• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • نام درس خارج فقه حج
    نام استاد حضرت آية الله لنكرانى حفظه الله تعالى
    تاريخ سال 1371
    شماره درس 338
    اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم
    در مسأله دو اينطور مى‏فرمانيد الجنب و الحائض، و النفساء، جاز لهم الاحرام، حال العبور عن المسجد، اذا لم يستلزم الوقوف فيه، بل وجب عليهم حينئذٍ، و لو لم يمكن لهم بلا وقوف فالجنب مع فقد الماء او العذر عن استعماله، يتيمم للدخول، و الاحرام فى المسجد، و كذا الحائض و النفساء، بعد نقائهما، و اما قبل نقائهما، فان لم يمكن لهما الصبر الى حال النقاه فالاحوط لهما، الاحرام خارج المسجد عنده، و تجديده فى الجحفة، او محاذاتها، بحث ما در رابطه با خود مواقيت بود، آن مواقيتى كه رسول خدا صلوات الله عليه، بر حسب روايات متعدد، تعيين كرده بودند، اولين ميقات عبارت از ذو الحليفة بود، كه ما در ميقات بودن اين ذو الحليفة بحث كرديم، به دنبال او مسأله يك بحث شد، مسأله يك اين بود كه آيا كسى مى‏تواند از مدينه قصد حج داشته باشد، لكن از ذى الحليفة و مسجد شجرة محرم نشود، و تأخير بياندازد اين احرام خودش را تا جحفة، و از جحفة محرم بشود، در مسأله يك گفتيم نه اين در حال اختيار جايز نيست، رواياتى وارد شده، مى‏گويد در حال مرض و در حال ضعف مانعى ندارد و بعد هم يك بحثى پيش آمد، كه آيا اين مرض و ضعف كه در روايات وارد شده، خصوصيت دارد يا اينكه ذكرشان از باب، مثال است، و هر ضرورتى وجود داشته باشد اين مجوز اين معنا هست كه آن كسى كه از مدينه به قصد حج خارج مى‏شود اين احرام خودش را از مسجد شجرة تأخير بياندازد، تا جحفة، در مسأله يك اين بحث را گذرانديم، حالا مسأله دو كه در حقيقت اين آخرين مسأله است در رابطه با همين ميقات ذى الحليفة، يعنى دو تا مسأله بيشتر در اين رابطه اينجا مطرح نشده، مسأله دوم اين است كه خيلى هم مبتلا به است مخصوصاً روحانيون كاروآنها اين مشكل شايد كثيراً ما برايشان پيش مى‏آيد و آن اين است كه اگر يك زنى حائض بود يا نفساء بود يا اينكه مرد و زنى جنب بودند، اينجا در رابطه احرام از مسجد شجرة، با توجه به اينكه جنب، نمى‏تواند وقوف در مسجد داشته باشد، حائض نمى‏تواند مكث در مسجد داشته باشد، نفساء هكذا، خوب اين احرامشان به چه كيفيتى مى‏تواند واقع بشود، اينجا عرض مى‏شود كه در رابطه با ميقات بودن مسجد شجرة، اگر نظرتان يك بحثى كرديم، و آن اين است كه آيا اينى كه در روايات دارد كه بايد از مسجد شجره محرم بشود، با كلمه «من» تعبير كرده، أحرم من مسجد الشجرة - آيا اين كلمه «من» كه در اينجا به كار گرفته شده، معنايش اين‏
    است كه حتماً احرام هم بايد در داخل مسجد باشد، كه احرام از مسجد مثل صلاة فى المسجد است، خوب معناى صلاة فى المسجد، اين است كه مسجد ظرفيت مكانية براى نماز داشته باشد، يعنى نماز در مسجد واقع بشود، حتى اگر كسى پشت ديوار مسجد، متصلاً به جدار المسجد، ايستاد و نماز خواند صدق نمى‏كند كه انه صلى فى المسجد، معناى ظرفيت اين است كه مسجد ظرف خود نماز واقع بشود، و نماز در مسجد، در روايات احرام، كلمه «فى» ذكر نشده، كلمه «من» ذكر شده، أحرم من مسجد الشجرة، آيا اين «من» كه در اينجا به كار گرفته شده و استعمال شده، اين معنايش همان معناى «فى» است كه در باب نماز استعمال مى‏شود، كه معناى أحرم من مسجد الشجرة، يعنى در همان مسجد شجرة محرم بشود، منتها سوال ممكن است بشود پس چرا كلمه «من» به كار بردند، خوب همينطورى كه در باب صلاة كلمه «فى» به كار مى‏برند، صلى فى المسجد، صليت فى المسجد، صل فى المسجد، خوب چرا اينجا كلمه «فى» را به كار نبردند، و به جاى او كلمه «من» را به كار بردند، اين نكتة را ما عرض كرديم، نكته‏اش اين است كه چون صلاة يك چيزى است كه ظرفيت زمانيه‏اش يك مدت كمى است، پنج دقيقه ده دقيقه، حداكثر يك ساعت، اما احرام يك چيزى نيست كه اول و آخرش در مسجد واقع بشود، احرام شروعش از مسجد است و الا اين به حال احرام بايد باقى بماند، استمرار بدهد و ادامه بدهد، اين احرام را تا به مكه برسد و عمره‏اش را تمام بكند، و بعد از آنى كه عمره‏اش تمام شد، آن وقت از احرام بيرون مى‏آيد، علت اينكه اينجا تعبير به «من» كردند در حالى كه در جاهاى ديگر تعبير به «فى» مى‏شود علت اين است كه اينجا يك مسأله مستمر و مسأله‏اى است كه شروعش از مسجد تحقق پيدا مى‏كند و الا در خارج مسجد هشتاد فرسخ اين احرام ادامه دارد، بعد از آنى هم كه وارد مكه شد، تا زمانى كه عمره تمتع را تمام نكرده باشد، اين احرام به قوت خودش باقى است، لكن مرحوم سيد و بعضى از شراح عروة، آنها مى‏گفتند نه ما ممكن است يك حرف ديگرى بزنيم، و آن اين است كه اينجا كه تعبير به «من» شده، معنايش اين نيست كه شروع احرام بايد از داخل مسجد باشد، اين مثل عرض مى‏شود حركت انسان مى‏ماند، اگر كسى از بيرون اين مسجد حركتش را شروع بكند برود به طرف بازار، بعد يك كسى از او بپرسد كه شما از كجا اين حركت را شروع كرديد، بگويد از مسجد مثلاً مدرسه كذا، درست است اين تعبير، در حالى كه از داخل مسجد هم حركت نكرده، از بيرون مسجد حركت كرده، لذا مرحوم سيد و بعضى از شراح، اينها حالا يا به صورت اختيار، يا يك خورده به صورت احتمال، عقيده‏اشان اين بود كه اصلاً ما ممكن است بگوييم، آن آدمى كه هيچ گونه ضرورتى ندارد، زنى كه هيچ گرفتار حيض و نفاس هم نيست، اين اصلاً مشكلى از نظر مسجد شجرة براى‏
    او وجود ندارد، براى خاطر اينكه ضرورت ندارد كه از داخل مسجد محرم بشود، همين كه از بيرون مسجد، كنار مسجد محرم شد يصدق انهااى الحائض، احرمت من مسجد الشجرة، درحقيقت «من» مبدأيت را دلالت مى‏كند، و معناى «من» آن «فى» در باب صلاة نيست كه به معناى ظرفيت باشد، صلى فى المسجد، نماز كنار مسجد را شامل نمى‏شود، اما احرم من المسجد، احرام از كنار ديوار مسجد را هم مى‏گيرد، و هيچ لازم نيست كه احرام از داخل مسجد باشد، مرحوم سيد يك چنين نظرى را داشتند، حالا در بحث امروز مى‏فرمايند ما غير از اينكه از عبارت أحرم من المسجد، مسأله ظرفيت را استفاده مى‏كنيم بلكه تنها مسأله مبدأيت را استفاده مى‏كنيم، مى‏فرمايند ما يك روايت مؤيد و دليلى هم پيدا كرديم، منتها مرحوم سيد روايت را خيال كردند روايت مرسله است از آن تعبير مى‏كنند به مرسله يونس، لكن همانطورى كه هم بعض الشراح مى‏فرمايند و هم در كتاب وسائل وجود دارد، روايت، روايت مسنده است، و معتبره هم هست، اشكالى هم در سندش نيست، اما بايد از نظر دلالت ما يك قدرى روى اين مسأله تكيه بكنيم، ببينيم آيا اين روايت، آن استفاده‏اى را كه مرحوم سيد از روايات أحرم من مسجد الشجرة كردند، و آن اين است كه هيچ ضرورتى ندارد كه احرام از داخل مسجد باشد بلكه اگر از بيرون مسجد و كنار مسجد هم باشد در حال اختيار، در حال هيچ گونه ضرورت، هيچ گونه مرض و كسالت، مانعى ندارد، ببينيم آيا اين روايت اين حرف ايشان را دلالت مى‏كند يا نه، و به عبارت روشنتر، ما آن استظهار مرحوم سيد را نپذيرفتيم، أحرم من مسجد الشجرة را ما به معناى «فى» معنا مى‏كنيم، و نپذيرفتيم حرف مرحوم سيد را، اما اين روايت خاصى كه امروز ايشان به آن استدلال كردند، اين روايت را يك قدرى بايد مورد دقت قرار بدهيم، ببينيم آيا اين روايت اين فرمايش ايشان را ثابت مى‏كند يا نه، ضمناً روايت هم در مورد همين حائض مورد بحث و محل بحث وارد شده، حالا دقتى در اين روايت بفرماييد، اين روايت در جلد نهم وسائل، در ابواب احرام، روايت دوم اين باب است، باب چهل و هشت روايت دوم، كلينى نقل مى‏كند عن محمد بن يحيى، عن احمد بن محمد عن ابن فضال، عن يونس بن يعقوب، مرحوم سيد تعبير به مرسله يونس كرده‏اند در حالى كه كاملاً مسند است و معتبر هم هست، روايت، قال يونس مى‏گويد سئلت اباعبدالله عليه السلام عن الحائض تريد الاحرام، حائضى اراده احرام مى‏كند همين مقدار، سئلته عن الحائض تريد الاحرام، اگر ما باشيم و نفس همين سوال و حالا كارى به جواب نداشته باشيم، خوب خود سؤال اطلاق دارد، كه آيا اين حائضى كه اراده احرام كرده، اراده احرام عمرة كرده، اراده احرام حج كرده، كدام يك از اينهاست، ظاهرش اطلاق دارد، ما باشيم و نفس همين سوال دنبال كلمه احرام ندارد كه احرام للعمرة او
    للحج، آن هم للعمره‏اش لعمرة التمتع، يا لمثلاً لعمره مفردة، هيچ خصوصيتى براى احرام در سؤال ذكر نشده، لذا سوال فى نفسه اطلاق دارد، حالا مى‏آييم سراغ جواب، قال امام عليه السلام در جواب يونس اينطور مى‏فرمايد، مى‏فرمايد تغتسل غسل بكند، اما نه غسل حيض، پيداست كه مقصود غسل احرام است نه غسل حيض و لا حائضى كه كه فعلاً حائض است و ظاهرش اين است كه نقاء برايش پيدا نشده، و هنوز پاك نشده، خوب معنا ندارد غسل حيض انجام بدهد، پيداست اين تغتسل كه ذكر مى‏كند چون يكى از مستحبات احرام عبارت از غسل است، غسل احرام يكى از مستحبات احرام است كه خوب شايع هم هست بين اينهائى كه احرام را مى‏خواهند انجام بدهند، معمولاً قبل از احرام غسلى را انجام مى‏دهند قال، تغتسل، كه پيداست مقصود از تغتسل، غسل احرام است، و تستثفر اوليش با سين است دومى با ث، تستثفر و تحتشى بالكرس، اين از نظر عمل خارجى يك تقدم و تأخرى وجود دارد معمولاً، تهتشى بالكرس يعنى آن محل را به واسطه پنبه و امثال پنبه پر مى‏كند براى خاطر اينكه مانع از سيلان و جريان خون بشود، آن معناى تهتشى بالكرسف است، معناى تستثفر همين است كه، البته سابقاً معمول بوده، يك عرض مى‏شود خرقه بلند و يك كهنه بسيار بلندى را روى همان پنبه‏ها مى‏گذاشتند، يك طرفش را از جلو و يك طرفش را از عقب به وسيله يك بندى يا كشى و امثال ذلك وصل مى‏كردند، به عنوان حائل و حافظ براى اين كرس و استثفار عبارت از آن خرقه طويله‏اى است كه يك طرفش از جلو و يك طرف از پشت بسته مى‏شود، تغتسل و تستثفر و تهتشى بالكرس علاوه بر اينها و تلبس ثوباً دون ثياب احرامها، باز هم يك پيراهنى يك چيز ديگرى زير لباسهاى احرامش مى‏پوشد، باز براى احتياط كه مبادا يك وقت آن ترشح بكند و به لباس احرام برسد و تلبس ثوباً دون ثياب احرامها، خوب حالا آماده شده، و تستقبل القبلة، رو به قبله كه خوب استحباب دارد، عمده اين تكه است كه مرحوم سيد هم در عبارتشان اين تكه را فقط نقل مى‏كنند، مى‏فرمايد و لا تدخل المسجد، حق ندارد اين زن حائض در حال احرام وارد مسجد بشود، و تحل بالحج بغير الصلاة، تحل با«هاى» هوز، يعنى شروع به حج مى‏كند محرم مى‏شود به احرام ديگر بدون اينكه نمازى كه مستحب است قبل از احرام خوانده بشود آن نماز را بخواند، به عبارت ديگر براى زن حائض حتى نماز مستحبى هم جايز نيست، اما عبادات ديگر مثل وضوء و غسل و امثال ذلك مانعى ندارد، اينطور نيست كه زن حائض كل عبادة بر او محَّرم باشد، آن چيزى كه بر او محرم است نماز و روزه است اما عبادات ديگر، خوب قرائت قرآن هم تا يك حدى و الا عبادات ديگر، برايش هيچ مانعى ندارد، حالا اينجا اولين بحثى كه ما روى اين روايت داريم، اينكه امام مى‏فرمايد «و لاتدخل المسجد و
    تحلّ بالحج بغير الصلاة» يعنى محرم به احرام حج بشود، آيا محرم به احرام حج، اين حج در مقابل عمرة است، كه اگر در مقابل عمره شد، مقصود از مسجد، آن وقت مسجد الحرام مى‏شود، چون اگر نظرتان باشد، گفتيم احرام براى حج تمتع بايد از خود مكة باشد، لكن بهترين جا و بهترين مكان براى احرام حج تمتع مسجد الحرام است، اگر روايت اين را بخواهد بگويد، و لاتدخل المسجد» بگويد اين زن چون حائض است اين مثل ديگران نيست كه بتواند وارد مسجد الحرام بشود، و از مسجد الحرام محرم بشود، به احرام حج، نه اين بايد بيرون مسجد الحرام، از نظر احرام حج با خود مسجد الحرام فرقى نمى‏كند، از هر كجاى مكة بخواهد محرم بشود، به احرام حج هيچگونه مانعى ندارد، منتها مسجد الحرام افضل الأمكنة است، و افضل جائى است كه احرام حج مى‏تواند درش واقع بشود، آيا اين ذيل روايت را كه مسأله حج را عنوان كرده، ما اين را قرينه بگيريم، بر اينكه مقصود از اين «و لاتدخل المسجد» خصوص مسجد الحرام است، ارتباط به حج تمتع دارد، و در نتيجه سوال سائل هم به قرينه جواب اختصاص به احرام حج پيدا بكند، يعنى اين كه يونس بن يعقوب مى‏گويد سئلت اباعبدالله عن الحائض تريد الاحرام، يعنى تريد احرام الحج، خوب امام در جوابش مى‏فرمايند درست است كه مسجد الحرام افضل امكنه احرام حج است اما چون اين حائض است، حق ندارد وارد مسجد الحرام بشود، از بيرون مسجد هم كه از نظر ميقات براى حج تمتع فرقى نمى‏كند، خوب از همان بيرون تحل بالحج، نماز هم حق ندارد بخواند، لانها حائض، اگر روايت اين را بگويد، ديگر به ما و به بحث ما ارتباطى نمى‏تواند پيدا بكند، براى اينكه بحث ما راجع به مسجد شجرة است، در حقيقت روى اين نكته ما داريم بحث مى‏كنيم، كه آيا زن حائض عرض مى‏شود خارج مسجد شجرة، به عنوان انه يك جاى ميقات است مى‏تواند محرم بشود، يا خارج مسجد شجرة فرضاً بعنوان ضرورت مى‏تواند محرم بشود، به عبارت روشن‏تر مرحوم سيد كه اين جمله روايت را دارد دليل بر اين معنا قرار مى‏دهد كه آن معنايى كه ما در رابطه با أحرم من مسجد الشجرة ذكر كرديم، و گفتيم معناى «من» مبدأيت است، و اين مى‏سازد با اينكه شروع احرام از خارج مسجد باشد، نه داخل مسجد، و لو فى حال الاحتيار، اگر روايت راجع به احرام حج باشد، هيچ گونه اين نمى‏تواند نظريه مرحوم سيد را تأييد بكند، براى اينكه روايت كارى به مسجد شجرة ندارد، اين كارى به احرام حج دارد، احرام حج هم همه مكة هست، مسجد الحرام هم افضل الأمكنة هست، حائض حق ندارد در مسجد الحرام محرم بشود، بيرون بايد محرم بشود، آن هم ميقات است و از نظر ميقاتى با مسجد الحرام هيچ فرقى ندارد، اما لقائل ان يقول كه ما مسأله را عكس مى‏كنيم، يعنى نمى‏آييم جواب را قرينه بر تقييد سؤال قرار
    بدهيم، چون سؤال كه فى نفسه اطلاق داشت، امام عليه السلام هم در جواب استفصال نكردند، يعنى امام صادق صلوات الله عليه از يونس بن يعقوب نپرسيدند، اين سؤالى كه شما كرديد عن الحائض تريد الاحرام، آيا مقصودت احرام حج است يا مقصودت احرام عمرة است يا مقصودت هر دو است، اين بياييم بگوييم اطلاق سؤال به قوت خودش باقى باشد، هم احرام حج را بگيرد، هم احرام عمرة را بگيرد، پس با اين ذيل چه كنيم، كه مسأله تحل بالحج را ذكر مى‏كند، بگوييم اين حج شامل حج تمتع مى‏شود، و حج تمتع جداى از عمره تمتع نيست، خوب عمره تمتع و حج تمتع عمل واحدى است، از آن وقتى كه انسان شروع مى‏كند به عمره تمتع، اگر از انسان سؤال بكنند، كه شما مشغول چه كار هستى؟ مى‏گويد حجَّم را شروع كردم، اينطور نيست كه بين عمره تمتع و حج تمتع يك دوئيتى وجود داشته باشد، اينها عمل واحدند، مرتبطند، استقلال ندارند، لذا صدق مى‏كند تحل بالحج هر دو را بگيرد، يعنى اگر بخواهد محرم به احرام حج در مقابل عمره بشود، حق ندارد وارد مسجد الحرام بشود، و اگر بخواهد محرم به احرام عمره تمتع بشود، حق ندارد وارد مسجد شجرة بشود، كه المسجد هم يك عنوان عامى پيدا مى‏كند و لاتدخل المسجد، كدام مسجد؟ هر مسجدى، خوب احرام عمره، مسجد شجرة، احرام حج مسجد الحرام، حق ندارد وارد بشود، بلكه تحل بالحج، بغير الصلاة، خوب ما اگر روايت را اينجورى معنا كرديم كه يك اطلاق سؤال را قرينه بر اطلاق جواب قرار داديم، خوب اين غايت مفادش چيست؟ سؤال غايت مفادش چيست؟ غايت مفادش اين است كه اين زن حائض كه رسيد به مسجد شجرة، حق ندارد از داخل مسجد محرم بشود، بيرون مسجد محرم بشود، بيشتر از اين دلالت دارد، خوب اين كجايش دلالت مى‏كند كه احرام در حال اختيار بيرون مسجد را هم شامل مى‏شود، احرم من مسجد الشجرة، آن معنايى است كه مرحوم سيد مى‏گويد، كجايش دلالت دارد، اگر به زن حائض گفتند، تو از كنار ديوار مسجد شجرة، محرم بشو، و حق ندارى وارد مسجد شجرة بشوى، آيا اين معنايش اين است كه احرم من مسجد شجرة، معنايش اين است كه غير حائض هم از بيرون مسجد مى‏تواند محرم بشود، براى اينكه مسجد كه به عنوان ظرفيت ذكر نشده، مسجد به عنوان مبدأيت ذكر شده، خوب اگر مسجد مبدأيت دارد، غير حائض هم دلش مى‏خواهد از بيرون مسجد محرم بشود، صدق مى‏كند كه انهااحرمت من مسجد الشجرة، و لو اينكه حائض هم نيست، هر دو در صدق يكسانند، چه جورى اين روايت روى اين فرض تازه، كه ما اطلاق سؤال را بگيريم و اطلاق سؤال را قرينه بر اطلاق جواب قرار بدهيم، المسجد را مطلق بگيريم، تحل بالحج را شامل حج تمتع كه عمره تمتع هم جزء آن است بدانيم، و لو اينكه همه اين مقدمات را بپذيريم، كجاى اين‏
    روايت آن مطلب مرحوم سيد را دلالت دارد، و همين طور بعض الاعلام، قدس سره الشريف، ايشان هم رواى اين روايت تكيه مى‏كنند و تأييد مى‏كنند حرف مرحوم سيد را، كجايش دلالت دارد، عرض كردم نتيجه اين است به زن حائض مى‏گويند تو حق ندارى وارد مسجد شجرة بشوى، از كنار ديوار مسجد محرم بشو، اين كجايش دلالت دارد كه احرم من مسجد الشجرة، «من» منش منِ مبدأيت است نه ظرفيت، خود مرحوم سيد هم همين جمله را آورده و به آن استدلال كرده، اصلاً روايت را هيچ نقل نكرده الا همين تكه، و لاتدخل المسجد، و تحل بالحج، بغير الصلاة مى‏گويد آن حرف ما را تأييد مى‏كند كه أحرم من مسجد الشجرة، معناى «من» ظرفيت نيست، معناى «من» مبدأيت است، بعض الاعلام هم همين راه را طى مى‏كنند و به اين روايت استدلال مى‏كنند، آيا به نظر شما، يك چنين دليلى مى‏تواند دلالت بر فرمايش مرحوم سيد داشته باشد، به نظر من ندارد، لكن يك راه ديگرى هست، كه هم مرحوم سيد، و هم بعض الاعلام قدس سره الشريف» آن نكته را ازش غفلت كردند، آن نكته اساس در استدلال به اين روايت است، آن نكته اين است اين كه امام در جواب سؤال سائل، بعد از آنكه سائل مى‏گويد كه الحائض تريد الاحرام» امام اينجورى در جوابش مى‏فرمايد و لاتدخل المسجد و تحل بالحج بغير الصلاة، اين از اين راهى كه من عرض مى‏كنم مى‏شود به نفع سيد استفاده كرد، و لو اينكه خود ايشان و بعض الاعلام هيچ كدام توجهى به اين نكته نداشتند، و آن اين است كه اصل اين مسأله كه به حائض اجازه مى‏دهند كه از بيرون مسجد محرم بشود و فرقى نمى‏گذارند بين اينكه اين حائض مى‏تواند صبر بكند تا پاك بشود، و بعد برود داخل مسجد يا اينكه نه نمى‏تواند الان غافلة حركت مى‏كند، هيچ فرقى بين اين دو تا نگذاشتند، اگر خود مسجد شجرة ظرفيت داشت نمى‏بايست به طور اطلاق بگويند و لاتدخل المسجد» بايد اين لاتدخل المسجد را در صورتى بگويند كه اين حائض الان بايد محرم بشود، براى اينكه غافلة مى‏رود وقت مى‏گذرد و امثال ذلك، اما اگر يك حائضى وقت دارد، غافلة هم عجله‏اى ندارد، چه معنا دارد به او بگويند بيا كنار مسجد محرم بشو، بگويند بمان داخل مدينه، تا حيضت تمام بشود، غسل بكنى، بعد بيا مثل ديگران، برو داخل مسجد، از داخل مسجد محرم شو و حركت بكن، نقطه حساس در اين روايت اين جهت است كه اين لاتدخل المسجد اطلاق دارد يعنى فرقى نگذاشتند بين حائضى كه الان احرام به واسطه غافلة يا ضيق وقت يا امثال ذلك، برايش ضرورت دارد، مجبور است الان محرم بشود، و بين حائضى كه نه هيچ ضرورتى ندارد، مى‏تواند هفت روز ديگر، صبر بكند و يا اگر وسطهاى حيض و آخرهاى حيضش باشد يكى دو روز سه روز صبر بكند تا از حيضش بيرون بيايد و بعد غسل بكند بعد هم بيايد برود داخل مسجد
    شجرة محرم بشود، آنى كه مى‏شود از روايت به آن استدلال كرد در اين رابطه، اين نكته است كه متأسفانه مغفول عنه بوده و الا صرف اينكه بگوييم حائض حق ندارد از مسجد محرم بشود، بايد از بيرون مسجد محرم بشود، اين چه دلالتى دارد بر اينكه احرم من مسجد الشجرة، «مِنش» به معناى مبدأيت است نه ظرفيت، چه ارتباطى بين اين دليل و مدعا وجود دارد، اما اگر اين مسأله را روى اطلاقش تكيه كرديم به اين كيفيتى كه من عرض كردم مى‏شود به آن استدلال كرد، لكن خوب اين روى مبناى اين است كه ما اطلاق سؤال را بگيريم و براى جواب «تحل بالحج» اطلاق قائل بشويم، براى المسجد هم اطلاق قائل بشويم، هم مسجد الحرام را بگيرد در رابطه با حج حج، و هم مسجد شجرة را بگيرد در رابطه با عمرة، لكن ما نمى‏توانيم وجداناً چنين ظهورى را براى روايت قائل بشويم، لذا همان مطلبى را كه خودمان از أحرم من مسجد الشجرة، استفاده مى‏كرديم كه معنايش اين بود كه بايد از داخل مسجد محرم بشود، و داخل مسجد به عنوان ظرفيت مطرح است، ما همان مطلبى را استظهار كرديم، اين روايت در مقابل استظهار ما نمى‏تواند يك مانع و رادعى باشد، تا دنباله بحث .
    و الحمد لله رب العالمين