چهارشنبه 6 تير 1403 - 17 ذيحجه 1445 - 26 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب الحج (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
جلسه 310
متن
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
درس خارج فقه، بحث حج، توسط استاد فاضل لنكرانى
تهيه شده در سال 1371 ه.ش،
درس شماره 310
اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم، بسم اللَّه الرحمن الرحيم
در ذيل همين مسأله پنجم مىفرمايند كه «والظاهر عموم الحكم بالاضافة الى الحج المندوب ولو نوى التمتع ندباً وضاق وقته عن اتمام العمرة وادراك الحج جاز له العدول الى الافراد و الاقوى عدم وجوب العمرة عليه». يك نكتهاى در اصل بحثى كه از آن گذشتيم كه اگر كسى محرم شده باشد، به احرام عمره تمتع و بعد وارد مكه شد و ملاحظه كرد كه اگر بخواهد عمره تمتع را به اتمام برساند، با آن مسألهاى كه ما اختيار كرديم، وقوف به عرفات را نمىتواند درك بكند. گفتيم خوب وظيفهاش عدول الى «حج الافراد» است، لكن نكته در اينجا بايد تذكر داده بشود و آن اين است كه بعد از آنى كه روايات دلالت مىكند بر اينكه چنين كسى عدول به حج افراد مىكند، اين معنايش اين است كه اين حج افراد كفايت مىكند از حج تمتعى كه بر او واجب است، نه معنايش اين است كه آن حج تمتع و حجة الاسلام به قوت خودش باقى است، منتها حالا يك وظيفه زائدى پيدا كرده و آن اين است كه عمره تمتع را قلب بكند و متبدل بكند به عمره حج افراد و حج افراد را انجام بدهد. نه ظاهر اين است كه وقتى كه انقلاب حاصل مىشود و متبدل مىشود «الى حج الافراد»، اين حج افراد ديگر كافى از وظيفه اوست، با اينكه وظيفه اولى او حج تمتع بوده، منتها با اين شرائط خاص، اين حج افراد كفايت مىكند از آن حج تمتع، مثل اينكه در بعضى از موارد گذشته هم، خوب ما مواردى براى قلب و انقلاب داشتيم، ما مىگفتيم كه اگر يك آفاقى، يك كسى كه وظيفهاش حج تمتع است، اگر بيش از دو سال در مكه مجاورت اختيار بكند، اين «ينقلب فرضه الى حج القران او الافراد»، اين هم شبيه همان معناست. پس مقصود اين نيست كه اين كسى كه وظيفهاش حج تمتع است، حالا ضيق وقت حاصل
شده است، عدول به حج افراد كرده، اما ديگر اين حج افراد، به درد حجة الاسلامش نمىخورد. اين طور نيست مسأله، ظاهر روايات و متفاهم عرفيه از روايات و همينطور فتاواى اصحاب بزرگوار، ظاهر اين است كه اين حج افراد كافى از همان وظيفه اوليه و وظيفه اصليه است. آن وقت اين يك نتيجه مىدهد، نتيجهاش اين است كه به دنبال اين حج افراد، لازم است كه عمره مفرده را انجام بدهد، به خلاف اين مسألهاى كه حالا خوانديم كه حج تمتع ندبى است كه الآن عنوان مىكنيم، آن ديگر به دنبال حج افراد، لازم نيست كه عمره مفرده واقع بشود.در حقيقت اين فرق برگشت مىكند به حج افراد واجب و حج افراد مستحب، حج افراد واجب، به دنبال او، عمره مفرده، واجب است، اما حج افراد مستحبى ديگر لازم نيست كه به دنبال او عمره مفرده انجام بگيرد. براى خاطر اينكه در حج افراد و حج قران، بين حج عمره ارتباط وجود ندارد، بلكه دو عمل مستقل شناخته مىشود و به عبارت ديگر اگر كسى حج تمتع مستحبى بخواهد انجام بدهد، حج تمتع مستحبى نمىتواند خالى از عمره باشد و عمره آن قبل از الحج است و حج عمره در تمتع، به منزلت عمل واحد است، اما در حج افراد، مخصوصاً بين واجبش و مستحبش فرق وجود دارد. حج افراد واجب، به دنبال او عمره مفرده هم واجب است. اما اگر يك كسى خواست يك حج افرادى را مستحباً انجام بدهد، اين ديگر «لا يلزم عليه» اينكه عمره مفرده هم به دنبال او انجام بدهد. بلكه مستحب به همان حج افراد تحقق پيدا مىكند، منتها اگر ميل داشته باشد عمره مفرده هم بهعنوان يك مستحب مستقلى انجام بدهد، مانعى ندارد. پس در حقيقت در مسألهاى كه از آن فارغ شديم، دو نكته وجود دارد، يك نكته اينكه وقتى كه عمره تمتع منقلب به حج افراد مىشود، اولاً اين كافى از وظيفه واجبه اين شخص است، با اينكه وظيفه اوليه او حج تمتع بوده، اما خوب حالا با اين شرائط خاص، انقلاب پيدا كرده «الى حج الافراد»، لذا همين حج افراد كافى از حج تمتع فريضه اوليه است و نكته دوم اينكه چون حجش حج واجب است، بايد به دنبال اين حج افراد يك عمره مفرده هم انجام بدهد حتماً. اين طور نيست كه حج افراد واجب خالى از عمره باشد. حالا مسألهاى كه خوانديم كه در ذيل مسأله مطرح است،
جواب سؤال: حالا كه هنوز داريد واجبش را مىگوييد يا مستحبش را، حالا الآن بحث مىكنيم، الآن بحث مىكنيم.
عرض مىشود كه، و اما مطلبى را كه امروز مطرح كرديم اين است كه، خوب اين رواياتى كه ما خوانديم، حالا قدر متيقن، يا يك فرد روشنش اين بود كه اين معتمِر به عمره تمتع در حجة الاسلامش اين مسائل برايش پيش بيايد، زنى است مىخواهد حجة الاسلام انجام بدهد، محرم شده به احرام عمره تمتع، حالا وارد مكه شد، «ثم حاضت»، ولو اينكه حالا در خصوص حيض، ما يك مسأله جداگانه
و يك اقوال مختلهاى داريم، لذا بحث را نبايد روى اين مثال متمركز كنيم. مثالهاى ديگرى كه عرض كرديم، از مسجد شجره محرم شد به احرام عمره تمتع، بعد در فاصله بين مكه و مدينه، ماشين خراب شد و طول كشيد. وقتى كه وارد مكه شد، ديد اگر بخواهد عمره تمتع را به آخر برساند، ضيق تحقق پيدا كرده، حالا حدّ ضيق هم ما اختيار كرديم كه حدّ ضيق فوات مسماى وقوف به عرفات است، حالا هر كسى به هر معنايى ضيق را معنا مىكند. آيا اين مسأله گذشته با اين مطالب و روايات در باب حج مستحبى تمتع هم پياده مىشود، يا درباره او پياده نمىشود. رواياتى كه خوانديم، مخصوصاً آنهايى كه مشتمل بر سؤال بود، اين هيچ ازش استفاده نمىشد كه حج تمتعى را كه مورد سؤال قرار داده، حج تمتع واجب را مورد سؤال قرار داده است و حتى اگر نظرتان باشد، مرحوم سيد يكى از محاملى كه براى اين روايات ذكر مىكرد، اين بود كه مىگفت ما همه اين روايات را، حمل بر حج مستحبى مىكنيم و اختلافشان را حمل بر اختلاف مراتب فضيلت، در رابطه با عمره تمتع. درست است كه ما به مرحوم سيد ديروز اشكال كرديم، گفتيم كجاى اين روايات ازش اختصاص به حج مستحبى استفاده مىشود. اما خوب اين دليل بر اين هست لا اقل كه اين روايات علاوه بر اينكه حج واجب را شامل مىشود، حج مستحبى را هم مىگيرد. ما به آن بيان سيد كه مىفرمود اختصاص به حج مستحبى دارد ايراد كرديم، اما شمول روايات را نسبت به حج مستحبى، كسى نمىتواند در آن ترديدى داشته باشد و بگويد اين رواياتى كه خوانديم، منحصراً موردش حجة الاسلام است، يعنى حج تمتع واجب. از كجا ما خيلى از روايات سؤال كرده بود كه يك متمتعى «يدخل مكة مثلاً يوم عرفه»، خوب «المتمتع يدخل مكه يوم عرفه» كنارش ننوشته كه متمتعى كه حج تمتع واجب را، دارد انجام مىدهد. اين اطلاق اقتضاء مىكند كه هم حج تمتع واجب را شامل بشود و هم حج تمتع مستحب را شامل بشود. لذا اگر يك ايرانى براى، عرض مىشود، يك حج تمتع مستحبى، رفت از مسجد شجره محرم شد و بعد وارد مكه شد، در زمانى كه ضيق پيدا شده، به هر معنايى كه ما ضيق را معنا بكنيم. خلاصه ديد ضيق تحقق پيدا كرده است. اينجا عمره تمتع استحبابى او تبدل پيدا مىكند، به يك حج افراد استحبابى، مسأله تبدل، در انحصار حج واجب نيست، اينجا هم اين تبدل پيدا مىشود، پس از اين نظر نمىشود انصافاً كسى مناقشه بكند و ادعا بكند كه روايات موردش حج تمتع واجب است و حج تمتع مستحب را نمىگيرد. منتها يك فرق هست و آن اين است كه در اصل مسأله يعنى حج تمتع واجب، بعد از آنى كه انقلاب به حج افراد پيدا مىكرد، لازم بود كه «بعد حج الافراد» يك عمره مفرده هم انجام بدهد. اما اگر حج تمتع مستحب شد و انقلاب به حج افراد مستحب پيدا كرد «يترتب عليه ما يترتب عليه»، خوب تنها شبههاى كه اينجا هست اين است كه اين شخص از اول بنا داشته كه هم عمره بجا بياورد و هم
حج بجا بياورد. چون معناى انتخاب حج تمتع در حج مستحبى، يعنى بنا گذارى بر اينكه هم عمره انجام بدهد و هم حج انجام بدهد. خوب مىگوييم درست است، لكن اگر اين مىتوانست عمره تمتع را به آخر برساند و بعد حج تمتع را انجام بدهد، خوب جمع مىكرد بين عمره و حج، اما بعد از آنى كه عمرهاش انقلاب به حج افراد مستحب پيدا كرد و در حج افراد مستحب ديگر عمره مفرده ضرورت ندارد، عمره مفرده جزء حج نيست، يك عمل مستقل است و واجب هم نيست، ديگر چرا ما حكم بكنيم كه يجب بر اين عمره مفرده انجام بدهد. چه دليلى بر اين معنا قائم شده و آن حرفى كه اين برادرمان فرمودهاند «دخلة العمرة فى الحج الى يوم القيامة» اين مشروعيت حج تمتع را دارد بيان مىكند، يعنى مىفرمايد كه حج تمتع كه عمره آن مرتبط به حج است، آن هم «قبل الحج» بايد واقع بشود، اين يك مسأله موقت نيست، اشاره هم به اينكه كسى نيايد بعد از من تحريم بكند اين معنا را. نه، اين الى يوم القيامه، حج تمتع به قوت خودش باقى است. اما حالا اگر عمره تبدل به حج افراد مستحب پيدا كرد، اين را ديگر ما چه دليلى داريم بر اينكه بايد عمره مفرده انجام بدهد.
لكن يك مشكله روايتى اينجا در ذهن من هست، مشكله روايتى اين است، اين را يك مقدار رويش دقت بفرماييد، در بعضى از اين روايات گذشته مىگفت كه، اين طور مىفرمود، خود امام هم در بعضى از روايات مىفرمود، در بعضى از رواياتش ابن ابى عمير كه راوى روايت بود اين مطلب را ذكر مىكرد، در بعضى از روايات خود امام مىفرمود «كما صنعت عائشه» همان طورى كه عمره تمتعش قلب به حج افراد شد، خوب وظيفه اين است كه در مقام ضيق وقت عمره تمتع قلب به حج افراد مىشود. اينجا يك نكته روايتى است، يك مقدار رويش دقت بفرماييد، از يك طرف، خوب دقت بفرماييد، ظاهر اين است كه عائشه در زمان حيات رسول خدا، تنها همان سفرى كه رسول خدا به حج آمدند، عائشه با ساير زنهاى پيغمبر در خدمت پيغمبر بودند. يعنى عائشه در زمان حيات رسول خدا تنها يك سفر به حج آمده، چون رسول خدا از وقتى كه مدينه تشريف بردند، عرض كرديم ديروز يك سفر براى حج آمدند، آن هم هنوز حج تمتع مشروع نشده بود و حج رسول اللَّه، حج قران بود و بعد از آنى هم كه دستور آمد، دستور آمد آنهايى كه سوق هدى نكردند، حجشان تبدل به حج تمتع پيدا مىكند. اما رسول خدا چون سوق هدى كرده بود، ايشان ديگر حجش انقلاب به حج افراد يعنى تمتع پيدا نكرد، بلكه بهعنوان همان حج قران باقى ماند. لذا همان طورى كه صاحب جواهر هم فرمودند، رسول خداصلى الله عليه وآلهاصلاً حج تمتع انجام ندادهاند. براى اينكه تا زمانى كه در مكه بودند، وظيفه شان حج قران و افراد بود، بعد از آنى كه به مدينه تشريف آوردند نتوانستند به مكه بيايند، «الا فى حجة الوداع»، آن وقت هم حج تمتع در وسط كار مشروعيت پيدا كرد، تنها براى آنهايى كه سوق هدى
نكرده بودند. آن وقت سؤال اين است كه عائشه اينكه در روايت مىگويد «كما صنعت عائشه» عائشه حجش چه حجى بود، آيا شروع حجش بهعنوان حج تمتع بود، فرض اين است كه حج تمتع در وسط كار مشروعيت پيدا كرد. لذا مجبوريم كه ما اين حرف را بزنيم به ملاحظه روايات، بگوييم عائشه هم با رسول خدا حج را شروع كرد، اما بهعنوان حج، عرض مىشود، افراد، نه بهعنوان حج قران، بهعنوان حج افراد. چون حجش حج افراد بود بعد از آنى كه وارد مكه شدند، جبرئيل وارد شد، گفت آنهايى كه سوق هدى نكردند و حجشان حج افراد بوده، آنها تبديل مىشود به عمره تمتع و حج تمتع، يعنى عمره تمتع را انجام بدهند، محل بشودند و بعد براى حج احرام حج ببندند. از روايات اين طورى استفاده مىشود كه زنهاى پيغمبر، هيچ كدامشان سوق هدى نكرده بودند، اينها وقتى كه وارد مكه شدند، مشمول همين برنامه جديد قرار گرفتند كه حجشان تبدل به حج تمتع پيدا كرد و باز اين معنا استفاده مىشود كه ساير زنهاى پيغمبر، به علت حالا يا كحولتشان يا به علت اينكه وقت عادت حيضشان نبوده، آنها توانستند كه عمره تمتع را انجام بدهند، طواف سعى و امثال ذلك را انجام بدهند و محل بشوند، بعد محرم بشوند به احرام حج.
؟؟؟
تنها در بين زنهاى رسول خدا، عائشه مثل اينكه گرفتار همين عادت حيض شده، از يك طرف، حج افراد به حسب حكم تازه، تبدل به حج تمتع پيدا كرده، از يك طرف هم مسأله حيض مانع از اين است كه ايشان بتواند عمره تمتعش را به آخر برساند. لذا مثل اينكه دو تا قلب و انقلاب اينجا تحقق پيدا كرده، اول حج افراد، تبدل به حج تمتع، بعد هم به لحاظ اينكه نمىتوانسته عمره تمتع را به آخر برساند، باز همان مسأله حج افراد پيش آمده است. خوب اينهايش را ما از روايات و از تشبيه امام كه مىفرمايد، «كما صنعت عائشه»، اينها را خوب با اين بيانى كه عرض كرديم، راه برايش درست مىكنيم، نه اينكه عائشه من اول الامر محرم به احرام عمره تمتع شده بود، نه، هنوز تمتع مشروعيت پيدا نكرده بود. در آن حالى كه تمتع مشروعيت پيدا كرد، بين عائشه و بين ساير زنها فرق بود، لذا ساير زنهاى پيغمبر، توانستند كه عمره تمتع را انجام بدهند، بعد از عمره تمتع، حج تمتع را انجام بدهند، باقى ماند عائشه در حقيقت عائشه فقط حج افراد انجام داده است، چون نمىتوانسته عمره تمتع را به آخر برسانند. آن وقت آنى كه يك قدرى مشكله در اين مسأله است اين است كه در آن روايت مفصلهاى كه ما در رابطه با اصل مشروعيت حج تمتع، در اول مباحث اقسام حج خوانديم كه روايت را قسمت مفصلش را خوانديم. در ذيل همان روايت كه اين تكه را ديگر آنجا نخوانديم، در ذيل آن روايت اين مطلب را دلالت مىكند، روايت هم روايت صحيحه معتبره بود، مطلب اين است كه بعد از آنى كه مسأله حج تمام شد، عائشه
تقريباً به صورت يك مقدار اوقات تلخى، رو كرد به طرف پيغمبر اكرم صلوات اللَّه عليه، گفت خوب ساير زنهاى شما، الآن كه بر مىگردند به مدينه، هم حج انجام دادهاند، هم عمره انجام دادهاند. اما من فقط يك حجى انجام دادهام، عمرهاى انجام ندادهام، براى اينكه نتوانست، حج افراد من تبدل به حج تمتع پيدا بكند. من فقط يك حج افرادى انجام دادهام، لذا الآن كه بر مىگردم، در حقيقت يك كمبودى در خودم احساس مىكنم. ساير زنها، هم حج انجام دادهاند و هم عمره انجام دادهاند، اما من فقط يك حجى انجام دادهام. اينجا است كه رسول خدا بدون اينكه خودشان وارد مكه بشوند، دستور دادند، به محمد بن ابى بكر كه برادر عائشه بود، به او دستور دادند كه عائشه را ببر به مسجد تنعيم و از مسجد تنعيم او را محرم بكن، به احرام عمره مفرده و يك عمره مفردهاى، عرض مىشود از او تحقق پيدا كرده باشد. كه در نتيجه وقتى كه بر مىگردد، اين هم، هم حج را انجام داده باشد و هم عمره را انجام داده باشد. لذا محمد بن ابى بكر دستور رسول خدا را انجام داد و عائشه را برد مسجد تنعيم و از آنجا محرمش كرد، محرم شد به احرام عمره مفرده و عمره مفرده را انجام داد. آن وقت مشكله اين نكتهاى است كه مىخواهم عرض بكنم كه ظاهر اين است كه اين حجى كه واقع از عائشه بوده، اين حجة الاسلام بوده، براى اينكه عائشه تا زمانى كه در مكه بود كه «لم تكن بالغة»، بالغ نبود، به سن بلوغ نرسيده بود و ما در رواياتمان مىخوانديم كه «لو ان الصبى حج عشر حجج» اين به درد حجة الاسلام نمىخورد، اين بعد از آنى كه بالغ شد، بايد حجة الاسلام را انجام بدهد. آن وقت از طرفى اين احتمال را بخواهيم بدهيم كه اين حجى كه واقع از عائشه شده، يك حج افراد مستحبى بوده، اين هم بعيد است، ظاهر اين است كه بعد از آنى كه رسول خدا زن و زنهاى خودش را همراه خودشان مىآورند، حالا اگر اينها استطاعت ماليه هم نداشته باشند، طبعاً استطاعت بذليه از ناحيه رسول خدا انجام گرفته است، يعنى مهمان شوهرش بوده، مهمان رسول خدا بوده است. لذا به نظر مىرسد با اطمينان كه اين حج واقع از عائشه «كان حجة الاسلام»، خوب اگر حجة الاسلام بوده، خوب بعد از آنى كه اين حج افراد را انجام داده، ظاهر اين است كه اگر عائشه به رسول خدا مراجعه نمىكرد و اظهار آن كمبود را نمىكرد، رسول خدا دستور نمىدادند كه او برود عمره مفرده انجام بدهد. در حقيقت به دنبال تقاضاى عائشه عمره مفرده را رسول خدا دستور دادند كه انجام بدهد، آن وقت شبهه همين است كه اگر ما بخواهيم اين حج عائشه را يك حج مستحبى فرض بكنيم، اين خلاف ظاهر است، اگر بخواهيم بهعنوان حجة الاسلام فرض بكنيم، «كما هو الظاهر» كه عنوانش عنوان حجة الاسلام بوده، براى اينكه بلوغ عائشه اصلاً در مدينه بوده و قبل از آمدن به مدينه، «لم تكن بالغة اصلاً، و اگر حج هم انجام داده، اين كفايت نمىكرده «عن حجة الاسلام». خوب پس اين حجش، حجة الاسلام بوده، منتها به
صورت حج افراد و نتوانسته تبدل به حج تمتع پيدا بكند، و اگر اين طور شد، روى قاعده، عمره مفرده بعد از حج افراد واجب وجوب دارد. در حالى كه ظاهر روايت اين است كه اگر عائشه به رسول خدا مراجعه نمىكرد و اين احساس كمبودش را از ساير بانوان رسول خدا ابراز نمىكرد، رسول خدا دستور نمىدادند، به محمد بن ابى بكر كه خواهرت را ببر به مسجد تنعيم كه از آنجا محرم بشود به احرام عمره مفرده. اين حالا يك نكته روايتى بود كه با توجه به آن روايت مفصله و بعضى از رواياتى كه در همين مسأله مورد بحثمان خوانديم و با تعبير «كما صنعت عائشه» تعبير كرده بودند امام، امام معصومعليه السلام، يك همچنين مشكلهاى به نظر مىرسد. لكن در اصل اين جهتى كه امروز خوانديم كه اگر عمره تمتع مستحب باشد و به واسطه ضيق، تبدل به حج افراد مستحب پيدا بكند، ديگر حج افراد مستحب، به دنبال او عمره مفرده، واجب نيست. «هذا تمام الكلام» در اين مسأله، تا مسأله بعد انشاء اللَّه.
پايان درس
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...