چهارشنبه 6 تير 1403 - 17 ذيحجه 1445 - 26 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب الحج (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
جلسه 307
متن
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
درس خارج فقه، بحث حج، توسط استاد فاضل لنكرانى
تهيه شده در سال 1371 ه.ش،
درس شماره 307
اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم، بسم اللَّه الرحمن الرحيم
روى ترتيب بحث تا به حال تقريباً ادله چهار قول را ملاحظه فرموديد، قول پنجم اين است كه معيار و ملاك در ضيق را غروب يوم الترويه قرار مىدهد، غروب روز هشتم، به اين معنا كه اگر كسى تا غروب روز هشتم نتوانسته باشد عمره تمتع خود را به اتمام برساند اين ديگر نمىتواند اتمام بكند، بلكه اين عمره تمتع انتقال پيدا مىكند به حج افراد و با تجديد نيت، عنوانش، عنوان حج افراد مىشود، رواياتى اين معنا را دلالت مىكند كه معيار غروب يوم الترويه است. اين روايات در همان باب بيستم از ابواب اقسام حج ذكر شده، يكى روايت دهم اين باب است كه اين روايت دهم را شيخ نقل مىكند باسناده عن موسى بن القاسم، عن صفوان، عن عيص بن القاسم، با صاد، عن عيص بن القاسم، روايت، روايت صحيحه هم هست اين روايت، «قال: سألت ابا عبد اللَّهعليه السلامعن المتمتع يقدم مكه» متمتع وارد مكه مىشود، «يوم الترويه صلاة العصر» روز هشتم موقع نماز عصر كه خوب معمولاً بين نماز ظهر و بين نماز عصر تفريق بوده همان طورى كه الآن متداول بين برادران اهل تسنن هم هست كه بين نماز ظهر و عصر تفريق مىكنند، همان طورى كه بين مغرب وعشاء تفريق مىكنند، و منتها آنها غير تفريق جايز نمىدانند، اما ما جايز مىدانيم جمع بين صلاتين را و حتى غير از رواياتى كه از ائمه معصومينصلى الله عليه وآله وسلمدر اين رابطه وارد شده رواياتى هم از رسول خدا وارد شده كه رسول خدا هم در بعضى از موارد، بين صلاتين ظهر و عصر و مغرب و عشاء جمع مىكردند، آن هم در حالت عادى در بعضى از تعبيراتش كه در ذهنم هست، «من غير سفر و لامطر»، بدون اينكه حتى عذر سفر باشد يا عذر باران باشد، در مواقع عادى هم رسول خدا گاهى بين صلاتين جمع مىكردند و پشت سر هم
مىخواندند. لكن حالا معمول اين طور است بين برادران اهل تسنن، حالا اين مىگويد متمتعى وارد مكه شده در روز ترويه موقع صلاة عصر، يعنى با توجه به تفريق صلاة عصر از صلاة ظهر كه تقريباً سه ساعت بعد از زوال معمولا، يا يك مقدار كمتر نماز عصر را شروع مىكنند، خوب حالا موقع نماز عصر وارد مكه شده، هنوز هم هيچ كارى هم نكرده، تفوته المتعه؟ به صورت سؤال، آيا ديگر نمىتواند عمره تمتعش را تمام بكند، ديگر متعه از دست او رفت، حالا كه در اين زمان وارد مكه شده. فقال: امام صادق صلوات اللَّه عليه، بر طبق اين روايت فرمود «له ما بينه و بين غروب الشمس» اين دو سه ساعته كه بين نماز عصر و غروب شمس فاصله هست، نه، اين دو سه ساعته مىتواند عمره تمتعش را تمام بكند، و اين طور نيست كه متعه او زايل شده باشد، پس از اين استفاده مىشود كه اگر متمتعى فرضاً، غروب شمس در روز ترويه وارد مكه شد، اين ديگر «فاتته المتعة» اين ديگر نمىتواند به عمره تمتعش ادامه بدهد «له ما بينه و بين غروب الشمس و قال:» اضافه هم فرمود امام صادق صلوات اللَّه عليه، فرمود فقال قد صنع ذلك رسول اللَّه صلى اللَّه عليه وآله، يعنى رسول خدا هم اين كارا انجام دادند، يعنى فرضاً در يك نوبتى روز ترويه موقع صلاة عصر وارد شدند و تا غروب عمره تمتع شان را به اتمام رساندند، مسأله نيست، اين روايت هم سندا روايت صحيحهاى است و هم دلالة دلالت روشنى دارد. روايت ديگرش، سه تا روايت پشت سر هم است، سه تا روايت در اين قول هست پشت سرهم ذكر شده، روايت ديگر «وعنه» باز همان شيخ باسناده عن موسى بن القاسم، عن محمد ابن سهل، عن ابيه، كه قاعدة همان سهل بن زياد است و اين مورد اشكال است، «عن اسحاق بن عبد اللَّه، قال سألت ابا الحسن موسىعليه السلامعن المتمتع يدخل مكه يوم الترويه» روز ترويه وارد مكه مىشود ديگر نمىگويد صبح يا عصر، فرقى نمىكند، ورودش در مكه در روز هشتم است، خوب پيدا است سؤالش از همين معنا است، ولو اينكه ديگر عبارتى را نياورده اما پيدا است سؤالش از اين است كه حالا كه روز ترويه وارد مكه شده با توجه به آن جهتى كه من عرض كردم كه متعارف و غالب اين است كه همان بعد از ظهر روز ترويه توده حجاج محرم مىشوند به احرام حج و از مكه بيرون مىآيند و شب را در منى بيتوته مىكنند، و صبح روز عرفه به جانب عرفات حركت مىكنند، قاعدة پيدا است كه سؤالش اين است، با توجه به اين معنا، آيا اين ميتواند عمره تمتعش را ادامه بدهد و اتمام بكند، «فقال للمتمتع - يا در نسخه بدل - ليتمتع دو نسخه است للمتمتع يا نسخه بدل ليتمتع ما بينه و بين الليل» يعنى تا شب همين روز عرفه كه با غروب شمس تحقق پيدا مىكند اين فرصت برايش باقى است اما به مجردى كه شب وارد شد روز ترويه، شب وارد و غروب يوم الترويه تحقق پيدا كرد، ديگر نه، تفوته المتعه و نمىتواند ادامه بدهد، اين هم يك روايت.
روايت دوازدهم هم باز شيخ نقل مىكند «باسناده عن همان موسى بن القاسم ، عن محمد ابن عضافر، عن عمر ابن يزيد، عن ابى عبد اللَّهعليه السلام قال اذا قدمت مكة يوم الترويه و انت متمتع»، در حال عمره تمتع اگر روز ترويه وارد مكه شدى، «فلك ما بينك و ما بين الليل»، فرصتى كه براى تو هست همان فاصله است كه از همان ورود تو، تا شب هست، در اين فاصله «ان تطوف بالبيت و تسعى» قاعدة و بعد هم تقصير بكنيد، ديگر نه عمل مهمى هست و نه زمانى چندان لازم دارد و «تجعلها متعة»، پس اين هم مفادش اين است «فلك ما بينك و بين الليل» يعنى ليلى كه به دنبال همان يوم ترويه است كه عبارت از غروب شمس است، خوب اين روايات اكثر شان، از نظر دلالت كه همه خوب بودند، اكثر شان هم از نظر سند اشكالى برش نيست، اين قول پنجم. قوم ششم عبارت از اين بود، زوال يوم عرفه، اين را يك قدرى در اصل عنوانش يك ترديدى هست، نه اين كه ما قول اول و دوم را در رابطه با وقوف به عرفات قرار داديم، منتها قول اول حد ضيق را فوات مجموع ما بين الزوال الى الغروب وقوف به عرفات قرار مىداد، قول دوم مسمى را ملاك ضيق قرار مىداد، حالا اين عنوان قول ششم ،زوال يوم عرفه است، آيا اين زوال يوم عرفه به عبارت ديگر، اين خودش موضوعيت دارد، زوال يوم عرفه بهعنوان زوال يوم عرفه موضوعيت دارد، يا بهعنوان برگشتش به آن فوات وقوف به عرفات دخالت دارد و نقش دارد، از نظر قول بين اينها عرض مىشود، تفاوت قائل شدند يعنى آن قول اول و قول دوم را غير از اين قول قرار دادند كه عنوان را زوال يوم عرفه قرار داده و محققينى هم ظاهراً مثل صاحب مدارك و امثال اينها اين قول را اختيار كردهاند، حالا اين قول، عرض مىشود، كه يك دليلش صحيحه جميل است، صحيحه جميل، عرض مىشود، كه اين قول را دلالت دارد، آدرسش را ننوشتم، يكى هم مرفوعه سهل است قاعدة غير از آن مرفوعه است كه خوانديم، عرض مىشود كه، ...
جواب سؤال: آهان، اين مثلاً اين روايت دلالت مىكند بر اين ، بله، چى، باب چند، حديث پانزده، بله درست است، عرض مىشود كه اين روايت صحيحه جميل ابن دراج اين را كه سابقاً هم خوانديم عن ابى عبد اللَّهعليه السلام«قال المتمتع له المتعة الى زوال الشمس من يوم عرفه و له الحج الى زوال الشمس من يوم النهر»، عرض كردم كه اين گاهى روى اين عنوانش تكيه مىشود كه اصلا ما ملاك را وقوف به عرفات قرار نمىدهيم، در قول اول و دوم، موضوعيت براى وقوف به عرفات مطرح بود، اما اين قول ملاك و موضوعيت را، براى زوال شمس يوم عرفه قرار مىدهد، مثل قولهاى قبلى، مثل آنهايى كه در رابطه با يوم الترويه وارد بود، حالا چه زوال الشمس يوم الترويه باشد، و چه غروب الشمس يوم الترويه باشد، او كارى به وقوف به عرفات ندارد، موضوع خود زوال الشمس من يوم الترويه است، موضوع خود غروب الشمس من يوم الترويه است، آن وقت كسى
ممكن است اين حرف را بزند كه اين صحيحه جميل ابن دراج، مىگويد «المتمتع له المتعه الى زوال الشمس من يوم عرفه»، ملاك خود زوال الشمس است، هيچ ربطى به مسأله وقوف به عرفات ندارد، در حقيقت فرق بين اين قول و بين قول اول ودوم، در اين جهت مىشود كه در قول اول و دوم، ملاك و معيار وقوف به عرفات است منتها، حالا مجموعش يا ركن و مسمايش، اما اين قول كانه اين طور مىگويد ما كارى به وقوف به عرفات نداريم نه، ما ممكن است اصلاً بگوييم اضطرارى عرفه را هم درك بكند فرضا كفايت مىكند، اما بحث اين است كه ملام و معيار در ضيق چى است آنى كه موضوعيت دارد زوال الشمس من يوم العرفه است، نفس اين موضوعيت دارد، بدون اينكه ارتباطى با مسأله وقوف داشته باشد، نفس قول را چون در مقابل قول اول و دوم نقل كردند، ما بايد اين طورى توجيه بكنيم، اما وقتى به دليلش ما مراجعه مىكنيم، پيدا است كه از دليل نمىتوانيم اين معنا را استفاده بكنيم، درست است كه عبارت مىگويد «المتمتع له المتعة الى زوال الشمس من يوم العرفه» درست است عنوان زوال شمس را دارد، اما اين زوال شمس، با زوال شمس يوم ترويه از نظر فهم عرفى فرق مىكند، زوال شمس يوم يوم ترويه اگر خودش بخواهد موضوعيت نداشته باشد، پس چى مىتواند موضوعيت داشته باشد، چيز ديگرى آنجا وجود ندارد كه ما بگوييم زوال شمس يوم ترويه موضوعيت ندارد، اما بخلاف زوال شمس يوم عرفه است، زوال شمس يوم عرفه اين در ارتباط مستقيم با وقوف عرفات است، لذا اگر در روايت هم اين طورى تعبير بشود، ما نمىتوانيم براى نفس زوال شمس من حيث هو زوال الشمس موضوعيت قائل بشويم، بلكه اين ارتباط به همان وقوف به عرفات پيدا مىكند، حالا يا با مجموعش و يا با ركنش، لذا از نظر قولى قابل توجيه هست، اما از نظر دليل، درست است زوال شمس ذكر شده، اما هرجايى كه زوال شمس ذكر بشود، يك معناى واحدى ندارد، خوب يكجا زوال شمس موضوعيت دارد، يكجا زوال شمس ارتباط به يك مسأله ديگر دارد، زوال شمس يوم ترويه موضوعيت دارد، براى اينكه چيز ديگرى آنجا وجود ندارد، اما زوال شمس يوم عرفه اين ارتباط با وقوف به عرفات دارد، و همينطور مرفوعه سهل هم در حقيقت همين معنا را دلالت مىكند كه او را پيدايش بكنيد، در اينجا آن هم خانديم يك مرفوعه ديگرى براى سهل.
يك روايات ديگرى هم داريم كه اينها از نظر روايتى يك مفادهاى دارند اما هيچ كسى هم بر طبق شان قائل نشده، در بين اقوال به چنين قولهايى بر خورد نمىكنيم، اما در بين روايات بر خورد مىكنيم، مثلا يك روايتى مىگويد، اول يوم الترويه، مثل همانى كه در روايت ابن بزيع حضرت رضا صلوات اللَّه عليه، از قول پدرشان فرمود «وكان موسى يقول بعد صلاة الصبح من يوم الترويه»، حالا رواياتى داريم كه اصلا تصريح به اين معنا دارد در حالى كه احدى هم قائل به اين
معنا نشده. در باب بيست و يكم، باب بيست و يكم، حديث يازدهم، حديث على ابن يقطين است كه در عبد الرحمن ابن اعين آن مناقشه است از نظر ثقه بودن «قال: سألت ابا الحسن موسىعليه السلامعن الرجل والمرأة يتمتعان بالعمرة الى الحج ثم يدخلان مكه يوم عرفه»، روز نهم وارد مكه مىشوند تكليف شان چيست؟ «كيف يصنعان، قال: يجعلانها حجة مفرده» حالا كه روز عرفه وارد مكه شدند، اين را بايد حج افراد قرار بدهند چرا؟ بعد مىفرمايد كه «وحد المتعه الى يوم الترويه
؟؟؟
غايت عمره تمتع و تماميت عمره تمتع را، يوم الترويه قرار داده و پيدا است وقتى كه مى فرمايد «وحد المتعه الى يوم الترويه»، يعنى الى اول يوم الترويه وقتى كه تعبير به زوال ندارد، تعبير به غروب ندارد، ظاهر الى يوم الترويه، يعنى الى اول يوم الترويه، اول صبح روز ترويه اين ديگر آخرين حد عمره تمتع و از ذهاب عمره تمتع است.
يكى هم حديث دوم از همين باب، عرض مىشود كه اين حديث هم، اين حديث كه سنداً صحيح است، از آن صحيحههاى جالب هم هست، روايت دوم از باب بيست و يكم، روايت جميل بن دراج، «قال: سألت ابا عبد اللَّهعليه السلامعن المرأة الحايض اذا قدمت مكه يوم الترويه» ورودش در مكه يوم ترويه است، خوب اين اطلاقش صدق مىكند عصر يوم ترويه است، زوال شمس يوم ترويه است، يا اول صبح يوم ترويه است، اطلاق اين سؤال همه اين صور را شامل مىشود، خوب چى كند حالا، قال: امام صادق صلوات اللَّه عليه بر طبق اين روايت فرمود «تمضى كما هى الى عرفات» با همين حالت برود عرفات، «فتجعلها حجة» اين عمره را قرار بدهد حجه مفرد «ثم تقيم حتى تطهر» بعد عرض مىشود اقامت بكند تا از حيض پاك بشود، «فتخرج الى التنعيم فتحرم فتجعلها عمرة» بعد هم يك عمره مفرده بعد الحج كه شروعش از مسجد تنعيم كه مسجد تنعيم ادنى الحل است و الآن هم داخل شهر مكه تقريباً واقع شده، از آنجا عمره مفرده انجام بدهد، آن وقت قال ابن ابى عمير كه ايشان ناقل اين روايت هست، اين را ديگر ابن ابى عمير خودض اضافه كرده، گفته «كما صنعت عايشه»، همان طورى كه عايشه عمره تمتعش را تبديل به حج افراد كرد اين هم كارا بكند، خوب ببينيد اين به لحاظ اطلاق سؤالش، اين مطلب از آن استفاده مىشود، به عبارت روشنتر در كلام امام ذكر نشده كه و حد المتعه الى يوم الترويه، مثل روايت قبلى، اما اطلاق سؤال، همين مىگويد اين «قدمت يوم الترويه» پنج دقيقه از صبح روز ترويه هم گذشته باشد، اگر اين وارد مكه بشود، «يصدق انها قدمت مكه يوم الترويه» امام مىفرمايد همين طور برود به عرفات «و تجعلها حجة مفرده»، و ديگر اين نمىتواند عمره تمتعش را ادامه بدهد، لكن عرض كرديم اين قول قائلى
براى او وجود ندارد، در عين اينكه دو تا روايت هست، كه اين روايت آخر كاملا سندا و دلالة هم روشن است، حالا بعضى روايات ديگر هم هست كه بعضى از عناوين ديگر را دلالت دارد، لذا اين حالا يك مشكله است كه در اين باب است كه خوب اين اقوال را كه ما ملاحظه كرديم، اين اقوال بعضىهاى آن ادلهاش قابل مناقشه بود، مثل آن قولى كه وقوف اضطرارى عرفه را ملاك قرار داده بود، ما گفتيم اين دليل خاص ندارد، اين از جاهاى ديگر مىخواهد استفاده بكند و ادله آنجاها اين جا را دلالت ندارد، متمتعى كه اگر عمرهاش را تمام بكند، وقت ضيق مىشود، آن ادله اين جارا دلالت ندارد، لذا بعضى از اقوال را، از اين نظر ما در آن مناقشه كرديم، كما اينكه اين قول به زوال شمس روز عرفه را هم، گفتيم ادلهاش براى زوال شمس موضوعيتى نمىتواند قائل باشد، اين بر مىگردد به وقوف اختيارى به عرفه، اما خوب دو سه تا قول ديگر، روايات صحيحه و روايات خوبى داشت، يكى همان روايت محمد ابن اسماعيل ابن بزيع كه مفصل در آن بحث كدريم سند صحيح بود، دلالت هم با كمال وضوح و تكرار مىفرمود زوال الشمس من يوم الترويه و رواياتى هم كه در غروب شمس من يوم الترويه وارد شده بود، اين روايات هم ملاحظه كرديد، روايات بسيار خوبى بود، لذا اينجا مشكلى به وجود آمده، و از طرفى هم در مسأله يك شهرت محققه در يك طرف وجود ندارد، اگر يكى از اين اقوال، يك شهرتى همراهش بود، آنهم شهرتى بين القدماء، ما مىتوانستيم، بگوييم خوب حالا اين روايات كه باهم متعارض هستند، آنى كه موافقت با شهرت فتوائيه دارد، ما بهعنوان مرجح شهرت فتوائيه را مرجح قرار مىدهيم، و آن روايات را اختيار مىكنيم، لذا آنهم وجود ندارد كه ما دست به دامن شهرت فتوائيه بزنيم، لذا اين الآن يك مشكله در اين باب شده، چند تا قول وجود دارد، شهرتى هم در كار نيست، رواياتى هم كه دلالت بر اين اقوال مىكند، اينها هم روايات صحيحه است، حالا اگر در بين آنها هم بعضى از رواياتش غير معتبره باشد، لكن روايات معتبره در هر قولى، حد اقل يكى وجود دارد كه دلالت بر آن قول مىكند، چى كنيم اينجا، اينجا براى جمع اين روايات يك محاملى ذكر شده كه اين محامل را، مرحوم سيد در كتاب عروه به اين محال اشاره مىكند، شما حالا اين محامل را دقت بفرماييد و بعد هم ببينيم بالاخره در بر خورد با اين روايات مختلفه و متعارض ما چى نتيجه گيرى بايد داشته باشيم. براى شنبه ان شاء اللَّه.
پايان درس
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...