چهارشنبه 6 تير 1403 - 17 ذيحجه 1445 - 26 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب الحج (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
جلسه 312
متن
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
درس خارج فقه، بحث حج، توسط استاد فاضل لنكرانى
تهيه شده در سال 1371 ه.ش،
درس شماره 312
اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم، بسم اللَّه الرحمن الرحيم
فرع سوم كه فرع مهمى است در اين مسأله ششم مطرح كردهاند، آن عبارت از اين است كه اگر يك متمتعى يعنى آن كسى كه محرم شد به احرام عمره تمتع در سعه وقت بعد وارد مكه شد، وقت ورودش به مكه هم وقت كاملاً وسيع بود، هيچ مشكلى از نظر وقت وجود نداشت، لكن اين آدم عمداً و مسامحةً طواف و سعىاش را تأخير انداخت، تا زمانى كه ضاق الوقت كار به جايى كه رسيد، ديد اگر بخواهد عمره تمتع را به آخر برساند، ديگر نمىتواند روى مبناى ما آن وقوف ركنى اختيارى عرفات را درك بكند، اما منشأ اين ضيق وقت، اين نبود كه دير وارد مكه شد، منشأش اين نبود كه يك مانعى در كار بود كه عمره تمتعش را تمام بكند، بلكه منشأش مسامحه و تأخير عمدى خودش بود. براى اينكه ضرورت ندارد كه آن كسى كه وارد مكه مىشود، با احرام عمره تمتع، ضرورت ندارد كه به مجرد ورود يا روز ورودش، طواف و سعى را انجام بدهد. بلكه اگر وقتش وسيع باشد، اين آزاد است هر روزى دلش بخواهد انجام بدهد، مانعى ندارد. اما اين مسامحه كرد و عمداً طواف و سعى را تأخير انداخت تا مرحله ضيق پيش آمد كه ديگر نمىتوانست عمره تمتع را به آخر برساند و آن وقوف را درك بكند. آيا اين آدم حكمش چيست؟ اينجا در مسأله احتمالاتى هست، يك احتمال اين است كه اين آدم هم مثل همان فروض قبلى، چه آن دو فرضى كه ديروز خوانديم، روى مبناى قول به عدول، و چه آن اصل مسأله ما كه عدول را براى خاطر او ما مطرح كرديم، «ربما يقال» به اينكه اين آدم هم عدول مىكند الى حج الافراد. منتها يك معصيتى كرده در اينكه طواف السعى را تأخير انداخته تا مجبور به عدول بشود، در اين مجبور شدن به عدول گنهكار است، اما تكليفش همين مسأله عدول است
و بعد از آنى هم كه عدول كرد، اين همان حج واجبش را انجام داده، آن حجة الاسلام واجبش تحقق پيدا كرده است. آن وقت نتيجه اين مىشود كه در حقيقت يك راهى باز مىشود، براى يك ايرانى مثلاً كه از يك طرف حج تمتع برش واجب است و در حج تمتع، هدى و قربانى لازم است، حالا اگر يك ايرانى بخواهد كه از اين قربانى فرار بكند، اين روى اين قول و روى اين احتمال، اين راه فرار اين طورى برش باز مىشود كه اين بعد از آنى كه با احرام عمره تمتع وارد مكه شد، اين «طواف السعى»اش را عمداً تأخير بيندازد تا وقت ضيق بشود و مجبور بشود عدول به حج افراد بكند و بعد از آنى كه عدول به حج افراد كرد، حج افراد ديگر هدى و قربانى درش لازم نيست. لذا آنهايى كه مثلاً به پول خيلى علاقه دارند، نمىخواهند خرج بكنند، روى اين قول يك همچنين راهى برايشان باز مىشود كه از يك طرف وظيفهشان حج تمتع است، در حج تمتع هم قربانى لازم است، از طرفى هم اين نمىخواهد قربانى بكند، نمىخواهد هم، عرض مىشود، روزه بگيرد، چون آدم پولدارى است و روزه مال كسى است كه پول نداشته باشد به حسب آيه شريفه. خوب اين راهش اين است كه طواف و سعى عمره تمتع را تأخير بيندازد تا حجش تبدل به حج افراد پيدا بكند و حج افراد، آن وقت خالى از قربانى و خالى از هدى است، منتها يك معصيتى در اين وسط محقق شده، در اين تأخير «عن عمدٍ» يك عصيانى تحقق پيدا كرده، اما از نظر صحت عمل، جواز عدول و اينكه اين عملى كه انجام مىدهد بهعنوان حجة الاسلام او واقع مىشود، ديگر از اين نظر مشكلى نيست. خوب اگر كسى اين حرف را بزند، از چه راهى مىتواند اين حرف را بزند، اين تنها راهش اين است كه بگويد آن رواياتى كه ما در اصل مسأله خوانديم، آن روايات اين فرع را هم شامل مىشود، آنجايى كه طواف و سعى را عمداً تأخير بيندازد، روايات گذشته اينجا را هم مىگيرد، كما اينكه بعضى از شراح عروه اين معنا را استظهار كردهاند كه نه، روايات همين جا را هم شامل مىشود و آن وقت تنظير كردهاند، مواردى را بهعنوان مشابه در اينجا آوردهاند، گفتهاند مثل اينكه در باب نماز اگر كسى، عرض مىشود كه، داراى آب وضوء بود و مىدانست كه غير از اين آب، آبى هم وجود ندارد، لكن عمداً آمد اين آب وضوء را ريخت روى زمين، ديگر آب از بين رفت، اينجا خوب وظيفهاش چيست، وظيفهاش اين نيست كه نماز نخواند، وظيفهاش اين است كه مثل ديگرانى كه از اول آب نداشتند، «مع التيمم» نماز بخواند. منتها يك عصيانى براى اين هست كه چرا تعمداً آب وضوء را دور ريخته، در حالى كه مىدانسته آب ديگرى وجود ندارد، اما تكليفش با آن آدمى كه از اول «كان فاقداً للماء» يك تكليف است، همانطورى كه او بايد نماز را «مع التيمم» بخواند، اين هم بايد نماز را مع التيمم بخواند، ديگر برايش اعاده و قضاء و امثال ذلك هم لازم نيست، مثل ساير نمازهاى «مع التيمم»، يا مثال ديگرى،
گفتهاند اگر كسى عمداً نمازش را تأخير انداخت تا يك ركعت از وقت براى او باقى ماند، خوب آنجا قاعده من ادرك مىگويد فرقى نمىكند، حالا كسى فراموش كرده باشد كه نمازش را بخواند و يك ركعت از وقت را درك بكند، يا اينكه نه، عمداً نمازش را تأخير انداخت «الى ان بقى له مقدار ركعة من الوقت»، اين وظيفهاش اين است كه نمازش را بخواند و قاعده «من ادرك» هم در اينجا حكم به صحت مىكند، عمل صحيح است، عبادت صحيح است، قضاء و اعاده لازم نيست، ولو اينكه در اين تأخير عمدى، يك عصيانى تحقق پيدا كرده و يك معصيتى محقق شده است، اما وظيفه با ديگران هيچ فرق نمىكند. و همينطور موارد ديگرى شبيه اين معنا را بهعنوان نظير «ما نحن فيه» ذكر كردهاند. گفتهاند در «ما نحن فيه» هم فرقى نيست بين اين آدمى كه وارد مكه مىشود، مواجه با ضيق وقت مىشود و بين آدمى كه وارد مكه مىشود با احرام عمره تمتع، اما عمداً طواف و سعى را تأخير مىاندازد تا ضيق وقت حاصل مىشود. از نظر عدول و صحت عمل و اكتفاء در حجة الاسلام به اين حج افرادى كه عدول به او شده، در اين جهات هيچ فرقى نمىكند، فقط فرقش در همان معصيت و عدم معصيت است. خوب آيا اين فرمايش كه از كلام مرحوم آقاى حكيم در شرح عروه استفاده مىشود، اين فرمايش درست است، اينجا دو جهت را ما بايد ملاحظه بكنيم، يكى اينكه حالا با قطع نظر از اين مواردى كه تنظير شد و تشبيه شد، «فى نفسه» آيا رواياتى كه ما در مسأله عدول خوانديم، اين روايات هيچ كدامش عموميت داشت كه «ما نحن فيه» را شامل بشود، يا اينكه نه، اين رواياتى را كه ما ملاحظه كرديم، همه اين روايات اختصاص داشت به آنجايى كه ضيق وقت ناشى از خود اين آدم نبود، بلكه يك جهت غير اختيارى سبب شده بود كه ضيق وقت تحقق پيدا بكند. اما آنجايى كه اين آدم داخل مكه است، به جاى اينكه برود طواف و سعى را انجام بدهد، صبح تا غروب مىرود داخل بازارها براى خريد جنس و اصلاً مسأله حج عمره را فراموش مىكند، فراموش نه به طور كلى، يعنى مسامحه مىكند و برايش هيچ حسابى باز نمىكند، تا يك روزى متوجه مىشود كه ديگر «ضاق الوقت عن اتمام عمرة التمتع»، وقت ديگر گنجايش اين معنا را ندارد. آيا در هيچ يك از روايات گذشته ما يك روايتى كه اين مورد را شامل بشود و عموميت داشته باشد، مثل اينكه بگوييم «كل من ضاق وقته عن اتمام عمرة التمتع سواء كان الضيق مستنداً الى غيره و امرٍ غير اختيارى ام كان الضيق مستنداً الى نفسه و الى اختياره و الى عصيانه و تعمده»، آيا در بين روايات ما يك روايتى داشتيم كه يك همچنين عمومى ازش استفاده بكنيم يا اينكه روايات به همان معناى عرفى و با فهم عرفى كه ما با آن برخورد كرديم و حتماً هم بايد با همين فهم عرفى با روايات برخورد كرد، ظاهر اين است كه «ما نحن فيه» را به هيچ وجه شامل نمىشود و ما در دو فرض ديروز هم گفتيم شامل نمىشود، در
حقيقت اينجا ديگر به طريق اولى مسأله عدم شمول مطرح است. اين با قطع نظر از مواردى كه تنظير شده و بهعنوان مشابه براى «ما نحن فيه» ذكر كردهاند، اما اين مواردى كه بهعنوان مشابه براى «ما نحن فيه» ذكر كردهاند، آيا مىتواند اين موارد در اينجا هم يك نقشى داشته باشد، يا اينكه نه اين موارد مربوط به باب صلاة است، در باب صلاة يك خصوصيتى هست كه در هيچ عبادتى آن خصوصيت وجود ندارد و آن اين است كه «الصلاة لا تترك بحالٍ»، در هيچ حالى از حالات نماز ترك نمىشود، حتى در آن حالى كه انسان مشغول غرق شدن است، ديگر لحظات آخر حياتش است، يكى دو دقيقه ديگر بيشتر به، عرض مىشود، غرق شدنش باقى نمانده، آنجا هم خدا انسان را از نظر نماز رها نكرده، منتها كيفيت نماز را تغيير داده، نحوهاش را تغيير داده است. در ميدان جنگ كه هر لحظهاش حساب دارد و ممكن است حادثهاى پيش بيايد، «مع ذلك» آنجا هم مسأله نماز، منتها به كيفيت صلاة خوف كه رزمندگان دو دسته بشوند، يك دسته نماز بخوانند، يك دسته هم مراقبت بكنند، و نماز خوف هم خصوصياتى دارد، بالاخره در باب نماز مسأله «الصلاة لا تترك بحالٍ»، اين اقتضاء مىكند كه هر كسى، ولو مقدمات اختيارى تعمدىاش را خودش انجام داده باشد، نماز را بايد بخواند. خوب اين آدمى كه آب وضوء را بر مىدارد عمداً دور مىريزد، در حالى كه مىداند ديگر آبى هم وجود ندارد، خوب ما اينجا چكار كنيم، يا بايد بگوييم اين نماز نخواند، خوب با «الصلاة لا تترك بحالٍ» جور در نمىآيد، چارهاى نيست به جز اينكه بگوييم نماز بخواند نماز «فاقد الماء»، نماز «فاقد الماء» عبارت از نماز «مع التيمم» است. اين خصوصيت در باب نماز اين اقتضاء را كرده، اما اگر در نماز يك همچنين خصوصيتى بود، اين اقتضاء مىكند كه ما در اينجا هم اين حرف را بزنيم، بگوييم اين آدمى كه محرم شده به احرام عمره تمتع و طواف و سعىاش را تأخير انداخته، نه، اين بايد حتماً حج افراد انجام بدهد تا اين هم حجة الاسلامش واقع بشود، تكليف هم ازش ساقط بشود، نه «لقائلٍ ان يقول»، كما اينكه بعضىها ترجيح دادند، مىگوييم چون عمداً تأخير انداخته، برود دنبال كارش، اصلاً عمرهاش هم باطل است، احرامش هم باطل، حجة الاسلامى هم انجام نداده، سال ديگر بيايد حجة الاسلام را انجام بشود، بعداً بيايد حجة الاسلام را انجام بدهد. يك دليلى نيامده كه حكم بكند كه حتماً در اين سال با اين شرائط هم اين بايد يك حج صحيحى يا حداقل يك عمره مفرده صحيحى ازش واقع بشود. چه دليلى دلالت بر اين معنا كرده، اما در باب نماز، «الصلاة لا تترك بحال»، آن گريبان انسان را گرفته، مىگويد رو به قبله هم هستى بايد نماز بخوانى، نمىتوانى بايستى، بنشين، نمىتواند بنشينى، مستجعاً نماز بخوان، مستلقياً نماز بخوان. در هيچ حالتى انسان را رها نمىكند، منتها به اقتضاى آن حالت، كيفيتش فرق مىكند، مقدماتش فرق مىكند، فقط حالا ...
جواب سؤال: در چى؟ خوب، آهان، خوب باشد، خوب باشد، اشكالى نداشته باشيد، آن هم ربطى ندارد، آنجا هم چون تعين دارد، آنجا هم مسأله روزه ماه رمضان، يك مسألهاى است كه تعين دارد. يعنى حتماً بايد امروز روزه واقع بشود، فردا خودش حكم مستقلى دارد، اما اينكه اين آدم حتماً در اين سال بايد حجة الاسلامش واقع بشود، اين نياز به دليل دارد، كدام دليلى دلالت بر اين معنا مىكند، اگر رواياتى كه ما خوانديم كه دلالت بر عدول مىكرد، آن روايات شامل «ما نحن فيه» مىشد، خوب ما از آن روايات استفاده مىكرديم كه در اينجا هم عدول هست، منتها «مع العصيان»، اما وقتى روايات «فى نفسه» دلالت بر اين معنا ندارد، مجرد اينكه در باب نماز مسأله اينطور است، در حالى كه بين نماز و «ما نحن فيه» فرق وجود دارد، اين اقتضاء ندارد كه ما در «ما نحن فيه» يك همچنين مطلبى را ذكر بكنيم. لذا است كه، بله، خوب بله، دليل فوريت، مصحح عمل نيست، دليل فوريت مىگويد بايد حجة الاسلام را فورى انجام بدهد، خوب اين نداده، لذا است كه عصيان تحقق پيدا مىكند، دليل فوريت نمىگويد چون وجوب حج فورى است، پس تو هر طورى كه انجام بدهى ما به استناد فوريت مىپذيريم از شما، اين را دليل نمىگويد، تازه در اصل قصه هم باز اين مسأله هميشه مد نظر شما باشد كه اصل مسأله عدول را ما گفتيم «على خلاف القاعده» است، يعنى اگر روايات گذشته را نمىداشتيم، در آنجايى كه ضيق وقت غير اختيارى هم واقع مىشد، مىگفتيم هيچ چى، تمام است، نمىشود كارى كرد. براى اينكه آنى كه بر اين واجب است، حج تمتع است، حج تمتع را هم نمىداند انجام بدهد، حج افراد هم «لا يكون واجباً عليه ولا يجوز العدول اليه»، اگر دليل بر جواز عدول نمىداشتيم، پس ما در همان موردش هم كه ضيق وقت عن غير اختيارٍ واقع مىشد، بر خلاف قاعده، مسأله عدول را مطرح مىكرديم. مىگفتيم حالا دليل گفته، مسأله هم امر اعتبارى است،
تكوينى نيست، چون در تكوينيات اصلاً عدول ممتنع است، «يستحيل ان يتبدل الشىء عما وقع عليه» امتناع عقلى دارد. اما چون امور امورِ اعتبارى است و زمامش دست معتبر و شارع است، خود همان شارع مىگويد بابا، اين منى كه گفتم حج تمتع
؟؟؟
تكوينى نيست، چون در تكوينيات اصلاً عدول ممتنع است، «يستحيل ان يتبدل الشىء عما وقع عليه» امتناع عقلى دارد. اما چون امور امورِ اعتبارى است و زمامش دست معتبر و شارع است، خود همان شارع مىگويد بابا، اين منى كه گفتم حج تمتع
واجب است، اينجا به تو مىگويم عدول كن از عمره تمتع «الى حج الافراد» و من هم مىپذيرم بهعنوان حجة الاسلام تو مىپذيرم، در حالىكه وظيفه اوليه تو عبارت از حج تمتع بوده، پس بعد از آنى كه اصل قصه هم «على خلاف القاعده» است و «لولا الروايات لما قلنا به»، خوب حالا كه رواياتى وارد شده، مىبينيم روايات ما نحن فيه را نمىگيرد. اين روايات آن ضيق عن غير اختيار را شامل مىشود، اما اينجايى كه ضيق عن اختيار باشد كه به تعبير من يك راه فرار از پانصد ريال صرف كردن در قربانى هم هست، روايات نمىگيرد اين مورد را، وقتى نگرفت ما از كجا بگوييم. بگوييم چون در باب نماز اگر كسى آب وضوء را «عن اختيارٍ» ريخت و مىدانست آب ديگرى ندارد، نمازش نماز «مع التيمم» است، پس در «ما نحن فيه» هم بايد عدول بكند، آيا مىشود يك همچنين استفادهاى ما از آنجا ما بكنيم؟ مىشود يك همچنين قياسى به اين معنا در كار بيايد؟ ربطى ندارد مسأله ما به مسأله صلاة. لذا اين قول كه مرحوم آقاى حكيم در ذيل كلامشان استفاده مىشود، كه روايات را خواستند شامل «ما نحن فيه» قرار بدهند، ظاهر اين است كه شامل نمىشود روايات «ما نحن فيه» را، لذا است كه خود امام بزرگوار و مرحوم سيد كه هر دوى اين دو بزرگوار در اينجا يك عبارت دارند، حتى در تعبير هم بين كلماتشان اختلافى نيست، مىفرمايند در اينجا در جواز عدول و اكتفاى به اين حج افراد، «اشكالٌ»، معلوم نيست كه اينجا حق عدول داشته باشد كه حالا بعد مىرسيم ببينيم مقتضاى احتياط در اينجا چيست. لكن قبل از آنى كه به مسأله احتياط برسيم يكى دو تا قول يا سه تا قول ديگر در اينجا وجود دارد، يك قول اين است كه ما اينجا بياييم مسأله ضيق را روى وقوف اختيارى عرفه پياده نكنيم، نه به آن معناى مجموع ما «بين الزوال الى الغروب» و نه حتى به آن معنايى كه ما كرديم كه عبارت از جزء ركنى از وقوف به عرفات است، نه بياييم اينجا اين طورى بگوييم، بگوييم اينجا ما ملاك را اضطرارى عرفه قرار مىدهيم، اضطرارى عرفه كى است، اضطرارى عرفه عبارت از يك لحظه وقوف به عرفات است، در شب عيد، وقوف شب عيد، يك لحظه وقوف به عرفات در شب عيد اين اضطرارى عرفه است، يا اينكه كسى بيايد بگويد نه، ما حتى اضطرارى عرفه را هم ملاك قرار نمىدهيم، تنها روى اختيارى مشعر ما تكيه مىكنيم، اختيارى مشعر كى است، اختيارى مشعر عبارت از «ما بين الطلوعين» شب عيد قربان است، يعنى از اول اذان صبح تا اول آفتاب روز عيد قربان، بعضىها آمدند باز بالاتر گفتند، گفتهاند نه اضطرارى عرفه، نه اختيارى مشعر، بلكه اضطرارى مشعر را ما ملاك قرار بدهيم. اضطرارى مشعر عبارت از وقوف يك لحظه است به مشعر، اما از اول آفتاب روز عيد تا ظهر روز عيد، در اين
فاصله اگر يك لحظه در مشعر توقف بكند، اضطرارى مشعر تحقق پيدا كرده است. اينها دليلشان اين است، هر سه اينها روى اين دليل تكيه كردهاند، گفتهاند ما رواياتى دادهايم كه مىگويد كه اگر كسى وقوف اضطرارى عرفه را درك كرد، «فقد تم حجه»، آنها، دسته دوم مىگويند رواياتى داريم كه مىگويد: اگر كسى تنها وقوف اختيارى مشعر را درك كرد، «فقد تم حجه»، دسته سوم مىگويند بالاتر، مىگويند ما معتقديم كه اگر تنها وقوف اضطرارى مشعر را هم درك بكند، عرفات را هيچ، اختيارى مشعر هم هيچ، فقط تنها وقوف اضطرارى مشعر را درك بكند، «فقد تم حجه» كه البته تحقيق در خود اين مسائل را ما در آينده بايد داشته باشيم، در آينده ما انشاء اللَّه بحث مىكنيم كه در رابطه با مجموع وقوفين، اگر كسى به چه مقدارش برسد مىتواند حجش، حج تام باشد و اختلافاتى هم در اين رابطه وجود دارد، اما اين قول آخرى مىگويد من نظرم اين است كه لازم نيست اختيارى عرفه درك بشود، لازم نيست كه اضطرارى عرفه درك بشود، لازم نيست كه اختيارى مشعر درك بشود، همين اضطرارى مشعر را هم كه درك كرد، همين كفايت مىكند در تماميت و صحت حج، لكن ما مىگوييم: حالا كارى نداريم به اينكه نظر شما در اينكه چه مقدار از وقوفين كافى هست يا كافى نيست، درست است، اين عرض كرديم بحثى است كه در آينده بايد با شما داشته باشيم، لكن سؤال اين است كه حالا فرض كنيد، يك آخرين مرتبهاش وقوف اختيارى به مشعر است، آيا آن رواياتى كه مىگويد وقوف اضطرارى به مشعر، تنها كافى است براى تماميت حج، موردش كجاست؟ كجا اين حرف را مىزند، آيا در مورد آن كسى اين حرف را مىزند كه خلاصه، وقت بدون اختيار برايش طورى تعيين شده كه هر چه هم عجله كرده، با سرعت آمده، با ماشين تندرو آمده، نتوانسته بيشتر از اضطرارى مشعر را درك بكند. آيا اينجا را مىگويد فقط، يا اينكه نه، اين آدمى هم كه اول ذىالحجه وارد مكه شده، عمره تمتع را محرم شده به او، به جاى اينكه وقت را برود صرف طواف و سعى كند، به جاى اينكه محرم بشود به احرام عمره حج و وقوفين را درك بكند، همه اينها را با مسامحه، با بطالت، با تعمد و عصيان تأخير انداخت. آيا آن دليلى كه مىگويد وقوف اضطرارى به مشعر براى تماميت حج كافى است، اين را هم مىگيرد يا اينكه پيداست كه اين مورد را شامل نمىشود. اين مال آن بيچارهاى است كه خوب دير رسيده، عصر عاشورا رسيده، ديگر دستش به جايى بند نشده، طورى رسيده كه فقط اضطرارى مشعر را مىتوانسته درك بكند، مثل اينكه اين مسألهاى كه امسال بعضىها مىگفتند، براى بعضى از حجاج پيدا شد كه به واسطه گم كردن راه و به واسطه ترافيك و به واسطه عدم قدرت بر پياده رفتن، و حالا مىگفتند عددشان يكى بود، ده تا بود، صد تا بود، كمتر يا بيشتر من كارى به اين جهتش ندارم. ولى خوب بعضىها بيچاره شدند، فقط اضطرارى مشعر را توانستند درك بكنند. آن رواياتى كه
مىگويد اضطرارى مشعر كافى است، يك همچنين مواردى را دلالت بر كفايت و دلالت بر تماميتش مىكند، اما كسى كه خورده و خوابيده، حال پيدا نكرده، روى تنبلى كار را به جايى رسانده كه فقط مىبيند كه اگر عمره تمتعش را تمام بكند، فقط مىتواند اضطرارى مشعر را درك بكند، در حالى كه كاملاً وقت وسيع آزاد به تمام معنا را داشته، آيا آن روايات اين جا را هم دلالت مىكند؟ پيداست كه دلالتى بر اينجا ندارد، راهى براى كفايتش نيست. اين حالا دو تا احتمال در «ما نحن فيه» بعضى از احتمالات ديگر هم وجود دارد تا ببينيم كه ترجيح با كدام احتمال است، بعد انشاء اللَّه.
پايان درس
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...