• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • نام استاد آية الله لنكرانى
    تاريخ درس 1371
    موضوع خارج فقه حج
    شماره درس 349
    اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم
    بنا بر قول مشهور، كه احرام از محاذى ميقات هم جايز است، و ظاهر هم اين است كه اين جواز احرام از محاذى ميقات، اطلاق دارد، يعنى منحصر نيست به كسى كه تمكن از رفتن به ميقات نداشته باشد، بلكه اگر كسى كاملاً هم متمكن است كه از ميقات محرم بشود، لكن راهى را انتخاب كرده، كه اين راه مرور به خود ميقات نمى‏كند، مى‏تواند از محاذات ميقات محرم بشود، در روايت عبدالله بن سنان كه تنها دليل در اين باب بود، و ما غير از اين دليلى نداريم، موردش اينجورى بود كه «من أقام بالمدينة شهراً و هو يريد الحج ثم بدا له ان يخرج من غير طريق اهل المدينه» خوب «بدا له ان يخرج» معنايش اين نيست كه اضطرار پيدا كرده، يعنى روى بعضى از جهات تمايل پيدا كرده، به اين كه از راهى برود، غير از آن راهى كه معمولا اهل مدينه از آن راه به مكه مى‏روند «ثم بدا له ان يخرج من غير طريق اهل المدينه» معنايش اضطرار نيست، معنايش اين است كه تمايلى به اين معنا پيدا كرده تصميمى روى اين جهت برايش پيدا شده، لذا خود روايت با اين كه حالا از نظر قيودش، ما دچار اشكال بوديم اما اين جهت يك توسعه‏اى در مفاد روايت است كه احرام از محاذى ميقات يك مسأله‏اى اختيارى است، كسى كه از مدينه مى‏خواهد خارج بشود، اگر از طريق معمولى خارج شد از مسجد شجرة محرم مى‏شود، و اگر از غير طريق معمولى از محاذى مسجد شجرة محرم مى‏شود، بدون اين كه تقدم و تأخرى از نظر صحت مطرح باشد، و اطلاق فتواى مشهور، و كلمات اصحاب هم همانطورى كه صاحب جواهر اشاره مى‏كنند بدون اين كه اشاره به روايتش داشته باشند، در مقام اشاره به فتاوى، مى‏فرمايند اطلاق دارد، حالا اين هم يك نكته‏اى بود درباره اصل مسأله، اما آنى كه حالا مى‏خواهيم بحث بكنيم اين است، روى فتواى مشهور كه در مسأله محاذات خصوصيتى براى مسجد شجرة قائل نيستند، و محاذى هر ميقاتى را احرام از آن را جائز مى‏دانند، حالا سؤال اين است، در رابطه با خود ميقات، مسأله اين بود كه اگر كسى از مدينه از آن طريق معمولى مى‏خواست برود به مكه، در طريق مدينه به مكه، دو تا
    ميقات واقع شده بود، يكى مسجد شجرة، كه أبعد المواقيت الى مكه است، از آنجا كه مى‏گذشت، مسأله جحفة مطرح بود، از جحفة محرم مى‏شد، لذا در بعضى از روايات اگر نظرتان باشد، اين بحث را هم بحث كرديم كه اگر كسى به علت كسالت، يا ضرورت نتوانست از مسجد شجرة محرم بشود، نه روى عدم تمكن روى كسالت ناراحت مى‏شد، روى عليل بودن و ضعف اين مى‏تواند احرامش را تأخير بياندازد الى الجحفة، و در يك روايتى بود كه درباره خود امام صادق صلوات الله عليه در يك سفرى كه به مكه مشرف مى‏شدند، ايشان از مسجد شجرة هم كه حركت كردند، با همان لباسهاى معمولى حركت كردند، بعد كأن به ايشان، اعتراضى شد، ايشان در جواب فرمودند كه رسول خدا صلوات الله عليه فرموده اگر كسى عليل باشد، مى‏تواند احرام از مسجد شجرة را تأخير بياندازد، و از جحفة محرم بشود، و من چون عليل بودم لذا از مسجد شجرة محرم نشدم، و تأخير انداختم الى الجحفة، پس نتيجتاً در مواقيت اصلية آنى كه وظيفه است در غير حال ضرورت، اين است كه انسان به اولين ميقاتى كه برخورد مى‏كند محرم بشود، و ما ادله زيادى داشتيم كه «لايجوز التجاوز عن الميقات لمن يريد دخول مكه من غير احرام» كسى كه مى‏خواهد وارد مكه بشود آن هم مخصوصا براى عمل حج يا عمرة اين حق ندارد به اولين ميقاتى كه برخورد مى‏كند، اين ميقات را ناديده بگيرد پشت سر بگذارد، و بعد برود سراغ ميقات دوم، يا سوم، در مواقيت مسأله به اين صورت روشن بود، روايات هم كاملا دلالت بر اين معنا مى‏كرد، اما در مسأله محاذات چطور؟ اين كسى كه مى‏خواهد از محاذى مسجد شجرة مثلا عبور بكند آيا برايش تعين دارد كه از محاذى مسجد شجرة محرم بشود، يا اين كه نه از اينجا عبور كند برود يا به يك ميقات ديگر يا به محاذى يك ميقات ديگر، مثلا از محاذى مسجد شجرة عبور بكند، من دون احرامٍ، بعد هم برود يا سراغ خود جحفة يا محاذى جحفة، آيا اين جايز است يا نه؟ ابتدائاً انسان اينجورى در ذهنش مى‏آيد كه درباره مواقيت ادله مى‏گفت لايجوز التجاوز عن الميقات بغير احرامٍ» اين كه از ميقات تجاوز نكرده، اين كه عبورش از مسجد شجرة نبوده، اين از يك فاصله دور و غير مرتبط به مسجد شجرة عبور كرده لذا آن ادله لا يجوز التجاوز عن الميقات بغير احرام» اين آدم را شامل نمى‏شود، مى‏گويد من از ميقات تجاوز نكردم، من مرور بر ميقات نكردم كه به غير احرام تجاوز بكنم، لذا اينجا محل بحث واقع شده كه آيا در مسأله محاذات هم همان مسأله ميقات اصلى پياده مى‏شود، يعنى در اولين محاذات بايد محرم بشود، و حق ندارد محاذى اولين ميقات را رها بكند و برود به سراغ محاذى ميقات دوم، آيا آن مسأله اينجا پياده مى‏شود، يا آن مسأله در اينجا پياده نمى‏شود. اينجا روشن نيست خيلى مطلب، يك بحث از نظر اقوال مطرح است، يك بحث هم در
    رابطه با روايت مطرح است، از نظر اقوال امام بزرگوار اينجورى مى‏فرمايند، مى‏فرمايند مقتضاى احتياط وجوبى يعنى احوطشان همان احتياط وجوبى است، احتياط وجوبى اقتضاء مى‏كند كه از ابعد مواقيت الى مكه كه معناى ابعد مواقيت الى مكه يعنى اولين ميقاتى كه اين حاجى به او برخورد مى‏كند و به محاذات او برخورد مى‏كند مقتضاى احتياط وجوبى اين است كه از اينجا محرم بشود، لذا اگر از مدينه خارج شد الى جانب مكه، مقتضاى احتياط وجوبى اين است كه در محاذى مسجد شجرة محرم بشود، اما در عين حال يك احتياط استحبابى هم هست، و آن اين است كه در محاذى ميقات بعدى بايد تجديد احرام بكند، اين را به صورت احتياط استحبابى مطرح مى‏كنند، در آن عبارتى كه آن روز ما از شرايع خوانديم، حالا ترديد كرديم در اين مسأله، كه اينى را كه محقق نسبت به قول مى‏دهد و به صورت قيل مطرح مى‏كند، معلوم نيست كه مسأله تضعيف محقق راجع به كدام خصوصيتى است كه در اين قول وجود دارد، ولى حالا ما كارى به تضعيف ايشان نداريم، به خود اين قول كارى داريم، قولى كه حاكى آن محقق است، در شرايع و غير از اين قول را هم نقل نكرده، نه فتوايى بر غير اين قول داده، و نه قولى غير از اين قول نقل كرده، فقط به صورت قيل اين قول را نقل كرده، ليس الا معلوم مى‏شود كه خوب يك قول مهمى است و لو اين كه مورد پسند ايشان نبوده خيلى، اما اصل اين كه يك قول، قولى است كه قائل معتنا به و معتبرى دارد، ما از اين حكايت محقق استفاده مى‏كنيم ،كه همان عبارتى است كه آن روز خوانديم، در نقل آن قول، آخرش اين را مى‏فرمايد، مى‏فرمايد كه قيل يحرم اذا غلب على ظنه» باز به اين هم كارى نداريم، محاذات اقرب المواقيت الى مكه» اصلاً ملاك را در باب محاذات اقرب المواقيت الى مكه قرار داده، يعنى روى اين قول اگر كسى از مدينه خارج مى‏شود اول به مسجد شجرة عبور مى‏كند اصلاً حق ندارد از محاذى مسجد شجرة محرم بشود، بايد محاذات اقرب المواقيت الى مكه را در نظر بگيرد، ببيند كدام يك از اين مواقيت نزديكترين به مكه است، محاذات او،
    او را بايد در نظر بگيرد، اين يك مشكله‏اى به وجود آورده، كه صاحب جواهر مى‏فرمايد كه ما هر چه گردش كرديم يك چنين قائل به چنين قولى در كلمات فقهاء متقدم بر صاحب شرايع نيافتيم، براى اين كه آنهائى كه متقدم بر صاحب شرايع هستند، در رأسشان شيخ طوسى عليه الرحمة است، كه ايشان به طور اطلاق مى‏گويد يحرم من محاذات الميقات، ديگر نه كلمه اقرب درش است نه كلمه ابعد درش وجود دارد، ابن ادريس هم كه بالاتر تصريح مى‏كند مى‏گويد محرم بشود، من محاذات احد المواقيت، حالا اين احد مواقيت هم اطلاق دارد بلكه چه بسا بالاتر از اطلاق در آن وجود داشته باشد، در بعضى از كلمات كه شايد هم در بعضى از كتابهاى شيخ طوسى باشد، ايشان كلمه اقرب المواقيت‏
    دارد، كه گاهى انسان را هم به اشتباه مى‏اندازد، لكن اقرب المواقيت اليه، يعنى به اين آدمى كه مى‏خواهد محرم بشود، كه اقرب المواقيت الى المحرم، همان ابعد المواقيت الى مكه است از نظر اين محرم، كلمه «اقرب المواقيت» هست نه اقرب المواقيت الى مكه، بل اقرب المواقيت اليه» يعنى الى الرجل المحرم، و او أبعد المواقيت الى مكه خواهد بود، در حقيقت اين انطباق بر ابعد المواقيت پيدا مى‏كند بلكه در بين فقهاء متأخر از محقق صاحب شرايع، در بين اين فقهاء بعضيها پيدا شدند كه اقرب المواقيت الى مكه را ذكر كردند، اما كلام صاحب شرايع نمى‏تواند ناظر به فقهاء متأخر باشد، پيداست كه اين ناظر به فقهاء قبل از زمان خود مرحوم محقق است، لذا از نظر فتوا، يك مشكله‏اى است در كار كه چه بايد كرد؟ اين اقرب المواقيت الى مكه، اين از كجا درآمده، شهيد ثانى عرض مى‏شود همانطورى كه آن روز اشاره كردند، مثل اين كه ديده اين عبارت محقق را به ظاهره اگر بخواهد بگذارد اين با مشكل مواجه مى‏شود، آمده عبارت محقق را معنا كرده، فرموده مقصود محقق آن كسى است كه با هيچ ميقاتى در طريقش محاذات پيدا نكرده، از يك راهى آمده كه با مسجد شجرة محاذات داشته نه با جحفة محاذات داشته، نه با ساير مواقيت محاذات داشته، خوب چه بكند، ايشان مى‏فرمايد كه اين آدم آن اقرب المواقيت الى مكه كه عبارت از شانزده فرسخ است آنجا ديگر محرم بشود، براى خاطر اين كه از هر ميقاتى اگر محرم مى‏شد، از هر محاذى ميقاتى محرم مى‏شد، اينجا كه مى‏رسيد اين فاصله بعدى را بايد با احرام طى بكند، خوب پس قدر متيقن، اين است كه اين فاصله بايد با احرام پيموده بشود، لكن صاحب مدارك مى‏فرمايد اين تفسير ايشان خلاف ظاهر عبارت محقق است و بيخود ايشان عبارت محقق را به اين صورت معنا كرده، لذا از نظر فتاوا يك مشكله‏اى در اينجا هست، كه اذا كان فى الطريق ميقاتان، يكى از آنها دورتر است، و ديگرى نزديكتر، از كداميك از اينها بايد محرم بشود، يك احتمال اين است كه از ابعد الميقاتين محرم بشود، يك احتمال هم بنا بر اين قولى كه محقق نقل كرده از اقرب الميقاتين الى مكه بايد محرم بشود، لذا دو طرف قصة مسأله‏اش مسأله تعين است، يك احتمال تعين ابعد الميقاتين، يك احتمال هم تعين اقرب الميقاتين، از نظر فتاوا اين طور است، اما وقتى كه ما به روايت مراجعه مى‏كنيم، روايت ما روايت عبدالله بن سنان بود، روايت عبدالله بن سنان مى‏گفت كه وقتى كه اين آدم شش ميل از مدينه را طى كرد، بايد محرم بشود، براى خاطر اين كه اين محاذى مسجد شجرة قرار گرفته، «فليكن احرامه من مسيرة ستة اميال فيكون حذاء الشجرة و البيداء» ظاهر اين عبارت اين است كه لازم است از محاذى مسجد شجرة محرم بشود، و حق ندارد احرام خودش را تأخير از محاذات مسجد شجرة بيندازد، ظاهر روايت ابن سنان اين است و
    مؤيد اين مطلب اين است كه انسان وقتى كه برخورد مى‏كند به روايت عبدالله بن سنان، مثل يك دليل حاكم كه به عنوان مفسر، و شارح نسبت به يك دليل محكوم مطرح است، اين روايت عبدالله بن سنان هم در رابطه با ادله مواقيت مثل اين كه عنوان شارح و مفسر است يعنى آن دليلى كه مى‏گويد مسجد شجرة ميقات است روايت عبدالله ين سنان مى‏گويد كه محاذات مسجد شجرة هم داخل است در سعه دائره ميقات، يعنى ميقات منحصر به مسجد شجرة نيست،
    يا مسجد شجرة يا محاذات مسجد شجرة، اگر ما از روايت عبدالله بن سنان، اين مطلب را استفاده كرديم، نمى‏توانيم ديگر استفاده كنيم كه مى‏خواهد بگويد كه همانطورى كه اگر كسى از مسجد شجرة بخواهد عبور بكند همه احكام ميقات را بايد رعايت بكند، كه يكى از احكام ميقات عدم جواز تجاوز از مسجد شجرة است من غير احرام در محاذيش هم همينطور است، وقتى كه به محاذات مسجد شجرة رسيد، فرض كند كه هذا هو مسجد الشجرة، خوب اگر يك همچو فرضى بكند، معنايش اين است حق ندارد بدون احرام از اينجا عبور بكند، حق ندارد در صورت عدم علت و عدم مرض و عدم ضرورت احرام خودش را از اينجا تأخير بياندازد به محاذى ميقات ديگر، از روايت عبدالله بن سنان آدم اينجورى استفاده مى‏كند نه اين كه صرفاً روايت بخواهد اينجورى بگويد، بگويد مى‏توانيد شما حالا از محاذى مسجد شجرة محرم بشويد، اگر هم دلت نخواست نه برو يا سراغ ميقات آينده يا سراغ محاذى ميقات آتيه، آيا اينجورى از روايت عبدالله بن سنان استفاده مى‏شود؟ يا اين كه فليكن احرامه من مسيرة ستة اميال فيكون حذاء الشجرة و البيداء» يعنى همين جا بايد بايستد، همينجا بايد توقف كند، همانطورى كه در مسجد شجرة توقف مى‏كرد و محرم مى‏شد و حق نداشت بدون احرام از مسجد شجرة عبور بكند، در محاذات هم مسأله اينطور است، لذا ما با توجه به روايت و لو اين كه حالا ابهاماتى در روايت بود مسائلى بود كه ما درك نمى‏كرديم و دخالت آنها براى ما روشن نبود، اما بالآخرة اصل اين مسأله كه روايت عبدالله بن سنان محاذات را به عنوان عرض مى‏شود جواز احرام و آثار ميقات مطرح مى‏كند ترديدى در اين معنا نيست، آن وقت با توجه به اين روايت ما تعين را استفاده مى‏كنيم، بله، براى خاطر گفت خروجاً من خلاف المخالف» كه مقصود از مخالف كسى است كه مى‏گويد اقرب المواقيت الى مكه بايد محرم بشود، يك احتياط استحبابى در كار است كه تجديد احرام در اقرب المواقيت الى مكه بشود، اما در روايت عبدالله بن سنان هيچ اشاره به اين معنا هم نشده، و به صورت اولى و ينبغى هم در روايت مطرح نكرده، لذا آنى كه به نظر مى‏رسد به نظر مى‏رسد كه ما با توجه به دليل نبايد به صورت احتياط وجوبى مسأله تعين احرام از محاذى مسجد شجرة را مطرح كنيم، بلكه به صورت فتوا و به صورت اقوى بايد اين‏
    مسأله مطرح بشود، و اين منافات با آن احتياط استحبابى ندارد، (سوال... و پاسخ استاد) براى خاطر آن قولى كه محقق نقل كرده، خوب حالا، حالا يك قولى است ناقلش هم محقق است، غير از آن قول هم محقق چيزى را نقل نكرده، درست است خود ايشان در رابطه با آن يا تضعيف دارد يا ترديد دارد، اما بالاخرة تنها اين قول را ايشان در مسأله نقل مى‏كند معلوم مى‏شود كه يك قائل معتبرى دارد آن وقت قائل معتبر حداقل زمينه استحباب و احتياط استحبابى را براى انسان به وجود مى‏آورد، نذر كه نفى نمى‏كند، نگفته نه اين كه نذر كرده، نه اين كه گفته حتماً اين كار را نكنيد، متعرض اين مسأله نشده، اين تتمه مسأله چهار بود .
    و اما مسأله پنج راجع به موضوع محاذات است، كه اصلاً محاذات يعنى چه؟ عبارت ايشان را بخوانيم، تا بعد بحث بكنيم، مى‏فرمايد المراد من المحاذات، عن يصل فى طريقه الى مكه الى موضع يكون الميقات على يمينه او يساره بخط مستقيم، بحيث لو جاوز منه، يتمايل الميقات الى الخلف، و الميزان هو المحاذات العرفيه، لا العقلية الدبية، و يشكل الاكتفاء بالمحاذاة من فوق كالحاصل لمن ركب طائره، لو فرض امكان الاحرام، مع حفظ المحاذاة فيها، فلا يترك الاحتياط بعدم الاكتفاء بها، عرض مى‏شود كه در رابطه با صغراى محاذات، يك نظرى مرحوم سيد در عروة دارند كه ايشان دو كيفيت و دو طريق براى محاذات ذكر كردند، كه هر دو گرفتار اشكال و بلكه اشكالات است، و امام بزرگوار يك راه سومى را ذكر مى‏كند كه بسيار راه جالب و راه صحيحى است. اما آن دو راهى كه مرحوم سيد در عروة ذكر مى‏كنند، كه در خود متن عروة هم عبارت اغتشاش دارد، و اضافه دارد و اصلاً يكى دو كلمه درش هست كه اصلا نمى‏خواند با مسأله، اصلا هيچ ارتباطى با اينجا ندارد، لذاست كه هم شراح هم عرض مى‏شود محققين از محشين مثل مرحوم آقاى بروجردى اعلى الله مقامه الشريف، مى‏فرمايند كه اين عبارت تحريف شده و تحريفش هم تحريف به زياده است يكى دو كلمه اضافى غير مرتبط در عروة آمده، مرحوم آقاى حكيم قدس سره هم مى‏فرمايند كه من به نسخه اصل عروة الوثقى مراجعه كردم اصلا در آن نسخه اصل اين فصل مواقيت حج به طور كلى نوشته نشده بود و مطرح نبود، حالا كجا اين فصل نوشته شده ديگر نمى‏دانم، لكن در عين حال، آنى كه مرحوم سيد مى‏گويد، در راه اول مى‏فرمايد معناى محاذات اين است خوب دقت كنيد مى‏فرمايد اين به يك نقطه‏اى برسد، كه اگر آن نقطه را تا مكه مسافتش را ملاحظه بكنند، ببينند كه مثلا مسجد شجرة كه ميقات است مسافتش با مكه همان مقدار است، يعنى در حقيقت ملاك در محاذات اين نيست كه اين مكان با مسجد شجرة چه ارتباطى دارد، نه معيار مكه است، و اينطورى كه توضيح مى‏دهند بعضى از محشين و بعضى از شراح‏
    يعنى اگر فرض كنيم يك دائره‏اى كه وسط اين دائرة و مركز اين دائرة عبارت از مكه است، و فرض كنيم يكى از مواقيت در يك نقطه‏اى از محيط اين دائره واقع شده، خوب يكى از مواقيت اگر در يك نقطه‏اى از محيط دائرة واقع شد، حالا اين آدمى كه اراده احرام دارد از هر نقطه‏اى از محيط اين دائره بخواهد محرم بشود، اين يكون محاذيا للميقات، چرا؟ براى خاطر اين كه خصوصيت دائره اين است كه هر نقطه‏اى از محيطش نسبت و مسافتش به دائرة مساوى با نقاط ديگر و مسافت نقاط ديگر به دائره هست، در حقيقت آنى را كه در هندسه ما خوانديم و از آن تعبير به شعاع مى‏كرديم، كه شعاع عبارت از آن خط متصل بين مركز و محيط دائره است اين شعاع در تمامى قوسها و در تمامى نقاط محيط دائرة، ميزان و مقدار شعاع يكسان است، اگر در يك طرف يك متر است در تمامى جوانب يك متر است، و هكذا ديگر اين خصوصيتى است براى دائره، و روشن هم هست آن وقت مرحوم سيد مى‏فرمايد كه اگر شما مكه را در وسط دائره فرض كنيد در نقطه مركزى و مثلاً مسجد شجرة در يك نقطه‏اى از محيط اين دائرة واقع شده باشد، معناى محاذات مسجد شجرة جميع نقاط محيط اين دائره است، چرا؟ براى خاطر اين كه جميع نقاط محيط دائرة مساحتشان و فاصله شان با مركز دائرة به اندازه مسافت و فاصله مسجد شجرة است تا مركز دائره، براى اين كه مسجد شجرة هم در يك نقطه از محيط اين دائرة واقع شده، اولين راهى را كه مرحوم سيد ذكر مى‏كند براى معنى محاذات، عبارت از اين مطلب است خوب لكن اين جوابش خيلى به نظر روشن مى‏رسد، خوب اگر فرض كنيم كه مسجد شجرة فرضاً يك دائره‏اى را فرض كنيم مسجد شجرة در يمين مثلاً يمين فرضى اين دائرة واقع شده، خوب حالا اگر كسى رفت از نقطه مقابل يمين كه آن طرف دائره است محرم شد آيا اين كدام عرفى با تمام مسامحاتى كه دارد و با تمام عرض مى‏شود تساهل و اغماضى كه در مسائل مى‏كند كدام عرفى مى‏گويد اين از محاذى مسجد شجره محرم شده، عرف مى‏گويد اين از مقابل مسجد شجرة محرم شده، مقابل غير محاذى است، عنوان محاذى يك عنوان خاصى است اگر مسجد شجرة در يمين، لكن رفت از يسار محرم شد، فاصله هر دو هم تا مركز واحد است هر دو در دو نقطه محيط دائرة قرار گرفتند، سر سوزى هم اختلاف مساحت و فاصله ندارند، اما آيا عرف مى‏گويد كه اين از محاذى مسجد شجرة محرم شد، نه تنها اينجا را نمى‏گويد بلكه اگر با فاصله حالا اينجا كه فرض كرديم به حسب اصطلاح اين تقريبا صد و هشتاد درجه، فاصله است بنابر اين كه محيط دائره سيصد و شصت باشد، حالا اگر فرض كرديم با نود درجه اين در يمين واقع شد اين با نود درجه فاصله آمد و محرم شد در حالى كه فاصله يشان تا مركز دائرة، يكسان است آيا صدق مى‏كند كه اين از محاذى مسجد شجرة محرم شده، به‏
    صرف اين كه مثلا مسجد شجرة هشتاد فرسخ فاصله دارد اينجائى هم كه اين با فاصله نود درجه‏اى ايستاده، هشتاد فرسخ تا مكه فاصله دارد آيا صرف اتحاد مسافتين و اين كه هر يك از دو فاصله هشتاد فرسخ است اين مصحح اين معنا است كه بگوييم اين از محاذى مسجد شجرة محرم شده، يا اين كه نه بايد بگوييم اين از جائى محرم شده كه فاصله آنجا تا مكه به اندازه فاصله مسجد شجرة است تا مكه، و اينها دو تا مطلب است فاصله‏ها يك مقدار بودن، مسافتها به اندازه هم بودن، اين يك مطلب است محاذات يك مطلب ديگر است، لذا اين راه اولى كه مرحوم سيد ذكر كردند هيچ نه دليلى بر اين معنا اقامه كردند و كاملا با آنچه كه عرف از محاذات با تمام مسامحاتش استفاده مى‏كند اين راه كاملا مخالفت دارد تا راه دوم را ملاحظه بكنيد بعد اين بيانى را كه امام بزرگوار قدس سره فرمودند كه بهترين بيان در معناى محاذات همينى است كه ايشان بيان كردند براى فردا ان شاء الله .
    و الحمد لله رب العالمين