• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • نام استاد آية الله لنكرانى
    تاريخ درس 1371
    موضوع خارج فقه حج
    شماره درس 339
    اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم مسأله‏اى كه عنوان شد يك مسأله مهم مبتلائى است، و آن اين است كه، جنب و حائض، و زنى كه مبتلاى به نفاس است، اين در رابطه احرام از مسجد شجرة، به چه كيفيتى و به چه صورتى مى‏تواند محرم بشود، ديروز روى مبناى مرحوم سيد ما بحث كرديم، كه البته آن مبنا را ما قبلاً نپذيرفتيم، مرحوم سيد و بعضى از شراح عروة معتقد بودند كه اصولاً داخل مسجد شجرة هيچ خصوصيتى براى احرام ندارد، حتى در داخل اختيار، براى غير جنب و حائض، و نفساء هم جايز است كه از كنار مسجد شجرة و بيرون از مسجد محرم بشود، روى آن مبنائى كه ايشان ذكر كردند كه احرم من مسجد الشجرة، اين «من» به معناى مبدأيت است يعنى مبدأ احرام، مسجد باشد، نه به معناى ظرفيت، كه ديروز يك قدرى توضيحش را داديم، خوب روى مبناى ايشان مسأله روشن است، خوب جنب و حائض و نفساء خوب نمى‏توانند وارد مسجد بشوند، حالا در صورت اجتيازش هم عرض مى‏كنيم، بيرون مسجد براى آنها و براى غير آنها با داخل مسجد فرقى نمى‏كند، خوب از بيرون مسجد محرم بشوند، جميع مواردى كه يك واجب تخييرى مطرح باشد، اگر يك فردش متعذر شد، يا ممنوعيت شرعى پيدا كرد، خوب لازم است كه طرف ديگر را انسان اختيار بكند، هيچ مشكله‏اى در كار نيست، اين را ديروز بحثش را كرديم، و عرض كرديم كه ما اين مبنا را قبول نكرديم، در مسائل گذشته، حالا روى مبناى خودمان كه نه مسجد شجرة به عنوان ظرفيت مدخليت دارد، و در حال اختيار چاره‏اى نيست جز اين كه بايد از داخل مسجد شجرة محرم بشوند، خوب حالا اين جنب و حائض و نفساء اينها در اين رابطه، چه تكليفى دارند، اينجا يك بحثى هست كه البته اين بحث خودش يك قدرى تفصيل لازم دارد، منتها در اينجا ما نمى‏توانيم اين بحث را دنبال بكنيم، چون در احكام جنب اين بحث، بحث شده و آن اين است كه جنب و همينطور حائض و نفساء، آيا چه چيز برايشان در رابطه با مسجد حرام است آيا وقوف و مكث در مسجد برايشان حرام است، كه بروند داخل مسجد مكث بكنند، و لو دو دقيقه، بايستند و لو پنج دقيقه، اين برايشان حرام است، كه‏
    نتيجه اين بشود كه اگر وارد مسجد شد و فرض كنيد مثلاً يك چيزى را داخل مسجد جاى گذاشته بود، حالا جنب است فقط مى‏خواهد وارد مسجد بشود، آن كيفش را كه توى مسجد گذاشته، فورى بردارد و بدون يك لحظه مكث برگردد، آيا اين براى جنب، و حائض و نفساء، جايز است، تقريباً مشهور همين حرف را مى‏زنند، مى‏گويند مانعى ندارد كسى وارد مسجد بشود، در حالى كه يكى از اين اوصاف را داشته باشد، لكن آنجا مكث نكند، توقف نكند، اگر ما اين مبنا را ذكر بكنيم كه مشهور هم قائل شدند، خوب نتيجه اين مى‏شود، كه جنب و حائض و نفساء مى‏توانند وارد مسجد شجرة بشوند، در همان حال حركت و در حال عبور محرم بشوند، براى اين كه احرام كه نياز ندارد به اين كه انسان مكث بكند احرام عبارت از يك نيت است، و گفتن تلبيه، ماهيت احرام كه بعداً هم ان شاء الله صحبت مى‏كنيم دو مطلب در آن اخذ شده يكى نيت، يكى هم آن تلبيه، لبيك اللهم لبيك به آن كيفيت و حتى پوشيدن دو لباس احرام، اين در ماهيت احرام دخالت ندارد، اين از واجبات احرام است، بدون اين كه در ماهيت احرام نقش داشته باشد، و علاوه خوب در حال حركت هم انسان مى‏تواند دو لباس احرام را بپوشد يعنى مى‏تواند دو لباسش را درآورد و بعد هم دو لباس احرام را بپوشد، حالا تازه حالا كه خيلى متداول است كه از همان مدينه كه مى‏خواهند حركت بكنند در همان هتل، هم غسل احرام را انجام مى‏دهند هم لباس احرام را مى‏پوشند، به طورى كه وارد مسجد شجرة كه شدند هيچ مسأله‏اى ندارند، فقط همان احرام كه عبارت از نيت احرام و تلبيه است، اگر ما اين مقدار عبور و اين مقدار حركت را در مسجد براى جنب و حائض و نفساء جاير بدانيم و حتى بگوييم هيچ مانعى ندارد از همان درى كه وارد شده از همان در هم خارج بشود، بيايد وسط مسجد، كنار مسجد يك آن محرم بشود در حال حركت و از همان در هم خارج بشود، اگر ما اين معنا را جايز بدانيم كه مشهور جايز مى‏دانند، خوب جنب و حائض و نفساء به همين كيفيت در حال عبور و در حال حركت محرم مى‏شوند، بدون اين كه هيچ مشكله‏اى در كار باشد، اما اگر ما گفتيم، نه كه بعضيها احتمال مى‏دهند كه آيه شريفه استثنائى كه در رابطه با جنب دارد مى‏گويد و لا جنباً الا عابرى سبيل، عابرى سبيل معنايش اين است كه مسجد در مسير حركت و راهش باشد، مثل اين مسجدهايى كه فرض كنيد از قديم هست در اصفهان، جاهاى ديگر، كه از درش وارد مى‏شوند و از يك طرف خارج مى‏شوند و اصلا جنبه طريقى دارد و جنبه سبيلى دارد، اگر كسى گفت كه اين به اين صورت براى جنب استثناء شده و الا اگر جنب بخواهد وارد مسجد بشود يك دورى در مسجد بزند، و از همان درى كه وارد شده يا در ملاصق او خارج بشود، اين جايز نيست، اين آن وقت مسأله بعدى ما پيش مى‏آيد، منتهى گفتم تحقيق در اين بحث در باب احكام جنب بايد بشود، كه آن مقدارى كه براى جنب تجويز شده او عبارت از چيست، آيا همين مقدار كه در مسجد مكث نكند، وقوف نداشته باشد، همين مقدار و الا اگر دور مسجد هم بگردد در حال حركت و برگردد، هيچ مانعى ندارد، اگر اينطور باشد، مسأله احرامش خيلى آسان است، اما اگر اينطور نشد، يا اين كه نه اين محرم، اين كسى كه اراده احرام دارد، اصلاً در حال حركت نمى‏تواند محرم بشود يا به علت كثرت جمعيت، يا به علت ناتوانى جسمى، يا به علل ديگر، اين خصوصيتى دارد كه در حال حركت نمى‏تواند محرم بشود حتماً بايد بنشيند يا بايستد تا محرم بشود، آيا اينجا تكليف چى؟ ببينيد پس فرض اين است كه ما اولاً ميقات را مسجد شجرة قرار داديم، به عنوان ظرفيت، و از طرفى هم اين يا جنب است يا حائض است يا نفساء، و از طرف ديگر روى حرف مشهور اين نمى‏تواند در حال حركت محرم بشود، براى ازدحام يا ناتوانى جسمى، و يا مسائل ديگر، آيا اينجا تكليف چيست؟ اينجا چه جورى، كجا اين زن محرم بشود، آيا مسجد شجرة را رها كند، بيايد جحفة كه عنوان مسجديت ندارد، خوب آن هم ميقاتى است نزديكتر به مكه هم هست در مسير همين مدينه به مكه هم واقع شده آيا مسجد شجرة را رها كند، و بيايد سراغ جحفة، يا اين كه نه از همان كنار مسجد شجرة محرم بشود، اين جا حالا ضمن اين كه يك فرقى بين جنب و حائض و نفساء وجود دارد كه امام بزرگوار قدس سره در عبارت بيان كردند، و لو اين كه مرحوم سيد مسأله جنب را از مسأله حائض و نفساء جدا كرده و اتفاقاً در هر دوى آنها هم مرحوم سيد يك اشكالاتى به او وارد هست، لكن امام بزرگوار هر سه عنوان را يك كاسه كردند منتها در بيان احكام بين اينها گاهى جدائى انداختند، لكن مقدمةً حالا اين جهاتى را كه من عرض مى‏كنم، شما رعايت بكنيد چون يك مسأله‏اى مشكلى است، از نظر علمى و از نظر فقهى اين يك مسأله دقيقى است بايد خيلى رويش دقت كرد، شما چند جهت را بايد ملاحظه بكنيد، با ملاحظه اين چند جهت ببينيم نتيجه چه مى‏شود، حالا موضوع را هم حائض قرار مى‏دهيم براى اين كه در جنب يك خصوصيتى است كه بعداً ذكر مى‏كنيم ان شاء الله، يكى هم براى خاطر اين كه در حائض و نفساء روايت وارد شده ببينيم از رواياتش چه استفاده مى‏شود، آن خصوصياتى را كه بايد ملاحظه كرد و مد نظر داشت اين جهت، اولاً فرض اين است كه ميقات خود مسجد است و خارج مسجد عنوان ميقاتى ندارد، اين مفروغ عنه باشد، ثانياً در حال اجتياز و عبور اين زن حائض و نفساء، نمى‏تواند محرم بشود، اگر بخواهد در مسجد برود محرم بشود، اين مستلزم وقوف در مسجد است، راهى غير از اين ندارد، روى جمعيت و يا مسأله ديگر، اين هم مورد نظر باشد.
    يك مسأله يا دو مسأله هم ما قبلاً خوانديم آنها را هم بايد مورد توجه داشته باشيد، و آن اين است كه اگر كسى بخواهد حج يا عمره‏اى انجام بدهد، و از اولين ميقات بخواهد عبور بكند چاره‏اى نيست جز اين كه محرم بشود، يعنى كسى نمى‏تواند يك حاجى كه مى‏خواهد از مدينه محرم بشود بگويد نه من دلم نمى‏خواهد از مسجد شجرة محرم بشوم، من مى‏روم از جحفة كه نزديكتر است صدماتش كمتر است، رنجش كمتر است مخصوصاً اگر بخواهد در ماشينى كه سقف ندارد مجبوراً سوار بشود خوب اين يك مشكله‏اى است براى حجاج، كسى بگويد نه ما مى‏رويم از مسجد يعنى از جحفة محرم مى‏شويم، جحفة هم خوب ميقات آن هم در طريق است، حق ندارد، كسى كه از مدينه بيرون مى‏آيد، و از مسجد شجرة عبور مى‏كند و مسجد شجرة در مسيرش است، بله يك وقت كسى از مدينه از پشت همان كوه‏هاى احد يك ميان راه مى‏زند، و اصلاً به مسجد شجرة عبور نمى‏كند، در بعضى از روايات بود كه مانعى ندارد فقهاً هم مانعى ندارد، اما اگر كسى از اين جاده معمولى مى‏آيد كه اين جاده كنار مسجد شجرة واقع شده و عبورش از مسجد شجرة است و اين هم مى‏خواهد عمرة يا حج انجام بدهد، حق ندارد بايد از هيمن جا محرم بشود، و از ميقات عبور بكند لايجوز التجاوز عن الميقات بغير احرام، اين هم بايد مد نظر باشد، يك مسأله ديگرى كه ما گذرانديم، آن مسأله را، آن هم بايد باز مورد نظر باشد، مسأله اين بود كه اگر كسى مريض باشد يا ضعيف باشد، اين دو تا عنوان، مريض و عليل يا ضعيف اگر كسى يكى از اين دو عنوان را داشته باشد روايات مى‏گفت مانعى ندارد احرام را از مسجد شجرة تأخير بياندازد، و از جحفة محرم بشود، حتى در بعضى از رواياتش بود كه امام صادق صلوات الله عليه از مسجد شجرة محرم نشدند، و از جحفة محرم شدند بعد به ايشان اعتراض شد، كه شما به چه مناسبت از مسجد شجرة محرم نشديد، حضرت فرمود من عليل بودم و جحفة هم براى كسى كه عليل باشد مانعى ندارد كه در مسجد شجرة محرم نشود، و از جحفة محرم بشود، رواياتى كه در اين مسأله وارد شده بود، روى مريض و ضعيف روايات تكيه كرده بود، آن وقت بعد يك بحثى بود كه ما هم اين بحث را گذرانديم، و آن اين است كه آيا اين احرام از جحفة و جواز تجاوز از مسجد شجرة بدون احرام، اختصاص دارد به خصوص همين مريض و ضعيف، يا اين كه نه هر ضرورتى در كار باشد، مجوز اين معنا هست، هر ضرورتى و لو اين كه مسأله علت و ضعف هم نباشد، يك ضرورتى مثل اين كه يك آدمى خوف دارد كه سرما بخورد، الان مسأله‏اى ندارد خوف اين معنا را دارد كه سرما بخورد اين آدم بگويد احرام از مسجد شجرة را تأخير مى‏اندازيم تا جحفة، اين محل بحث بود، بعضيها مى‏گفتند از خصوص مريض و ضعيف كه در روايات وارد شده ما نمى‏توانيم تعدى بكنيم، بعضيها مثل مرحم سيد، كه به نظرم ما هم تبعيت از ايشان كرديم، گفتيم نه اين مرض و ضعف، به عنوان مثال در روايت ذكر شده و الا هر ضرورتى اباحة مى‏كند اين معنا را كه انسان از مسجد شجرة، بدون احرام بگذرد، و بعد از جحفة محرم بشود، آن وقت در اين رابطه، آيا مسأله جنابت مسأله حيض و نفاس هم به عنوان ضرورت مطرح است كه اگر ما گفتيم كه روايات اختصاص به مريض و ضعيف ندارد، و هر ضرورتى را شامل مى‏شود، آيا مسأله جنابت و حيض و نفاس هم عنوانش عنوان ضرورت است، ظاهر اين است كه همين طورى كه مرحوم آقاى حكيم قدس سره اشاره كردند نه و لو اين كه ما مطلق ضرورت را قائل هستيم، اما اينها ضرورت نيست، چرا؟ براى اين كه آن ضرورتى كه عموميت دارد بايد سنخ مرض و ضعف باشد ارتباط مرض و ضعف در رابطه با احرام چه جورى است، ارتباطش اينجورى است، آدم مريض نمى‏تواند هفتاد فرسخ محرم باشد، آدم ضعيف نمى‏تواند هفتاد فرسخ محرم باشد، ضرورتهايى كه شما حساب مى‏كنيد بايد به اين كيفيت باشد، يعنى يك عنوانى باشد كه كسى نتواند هفتاد فرسخ محرم بشود، و لو اين كه مسأله مرض و ضعف نباشد، اما در مسأله حيض و جنابت و نفاس مشكلة هفتاد فرسخ احرام نيست، مشكلة كه اين نيست، مشكلة در شروع احرام است، و او اين است كه اين نمى‏تواند برود در مسجد شجرة محرم بشود، و الا اگر بيرون مسجد محرم شد، هيچ مشكله‏اى ديگر ندارد، لذا اگر ما آن رواياتى را مى‏گويد از مسجد شجرة بدون احرام مى‏تواند كسى تجاوز بكند، و از جحفة محرم بشود، در حال مرض و ضعف اگر عموميت هم داديم، و مطلق ضرورت را مطرح كرديم، باز شامل اينها نيست، براى اين كه معناى ضرورت اين است كه يك علت ديگرى مانع از اين است كه اين بتواند هفتاد فرسخ محرم باشد، آن مسأله جنابت و حيض و نفاس در اين رابطه نقشى ندارد، او فقط به عنوان شروع احرام، چون شروع احرام در مسجد است اين مشكلة تحقق دارد، نه به عنوان اين كه هفتاد فرسخ، اين بايد محرم باشد، و احرامش استمرار و ادامه پيدا بكند، پس در نتيجه، در آن روايات و لو اين كه ما الغاء خصوصيت هم بكنيم، و مطلق ضرورت را هم قائل بشويم، مع ذلك مسأله جنابت و حيض و نفاس كنار است و از دائره ضرورت بيرون،(سوال... و پاسخ استاد) نه مريضى آنجورى كه نيست، مرض نيست حيض، مى‏دانم، يسألونك عن المحيض، قل هو أذىً» اذى به معناى مريضى اصطلاحى نيست حالا تعبير عرفيش هم همينطور است، حالا اگر كسى خانمش مثلاً حائض شد تعبير مى‏كند كه هذه مريض يا مريضة، يك چنين تعبيرى صحيح نيست، آن بحث ديگرى است، مى‏گوييم اينها را، عرض مى‏شود پس ببينيد خصوصيات را همه را دقت بكنيد، فرض ما اين است مسجد شجرة ميقات، فرض ما اين است كه تعدى از مسجد شجرة براى احرام شامل حائض جنب و نفساء نمى‏شود، رواياتى در مواردى هست اما آن روايات اينجا را نمى‏گيرد، و از طرفى هم نمى‏تواند اين وارد مسجد بشود و در حال عبور و مرور و حركت احرام ازش تحقق پيدا بكند، آيا اينجا تكليف چيست؟ اينجا روى قاعده ما چه بايد بگوييم، اينجا اول يكى آن روايتى كه ديروز خوانديم، منتها در روايت ديروز يك مناقشه‏اى ما داشتيم، كه معلوم نيست كه اين شامل مسجد شجرة و احرام عمره بشود و روى اين جهت، به مرحوم سيد هم اعتراض كرديم، اما يك روايت ديگر در اين باب هست، و آن روايت اين روايت است كه در دو باب، صاحب وسائل روايت را نقل كرده و راويش هم متعدد است، لكن مفصلش را در همين باب چهل و نهم از ابواب احرام نقل مى‏كنند، باب چهل و نهم از ابواب احرام روايت صحيحه، روايت اول محمد بن على بن الحسين بأسناده عن معاوية بن عمار عن ابى عبدالله عليه السلام قال ان اسماء بنت عمير، اسماء بنت عمير است كه در روايت قبلى هم به يك مناسبتى جريانش ذكر شد، زوجه ابوبكر نفست بمحمد بن ابى بكر، بالبيداء، بيداء نزديك مسجد شجرة، و كنار مسجد شجرة است، در بيداء اين مادر محمد بن ابى بكر محمد بن ابى بكر را زائيد و وضع حمل كرد و حالت نفاس براى او پيش آمد، حالا چه موقع است خوب اين همان بود كه قبلاً هم مى‏گفتيم، اين در حجة الوداع رسول خدا بود، يعنى آخرين حجى كه رسول خدا صلوات الله انجام دادند، و اگر نظرتان باشد، شروع حجة الوداع براى همه، به عنوان حج شروع شد، منتها بعد از آنى كه رسول خدا وارد مكه شدند، جبرئيل نازل شد، و گفت كه آنهائى كه عرض مى‏شود به هدى و اشعار و تقليد نداشتند و سوق هدى نكردند، آنها بايد از حج خودشان كه عبارت از حج افراد است عدول بكنند به عمره تمتع، و مشروعيت عمره تمتع و حج تمتع در همان زمان بود، اما آنهائى كه سوغ هدى كردند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله هم جزء همين گروه بودند، آنها بر حج قرآن خودشان باقى باشند، در نتيجه همه آنهائى كه در حجة الوداع از مدينه در خدمت رسول خدا بودند، همه حجشان يا حج قران‏بود يا حج افراد بود منتهى حج افراديها بعد از مشروعيت تمتع، و نزول جبرئيل عدول به عمره تمتع كردند اما آنهائى كه حجشان حج قران‏بود آنها بر حج قران‏خودشان باقى ماندند و در نتيجه رسول خدا صلوات الله عليه شخصاً حتى يك بار هم حج تمتع را انجام ندادند، براى اين كه مشروعيت حج تمتع در حجة الوداع بود بعد از قدوم به مكه دستور هم نسبت به آنهائى كه حجشان حج افراد بود نازل شد، اما آنهائى كه حجشان حج قرآن بود آنها وظيفه‏شان اين بود كه باقى بر حج قرآن باشند، حالا به اين جهتش كارى نداريم، اين چون در روايات قبلى به اين مناسبت همين مسائل ذكر شده بود عرض كردم، خوب ان اسماء بنت عميس نفست بمحمد بن ابى بكر بالبيداء، حالا رسول خدا آمدند در حجة الوداع از مسجد شجرة محرم بشوند و اسماء بنت عميس هم جزء جمعيت همراه ايشان است در بيداء كه كنار مسجد شجرة است او وضع حمل كرد و محمد بن ابى بكر متولد شد، چه موقع بود اين جريان؟ لأربع بقين من ذى القعدة، چهار روز از ذى القعدة باقى مانده بود آن هم فى حجة الوداع، خوب حالا اين گرفتار نفاس شد، فأمرها رسول الله صلى الله عليه و آله، رسول خدا نسبت به اسماء اينجورى دستور صادر كردند كه فغتسلت غسل احرام نه غسل نفاس، فغتسلت يعنى للاحرام، و اهتشت و احرمت و اهتشت بالكرسه كه ديروز معنا كرديم، يعنى جلوى سيلان و جريان خون را گرفت، و احرمت و لبّت مع النبى صلى الله عليه و آله و اصحابه آن هم با پيغمبر و اصحاب همان جا محرم شد، منتها قاعدتاً رسول خدا در مسجد محرم شدند، اما اسماء بنت عميس ظاهرش اين است كه در همان محل وضع حملش محرم شد، بالاخرة آنجا محرم شد اسماء بنت عميس، و أحرمت و لبّت مع النبى و اصحابه، منتها حالا دنبالش جريانى را ذكر مى‏كند كه يك گوشه‏اش هم يك قدرى بر خلاف مشهور است، فلما قدموا مكة، وقتى همه وارد مكه شدند، اسماء هم وارد شد، لم تطهر، اين نفاسش طول كشيد، حتى نفروا من منى، نفاسش طول كشيد تا اين كه وقوف به عرفات را انجام داد وقوف به مشعر را انجام داد، اعمال منى را انجام داد، و از منى كوچ كردند براى مكه، و قد شهدت المواقف كلها، همه مواقف را اين اسماء حاضر بود، عرفات و جمعا كه مشعر است و رمت الجمار در منى هم رمى جمار را انجام داد، و لكن لم تتب بالبيد و لم تسع بين الصفا و المروة، بعد از آنى هم كه وارد مكه شدند طواف به بيت و سعى بين صفا و مروة را هنوز انجام نداده فلما نفروا من منى و بعد پاك شد و غسل نفاس را انجام داد، آن وقت أمرها رسول الله صلى الله عليه و آله، فغتسلت يعنى غسل نفاس و طافت بالبيت و بالصفى و المروة، طوافش را انجام داد، بعد هم نماز طواف و سعى بين صفا و مروة، و كان جلوسها يعنى قعودش يعنى نفاسش، جلوس كنايه از نفاس است، و كان جلوسها فى أربع بقين من ذى القعدة چهار روز، و عشر من ذى الحجة چهارده روز و ثلاث ايام التشريق هفده روز و در آن روايت بعدى تعبير به هيجده روز مى‏كند، آنش كه عرض كردم مخالف با مشهور است همين معناست، براى اين كه مشهور در باب نفاس معتقدند كه حداكثر نفاس همان حداكثر حيض است، همانطورى كه حداكثر حيض ده روز است حداكثر نفاس هم ده روز است، اما حالا اين روايت و همينطور بعضى روايات ديگرى هم هست كه مسأله هيجده روز را در رابطه با حداكثر نفاس مطرح مى‏كند، اما حالا ما به اين خصوصيتش كارى نداريم فرض كنيد از اين جهتش به علت روايات ديگر و فتواى مشهور فرضاً ما اعراض مى‏كنيم، اما آن حيثى كه در اين روايت مورد بحث ما است عبارت از اين است كه اسماء بنت عميس در كنار مسجد شجرة گرفتار نفاس شد، رسول خدا دستور دادند كه همان جا محرم بشود، رسول خدا اين دستور را نسبت به او صادر كردند، نفرمودند كه صبر بكن برسيم به جحفه، جحفة ميقات است مسجد هم نيست تو از جحفة محرم بشو، كه احرام از ميقات تحقق كرده باشد، آيا ما از اين روايت چه چيز مى‏توانيم استفاده بكنيم، اگر مرحوم سيد باشد مى‏گويد ما اين روايت را هم دليل مى‏گيريم بر اين كه احرم من مسجد الشجرة، «من» براى مبدأيت است نه براى ظرفيت، يعنى دليل مى‏گيريم كه ميقات خصوص مسجد نيست، و لو براى آدم غير مبتلاى به اين عناوين، اما روى مبناى ما كه ميقات را عبارت از مسجد شجرة گرفتيم و بيرون مسجد را خارج از ميقات مى‏دانيم، حالا وقتى كه ما به اين روايت برخورد مى‏كنيم، با توجه به همه مسائلى كه گذشته آيا در برابر اين روايت ما چه مى‏توانيم بگوييم آيا غير از اين راهى داريم كه بگوئيم كه درست است كه ميقات ذاتاً و اصلاً خود مسجد است اما اين روايت دلالت مى‏كند براى نفساء خارج مسجد هم ميقات است، اين، اين معنا را دلالت مى‏كند يعنى رواياتى كه مى‏گويد مسجد ميقات است براى حال اختيار است براى غير اين عناوين است، اما اگر نفساء شد، كه حائض و نفساء در حكم متساوى هستند منتها جنب يك خصوصيتى دارد كه ان شاء الله بعدا عرض مى‏كنيم، از اين روايت استفاده مى‏كنيم كه المرأة اذا صارت حائضا او نفساء، يجوز بل يجب» براى اين كه رسول خدا أمر كردند به اسماء بنت عميس كه همان جا محرم بشود، و لو اين كه بعضى از مستحبات هم در اينجا ذكر شده مثل مسأله غسل احرام، اما خوب غسل احرام را دليل داريم بر اين كه ليست بواجب، ليس بواجبٍ، اما أمرها به اين معنا كه محرم بشود، و همين جا تلبيه بگويد، و شروع عمل از همين جا باشد، اين ديگر يك مسأله روشنى هست ديگر روايت ديروز هم نيست كه ما بياييم بگوييم آن مسجدش مقصود مسجد الحرام است و تحل بالحج هم مقصود آن كسى است كه از مكه مى‏خواهد براى حج محرم بشود، نه حساب حساب مسجد شجرة است منتهى اين معنا در ذهن شما نيايد كه اسماء مثلاً حجش حج قرآن يا افراد بوده در اين جهت فرقى نمى‏كند آنى كه موضوعيت دارد، مسأله ميقات بودن مسجد شجرة است و احرام از مسجد شجرة و الا اگر كسى اگر يك حاجى از مدينه حجش را قبلا انجام داده حج تمتعش را، لكن امسال مى‏خواهد حج مستحبى انجام بدهد، حج مستحبيش هم به صورت حج افراد است، خوب اين حالا مى‏خواهد از مسجد شجرة محرم بشود، اگر نفساء شد يا جنب شد، يا حائض شد، آيا حكمش تغيير مى‏كند، حكم در رابطه با خصوص عمره نيست، حكم در رابطه با احرام از مسجد شجرة است، ما توجه با توجه به اين كه ميقات خود مسجد شجرة است، حالا مى‏خواهد به عنوان عمره تمتع از مسجد شجرة محرم بشود، به عنوان حج قران‏و افراد محرم بشود، اينها ديگر فرقى در اين رابطه نمى‏كند مثل كسى كه مى‏خواهد يك حج مستحبى قرانى انجام بدهد يا حج مستحبى افرادى از مدينه انجام بدهد، خوب اين هم بايد از مسجد شجرة محرم بشود، لذا به نظر من ما نبايد اين ور و آن ور بزنيم، و لو اين كه مبناى ما اين است كه مسجد شجرة ظرفيت براى احرام دارد، اما اينطورى كه از بعضيها استفاده مى‏شود كه ما روى مبناى خودمان ديگر اين روايت را بايد ناديده بگيريم، چرا ما اين روايت را ناديده بگيريم، مبناى خودمان سرجاى خودش محفوظ است، اين روايت دلالت بر توسعه نسبت به نفساء و حائض مى‏كند، مى‏گويد نفساء و حائض ميقاتشان وسعت دارد، اما غير نفساء و حائض و مثلاً جنب، نه حتما بايد از داخل مسجد شجرة محرم بشوند، باز يك دقتى بفرمائيد تا دنباله بحث ان شاء الله .
    و الحمد لله رب العالمين