دوشنبه 28 خرداد 1403 - 8 ذيحجه 1445 - 17 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب الحج (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
جلسه 347
متن
نام استاد آية الله لنكرانى
تاريخ درس 1371
موضوع خارج فقه حج
شماره درس 347
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم
در مسأله چهار اينطور مىفرمايند ما لم يمر على احد المواقيت، جاز له الاحرام من محاذاة احدها و لو كان فى الطريق ميقاتان، يجب الاحرام من محاذات ابعدهما الى مكه، على الاحوط، و الاولى تجديد الاحرام للاخر، اين مواقيتى را كه ملاحظه فرموديد بر حسب رواياتش كه در بعضى از آن روايات بلكه طائفهاى از آن روايات تصريح شده بود، كه رسول خدا صلوات الله عليه اين مواقيت را براى اين كشورهاى مختلف و مناطق مختلف توقيت كردهاند هم براى خودشان و هم براى آنهائى كه مرور مىكنند بر اين مواقيت، لذا گفتيم كه ما ايرانيها مخصوصاً آن مدينه قبليها، خوب اينها مسجد شجرة كه براى ايرانيها توقيت نشده، لكن به لحاظ اين كه اينها مرور مىكنند بر مسجد شجرة، و بعد از اقامت در مدينه، در راه حج، از مسجد شجرة عبور مىكنند، لذا براى اينها هم عنوان ميقاتى دارد، و لو اين كه در اصل توقيت ذكرى از اينها به ميان نيامده، اين را گذرانديم، لكن يك عنوان ديگرى اينجا مطرح است، و آن اين است كه اگر كسى بر هيچ يك از اين مواقيت در طريق مكه مرور نمىكند، يك راهى را انتخاب كرده كه آن راه به هيچ يك از اين مواقيت عبور نمىكند و برخورد نمىكند، آيا اين از كجا محرم بشود، در حالى كه اراده مناسك و حج را دارد. اينجا فقهاء اجمالاً مثل اين كه متفق باشند به اين معنا، به استثناى يك عبارتى كه مرحوم محقق در شرايع ذكر كردند، كه اين از مشكلات عبارات شرايع هم هست، كأن علماء متفقند كه كسى كه مرور بر مواقيت نمىكند حالا باز آن هم فى الجملة كه فى الجملة قدر متيقنش اين است كه نمىتواند به يكى از اين مواقيت برود، چون مسأله دو صورت دارد يك صورت اين كه مىتواند راه را كج بكند و خودش را به يكى از مواقيت برساند، يك صورت اين است كه نه، برايش ممكن نيست اين معنا، حالا قدر متيقنش همان صورت عدم تمكن است و لو اين كه كلمات فقهاء اينطورى كه صاحب جواهر مىفرمايد اطلاق دارد و عبارت امام بزرگوار هم تقريبا مطلق است، اينها مىگويند كه از محاذى ميقات محرم بشود، حالا معناى محاذات چيست و به چه صورت بايد
محاذات تحقق پيدا بكند، صغراى اين مسأله را در مسأله پنجم خود امام بزرگوار قدس سره مطرح مىكنند كه مقصود از محاذات چيست؟ و حقيقت محاذات چيست؟ آيا محاذات، محاذات زمينى بايد باشد دريائى هم كفايت مىكند بالاتر هوائى آيا كفايت مىكند كه اگر كسى در سيارة محاذى ميقات قرار گرفت اين بحثش را در مسأله پنجم كه مسأله بعد از اين مسأله است آنجا مطرح مىشود، لذا حالا روى خصوصيات عنوان محاذات حالا شما دقت نكنيد تا بهش برسيم. اجمالا فتاوى مىگويد كه اين آدم مىتواند از محاذى ميقات محرم بشود، در حقيقت محاذات ميقات هم يترتب عليه حكم الميقات، همانطورى كه احرام از ميقات صحيح است و جائز و مشروع است، احرام از محاذى ميقات هم همين حكم را دارد، ظاهر اصحاب اين معنا هست، يكى دو تا روايت صحيحه در اين باب هست، كه مىخوانيم ان شاء الله اين دو تا روايت را، ولى اين عبارتى را كه محقق در شرايع كه مىدانيد كه ديگر متقنترين متون فقهيه شيعه عبارت از شرايع است از نظر متنى ديگر به اتقان شرايع ما نمىتوانيم متنى ارائه بكنيم، و خيلى مرحوم محقق در اين كتاب مهارت به خرج داده، ايشان وقتى به اين مسأله مىرسد مسأله را اينجورى عنوان مىكند، عبارت ايشان اين است و لو حجّ على طريقٍ لايفضى الى احد المواقيت، اگر يك طريقى را در مسير حج انتخاب كرد كه اين منجر به هيچ يك از مواقيت نمىشود، برخورد به هيچ ميقاتى از اين مواقيت مقررة نمىكند، خوب حالا اين موضوع مسأله، در حكمش اينطور مى فرمايد، مىفرمايد قيل چنين گفته شده، كه يحرم اين آدم محرم مىشود اذا غلب على ظنه محاذاة اقرب المواقيت الى مكة» در نقل اين قول اين خصوصيات را ايشان ذكر مىكند .محرم مىشود كجا، از محاذات اقرب مواقيت به مكه، كه اقرب مواقيت به مكه آنى است كه با مكه تقريبا دو مرحله فاصله دارد دو هشت فرسخ فاصله دارد، آن هم اذا غلب على ظنه، يعنى همين مقدار كه مظنة پيدا كرد كه اينجائى كه الان در آن واقع هست اين محاذى اقرب المواقيت الى مكه است، همانجا محرم بشود، خوب اولا اين را نسبت به قيل داده كه خوب در شرح لمعة مكرر خوانديم كه وقتى كه مصنف يك مطلبى را نسبت به قيل مىداد، مىگفت هذا يشعر به اين كه يا تضعيف مىكند اين قول را، يا لااقل مردد در اين معنا است، اما مختار خودش نيست، نسبت به قيل مىدهد، قيل يحرم اذا غلب على ظنه، محاذاة اقرب المواقيت الى مكه، اولا نسبت به قيل داده كه مشعر به اين است كه خود ايشان معلوم نيست كه اختيار كرده باشد، آن وقت بحث در اين است كه اين خصوصياتى كه در اين قول كه نقل شده، وجود دارد سه خصوصيت است، يكى اصل الاحرام من المحاذى اين خودش يك مطلب تازهاى است قبل از اين كه اين بحث را مطرح بكند ايشان، صحبت از
محاذات مطرح نبوده، صحبت از مواقيت و من يمر على المواقيت، اما عنوان محاذات تا قبل از اين عبارت اصلا در كلام محقق مطرح نبوده، محاذات را به همين عبارت ايشان مطرح مىكند، پس اولين خصوصيتى كه در اين قولى كه به قيل ايشان نسبت داده وجود دارد الاحرام من المحاذى، اين يك خصوصيت، دوم اين كه طرف حساب محاذات را اقرب المواقيت الى مكه قرار داده در حالى كه بعداً مىگوييم كه شايد مقتضاى تحقيق طرف حساب محاذات أبعد المواقيت الى مكه هست، و روايت هم همين معنا را دلالت مىكند خصوصيت سومى كه در اين قيل وجود دارد، اين است كه در احراز محاذات علم و يقين اعتبار ندارد، همين غلب على ظنه، يك ظن غالبى پيدا بكند به اين كه اين محلى كه درش هست محاذى اقرب المواقيت الى مكه است، از همانجا محرم بشود، آيا اين سه خصوصيتى كه در اين قولى است كه ايشان نسبت به قيل مىدهد آيا ترديد محقق راجع به تمام خصوصياتش است، يعنى از اول ايشان ترديد دارد كه احرام از محاذى جايز است يا جايز نيست، اصلا ترديد دارد در اين معنا، يا اين كه نه، احرام از محاذى را قبول دارد، اما طرف حساب محاذات را اقرب المواقيت الى مكه قرار دادن قبول ندارد، يا اين كه آن را هم قبول دارد اين غلب على ظنه را قبول ندارد، يك چنين ابهامى در اين عبارت وجود دارد اگر مىگفت ايشان قيل يحرم من المحاذى للميقات، ما مىفهميديم كه ايشان در اصل مسأله احرام از محاذى دچار يك ترديدى هست كما اين كه بعضيها ديدم شايد دچار اين ترديد باشند، و مقتضاى احتياط را خلاف اين معنا مىدانند، اما با توجه به اين كه اين دو سه خصوصيت در اين قول ذكر شده، ما نمىدانيم كه ترديد محقق در رابطه با كداميك از اينها است، ترديدش در چيست؟ آن وقت يك اختلافى هم بين صاحب مسالك و صاحب مدارك كه هر دوى آنها شرح بر شرايع است در تفسير اين عبارت واقع شده، شهيد ثانى در مسالك مىگويد كه مقصود از محقق اصلا آنجائى است كه اين در مسيرى كه آمده به هيچ ميقاتى كه برخورد كرده به محاذات با اين مواقيت بعيدة و ابعد هم برخورد نكرده، و الا ايشان مىگويد اين روشن است كه اگر كسى مثلا به محاذات مسجد شجرة برخورد بكند حتما بايد از آنجا محرم بشود، مىفرمايد مقصود شرايع اين است يك راهى را آمده، هر نقطهاى كه رسيده اين گم و گور بوده، نفهميده اين محاذى ميقات هست يا نه، حالا آمده آمده آمده تا رسيده به شانزده فرسخى مكه، اينجا شهيد ثانى مىفرمايد مقصود اين است كه ديگر اين شانزده فرسخى محرم بشود، براى خاطر اين كه ميقاتى كمتر از شانزده فرسخ ما ديگر نداريم، اين فاصله را هر كسى از هر كجا بيايد بايد با احرام طى بكند، و لو اقرب المواقيت الى مكه باشد، پس در حقيقت كلام شرايع را بر يك همچو چيزى حمل كرده، و صاحب مدارك هم رسماً با اين تفسير مسالك مخالفت
كرده، كه اين را ديگر دنبال نمىكنيم، بالاخرة تنها چيزى كه در كتاب شرايع در رابطه با مسأله محاذات مطرح شده، اين عبارت است و اين عبارت هم به لحاظ اين كه چند تا خصوصيت در اين قول وجود دارد ما نمىدانيم ترديد محقق در رابطه با كداميك از خصوصياتى است كه در اين قولى كه نقل مىكند وجود دارد، اين لازم بود به لحاظ اين كه ريشه مسأله شرايع است مىبايست اين عبارت را يك قدرى درش دقت بكنيم، اما عرض كردم با قطع نظر از اين ترديد و بعضى از فتاواى متأخرين مشهور بين فقهاء حالا فى الجملة، اين است كه يكى از جاهايى كه احرام از او مانعى ندارد او عبارت از محاذى ميقات است، دليل بر اين مسأله چيست؟ مرحوم سيد در متن عروة مىفرمايد دو تا روايت صحيحة هست هر دويش هم مال ابن سنان است كه خوب روى آن مبنائى كه ما مكرر ذكر كرديم، يك روايت است و عجيب اين است كه بعضى از شراح يعنى جمعى از شراح عروة هم اينجا به اين نكته توجه كردهاند و گفتهاند
اين دو تا روايت يك روايت است لكن يك اثرى بعضى از اينها بار كرده با اين كه روايت واحد است، كه بعد عرض مىكنيم آن اثر غير صحيح است، حالا روايت دو تا روايت به اصطلاح مرحوم سيد، در باب هفتم از ابواب مواقيت، يكى روايت اول كه كلينى نقل كرده اين روايت را، عن عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد عن الحسن بن المحبوب عن عبدالله بن سنان عن ابى عبدالله عليه السلام روايت صحيحة است، قال امام صادق ابتدائاً بدون اين كه سؤالى عبدالله بن سنان كرده باشد كه اين نكته براى يك جهتى است كه بعد مىخواهيم از اين روايت استفاده كنيم از اول بايد به آن توجه كرد، كه خود امام صادق صلوات الله عليه بدون اين كه سؤالى شده باشد، و خصوصياتى در سؤال مطرح شده باشد، بدون اين جهت خودشان ابتدائاً اين حكم را بيان كردند، قال امام صادق صلوات الله عليه فرمودند من أقام بالمدينة شهراً اگر كسى يك ماه در مدينه اقامت كرده و هو يريد الحج، و مقصودش هم اين است كه بعد از اين يك ماه به حج مشرف بشود، و از اولى هم كه وارد مدينه شده همان هدف اصليش حج بوده، خوب ثم بدا له ان يخرج فى غير طريق اهل المدينة، بعد كه موقع حج پيش آمد اهل مدينه از همان راه معمولى كه از كنار مسجد شجرة عبور مىكند از همانجا مىروند مسجد شجرة محرم مىشوند و ثم مىروند به حج، اما اين بدا له ان يخرج فى غير طريق اهل المدينة، آن طريقى كه يأخذونه اهل مدينه آن راه را مىگيرند و طى مىكنند اين به نظرش آمد كه يك راه ديگرى را برود، يك مسير ديگرى را به مكه طى بكند، كه اين مسيرى كه اين مىخواهد طى بكند اين ديگر به مسجد شجرة برخورد نمىكند پس چه بكند؟ مىفرمايد فليكن احرامه من مسيرة ستة اميال، اين بعد از آنى كه شش ميل از مدينه دور شد، با دور شدن شش ميل از همانجا محرم بشود، چه
خصوصيتى دارد اين شش ميل دور شدن از مدينه، مىفرمايد فيكون حذاء الشجرة من البيداء، اين شش ميل خصوصيتش اين است كه از وادى بيداء محاذى با مسجد شجرة خواهد بود، يعنى وقتى كه از آن وادى عبور مىكند و از كنار مسجد شجرة نمىگذرد شش ميل كه از مدينه دور شد بيداء با طى كردن شش ميل محاذات با مسجد شجرة دارد، و روى محاذات از همانجا محرم مىشود، فيكون حذاء الشجرة من البيداء، حالا ما روايت را تقريبا براى يك هدف داريم مىخوانيم، و الا حالا باز با اين روايت ما بحثها و حرفها داريم فعلا براى اصل اين معنا كه اين روايت دلالت مىكند بر اين كه محاذات مسجد شجرة هم يجوز الاحرام منه، همانطورى كه احرام از مسجد شجرة جايز است از بيداء بعد از شش ميل دور شدن از مدينه چون فاصله خود مسجد شجرة تا مدينه شش ميل است كسى شش ميل وقتى كه از بيداء را طى كرد اين محاذات با مسجد شجرة پيدا مىكند، فيكون حذاء الشجرة من البيداء، از آن وادى كه ازش تعبير به بيداء مىشود، روايت ديگر كه آن هم مال همين عبدالله بن سنان است روايت سوم اين باب است منتهى راوىاش صدوق عليه الرحمة است، صدوق باسناده عن الحسن بن محبوب عن عبدالله بن سنان عن ابى عبدالله عليه السلام، قال من أقام بالمدينة و هو يريد الحج، أقام شهرا او نحوه، يك ماه يا بيشتر، ثم بدا له بعد به نظرش اينجورى آمد كه عن يخرج فى غير طريق المدينة، وقتى كه مىخواهد از مدينه به مكه برود از غير آن راه معمولى مدينه به مكه به مكه برود، اينجا فاذا كان حذاء الشجرة و البيداء مسيرة سته اميال، وقتى كه محاذات با مسجد شجرة و بيداء پيدا كرد، كه محاذات هم با شش ميل تحقق پيدا مىكند فليحرم منها، از همان ستة اميال محرم بشود، و به عنوان محاذى مسجد شجرة اين احرام صحيح است، خوب اين دو تا روايت كه به نظر ما يك روايت است، لازمه يك روايت بودن چيست؟ اينجا يك اثرى برش بار است، و آن اين است كه در بعضى از بحثهاى مربوط به اين دو روايت، وقتى كه ما برخورد بكنيم ببينيم اين تعبير در اين دو روايت بعضى هايشان يك مفادى دارد كه در تعبير در يك روايت ديگر آن مفاد وجود ندارد، آيا اين مفاد حجيت دارد يا نه؟ به نظر مىرسد كه ليس بحجة، چرا؟ براى آن كه بعد از آنى كه شما احراز كرديد كه اين دو روايت واحد است در حقيقت نمىدانيد كه آن لفظى كه صادر عن الامام عليه السلام شده، آيا مطابق با روايت اول مثلاً، كه خالى از آن مفاد است، يا مطابق با روايت دوم است كه مشتمل مثلاً بر آن مفاد است، آيا مىدانيد بگوييد چون هر دو سند صحيح است، با اين كه يقين داريد يك روايت است، و معناى اين كه يك روايت است، يعنى امام صادق صلوات الله عليه يك عبارت از ايشان صادر شده، و آن عبارت مردد بين عبارت روايت اول و بين عبارت روايت دوم است، پس اگر يك كدامشان يك مفاد اضافى
داشت، ما نمىتوانيم بگوييم روايت صحيحة است و دلالت بر اين مفاد اضافى مىكند، و براى حجيت دارد، نه وقتى كه يك روايت بود، ما بايد قدر متيقنش را بگيريم، و آنى را كه يكى از آنها زائداً دلالت مىكند، ما هيچ دليلى نداريم بر اين كه او از امام عليه السلام صادر شده باشد، اين يك نتيجهاى است كه بر وحدت روايتين ترتب پيدا مىكند، حالا در اين دو روايت مباحثى هست، اولين بحث اين است كه خوب اين دو روايت حالا اجمالاً دلالت مىكند بر اين كه محاذات هم يك عنوانى است در باب احرام، حالا براى كى، كجا، خصوص مسجد شجرة، با چه خصوصيات، اينها را كار نداريم، اجمالاً اين دو روايتى كه يك روايت است، چون صحيحة هم هست، بر طبقش هم فتوا داده شده، اين معنا را دلالت مىكند، كه محاذات هم در باب ميقات خودش يك عنوانى است، و لو در يك دائره محدود، و دائره بسيار ضيقى، اما اين هم يك عنوانى است، فيكون حذاء الشجرة من البيداء، محاذات هم نقشى در صحت احرام دارد، آن وقت در اين رابطه كه اصل مسأله محاذات است، دو تا روايت معارض وجود دارد، يكى روايت دوم همين باب است، كه مرحوم كلينى، بعد از آنى كه صحيحه عبدالله بن سنان را به همان نقل اول نقل مىكند، صاحب وسائل مىفرمايد كه قال الكلينى و فى روايةٍ أخرى، اما ديگر نمىگويد اين روايت راويش كيست، و چه كسى در سندش واقع شده، در حقيقت يك روايت مرسلهاى را مرحوم كلينى نقل مىكند، و فيه رواية أخرى راجع به همان موردى كه من أقام بالمدينة شهراً، مىفرمايد در يك روايت ديگرى جور ديگرى ذكر شده، فرموده، يحرم من الشجرة ثم يأخذ أى طريقٍ شاء، اين كسى كه مىخواهد از راه، غير معمولى برود، در اين روايت مرسله مىگويد بيايد مسجد شجرة محرم بشود، از مسجد شجرة كه بيرون آمد، هر راهى را دلش مىخواهد طى بكند، در حقيقت اين روايت مرسله مسأله محاذات را به كلى انكار مىكند، مىگويد نه يحرم من الشجرة ثم يأخذ أى طريق شاء، لكن خوب چون اين روايت مرسلة است، و روايت مقابلش صحيحة است، از اول ما عذر اين روايت را به واسطه ارسالش عذرش را مىخوانيم، لكن يك روايت ديگرى است در باب هشتم، كه تنها روايتى كه در باب هشتم مطرح شده، همين روايت است، و قبلا هم ما اين روايت را خوانديم، ولى الان هم مورد ابتلاء است، روايت را شيخ نقل مىكند، باسناده عن موسى بن القاسم، موسى بن القاسم عن جعفر بن محمد بن حكيم، كه اين از رجال كامل الزيارات است، شيخ ابن قولويه است، و الا توثيق خاص ندارد، مشمول همان توثيق عامى است كه شيخ يعنى استاد شيخ مفيد، در كتاب كامل الزيارة، نسبت به تمام افرادى كه در اسانيد كتابش قرار گرفتند، مىگويد آنچه را كه من در اين كتاب نقل مىكنم، من ثقات الروات، و ثقات الاصحاب نقل مىكنم، يك چنين توثيق
عامى نسبت به رواتى كه در آن كتاب مطرح است، ايشان دارد، توثيق عام اگر معارض نداشته باشد، جرح خاص نداشته باشد، تضعيف خاص در مقابلش نباشد، ظاهراً حجيت دارد، و بايد بر او اعتماد كرد، ايشان نقل مىكند عن ابراهيم بن عبدالحميد عن ابى الحسن موسى عليه السلام، قال ابراهيم مىگويد سألته عن قومٍ، قدموا المدينة، يك جمعيتى غير اهل مدينة وارد مدينة شدند، فخافوا كثرة البرد، و كثرة الايام، هم هوا سرد بود، و هم ديدند اگر بخواهند، از مسجد شجرة محرم بشوند، چون دورترين مواقيت به مكة مسجد شجرة است، كه هشتاد فرسخ تا مكه فاصلة دارد، و بايد آن هم در آن زمان كه وسائل نقليه امروز نبوده، قاعدتاً هفت هشت روز بايد در حال احرام بمانند، تا از مسجد شجرة خودشان را به مكه برسانند، فخافوا كثرة البرد، و كثرة الايام، يعنى الاحرام من الشجرة، اگر بخواهند از شجرة محرم بشوند، بايد هفت هشت روز در حال احرام باشند، اينها يك نقشهاى به ذهنشان آمد، و ارادوا أن يأخذوا منها، الى ذات عرق، گفتند كه ما از مدينه، راه را طى مىكنيم، و خودمان را مىرسانيم به ميقات اهل عراق، كه ذات عرق است، و ذات عرق تا مكه همان شانزده فرسخ، فاصله دارد، فيحرموا منها، از ذات عرق محرم بشوند، آيا اين معنا جايز است يا نه؟ فقال لا، امام فرمودند نه، اين را به هم صورت عادى نفرمودند و هو مغضبٌ، در حالى كه غضبناك بودند، بعد به صورت قاعده كلية فرمودند من دخل المدينة فليس له أن يحرم الا من المدينة، هر كسى كه وارد مدينه مىشود بايد احرامش از مدينه باشد، كه البته مقصود از اين كه احرامش از مدينه، نه اين كه از داخل مدينه، يعنى احرامش از ميقات اهل مدينه باشد، كه ميقات اهل مدينه، مسجد شجرة است، كه فاصله كمى تا خود مدينه دارد، و الان هم كه شايد هيچ فاصلهاى نداشته باشد، خوب اين روايت به لحاظ اين كه سندش معتبر است، گفته شده كه اين دلالت مىكند بر اين كه محاذات به درد نمىخورد، بايد از همان مسجد شجرة محرم بشوند، آن وقت گفتند دلالت روايت اين است، اما چون مشهور از اين روايت اعراض كردند، ما اين روايت را كنار مىگذاريم، اما همانطورى كه بعض الاعلام قدس سره الشريف فرمودند، نه اينجا جمع دلالى هم دارد، آيا اين روايت مىخواهد جلوى محاذات را بگيرد، يا اين روايت مىخواهد جلوى احرام از ذات عرق را بگيرد، اين روايت مىخواهد بگويد كه كسى حق ندارد كه وارد مدينه بشود، نه از مسجد شجرة، نه از محاذى مسجد شجرة، اصلاً رها كند مسجد شجرة را، هم خودش را و هم محاذاتش را، از محاذى مسجد شجرة عبور بكند، خودش را به ذات عرق برساند، و از آنجا محرم بشود، ظاهر اين است كه روايت يك چنين مطلبى را مىخواهد دلالت بكند، و روى اين حساب اين روايت منافاتى با صحيحه عبدالله بن سنان ندارد، براى اين كه آن صحيحة روى محاذات تكيه
مىكند، اين روايت هم محاذات را نفى نمىكند، بلكه اين روايت مىگويد كه كسى حق ندارد وارد مدينه بشود، مسجد شجرة كأنّ خودش را و محاذاتش را هر دو را ناديده بگيرد، و بعد خودش را به ذات عرق برساند و از آنجا محرم بشود، پس نتيجه اين بحث اين شد، كه كأن نص و فتوا متوافقند بر اين كه در باب ميقات ما يك عنوانى داريم، به نام عنوان محاذات، لكن حالا اين فى الجملة است، و دنبال اين بحثهايى وجود دارد كه ان شاء الله بعداً عرض مىكنيم. و الحمد لله رب العالمين
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...