• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • نام درس خارج فقه حج
    نام استاد حضرت آية الله لنكرانى حفظه الله تعالى
    تاريخ سال 1371
    شماره درس 336
    تايپ اردلان‏
    اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم‏
    در مسأله يك مى‏فرمايند الاقوى عدم جواز التأخير، اختياراً الى الجحفة، و هى ميقات اهل الشام، نعم يجوز مع الضرورة، لمرض، او ضعف ٍ او غيرهما من الأعذار، عرض مى‏شود كه در طريق مدينه الى مكة، عرض كرديم كه دو تا ميقات واقع شده، اولين ميقات كه أبعد المواقيت است عبارت از مسجد شجرة است كه در تقريبا متصل به مدينه واقع شده، دومين ميقات عبارت از جحفة است كه در مقام توقيت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم براى اهل شام توقيت شده، لكن عرض كرديم كه معناى توقيت براى اينها انحصار نيست، هر كسى هم كه به آن مواقيت مرور بكند، بايد از آنجا محرم بشود، حالا بحث اين است كه آيا اختياراً كسى مى‏تواند احرام از مسجد شجرة را ترك بكند، و به جحفة كه مى‏رسد، محرم بشود، يا اختياراً نمى‏تواند بلكه بايد حتماً بايد در حال عدم ضرورت از مسجد شجرة محرم بشود، اينجا مشهور قائلند به اينكه جائز نيست كسى احرام را از مسجد شجرة تأخير بياندازد، حتماً مدنى و كسى كه از مدينه اراده حج دارد، بايد از مسجد شجرة محرم بشود، لكن در مقابل مشهور، دو نفر از قدماء اصحاب، به نام جعفى و به نام ابن حمزه در كتاب وسيله، اينها قائلند كه نه، در حال اختيار هم مى‏تواند مثل يك واجب تخييرى مى‏ماند، كسى كه از مدينه اراده حج را دارد مثل يك واجب تخييرى است، هم مى‏تواند از مسجد شجرة، محرم بشود، و هم مى‏تواند از جحفة محرم بشود، پس يك بحث ما، كه به اصطلاح مقام اول بحث ما هست، همين معناست، كه آيا مسأله مسجد شجرة، با جحفة عنوانش، عنوان واجب تخييرى است، و مى‏تواند در حال اختيار هم احرام از مسجد شجرة را ترك بكند، يا اينكه نه در حال اختيار اين معنا جائز نيست.
    مقام دوم بحث اين است كه اگر ما قائل شديم كه در حال اختيار جائز نيست احرام از مسجد شجرة را ترك بكند، اگر اين معنا را قائل شديم، آن وقت نوبت به اين مى‏رسد كه آيا در صورتى كه مى‏تواند ترك بكند، آيا مرض و ضعف كه در روايات مطرح است خصوصيتى دارد فقط تنها در صورت كسالت يا در صورت ضعف است كه مى‏تواند تأخير بياندازد، يا اينكه نه اختصاص به مرض و ضعف ندارد، بلكه به تعبير امام مطلق ضرورت و مطلق عذر و لو
    اينكه مرض و ضعف هم نباشد، بلكه عنوان مثلاً گرمى هوا و امثال ذلك باشد، اين كفايت مى‏كند در اينكه جايز باشد، تأخير احرام از مسجد شجرة، اما در رابطه با مقام اول، كه آيا اختياراً تأخير جايز است يا نه، مشهور ادله‏اى دارند و آن دو نفرى هم كه مقابل مشهور واقع شدند، آنها هم به رواياتى استناد كرده‏اند كه ما مجموعه اينها را بايد ان شاء الله ملاحظه كنيم، مشهور در استدلال بر مختار خودشان كه در حال اختيار نمى‏تواند مسجد شجرة را پشت سر بگذارد، و ناديده بگيرد، هم به يك ادله عامه تمسك كرده‏اند و هم به يك روايات مخصوص در همين مسأله ما نحن فيه استدلال كردند، اما روايات عامه شان آن رواياتى است كه تقريباً اكثرش را ما خوانديم، يك تعبيراتى در آن روايات هست، كه آن تعبيرات اين معنا را دلالت مى‏كند، مثلا در همان روايت حلبى كه باب اول، حديث سوم بود، روايت صحيحة، تعبير اينجورى بود، قال، قال ابو عبدالله عليه السلام الأحرام من مواقيت خمسة وقتها رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم، حالا عمده اين عبارت است: لا ينبغى لحاجٍ و لا لمعتمرٍ ان يحرم قبلها و لا بعدها» مى‏فرمايد كه هيچ حاج و هيچ معتمرى حق ندارد كه قبل از اين مواقيت محرم بشود، و يا بعد از اين مواقيت، خوب كسى كه مسجد شجرة را اختياراً محرم نمى‏شود از آن، و پشت سر مى‏گذارد، هيچ گونه مرض و ضعف و كسالتى هم در او نيست، اين معنايش اين است كه أحرم بعد مسجد الشجرة» در حالى كه روايت مى‏گويد «لاينبغى لحاجٍ و لا معتمر ان يحرم قبلها و لا بعدها» خوب كسى كه مسجد شجرة را ازش محرم نمى‏شود، درست است كه بعداً از جحفة محرم مى‏شود ولى اين مسجد شجرة را پشت سر گذاشته در حالى كه بعد از مسجد شجرة محرم شده و اين روايت با كلمه لاينبغى جلوى اين معنا را مى‏گيرد، و البته اين لاينبغى غير از لا ينبغى است كه در اصطلاح فقهى ما مطرح است، لا ينبغى مخصوصا در فتاوى و متون فقهييه ما اين دلالت بر حرمت و عدم جواز نمى‏كند، اما در روايات مخصوصا با اين مسبوقيت به اينكه مواقيت پنج تا است و رسول خدا اينها را توقيت كرده به دنبال اين وقتى كه كلمه لاينبغى استعمال مى‏شود آن ظهور در عدم جواز دارد نه ظهور در كراهت، كما اينكه ما معمولاً در اين رابطه استفاده مى‏كنيم، و همينطور حديث دوم اين باب كه آن را هم خوانديم لكن اين تكه‏اش مقصود است، صحيحه معاوية بن عمار عن ابى عبدالله عليه السلام قال «من تمام الحج و العمرة» كه عرض كرديم اشاره به آيه شريفه است «ان تحرم من المواقيت التى وقّتها رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم» بعد مى‏فرمايد «لا تجاوزها الا و انت محرم» اين عبارت لا تجاوزها الا و انت محرم» اين جلوگيرى مى‏كند از اينكه كسى بخواهد از مسجد شجرة عبور بكند و مع ذلك محرم نشود، البته يك نكته‏اى بود اينجا و بعداً هم ما شايد بحث بكنيم، ما ممكن است كسى از مدينة بخواهد از يك طريق ديگرى فرض كنيد از بيراهه خارج بشود و به جانب مكة برود، مثلاً از نقطه مقابل آن جاده‏اى كه در آن مسجد شجرة واقع است، كه اين اصلاً مرور نمى‏كند به مسجد شجرة، اين يك بحث ديگرى است، اين مانعى ندارد، اما بحث ما اين است كه نه، از همين طريق مسجد شجرة عبور مى‏كند، اما مى‏خواهد بگويد چه ضرورتى دارد، ما كه در مقابل و در جلوى راهمان يك ميقات ديگرى به نام جحفة وجود دارد، مثلاً چه ضرورتى دارد كه از مسجد شجرة محرم بشويم، بحث ما در اين فرض است، بر اين روايات دلالت بر عدم جواز مى‏كند، و همينطور روايت باب نهم اين باب، روايت باب نهم، يعنى روايت نهم همين باب على بن جعفر عن اخيه تا آنجا كه مى‏فرمايد رسول خدا مواقيت را معين كرد براى اهل عراق و امثال ذلك آخر يك چيزى را به عنوان نتيجه و يا به عنوان....... خود امام صادق يعنى امام موسى بن جعفر عليهما السلام ذكر مى‏كنند مى‏فرمايد فليس لأحدٍ عن يعدو من هذه المواقيت الى غيرها، كسى حق ندارد كه از اين مواقيت بگذرد الى غيرها آيا اين كلمه الى غيرها، معنايش اين است كه و لو اينكه آن غير هم ميقات باشد يا اينكه لقائل أن يقول كسى از اين مواقيت بگذرد و از غير ميقات محرم بشود، اگر روايت اين را بخواهد دلالت بكند ديگر به ما ارتباطى ندارد، اما ظاهر اين است كه همان معناى اول را يعنى بعد از آنى كه شجرة براى اهل مدينه و من دخل المدينة به عنوان ميقات توقيت شد، آن هم با توقيت رسول خدا، كسى حق ندارد ديگر از ميقات تجاوز بكند، الى غيرش و لو اين كه آن غير هم يك ميقات ديگرى باشد و براى يك كشور يا شهر ديگرى رسول خدا مشخص كرده باشد، اينها ادله‏اى است كه به نحو عموم حرف مشهور را دلالت مى‏كند، اما در خصوص ما نحن فيه يعنى خصوص مسجد شجرة، و جحفة بعضى از روايات خاصة وارد شده كه در حال اختيار و نبودن مرض و كسالت و ضعف كسى حق ندارد احرام از مسجد شجرة را تأخير بياندازد، اين رواياتش در باب ششم از ابواب مواقيت، اين روايات خاصة آنجا ذكر شده، يكى روايت پنجم، كه ابى بكر حضرمى روايت معتبره هم هست، قال قال ابو عبدالله عليه السلام انى خرجت بأهلى ماشياً، من با پاى پياده با خانواده خودم از مكة از مدينه خارج شديم، براى اينكه به حج برويم، و حج انجام بدهيم، فلم احل حتى أتيت الجحفة، أحل باهاى هوز، من از مسجد شجرة محرم نشدم، شروع به حج يعنى به عمرة نكردم، تا اينكه به جحفة رسيدم، از آنجا محرم شدم، و قد كنت شاكياً» در حالى كه من كسالت داشتم، روى اين جهت بود كه در مسجد شجرة محرم نشدم، و احرامم را تأخير به جحفة انداختم، لكن فجعل اهل المدينة يسألون عنى، اهل مدينه اينهائى كه در راه به ما برخورد مى‏كردند در مورد من سؤال مى‏كردند، گفتگو مى‏كردند به اين صورت فيقولون لقيناه و عليه ثيابه، هم مى‏گفتند اين چيست؟ ما امام صادق صلوات الله عليه را ملاقات كرديم در حالى كه لباس احرام نپوشيده بود، همان لباسهاى مخيط معمولى را پوشيده بود، اين چه شده؟ با اين كه امام از مدينة به قصد حج بيرون آمده مع ذلك هيچ حالت احرامى درش وجود ندارد، مى‏فرمود مردم درباره من اين حرف را مى‏زدند، در حالى كه و هم لايعلمون» اينها واقعيت قصة را نمى‏دانستند، نمى‏دانستند كه من به علت كسالت از مسجد شجرة محرم نشدم، و اين هم يك مطلبى نيست كه مثلاً ما درآورده باشيم، نه و قد رخص رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم لمن كان مريضا او ضعيفا ان يحرم من الجحفة، اين ترخيصى است كه خود رسول اكرم صلوات الله عليه دادند كه اگر كسى مريض يا ضعيف شد اين مى‏تواند كه از جحفة محرم بشود، و احرام از مسجد شجرة را ترك بكند، روايت ديگر، آن هم تقريباً همين جريان را نقل مى‏كند، منتها راوى آن كس ديگر است، مختصرتر هم اين معنا را نقل كرده، آن روايت چهارم همين باب است، آن هم معتبره‏اى است مال ابوبصير، قال قلت لأبى عبدالله عليه السلام به ايشان عرض كردم خصال عابها عليك اهل مكة، يك مسائلى شما داريد كه مردم مكة اين را به صورت انتقاد و عيب بر شما گرفتند و بين خودشان مطرح مى‏كنند، قال و ما هى؟ فرمودند چيست آن مسائلى كه به عنوان عيب پشت سر ما مطرح مى‏كنند، قلت قالوا مى‏گويد من عرض كردم كه مردم مكة اينجورى مى‏گويند، مى‏گويند أحرم من الجحفة و رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم أحرم من الشجرة، اين چه شد كه رسول خدا از مسجد شجرة محرم شدند، اما امام صادق از جحفة محرم شد، اين در حقيقت كأن يك مخالفت عمليه با عمل رسول خدا است، قال امام در جواب فرمود الجحفة احد الوقتين فأخذت بأدناهما و كنت عليلاً، جحفة هم كه ميقات است، اينطور نيست كه ميقات نباشد، آن هم در طريق همين مدينه واقع شده، و علت اينكه من جحفة را انتخاب كردم، روى اين بود كه كنت عليلاً، روى علت و مرض من از جحفة محرم شدم، خوب از اين روايات هم استفاده مى‏شود از اين دو روايت اخير كه اگر كسى بدون هيچ علتى، بدون هيچ كسالت و ضعف و مرضى بخواهد احرام از مسجد شجرة را تأخير بياندازد اين جايز نيست، اين مجموعه ادله مشهور است، كه چند تايش به صورت دليل عام مطرح بود، و دو تا هم به عنوان دليل خاص مطرح است، اما آن دو بزرگوارى كه با مشهور مخالفت كردند، گفتند نه در حال اختيار هم انسان مى‏تواند از جحفة محرم بشود، و لو اينكه هيچ كسالت و ضعف و مرضى هم نداشته باشد، آنها، عرض مى‏شود كه در همين باب شش دو تا روايت هست در باب يك هم يك روايت، در باب شش يكى حديث اول كه سند بسيار صحيحى هم دارد، محمد بن على بن حسين صدوق به اسناده، عن معاوية بن عمار، و سند صدوق به معاوية بن عمار، صحيح است، روايت معتبره است، انه سئل ابا عبدالله عليه السلام، عن رجل من اهل المدينة احرم من الجحفة، خود معاوية بن عمار سؤال كرد از امام صادق كه يكى از اهالى مدينه، اين از جحفة محرم شده، فقال لابأس، امام فرمود مانعى ندارد، و ديگر هيچ استفصال هم نكردند كه اين كسى كه از جحفة محرم شده، آيا مريض بوده ضعف و كسالتى در او بوده يا نبوده، با ترك استفصال، استفاده مى‏شود كه اين تأخير مطلقا جايز است و لو هيچ جهتى هم وجود نداشته باشد، يكى هم روايت سوم اين باب است، اين هم روايت صحيحه‏اى است، محمد بن الحسن شيخ طوسى به اسناده عن موسى بن القاسم، كه سند خوب است، ايشان هم از ابن ابى عمير معروف، عن حماد معروف، عن الحلبى كاملا سند صحيح است، قال سئلت اباعبدالله عليه السلام من أين يحرم الرجل اذا جاوز الشجرة، اگر رجلى از مسجد شجرة گذشت در حالى كه محرم نشد، بعد از كجا مى‏تواند محرم بشود، فقال من الجحفة، از جحفه مى‏تواند محرم بشود، اما ديگر و لايجاوز الجحفة الا محرماً» از جحفة ديگر جز با حالت احرام تجاوز نكند و عبور نكند، اين روايت يك قدرى در دلالتش بر حرف اين دو بزرگوار مناقشه جريان دارد براى اينكه اين روايت نمى‏گويد كه تجاوز از مسجد شجرة جايز است، نه فرضى كه در كلام حلبى شده، اين است كه اين آدم از مسجد شجرة، بدون احرام تجاوز كرده، و عبور كرده، ممكن است اين حرام بوده، و حق نداشته اين كار را انجام بدهد، لكن حالا كه عبور كرده، و مثلاً شايد ديگر امكان هم نداشته باشد، بر او كه برگردد به مسجد شجرة، آن وقت در اين مورد امام مى‏فرمايد كه ديگر از جحفة محرم بشود، و جحفة را پشت سر نگذارد بدون احرام، لذا اين مناقشه، در دلالت اين روايت جريان دارد، اما روايت قبلى از نظر ترك استفصال، يك دلالت خوبى داشت، و همينطور در باب يك از ابواب مواقيت، روايت پنجم، روايت پنجم مواقيت را كه مى‏شمارد، اهل كوفة كجا، اهل خراسان و اينها كجا، به اهل مدينه كه مى‏رسد اين هم روايت صحيحة است، هيچ سندش قابل مناقشه نيست، به مدينه كه مى‏رسد شايد هم تنها روايتى باشد كه اين تعبير در او شده، حالا در آن روايت مشهور كه امام صادق صلوات الله فرمودند، الجحفة احد الوقتين، يك قرينه‏اى پشت سرش آوردند كه و كنت عليلاً اما تنها روايتى كه هيچ قيدى در او نيست و تقريباً به صورت واجب تخييرى مسأله را مطرح كرده اين است مى‏فرمايد و اهل المدينة من ذى الحليفة و الجحفة اهل المدينه مى‏توانند از ذى الحليفة محرم بشوند، و مى‏توانند از جحفة محرم بشوند، ذى الحليفة و جحفة را در عرض هم قرار داده، لكن ممكن است يك قائلى، در اطلاق اين روايت يك مناقشه‏اى داشته باشد، براى اينكه يكى از شرائط تمسك به اطلاق اين است كه مولى در مقام بيان تمام مرادش باشد، آيا اينكه مى‏فرمايد و اهل المدينه من ذى الحليفة و الجحفة، اين مثل ممكن است مثل اقيموا الصلاة است، در آيات كتاب الله باشد، كه مى‏خواهد به نحو اجمال مسأله وجوب اقامه صلاة را مطرح بكند، اما اينكه تمام مراد را در مقام بيانش باشد، ممكن است بگوييم اين روايت هم مثل آن آيات اقيموا الصلاة در مقام بيان نيست، اين همين اجمالا مى‏خواهد بگويد، اهل مدينه هم از ذى الحليفه و هم از جحفة، مى‏توانند محرم بشوند، اما اينكه احرامشان از جحفة،... تمام حالات و تمامى صور است ديگر روايت در مقام بيان اين معنا نيست، لذا در اطلاق اين روايت مى‏شود مناقشه كرد، كما اينكه روايت قبلى هم گفتيم كه هيچ دلالت ندارد بر اينكه مى‏تواند شرعاً، مسجد شجرة را پشت سر بگذارد، اما آن صحيحه اول كه خود راوى از امام صادق سؤال كرد، رجل من اهل المدينه، اين از جحفة محرم شده، ديگر اما نپرسيدند هل كان عليلا ام لا؟ هل كان ضعيفاً ام لا؟ به طور اطلاق فرمودند كه لابأس، خوب درست است آن روايت انصافاً دلالتش خوب است، اطلاقش هم قابل مناقشه نيست، سندش هم يك سند صحيحى است، اما خوب بعد از آنى كه در مقابل آن روايات خاصه‏اى كه به نحو مشهور استدلال به آن روايات شد، و خود حضرت فرمودند كه رسول خدا براى مريض و ضعيف، آن هم با كلمه ترخيص، اجازه فرمودند كه مريض و ضعيف، از جحفة محرم بشود، و معنايش اين است كه اگر مريض و ضعيف نباشد، چنين حقى براى او ثابت نيست، پس آن روايت ترك استفصال، حداكثر يك اطلاق قرصى را ثابت مى‏كند، ديگر بالاتر از اين نيست كه يك اطلاق قرصى براى آن روايت هست، اما اطلاق اگر قرص هم باشد معنايش اين نيست كه اين ديگر قابليت تقييد و صلاحيت تقييد درش وجود ندارد ،نه در عين اينكه اطلاق هست، صلاحيت تقييد هم درش وجود دارد، و ادله مشهور مقيد آن اطلاق است، مخصوصا يك دانه اطلاق هم بيشتر نيست و او همان روايت اولى بود كه خوانديم، لذا در مقام اول انسان نمى‏تواند ترديد داشته باشد كه حق با مشهور است و ما نمى‏توانيم به صورت كلى بگوييم عبور از مسجد شجرة كه عرض كردم نكته را باز توجه داشته باشيد مسأله مال آن كسى است كه از مسجد شجرة مى‏خواهد به طرف مكة برود، اما اگر كسى فرض كرديم كه فرضا خوب آقايانى كه مدينه مشرف شدند، خوب اينها احد را رفتند، خوب احد آن طرف مدينه واقع شده، حالا فرض كنيم از پشت كوههاى احد يك راه و بيراهه‏اى هست به طرف مدينه، هيچ ارتباطى با مسجد شجرة ندارد، آن يك بحث ديگرى است، آن ربطى به بحث فعلى ما ندارد، بحث فعلى اين است كه همين راه معمولى، كه عبور از مسجد شجرة مى‏كند و اتفاقا مسجد شجرة در كنار جاده مهم مدينه به مكة واقع شده، بخواهد از همين جاده، از كنار مسجد شجرة عبور بكند بدون اينكه محرم بشود، روى هم رفته از روايات استفاده مى‏شود كه در حال اختيار اين معنا جائز نيست، حالا نوبت مى‏رسد به مقام دوم كه آيا در مقام ضرورت، كه اين معنا جايز است اين دائره ضرورت چه مقدار است، بعضيها دائره ضرورت را منحصر كرده‏اند به مرض و ضعف، براى خاطر همين بعضى رواياتى كه خوانديم قد رخص رسول الله للمريض و الضعيف، اينكه از جحفة محرم بشود، بعضيها روى همين دو تا عنوان تكيه كردند، گفتند اگر خارج از اين دو تا عنوان باشد، ديگر نه، ديگر جائز نيست بدون ميقات خارج شدن، لذا مقام دوم در توسعه و ضيق دائره ضرر و مرض و ضعفى است كه مجوز عبور از مسجد شجرة است بدون ميقات حالا دقت بفرماييد براى فردا ان شاء الله .
    و الحمد لله رب العالمين