ندامت آنها است، اما مجرد ندامت براى توبه كافى نيست، بايد ظهر منه امر جميل و عمل عملاً صالحاً و امثال ذلك بوده باشد. حالا ديگر من را بر نگردانيد به بحث سابق). و لكن اجازه بدهيد (سؤال:...؟ جواب: خوب فرصتى پيدا نشده اجراى حد مىكنيم، (سؤال:...؟ جواب: نداشته خوب اجراى حد مىكنيم، توبه ثابت نشد معنيش، يعنى توبهاى كه بايد (سؤال:...؟ جواب: در كجا در بينه يا در اقرار؟ در اقرار؟ امام مخير است در صورتى كه توبهاى بكند و آمد حالا تازه خود آن محل بحث است (سؤال:...؟ جواب: چرا معطل مىكنيد؟ ما هنوز بحث توبه را نرسيديم در مسئله عفو امام، در مسئله عفو امام آيا توبه شرط است يا نه؟ او خودش اول الكلام است الآن واردش مىشويم انشاءالله اجازه بدهيد اين بحث تمام بشود آن وقت اشكال كنيد).
ولكن مرحوم مفيد مع ذلك كله مرحوم مفيد (سؤال:...؟ جواب: اينها را قبلاً من تمامش را روز گذشته آدرس دادم، (سؤال:...؟ جواب: بله؟ ظاهراً همهاش را چهار باب هجده بله من نوشتهام اينجا، چهار باب هجده از روايت تحف، قبليش هم سه باب هجده است، (سؤال:...؟ جواب: جميل، بله سه شانزده بود، اين چهار هجده است روات تحف چهار هجده است).
حالا مرحوم مفيد رضوان الله تعالى عليه گفته اگر بينه هم قائم شد، اين توبه كرد، امام مخير است، مرحوم صاحب جواهر علاوه بر كلام مفيد از حلبيين هم نقل مىكند، حلبيين اشاره به كه است؟ ابو الصلاح حلبى دوميش؟ مرحوم ابن زهره، چون ابن زهره هم سيد ابى المكارم بن زهره آن هم حلبى است، حلبيين كه مىگويند ابو الصلاح حلبى است و ابن زهره است، خوب اينها گفتهاند حتى بعد قيام البينه امام مخير است، نمىگويند توبه قبول است، مىگويند اگر توبه كرد امام تخيير دارد، مىتواند ببخشد، مىتواند نبخشد، حالا چه دليل اينها مىشود براى شان آورد، بعضىها رفتهاند سراغ اطلاق روايات عفو، و سراغ اصل برائت، با اين دو دليل يكى اطلاق روايات عفو، كه امام مخير فى العفو، و ديگر اصل برائت. آيا مىشود به اينها در مقابل آن ادله استدلال كرد؟ نه، اطلاق روايات عفو در جايى است كه ما دليل بر تقييد نداشته باشيم، تمسك به اطلاق فرع بر
عدم دليل برتقييد است، ما الآن به مفهوم آيه و رواياتى كه ذكركرديم، مقيد كرديم كه در بينه بعد قيامها امام مخير نيست، پس روايات مطلقه عفو مقيد مىشود به غير البينة، در بينه عفو نيست، مال اقرار است، پس تمسك به اطلاقات روايات عفو در مقابل روايات دليل بر تقييد به غير بينه قابل قبول نيست، اصل هم به هر معناى باشد اصالة البرائة مىخواهيد بگيريد، جاى اصالة البرائة نيست، با وجود دليل اجتهادى تمسك به اصالة البرائة نمىتوان كرد، جايى مىشود تمسك به برائت كرد كه دليل اجتهادى نباشد، آيه شريفه و رواياتى كه عرض كرديم ادله اجتهادى هستند بر اينكه عفو در اينجا جايز نيست، جاى برائت نيست، چه رقم مىخواهيد برائت جارى كنيد؟! خوب هذا كله كلام در فرع اول، به اصطلاح مفهوم و منطوقش. تاب قبل قيام البينه و تاب بعد قيام البينة. از فرع اول بگذريم برويم سراغ فرع دوم و مسئله اقرار.
(سؤال:...؟ جواب: دلالت اطلاق چه شده؟ (سؤال:...؟ جواب: خوب اينها را كه در اصول خوانديم، مفهوم مىتواند اطلاق را تقييد كند، عموم را تخصيص بدهد، «يجوز تخصيص العام بالمفهوم يجوز تقييد المطلق بالمفهوم» اگر مفهوم خاص باشد منطوق عام باشد، مفهوم مقدم مىشود، تخصيص مىدهد، تقييد مىكند، اينها را كه در اصول خوانديم و مسلم است).
الفرع الثانى، گفتيم امام مخير است «لو كانت التوبة بعد الاقرار» (سؤال:...؟ جواب: حالا اجازه بدهيد گذشتيم ديگر). اگر توبه بعد از اقرار باشد، امام مخير است، ظاهر اين است كه اين مسئله مما لا خلاف فيه است، مسئله ايست محل ابتلاء دقت كنيد در اين مسئله. ظاهر اين است كه مسئله اختلافى درش نيست، كلام صاحب رياض را هم قبلاً خوانديد كه در اينجا هم ادعاى لا خلاف كرده بود، بعضى ديگر هم متعرض اين مسئله شدهاند، و روايات متعددى دليل بر جواز عفو امام است. من اين روايات را مىخوانم اما يك نكتهاى را در لابلاى اين روايات كه مىخوانيم دقيق باشيد، كه اين روايات همهاش دليل بر عفو امام است، در زمينه اقرار، اما قيد توبه از كجا در مىآيد، چون دو شرط كردند، يكى اقرار باشد، يكى هم توبه بكند، دلالت اين روايات كثيره بر اينكه در زمينه اقرار امام مخير است واضح است، اما مقيد به توبه بودن كه در كلمات بزرگان آمده، اين قيد توبه از كجا است؟ يك كسى بگويد آقا مطلقا امام حق دارد عفو كند، اگر اقرار بود امام حق دارد عفو كند مىخواهد توبه كند مىخواهد توبه نكند، مصلحت را هرچه ببيند مطابقش عمل مىكند، دليل بر تققيد بر توبه را در لابلاى اين رواياتى كه مىخوانم دقت كنيد ببينيم آيا جاى پاى پيدا مىشود براى اين قيد يا نه؟ روايات متعدد است بگذاريد من روايات را بخوانم، اوليش روايت مالك بن عطيه است كه سابقاً كراراً خواندهايم در باب لوطى وارد شده است، داستان آن كسى كه آمد خدمت على عليه السلام اقرار كرد، حديث يك باب پنج است، از حداللوطى، داستان مردى كه آمد خدمت امير مؤمنان على عليه السلام اقرار كرد، من مرتكب اين عمل شنيع شدم، من را پاك و پاكيزه كن، بعد از آنى كه اقراراتش تمام شد فرمود پيغمبر اكرم سه تا مجازات درباره امثال تو تعيين كرده، كدامش را مىخواهى؟ آن احراق را انتخاب كرد، موقعى كه احراق را انتخاب كرد چون از همه مشكلتر بود، حفيره آماده شد گذاشتندش داخل حفيره، آتش را هم آماده كردند كه بريزند در حفيره بالاى سر او و احراق بشود، در اين موقع على عليه السلام و ياران گريه كردند و فرمود برخيز، ملائكه آسمان براى تو گريه كردند و عفوت كردند. اين روايت روايتى است كه دليل بر اين است كه امام مىتواند عفو كند، منتها اين تكهاش را من مىخوانم «فقال له امير المؤمنين عليه السلام قم يا هذا فقد ابكيت ملاكة السماء و ملائكة الارض فان الله قد تاب عليك» در اينجا بله، روايت مفصل است يك صفحه روايت بود و بله «فان الله قد تاب عليك قم و لا تعاودن شيئاً مما فعلت» ديگر سراغ اين كارها نرو و امثال اين كار را انجام نده. روايت همانطورى كه مىدانيد و بارها گفتهايم روايت صحيحه است. سند معتبر است. روايت مالك بن عطيه. دلالت هم كه خوب است، على عليه السلام عفوش كرد، و او را بخشيد، آن وقت توبه از كجايش در مىآيد؟ توب كرد يعنى آمد خدمت حضرت پشيمان بود، ندامت داشت، درست است، اما اگر ندامت را كافى ندانيم، بدون شك اين نادم بود، ندامت از اين عبارت ظاهر است، مخصوصاً اينكه انتخاب كرد شديدترين مجازات را بلند شك يك دو ركعت نماز را هم خواند و گريان هم بود و به طرف آسمان هم بله متوجه شد، آيا آن توبهاى كه ما مىگوييم ظهر منه امر جميل همين است؟
يا نه، چند ماهى بگذرد، يكى دو ماه، دو سه ماه بگذرد، امام فرمود بايد يك مدتى هم سپرى بشود حالا در دادگاه يك همچنين قيافهاى به خودش گرفته، اين كافى نيست، بايد يك چند مدتى بگذرد و آثار ندامت در اعمالش نمايان بشود و معلوم بشود اين موقتى نيست، اين مثل يك رگبارى نيست، بعضىها توبه شان توبه رگبار است، يك رگبار مىزنند بعدش هم آفتاب مىشود و كأن لم يكن شيئاً مذكوراً، اصلاً مثل اينكه بارانى نيامد، آيا اين است اين كجايش توبه است؟! (سؤال:...؟ جواب: باز همه اينها توبه كرد پس چرا على عليه السلام آنجا اجراى حد كرد، پس چرا در داستان مائز چرا پيغمبر دستور اعدام داد، خوب آن هم توبه كرده بود يك همچنين توبه، توبه اين رقمى توبه موقت، اينكه همه شان داشتند هم آن زنى كه آمد خدمت على عليه السلام داشت، هم مائز كه آمد خدمت پيغمبر، پس چرا على دستور رجم داد، چرا پيغمبر دستور رجم داد؟ در باره مائز؟ خوب يك همچنين توبه اين رقمى كه همه شان داشتند، بنا شد ما اين مقدار توبه را قبول نكنيم، بگوييم ظهر منه امر جميل، وقت توبه را اين مقدار كافى ندانيم، مگر اينكه اللهم الا ان يقال (سؤال:...؟ جواب: آقا امر جميل پس مائز هم امر جميل داشت چرا كشتندش؟ (سؤال:...؟ جواب: چه فرق مىكند؟! بگذرم). اللهم الا ان يقال (سؤال:...؟ جواب:ها، ايشان مىگويند مشروط به گريه ملائكه آسمان است، هركسى ملائكه آسمان برايش گريه كردند امام عفوش مىكند، اما اگر نكردند خوب بنده قاضى كه از آسمان و زمين هيچ خبرى ندارم، من نمىتوانم پس عفو كنم؟! اين مال امام معصوم مىشود ربطى به من پيدا نمىكند).
اللهم الا ان يقال اين جمله «تاب الله عليك فان الله قد تاب عليك» بگوييم اين دلالت مىكند، يعنى «انت تبت و ان الله تاب عليك» آيا اين دلالت دارد؟ خدا تاب عليك، تا بشر توبه نكند كه خدا لا يتوب، «العبد يتوب بالطاعة و الله يتوب بالمعغفرة بالرحمة» توبه به معنى رجوع است، خدا بر مىگردد بدون اينكه من برگشته باشم؟! تاب الله عليك خدا برگشت، برگشتن خدا بدون برگشتن من كه نمىشود باشد، (سؤال:...؟ جواب: مىدانم بالاخره تا من توبه نكنم «ان الله يتوب» يعنى يرجع تاب به معنى رجع است، يرجع بالرحمة، بدون اينكه من «رجعت الى طاعة» لايبعد يك كسى بگويد از اين كلمه تاب يك تاب عبد در مىآيد توبه عبد هميشه مقدمه توبه خدا است، و بدون توبه عبد توبه خدا نخواهد بود. اين حديث اول. چهار پنج حديث ديگر است فردا انشاء الله مىخوانيم.
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...