• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • بسم الله الرحمن الرحيم‏
    نام درس: حج‏
    نام استاد: آية اللَّه فاضل لكنرانى‏
    شماره درس: 327
    تاريخ، 1370
    اعوذ بالله من الشيطان الرجيم‏
    بسم الله الرحمن الرحيم‏
    مسئله اصلى اين بود كه بين عمره تمتع و عمره مفرده سه فرق وجود دارد، فرق اول كه بحثش را ذكر كرديم و تكميل شد، عبارت از اين بود كه در عمره تمتع تقصير تعين دارد، لكن در عمره مفرده مخير است شخص معتمر بين الحلق و التقصير. اين يك فرق بين عمره تمتع و عمره مفرده بود.
    دومين فرق عبارت از اين معنا است كه در عمره تمتع، طواف النساء وجود ندارد، لكن در عمره مفرده علاوه بر اصل طواف، طواف نساء هم وجود دارد. خوب اين بحث كه تقريباً يك جهت اثباتى دارد و يك جهت نفيى، جهت نفييش اين است كه در عمره تمتع طواف نساء نيست، اين بحث را ما سابقاً مفصلاً گذرانديم. آنجاى كه يك صورت اجماليه امام بزرگوار قدس سره الشريف در تحرير الوسيله براى حج و عمره تمتع ذكر مى‏كردند، ما بالخصوص اين جهت را آنجا متعرض شديم، كه در عمره تمتع طواف نساء استحباب دارد، اما وجوب ندارد، لازم نيست كسى طواف نساء را انجام بدهد، لذا اين جهتش را ما آنجا گذرانديم، رواياتش را بحث كرديم، فتواى مشهور همين معنا بود، لكن به بعضى از اصحاب خلاف اين معنا نسبت داده شده بود، بدون اين‏كه آن بعض الاصحاب را مشخص بكنند. لذا اين حيث بحث كه ارتباطى به عمره تمتع دارد، اين بحثش به طور تفصيل گذشت. اما اين طرف كه در عمره مفرده طواف نساء وجود دارد، علاوه بر اصل طواف، طواف نساء هم در عمره مفرده ضرورت دارد. اين را بايد حالا بحث بكنيم. و قبلاً اين جهت را بحث نكرديم. اصولاً مسئله طواف نساء چه در باب عمره مفرده، و چه در باب حج، اين در حقيقت يكى از چيز هايى است كه اماميه قائل به اين معنا هستند، و در بين علماء اهل تسنن مسئله‏اى بنام طواف نساء وجود ندارد، كما اين‏كه بعضى از رواياتى را هم كه امروز مى‏خوانيم تقريباً ازش استفاده مى‏شود، كه گاهى از اوقات ائمه در جواب از سؤال از طواف نساء در حقيقت طفره مى‏رفتند، موقعيت را مناسب نمى‏ديدند، و تعرض نمى‏كردند. لذا مسئله طواف نساء در حقيقت يكى از متفردات اماميه شناخته مى‏شود. حتى در باب حجش هم اين طور است. منتها آنها در باب حج، يك طوافى دارند بنام طواف وداع، و در حقيقت ملتزم هم هستند عملاً به آن طواف وداع، و از روايات ما استفاده مى‏شود كه حليت نساء شان به واسطه همان طواف وداع حاصل مى‏شود، در حقيقت او جايگزين طواف نساء خواهد بود. اما چيزى بعنوان طواف نساء بين آنها مطرح نيست، نه در حج، و نه در عمره مفرده، در عمره تمتع هم كه خود ما هم قائل به استحباب و عدم وجوب هستيم.
    رواياتى كه در اين باب وارداست، اين روايت به حسب ظاهر يك اختلافى بين شان وجود دارد، و اين روايات را صاحب وسائل در ابواب طواف در باب هشتاد و دوم كه جلد نهم وسائل است، روايات را آنجا صاحب وسائل جمع كرده. حالا ما اول رواياتى را كه دلالت بر اين معنا مى‏كند، كه در عمره مفرده طواف نساء وجود دارد، و يكى از مناسك عمره مفرده طواف نساء است، و حليت نساء در عمره مفرده متوقف بر طواف نساء است، اول روايات داله بر اين معنا را ملاحظه مى‏كنيم، بعد آن وقت روايت كه به حسب ظاهر مخالف اين روايات است، آنها را بررسى مى‏كنيم، انشاء الله. در باب هشتاد و دوم، يكى روايت اول اين باب است، كه محمد بن يعقوب نقل مى‏كند «عن محمد بن يحيى عن محمد بن احمد» كه ظاهر احمد بن محمد است، و در نسخه بدل هم همان احمد بن محمد نوشته شده، ايشان نقل مى‏كند «عن محمد بن عيسى» كه سند اين روايت سند صحيحى است، «قال كتب ابو القاسم مخلد بن موسى الرازى الى الرجل» اين خوب پيدا است كه گاهى تقيه اقتضا مى‏كرده، مخصوصاً در زمان موسى بن جعفر صلوات الله و سلامه‏
    عليه كه كمتر نام امام بزرگوار ذكر مى‏شده، به علت همان قدرت مقابله و مخالفت، لذا گاهى بعنوان عبد صالح، گاهى بعنوان رجل، گاهى به عناوين مختلف از ايشان تعير مى‏شده، «كتب ابو القاسم مخلد بن موسى الرازى الى الرجل يسئله عن العمرة المبطولة» سؤال مى‏كند او را از عمره مستقله، مبطوله يعنى منقطعه، يعنى آنى كه ارتباطى به حج ندارد، و بلكه استقلال دارد، اين عبارت اخراى از عمره مفرده است، «هل على صاحبها طواف النساء» باز سؤال را ادامه مى‏دهد «و العمرة التى يتمتع بها الى الحج» از هردو عمره سؤال مى‏كند، آيا در عمره مفرده و در عمره تمتع طواف نساء وجود دارد يا نه؟ «فكتب» در جواب بر حسب اين روايت امام اين جورى مرقوم فرمودند، فرمودند «اما العمرة المبطولة فعلى صاحبها طواف النساء و اما التى يتمتع بها الى الحج فليس على صاحبها طواف النساء» و اين روايت را ما به مناسبت عمره تمتع در همان بحثى را كه راجع به عمره تمتع داشتيم كه آيا طواف نساء درش است يا نه؟ يكى از رواياتى كه دلالت بر اين معنا مى‏كرد همين روايت بود كه در آن بحث هم ما اين روايت را خوانديم، منتها اين روايت هردو جهت را دلالت دارد. هم ثبوت طواف نساء در عمره مفرده، و هم عدم ثبوت طواف نساء در عمره تمتع، اين روايت هردو جهت را دلالت مى‏كند.
    روايت دوم «و عنه» يعنى محمد بن يعقوب نقل مى‏كند «عن محمد بن يحيى عن احمد بن محمد عن محمد بن اسماعيل عن ابراهيم بن عبد الحميد» تا اينجا خوب است، «عن عمر او غيره» كه معلوم نيست ديگر اين غير كه است؟ و مسئله هم به صورت ترديد مطرح است، لذا اين روايت از نظر سند اعتبار ندارد «عن ابى عبد الله عليه السلام قال المعتمر يطوف و يسعى و يحلق» اين يك نكته‏اى است كه معمولاً وقتى كه عنوان معتمر را ذكر مى‏كنند، اين ظاهرش همان عمره مستقله است، عمره تمتع را هميشه يا اضافه به كلمه تمتع مى‏كنند، يا «اقتباساً من الآية الشريفة التمتع بالعمرة الى الحج» كه در آيه شريفه هم اينجورى تعبير شده، «المعتمر» خودش وقتى كه به اطلاق ذكر بشود، اين ظهور در عمره مفرده دارد، حالا علاوه كه اينجا قرينه ديگر هم وجود دارد، «المعتمر يطوف» يعنى باز نمازش هم به دنبالش، «و يسعى و يحلق» كه اين «يحلق» به قرينه روايات ديگر بايد بگوييم تعين ندارد حلق، اما مى‏تواند حلق بكند، آن وقت اين «يحلق» قرينه است براين‏كه مقصود از اين معتمر عمره مفرده است، براى اين‏كه در عمره تمتع، همان جورى كه در فرد اول ثابت كرديم حلق وجود ندارد، بلكه تقصير تعين دارد، پس به قرينه يحلق هم ما مى‏توانيم استفاده بكينم كه اين «المعتمر» مقصود عمره مفرده است. «قال» اضافه كرد امام «و لابد له بعد الحلق من طواف آخر» بعد از آنى كه حلق تحقق پيدا كرد، يك طواف دوم هم ضرورت دارد، كه طواف دوم همان طواف نساء است، و چيزى غير از طواف نساء نمى‏تواند مطرح باشد. منتها اين روايت از نظر سند گفتيم سندش درست نيست.
    يك روايت هم حديث پنجم اين باب است، اين حديث را شيخ نقل كرده «باسناده عن موسى بن القاسم عن ابراهيم بن ابى البلاد انه قال» ابراهيم بن ابى البلاد گفت «لابراهيم بن عبد الحميد» كه رابطه بين امام و بين مردم بوده، «يسئل له ابا الحسن موسى عليه السلام عن العمرة المفردة على صاحبها طواف النساء» صاحب وسائل روايت را خيلى مختصر كرده، اما در حاشيه وسائل كه از تهذيب نقل مى‏كند روايت را، خيلى مفصل داستان دارد اين روايت، حالا داستانش اين است، كه محشى مى‏گويد در تهذيب «الحديث هكذا» حديث به اين صورت است، كه اين در زير نوشته «ابراهيم بن ابى البلاد قال قلت لابراهيم بن عبد الحميد و قد هيئنا نحواً من ثلاثين مسئلة» سى تا سؤال تقريباً نحو به معناى مقدار است، تقريباً سى تا سؤال ما آماده كرده بوديم كه «نبعث بها الى ابى الحسن موسى عليه السلام» اين سؤال و استفتاءها را خدمت موسى بن جعفر عليهما السلام بفرستيم، آن وقت مى‏گويد كه من به ابراهيم بن عبد الحميد گفتم «ادخل لى فى هذه المسئلة و لا تسمنى له» اين سؤال را از امام بكن، اما اسم من را نبر كه اين سؤال را كه كرده؟ «سله عن العمرة المفردة على صاحبها طواف النساء؟» آيا عمره مفرده صاحبش طواف نساء برش واجب است؟ «قال» ابراهيم بن ابى البلاد مى‏گويد كه «فجاء الجواب فى المسائل كلها غيرها» همه سؤالات من را امام جواب داده بود، اما اين سؤالى كه مربوط به عمره مفرده است، كه آيا درش طواف نساء هست يا نه؟ چون صحبتى از من نكرده بود، امام جواب نداده بودند، عرض كردم در روايات اشعار بلكه بالاتر ظهورى در اين معنا است كه اين مسئله يك مسئله‏اى بوده كه صريحاً و درتمام شرائط ائمه ذكر نمى‏فرمودند، چون آنها طوافى به نام طواف نساء نه در عمره داشتند و نه در حج داشتند، الآن هم ندارند «فجائه الجواب فى المسائل كلها غيرها فقلت له اعدها فى مسائل اخر» گفتم يك سرى استفتائات ديگر كه داده مى‏شود، باز اين سؤال را تو از امام همينطور به صورت كلى، بدون اين‏كه اسم من را ببريد اين سؤال را بكن، باز «فجاء الجواب فيها كلها غير مسئلتى» همه آن استفتائات را امام جواب داده بود، اما اين سؤال را باز جواب نداده بودند، «فقلت لابراهيم بن عبد الحميد» كه واسطه بود، گفتم «ان ههنا شيئاً» يك چيزى مسئله‏اى در كار است، من هم مى‏خواهم حكم اين را بدانم، مثل اين‏كه چاره‏اى نيست كه من با اسم و رسم استفتاء بكنم از امام، گفتم «اخرج المسئلة باسمى» اين مسئله را تنها به نام من از امام بپرس، بگو سائل فلان كس است كه امام اطمينان داشته باشند، «اخرج المسئلة باسمى فقد عرفت مقامى بحوائجك فكتب بها اليك فجاء الجواب نعم هو واجب لابد منه» بعد از اين‏كه مشخص شد كه استفتاء كننده مورد اعتماد امام است، آن وقت امام در جواب فرمودند بله، «هو» اين طواف نساء واجب است، «و لا بد منه» است، «فلقى ابراهيم بن عبد الحميد» كه واسطه بود، ملاقات كرد «اسماعيل بن حميد الارزق» يا ازرق «و معه المسئلة و الجواب» استفتاء با جواب دستش بود، ملاقات كرد اسماعيل بن حميد را «فقال» به اسماعيل بن حميد گفت «لقد فتق عليكم ابراهيم بن ابى البلاد فتق» ابراهيم بن ابى البلاد خلاصه مشكله‏اى براى شما حل كرد، و مسئله‏اى پرسيد و جوابش را از امام گرفت، «و هذه مسئلته و الجواب عنها» اين نامه‏اى كه مى‏بينيد هم سؤال او است، و هم جوابى كه امام داده، «فدخل عليه اسماعيل بن حميد» به دنبال اين رؤيتى كه اسماعيل بن حميد از اين استفتاء و جواب كرد، خودش وارد شد بر امام موسى بن جعفر «فسئله عنها» مسئله را مكرراً و شفاهاً سؤال كرد، «فقال نعم هو واجب» طواف نساء در عمره تمتع واجب است. حالا باز «فلقى اسماعيل بن حميد بشر بن اسماعيل بن عمار السيرفى» اين هم يك ديگر از اماميين و افرادى كه مورد اعتماد امام بودند، او را ملاقات كرد «فاخبره» جريان را به او خبر داد، باز او هم به اين خبر و اين‏ها اكتفا نكرد «فدخل فسئله عنها» خودش رفت، سومين خدمت موسى بن جعفر صلوات الله عليه سؤال كرد، «فقال نعم هو واجب» بله طواف نساء در عمره مفرده واجب است و حتماً بايد اتيان بشود. لكن عرض كردم كه صاحب وسائل خيلى مختصر اين روايت را از تهذيب گرفته، در حالى كه لازم است وقتى كه از يك مصدرى و منبعى انسان روايتى را نقل مى‏كند، با همهن خصوصياتش نقل بكند، براى اين‏كه اين روايت خودش خيلى ما را راهنمايى مى‏كند به اين‏كه در مسئله طواف نساء يك شدت تقيه وجود داشته كه امام تا زمانى كه مشخصاً سائل مشخص نبوده، كه از اماميين و پيروان آن حضرت است، جوابى در رابطه با اين مسئله ذكر نمى‏كردند. اين هم يك روايت.
    روايت ديگر روايت هشتم اين باب است كه اين را شيخ نقل كرده، و همينطور كلينى، شيخ نقل كرده «باسناده عن محمد بن احمد بن يحيى عن محمد ابى عمير معروف عن اسماعيل بن رباح...» يا «رياح» كه روى نقل شيخ در روايت هيچ ايرسالى نيست، اما روى نقل كلينى وقتى كه مسئله به ابن ابى عمير مى‏رسد، دارد «ابن ابى عمير عن بعض اصحابنا عن اسماعيل بن رياح» يك بعض اصحابنا فاصله مى‏شود، آن وقت اينهاى كه معتقد كه مرسلات ابن ابى عمير اينها معتبر است. ديگر خوب چون اين مرسلش ابن ابى عمير است، مشكله‏اى در مسئله وجود ندارد، لكن خوب اين معنا در جاى خودش ثابت شده كه نمى‏توانيم ما با مرسلات ابن ابى عمير معامله يك روايت صحيحه معتبره بكنيم. «قال» اسماعيل مى‏گويد «سئلت ابا الحسن عليه السلام عن مفرِد العمرة» يعنى از كسى كه افراد مى‏كند عمره خودش را، و عمره مفرده انجام مى‏دهد، «عليه طواف النساء؟» آيا طواف نساء بر اين مفرِد عمره وجود دارد؟ و ثابت است؟ «قال نعم» فرمود بله «عليه طواف النساء» معناى نعم، يك همچه چيزى است. اين رواياتى است كه كاملاً دلالت مى‏كند بر اعتبار طواف نساء در عمره مفرده.
    و اما رواياتى كه حالا ولو به صورت بدوى در مقابل اين روايات وارد شده، كه آنه را هم در همين باب صاحب وسائل ذكر مى‏كند، چهار تا روايت است، يكى روايت چهارم همين باب است، كه اين روايت را كلينى نقل مى‏كند «عن محمد بن يحيى عن احمد بن محمد عن محمد بن سنان» كه ضعفى در اين سند به اعتبار محمد بن سنان وجود دارد، ايشان نقل مى‏كند «عن ابن مسكان عن ابى بصير عن ابى عبد الله عليه السلام قال» بر حسب اين روايت امام صادق اينطور فرموده‏اند، فرمودند «العمرة المبطولة» عمره مفرده منقطعه از حج «يطوف بالبيت و بالصفا و المروة ثم يحل» اين طواف بيت را انجام مى‏دهد، سعى بين صفا و مروه را انجام مى‏دهد، خوب حالا خارجاً مى‏دانيم كه يك جا تقصير يا حلق هم درش دخالت دارد، «ثم يحل» يحل را معنا مى‏كنيم «يعنى بالتقصير او بالحلق فانشاء ان يرتحل من ساعته ارتحل» اگر دلش خواست كه فورى ديگر صحنه را ترك بكند و دنبال كارش برود، هيچ مانعى ندارد، خوب در اين هيچ اشاره‏اى به طواف نساء نشده، بلكه ظهور دارد در اين‏كه طواف نساء وجوب ندارد در عمره مبطوله. اما ما به لحاظ اين‏كه اين روايت سندش ضعيف است، خيلى ديگر با مشكله‏اى مواجه نيستيم لازم هم نيست كه در مقام توجيه روايت براييم. روايت را به اعتبار ضعف سندش كنار مى‏گذاريم.
    روايت ششم روايتى است كه شيخ در تهذيب نقل كرده، «فى اسناده عن محمد بن الحسن الصفار عن عن محمد بن عبد الجبار عن العباس عن صفوان بن يحيى» كه سند سند خوبى است، «قال» صفوان مى‏گويد «سئله» فقط اشكال در اضمارش است، «سئله» اما از كه سؤال كرد؟ اما خوب باز چون صفوان بن يحيى هم از اجلاء روات است، نمى‏آيد يك سؤال و جوابى كه مربوط به امام نباشد، و مربوط به غير امام باشد، او شأنش اقتضا ندارد كه او را نقل بكند، لذا از نظر اضمار هم نمى‏شود به اين روايت ما خدشه‏اى وارد كنيم، «قال سئله ابو حارث عن رجل تمتع بالعمرة الى الحج فطاف و سعى و قصر هل عليه طواف النساء؟» سؤال از عمره تمتع است، آيا طواف نساء در عمره تمتع است؟ «قال لا» خوب اين مقدارش كه حالا به ما ارتباطى ندارد، عمده اين جمله بعدى است كه با كلمه «انما» ذكر شده، مى‏فرمايد «انما طواف النساء بعد الرجوع من منا» طواف نساء بعد از رجوع از منا در حج ثابت است، خوب اين درست است كه با كلمه «انما» ذكر شده، اما به تعبير اصطلاحى اين حصر حصر اضافى است نه حصر حقيقى است، يعنى حصر در مقابل عمره تمتع است، نمى‏خواهد بگويد كه طواف نساء هركجا وجود دارد مربوط به حج است، آن هم بعد از رجوع از منا، كه ما ازش استفاده كنيم، از حصرش استفاده كنيم كه در عمره مفرده هم طواف نساء وجود ندارد، نه. اين حصر در مقابل عمره تمتع است، و حصرش حصر اضافى است، و اين نمى‏تواند منافاتى با آن روايات گذشته كه دلالت بر ثبوت طواف نساء در عمره مفرده داشت، اين از نظر دلالت منافاتى با آن روايات ندارد. ولو اين‏كه از نظر سند و اضمار هيچ مشكله‏اى در اين روايت نيست.
    روايت نهم اين باب، اين روايت را عرض مى‏شود شيخ در تهذيب نقل كرده، «عنه» يعنى عرض مى‏شود كه «عن» آن راوى در روايت قبلى محمد بن احمد بن يحيى، ايشان نقل كرده «عن على عن محمد بن عبد الحميد عن ابى خالد مولى على بن يقطين» كه اين ابى خالد مولى على بن يقطين هيچ توثيقى در باره او ملاحظه نشد، نه توثيق خاص دارد، و نه توثيق عام، كه توثيق عام مثل اين‏كه در اسناد كتاب كامل الزيارات، يا اسناد تفسير على بن ابراهيم در آن‏ها هم واقع نشده، «قال سئلت ابا الحسن عليه السلام عن مفرِد العمرة عليه طواف النساء؟» كسى كه عمره مفرده انجام مى‏دهد، آيا طواف نساء بر او است؟ «قال ليس عليه طواف النساء» نه خير در عمره مفرده طواف نساء وجود ندارد. ما هم ديگر نيازى نداريم به اين‏كه اين را حمل بر تقيه و مسائل ذلك بكنيم، بعد از آنى كه سند روايت اعتبار ندارد، در همان مرحله اولى به اعتبار ضعف سند اين روايت از حجيت ساقط است، ديگر مسئله متعارضين و حمل بر تقيه و مسائل ذلك مطرح نيست.
    آخرين روايتى كه دلالت بر اين معنا مى‏كند، روايت دهم است، كه اين را هم شيخ در تهذيب نقل كرده «عن محمد بن احمد بن يحيى عن محمد بن عبد الحميد عن سيف عن يونس رويه» عبارت اين است، «رويه» حالا از كه روايت كرده؟ از امام روايت كرده؟ اين ديگر به تعبير شيخ در تهذيب مى‏گويد اين روايت موقوفه است، و غير مسنده است، و روايت موقوفه و غير مسنده اعتبار ندارد. «قال ليس طواف النساء الا على الحاج» طواف نساء تنها در مورد حج مطرح است، تاز اگر سند اين روايت هم قابل اعتبار بود، ما همان حصر اضافى كه در آن روايت صفوان بن يحيى ذكر كرديم، بعيد نبود كه همينجا هم اين حصر اضافى را مطرح بكنيم، بگوييم «ليس طواف النساء الا على الحاج يعنى فى مقابل عمرة التمتع» نه در مقابل عمره مفرده، پس در نتيجه اينطور شد كه اين روايات مخالفه يا از نظر سند دچار اشكال بودند، يا از نظر دلالت مغايرتى به آن روايت نداشتند، وبالنتيجه بايد قائل بشويم كه در عمره مفرده مثل حج طواف نساء وجود دارد، منتها يك بحثى كرديم در عمره تمتع، گفتيم در عمره تمتع، طواف نساء واجب نيست، اما مستحب است، بحث در اين بود كه جاى طواف نساء در عمره تمتع كجا است؟ يك فرق اين جورى هم آنجا ذكر كرديم، گفتيم اگر كسى در عمره تمتع بخواهد طواف نساء را انجام بدهد، قبل التقصير انجام مى‏دهد، اما در همين رواياتى هم كه خوانديم در باره عمره مفرده بعضى هايش تصريح داشت، هم به وجوب طواف نساء در عمره مفرده، و هم اين‏كه طواف نساء بعد الحلق و التقصير او التقصير در عمره مفرده مطرح است، يعنى به عنوان آخرين مناسك عمره مفرده مطرح است. سعى كه تمام شد، تقصير يا حلق كه حاصل شد، بعد نوبت طواف نساء مى‏رسد، لذا يك همچنين فرقى هم از نظر محل طواف نساء....