• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • نام استاد آية الله لنكرانى
    تاريخ درس 1371
    موضوع خارج فقه حج
    شماره درس 340
    اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم
    بحث در اين بود كه در رابطه ما مسجد شجرة، كه ميقات است براى اهل مدينه، و آنهائى كه از مدينه مى‏خواهند، به حج يا عمره مشرف بشوند، اگر اين «من يريد الاحرام» حائض باشد، يا نفساء باشد، و يا جنب باشد، از كجا محرم بشود، عرض كرديم كه اگر ما از اول اين مبناى مرحوم سيد قدس سره را بپذيريم كه اصولاً مسجد شجرة به عنوان ميقات تعين ندارد، يعنى داخل مسجد، بلكه مسجد به عنوان مبدأيت اخذ شده يعنى ميقات بايد شروعش از آنجا باشد، و فرقى بين داخل مسجد و بيرون مسجد نمى‏كند، حتى براى غير جنب، براى غير حائض و نفساء، از اول تخيير وجود دارد، مى‏تواند از داخل مسجد محرم بشود، مى‏تواند از خارج مسجد محرم بشود، كه اين نظريه را مرحوم سيد و بعضى از شراح عروة، تقويت كردند، نه تنها به صورت احتمال ذكر كرده باشند، اگر مسأله اينطور باشد، كه خوب حائض و جنب و نفساء، مشكلى ندارند، براى اين كه رفتن به داخل مسجد تعين كه ندارد، او در حقيقت يكى از دو طرف واجب تخييرى است، خوب وقتى كه يكى از دو طرف واجب تخييرى عرض مى‏شود متعذر شد، طرف ديگرش تعين پيدا مى‏كند، يك بحث كلى در تمام واجبات تخييرى اينطور است كه اگر يكى از دو طرف يا يكى از اطراف واجب تخييرى غير ممكن شد، نوبت به آن طرف يا اطراف ممكنة مى‏رسد، بدون اين كه هيچ مشكله‏اى در كار باشد، و باز اگر ما اين مبنا را هم نپذيريم، كه نپذيرفتيم، اين مبناى مرحوم سيد را، در بحث قبلى‏مان يعنى در سال گذشته، نپذيرفتيم و ما شواهدى ذكر كرديم و قرائنى ذكر كرديم، بر اين كه اين حرف درست نيست، حالا اگر اين حرف را نپذيرفتيم لكن يك حرف ديگرى را كه اين را همانجا باز مرحوم سيد، به صورت احتمال ذكر مى‏كردند، ديگر اين را خيلى رويش تكيه نداشتند، و آن اين است كه ما بياييم اين حرف را بزنيم، بگوييم نه ميقات خود مسجد است اصلاً، و بيرون مسجد خارج از ميقات است، اما بيرون مسجد عنوان محاذات ميقات را دارد، و بگوييم در باب محاذات اين كه ما بعداً هم بحث مى‏كنيم كه محاذى هر ميقاتى هم حكم ميقات بر او بار مى‏شود، اين اختصاص ندارد به‏
    آنجاهايى كه بين محاذِى و محاذَى يك فاصله‏اى وجود داشته باشد، يك چند فرسخى فاصله داشته باشد، كه بگوييم خوب حالا شما از اينجا كه عبور مى‏كنيد از محاذى ميقات عبور مى‏كنيد و محاذى ميقات هم حكم خود ميقات را دارد، بگوييم نه در باب محاذات قرب و بعد فرق نمى‏كند، حتى كنار مسجد شجرة، براى همان آدمى هم كه هيچ عذرى ندارد، آدمى است كه نه حائض است نه نفساء است نه جنب است، نمى‏خواهد برود داخل مسجد شجرة محرم بشود، مى‏خواهد از همين بيرون محرم بشود، بگوييم مانعى ندارد اين هم محاذات است، ميقات بر او منطبق است و روى عنوان محاذات احرام از بيرون مسجد شجرة و كنار مسجد شجرة مشكلى در او نيست، اگر اين حرف را هم ما بزنيم، كه البته بايد تحقيقش را در بحث محاذات كه در آينده ان شاء الله بحث مى‏كنيم آنجا بايد روى عنوان محاذات ما صحبت بكنيم، ببينيم آيا محاذات اينجور موارد را هم شامل مى‏شود، كه انسان كنار ميقات ايستاده لكن بگويد نه نمى‏خواهم بروم داخل مسجد، همين بيرون مسجد به عنوان محاذى مسجد من احرام مى‏بندم، خوب اين تحقيقش را بايد بعد كرد، لكن اگر كسى اين مبناء را اختيار كرد كه مرحوم سيد به نحو احتمال ذكر كردند، باز در مسأله جنب و حائض و نفساء مشكلى نيست، خوب اينها از بيرون مسجد به عنوان محاذى مسجد و محاذات ميقات محرم مى‏شوند بدون اين كه هيچ مشكله‏اى در كار باشد، هيچ گونه كمبودى در احرامشان وجود داشته باشد، اگر حائض و نفساء و جنب هم نبود، و مى‏خواست از بيرون مسجد به عنوان محاذى مسجد محرم بشود مانعى نداشت، خوب اينها هم كه ديگر هيچ مشكلى ندارند، اما اگر ما اين دو تا مبنا را كنار گذاشتيم، گفتيم اولاً ميقات منحصراً خود مسجد است، نه بيرون مسجد ثانياً بيرون مسجد هم به عنوان محاذات جايز نيست، محاذات مال آنجايى است كه بين محاذِى و محاذَى فاصله‏اى حسابى وجود داشته باشد، اما اينجائى كه كنار مسجد ايستاده به عنوان محاذات بخواهد محرم بشود نه، اينها را اينطورى بگوييم، اينجا نوبت مى‏رسد به اين مسأله، كه بگوييم آيا اگر وارد مسجد شدند، در حال عبور بدون اين كه توقفى در مسجد داشته باشند مى‏توانند محرم بشوند يا نه، كه اين هم يك نكته‏اى در بحث گذشته ذكر كرديم، گفتيم آيا اين نوع اجتيازها و اين نوع عبورهائى كه انسان از اين در وارد بشود يك دورى بزند بعد از همين در از در ديگر خارج بشود، اين آيا براى جنب و حائض و نفساء جايز است يا اين كه نه، اين مال آنجائى است كه اصلاً مسجد در طريق واقع شده يك درش به يك كوچه مى‏خورد يك درش به يك كوچه ديگرى مى‏خورد، مردم مجبورند از داخل اين مسجد براى رفتن به خانه‏ها و محل كسبشان عبور و مرور داشته باشند كه اين را هم عرض كرديم تحقيقش در احكام جنب بحث است آنجائى كه بحث اجتياز و بحث‏
    مرور را نسبت به جنب براى مسجد مطرح مى‏كنند آنجا بايد بحث كرد، لكن حالا اگر فرض كرديم، همينطورى كه معروف و مشهور است كه اگر كسى وارد مسجد شد، مثلاً قبلا كيفش را داخل مسجد جاى گذاشته بود، حالا جنب هم هست، فقط مى‏خواهد بيايد داخل مسجد كيفش را بردارد و با عجله برگردد، بدون اين كه يك لحظه توقف در مسجد داشته باشد، اگر بگوييم اين معنا جايز است، آن وقت اين جنب و حائض و نفساء كه از اين جهت در رابطه با عبور از مسجد و مكث در مسجد حكم اين سه تا يكسان است، منتها در بعضى از احكام ديگر كه بعداً ان شاء الله در همين بحث عرض مى‏كنيم، بينشان يك اختلافى وجود دارد، اگر ما اينجورى قائل شديم، و از آن طرف اين حائض و جنب و نفساء هم مى‏توانند كه در حال حركت محرم بشوند، چون احرام كارى ندارد يك نيتى است و يك تلبيه و لبس ثوبين هم از احكام احرام است نه در ماهيت احرام، و تازه در حال حركت هم انسان مى‏تواند لباسهايش را عوض بكند، و چه بسا، باز آن روز اشاره كردم كه معمولاً حالا خود ما هم اكثراً اينطور بوديم كه وقتى از مدينه مى‏خواستيم برويم مسجد شجرة، در همان هتل غسل احرام را انجام مى‏داديم حوله‏ها را هم مى‏پوشديم بدون اين كه نيت احرامى داشته باشيم، با همان حال مى‏آمديم مسجد شجرة آنجا نمازى مى‏خوانديم و بعد نيت احرام مى‏كرديم و احتياطاً لباسها را هم يك تكان و حركتى بهش مى‏داديم، اگر اينطورى شد كه در حال حركت و در حال اجتياز بتوانند محرم بشوند، خوب باز مشكله‏اى نيست در كار، اما انما الاشكال در اين است كه يك حائض نفساء جنبى وجود دارد، و نمى‏تواند به علت ازدحام، يا به علت ضعف يا مسائل ديگر در حال عبور و حركت محرم بشود، خوب اين الان تكليفش چيست؟ اينجا واقعش اين است يك مشكله‏اى هست در كار، از نظر فتاوى صاحب جواهر مى‏فرمايد الذى صرح به جماعة من الاصحاب، منتها نمى‏فرمايد اين جماعت چه كسانى هستند. اما خوب در بعضى كتابهاى ديگر دارند شهيد ثانى است صاحب مدارك است، فاضل سبزوارى صاحب ذخيره اينها به صراحت گفته‏اند كه اين آدم از بيرون مسجد شجرة محرم بشود، به صراحت اين فتوا را دادند، كه از كنار مسجد اينها محرم مى‏شوند، لكن در مقابل اينها مرحوم نراقى صاحب كتاب مستند، كه از كتب بسيار نفسى ما است و مخصوصاً بحث حجش خيلى بحث جالب و تحقيقى و قابل استفاده است، ايشان فرموده خير نه، به چه مناسبت از بيرون مسجد اينها محرم بشوند، مگر بيرون مسجد ميقات است كه اينها محرم بشوند، ميقات نيست بيرون مسجد، مسجد ميقات است، اينها هم نمى‏توانند داخل مسجد بشوند، در حال عبور هم كه نمى‏توانند محرم بشوند، پس بايد از اين ميقات صرفنظر بكنند، چكار بكنند؟ بروند از جحفة محرم بشوند ميقات بعدى كه‏
    عبارت از جحفة است آنجا محرم بشوند، خوب آن ميقات مسجد هم نيست كه جنب و حائض و نفساء نتوانند درش وارد بشوند، پس صاحب مستند در مقابل اين جماعة من الاصحاب استظهار مى‏كند كه از بيرون مسجد شجرة محرم نشوند، و احرام را تأخير بياندازند، به جحفة، بعد كأن يك كسى به ايشان مى‏گويد كه آيا شما اجازه مى‏دهيد كه اينها از مسجد شجرة تا جحفة همينطور بدون احرام باشند در حالى كه از مدينه بيرون آمدند و در حالى كه از ميقاتى به نام مسجد شجرة عبور كردند، ايشان مى‏فرمايد چه اشكالى دارد مگر ما يك دليلى داريم كه آن دليل مى‏گويد كه فاصله بين مسجد شجرة و جحفة هم بايد انسان با احرام باشد، آيا يك چنين دليلى وجود دارد كه بايد اين مسافت بين مسجد شجرة و جحفة را انسان با احرام طى بكند، نه بلكه اينها از همان جحفة محرم مى‏شوند، و آن رواياتى كه مى‏گويد مريض و ضعيف مى‏توانند از جحفة محرم بشوند اين حائض و نفساء و جنب را هم مى‏گيرد، مريض و ضعيف چه خصوصيتى دارند، در حقيقت مطلق ضرورت مجوز تأخير ميقات الى الجحفة است، اينها هم ضرورت است، صاحب مستند مى‏فرمايد اين حيض و نفاس و جنب هم ضرورت است، لذا ايشان مى‏فرمايند أظهر اين است كه از همان جحفة محرم بشود، لكن اگر بخواهند يك احتياطى بكنند، احتياطش اين است كه از كنار مسجد شجرة محرم بشوند و به جحفة كه رسيدند، تجديد احرام بكنند، اگر رعايت احتياط را بخواهند بكنند، احتياط اقتضاى همين معنا را مى‏كند، لكن ما دو تا بحث با ايشان داريم، يك بحثش را قبلاً روز چهارشنبه اشاره كرديم كه آن رواياتى كه مى‏گويد مريض و ضعيف مى‏تواند احرام خودش را تا جحفة تأخير بياندازد، و لو اين كه ما براى مرض و ضعف كه در روايات وارد شده خصوصيتى قائل نيستيم، و الغاء خصوصيت مى‏كنيم، از مرض و ضعف و حكم را شامل مطلق ضرورت مى‏بينيم، اما در عين حال جنب و حائض و نفساء، اينها از مصاديق ضرورت نيستند، چرا؟ براى اين كه آن ضرورتى كه در آن روايات مطرح است، آن ضرورت به اين برمى‏گردد كه آن روز هم تعيير كردم، كس نتواند هفتاد فرسخ كه هم مستلزم طول مكان است و هم مستلزم طول زمان است اين در حال احرام باشد، حالا به هر علتى، يا مريض است يا ضعيف است يا هوا سرد است يا مشكلات ديگر در كار است، اين نمى‏تواند از مسجد شجرة، كه دورترين مواقيت است به مكه و متجاوز از هفتاد فرسخ بين مسجد شجرة و بين مكه فاصله وجود دارد، هر كسى به هر علتى نمى‏تواند اين فاصله زياد كه مستلزم زمان زياد هم هست در حال احرام باشد، ما مى‏گوييم آن روايت شامل آن مى‏شود، اما مسأله جنب، جنابت و حيض و نفاس كه به اين امر ارتباط ندارد، جنب نه براى خاطر اين كه هفتاد فرسخ نمى‏تواند محرم باشد، نه براى خاطر اين كه طول زمان براى احرامش‏
    وجود دارد، مشكل جنب، در اصل شروع احرام است نمى‏تواند داخل مسجد شجرة برود و محرم بشود، مشكلش اين است، آن وقت اگر روايات گفت در مورد ضرورت مى‏شود تأخير انداخت الى الجحفة، ما بايد بگوييم ضرورتى كه مثل همان مريض و ضعيف است، اما هر كسى هر مسأله‏اى درش وجود دارد اين بيايد احرامش را تأخير بياندازد الى الجحفة، و از روايات مريض و ضعيف ما بخواهيم اين مسأله را استفاده كنيم، نمى‏توانيم استفاده بكنيم، لذا اين را قبلاً هم ما ذكر كرديم، اما مطلب دوم، كه در اين مطلب هم جوابى است از مرحوم نراقى، كه مى‏فرمايد ما چه دليلى داريم كه بيرون مسجد، و لو براى حائض و نفساء و جنب اين عنوان ميقاتى دارد، چه دليلى داريم؟ چون دليل نداريم بر اين كه انه ميقات، لذا نمى‏توانيم اجازه بدهيم از آنجا محرم بشود مگر اين كه بخواهد احتياطى بكند، مرحوم آقاى حكيم هم اين مطلق را پذيرفتند، مى‏فرمايند اين حرف درست است، كه بيرون مسجد بدليتش عن الميقات و جانشين بودنش از داخل مسجد لم يقم عليها دليل، ما با اينها حرف داريم، مى‏گوييم آن روايتى كه آن روز خوانديم چرا كفايت نكند آن روايت براى بدليت، روايت اين بود كه در حجة الوداع يكى از زنهائى كه در خدمت رسول گرامى اسلام مشرف به حج شد، اسماء بنت عميس زوجه ابى بكر بود اسماء بنت عميس وقتى كه از مدينه خارج شد، رسيد به بيداء كه بيداء محاذى مسجد شجرة و نزديك مسجد شجرة است، آنجا وضع حمل كرد، محمد بن ابى بكر معروف را وضع كرد در آنجا، مبتلاى به نفاس شد، خوب وقتى مبتلاى به نفاس شد، جريان را خدمت رسول گرامى اسلام عرض كردند كه چه كنيم؟ اين الان كه مبتلاى به نفاس شده از نظر احرام چه جورى محرم بشود، در روايت اينجورى دارد كه خوانديم روايتش را، رسول خدا صلوات الله عليه به او فرمودند كه غسل بكند كه ما عرض كرديم مقصود از غسل، غسل احرام است نه غسل نفاس، غسل بكند، خودش را تنظيف بكند، و جلوى سيلان و جريان دم را بگيرد، و بعد تلبيه بگويد يعنى محرم بشود، آن وقت در تعبيرى كه امام صادق صلوات الله عليه روى روايت صحيحة امام نقل مى‏كند و نقل امام حتى غير از نقل راوى است، امام كه يك مسأله‏اى را نقل مى‏كند اين براى بيان حكم است منتها مسائلى بوده در زمان رسول خدا، گاهى ائمة عليهم السلام بدون اين كه خودشان ابتدائاً حكمى را بيان بكنند همان جريان زمان رسول خدا را نقل مى‏كنند، اما به چه عنوان و براى چه هدف نقل مى‏كنند نه براى قصه گفتن، و حتى نه براى حديث روايت كردن، براى بيان حكم، يعنى مسأله‏اى را كه در رابطه با جريان رسول خدا امام صادق عليهما الصلاة و السلام نقل مى‏فرمايد اين براى بيان حكم است، آن وقت امام صادق صلوات الله عليه در اين روايت اينجورى نقل مى‏كند مى‏فرمايد كه رسول خدا به اسماء
    دستور دادند كه محرم بشود، آن هم محرم شد مع النبى و اصحابه، تعبير روايت اين است، عين عبارت امام اين است، «لبّت مع النبى و اصحابه» يعنى با پيغمبر و اصحاب پيغمبر محرم شد، خوب اين را اين جهتش مسلم است احرام اسماء همانجا تحقق پيدا كرد، يعنى رسول خدا به او نفرمودند كه صبر كن برسيم به جحفة، چون تو نفساء هستى به جحفة كه رسيديم تو محرم شو، نه لبّت مع النبى و اصحابه، يعنى همانطورى كه پيغمبر احرامش را تأخير نينداخت الى الجحفة، از همانجا محرم شد، اسماء بنت عميس هم مع كونها نفساء همانجا محرم شد، منتها در روايت ندارد كه آيا در مسجد محرم شد، يا در همان بيدائى كه وضع حمل كرد كه كنار مسجد و بيرون مسجد است محرم شد، اين را روايت ندارد، خوب چون روايت در مقام بيان حكم است ما به قرينه رواياتى كه مى‏گويد نفساء نمى‏تواند داخل مسجد بشود استفاده مى‏كنيم كه احرام اسماء اين در مسجد نبود، اين در بيرون مسجد بود، منتها يك احتمالى كه در ذهن بعضى از دوستان هم بود اينجا وجود دارد و آن اين است كه بگوييم اسماء در حال اجتياز و در حال عبور محرم شد، اين خلاف ظاهر روايت است براى خاطر اين كه اين حال احرام در حال حركت و اجتياز يك مسأله غير طبيعى است، يك مسأله غير عادى است، اگر اين مسأله به صورت غير عادى واقع شده بود اين قاعده اقتضاء مى‏كرد كه امام صادق صلوات الله عليه در مقام نقل اين خصوصيت را نقل بكند، بايد بفرمايند كه بله درست است كه لبّت مع النبى و اصحابه، لكن نبى و اصحاب در داخل مسجد بدون اجتياز محرم شدند، اما اسماء بنت عميس بما انهاكانت نفساء، فى حال الاجتياز محرم شده اين خلاف آن چيزى است كه عرف از روايت استفاده مى‏كند، ظاهر اين است كه اين روايت دلالت دارد بر اين كه اسماء از همان مسجد شجرة منتها بيرون مسجد شجرة به دستور رسول خدا محرم شد، و اصلاً كار هم ديگر تمام شد ديگر، مسأله احرام آنجا تماميت پيدا كرد، آيا اين كه صاحب مستند و مرحوم آقاى حكيم مى‏فرمايند ما دليلى نداريم بر بدليت خارج مسجد نسبت به داخل در مورد حائض و نفساء آيا اين روايت كجايش اشكال دارد و به اصطلاح بيل به كمرش خورده كه نتواند دلالت بر اين معنا داشته باشد، ناقل امام صادق صلوات الله عليه است مقصود از نقل هم بيان حكم خداست، نه داستان سرائى و قصه گوئى، آيا ما از اين استفاده نمى‏كنيم اين كه مى‏فرمايد بعد أمر رسول الله لبّت مع النبى و اصحابه، آيا بيننا و بين وجداننا اين روايت دلالت نمى‏كند بر اين كه نفساء از بيرون مسجد شجرة مى‏تواند محرم بشود، يك چنين دلالتى ندارد، به نظر من دلالتش دلالت خوبى است، بله در عين اين كه دلالت دارد، خيلى هم ما نمى‏توانيم دائره را توسعه بدهيم، آنى كه مورد روايت است، آنجائى است كه اين نفساء اگر بخواهد
    همين طور بماند تا از نفاس پاك بشود و ثم غسل نفاس بكند ثم محرم بشود اين حجش از دستش مى‏رود كما اين كه در مورد اسماء همينطور بود، روايت مى‏گويد اين نفاسش حتى تا آخر ايام تشريق طول كشيد، كه ما گفتيم اين جهتش خلاف نظر مشهور است اما اين مقدار كه اگر اسماء بنت عميس مى‏خواست صبر بكند تا از نفاس پاك بشود بعد غسل نفاس بكند بعد محرم بشود به احرام اين ديگر حج از دستش مى‏رفت، براى اين كه در روايت دارد روز بيست و ششم ذيقعده بود كه از مسجد شجرة رسول خدا محرم شدند و اينها هم در محضر رسول خدا بودند، اما اگر يك نفسائى مثلاً روز نهم نفاسش است وقت هم تنگ نشده قافله هم عجله‏اى ندارد، مى‏تواند يك روز صبر بكند بعد غسل نفاس را انجام بدهد و بعد محرم بشود، حتى از همين روايت اسماء ما نمى‏توانيم استفاده بكنيم كه يجوز لها ان تحرم من خارج المسجد، به چه دليل يجوز لها، روايت اسماء كه نفساء كذائى را دلالت داشت، اما اگر نفسائى كه اگر صبر بكند هيچ مشكله‏اى براى او پيش نمى‏آيد از روايت اسماء نمى‏توانيم اين معنا را استفاده بكنيم، لذا به نظر من روايت اسماء كاملاً دلالت دارد در محدوده حائض و نفساء،، چون اينها بلا اشكال در اين جهت و خيلى از جهات مشترك در حكم هستند يعنى نمى‏توانيم احتمال بدهيم كه روايت اسماء فقط منحصراً نفساء را دلالت دارد و حتى حائض را هم شامل نمى‏شود، نه اگر يك زنى رسيد كنار مسجد شجرة، فرض كنيد همانجا حائض شد، نمى‏تواند هم صبر بكند تا از حيض پاك شود و غسل بكند بعد محرم بشود يا غافله حركت مى‏كند يا وقت تنگ است يا مشكلات و مسائل ديگرى در كار است، ما از همين روايت اسماء استفاده مى‏كنيم كه يجوز لها ان تحرم من خارج المسجد، و لو اين كه ميقات اصلى خود مسجد است اما كنار مسجد هم براى اين بدليت پيدا مى‏كند، و يك ميقات مثل اضطرارى است براى خصوص اين افراد، لذا به نظر من آنچه دقت كردم در مفاد روايت، و تعجب هم كردم از اين كه كثيرى از بزرگان و فقهاء اصلاً اين روايت را در اين مسأله نياوردند، و حتى مثل صاحب جواهر قدس سره با اين كه ايشان بناى بر استقصاء همه ادله و اقوال را دارند اصلاً در اين بحث اشاره‏اى به وجود چنين روايتى نكردند، نه خيلى كاملا اين معنا دلالت دارد و حتى آن روايت قبلى هم اگر ما آن معنايى را كه مرحوم سيد خواست ازش استفاده بكند، چون يك روايتى بود كه خوانديم از امام سؤال مى‏كنند الحائض تريد الاحرام، امام در جواب يك دستوراتى مى‏دهند بعد مى‏فرمايند كه داخل مسجد نشود بلكه بدون نماز همينطور شروع به احرام بكند، اگر او شامل مسجد شجرة هم بشود كه ما در شمولش مناقشه كرديم، آن هم خودش تأييد مى‏كند مى‏گويد لاتدخل المسجد تحل بالحج، كه حج شامل عمره تمتع هم روى اين مبنا هست، از همان بيرون، اين‏
    روايت هم تأييد مى‏كند روايت اسماء بنت عميس را، پس بالاخرة به نظر من ما در مفاد اين روايت نمى‏توانيم ترديدى داشته باشيم، اين روايت خودش به منزله يك دليل حاكم نسبت به ادله‏اى كه ميقات را خود مسجد شجرة به عنوان ظرفيت بيان مى‏كند يعنى يك تبصره باز كرده يك استثنائى به صورت حكومت مطرح كرده و آن اين است كه نه، ضمن اين كه مسجد شجرة ميقات است، اما براى حائض و نفساء اينچنينى كه نمى‏توانند صبر بكنند تا پاك بشوند و غسل بكنند و بعد محرم بشوند، براى اينها جائز است از بيرون مسجد شجرة محرم بشوند، لذا اين روايت به عنوان دليل بر توقيت و دليل بر بدليت يك روايت كافى هست، بدون اين كه يك مشكله‏اى داشته باشد، بله در باب جنب، در باب جنب يك فرقى با حائض و نفساء وجود دارد، و آن اين است كه جنب در هر حال مى‏تواند بجاى غسل تيمم بكند، اگر مجبور شد كه وارد مسجد بشود، و چه بسا حتى اگر مجبور هم نشد، اگر كسى حالا مثلا جنب است و معذور از استعمال آب است درس هم داخل مسجد است، ممكن است شايد فتوا همين باشد، كه مانعى ندارد كه تيمم بكند وارد مسجد بشود، اما حالا فرض كنيم كه در اين صورت اختيار جايز نيست اما اينجا صورت اضطرار است، جنبى آمده كنار مسجد شجرة، يا آب نيست غسل بكند يا معذور از استعمال ماء است، از آن طرف مسجد هم ميقات است نه بيرون مسجد، خوب همان ادله‏اى كه مى‏گويد التراب احد الطهورين يكفى كه عشر سنين، همان ادله‏اى كه تراب را به جاى ماء به عنوان طهوريت معرفى مى‏كند، خوب همان ادله كافى است بگويد ايها الجنب مانعى ندارد الان تيمم بكن بدلاً عن غسل الجنابة، بعد هم وارد مسجد شجرة بشو و احرام ببند، مشكلى وجود ندارد، پس چون مسأله ضرورت در كار است، به عنوان اين كه مسجد تعين دارد براى ميقاتيت، براى جنب اين معنا هست، اما حائض و نفساء تا زمانى كه مبتلاى به حيض هستند اينها تيمم هم نمى‏توانند بكنند، تيمم بدل از چه چيز بكنند، اين الان حائض است، الان نفساء است، اصلاً نه مسأله غسل برايش مطرح است نه مسأله تيمم مطرح است، بله همين حائض و نفساء بعد از آنى كه خون منقطع شد، و به اصطلاح فقهى نقاء برايشان پيدا شد، حالا پاك شده از حيض، حالا عرض مى‏شود پاك شده از نفاس، آب هم نيست الان برود غسل حيض يا نفاس را انجام بدهد، در اين شرائط حكم جنب را پيدا مى‏كند، براى اين كه الان جاى تيمم است و موقعيت براى تيمم، اين حائضى كه نقاء از حيض برايش پيدا شده منتها الان آب نيست غسل بكند اين تيمم مى‏كند بدلاً عن غسل الحيض، و به اين تيمم وارد مسجد مى‏شود، در همان حال وقوف و نشستن داخل مسجد، محرم مى‏شود بلااشكال، و كذا النفساء هم همينطور است، بعد نقائها من دم النفاس، اگر امكان غسل برايش نباشد، مثل جنب يتيمم بدلاً عن‏
    غسل النفاس، داخل مسجد شجرة مى‏شود، و از داخل مسجد شجرة محرم مى‏شود، روى روال بحث علمى بحث اينطورى است، لكن اگر كسى بخواهد احتياط بكند كه احتياطش هم به نظر من هيچ ضرورتى ندارد، خوب البته مقتضاى احتياط در اصل مسأله اين است كه اينها كنار مسجد شجرة محرم بشوند و بعد هم وقتى كه به جحفة رسيدند تجديد احرام بكنند، اين خلاصه آن بحثهائى بود كه دو سه روز در اين رابطه داشتيم با آنچه كه به نظر مى‏رسيد تا بحث بعدى ان شاء الله.
    و الحمد لله رب العالمين