چهارشنبه 6 تير 1403 - 17 ذيحجه 1445 - 26 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب الحج (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
جلسه 313
متن
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
درس خارج فقه، بحث حج، توسط استاد فاضل لنكرانى
تهيه شده در سال 1371 ه.ش،
درس شماره 313
اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم، بسم اللَّه الرحمن الرحيم
بحث ما در اين بود كه اگر كسى در وقت وسيعى عمره تمتع را شروع مىكند، وارد مكه هم مىشود، لكن عمداً و بدون جهت، طواف و سعى عمره تمتع را تأخير مىاندازد «الى ان يضيق الوقت»، آيا در اينجا چه بايد گفت؟ يك احتمال اين بود كه اين هم مثل ديگران عدول مىكند «الى حج الافراد» و اين حج افرادش هم صحيح است و هم كفايت مىكند از حج تمتع، كما اينكه در تمامى مواردى كه عدول جايز است، نه صرفاً جواز عدول مطرح است، بلكه كفايت از حج تمتع هم به دنبال او هست.
اولين احتمال در ما نحن فيه اين بود كه ما مناقشه كرديم و عرض كرديم ادله عدول «ما نحن فيه» را شامل نمىشود. دومين احتمال اين بود كه ما ضيق را در اينجا غير از آن ضيق در اصل مسأله قرار بدهيم، بگوييم اگر اضطرارى عرفه را هم فرض بكند يا اختيارى مشعر را درك بكند، يا بالاتر اضطرارى مشعر را درك بكند، همين كفايت مىكند و ديگر حق ندارد عدول بكند «الى حج الافراد»، اين هم مستندش رواياتى بود كه عرض كرديم شامل «ما نحن فيه» نمىشود. احتمال سوم اين است كه ما بگوييم كه اين عمل را بهعنوان يك عمره مفرده تمام بكند، با اينكه عنوانش عمره تمتع بود، لكن تكميل و تتميمش، بهعنوان يك عمره مفرده بشود و در نتيجه يك عمره مفرده صحيحى انجام گرفته، اما حجة الاسلامش واقع نشده، اما عمره مفرده صحيحى هست، مستند اين احتمال اين است كه رواياتى وارد شده، خوب دقت كنيد، رواياتى وارد شده كه مورد آن روايات عبارت از كسى است كه محرم شده براى حج، حالا هر نوع حجى، محرم شده براى حج، لكن هيچ يك از آن چيزهايى را كه درك آنها براى تماميت حج كافى هست، آنها
را درك نكرده، حتى فرضاً اگر ما اضطرارى مشعر را به تنهايى كافى بدانيم براى تماميت حج، اين بيچاره اضطرارى مشعر را هم درك نكرد، خلاصه آن چيزى را كه دخيل است درك او در تحقق حج، روى هر مبنايى كه بعداً بايد انشاء اللَّه بحث بكنيم، نتوانست آنها را درك بكند. حالا محرم هم شده به احرام حج، اما هيچ يك از اين وقوفها اختيارى، اضطرارى، بنا بر اينكه حتى اضطرارى مشعر هم كافى باشد، آن را هم درك نكرد. حالا روايات دارد كه چنين آدمى «يتبدل حجه الى عمرة مفرده»، اين كه محرم شده براى احرام حج و هيچ راهى هم براى درك حج پيدا نكرده، اين تبدل پيدا مىكند عمره حجش، يعنى احرام حجش به احرام عمره مفرده و عمل را بهعنوان عمره مفرده انجام مىدهد. آيا اين روايات «ما نحن فيه» را مىتواند بگيرد، خوب «لقائلٍ ان يقول» كه ولو اينكه مورد آن روايات احرام براى حج است، لكن ما كأنه القاء خصوصيت مىكنيم و مىگوييم اگر براى عمره تمتع هم محرم بشود، اين «يتبدل الى عمرة مفرده»، لكن خوب «لقائلٍ ان يقول، اين طور مسائل يك مسائلى نيست كه ما ملاك و مناطش را كشف بكنيم و القاء خصوصيت به آن صورتى كه در موارد القاء خصوصيت مطرح است، معناى القاى خصوصيت اين است كه اصلاً عرف وقتى اين خصوصيت را مىشنود، اصلاً در ذهنش نمىآيد اين خصوصيت، مثل مثلاً رواياتى كه در باب شكوك نماز وارد شده است. «رجل شك بين ثلاث و اربع»، خوب درست است كلمه رجل ذكر شده، اما وقتى انسان اين عبارت را مىخواهد معنا بكند، هيچ در ذهنش نمىآيد كه رجوليت هم در اين معنا نقش دارد، آنى كه نقش دارد، شك بين سه و چهار است، حالا «سواء وقع هذا الشك من الرجل ام من المرأة»، آيا در «ما نحن فيه» ما اين طورى مىتوانيم القاء خصوصيت بكنيم، روايتى كه در باب احرام حج وارد شده، بياييم بگوييم نه، چه فرق مىكند بين احرام حج و بين احرام عمره تمتع، واقعش اين است كه حداقل روشن نيست اين القاء خصوصيت، و تا روشن نباشد، ما نمىتوانيم القاء خصوصيت بكنيم. لذا اين احتمال هم از نظر دليل، اين طورى قابل مناقشه است. احتمال چهارم كه بعض الاعلام اين احتمال را تقويت كردهاند و آن اين است كه بگوييم اين آدم، با اين كارش كشف مىشود كه اصلاً احرامش براى عمره تمتع باطل بوده، اين خيال مىكرده كه محرم است، براى اينكه احرام صحيح، در حقيقت آنى است كه يا پشت سرش طواف السعى بتواند واقع بشود، يا تبدل به حج افراد پيدا بكند، آنى كه نه پشت سرش طواف السعى مىتواند واقع بشود، يعنى نشده و نه تبدل به حج افراد و عدول به حج افراد به دنبالش است، براى اينكه روايات عدول آنجا را نمىگيرد، ما «نستكشف بطلان هذا الاحرام»، مىفهميم كه از اول اين احرام باطل بوده، اين خيال مىكرده كه «انه محرم»، لكن خوب اين احتمال هم ولو اينكه ايشان فرموده كه اصح وجوه اين است، ولى اين هم با آن ذوق فقهى تطبيق نمىكند، براى اينكه اين آدم در وقتى
كه محرم شد كه هيچ مسألهاى نداشت، هيچ ضيق وقتى مطرح نبود، هيچ مشكلهاى در كار نبود، اين محرم شد به احرام عمره تمتع، وارد مكه هم شد، وقت هم كاملاً وسيع بود، منتها عمداً و عصياناً نرفت طواف و سعى را انجام بدهد، «الى ان ضاق الوقت». آيا ما بگوييم «هذا يكشف عن بطلان احرامه» با اينكه هيچ مسألهاى هنگام شروع احرام و بعد الاحرام وجود نداشته، جز اينكه تأخير عمدى در كار بوده، اين خيلى بعيد به نظر مىآيد كه ما حكم بكنيم به ضرس قاطع «بانَّ عمرته و احرامه وما فعل كان باطلاً من اصله»، اين هم بعيد به نظر مىآيد. لذا است كه در حقيقت دست ما اينجا از ادله كوتاه است، يك مشكله هست اينجا، ادله عدول شامل نمىشود، آن ادله «من ادرك (مثلاً) الوقوف بالمشعر» شامل نمىشود. ادله «من احرم للحج ولم يدرك شيئاً من الوقوفين يتبدل حجه الى عمرة مفرده»، شامل نمىشود، حكم به بطلان هم بعيد به نظر مىرسد، لذا چه بايد كرد؟ ظاهر اين است كه در چنين موردى، بايد دست به دامن احتياط دراز بكنيم. خوب حالا كه مىخواهيم بيايم سراغ احتياط، يك مشكله هم اينجا وجود دارد كه احتياط در چنين شرائطى، چطورى حاصل مىشود، چطورى بايد احتياط كرد؟ چون يكى از مشكلات در باب بعضى از موارد احتياط، خود كيفية الاحتياط است كه اصلاً احتياط چطورى حاصل مىشود و به چه كيفيتى تحقق پيدا مىكند، يكى از مواردش «ما نحن فيه» است. مرحوم سيد و امام بزرگوارقدس سرهمىفرمايند كه راه احتياط اين است كه اين آدم عدول بكند «الى حج الافراد»، حج افرادش را كامل بكند، بعدش هم مثلاً عمره مفرده انجام بدهد، لكن اگر اين عملى كه درش شروع كرده بهعنوان حجة الاسلام بوده و حج واجب بوده، در مقام امتثال حج واجب، به اين حج اكتفا نكند، سال ديگر بيايد يك حج تمتعى را انجام بدهد. اگر حج تمتعش مستحب بوده خوب ضرورتى براى تكرار وجود ندارد، اما اگر حج تمتعش حجة الاسلام بوده، اين راه احتياط اين است امسال اين عمره را متبدل كند «الى حج الافراد»، عمره مفرده هم انجام بدهد، لكن براى حجة الاسلامش سال ديگر بيايد يك حج تمتع انجام بدهد، راه احتياط را اين دو بزرگوار به اين صورت ذكر مىكنند و در تعبير هم عبارت امام بزرگوار در اين رابطه عين همان عبارت مرحوم سيد است بدون كم و زياد. اما مرحوم آقاى حكيم در شرح عروه، ايشان يك چيز مجملى اينجا ذكر كردهاند، مىفرمايند كه مسأله عدول، خوب دقت بفرماييد، امرش دائر بين وجوب و حرمت است، براى اينكه يك احتمال دارد كه عدول براى اين واجب باشد، براى خاطر اينكه درست است اخبار عدول اينجا را نمىگيرد، اما اثباتاً نمىگيرد، ثبوتاً كه ما احتمال مىدهيم حكمش عبارت از عدول باشد، به عبارت ديگر ما كه در آن وجه اول اشكال كرديم و گفتيم كه ادله عدول اينجا را نمىگيرد، اين معنايش اين نيست كه ما قاطعيم به اينكه حكمش عبارت از عدول نيست، اين معنايش اين است كه از نظر مقام اثبات، ادله عدول
قاصر از اين است كه اينجا را شامل بشود. اما حكم واقعىاش «يمكن ان يكون هو العدول»، به حسب مقام ثبوت، ما قاطع نيستيم به اينكه حكم عدول اينجا وجود ندارد، به حسب مقام اثبات، ادله عدول را قاصر از شمول «ما نحن فيه» مىدانيم، و الا احتمال مىدهيم كه در همين مورد هم به حسب حكم واقعى، حكم عبارت از عدول باشد. لذا يك طرف، مسأله وجوب عدول است، ايشان مىگويند، منتها نه با اين توضيحى كه من عرض كردم، يك احتمال هم حرمت عدول است، براى خاطر اينكه اگر حكم واقعى عدول نباشد، اين «لا يجوز له العدول» نه اينكه مخير بين عدول و عدم عدول است، و مىفرمايند كه تصادفاً اين جانب حرمت، استصحاب هم كمكش مىكند، چرا؟ براى خاطر اينكه اين آدم وقتى كه وارد مكه شد، خوب وقتش وسيع بود، چون وقت وسيع بود «لم يكن يجز له العدول»، بعد رفت و بازارها وقت را گذراند «الى ان ضاق الوقت»، حالا شك مىكنيم كه عدول برش جايز است يا جايز نيست، مقتضاى استصحاب بقاء حرمت عدول است، لذا مىفرمايد. چون جانب حرمت يك مؤيد و دليلى دارد بنام استصحاب، لذا «الاحتياط يقتضى عدم العدول»، اما ديگر نمىگويند كه حالا عدول نكند چه كند، خوب عدول نكرد، پس چه كند، آن چه كندش را ايشان ديگر بيان نمىكند. آيا مقصود ايشان اين است كه حالا كه عدول نكرد، عمره مفرده واقع مىشود، مىخواهند مسأله اينكه تماميت عمل، به صورت عمره مفرده باشد، يا مىخواهند با حرمت عدول، مسأله بطلان را بگويند، خوب بطلان كه با حرمت عدول قابل جمع نيست، براى اينكه حرمت عدول در جايى است كه عمل صحيحاً شروع شده باشد، و الا اگر ما كشف كرديم «عن بطلان الاحرام لعمرة التمتع» ديگر اصلاً حرمت عدول متيقنى نداشتيم كه ما استصحاب بكنيم بقاء اين حرمت را. لذا به نظر مىرسد كه ايشان با اينكه در نتيجه حرمت عدول هيچ بحثى نكردهاند، مىخواهند همان مسأله عمره مفرده را در اينجا مطرح بكنند، به نظر چنين چيزى مىرسد و روى اين معنا «كان عليه» اينكه اين مسأله را تبيين بكنند، اين يك چيزى نيست كه ما با كلمه حرمة العدول، راه به او پيدا بكنيم، بايد تبيين بشود اين مسأله، لكن ايشان به همين مقدار اكتفاء مىكند كه مقتضاى احتياط، به لحاظ استصحاب حرمت عدول اين است كه عدول نكند. اما چه كند، چه كندش را ديگر روشن نكردند و ظاهر اين است كه راهى غير از مسأله عمره مفرده روى مبناى ايشان وجود ندارد. اما يك راه سومى براى احتياط بعض الاعلام ذكر كردهاند و آن اين است، ديگر، ايشان اين طورى ذكر مىكنند در مقام احتياط، مىفرمايند كه، حالا باز اين نكته را هم در رابطه با كلام مرحوم آقاى حكيم ذكر بكنيم، كه باز لازم بود كه ايشان وقتى حرمت عدول را مطرح مىكنند، اين جهتش را هم متعرش بشوند كه آيا اين عمل كفايت از حجة الاسلام مىكند، كفايت از حجة الاسلام نمىكند، هيچ تعرضى هم نسبت به اين مسأله در كلام
ايشان نيست. اما بعض الاعلام راه احتياط را اين طورى ذكر كردند، خوب دقت بفرماييد، ايشان اين طورى مىفرمايد، مىفرمايد اين آدم كه عمدا طواف و سعيش را تأخير انداخته، از حالا به بعد مسأله را به اين صورت با آن برخورد بكند، يك كارى كه هم با حج مىسازد، هم با عمره مىسازد، به چه صورت؟ به اين صورت كه آن اعمال اختصاصى حج را، بهعنوان حج احتمالى انجام بدهد، وآن اعمال مشترك بين حج وعمره را كه عبارت از طواف وسعى وامثال اينها است، به نيت اعم از حج و عمره مفرده انجام بدهد، يعنى اين آدم بعد از آنى كه، عرض مىشود، در اين شرايط قرار گرفت، حالا فرض كنيم چون ادله عدول گفتيم شامل نمىشود اينجا را، خوب خودش را برساند به وقوف به عرفات حالا يا اختيارىاش يعنى روى آن مبنايى كه ما ذكر كرديم در ملاك ضيق، خلاصه به آنجايى كه مىتواند خودش را در حج برساند، برساند. و آنچه كه از اعمال اختصاصى حج است بهعنوان حج افراد معدول اليه احتمالى، چون مسلم نيست، آنها را انجام بدهد. يعنى وقتى كه مثلاً روز عيد در منى مثلاً رمى مىكند جمره عقبه را، اگر ازش بپرسند كه تو به چه عنوانى دارى رمى مىكنى جمره عقبه را، جواب اين طورى بدهد، كه من احتمال مىدهم كه وظيفه من عدول به حج افراد بوده و رمى جمره را بهعنوان حج افراد معدول اليه احتمالى انجام مىدهم، اين اعمالى كه اختصاص به حج دارد، به اين عنوان، اما وقتى مىآيد مكه براى طواف و سعى، ازش بپرسند كه تو به چه عنوانى دارى طواف را انجام مىدهى، بگويد بهعنوان اينكه اين طواف «اما جزء لحج الافراد» كه من احتمالاً وظيفهام عدول به حج افراد بوده «واما جزء للعمرة المفرده بناءً» بر اينكه من احتمالاً وظيفهام عدول به حج افراد نبوده است. طواف و سعى و اينها را و «كذا طواف نساء» را اين طورى انجام مىدهد، مثل نيتهاى ما فى الذمه اعم از اداء و قضاء يا مثلاً «ما فى الذمه» مردد بين ظهر و عصر و امثال ذلك، اين طورى نيت مىكند، «ما يختص بالحج» را بهعنوان حج لكن احتمالاً، «وما يشترك بين الحج والعمره»، آن را هم به نيت اعم از حج افراد و عمره مفرده انجام بدهد و باز در نتيجه اگر اين حجى را كه شروع كرده حج واجب بوده و حجة الاسلام بوده، در نتيجه اكتفاى به اين نكند، سال ديگر بيايد يك حج تمتع حسابى انجام بدهد تا حجة الاسلامش تحقق پيدا بكند. ايشان هم، راه احتياط را اين طورى ذكر كردهاند، اما خوب اين راه احتياط با نظر دقى، راه احتياط خوبى است، اما با توجه به اينكه يك همچنين چيزى در حج اصلاً شنيده نشده...
؟؟؟
و به گوش كسى نخورده و بعيد مىآيد به ذهن انسان كه انسان يك عملى انجام بدهد كه يك گوشهاش اختصاص به حج داشته باشد، يك گوشهاش مردد بين حج و عمره باشد، يك قدرى به نظر انسان بعيد مىآيد يك همچنين چيزى. لذا به نظر
مى رسد كه راه احتياطى را كه امام بزرگوار و مرحوم سيد ذكر كردهاند، اين حالا نه اينكه حالا يك دليل حسابى برايش وجود داشته باشد، خوب با شمُّ الفقاهه نزديكتر است، با اينكه در حقيقت احتياط اين معنا هست كه انسان عملى انجام بدهد كه يقين كند آن واقعيت را درك كرده، اما در عين حال واقعيتها را بايد در همان محدودههايى كه شم فقهى انسان درك مىكند، در آن محدودهها واقعيتها را انسان جستجو بكند. لذا به نظر مىآيد كه اين راه احتياط مرحوم سيد و امام بزرگوار، از نظر احتياط روشنتر است، اين آدم عدول كند «الى حج الافراد»، يك عمره مفردهاى هم به جا بياورد، بعد هم اگر عملش بهعنوان حجة الاسلام بوده، اكتفاى به اين نكند، سال ديگر بيايد حجة الاسلام را انجام بدهد آن هم احتياطاً، نه به نيت وجوب، تا يقين كند كه با عمل سال گذشته و امسال، آن حج واقعى مطلوب از او در خارج تحقق پيدا كرده است.
و اما مسأله امروز را مىخوانيم براى اينكه مطالعه بكنيد و اقوالش را عرض مىكنيم و بعد ادلهاش را بعد. عرض كرديم كه در مسأله عدول از عمره تمتع به حج افراد، بعضى رواياتى كه مىخوانديم، درباره حائض وارد شده بود و ما اشاره مىكرديم كه حائض، خودش يك بحث خاصى دارد و روايات زيادى در خصوص حائض و نفساء وارد شده، و اتفاقاً اقوال متعددهاى هم در خصوص حائض و نفساء وجود دارد و اين سبب شده كه مسأله حائض و نفساء را به صورت يك مسأله مستقله مطرح كنند و مرحوم سيد هم خيلى مفصل، اين مسأله حائض و نفساء را مطرح كرده، اما امام بزرگوار مختصر، ديگر هيچ اشارهاى به اقوال و ادله و روايات در كلام امام بزگوار نيست.
حالا اصل مسأله هفتم آن تكه اولش، مىفرمايد «الحائض او النفساء اذا ضاق وقتها عن الطهر واتمام العمره، يجب عليها العدول الى الافراد والاتمام ثم الاتيان بعمرة بعد الحج». يعنى همان مسألهاى كه درباره كلىِ مسأله قبلى ذكر شد، فتواى امام بزگوار، تبعاً للمشهور اين است كه در حائض نفساء هم مسأله همين است، اگر محرم شد به احرام عمره تمتع، ديگر فرقى نمىكند كه در حال احرام حائض باشد، يا اينكه نه، در حال احرام حائض نبوده، چون احرام با حيض منافات ندارد. لكن بعد از آنى كه وارد مكه شد، يا در راه مدينه به مكه، «صارت حائضاً»، بعد كه آمد در مكه، حساب مىكند كه اگر بخواهد صبر بكند و از اين حيض پاك بشود و غسل بكند و طواف و سعى را انجام بدهد، اين ضيق وقت به همان معنا لازم مىآيد. مىفرمايند «تبعاً للمشهور» اين هم عدول مىكند «الى حج الافراد»، بعد كه عدول كرد «الى حج الافراد» مىرود حج افرادش را انجام مىدهد، مىرود وقوفين را اعمال منى و مناسك منى را انجام مىدهد، ديگر ضرورت هم ندارد كه طواف و سعى حج را فورى انجام بدهد، خوب بعد از آنى كه برايش طهارت پيدا شد، طواف و سعى و طواف نساء را انجام مىدهد، بعد هم مىرود يك عمره
مفردهاى از مسجد تنعيم شروع مىكند و انجام مىدهد و «يكفى ذلك عن حجة الاسلام»، اين عنوان حج واجبش شناخته مىشود. قول مشهور و به فرمايش صاحب جواهر «شهرةً عظيمة» بلكه از علامه در كتاب تذكره و در كتاب منتهى نقل مىكند كه ايشان ادعاى اجماع كردند بر اين قول، لكن خوب حالا اجماع به آن صورت ثابت نيست، اما شهرت محققه و شهرت عظيمه اين است كه اين حائض و نفساء هم مثل ديگرانى است كه وارد مكه مىشوند و وقت ضيق مىشود، بدون اينكه استناد به حيض و نفاس داشته باشد، اين قول مشهور در اين مسأله. لكن مرحوم سيد «تبعاً لصاحب جواهر» چهار تا قول ديگر هم نقل مىكنند، كه حالا ما اقوال را مىگوييم، براى اينكه شما دنبال كنيد و مطالعه كنيد.
قول دوم اين است «ترك الطواف والاتيان بالسعى والاحلال وادراك الحج وقضاء طواف عمرة التمتع» مىگويد اين حائض اين طورى كما اينكه در يكى از رواياتى كه در مسأله گذشته خوانديم، همين معنا را دلالت داشت. او مىگفت اين حائض خوب، طواف نمىتواند بكند، طوافش را فعلاً بگذارد كنار، اما برود سعى را انجام بدهد، براى اينكه سعى كه نياز به طهارت ندارد و مسعى هم جزء مسجد الحرام نيست كه حائض نتواند آنجا پايش را بگذارد، نه، برود سعىاش را انجام بدهد، بعد هم محل بشود، اين عمره تمتعش تمام است، فقط يك طوافى بهعنوان قضاء طواف عمره تمتع به عهده اين هست. اين عمرهاش تمام، بعد مىرود محرم مىشود براى حجة تمتع، حج تمتع وقوفين و مناسك منى را انجام مىدهد، منتها براى طواف كه مىخواهد بيايد، اين، سه تا طواف برايش واجب است. يك طواف حج كه ازش تعبير به طواف زيارت مىشود، يكى هم طواف نساء، يكى هم قضاء طواف عمره. آن عمره چون طوافش ناقص بود، وقتش هم گذشت، حالا بهعنوان قضاء طواف عمره يك طواف سومى را انجام مىدهد، پس در حقيقت اين قول دوم مىگويد: مسأله عدول هيچ اينجا مطرح نيست، فقط مسأله ترك طواف و دو ركعت نماز طواف است، اين را هم بعد از، عرض مىشود، وقوفين و مناسك منى قضايش را انجام مىدهد. لذا حجش هم حج تمتع كامل است، بدون اينكه عدولى مطرح باشد، اين را از پدر صدوق كه همين صاحب اين قبر شريف على بن باب ويه، و همينطور از ابو الصلاح حلبى نقل كردهاند و صاحب كشف اللثام از جماعتى اين قول را نقل مىكند. اين هم يك قول.
قول سوم «التخيير بين الامرين، گفتهاند اين زن حائض دو راه دارد، يك راهش عدول به حج افراد است، به آن كيفيتى كه مشهور مىگفتند، يك راهش هم اين قول دوم است، مىتواند عدول نكند به حج افراد، بلكه عمره تمتعش را كامل كند، فقط يك طواف و دو ركعت نماز طواف بر عهده اوست، آن هم بعد از وقوفين و مناسك منى انجام مىدهد، اين مخير بين اين دو كار است. اين قول نقل شده از اسكافى و بعضى از متأخر متأخرين كه احتمالاً اين بعض صاحب مدارك
است، براى اينكه در كلام صاحب مدارك مسأله تخيير مطرح است، ولو اينكه ايشان مىگويند اقرب غيرش است، اما مطرح كرده ايشان مسأله تخيير را. اين هم يك قول.
قول چهارم عبارت از اين معناست، «التفصيل بين ما اذا كانت حائضاً قبل الاحرام» هنوز نرفته به مسجد شجره، اين حائض بوده و احرامش در حال حيض واقع شده، اينجا «فتعدل» و به يك معنا، اگر از اول مىداند كه حيضش ادامه دارد و نمىتواند عمره را تمام بكند، از همان اول نيت حج افراد مىكند. «او كانت طاهرةً حال الشروع فيه»، در حال احرام طاهر بود، «ثم طرأ الحيض فى الاثنى»، وقتى وارد مكه شد «عرض لها الحيض». اينجا خوب حالا چه كند روى اين قول، روى اين فرض، آن قول دوم را ذكر كرده، مىگويد اينجايى كه در مكه حائض مىشود، «تترك الطواف»، طواف را ترك مىكند، «وتتم العمره»، لكن عمره تمتع را اتمام مىكند، «وتقضى بعد الحج»، اين طواف و دو ركعت نماز طواف را بعد از انجام وظائف حج به صورت قضاء انجام مىدهد. پس اين قول تفصيل بين حيض قبل الاحرام و حيض بعد الاحرام است. اين را مرحوم محدث كاشانى، هم در كتاب مفاتيحشان كه متن فقهى است، اختيار كردهاند، هم در كتاب وافى در شرح روايات اختيار كردهاند و صاحب حدائق هم اين تفصيل را اختيار كرده است.
قول پنجم كه آخرين قول است اين است كه اين اصلاً عدول نمىكند، طوافش را هم تأخير نمىاندازد، پس چه مىكند، براى طوافش نائب مىگيرد، بعد خود اين زن مىرود سعى مىكند بين صفا و مروه و تقصير و محِل مىشود، بعد هم محرم مىشود به احرام حج تمتع ديگر هيچ مسألهاى براى او وجود ندارد. اين را صاحب جواهر «عن بعض الناس» به اين عبارت نقل كرده و قائلش را هم مشخص و معين نكرده است. حالا بحث ما در ملاحظه رواياتى است كه در اين باب وارد شده است، انشاء اللَّه.
پايان درس
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...