دوشنبه 28 خرداد 1403 - 8 ذيحجه 1445 - 17 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب الحج (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
جلسه 352
متن
نام استاد آية الله لنكرانى
تاريخ درس 1371
موضوع خارج فقه حج
شماره درس 352
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم
با مكه كمتر از فاصله ميقات تا مكه است، مثل افرادى كه فرض كنيد در چهار فرسخى پنج فرسخى ده فرسخى مكه زندگى مىكنند، اينها مسافت بين منزلشان و بين مكه كمتر از مسافت ميقات است براى اين كه نزديكترين مواقيت عبارت است از آن ميقاتى كه تقريباً يك مقدار كمتر از شانزده فرسخ با مكه فاصله دارد، و او عبارت از ميقات طائف است، كه عبارت است از قرن المنازل، كه بحثش را خوانديم، حالا ما روايات اين مسأله را مىخوانيم هم براى اصل استفاده اين حكم و هم براى يك جهاتى كه در اين مسأله بايد ان شاء الله مورد بحث واقع بشود، يك چند تا روايتش را چون صاحب وسائل، يك باب مستقلى عقد كرده براى همين عنوان، كه من كان دويرة اهله دون الميقات الى مكه، اين واجب است كه از همان خانه خودش محرم بشود، كه البته باز اين جهت را هم بعد تعرض مىكنند امام بزرگوار، اين كه ما مىگوييم كه اين كسى كه مثلاً منزلش در شش فرسخى مكه واقع شده از همان منزل محرم بشود، اين در حقيقت يك حكم ترخيصى و تسهيلى است و الا اگر اين آدم بخواهد منزل خودش را رها بكند، و يك مقدار به عقب برگردد و خودش را به مواقيت يكى از مواقيت برساند و از آنجا محرم بشود، مانعى ندارد، آنى كه مورد بحث است جواز احرام از خانه خودش است اين خانهاى كه در شش فرسخى مكه دارد و در آنجا زندگى مىكند، مىتواند از آنجا محرم بشود، اما تعين ندارد كه اگر آنجا را رها كرد، و آمد سراغ يكى از مواقيت حق نداشته باشد از آن ميقات محرم بشود، نه اين يك حكم ترخيصى و يك حكم تسهيلى است كه گفتند اين آدم ديگر به عقب برنگردد، اين كسى كه شش فرسخ فاصله دارد ديگر ده فرسخ مثلاً به عقب برنگردد، خودش را به قرن المنازل و ميقات طائف برساند، نه از همان منزل خودش محرم بشود، و حركت بكند به جانب مكه، پس حالا روايات را مىخوانيم، اولاً براى اصل اين حكم و ثانياً عرض كردم براى جهاتى كه در اين مسأله مىتواند مورد بحث واقع بشود، روايات را صاحب وسائل در باب هفدهم از ابواب مواقيت كه عرض كرديم اصل اين باب را به
همين عنوان ايشان معنون كرده اينجا ذكر مىفرمايد، روايت اول روايت صحيحهاى است كه محمد بن الحسن يعنى شيخ طوسى نقل مىكند به اسناده عن موسى بن القاسم كه اسناد شيخ به موسى بن قاسم يك اسناد صحيحى است، موسى بن القاسم نقل مىكند از صفوان بن يحيى، ايشان هم عن معاوية بن عمار عن ابى عبدالله عليه السلام قال «من كان منزله دون الوقت الى مكه» كسى كه منزل و محل سكونتش دون الوقت، وقت به معناى ميقات است، يعنى كمتر از ميقات است در جهت مكه و با محاسبه با مكه، وقتى كه محاسبه مىكنيم، مىبينيم منزلش كمتر است و فاصله كمترى دارد اين فليحرم من منزله، اين از منزل خودش محرم بشود، حالا اين فليحرم بايد گفت مثلا امر در مقام توهم حذر است، فعلا بيش از اين مقدار ازش استفاده نمىشود، كه احرام از منزل برايش مشروعيت دارد نه اين كه تعين داشته باشد، و حق نداشته باشد از غير منزل محرم بشود، پس اين مقدار را دلالت مىكند، كه اين منزل با اين شرط خاص، عنوان ميقاتى دارد و اين از منزل خودش محرم مىشود قال عرض مىشود شيخ طوسى مىفرمايد اين ديگر مرسله است و قال فى حديث آخر يعنى امام صادق صلوات الله عليه در يك حديث ديگرى اين عبارت را فرموده، اذا كان منزله دون الميقات الى مكه، فليحرم من دويرة اهله، اگر منزلش كمتر از ميقات است از همان دويره اهل محرم بشود، پيداست كه اين دويره اهل همان منزل در صدر عبارت از آن تعبير به منزل شده، در ذيل عبارت از آن تعبير به دويره اهل شده، كه حالا علت اين كه دويره هم هست، كه ظاهراً هم همان مصغر «دار» است اين شايد به لحاظ اين طبع قصه باشد، براى اين كه آنهائى كه در اطراف شهرها مخصوصاً مكه زندگى مىكنند طبعاً خوب يك زندگى روستائى دارند، و معمولاً خانههاى اينها آن هم در حجاز كه مسأله باغ و درخت و اينها كمتر مطرح است طبعاً يك خانههاى كوچكى براى اينها وجود دارد، حالا معلوم هم نيست كه خانه هايشان از خشت و گل و آجر و سنگ باشد، بلكه چه بسا در همان چادرها زندگى مىكنند به لحاظ اين كه آنجا معمولاً زمستان و برف و سرمائى وجود ندارد در اطراف مكه، روى اين جهت شايد عنوان دويرة بر او اطلاق شده، بالاخرة اين عبارت ظاهر در اين است، كه مقصود از دويرة اهله، همان منزل است لذا در كلمات فقهاء در كلام امام بزرگوار كلام مرحوم سيد هى دويرة را به همين منزل تفسير مىكنند و تبيين مىكنند، اين هم يك روايت، روايت ديگر «و عنه» يعنى شيخ طوسى به اسناده عن موسى بن القاسم عن الحسن بن محبوب، عن على بن رعاب عن مسمع عن ابى عبدالله عليه السلام، قال اذا كان منزل الرجل دون ذات عرق الى مكه، اگر منزل رجل كمتر از ذات عرق باشد كه ذات عرق دو خصوصيت در آن هست، يكى اين كه آخرين موضع عقيق است كه عقيق ميقات اهل عراق است ،
كه گفتيم اولى آن مسلخ است دومى غمرة، سومى ذات عرق، خصوصيت ديگرش اين است كه ذات عرق هم تقريباً شانزده فرسخ با مكه بيشتر فاصله ندارد حالا اذا كان منزل الرجل دون ذات عرق الى مكه، فليحرم من منزله، از همان منزل خودش محرم بشود، باز روايت چهارم را هم شيخ نقل كرده، باسناده از همان موسى بن القاسم، موسى بن القاسم نقل مىكند عن صفوان بن يحيى عن عبدالله بن مسكان عن ابى سعيد اينها همه روايات معتبره است غير از آن دومى كه مرسله بود قال سئلت اباعبدالله عليه السلام أمن كان منزله دون الجحفة الى مكه، در طريق جحفة به مكه، كه هم مدنيين به جحفة برخورد مىكنند هم اهل شام و مصر و مغرب اينطورى كه قبلا ذكر كرديم، حالا اين آدم منزلش در وسط در فاصله بين جحفة و مكه واقع شده، حالا چه كار بايد بكند؟ سوال شد قال يحرم منه، از همان منزل خودش محرم بشود، ديگر لازم نيست كه برگردد به عقب و خودش را به جحفة برساند و از جحفة محرم بشود، عرض مىشود اين هم يك روايت، روايت ديگر قال اين روايت مال صدوق است از آن مرسلات معتبره صدوق است قال و سئل الصادق عليه السلام نمىگويد و روى أنه سئل الصادق، نه سؤال و جواب را يك مسأله مسلمى قرار مىدهد «و سئل الصادق عليه السلام عن رجل منزله خلف الجحفة من أين يحرم قال من منزله» آن وقت روايت بعديش از آن مرسلات غير معتبره است، قال صدوق مىفرمايد و فى خبر آخر اينجا ديگر مسأله را به روايت نسبت مىدهد نمىگويد همچو چيزى بوده، مىگويد در يك روايتى اين مسأله ذكر شده، كه «من كان منزله دون المواقيت ما بينه و بين مكه فعليه ان يحرم من منزله» و همينطور يكى دو تا روايت ديگر هم در اين باب هست، خوب اصل مسأله با توجه به روايات و توجه به فتاوى مسلم است لكن دو سه جهت اينجا مورد بحث واقع شده، يك جهت اين كه آيا ما ملاك را از نظر قرب و بعد مكه قرار بدهيم يا ملاك را عرفات قرار بدهيم، مشهور بين فقهاء اين است كه ملاك مكه است و ظاهر هم اين است كه هيچ فرقى نيست بين آن كسى كه اراده حج دارد و بين آن كسى كه اراده عمره دارد، مثلاً اين كسى كه در فاصله پنج فرسخى مكه است يك وقت مىخواهد حج انجام بدهد آن هم حج مثلاً قرانو افراد در حج قرانو افراد وقتى كه انسان محرم مىشود از هر كجا محرم بشود، هيچ ضرورتى ندارد كه انسان اول وارد مكه بشود در حج قرانو افراد وقتى كه حاجى محرم مىشود بايد سعى كند خودش را به وقوف به عرفات برساند اما قبل از وقوف به عرفات هيچ ضرورتى براى ورود به مكه و دخول به مكه دركار نيست، به خلاف كسى كه بخواهد عمره انجام بدهد، چه عمره تمتع باشد، و چه عمره مفردة، كسى كه بخواهد عمره انجام بدهد بعد از آنى كه محرم بشود بايد قدم بعدى خودش را به مكه برساند براى اين كه عمل بعدى
طواف است و طواف جايش مكه است اما در حج عمل بعد الاحرام وقوف به عرفات است و هيچ ضرورتى براى دخول به مكه نيست، اما در عين حال مقتضاى هم اطلاق روايات و هم اطلاق فتاوا و مقتضاى فتواى مشهور اين است كه اين كسى كه از منزلش مىخواهد محرم بشود، چه به احرام حج چه به احرام عمرة، در فاصله و مسافت و ميزان در قرب و بعد عبارت از مكه است بايد ببيند منزلش تا مكه چقدر فاصله دارد و لو اين كه قصدش هم حج باشد و كسى كه قصدش حج است ابتدائاً كارى به مكه ندارد اما معيار ملاحظه، بالاخرة فتواى مشهور و اطلاق روايات مىگويد بين عمره و حج فرقى نمىكند و ملاك در حساب و قرب و بعد همان مكه است لكن در مقابل مشهور يكى شهيد اول در متن لمعة ايشان آمده ملاك را قرب و بعد به عرفات قرار داده، به جاى مكه عرفات را طرف حساب قرار داده، و باز ظاهر اطلاق كلام ايشان هم اين است كه بين حج و عمره فرقى نمىكند، شهيد دوم در كتاب مسالك يك قول سومى به ايشان نسبت داده شده كه به نظر مىرسد كه اين قول نيست، شهيد ثانى يك حرفى زده در مسالك، و آن اين است فرموده اگر روايات در اين مسأله نمىبود، لو لا النصوص، ما اگر پيش خودمان مىخواستيم حساب بكنيم بايد بين عمره و حج فرق بگذاريم، بگوييم آنى كه از منزلش براى عمره مىخواهد محرم بشود، او بايد طرف حساب را مكه قرار بدهد براى اين كه دومين عمل در باب عمره طواف است و جاى طواف مكه است، و آن كسى كه به حج مىخواهد محرم بشود، او بايد طرف حساب را عرفات قرار بدهد براى اين كه در باب حج اولين عمل احرام دوم هم وقوف به عرفات، كارى با مكه ندارد، لكن اين حرف را شهيد ثانى مىفرمايد لو لا النصوص، اگر روايات نبود ما يك چنين حرفى مىزديم، اما خوب با وجود روايات كه نمىشود اين حرف را زد، لذا نمىشود كه شهيد را به عنوان يك مخالف در مسأله ما حساب بكنيم، يك كاليك حرف تعليقى شهيد ثانى در مسالك ذكر كردند، اما شهيد اول در متن لمعة قرص و محكم ملاك را عرفات قرار داده، نه مكه، اينجا دو تا بحث با ايشان هست، يك بحث اين است كه اين عرفات را شما از كجا درآورديد، اين حكم و لو اين كه يك حكم تسهيلى است اما خوب بر خلاف قاعده است، كسى بيايد بگويد از خانه خودت از چهار فرسخى مكه محرم بشو، اين يك حكمى است بر خلاف قاعده، در حكمى كه بر خلاف قاعدة است بايد روى خصوصياتى كه در دليل آن حكم وارد شده روى آن خصوصيات آدم تكيه بكند، ما وقتى كه به اين روايات مراجعه مىكنيم در جميع روايات عنوان مكه مطرح است، اين روايات چهار پنج تائى كه خوانديم، تمام اينها كلمه مكه در آن مطرح بود، و حتى يك روايت پيدا نمىشود كه به جاى مكه عنوان عرفات را ذكر كرده باشد، حالا كسى بيايد
بگويد كه چرا ملاك را مكه قرار دادند، مخصوصاً در باب حج، كه بعد الاحرام حاجى كارى به مكه ندارد، بلكه مستقيماً بايد به جانب عرفات متوجه بشود، خوب اينها را ما نمىفهميم، حكم تعبدى است، در روايت ملاك را طرف حساب را مكه قرار داده، حالا چه خصوصيتى دارد ما نمىدانيم، هر خصوصيتى ممكن است داشته باشد، ما حق تعدى نداريم، لذا به شهيد اين اشكال هست، كه شما مسأله عرفات را از كجا آورديد، هذه الروايات بأيدينا و بين اعيننا و تمام اينها مسأله مكه درش مطرح است، و حتى يك روايتى كه درش عرفات ذكر شده باشد، وجود ندارد، اما مطلب دوم اين است كه بعضيها به عنوان تأييد شهيد در لمعة، معتقد شدند كه فرقى نمىكند شما ملاك را مكه قرار بدهيد، يا ملاك را عرفات قرار بدهيد فرقى نمىكند، از جمله اين افراد مرحوم آقاى حكيم در كتاب مستمسك است، مىفرمايد عملاً فرقى نمىكند كه شما ملاك را مكه قرار بدهيد يا ملاك را عرفات قرار بدهيد، در حالى كه فرقش يك مطلب روشنى هست، و خود شهيد ثانى هم در شرح لمعة اين اشكال را به شهيد اول كرده، و تعجب است مثل اين كه ايشان شرح لمعة را ملاحظه نفرمودند، مطلب هم يك مطلب روشنى است شما ملاحظه كنيد فاصله بين مكه و عرفات چهار فرسخ است اين يك نكته، نكته دوم اين است كه عرفات در يك جهت مكه واقع شده، اين طور نيست كه عرفات مثل يك دائرهاى محيط به مكه باشد، عرفات در يك جهت مكه واقع شده، پس در يك جهت است با مكه هم فاصلهاش چهار فرسخ است، حالا ما مىآييم سؤال مىكنيم مىگوييم آن نقطه آن جهت مقابل جهت عرفات، فرض كنيد اگر جهت عرفات يمين است شما جهت يسار را در نظر بگيريد، اگر كسى منزلش در جهت يسار در سيزده فرسخى مكه باشد، اين كسى كه در سيزده فرسخى مكه واقع شده، عرض مىشود اين اگر ملاك مكه باشد، فاصله خانهاش تا مكه سيزده فرسخ است، و اگر سيزده فرسخ شد، اقرب المواقيت الى مكه حدود يك مقدار كمتر از شانزده فرسخ است پس در حقيقت منزلش به مكه اقرب از ميقات است الى مكه، براى اين كه اقرب المواقيت نزديك به شانزده فرسخ است و اين خانهاش سيزده فرسخ تا مكه است، اما اگر ما ملاك را عرفات گرفتيم، سيزده تا با چهاردهاى كه فاصله بين مكه و عرفات است منزل اين تا عرفات مىشود هفده فرسخ، در حالى در ميقات كه عرفات معتبر نيست، در ميقات مكه مطرح است، يعنى نزديكترين مواقيت شانزده فرسخ، نزديك به شانزده است و اين خانهاش تا عرفات هفده فرسخ است پس روى بيان شما بايد برود از ميقات محرم بشود، اين كه ما بگوييم فرقى نمىكند كه ما ملاك را عرفات بگيريم يا ملاك را مكه بگيريم يك فرق بيِّن و روشنى دارد با توجه به آن دو جهت، كه يكى اين كه عرفات وصل به مكه نيست فاصله دارد چهار
فرسخ، دوم اين كه عرفات محيط به مكه نيست، بلكه در يك سمت و در يك جهت مكه فقط واقع شده، پس در حقيقت اين كه ما بگوييم فرقى نمىكند كه ملاك عرفات باشد يا ملاك مكه باشد، نه كاملاً فرق مىكند و ثمرات و نتايجى بر آن مترتب مىشود، (سوال... و پاسخ استاد) ميقات با عرفات حساب نمىشود ميقات هميشه با مكه است ميقات هميشه با مكه است، فاصله ميقات و طرف حساب ميقات خود شهيد هم مكه مىداند بحث در منزل و اين دويرة الاهل است و الا ميقات را هيچ كس طرف حسابش را عرفات قرار نمىدهد، يك جهت مهم در اين بحث هست، كه اين را يك قدرى رويش دقت نماييد آن اين است كه ببينيد اين كه ما مىگوييم «من كان منزله دون الميقات الى مكة» آيا معنايش چيست؟ معنايش اين است كه آيا معنايش اين است كه ما مجموعه مواقيت را ملاحظه مىكنيم و نزديكترين مواقيت را كه همان ميقات تقريباً شانزده فرسخى است او را در نظر مىگيريم، و مىگوييم كسى كه منزلش كمتر از شانزده فرسخ به مكه باشد، پانزده فرسخ باشد، چهارده فرسخ باشد كمتر، آيا اينجورى ما با مسأله برخورد مىكنيم، اگر ما اينجورى با مسأله برخورد مىكرديم، كه ظاهراً هم از خيلى از كلمات اينجورى استفاده مىشود بايد تعبير در روايت اينجورى باشد من كان منزله دون اقرب المواقيت الى مكه، چرا بيايند مجموعه مواقيت را در نظر بگيرند، ما ميقاتى داريم به نام مسجد شجرة كه هشتاد فرسخ با مكة فاصله دارد، ميقاتى داريم به نام جحفة كه ظاهراً بيست و چند فرسخ با مكه فاصله دارد، ميقاتى هم داريم به نام قرن المنازل كه يك مقدار كمتر از شانزده فرسخ فاصله دارد آيا در محاسبه چه چيز را بايد حساب كرد؟ مىخواهد بگويد اين منزل خودش را با اقرب المواقيت ملاحظه بكند كه نتيجه اين مىشود، اگر در همين مثال يمين و يسار كه ما فرض كرديم در اين مثال يمين و يسار اگر فرض كرديم كه ميقات طائف كه عبارت از قرن المنازل است و كمتر از شانزده فرسخ است اين در طرف يسار واقع شده، اما خانه اين آدم و دويرة الاهل در طرف يمين واقع شده، و اين فرض كنيد كه هفده فرسخ تا مكه فاصله دارد، اگر مسأله را از ما سؤال كردند چى جواب بدهيم؟ خانه اين در طرف يمين هفده فرسخ با مكه فاصله دارد، قرن المنازل در طرف يسار شانزده فرسخ فاصله دارد، اگر ملاك مجموعه مواقيت و در نتيجه اقرب المواقيت است اين حق ندارد از خانهاش محرم بشود، چرا؟ براى اين كه خانهاش تا مكه هفده فرسخ فاصله دارد، در حالى كه اقرب المواقيت شانزده فرسخ كمتر است، پس چه كند اين بيچاره اينجا، اين بيچاره اين وسط چه كند؟ آيا شما هم مىگوييد كه اين مثلاً يك دورى بزند خودش را برساند به قرن المنازل، از ميقات محرم بشود، روايت اين را مىخواهد بگويد، يا اين كه نه، روايت يك حرف ديگرى را مىخواهد بزند، و آن اين است كه اين مسيرى را
كه اين كس يعنى صاحب اين منزل، صاحب اين منزل با مكه يك مسيرى دارد، بالاخرة مكه جايى نيست كه و لو كورهترين روستاها راهى به مكه نداشته باشد، مكه همه بايد به آنجا راه داشته باشند، اين راهى را كه اين صاحب هذه الدويرة به مكه دارد اين راهش را حساب بكند، ببيند آيا در اين مسير ميقات در جلوى اين قرار گرفته، يا ميقات پشت سر اين قرار گرفته، اگر ميقات در جلويش قرار گرفته، بايد حتما از ميقات محرم بشود، حق ندارد از خانهاش محرم بشود، اما اگر اينجا فكر مىكند كه اگر بخواهد از ميقات محرم بشود به همان عبارتى كه من عرض كردم، بايد به عقب برگردد، ميقات پشت سر اين قرار گرفته، مثلاً در باب جحفة، كه فرض كنيم در بيست و چهار فرسخى مكه است حالا يك كسى در همين مسير جحفة به مكه خانهاش در هيجده فرسخى مكه قرار گرفته، اين آدم چه كند، روايت نمىخواهد بگويد اين آدم حق ندارد از خانهاش محرم بشود، به دليل اين كه قرن المنازل شانزده فرسخ فاصله دارد، نه روايت مىگويد اين مسير را حساب بكند ببيند هل منزله دون الميقات، أم قبل الميقات، اگر منزلش اين طرف جحفة واقع شده بايد از جحفة محرم بشود، اما اگر منزلش بعد الجحفة واقع شده باشد از همان منزل خودش محرم بشود، لذا در يكى از روايات اين عبارت بود كه عرض كردم روايات را براى بعضى از مسائل هم مىخوانيم خود همين مورد سؤال بود، و خود همين را امام جواب داد، در روايت چهارم كه از امام صادق عليه السلام سؤال شد أ من كان منزله دون الجحفة الى مكه، جحفة كه اقرب المواقيت نيست كه، منزل اين آن طرف جحفة واقع شده، يعنى يك فرسخ نزديكتر است دو فرسخ نزديكتر به مكه است معنايش اين است كه منزلش بيست و دو فرسخ تا مكه فاصله دارد، در حالى كه اقرب المواقيت در ملاحظه با طائف عبارت از كمتر از شانزده فرسخ است پس اين مسألهاى كه ما بياييم ملاك را مسافت و قرب و بعد و از طرف ديگر مجموع المواقيت و اقرب المواقيت در نظر بگيريم، مسألهاى نيست، مسأله اين است كه اين كسى كه له طريق الى مكه لامحالة آيا فى طريقه الى مكه، وقتى كه حساب مىكند در جلويش ميقات واقع شده يا ميقات پشت سر او قرار گرفته، اگر ميقات در جلوى او واقع شده، حتماً بايد خودش را به ميقات برساند و محرم بشود، و اگر ميقات پشت سر او قرار گرفته ديگر لازم نيست به عقب برگردد، از همان خانه خودش محرم بشود، و برود به جانب مكه، كه مسأله را روى معيار و ملاحظه مجموع المواقيت و اقرب المواقيت ما قرار ندهيم فقط يك مشكله پيش مىآيد، او آنجايى است كه اگر در مسير دو تا ميقات واقع شده باشد، مثل اينهائى كه در مسير مدينه و مكه هستند، كه آنجا دو تا ميقات وجود دارد، يكى مسجد شجرة يكى جحفة، حالا اگر كسى از بين مسجد شجرة و جحفة يعنى خانهاش بين اينها قرار گرفته،
روستايشان بين اينها واقع شده، مىخواهد از اينجا محرم بشود، آيا ملاك مسجد شجرة است كه در پشت اين قرار گرفته، پس معنايش اين است كه از همين خانه خودش محرم بشود، يا اين كه نه ملاك جحفهاى است كه در پيش هست، و حق ندارد از خانه خودش محرم بشود، بلكه بايد مسافت بين خانه و جحفة را طى بكند، و از جحفة محرم بشود، ظاهر روايات اين است كه اينجا بايد خودش را به ميقات برساند، و اين حكم مال آن كسى است كه در مسير منزل و مكهاش اصلاً ميقاتى وجود ندارد، اين منزل و اين مكه، اگر بخواهد دسترسى به ميقات پيدا بكند، بايد به عقب برگردد تا خودش را به ميقات برساند، اما كسى كه در جلويش ميقات هست، با رفتن پنج فرسخ ده فرسخ به جحفة مىرسد، اين واجب است خودش را به جحفة برساند، و از جحفة محرم بشود، باز حالا يك دقتى روى در اين مسأله بفرماييد .
والحمد لله رب العالمين
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...