• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • نام استاد آية الله لنكرانى
    تاريخ درس 1371
    موضوع خارج فقه حج
    شماره درس 352
    اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم
    با مكه كمتر از فاصله ميقات تا مكه است، مثل افرادى كه فرض كنيد در چهار فرسخى پنج فرسخى ده فرسخى مكه زندگى مى‏كنند، اينها مسافت بين منزلشان و بين مكه كمتر از مسافت ميقات است براى اين كه نزديكترين مواقيت عبارت است از آن ميقاتى كه تقريباً يك مقدار كمتر از شانزده فرسخ با مكه فاصله دارد، و او عبارت از ميقات طائف است، كه عبارت است از قرن المنازل، كه بحثش را خوانديم، حالا ما روايات اين مسأله را مى‏خوانيم هم براى اصل استفاده اين حكم و هم براى يك جهاتى كه در اين مسأله بايد ان شاء الله مورد بحث واقع بشود، يك چند تا روايتش را چون صاحب وسائل، يك باب مستقلى عقد كرده براى همين عنوان، كه من كان دويرة اهله دون الميقات الى مكه، اين واجب است كه از همان خانه خودش محرم بشود، كه البته باز اين جهت را هم بعد تعرض مى‏كنند امام بزرگوار، اين كه ما مى‏گوييم كه اين كسى كه مثلاً منزلش در شش فرسخى مكه واقع شده از همان منزل محرم بشود، اين در حقيقت يك حكم ترخيصى و تسهيلى است و الا اگر اين آدم بخواهد منزل خودش را رها بكند، و يك مقدار به عقب برگردد و خودش را به مواقيت يكى از مواقيت برساند و از آنجا محرم بشود، مانعى ندارد، آنى كه مورد بحث است جواز احرام از خانه خودش است اين خانه‏اى كه در شش فرسخى مكه دارد و در آنجا زندگى مى‏كند، مى‏تواند از آنجا محرم بشود، اما تعين ندارد كه اگر آنجا را رها كرد، و آمد سراغ يكى از مواقيت حق نداشته باشد از آن ميقات محرم بشود، نه اين يك حكم ترخيصى و يك حكم تسهيلى است كه گفتند اين آدم ديگر به عقب برنگردد، اين كسى كه شش فرسخ فاصله دارد ديگر ده فرسخ مثلاً به عقب برنگردد، خودش را به قرن المنازل و ميقات طائف برساند، نه از همان منزل خودش محرم بشود، و حركت بكند به جانب مكه، پس حالا روايات را مى‏خوانيم، اولاً براى اصل اين حكم و ثانياً عرض كردم براى جهاتى كه در اين مسأله مى‏تواند مورد بحث واقع بشود، روايات را صاحب وسائل در باب هفدهم از ابواب مواقيت كه عرض كرديم اصل اين باب را به‏
    همين عنوان ايشان معنون كرده اينجا ذكر مى‏فرمايد، روايت اول روايت صحيحه‏اى است كه محمد بن الحسن يعنى شيخ طوسى نقل مى‏كند به اسناده عن موسى بن القاسم كه اسناد شيخ به موسى بن قاسم يك اسناد صحيحى است، موسى بن القاسم نقل مى‏كند از صفوان بن يحيى، ايشان هم عن معاوية بن عمار عن ابى عبدالله عليه السلام قال «من كان منزله دون الوقت الى مكه» كسى كه منزل و محل سكونتش دون الوقت، وقت به معناى ميقات است، يعنى كمتر از ميقات است در جهت مكه و با محاسبه با مكه، وقتى كه محاسبه مى‏كنيم، مى‏بينيم منزلش كمتر است و فاصله كمترى دارد اين فليحرم من منزله، اين از منزل خودش محرم بشود، حالا اين فليحرم بايد گفت مثلا امر در مقام توهم حذر است، فعلا بيش از اين مقدار ازش استفاده نمى‏شود، كه احرام از منزل برايش مشروعيت دارد نه اين كه تعين داشته باشد، و حق نداشته باشد از غير منزل محرم بشود، پس اين مقدار را دلالت مى‏كند، كه اين منزل با اين شرط خاص، عنوان ميقاتى دارد و اين از منزل خودش محرم مى‏شود قال عرض مى‏شود شيخ طوسى مى‏فرمايد اين ديگر مرسله است و قال فى حديث آخر يعنى امام صادق صلوات الله عليه در يك حديث ديگرى اين عبارت را فرموده، اذا كان منزله دون الميقات الى مكه، فليحرم من دويرة اهله، اگر منزلش كمتر از ميقات است از همان دويره اهل محرم بشود، پيداست كه اين دويره اهل همان منزل در صدر عبارت از آن تعبير به منزل شده، در ذيل عبارت از آن تعبير به دويره اهل شده، كه حالا علت اين كه دويره هم هست، كه ظاهراً هم همان مصغر «دار» است اين شايد به لحاظ اين طبع قصه باشد، براى اين كه آنهائى كه در اطراف شهرها مخصوصاً مكه زندگى مى‏كنند طبعاً خوب يك زندگى روستائى دارند، و معمولاً خانه‏هاى اينها آن هم در حجاز كه مسأله باغ و درخت و اينها كمتر مطرح است طبعاً يك خانه‏هاى كوچكى براى اينها وجود دارد، حالا معلوم هم نيست كه خانه هايشان از خشت و گل و آجر و سنگ باشد، بلكه چه بسا در همان چادرها زندگى مى‏كنند به لحاظ اين كه آنجا معمولاً زمستان و برف و سرمائى وجود ندارد در اطراف مكه، روى اين جهت شايد عنوان دويرة بر او اطلاق شده، بالاخرة اين عبارت ظاهر در اين است، كه مقصود از دويرة اهله، همان منزل است لذا در كلمات فقهاء در كلام امام بزرگوار كلام مرحوم سيد هى دويرة را به همين منزل تفسير مى‏كنند و تبيين مى‏كنند، اين هم يك روايت، روايت ديگر «و عنه» يعنى شيخ طوسى به اسناده عن موسى بن القاسم عن الحسن بن محبوب، عن على بن رعاب عن مسمع عن ابى عبدالله عليه السلام، قال اذا كان منزل الرجل دون ذات عرق الى مكه، اگر منزل رجل كمتر از ذات عرق باشد كه ذات عرق دو خصوصيت در آن هست، يكى اين كه آخرين موضع عقيق است كه عقيق ميقات اهل عراق است ،
    كه گفتيم اولى آن مسلخ است دومى غمرة، سومى ذات عرق، خصوصيت ديگرش اين است كه ذات عرق هم تقريباً شانزده فرسخ با مكه بيشتر فاصله ندارد حالا اذا كان منزل الرجل دون ذات عرق الى مكه، فليحرم من منزله، از همان منزل خودش محرم بشود، باز روايت چهارم را هم شيخ نقل كرده، باسناده از همان موسى بن القاسم، موسى بن القاسم نقل مى‏كند عن صفوان بن يحيى عن عبدالله بن مسكان عن ابى سعيد اينها همه روايات معتبره است غير از آن دومى كه مرسله بود قال سئلت اباعبدالله عليه السلام أمن كان منزله دون الجحفة الى مكه، در طريق جحفة به مكه، كه هم مدنيين به جحفة برخورد مى‏كنند هم اهل شام و مصر و مغرب اينطورى كه قبلا ذكر كرديم، حالا اين آدم منزلش در وسط در فاصله بين جحفة و مكه واقع شده، حالا چه كار بايد بكند؟ سوال شد قال يحرم منه، از همان منزل خودش محرم بشود، ديگر لازم نيست كه برگردد به عقب و خودش را به جحفة برساند و از جحفة محرم بشود، عرض مى‏شود اين هم يك روايت، روايت ديگر قال اين روايت مال صدوق است از آن مرسلات معتبره صدوق است قال و سئل الصادق عليه السلام نمى‏گويد و روى أنه سئل الصادق، نه سؤال و جواب را يك مسأله مسلمى قرار مى‏دهد «و سئل الصادق عليه السلام عن رجل منزله خلف الجحفة من أين يحرم قال من منزله» آن وقت روايت بعديش از آن مرسلات غير معتبره است، قال صدوق مى‏فرمايد و فى خبر آخر اينجا ديگر مسأله را به روايت نسبت مى‏دهد نمى‏گويد همچو چيزى بوده، مى‏گويد در يك روايتى اين مسأله ذكر شده، كه «من كان منزله دون المواقيت ما بينه و بين مكه فعليه ان يحرم من منزله» و همينطور يكى دو تا روايت ديگر هم در اين باب هست، خوب اصل مسأله با توجه به روايات و توجه به فتاوى مسلم است لكن دو سه جهت اينجا مورد بحث واقع شده، يك جهت اين كه آيا ما ملاك را از نظر قرب و بعد مكه قرار بدهيم يا ملاك را عرفات قرار بدهيم، مشهور بين فقهاء اين است كه ملاك مكه است و ظاهر هم اين است كه هيچ فرقى نيست بين آن كسى كه اراده حج دارد و بين آن كسى كه اراده عمره دارد، مثلاً اين كسى كه در فاصله پنج فرسخى مكه است يك وقت مى‏خواهد حج انجام بدهد آن هم حج مثلاً قران‏و افراد در حج قران‏و افراد وقتى كه انسان محرم مى‏شود از هر كجا محرم بشود، هيچ ضرورتى ندارد كه انسان اول وارد مكه بشود در حج قران‏و افراد وقتى كه حاجى محرم مى‏شود بايد سعى كند خودش را به وقوف به عرفات برساند اما قبل از وقوف به عرفات هيچ ضرورتى براى ورود به مكه و دخول به مكه دركار نيست، به خلاف كسى كه بخواهد عمره انجام بدهد، چه عمره تمتع باشد، و چه عمره مفردة، كسى كه بخواهد عمره انجام بدهد بعد از آنى كه محرم بشود بايد قدم بعدى خودش را به مكه برساند براى اين كه عمل بعدى‏
    طواف است و طواف جايش مكه است اما در حج عمل بعد الاحرام وقوف به عرفات است و هيچ ضرورتى براى دخول به مكه نيست، اما در عين حال مقتضاى هم اطلاق روايات و هم اطلاق فتاوا و مقتضاى فتواى مشهور اين است كه اين كسى كه از منزلش مى‏خواهد محرم بشود، چه به احرام حج چه به احرام عمرة، در فاصله و مسافت و ميزان در قرب و بعد عبارت از مكه است بايد ببيند منزلش تا مكه چقدر فاصله دارد و لو اين كه قصدش هم حج باشد و كسى كه قصدش حج است ابتدائاً كارى به مكه ندارد اما معيار ملاحظه، بالاخرة فتواى مشهور و اطلاق روايات مى‏گويد بين عمره و حج فرقى نمى‏كند و ملاك در حساب و قرب و بعد همان مكه است لكن در مقابل مشهور يكى شهيد اول در متن لمعة ايشان آمده ملاك را قرب و بعد به عرفات قرار داده، به جاى مكه عرفات را طرف حساب قرار داده، و باز ظاهر اطلاق كلام ايشان هم اين است كه بين حج و عمره فرقى نمى‏كند، شهيد دوم در كتاب مسالك يك قول سومى به ايشان نسبت داده شده كه به نظر مى‏رسد كه اين قول نيست، شهيد ثانى يك حرفى زده در مسالك، و آن اين است فرموده اگر روايات در اين مسأله نمى‏بود، لو لا النصوص، ما اگر پيش خودمان مى‏خواستيم حساب بكنيم بايد بين عمره و حج فرق بگذاريم، بگوييم آنى كه از منزلش براى عمره مى‏خواهد محرم بشود، او بايد طرف حساب را مكه قرار بدهد براى اين كه دومين عمل در باب عمره طواف است و جاى طواف مكه است، و آن كسى كه به حج مى‏خواهد محرم بشود، او بايد طرف حساب را عرفات قرار بدهد براى اين كه در باب حج اولين عمل احرام دوم هم وقوف به عرفات، كارى با مكه ندارد، لكن اين حرف را شهيد ثانى مى‏فرمايد لو لا النصوص، اگر روايات نبود ما يك چنين حرفى مى‏زديم، اما خوب با وجود روايات كه نمى‏شود اين حرف را زد، لذا نمى‏شود كه شهيد را به عنوان يك مخالف در مسأله ما حساب بكنيم، يك كاليك حرف تعليقى شهيد ثانى در مسالك ذكر كردند، اما شهيد اول در متن لمعة قرص و محكم ملاك را عرفات قرار داده، نه مكه، اينجا دو تا بحث با ايشان هست، يك بحث اين است كه اين عرفات را شما از كجا درآورديد، اين حكم و لو اين كه يك حكم تسهيلى است اما خوب بر خلاف قاعده است، كسى بيايد بگويد از خانه خودت از چهار فرسخى مكه محرم بشو، اين يك حكمى است بر خلاف قاعده، در حكمى كه بر خلاف قاعدة است بايد روى خصوصياتى كه در دليل آن حكم وارد شده روى آن خصوصيات آدم تكيه بكند، ما وقتى كه به اين روايات مراجعه مى‏كنيم در جميع روايات عنوان مكه مطرح است، اين روايات چهار پنج تائى كه خوانديم، تمام اينها كلمه مكه در آن مطرح بود، و حتى يك روايت پيدا نمى‏شود كه به جاى مكه عنوان عرفات را ذكر كرده باشد، حالا كسى بيايد
    بگويد كه چرا ملاك را مكه قرار دادند، مخصوصاً در باب حج، كه بعد الاحرام حاجى كارى به مكه ندارد، بلكه مستقيماً بايد به جانب عرفات متوجه بشود، خوب اينها را ما نمى‏فهميم، حكم تعبدى است، در روايت ملاك را طرف حساب را مكه قرار داده، حالا چه خصوصيتى دارد ما نمى‏دانيم، هر خصوصيتى ممكن است داشته باشد، ما حق تعدى نداريم، لذا به شهيد اين اشكال هست، كه شما مسأله عرفات را از كجا آورديد، هذه الروايات بأيدينا و بين اعيننا و تمام اينها مسأله مكه درش مطرح است، و حتى يك روايتى كه درش عرفات ذكر شده باشد، وجود ندارد، اما مطلب دوم اين است كه بعضيها به عنوان تأييد شهيد در لمعة، معتقد شدند كه فرقى نمى‏كند شما ملاك را مكه قرار بدهيد، يا ملاك را عرفات قرار بدهيد فرقى نمى‏كند، از جمله اين افراد مرحوم آقاى حكيم در كتاب مستمسك است، مى‏فرمايد عملاً فرقى نمى‏كند كه شما ملاك را مكه قرار بدهيد يا ملاك را عرفات قرار بدهيد، در حالى كه فرقش يك مطلب روشنى هست، و خود شهيد ثانى هم در شرح لمعة اين اشكال را به شهيد اول كرده، و تعجب است مثل اين كه ايشان شرح لمعة را ملاحظه نفرمودند، مطلب هم يك مطلب روشنى است شما ملاحظه كنيد فاصله بين مكه و عرفات چهار فرسخ است اين يك نكته، نكته دوم اين است كه عرفات در يك جهت مكه واقع شده، اين طور نيست كه عرفات مثل يك دائره‏اى محيط به مكه باشد، عرفات در يك جهت مكه واقع شده، پس در يك جهت است با مكه هم فاصله‏اش چهار فرسخ است، حالا ما مى‏آييم سؤال مى‏كنيم مى‏گوييم آن نقطه آن جهت مقابل جهت عرفات، فرض كنيد اگر جهت عرفات يمين است شما جهت يسار را در نظر بگيريد، اگر كسى منزلش در جهت يسار در سيزده فرسخى مكه باشد، اين كسى كه در سيزده فرسخى مكه واقع شده، عرض مى‏شود اين اگر ملاك مكه باشد، فاصله خانه‏اش تا مكه سيزده فرسخ است، و اگر سيزده فرسخ شد، اقرب المواقيت الى مكه حدود يك مقدار كمتر از شانزده فرسخ است پس در حقيقت منزلش به مكه اقرب از ميقات است الى مكه، براى اين كه اقرب المواقيت نزديك به شانزده فرسخ است و اين خانه‏اش سيزده فرسخ تا مكه است، اما اگر ما ملاك را عرفات گرفتيم، سيزده تا با چهارده‏اى كه فاصله بين مكه و عرفات است منزل اين تا عرفات مى‏شود هفده فرسخ، در حالى در ميقات كه عرفات معتبر نيست، در ميقات مكه مطرح است، يعنى نزديكترين مواقيت شانزده فرسخ، نزديك به شانزده است و اين خانه‏اش تا عرفات هفده فرسخ است پس روى بيان شما بايد برود از ميقات محرم بشود، اين كه ما بگوييم فرقى نمى‏كند كه ما ملاك را عرفات بگيريم يا ملاك را مكه بگيريم يك فرق بيِّن و روشنى دارد با توجه به آن دو جهت، كه يكى اين كه عرفات وصل به مكه نيست فاصله دارد چهار
    فرسخ، دوم اين كه عرفات محيط به مكه نيست، بلكه در يك سمت و در يك جهت مكه فقط واقع شده، پس در حقيقت اين كه ما بگوييم فرقى نمى‏كند كه ملاك عرفات باشد يا ملاك مكه باشد، نه كاملاً فرق مى‏كند و ثمرات و نتايجى بر آن مترتب مى‏شود، (سوال... و پاسخ استاد) ميقات با عرفات حساب نمى‏شود ميقات هميشه با مكه است ميقات هميشه با مكه است، فاصله ميقات و طرف حساب ميقات خود شهيد هم مكه مى‏داند بحث در منزل و اين دويرة الاهل است و الا ميقات را هيچ كس طرف حسابش را عرفات قرار نمى‏دهد، يك جهت مهم در اين بحث هست، كه اين را يك قدرى رويش دقت نماييد آن اين است كه ببينيد اين كه ما مى‏گوييم «من كان منزله دون الميقات الى مكة» آيا معنايش چيست؟ معنايش اين است كه آيا معنايش اين است كه ما مجموعه مواقيت را ملاحظه مى‏كنيم و نزديكترين مواقيت را كه همان ميقات تقريباً شانزده فرسخى است او را در نظر مى‏گيريم، و مى‏گوييم كسى كه منزلش كمتر از شانزده فرسخ به مكه باشد، پانزده فرسخ باشد، چهارده فرسخ باشد كمتر، آيا اينجورى ما با مسأله برخورد مى‏كنيم، اگر ما اينجورى با مسأله برخورد مى‏كرديم، كه ظاهراً هم از خيلى از كلمات اينجورى استفاده مى‏شود بايد تعبير در روايت اينجورى باشد من كان منزله دون اقرب المواقيت الى مكه، چرا بيايند مجموعه مواقيت را در نظر بگيرند، ما ميقاتى داريم به نام مسجد شجرة كه هشتاد فرسخ با مكة فاصله دارد، ميقاتى داريم به نام جحفة كه ظاهراً بيست و چند فرسخ با مكه فاصله دارد، ميقاتى هم داريم به نام قرن المنازل كه يك مقدار كمتر از شانزده فرسخ فاصله دارد آيا در محاسبه چه چيز را بايد حساب كرد؟ مى‏خواهد بگويد اين منزل خودش را با اقرب المواقيت ملاحظه بكند كه نتيجه اين مى‏شود، اگر در همين مثال يمين و يسار كه ما فرض كرديم در اين مثال يمين و يسار اگر فرض كرديم كه ميقات طائف كه عبارت از قرن المنازل است و كمتر از شانزده فرسخ است اين در طرف يسار واقع شده، اما خانه اين آدم و دويرة الاهل در طرف يمين واقع شده، و اين فرض كنيد كه هفده فرسخ تا مكه فاصله دارد، اگر مسأله را از ما سؤال كردند چى جواب بدهيم؟ خانه اين در طرف يمين هفده فرسخ با مكه فاصله دارد، قرن المنازل در طرف يسار شانزده فرسخ فاصله دارد، اگر ملاك مجموعه مواقيت و در نتيجه اقرب المواقيت است اين حق ندارد از خانه‏اش محرم بشود، چرا؟ براى اين كه خانه‏اش تا مكه هفده فرسخ فاصله دارد، در حالى كه اقرب المواقيت شانزده فرسخ كمتر است، پس چه كند اين بيچاره اينجا، اين بيچاره اين وسط چه كند؟ آيا شما هم مى‏گوييد كه اين مثلاً يك دورى بزند خودش را برساند به قرن المنازل، از ميقات محرم بشود، روايت اين را مى‏خواهد بگويد، يا اين كه نه، روايت يك حرف ديگرى را مى‏خواهد بزند، و آن اين است كه اين مسيرى را
    كه اين كس يعنى صاحب اين منزل، صاحب اين منزل با مكه يك مسيرى دارد، بالاخرة مكه جايى نيست كه و لو كوره‏ترين روستاها راهى به مكه نداشته باشد، مكه همه بايد به آنجا راه داشته باشند، اين راهى را كه اين صاحب هذه الدويرة به مكه دارد اين راهش را حساب بكند، ببيند آيا در اين مسير ميقات در جلوى اين قرار گرفته، يا ميقات پشت سر اين قرار گرفته، اگر ميقات در جلويش قرار گرفته، بايد حتما از ميقات محرم بشود، حق ندارد از خانه‏اش محرم بشود، اما اگر اينجا فكر مى‏كند كه اگر بخواهد از ميقات محرم بشود به همان عبارتى كه من عرض كردم، بايد به عقب برگردد، ميقات پشت سر اين قرار گرفته، مثلاً در باب جحفة، كه فرض كنيم در بيست و چهار فرسخى مكه است حالا يك كسى در همين مسير جحفة به مكه خانه‏اش در هيجده فرسخى مكه قرار گرفته، اين آدم چه كند، روايت نمى‏خواهد بگويد اين آدم حق ندارد از خانه‏اش محرم بشود، به دليل اين كه قرن المنازل شانزده فرسخ فاصله دارد، نه روايت مى‏گويد اين مسير را حساب بكند ببيند هل منزله دون الميقات، أم قبل الميقات، اگر منزلش اين طرف جحفة واقع شده بايد از جحفة محرم بشود، اما اگر منزلش بعد الجحفة واقع شده باشد از همان منزل خودش محرم بشود، لذا در يكى از روايات اين عبارت بود كه عرض كردم روايات را براى بعضى از مسائل هم مى‏خوانيم خود همين مورد سؤال بود، و خود همين را امام جواب داد، در روايت چهارم كه از امام صادق عليه السلام سؤال شد أ من كان منزله دون الجحفة الى مكه، جحفة كه اقرب المواقيت نيست كه، منزل اين آن طرف جحفة واقع شده، يعنى يك فرسخ نزديكتر است دو فرسخ نزديكتر به مكه است معنايش اين است كه منزلش بيست و دو فرسخ تا مكه فاصله دارد، در حالى كه اقرب المواقيت در ملاحظه با طائف عبارت از كمتر از شانزده فرسخ است پس اين مسأله‏اى كه ما بياييم ملاك را مسافت و قرب و بعد و از طرف ديگر مجموع المواقيت و اقرب المواقيت در نظر بگيريم، مسأله‏اى نيست، مسأله اين است كه اين كسى كه له طريق الى مكه لامحالة آيا فى طريقه الى مكه، وقتى كه حساب مى‏كند در جلويش ميقات واقع شده يا ميقات پشت سر او قرار گرفته، اگر ميقات در جلوى او واقع شده، حتماً بايد خودش را به ميقات برساند و محرم بشود، و اگر ميقات پشت سر او قرار گرفته ديگر لازم نيست به عقب برگردد، از همان خانه خودش محرم بشود، و برود به جانب مكه، كه مسأله را روى معيار و ملاحظه مجموع المواقيت و اقرب المواقيت ما قرار ندهيم فقط يك مشكله پيش مى‏آيد، او آنجايى است كه اگر در مسير دو تا ميقات واقع شده باشد، مثل اينهائى كه در مسير مدينه و مكه هستند، كه آنجا دو تا ميقات وجود دارد، يكى مسجد شجرة يكى جحفة، حالا اگر كسى از بين مسجد شجرة و جحفة يعنى خانه‏اش بين اينها قرار گرفته،
    روستايشان بين اينها واقع شده، مى‏خواهد از اينجا محرم بشود، آيا ملاك مسجد شجرة است كه در پشت اين قرار گرفته، پس معنايش اين است كه از همين خانه خودش محرم بشود، يا اين كه نه ملاك جحفه‏اى است كه در پيش هست، و حق ندارد از خانه خودش محرم بشود، بلكه بايد مسافت بين خانه و جحفة را طى بكند، و از جحفة محرم بشود، ظاهر روايات اين است كه اينجا بايد خودش را به ميقات برساند، و اين حكم مال آن كسى است كه در مسير منزل و مكه‏اش اصلاً ميقاتى وجود ندارد، اين منزل و اين مكه، اگر بخواهد دسترسى به ميقات پيدا بكند، بايد به عقب برگردد تا خودش را به ميقات برساند، اما كسى كه در جلويش ميقات هست، با رفتن پنج فرسخ ده فرسخ به جحفة مى‏رسد، اين واجب است خودش را به جحفة برساند، و از جحفة محرم بشود، باز حالا يك دقتى روى در اين مسأله بفرماييد .
    والحمد لله رب العالمين