چهارشنبه 6 تير 1403 - 17 ذيحجه 1445 - 26 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب الحج (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
جلسه 329
متن
بسم الله الرحمن الرحيم
نام درس: حج
نام استاد: آية اللَّه فاضل لكنرانى
شماره درس: 329
تاريخ، 1370
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
بحث در ميقات عمره مفرده بود، اين مسلم است كه عمره مفرده را اگر از يكى از آن مواقيت معروفه شروع بكند، اين بلا اشكال است، لكن بحث در اين است كه ميقات ديگرى به نام ادنى الحل براى عمره مفرده وجود دارد يانه؟ اصل اين مسئله هم به نحو اجمال هيچ ترديدى درش نيست، لكن اشكال در عموميت اين معنا است، و مخصوصاً نسبت به آنهاى كه نائى و دور هستند، و قصد مىكنند عمره مفرده را و مثلاً وارد جده مىشوند، آيا براى اينها جايز است كه از ادنى الحل محرم بشوند براى عمره مفرده، يا جايز نيست؟ يك روايت را ديروز ملاحظه كرديم، آن روايت موردش عمره مفردهاى بود كه مسبوق به حج افراد بود، اگر كسى حج افراد انجام بدهد و به دنبال او عمره مفرده، آن بلا اشكال مىتواند از مسجد تنعيم يا ادنى الحل ديگر محرم بشود، حالا بعضى روايات ديگر در اينجا وجود دارد. در ابواب مواقيت، كه همين جلد هشتم وسائل است، باب بيست و دوم، روايت اول يك روايت صحيحه ايست كه «محمد بن على بن الحسين (صدوق)» نقل مىكند «باسناده عن عمر بن يزيد» كه اسناد صدوق به عمر بن يزيد صحيح است، و خود عمر بن يزيد هم موثق، لذا روايت، روايت صحيحه است، ايشان نقل مىكند «عن ابى عبد الله عليه السلام قال من اراد ان يخرج من مكة ليعتمر» كسى كه اراده بكند كه از مكه خارج بشود، براى انجام عمره، خوب پيدا است كه خروج از مكه براى انجام عمره، اين مربوط به عمره مفرده است، براى اينكه عمره تمتع جايش عبارت از خود مكه است، ميقاتش هم مشخص است، و علاوه آن نكتهاى كه آن روز ذكر كردهام، كه كلمه عمره يا معتمر وقتى كه به نحو اطلاق ذكر مىشود، اين ظهور در عمره مفرده دارد، و الا عمره تمتع يا اضافه به تمتع مىشود، يا مثل آيه شريفه «من تمتع بالعمرة الى الحج» از اين قبيل تعبيرات در باره او است، پس اين عبارت «من اراد ان يخرج من مكة ليعتمر» حالا از كجا عمره را شروع بكند، از كجا محرم بشود، مىفرمايد «احرم من الجئران يا جئرّان او الحديبية او ما اشبهها» كه به احتمال قوى «ما اشبه هما» باشد. اين روايت نسبت به روايتى كه ديروز خوانديم از دو نظر خودش دلالت بر توسعه دارد، در روايت ديروز فقط مسئله مسجد تنعيم ذكر شده بود كه ما مىگفتيم القاء خصوصيت مىشود، و با القاء خصوصيت توسعه مىداديم، اما اين روايت خودش به صراحت دلالت بر توسعه مىكند، مىگويد «جئرّان» يا حديبيه «او ما اشبها» يا «ما اشبههما» كه تمام ادنى الحل را شامل مىشود. اين يك جهت. جهت دوم اين بود كه روايت ديروز در رابطه با عمره مفردهاى بود كه مسبوق به حج افراد بود، كسى كه حج افراد انجام داده، و بعد عمره مفرده را مىخواهد انجام بدهد، مرئه حائض روايت مىگفت «فلتخرج الى التنعيم» اما اين روايت مىگويد «من اراد ان يخرج من مكة ليعتمر» ديگر فرقى نمىكند بين آن كسى كه قبلاً حج قران و افراد انجام داده، يا اينكه نه، در ماه رجب درمكه است، و مىخواهد عمره انجام بدهد، و باز فرقى نمىكند، اين اختصاص به مكى، يعنى آن كسى كه اهل مكه باشد، و مقيم در مكه باشد، يا حد اقل مجاور به مكه باشد، اختصاص به آن ندارد، بلكه هر كسى كه «اراد ان يخرج من مكة ليعتمر» منتها اين فرضى را كه الآن مورد ابتلاء مثلاً افراد ايرانى است در مواقعى كه عنوان خودشان حج عمره كه اين تعبير غلطى هم است، در ايام عمره مفرده، اينها مىروند شامل اينها نمىشود، براى اينكه اينها از مكه خارج نمىشوند براى انجام عمره مفرده، اينها از ايران آمدهاند، از اولى هم كه آمدهاند قصد شان عمره مفرهد بوده، آيا ما از اين روايت مىتوانيم استفاده بكنيم كه يك غير مكى، يك ايرانى، اگر بخواهد عمره مفرده در حين ورودش به مكه انجام بدهد، اين هم مىتواند از ادنى الحل محرم بشود، از تنعيم و جئرانه و حديبيه و امثال ذلك محرم بشود، از اين روايت نمىتوانيم استفاده بكنيم. پس
ضمن اينكه اين روايت نسبت به روايت ديروز يك توسعههاى را دربرداشت، مع ذلك جميع موارد مورد بحث را اين روايت دلالت ندارد، محدودهاش آن كسى است كه از مكه مىخواهد خارج بشود، براى انجام عمره مفرده، اما آن كسى كه از خارج مكه مىخواهد وارد مكه بشود و هدفش هم عمره مفرده است ما از كجاى اين روايت استفاده كنيم كه آن از ادنى الحل مىتواند محرم بشود. اين روايت دلالت ندارد. حالا يك روايتى است اينجا كه از مشكلات روايات است، و بعضىها حالا نمىدانم روى اينكه نتوانستهاند مشكلهاش را رفع بكنند، اصلاً اشكال را متعرض نشدهاند، مثل بعضى از محشين هستند كه آنجاهاى كه نيازى به دقت دارد و غموض دارد آنجا را ناديده مىگيرند، بعضىها اصلاً به اشكال اين روايت كه مىخواهيم بخوانيم توجه نكردند. آنهاى هم كه توجه كردند، يك جورى توجيه كردهاند كه توجيه شان غير قابل قبول است، لذا يكى از مشكلات در باب عمره مفرده اين روايت است كه اين روايت حاكى عمل رسول خدا است صلوات الله و سلامه عليه. حالا روايت را در همين باب بيست و دوم از ابواب مواقيت صدوق اينجورى مىگويد «قال» يعنى «قال الصدوق و ان رسول الله» اين به حسب ظاهر مرسله است، لكن از آن مرسلاتى است كه ما گفتيم اعتبار دارد، براى اينكه صدوق نمىگويد كه «و رُوى ان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فعل كذا» نسبت به رُوِىَ نمىدهد، حالا اگر كسى اصل حرف ما را در اين قبيل موارد هم نپذيرد، خوشبختانه در اينجا اين روايت را غير از صدوق مرحوم كلينى نقل كرده، او ديگر هيچ گونه ايرسالى هم درش نيست، سندش هم صحيح است فقط بعضى از اختلافى در تعبير بين دو روايت وجود دارد. حالا آنى را كه صدوق نقل كرده كه حديث دوم همين باب بيست و دوم ابواب مواقيت است، آن عبارتش اين است «و ان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم اعتمر ثلاث عمر متفرقات» رسول خدا سه عمره پراكنده انجام داد، كه مقصود همان بعد از هجرت است، نه در مجموعه حيات رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم، خوب پيدا است كه رسول خدا تا زمانى كه در مكه بودند، روى قاعده خوب عمرههاى مفرده خيلى زيادى انجام مىدادند، يعنى طبع قصه يك همچه اقتضائى دارد. پس اينكه مىفرمايد رسول خدا سه عمره پراكنده انجام دادند، خود اين معنايش اين است يعنى بعد الهجرة، بعد از آنى كه از مكه هجرت به مدينه كردند، «كلها فى ذى القعدة» تمام اين سه عمره در از نظر زمانى مصادف با ذى القعده بوده، نه ذى القعده يك سال، سالهاى متعدد، لكن از نظر ما و شهر با ماه ذى القعده مصادق بوده. حالا اين سه عمره چه بود؟ كجا بود؟ «عمرة احل فيها من عصفان و هى عمرة الحديبية» يك عمرهاى كه رسول خدا در آن عمره از عصفان، كه سابقاً هم مىخوانديم، «عصفان كعثمان» اين در طريق مدينه به مكه واقع شده، و فاصله اين عصفان تا مكه مرحلتان است، يعنى تقريباً شانزده فرسخ است. «عمرة احل فيها من عصفان و هى عمرة الحديبية» كه حالا توضيحش را من عرض مىكنم انشاءالله. اين يك عمره.
يكى هم «و عمرة القضاء» كه علت قضاء را عرض مىكنيم چه است؟ «احرم فيها من الجحفة» در عمره قضا رسول خدا از جحفه محرم شد، اينجا يك اختلاف در تعبير اين است كه در عمره اول كلمه اهل باهاى هوز ذكر شده، و در عمره دوم «احرم فيها من الجحفة» بجاى اهل تعبير به احرم شده.
و عمره سوم «و عمرة اهل فيها من الجئران» عمرهاى كه رسول خدا از جئران كه در طريق طائ است و ادنى الحل طائف است از آنجا محرم شدند، «و هى بعد ان رجع من الطائف من غزات حنين» زمانى بود كه رسول خدا از جنگ حنين برگشته بودند به جانب مكه مىآمدند، به جئرانه كه رسيدند محرم شدند به احرام عمره مفرده. اين روايت با اين تعبيرات صدوق با كلمه قال كه به نظر ديگران مرسل است، يعنى غير معتبر، لكن به نظر ما مرسل معتبر است، اما گفتيم اينجا خيلى فرق نمىكند، براى اينكه نظير همين روايت را با يك مختصر اختلاف در تعبير كه حالا عرض مىكنيم، مرحوم كلينى صاحب كافى به صورت مسند از معاوية بن عمار، آن هم با سند صحيح نقل كرده، منتها او را ديگر صاحب وسائل اينجا نقل نمىكند، اين جلد هشتم وسائل است، صاحب وسائل او را در جلد دهم در ابواب عمره، باب دوم حديث دوم، آنجا نقل مىكند روايت كافى را. روايت اين است «صحيحة معاوية بن عمار عن ابى عبد الله عليه السلام قال اعتمر رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم ثلاث عمر متفرقات» اينجا داشت «كلها فى ذى القعدة» اما اينجا تعبيرش اين است «عمرة ذى القعدة» اولين عمرة «احل من عصان و هى عمرة الحديبية» از نظر تعبير به احل، با روايت صدوق
در اين فرض يك سان است، «و عمرة» ديگر از اين استفاده نمىشود كه اين دو عمره بعدى هم در ماه ذى القعده بوده، اما از روايت صدوق مىگفت كل اين سه تا عمره در ماه ذى القعده واقع شده «و عمرة احل من الجحفة و هى عمرة القضاء» يك تعبير و اختلاف در تعبير اين است كه در روايت صدوق در اين عمره دوم، به جاى «اهل» كلمه «احرم» ذكر شده، اما در اين صحيحه معاوية بن عمار همان شبيه تعبير اول كلمه اهل ذكر شده. «و عمرة اهل من الجحفة و هى عمرة القضاء» سومين «و عمرة من الجئرانة» در روايت صدوق دارد «اهل فيها من الجئرانة» اما در اينجا دارد «و عمرة من الجئرانة» نه «اهل» دارد و نه «احرم» «بعد ما رجع من الطائف من غزوة حنين» باز اين هم، اين روايت.
يك روايت ديگرى در همان ابواب عمره است، باب دوم، حديث سوم، اين حديثى كه قبلاً خوانديم حديث دوم بود، آن حديث سوم همان باب است، «صحيحة ابان عن ابى عبد الله عليه السلام قال اعتمر رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم عمرة الحديبية» اين يكى. «و غزى الحديبية من قابل» اين دو تا. «و من الجئرانة حين اقبل من الطائف ثلاث عمر كلهن فى ذى القعدة» تمامش در ذى القعده بوده، در اين صحيحه ابان هم تصريح شده به اينكه اين سه عمره در سالهاى متفرق، اما از نظر ماهش عبارت از ذى القعده بوده. بعضى روايات ديگر هم در اين باب است، منتها يك نكتهاى را اول عرض بكنيم، خود صدوق در كتاب من لايحضر، يك جاى ديگر روايت كرده، كه رسول خدا نه تا عمره انجام دادهاند، لكن شارح كتاب من لايحضر، علامه مجلسى والد علامه مجلسى معروف در روضة المتقين كه شرح كتاب من لايحضره الفقيه است، ايشان احتمال قوى مىدهد كه اين تصحيف و تحريفى درش است، و الا تسعة عم نيست، بلكه اين ثلاث عمر است. حالا اصل اين سه عمره را با توجه به توضيحاتى كه داده شده و روايات و تواريخ هم تأييد مىكند، اين را عرض بكنيم، بعد بياييم سراغ اشكال اساسى اين روايت، كه اشكال اساسى آن هم دوتا اشكال اساسى بسيار مهم دارد،... اين عمره اول را كه اين روايات مىگويد «اهل فيها من عصفان» و اسمش را هم عمره حديبيه گذاشتهاند، عمره حديبيه نه به لحاظ اين است كه احرام از حديبيه واقع شد، نه، «اهل من عصفان» علت اينكه اسمش را عمره حديبيه گذاشتهاند براى اين بود كه رسول خدا در همان سالى كه مسئله صلح حديبيه پيش آمد، كه صلح حديبيه را در تاريخ لابد كاملاً ملاحظه فرموديد، كه صلح حديبيه در سال ششم هجرت رسول خدا بود، رسول خدا با يك جمعيتى و با يك ابزار و الات از نظر ركوبى، شترهاى متعددى، عازم شدند كه بيايند مكه، براى انجام عمره مفرده، ماه هم ماه ذى قعده بود، اين روايات هم مىگويد كه رسول خدا از عصفان يعنى شانزده فرسخى به مكه، آنجا محرم شدند به احرام عمره مفرده، بعد كه اين خبر به مشركين رسيد كه رسول خدا با يك جمعيتى كه حالا تاريخ در تعداد آن جمعيت مختلف است، اينها عازم اند كه وارد مكه بشوند، براى انجام عمره مفرده، خوب شايد آنها فكر مىكردند كه اين يك مسئله سياسى است، صورتش صورت عبادت است، اما باطنش مسئله تهاجم است، قاعدتاً مشركين اينجورى با مسئله برخورد كردند، لذا مشركين قبل از اينكه رسول خدا به مكه وارد بشود، در همان حديبيه كه ديروز عرض كرديم حدود بيست و چند كيلومتر سه چهار فرسخ با مكه فاصله دارد، آمدند و سد راه رسول خدا شدند، گفتند امكان ندارد، به شما اجازه ورود به مكه را نمىدهيم، و در همانجا يك قراردادى و مصالحهاى بين رسول خدا و بين مشركين به امضا رسيد كه از او تعبير مىكنند به صلح حديبيه، اما نتيجتاً رسول خدا اين احرامى را كه بعنوان عمره مفرده با اصحاب شان بسته بودند، مشركين نگذاشتند كه اينها وارد مكه بشوند، و عمره مفرده را انجام بدهند، لذا در آن سال موفق به انجام مناسك عمره مفرده نشدند، حالا قاعدتاً همان مسائل مسدود و محصور در رابطه با اين جا پياده مىشود، اما در روايات كه اين مطلب را متحرز است، اشارهاى به اين معنا نشده. ضمن موادى كه در آن صلح نامه امضا شد و ذكر شد، يكى اين بود كه رسول خدا در سال آينده بتواند، حق داشته باشد، كه با اصحاب خودش به عنوان انجام عمره مفرده به مكه بيايد، لكن بيش از سه روز در مكه توقف نكنند، اين هم جزء يكى از مواد آن قرارداد و صلح نامه بود، لذا رسول خدا در همان سال صلح حديبيه بدون اينكه عمره را به آخر برسانند روى ممانعت مشركين برگشتند، سال هفتم هجرت پيش آمد، خوب روى قرارداد رسول خدا با اصحاب خود شان بر طبق اين روايات كه ماه ذى القعده را ذكر مىكند، رسول خدا تصميم گرفتند براى انجام عمره مفرده، بيايند به مكه بيش از سه روز هم توقف نداشته باشند. در اين عمره دو خصوصيت است،
يكى اينكه اسم اين عمره، عمرة القضاء گذاشته شد، يعنى اين جاى عمره سال گذشته است كه عمره سال گذشته را مشركين نگذاشتند كه رسول خدا وارد مكه بشود، اين را به جاى او، حالا اين قضا واجب است يا واجب نيست، آن حالا يك بحث ديگرى دارد، لكن عنوانش عنوان عمرة القضاء بود كه در سال هفتم هجرت رسول خدا آمدند با اصحاب خود شان سه روز هم بيشتر در مكه نماندند، عمره مفرده را به عنوان قضاء عمره سال گذشته انجام دادند، و بعد هم برگشتند به مدينه.
سال هشتم هجرت كه سال بعد است پيش آمد، ديگر سال هشتم هجرت سال فتح مكه بود، در هنگام ورود رسول خدا به مكه چون مسئله مسئله قتال و مبارزه و امسال ذلك بود، خوانديم هم در بحثهاى گذشته كه اين حكمى كه مىگويد كه كسى حق ندارد وارد مكه به غير احرام بشود، يكى از موارد مستثنايش همين مورد است، كه رسول خدا چون به عنوان جنگ و قتال و براى تسلت بر مكه وارد مكه شدند، ورود شان به مكه «كان بلا احرام» نه عمره مفرده، نه حج اتفاقاً ماه هم ماه رمضان بوده، آنطورى كه تاريخ نشان مىدهد، هيچ احرامى در كار نبود، رسول خدا وارد مكه شدند، با آن جمعيت انبوه، و آن تجهيزات كامل متناسب با آن روز. مكه را فتح كردند، و خوب ديگر مشركين تسليم شدند، و مكه در قدرت رسول خدا و حكومت رسول خدا در آمد. در ايامى كه رسول خدا در مكه بودند، جنگى پيش آمد در حنين، به نام همان غزوه حنين معروف كه حنين يك جائى است بين مكه و طائف، اين طورى كه نقل مىكنند، لذا رسول خدا در آن جنگ شركت كردند، و آن جنگ هم رسول خدا فاتح شدند و به نفع رسول خدا و اسلام تمام شد. آن وقت رسول خدا از آن صحنه كه بر مىگشتند به طرف مكه، كه ديگر مكه در سلطه رسول خدا بود، آنجا كه بر مىگشتند رسيدند به جئرانه، كه جئرانه ادنى الحل در طريق طائف است، آنجا نيت كردند عمره مفرده را، و محرم شدند به احرام عمره مفرده، آن هم باز در ماه ذى القعده بود عرض كردم در شرائطى كه اصل ورود رسول خدا به مكه هيچ احرامى و اشتغال به عبادت عمرهاى مطرح نبود. لذا اين سومين عمرهاى بود كه رسول خدا بعد از هجرت از مكه، يعنى از اول زمان هجرت انجام دادند، بعد هم كه برگشتند به مدينه، ديگر سال نهم هجرت پيش آمد، در سال نهم هم هيچ مسئلهاى نه به نام عمره، نه به نام حج مطرح بود، تا سال دهم هجرت، كه مسئلهاى حجة الوداع پيش آمد، كه رسول خدا بعد از هجرت از مكه به مدينه تنها يك نوبت حج انجام دادند، و آن حجة الوداع بود، و عرض هم كرديم كه در حجة الوداع بعد از آنى كه رسول خدا محرم شدند از مسجد شجره، حج قران را رسول خدا شروع كردند، چون حج تمتع هنوز مشروعيت پيدا نكرده بود، لذا خود رسول خدا همانطورى كه هم تاريخ و هم صاحب جواهر هم تصريح مىكند به اين.... حج تمتع، در حجة الوداع بود، آن هم بعد از ورود رسول خدا به مكه، و دستور هم اين بود، كه آنهاى كه سوق هدى نكردند و حج شان حج افراد بوده، عدول به عمره تمتع بكند، اما آنهاى كه سوق هدى كردند كه رسول خدا از جمله همين افرادى بود كه سوق هدى كرده بود، ديگر مسئله عدول به عمره تمتع براى ايشان مطرح نبود. اين سير جريان عمره و حج رسول خدا در زمان هجرت.
حالا اشكال را من عرض مىكنم، كه شما روى جوابش فكر كنيد، اولين اشكال اين است كه خوب در همان سال حديبيه كه اولين عمره رسول خدا بعد از هجرت بود، رسول خدا به چه مناسبت از عصفان محرم شدند؟ با اينكه كسى كه از مدينه مىآيد بايد از مسجد شجره محرم بشود، و رسول خدا قاصد عمره مفرده هم بود، قاصد عمره مفرده بود، از مدينه به اين قصد بيرون آمد، روايت مىگويد «اهل من عصفان» عصفان اصلاً ميقات نيست، نه ميقات است و نه ادنى الحل است، هيچ يك از اين دو عنوان را ندارد، عصفان يك جايى است در شانزده فرسخى مكه در طريق مدينه. در طريق مدينه دوتا ميقات وجود دارد، اولين مسجد شجره است، كه ابعد المواقيت است و هشتاد فرسخ با مكه فاصله دارد، بعدش هم مسئه جحفه است كه تقريباً بيست و چهار فرسخ با مكه فاصله دارد، اما عصفان، اين چه بوده كه رسول خدا از او محرم شدهاند، عصفان نه ميقات بود، و نه ادنى الحل، هيچ كدام، نه حد حرم بود، و نه عنوان ميقات، پس چطور رسول خدا از او محرم شدند؟ اين يك اشكال مهم راجع به عمره حديبيه كه اولين عمره رسول خدا است بعد الهجرة.
اشكال دوم مسئله عمرة القضاء است كه در سال دوم رسول خدا انجام دادهاند، و آن اين است كه روايت مىگويد كه عمرة القضاء
را رسول خدا از جحفه شروع كرد، در حالى كه يكى از احكامى كه بعداً دررابطه با مواقيت مىخوانيم اين است، اگر كسى در يك طريقى دوتا ميقات در مسيرش قرار دارد، حتماً بايد از اين ميقات اولى محرم بشود، حق ندارد ميقات اول را بهش بى اعتنايى كند و بگويد ما مىرويم از ميقات دوم محرم مىشويم، پس چطور رسول خدا مسجد شجره را در عمرة القضاء رها كردند و از جحفه محرم شدند؟ در حالى كه جحفه ميقات دوم است، و كسى حق ندارد ميقات اول را رها بكند و از ميقات دوم محرم بشود، مخصوصاً با اينكه هيچ مسئلهاى هم نبود، در عمرة القضاء روى مواد صلح نامه اصلاً رسول خدا مجاز بود كه وارد مكه بشود و عمره را انجام بدهد. اين دو اشكال مهم به اين روايت است. حالا شما دقت كنيد ببينيد حل اين دو اشكال به چه كيفيتى مىتواند واقع بشود.
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...