• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • بسم اللَّه الرحمن الرحيم‏
    درس خارج فقه، بحث حج، توسط استاد فاضل لنكرانى‏
    تهيه شده در سال 1371 ه.ش،
    درس شماره 311
    اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم، بسم اللَّه الرحمن الرحيم‏
    آنكه از روايت ديروز نقل كرديم به جاى محمد بن ابى بكر عبد الرحمن بن ابى بكر است و تاريخ هم با اين مساعد است.
    اما مسأله ششم، «لو علم من وظيفته التمتع ضيق الوقت عن اتمام العمره و ادراك الحج قبل ان يدخل بالعمره لا يبعد جواز العدول من الاول الى الافراد و لو علم حال الاحرام بضيق الوقت جازه الاحرام بحج الافراد و اتيانه ثم اتيان عمرة مفرده بعده و تم حجه و كفى عن حجة الاسلام و لو دخلت فى العمره بنيت التمتع فى سعة الوقت و اخر الطواف و السعى تعمدا الى عن ضاق الوقت ففى جواز العدول و كفايته اشكال و الاحوط و العدول و عدم الاكتفاء لو كان الحج واجباً عليه» در اين مسأله تقريباً سه تا فرع را عنوان مى‏كنند كه دو تاى آن يك حكم دارد و ملاكش يكى است و سومى حكم ديگرى.
    فرع اول اين است كه اين بحثى كه ما در مسأله پنجم گذرانديم با آن طول و تفصيلى كه داشت اين مال آنجايى بود كه اين كسى كه معتمر شده بود يعنى محرم شده بود به احرام عمره تمتع در هنگام احرام مسأله ضيق وقت مطرح نبود لكن بعداً به يك علتى ضيق وقت پيدا شد به همان معنايى كه براى ضيق عرض كرديم و به علت آن ضيق وقت بعدى نتوانست عمره تمتع را به آخر برساند كه گفتيم عدول مى‏كند الى حج الافراد و اگر حج تمتعش واجب بوده بعد از حج افراد يك عمره مفرده هم انجام مى‏دهد اما فرع امروز اوليش اين است كه اگر اين كسى كه وظيفه‏اش حج تمتع است آفاقى است و حج واجبش حج تمتع است اصلا قبل از آنكه داخل در عمره بشود هنوز در مدينه هست و احرام را شروع نكرده همان جا مى‏داند كه اگر محرم بشود به احرام عمره تمتع نمى‏تواند اين عمره را به آخر
    برساند، ضيق وقت قبل از شروع در احرام عمره تمتع براى او محرز است الان طورى است كه فرض كنيد صبح روز عرفه در مدينه است، دير رسيده، خوب همانجا هنوز محرم نشده مى‏داند كه اگر بخواهد محرم به احرام عمره تمتع بشود نمى‏تواند اين عمره تمتع را به آخر برساند و اختيارى عرفه را حالا چه به آن معنايى كه ما عرض كرديم و چه به آن معنايى كه ظاهر عبارت تحرير الوسيله است تمى تواند درك بكند آيا اين وظيفه‏اش چيست.
    فرع دوم هم كه مشابه با اين فرع است، آن اين است قبل از دخول در احرام عمره تمتع برايش روشن نيست، اما مقارن با شروع احرام عمره تمتع، يعنى الآن كه وارد مسجد شجره شده و الان مى‏خواهد محرم بشود به احرام عمره تمتع احساس مى‏كند كه اين عمره را نمى‏تواند به آخر برساند، آيا در اين دو فرض و در اين دو فرع چه بايد گفت؟ مرحوم سيد در كتاب عروه اول مى‏فرمايند كه معلوم نيست كه اينجا بتواند عدول به حج افراد بكند، جواز عدول در اينجا محل اشكال است، بعد مى‏فرمايد: «و ان كان لا يبعد الجواز»، بعيد نيست كه بگوييم اينجا هم از همان اولى كه محرم مى‏شود به‏عنوان حج افراد احرام را شروع مى‏كند. امام بزرگوار هم با كلمه لا يبعد همين معنا را اختيار مى‏فرمايند، مى‏فرمايند بعيد نيست با اينكه اين ايرانى است وظيفه اوليه‏اش حج تمتع بوده، اما الان كه وقت ضيق است به يك عللى كه به اين هم ارتباطى نداشته، وقت ضيق است، ملاحظه مى‏كند كه اگر بخواهد عمره تمتع را شروع بكند نمى‏تواند به آخر برساند، از همين جا احرام حج افراد را نيت مى‏كند و محرم مى‏شود به احرام حج افراد و به دنبال اين خودش را به وقوف به عرفات مى‏رساند، ديگر هيچ ضرورتى ندارد كه وارد مكه بشود. حالا بحث در دليل اين معنا است، بلا اشكال، خوب دقت بفرماييد، بلا اشكال آن رواياتى كه ما خوانديم، مورد آن روايات همان مسأله گذشته بود، يعنى كسى بود كه در هنگام احرام عمره تمتع، فكر نمى‏كرد كه برايش مسأله ضيق پيش بيايد، نه، مثلا روز پنجم ذى حجه محرم شد به احرام عمره تمتع، اما خوب ديگر وقتى كه سوار ماشين شد و ماشين حركت كرد بعد مثلا در بين راه مشكله‏اى براى ماشين پيش آمد كه چند روز تأخير را اقتضاء كرد، خوب اين موقعى كه محرم مى‏شده به احرام عمره تمتع، وقت كاملا وسيع بوده، لكن يك جهت غير اختيارى پيش آمد كه نتوانست اين عمره تمتع را به آخر برساند، مورد روايات گذشته كه دلالت بر عدول به حج افراد مى‏كرد، موردش يك همچنين موردى بود، اما اين دو فرضى كه ما امروز مطرح كرديم از چه راهى استفاده بكنيم كه در اينجا هم عدول به حج افراد جايز است؟ از چه راهى؟ دو تا راه مى‏تواند كسى ادعا بكند، يك راه اينكه بيايد القاء خصوصيت بكند از مورد آن روايات، بگويد درست است كه مورد آن روايات آن ضيقى است كه در اثناء تحقق پيدا كرده، لكن ما از مورد روايات القاء خصوصيت مى‏كنيم و مى‏گوييم نه،
    اگر ضيق من اول الامر هم باشد، مثل همانجايى است كه ضيق در اثناء حاصل شده باشد. اگر كسى از اين طريق بخواهد حكم را استفاده بكند، جوابش اين است كه ما راهى براى القاء خصوصيت نداريم، مخصوصا با توجه به آن نكته‏اى كه مكرر عرض كرديم كه اساساً مسأله عدول در هر كجا كه شما پاى عدول را در بين بياوريد يك مسأله‏اى است بر خلاف قاعده، منتها از آن خلاف قاعده‏هايى نيست كه اگر دليل در آن دلالت بكند ما ملتزم نشويم، اما اساساً مسأله عدول يك امرى است بر خلاف قاعده خوب اگر بر خلاف قاعده يك حكمى در يك موردى ثابت شد، ما چطور مى‏توانيم از آن مورد تعدى بكنيم، چطور مى‏توانيم خصوصيت آن مورد را كنار بگذاريم؟ حكم بر خلاف قاعده «يقتصر فيه على مورد دليله»، اما چيزى كه خارج از مورد دليلش باشد ما نمى‏توانيم حكم را سرايت بدهيم به خارج از مورد دليل، لذا اگر مسأله روى القاء خصوصيت مبتنى بشود ظاهرش اين است كه نمى‏توانيم القاء خصوصيت بكنيم، اما يك راه دومى كه مرحوم آقاى حكيم در كتاب مستمسكشان ذكر فرمودند بدون اينكه اشاره به راه اول داشته باشد، آن مسأله اولويت است، بگوييم: درست است كه مورد روايات عبارت از ضيق وقت در اثناء است، اما اگر اولويت در كار باشد مفهوم موافقت در كار باشد ولو اين كه حكما بر خلاف قاعده باشد، ما از طريق اولويت مسأله را استفاده مى‏كنيم. حالا چرا اولويت دارد در حقيقت براى اولويت آن دو تا نكته مى‏تواند انسان ذكر بكند، يك نكته اين است كه خوب اگر عمره تمتعى شروع شده يك مقدار هم برايش گذشته وارد مكه هم شده اين را انسان بتواند برش گرداند به حج افراد به علت ضيق وقت، خوب از اول در هنگام شروع كه هنوز قيافه عمره تمتع هم به خودش نگرفته به طريق اولى انسان مى‏تواند برگرداند به حج افراد، يعنى از اول نيت حج افراد داشته باشد و محرم بشود به احرام حج افراد نكته دوم اين است براى اولويت، خوب اگر اين آدم خوب دقت بفرماييد، اگر اين آدمى كه الآن در مسجد شجره است مى‏بيند اگر محرم بشود به احرام عمره تمتع نمى‏تواند به آخر برساند، شما هم مى‏گوييد حق ندارد عدول به حج افراد بكند، پس اين بيچاره چى كند، معنايش اين است كه حج را ترك بكند، براى اينكه چى انجام بدهد، عمره تمتع را شروع بكند، كه شما مى‏گوييد از همين حالا مى‏داند كه نمى‏تواند عمره تمتع را به آخر برساند، عدول كند به افراد و احرام را، احرام حج افراد قرار بدهد، آن هم كه مى‏گوييد جايز نيست، پس اين بد بخت بيچاره چى كند بايد به آن بگوييم حج را رها كن برگرد برو دنبال كارت، مى‏شود همچنين حرفى زد، مى‏شود اين آدم را اين جورى دست خالى از مسجد شجره برگرداند؟ لذا اولويت اقتضاء مى‏كند كه درست است كه اين دو تا مورد از مورد روايات گذشته خارج است، لكن به طريق اولى ما ميتوانيم حكم را در اينجا استفاده كنيم و حكم به جواز بكنيم، آيا اين حرف درست است يا نه؟ اگر كسى از
    راه اولويت وارد شد مثل مرحوم آقاى حكيم قدس سره، اين فرمايش درست است يا نه، اين فرمايش مورد مناقشه واقع شده، مناقشه‏اش هم روى اين مبنا است، خوب دقت كنيد روى اين مبنا است كه اولاً آنجايى كه ضيق وقت در اثناء تحقق پيدا مى‏كند اين آدم در حقيقت به اصطلاح ولو قمى‏ها، اين دستش بند شده اين الان محرم است، يك كارى بايد برايش كرد، ما نمى‏توانيم بگوييم اين ضيق وقتش كاشف از بطلان احرامش است من اول الامر، نه اين محرم شده به احرام عمره تمتع منتها حالا ماشين تاخير داشته، اشكال داشته حالا مسائل ديگرى بوده الان كه وارد مكه شده دچار ضيق وقت است اما اين دستش بند شده به مسأله احرام، خوب ممكن است بگوييم اين آدمى كه در مسجد شجره است يا در مدينه قبل از آنكه برود به مسجد شجره، اين وقتى كه علم دارد به اينكه «كان وقته ضيقاً عن اتمام عمرة التمتع» به او بگوييم تو ديگر دست خودت را بند نكن، تو از اول محرم نشو كه اين مشكل براى تو پيش بيايد، ضرورتى ندارد كه تو محرم بشوى. يك فرق اينجورى است كه اين اولويت را مى‏شكند و يك جهت مهم‏ترى است كه در كلام بعض الاعلام اشاره شده و بيان شده، آن اينست كه خوب اين آدمى كه فرض كن الان در مدينه است و حساب مى‏كند كه اگر برود در مسجد شجره محرم بشود به احرام عمره تمتع نمى‏تواند عمره تمتع را به آخر برساند اين از دو حال خارج نيست، يا اينست كه در اين تأخير اين مسامحه و عصيان به خرج داده، اين مى‏توانسته، مثلاً چند روز است كه در مدينه ساكن است، خوب مى‏توايسته همان روزهاى اول برود مسجد شجره محرم بشود به احرام عمره تمتع لكن همين‏طور بى‏جهت و بدون حساب تأخير انداخت تا شد روز مثلاً هشتم يا نهم، حالا حساب مى‏كند مى‏بيند اگر بخواهد محرم به احرام عمره تمتع بشود نمى‏تواند تمام بكند كه اين ضيق وقت ناشى از تعمد و تسامح خود اين مكلف موظف به حج است ممكن هم است كه نه، اين بيچاره تقصيرى نداشته مثلاً اين با آخرين هواپيما خودش را رسانده خيلى هم سعى و تلاش كرده اما وقت تنگ بوده، ظرفيت نداشته براى اينكه بتواند عمره تمتع را شروع بكند و به آخر برساند، بدون اينكه تقصير و تعمدى از ناحيه خودش مطرح باشد، دو صورت دارد مسأله، در صورت دوم اصلاً مى‏گوييم اين «لا يجب عليه الحج» اين آدمى است كه «لا يجب عليه الحج»، مگر حج تمتع چهار جور استطاعت نداشت، لازم نداشت، خوب اگر يكى از آن استطاعت‏ها كه عبارت از استطاعت زمانيه است، اگر لنگى پيدا بكند، نتيجه‏اش اين است كه «لا يجب عليه حج التمتع»، مثل كى، مثل اينكه يك فرض كنيم يك آدمى روز اول ماه ذى‏الحجه پدرش مرد، ده ميليون بهش ثروت منتقل شد، خوب اين استطاعت ماليه دارد، اما اين استطاعت زمانيه ندارد، زمان ديگر اقتضاء ندارد كه اين حج امسال را بتواند درك بكند، در حالى كه از نظر مالى هيچ مشكله ندارد، خوب شما چنين آدمى را مى‏گوييد «لا يجب‏
    عليه الحج فى هذه السنه»، بلكه اگر استطاعت مالى‏اش تا سال آينده استمرار پيدا كرد و ساير استطاعت‏ها هم ضميمه شد، سال ديگر حج برش واجب است، اما امسال «لا يجب عليه الحج، ولو اينكه در روز اول ماه ذى الحجه ده ميليون ثروت هم به او منتقل شده و استطاعت مالى كامل براى او تحقق پيدا كرده، اما چون استطاعت زمانى نيست، براى اينكه رفتن به آنجا مقدمات مى‏خواهد، گذرنامه مى‏خواهد، بليط مى‏خواهد، امثال ذلك، و وقت ظرفيت براى اين مسائل را ندارد، شما مى‏گوييد «لا يجب عليه الحج فى هذه السنه»، بلكه در سال آينده اگر شرايط كامل بود، «يجب عليه فى السنة الآتية»، خوب اين آدمى هم كه وارد مدينه شد، بدون اختيار خودش دير رسيد به مدينه، حالا حساب مى‏كند كه اگر بخواهد حج، عرض مى‏شود، تمتع انجام بدهد، اين نمى‏تواند عمره تمتع را به آخر برساند، ما چه دليلى داريم كه اين نبايد دست‏خالى برگردد، دلش خواست برود يك حج افراد استحبابى انجام بدهد، يك حج قران استحبابى انجام بدهد، اما در رابطه با تكليف وجوبى، حتماً اين حالا كه آمده به مدينه يا در مسجد شجره، ما بايد براى او راه پيدا بكنيم، از كجا اين مسأله آمده كه ما حتماً بايد برايش راه پيدا بكنيم، نه، راه براى او پيدا نمى‏شود، اين امسال «لم يكن عليه حجة الاسلام» دلش مى‏خواهد يك حج مستحبى انجام بدهد، نمى‏خواهد هم انجام ندهد، بايد به انتظار سال آينده باشد. و در آن فرض ديگر كه اين عمداً و «عن تقصيرٍ» مسأله را تأخير انداخت، نه، روز اول ماه ذى‏الحجه وارد مدينه شده، خيلى هم مى‏توانست با خيال راحت برود عمره‏اش را انجام بدهد، بعد هم حج تمتعش را انجام بدهد، لكن مرتب مسامحه كرد بى‏جهت، مرتب تأخير انداخت بى‏جهت، مرتب، عرض مى‏شود كه، اين دست و آن دست كرد «الى...
    ؟؟؟
    الى ان ضاق الوقت» ديگر به جايى رسيد كه ديد اگر عمره تمتع را انجام بدهد، قدرت بر اتمامش ندارد، اين حكمش چى است؟ حكمش اين است كه اين آدم حجة الاسلام در همين امسال برايش واجب بوده و حجة الاسلام را «عن عمدٍ فى هذه السنه» ترك كرده، لازمه اين اين است كه «يستقر عليه حج التمتع و حجة الاسلام» يعنى بايد در سال آينده، ولو با گرسنگى، ولو با يك مركب غير متناسب، خودش را به مكه برساند و حج تمتع را انجام بدهد، اصولاً اين حرف يعنى چه كه اين آدم حالايى كه آمده در مكه و تأخير افتاده «عن عمدٍ يا غير عمدٍ» ما بايد يك راهى باز بكنيم كه اين بتواند حج واجبش را انجام بدهد، اين از كجا اين حرف آمده كه بايد يك چنين راهى برايش باز بشود، اگر روايات گذشته كه وارد شده بود در ضيق در اثناء، آن مى‏توانست با القاء خصوصيت يا با اولويت، اينجا را شامل بشود، ما به اقتضاى آن روايات، مسأله عدول را، «ولو كان على خلاف القاعده» مى‏گفتيم، اما نه القاء خصوصيت در كار است، نه اولويت در كار است،
    عرض كرديم، آن‏جا دستش بند شده، محرم شده به احرام عمره تمتع، بايد يك راهى پيدا كرد كه او را از احرام عمره بيرون آورد، روايات هم مى‏گويد راه اين نيست كه ما بگوييم حالا كه ضيق وقت در اثناء پيدا شده، اين كشف مى‏كند از اينكه احرامش «من اول الامر كان باطلا» نه، حالا ارفاقاً، تسهيلاً، هر چه باشد، شارع مى‏گويد خوب حالا كه محرم به احرام عمره تمتع شده، مثلاً وارد مكه هم شده، خوب «يجعله احرام حج الافراد» اين را احرام حج افراد قرار بدهد، حج را اول انجام بدهد، به دنبال او هم يك عمره مفرده به جاى بياورد، اما كجاى اين حرف، مستلزم اين است، مستلزم اين است كه اگر هنوز شروع نكرده، هنوز داخل مدينه است يا داخل مسجد شجره است، اما محرم نشده، مى‏خواهد محرم بشود، اما مى‏داند كه اگر محرم بشود وقت تنگ است، نمى‏تواند عمره تمتع را انجام بدهد، آن وقت ما بياييم از روايات استفاده كنيم كه، نه اينجا نمى‏شود اين آدم را ما مأيوسش كنيم و دست‏خالى برش گردانيم، بگوييم شما هم محرم بشو به احرام حج افراد، آيا مى‏توانيم ما اين معنا را ذكر كنيم. لذا اين لا يبعدى كه در كلام امام بزرگوار ذكر شده، به نظر محل اشكال و مناقشه است و ما نمى‏توانيم در اينجا مسأله عدول را مطرح بكنيم.
    جواب سؤال: آهان، نه اتفاقاً اين طور نيست، جميع رواياتى كه ما خوانديم فرض را اين طورى كرده بود كه احرام اين زن يا اين مرد، احرام عمره تمتع بوده و واقع شده، و الا در يك روايتى حتى ما نداريم كه بگويد «الرجل يريد ان يحرم باحرام عمرة التمتع»، شما اگر يك روايت اين طورى پيدا كرديد، حق با شماست، اما هيچ يك از روايات، چه آنهايى كه در باب زن حائض وارد شده كه ديروز هم اشاره كرديم، زن حائض اصلاً خودش يك بحث مستقلى دارد و امام بزرگوار هم در يك مسأله مستقله‏اى و مثل مرحوم سيد هم همين‏طور مسأله زن حائض را مطرح كرده‏اند، اما رواياتى هم كه در غير مورد زن حائض وارد شده، شما همه موردش را نگاه كنيد، موردش اين است كه متمتع، متمتع نه معنايش اين است، يعنى «من يكون وظيفته حج التمتع» نه، معناى متمتع اين نيست، معناى متمتع يعنى «دخل فى العمل بعنوان عمرة التمتع»، اين است معناى متمتع، عرض كردم اگر در يك روايتى اين طورى تعبير كرده بود كه «الرجل يريد ان يحرم باحرام عمرة التمتع» و بعد مواجه با ضيق وقت مى‏شود خوب اين عين مسأله است كه ما الآن داريم درش بحث مى‏كنيم اما رواياتى كه خوانديم حتى يك دانه روايتش يك همچنين عبارتى درش نيست بلكه اكثراً مى‏گويند متمتع وارد مكه شد يا اگر وارد مكه هم نشده خود نفس عنوان متمتع معنايش عرض كردم اين نيست كه «من يكون وظيفته حج التمتع» و الا بايد تمام اين حاجيهاى كه هنوز هيچ كدام حركت نكردند به طرف مكه ما به اينها بگوييم آنها متمتع هستند، نه اينها متمتع نيستند، اينها وظيفه شان حج تمتع است، متمتع وقتى به اينها اطلاق مى‏شود كه اينها فرضاً
    بروند در مسجد شجره محرم بشوند به احرام عمره تمتع آن وقت عنوان متمتع بر اينها صادق است و روايات هم اين معنا را دلالت مى‏كند حتى به نظر مى‏رسد بر خلاف اين لا يبعدى كه در كلام امام بزرگوار مطرح است به نظر مى‏رسد كه مشكل است كه ما در اينجا مسأله عدول به حج افراد را از طريق آن روايات بتوانيم به دست بياوريم.
    حالا يك فرع سومى هم در اين مسأله هست كه آو را ملاحظه بفرماييد براى فردا انشاء اللَّه.
    پايان درس‏