چهارشنبه 6 تير 1403 - 17 ذيحجه 1445 - 26 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب الحج (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
جلسه 332
متن
بسم الله الرحمن الرحيم
نام درس: حج
نام استاد: آية اللَّه فاضل لكنرانى
شماره درس: 332
تاريخ، 1370
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
در تحرير اين طور مىفرمايند «القول فى المواقيت و هى المواضع اللتى عُينت للاحرام و هى خمسة لعمرة التمتع الاول ذو الحليفة و هو ميقات اهل المدينة و من يمرّ على طريقهم و الاحوط الاقتصار على نفس مسجد الشجرة لا عنده فى الخارج بل لا يخلوا من قوة» عرض مىشود كه راجع به تعداد مواقيت كلمات و تعبيرات فقها مختلف است، بعضىها تعبير كردهاند به اينكه مواقيت تعداد شان پنج عدد است، بعضى مثل مرحوم محقق در شرايع، تعداد مواقيت را شش تا ذكر كردهاند، و اين معنا نسبت به مشهور هم داده شده كه مشهور مواقيت را شش تا ذكر كردهاند، از بعض ديگر از فقها نقل شده كه تعداد مواقيت را هفت تا ذكر كردهاند، شهيد اول در كتاب دروس و همين طور مرحوم سيد تبعاً له و مرحوم نراقى ظاهراً در مستند، اينها تعداد مواقيت را ده تا ذكر كردهاند، اين اختلافى كه بين اينها وجود دارد، اين اختلاف در حكم نيست، بلكه اين به لحاظ اين است كه آنهاى كه تعداد مواقيت را مثلاً پنج تا يا شش تا ذكر كردهاند، بعضى از چيزهاى ديگر را در مقام تعرضش نبودهاند، مثلاً مسئله محازات براى كسى كه به ميقات مرور نمىكند، خوب اين حكم ميقات را دارد، و از محازى ميقات بايد محرم بشود، در حكم اين معنا بحثى نيست، كه اگر كسى بر ميقاتى مرور نكرد، بايد از محازات ميقات محرم بشود. اما خوب اين محازى ميقات را هم يك ميقات به حساب آوردن، در اين اختلاف است، بعضىها محازى ميقات را به عنوان يك ميقات به حساب آوردهاند، بعضىها به حساب نياوردند، و يا مثلاً بعداً ملاحظه مىكنيم كه براى صبيان و آنهاى كه بالغ نيستند يك ميقات مخصوصى است به نام فخ، كه اين در يك فرسخى مكه واقع شده، همان جاى كه جريان فخ درش واقع شده، و شهدائى درش هستند، و شايد واقعه فخ بعد از واقعه كربلا مهمترين واقعهاى باشد كه پيش آمده، اين در يك فرسخى مكه است، و مقابر آن شهدا هم در آنجا وجود دارد. اين فخ ميقاتى براى صبيان است، رواياتى هم دلالت بر اين معنا مىكند، منتها در مقام حساب بعضىها اين ميقات را هم به حساب آوردهاند، بعضىها به حساب نياوردهاند، نه اينكه در حكمش مخالفت كرده باشند، و يا مثلاً براى حج تمتع، نه عمره تمتع، ما مكرر در مكرر در اين مباحثى كه تا بحال داشتيم اين معنا هم در روايات و هم در فتاوا مطرح بود، كه كسى كه عمره تمتع را انجام مىدهد، مستحب است كه روز ترويه محرم بشود. اما احرامش از كجا است؟ احرامش از خود مكه است. و افضل هم مسجد الحرام است، در مسجد الحرام هم همانطورى كه بحث كرديم يا تحت الميزاب و يا خلف المقام افضل مواضع مسجد الحرام است، خوب پس جاى ترديد نيست كه در حج تمتع احرامش از خود مكه بايد شروع بشود، و ميقاتش عبارت از خود مكه است. اما اين را بعضىها به حساب آوردهاند، و در تعداد مواقيت ذكر كردهاند، بعضىها ديگر به لحاظ «يا من هو اختفا لفرط نوره» براى شدت وضوح و شدت ظهورش ديگر اين را به حساب مواقيت نياوردهاند. و يا مثلاً در دو روايتى هم كه مىخوانيم حالا انشاءالله، يك روايت مىگويد مواقيت پنج تا است، يك روايت مىگويد مواقيت شش تا است، اما آنى كه مىگويد مواقيت شش تا است، يك ميقاتى را بعنوان ميقات ششم معرفى مىكند، كه عبارت از همان ميقاتى است كه ما ديروز اشاره كرديم، و آن افرادى است كه منازل شان و محل سكونت شان در فاصله بين مكه و بين ميقات واقع شده، كه آنها ميقات شان، عبارت از دويرة اهله هست، خوب اين دويرة اهله در حكمش بحثى نيست، لكن اختلاف در اين است كه اين را هم حالا كه مىخواهيم مواقيت را شمارش بكنيم، به حساب بياوريم يا به حساب نياوريم، اشكال و اضطراب در اين جهت است.
و باز يك نكته ديگر، چون بحث ما در اين مواقيت روى يك عنوان كلى است، يعنى ميقات الحج و ميقات العمرة، و در عمره هم
فرقى بين عمره تمتع و عمره افراد، مفرده، از نظر عنوان مواقيت و تعرّض براى ميقات، از اين نظر فرقى نمىكند. به عبارت ديگر ما همينطورى كه در اين مواقيت ميقات حج را بايد ذكر بكنيم، ميقات عمره تمتع را بايد ذكر بكنيم، تصادفاً ميقات عمره مفرده را هم معمولاً اينجا بايد ذكر كرد، و در آن بحث قبلى كه ما ذكر كرديم، واقعش اين است اين على خلاف ترتيبى بود كه در كلمات فقها هست، يعنى قبل از رعايت آن ترتيب در تحرير الوسيله امام ذكر فرمودند، اما باز مكرراً در همين بحث مواقيت ما يك تعبير مفصلترى باز متعرض ميقات عمره مفرده در همين تحرير الوسيله هم مىشود، بحث اصليش عبارت از همين جا است، منتها چون قبلاً بر خلاف ترتيب فقهاء ايشان ذكر فرموده بودند، ما ديگر آنجا بحثش را تمام كرديم، و الا وقتى كه مىگوييم «القول فى المواقيت» همه ميقاتها بايد مطرح بشود، و از جمله ميقات عمره مفرده است كه ميقات عمره مفرده در خيلى از مواردش عبارت از ادنى الحل بود، پس ادنى الحل هم به عنوان يكى از مواقيت مطرح است، منتها بعضىها اين را به حساب مواقيت و تعداد مواقيت آوردهاند، بعضىها به حساب تعداد مواقيت نياوردهاند، و الا ترديدى در حكمش نيست، ولو به نحو اجمال، گرچه در بعضى از صورش محل اختلاف بود. اما در حج قران و افراد كه بعدش مىخواهد كسى عمره مفرده انجام بدهد، نصاً و فتواً اين بايد به ادنى الحل برود، و از ادنى الحل محرم بشود، و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در مورد عائشه دستور دادند به برادرش كه او را به مسجد تنعيم ببرد، و از مسجد تنعيم محرم بشود به احرام عمره مفرده. و لذا آن مسجد تنعيم يك اسمش همان مسجد عائشه شد، به لحاظ همين دستورى بود كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم صادر كردند، پس در حقيقت اين اختلافى كه در تعداد مواقيت وجود دارد، كه باز يك ميقات ديگرى هم است كه اين البته در جاى خودش ببينيم قابل تصوير است يا نه؟ و آن اين است كه اگر كسى يك طريقى به مكه پيدا بكند، كه در آن طريق نه ميقاتى وجود داشته باشد، و نه محازات ميقات وجود داشته باشد، اگر يك همچه چيزى تصور بشود، كه تصورش مورد اشكال و مورد خلاف است، لكن لو فرض كه يك طريقى به مكه وجود داشته باشد كه در آن طريق نه ميقاتى وجود داشته باشد، نه محازات ميقاتى، فرضاً، اين وظيفهاش چه است؟ آنجا گفته شده كه بايد يا اقرب المواقيت الى مكه را در نظر بگيرد، يا ادنى الحل را در نظر بگيرد، براى حجش بايد اين كار را بكند، اين هم به عنوان يكى از مواقيت، مثلاً مطرح است، لكن به حساب آورده نشده.
اما نكتهاى كه در كلام امام بزرگوار است و به نظر من اين نكته جالبى است، و در كلمات ملاحظه نشده، اما تنوع خوبى است و امام بزرگوار در عبارت شان ذكر كردهاند، مىفرمايند «و هى خمسة لعمرةالتمتع» نه «خمسة مطلقاً» اين قيد عمره تمتع را ايشان در كار مىآورند، يعنى مواقيت در رابطه با عمره تمتع عبارت از پنج ميقات است، ديگر احرام حج تمتع را خارج مىكند، احرام عمره مفرده را خارج مىكند، احرام صبى را هم تقريباً خارج مىكند، امثال ذلك اينها از عبارت بيرون مىروند، و در رابطه با عمره تمتع پنج تا ميقات وجود دارد، منتها در حتى دويرة اهله هم خارج از عنوان ميقات است، براى اينكه آن كسى كه منزلش آن طرف ميقات واقع شده، و فاصله بين، در فاصله بين مكه و ميقات قرار گرفته آن «ليس وظيفته حج التمتع» حج تمتع مال اينها يى است كه از چهل و هشت ميل به بالا باشند، نه مال آنهاى كه در فاصله بين مكه و ميقات قرار گرفتهاند، اينها ديگر داخل در دائره حج تمتع نيستند.
لكن حالال يكى دو روايتى در اين باب كه يكى دو تا شان مواقيت را پنج تا معرفى كرده، و يكى شش تا معرفى كرده، كه اين به عنوان يك اجمالى از مواقيت و شروع در بحث مواقيت و آشنائى اجمالى با مواقيت خوب است اين دو سه تا روايت را ذكر بكنيم، بعد برويم سراغ مواقيت و خصوصيات مواقيت انشاءالله.
در ابواب مواقيت كه در همين جلد هشتم وسائل ذكر شده، در ابواب مواقيت باب اول، يكى حديث اول اين باب است، حديث اولش اين است، محمد بن يعقوب «عن عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد عن على بن الحكم عن داود بن النعمان عن ابى ايوب الخراز» سند خوب است، «قال قلت لابى عبد الله عليه السلام حدثنى عن العقيق اوقّت وقته رسول الله او شىء صنعه الناس» عقيق كما اينكه بعداً هم مىخوانيم ميقاتى براى اهل نجد و در بعضى از روايات، اهل عراق است، مشكل اين بوده، علت اينكه سائل چنين مسئلهاى را مىپرسد، علت اين است كه از يك طرف اين مواقيت را رسول خدا صلوات الله عليه مشخص كردهاند، و تعيينش با بيان
رسول خدا صلوات الله عليه بوده، از طرف ديگر عراق در زمان رسول خدا يا اصلاً وجود خارجى نداشته، كشورى به نام عراق و جايى به نام عراق اصلاً وجود نداشته، كما اينكه خوب حالا بعضى از تواريخ و روايات و اينها هم دلالت دارد، كه مثلاً شهر كوفه اين به عنوان اينكه فاصلهاى بين مدينه و ايران زياد بوده، شهر كوفه را به دستور دومى به عنوان يك محل لشكر ساختند تا فاصله او با ايران كمتر باشد، جايى هم كه به نام نجف كه اصلاً وجود نداشته، آن زمانى هم كه حتى امير المؤمنين صلوات الله عليه به شهادت رسيدند، فقط كوفهاى بوده است و ايشان را از كوفه بيرون آوردند و به فاصله يك فرسخى در همين محل مذكور كه يك بيابانى بوده و تپهاى بوده، حضرت امير را مخفيانه خوفاً من الاعداء آنجا دفن كردند. بغداد هم كه به دست سلاطين عباسى و خلفاى عباسى ساخته شده، حالا اين باز يك مراجعهاى بيشترى مىخواهد كه اصلاً در زمان رسول خدا كشورى يا مثلاً مركزى به نام عراق وجود داشته، يا اصلاً وجود نداشته، حالا بر فرضى هم كه وجود داشته اين مسلم بوده كه در زمان رسول خدا حتى يك مسلمان هم در عراق وجود نداشته، آن وقت اين موجب شبهه شده كه يك محل كه خالى از مسلمان است، چه معنا دارد كه براى آنها ميقات تعيين بكنند، چه وجهى دارد كه براى او ميقات تعيين بشود، لذا است كه روات سؤال مىكردند، ابى ايوب از امام صادق صلوات الله عليه سؤال مىكند كه «حدثنى عن العقيق» شما در رابطه با ميقات عقيق مرا روشن كن «اوقت وقته رسول الله او شىء صنعه الناس» آيا رسول خدا يك همچه ميقاتى را به نام عقيق توقيت كرده، يا اينكه اينها، اين مخالفين يك همچنين ميقاتى را براى ما ساختهاند و پرداختهاند، «فقال» اين نكتهاى كه من ديروز ذكر مىكردم، كه اينهاى كه مىگفتند كلمه ميقات حقيقت متشرعيه است، اين حرفها درست نيست، اين تعبيرات حتى در لسان راوى «اوقّت وقته رسول الله» اين تعبير، تعبيرى است كه بلا اشكال به معناى لغوى است، براى اينكه هم توقيت در كلام سائل به كار رفته، هم وقت به كار رفته، اگر كسى هم بخواهد يك حقيقت متشرعيه يا شرعيه بگويد، بايد تنها در رابطه با كلمه ميقات اين حرف را بزند، اما ما مىبينيم هم در لسان روات، هم در لسان خود ائمه عليهم السلام هم ميقات استعمال مىشو، هم توقيت، هم وقت، و هرسه اينها به معناى همان مكان احرام است، از اينجا مىفهميم كه لغتاً وقت اختصاص به زمان ندارد، بلكه اگر يك مكانى آماده شده باشد، معيّن شده باشد براى يك عمل معيّن و كار معيّن، آن هم مثل يك زمانى مىماند كه آماده شده براى يك عمل معيّن و در هردو كلمه وقت استعمال مىشود حقيقتاً و حقيقتاً لغوية، لذا مىبينيد تعبير اين است «اوقّت وقته رسول الله او شىء صنعه الناس فقال» امام صادق صلوات الله عليه فرمود «ان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم وقّت لاهل المدينة ذا الحليفة» ذو الحليفه را براى اهل مدينه توقيت كردند، «و وقّت لاهل المغرب الجحفة»... كه اين بعداً دانه دانه انشاء الله رويش بحث مىشود «و هى عندنا مكتوبة مهيّعة» جحفه مىگويند پيش ما عنوانش عنوان مهيعه است، «و وقّت لاهل اليمن يلملم و وقّت لاهل الطائف قرن المنازل» آن وقت جواب سؤال سائل اين است «و وقّت لاهل نجد العقيق و ما انجدت» آنهاى كه تابع عقيق است. خوب اين روايت پنج تا را دلالت دارد، خوب مواقيت را به عنوان پنج تا ولو اينكه كلمه پنج ندارد.
اما در روايت سوم اصلاً روايت خمسه مورد تصريح واقع شده، روايت سوم يك صحيحه خوبى است «عن الحلبى قال قال ابو عبد الله عليه السلام الاحرام من مواقيت خمسة وقّتها رسول الله صلى الله عليه و آله» و خصوصيت ميقات، كه اين را بعداً بايد در احكام مواقيت ملاحظه كنيم، چون در باب مواقيت يك بحث موضوعى است، يك بحث حكمى، در دو فصل بحث شده، يكى مواقيت، يكى احكام المواقيت، حالا حكم يك حكمش را اينجا ذكر مىكنند، مىفرمايند «لا ينبغى لحاج و لا لمعتمر ان يحرم قبلها و لا بعدها» نه قبل از ميقات حق محرم شدن دارد، و نه بعد از تجاوز از ميقات، بلكه حتماً بايد از خود ميقات محرم بشود، آن وقت فرمودند «و وقّت لاهل المدينة ذا الحليفة و هو مسجد الشجرة يصلى فيه» در اين مسجد انسان نماز مىخواند، حالا يا نماز تحيت مسجد، يا نماز واجبش را در مسجد مىخواند «و يفرض الحج» و حج را شروع مىكند، شروع مىكند به انجام فريضه حج، يعنى محرم مىشود «و وقّت لاهل الشام الجحفة و وقّت لاهل النجد العقيق و وقّت لاهل الطائف قرن المنازل و وقّت لاهل اليمن يلملم» بعد هم مىفرمايند «و لا ينبغى لاحدٍ ان يرغب عن مواقيت رسول الله» لاينبغى فقهى نيست، يعنى كسى حق ندارد كه از مواقيت كه رسول خدا معين كردهاند اعراض بكند. خودش براى خودش مثلاً ميقاتى را انتخاب بكند.
اين دو روايت تعداد مواقيت را پنج تا ذكر مىكرد، اما در روايت دوم اين باب، كه اين هم صحيحه ايست مال معاوية بن عمار «عن ابى عبد الله عليه السلام قال من تمام الحج و العمرة ان تحرم من المواقيت اللتى وقتها رسول الله» يكى از خصوصياتى كه در تماميت حج عمره نقش دارد، اين است كه انسان محرم بشود از مواقيتى كه رسول خدا توقيت كرده است، يك مطلبى نظر تان است، يك وقت راجع به آيه «و اتموا الحج و العمرة لله» بحث مىكرديم، كه آيا اين «اتموا» همين اتمامى است كه در ذهن من و شما است، يعنى بعد از شروع واجب است اتمام كردن، مثل اينكه نماز را مثلاً بعد از شروع انسان برش واجب است اتمام بكند، آيا اين است معنايش، يا اينكه ما اگر نظر تان باشد، گفتيم اين «اتمّوا» مثل اقيموا الصلاة مىماند، منتها در باب صلاة كلمه «اقيموا» بكار گرفته شده، در باب زكات كلمه «آتوا» در باب حج هم «اتموا الحج و العمرة» «اتموا» يعنى انجام بدهيد حج عمره را براى خدا، اين روايت هم يكى از شواهد حرف ما است، براى اينكه مىگويد «من تمام الحج و العمرة» اين است كه احرام از مواقيت شروع بشود، در حالى كه احرام اول مسائل حج عمره است، و با كلمه اتمام و تمام كه معنايش در ذهن ما اين است كه يك عملى را انسان شروع بكند، ودر رابطه با اتمامش يك مسئلهاى وجود داشته باشد، اين روايت هم پيدا است كه اين من تمام الحج و العمرة، اين اقتباس از آيه شريفه است، كه آيه شريفه «اتموا الحج و العمرة لله» يعنى شروع انجام حج عمره اين است كه «ان تحرم من المواقيت التى وقتها رسول الله» و الا اگر «اتموا» به معناى اكمال بعد از شروع باشد، اكمال بعد الشروع چه مناسبتى با احرام دارد، كه احرام اولين عملى است كه در باب حج عمره واقع مىشود؟ حالا اين نكته و استفادهاى بود كه از اين روايت مىشد. بعد فرمود «لا تجاوزها الا و انت محرم» از اين مواقيت حق نداريد تجاوز بكنيد، الا اينكه محرم بشويد از اين مواقيت. بعد توضيح مىدهد «فانه وقّت لاهل العراق» رسول خدا براى اهل عراق توقيت كرد در حالى كه «و لم يكن يومئذ عراق» ظاهر اين روايت اين است كه اصلاً جايى به نام عراق در زمان رسول خدا وجود نداشته، لكن خوب بعضىها احتمال مىدهند كه وجود داشته، لكن مسلمانى درش وجود نداشته. «و انه وقت لاهل العراق و لم يكن يومئذ عراق وقت بطن العقيق من قبل اهل العراق و وقت لاهل اليمن يلملم و وقت لاهل الطائف قرن المنازل و وقت لاهل المغرب» كه همان اهل شام است «الجحفة و هى مهيعة» كه در آن روايت هم بود باهاى هوز و عين، «و وقت لاهل المدينة ذالحليفة» تا اينجا با آن دو روايت قبلى از نظر مواقيت و بيان مواقيت اين روايات مشترك بودند. بعد آن وقت ديگر اينجا ببينيد كلمه وقت ندارد، عبارت اين است «و من كان منزله خلف هذه المواقيت» كسى كه منزلش پشت ميقات است «مما يلى مكة» يعنى در فاصله بين مكه و ميقات قرار گرفته «فوقته منزله» او ميقاتش همان خانه خودش است. خوب اين با اينكه اين ششمى را ذكر كرده، اما به عنوان اينكه در رديف آنها باشد، در رديف آنها و در حساب آنها در حقيقت نيست، مثل اينكه يك جنبه فردى دارد، لذا بين اين روايات همانطور كه بين اقوال به حسب باطن اختلافى وجود ندارد، بين روايات هم اختلافى وجود ندارد، پس در حقيقت اين اختلاف اختلاف ظاهرى است، و اين تعبيرى كه امام بزرگوار كردند و قيدى كه اضافه كردند «و هى خمسة لعمرة التمتع» اين خيلى از اشكالات و مشكلات را برطرف مىكند.
حالا در بحث بعدى بايد اين مواقيت معروفه را، اينها را بحث بكنيم، اولين ميقات عبارت از ذو الحليفه است كه در ذو الحليفه بحث مهمش اين است كه آيا ذو الحليفه عبارت از خود مسجد است يا عبارت... دقتى بفرماييد براى فردا انشاءالله.
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...