• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • بسم الله الرحمن الرحيم‏
    نام درس: حج‏
    نام استاد: آية اللَّه فاضل لكنرانى‏
    شماره درس: 300
    تاريخ، 1370
    اعوذ بالله من الشيطان الرجيم‏
    بسم الله الرحمن الرحيم‏
    در مسئله پنج مى‏فرمايد كه «لا يجوز لمن وظيفته التمتع ان يعدل الى غيره من القسمين الاخيرين اختياراً نعم لو ضاق وقته الاتمام العمرة و ادراك الحج جاز له نقل النية الى الافراد و يأتى بالعمرة بعد الحج و حد ضيق الوقت خوف فوات الاختيارى من وقوف عرفة على الاصح» تا دنباله‏اش.
    در اين مسئله مى‏فرمايند، كسى كه وظيفه او اين است كه حد تمتع را انجام بدهد، كه طبعاً در حج تمتع عمره تمتع قبل الحج واقع مى‏شود، لذا شروع در حج تمتع به شروع در عمره تمتع خواهد بود، حالا كسى كه شروع كرد در عمره تمتع، و وظيفه اولى او هم همين حج تمتع بوده، اين در حال اختيار و بدون ضرورت و بدون ضيق وقت حق ندارد كه ار عمره تمتع و حج تمتع عدول بكند، «الى حج القران، او الافراد » براى دو جهت حق عدول ندارد، يكى اين‏كه اين وظيفه‏اش عبارت از حج تمتع است، كسى كه وظيفه‏اش عبارت از حج تمتع است، همان طور كه از اول شروع نمى‏تواند به غير عنوان حج تمتع شروع بكند، بعد از آنى هم كه شروع كرد در عمره تمتع «لايجوز له العدول الى غيره» براى اين‏كه اين عدول از وظيفه است، الى غير الوظيفه. وظيفه عبارت از حج تمتع است.
    و نكته دومش اين است كه اصولاً عدول يك مطلبى است بر خلاف قاعده، براى اين‏كه معناى عدول اين است، مى‏خواهد آن مقدار و آن اجزاء از عمل كه تا بحال اتيان شده، يك حالت انقلاب و ديگر گونى روى آن‏ها هم بوجود بياورد، يعنى احرامى كه بعنوان عمره تمتع شروع شده، و واقعيتش عبارت از احرام عمره تمتع است، عدول مى‏خواهد اين را منقلب بكند، اين را مستحيل بكند، فرضاً الى حج الافراد، اين يك مطلبى است كه در جميع موارد عدول، عدول بر خلاف قاعده است، منتها اگر دليلى دلالت بكند بر جواز عدول، در هر موردى ما ملتزم مى‏شويم، اما روى قاعده، عدول معنا ندارد. حتى در باب نماز هم اينطور است، اگر كسى به خيال اين‏كه نماز ظهر را خوانده، شروع كرد در نماز عصر، در ركعت دوم يا سوم متوجه شد كه نماز ظهر را نخوانده، اينجا اگر دليل دلالت بر عدول نكند، كه البته دليل دلالت مى‏كند بر عدول، اما «لولا قيام الدليل على العدول» ما نمى‏توانستيم روى قاعده چنين حرفى را بزنيم، براى اين‏كه اين دو سه ركعت نمازى كه انجام شده، اين به عنوان نماز عصر و با لقب نماز عصر وقوف پيدا كرده، شما مى‏خواهيد اين گذشته را منقلب بكنيد، و عنوانى كه وقع عليه ازش بگيريد، و عنوان ديگرى به گذشته بدهيد، اين يك امرى است كه اگر در تكوينيات باشد استحاله دارد، در تكوينيات محال است، «الشى‏ء اذا وقع على حالة يستحيل ان ينقلب عن تلك الحالة» اگر زيد ديروز مثلاً روزه بوده، ديگر امكان ندارد ما يك كارى بكنيم كه زيد ديروز نبوده، يا يك مسئله تكوينى روشن‏تر، لذا در تكوينيات ممتنع است، اما در امور اعتباريه، مثل مسائل عبادى و مسائل معاملى، حد اقل بر خلاف قاعده است و نيازى به دليل دارد، لذا كسى كه شروع كرد در عمره تمتع، در حالى كه وظيفه او حج تمتع بوده، اين در حال اختيار و بدون جهت به دو دليل نمى‏تواند عدول بكند به قران و افراد، يكى اين‏كه قران و افراد خلاف وظيفه او است، وظيفه او حج تمتع است، و ديگر اين‏كه عدول فى نفسه خلاف قاعده است، و نيازى به دليل دارد، و ما در صورت اختيار هيچ دليل بر جواز عدول نداريم. اما اگر حالت اختيار كنار رفت به اين صورت كه وقت ضيق شد، محرم شده به احرام عمره تمتع، حالا وارد مكه شده، اگر بخواهد عمره تمتع را تمام بكند، و بعد محرم بشود به احرام حج، اين وقت ضيق است، ديگر امكان ندارد، در اينجا با اين‏كه مقتضاى قاعده باز عدم جواز عدول است، خوب ضيق الوقت كه مجوز براى عدول نمى‏شود فى نفسه، اگر دليلى در اين رابطه وجود نداشت، و روايات مستفيضه در اين مسئله وارد نشده بود، ما
    مى‏گفتيم اين آدم ديگر حج تمتع از دستش رفت، اين قدرت ندارد حج تمتع را انجام بدهد، براى اين‏كه حج تمتع نياز به اين معنا دارد كه عمره را قبل الحج انجام بدهد، فرض اين است كه وقت ضيق است، از آن طرف هم قدرت ندارد حج افراد انجام بدهد، براى اين‏كه احرامش به عنوان عمره تمتع واقع شده، احرام بعنوان عمره تمتع، روى قاعده نمى‏شود عنوان احرام حج پيدا بكند، لذا روى قاعده مى‏بايست بگوييم كه يا اين اصلاً احرامش باطل است، برود دنبال كارش، يا حد اقل يك عمره مفرده‏اى آن هم حد يعنى اكثر بتوانيم يك همچه حرفى بزنيم، والا بايد بگوييم اين عملش باطل است، و همه چيز از دست اين خارج شده. لكن روايات مستفيضه و فتاوا متطابق بر اين معنا است، كه اگر اين آدم مواجه با ضيق وقت شد، اين عدول مى‏كند الى حج الافراد، يعنى اين عمره تمتع و اين احرام به عنوان عمره تمتع، اين ديگر قيافه احرام حج افراد پيدا مى‏كند، و اين حج افراد را انجام مى‏دهد، بدنبال حج افراد و بعد از تمام شدن حج افراد، آن وقت يك عمره مفرده‏اى به جا مى‏آورد، روايات و فتاوا در اصل اين معنا هيچ گونه اختلاف و اشكالى در شان نيست، لكن آنى كه اينجا مهم است، و اقوال متعدده درش وجود دارد، و روايات متشطته هم درش وجود دارد، اين است كه، اين ضيق وقت حدش عبارت از چه است؟ كى اگر وارد مكه بشود شما مى‏گوييد ديگر «ضاق وقته عن اتمام العمرة»؟ با احرام عمره وارد مكه شد، كى وارد بشود كه شما مى‏گوييد ديگر نمى‏رسد، ديگر وقت براى اتمام عمره ندارد، در اين كيش اختلافات بسيار زيادى وجو دارد، و مرحوم سيد در كتاب عروه، البته تبعاً لصاحب جواهر و كتاب‏هاى ديگر تقريباً هفت قول در اين رابطه نقل مى‏كند كه منشأ اختلاف اقوال هم عبارت از اختلاف رواياتى است كه در اين جهت باهم مختلف اند، و الا در اصل مطلب روايات متفق اند، كه در بعضى از موارد در موقع ضيق وقت اين «ينتقل و يعدل الى حج الافراد» عمره عدول مى‏شود به حج افراد، اما كى ضيق الوقت تحقق پيدا ميكند؟ در اين كى اختلافات فراوان است. حالا من اشاره‏اى به اين اقوال و به آنهاى كه قائل به اين اقوال شدند مى‏كنيم تا بعد نوبت به روايات برسد، انشاءالله.
    قول اول «خوف فوات الاختيارى من وقوف عرفة» عرض مى‏شود كه در وقوف به عرفه، سه تا عنوان است، كه اين سه تا عنوان نبايد باهم مشتبه بشود، يك جهت اين است كه براى وقوف به عرفه يك اختيارى وقوف در كار است، و يك اضطرارى وقوف در كار است، كما اين‏كه براى وقوف به مشعر هم همينطور است، «له اختيارى و اضطرارى» اختيارى هم عرض مى‏شود كه دو جزء دارد، دو عنوان دارد، يك عنوان «ماهو الواجب من الوقوف» يك عنوان «ما هو الركن من هذا الواجب» كه سه تا عنوان تنها در وقوف به عرفه است، «الواجب الاختيارى، الركن من الواجب الاختيارى، الاضطرارى من وقوف عرفة» سه تا عنوان است، وقوف اختيارى واجب عبارت از مجموعه از اول ظهر روز نهم تا غروب، جميع اين زمان كه عبارت از نصف روز است، اين بعنوان واجب از وقوف اختيارى عرفه است، لكن در همين واجب از وقوف اختيارى، آنى كه ركنيت دارد، ركنيتش عبارت از يك آن وقوف در اين نصف روز است، يك لحظه وقوف در بين زوال و غروب، اين ركنيت دارد، آن وقت اينجا يك نكته‏اى را بهش توجه بكنيد، و آن اين است كه ركن در باب حج، با ركن در باب نماز از نظر معنا متفاوت است، شما در باب نماز اجزاء ركنيه را مى‏گوييد عبارت از آن اجزائى است كه اخلال به آنها چه عمداً باشد و چه سهواً باشد، و چه جهلاً باشد اين موجب بطلان است، ركن در باب نماز يعنى «ما يبطل الصلاة بالاخلال به باىّ نوع وقع الاخلال به» اما در باب حج ركن معنايش اين نيست، ركن معنايش اين است كه اگر اخلال عمدى به او بشود موجب بطلان است، اما اگر اخلال غير عمدى بشود، اين «ليس بموجب للبطلان» آن وقت اينجا يك مشكله پيش مى‏آيد و آن اين است كه شما از يك طرف مى‏گوييد از اول ظهر تا غروب وقوف به عرفه واجب است، مجموع اين ساعات كه حتى يك لحظه هم نبايد كم بشود، اين وجوب دارد، از يك طرف مى‏گوييد ركنش عبارت از يك آن وقوف به عرفه است، و از طرف ديگر ركن ار معنا مى‏كنيد، مى‏گوييد آنى است كه اخلال عمدى به او موجق بطلان مى‏شود، خوب پس چطور شد، ركن عبارت از يك آن است، اما واجب عبارت از اين مجموع است، خوب اگر كسى اخلال به اين مجموع كرد، اما اخلال به ركن نكرد، روى قاعده حجش باطل است، يا ليس بباطل، اگر بگوييد باطل است، پس فرق بين ركن و غير ركن در كجا است؟ اگر بگوييد باطل نيست، «فما معنا وجوبه» پس يعنى چه كه واجب است، از ظهر تا غروب آدم در عرفات وقوف داشته باشد. لذا است گفته شده كه البته تحقيق بيشترش را بعداً ذكر مى‏كنيم انشاء الله گفته شده كه اين وجوبش وجوب استقلالى است، چون در باب حج بعضى از چيزهاى داريم كه در عين اين‏كه واجب است، و حتماً هم بايد انجام بگيرد، اما وجوبش وجوب استقلالى است، يعنى اين طور نيست كه اگر كسى اخلال به آنها بكند به حجش لطمه مى‏خورد، نه به حج لطمه نمى‏خورد، مثلاً طواف نساء در باب حج اين خصوصيت را دارد در عين اين‏كه طواف نساء واجب بالحج، اما «لكن لا يبطل الحج بتركه ولو كان تركه عمداً» ولو عمداً ترك بكند طواف نساء را، وقوف به عرفه از ظهر تا غروب، آنش كه ارتباط به صحت حج دارد، و اخلال عمدى به او موجب بطلان حج است وقوف يك آن در فاصله بين زوال و غروب است، بطور كه اگر كسى عمداً وقوف به عرفات را تأخير انداخت پنج دقيقه به غروب، عمداً بدون هيچ علتى آمد به عرفات، ولى پنج دقيقه اين فاصله را درك كرد، عملش صحيح است، در عين اين‏كه خلاف شرع مرتكب شده، و اين در بعضى از عبادات ديگر هم ما يك همچه مسائلى را دارمى، مثلاً در باب، اين نكته ايست در باب نماز جماعت، اين‏كه بر مأموم لازم است كه در افعالش تبعيت از امام بكند، يعنى قبل از امام به ركوع نرود، به دنبال امام به ركوع برود، قبل از امام از ركوع بلند نشود، به دنبال امام سر از ركوع بردارد، عقيده بعضى از بزرگان و محققين اين است كه اين فقط يك وظيفه نفسيه است، و تكليف نفسى است، و الا اگر مأمومى زودتر از امام عمداً هم به ركوع رفت، حتى جماعتش هم باطل نمى‏شود، تا چه برسد به اين‏كه نمازش باطل بشود، لكن يك حكم تكليفى كه عبارت از تبعيت از امام باشد، اين حكم تكليفى را مخالفت كرده، لذا در مسئله وقوف به عرفات شما در ذهن تان نيايد كه از يك طرف بگوييد واجب از اول ظهر تا غروب است، از يك طرف مى‏گوييد ركن يك آن وقوف در اين فاصله زمانى است، از طرفى هم مى‏گوييد معناى ركن يعنى آنى كه اخلال عمدى او موجب بطلان است، «فما معنا وجوب الوقوف من الزوال الى الغروب؟» در حالى كه ركن را يك لحظه مى‏دانيد و اخلال عمدى به ركن را موجب بطلان مى‏دانيد؟ اين بعنوان يك واجب مستقل مطرح است، و حتماً هم بايد تحقق پيدا بكند.
    آن وقت عنوان سومى كه در وقوف به عرفه است، او وقوف اضطرارى است، كه وقوف اضطرارى مربوط به شب است، يعنى بعد از آنى كه غروب روز نهم تمام شد، آن وقت عنوان وقوف اضطرارى به عرفه تحقق پيدا مى‏كند، حالا حدش تا كى است اين را در جاى خودش انشاءالله بحث مى‏كنيم. حالا قول اين است، مى‏گويد اين آدمى كه با احرام عمره تمتع وارد مكه شده، و شما مى‏گوييد اذا ضاق الوقت، اين عدول مى‏كند الى حج الافراد، ضيق وقت معنايش اين است كه اين واجب از اول... مى‏تواند در عرفات باشد، و اگر ببيند كه اتمام عمره نمى‏سازد به اين معنا و جمع نمى‏شود با اين‏كه وقوف اختيارى عرفه را از اول ظهر تا غروب درك بكند، «يعدل الى حج الافراد» ديگر خودش را در مكه براى طواف و نماز طواف و سعى بين صفا و مروه اينها معطل نمى‏كند، يكسر با همين احرام خودش را به عرفات مى‏رساند براى خاطر اين‏كه اين واجب را از اول وقت روز نهم درك بكند، اين يك قول در مسئله كه اين قول البته مرحوم سيد بعداً تقريباً اين قول را خودش تقويت مى‏كند. اما قبل از مرحوم سيد تنها از عبارتى از شهيد اول در دروس نقل شده، كه ايشان تقويت كرده اين معنا را، يعنى از يك روايت استظهار كرده اين معنا را، و بعد هم گفته «و هو اقوى»اينى را كه اين روايت مى‏گويد مطابق با فتواى شهيد در دروس است.
    قول دوم مسئله را روى ركن مى‏برد، مى‏گويد ما به مجموع از ظهر تا غروب كارى نداريم، «خوف فوات الركن من الوقوف الاختيارى» ركن كدام است؟ «و هو المسمى من الوقوف» يك لحظه وقوف، يك آن وقوف، اگر يك آن وقوف را هم بتواند درك بكند حق ندارد دست از عمره تمتعش بردارد، اما اگر ببيند كه با اتمام عمره تمتع حتى ركن هم از دستش مى‏رود، يعنى يك آن وقوف به عرفات را هم نمى‏تواند درك بكند، اينجا جاى است كه عدول مى‏كند الى حد الافراد، اين ديگر قائل تا حدى فراوان دارد، علامه در كتاب قواعد، حلبيين و ابن ادريس و ابن سعيد و صاحب جواهر، بعضى از عبارات را هم ارجاع به همين قول مى‏كند.
    وقول سوم مسئله را برده روى اضطرارى عرفه «فوات الاضطرارى من وقوف العرفة» گفته ولو اين‏كه روز هم نمى‏رسد، يك آن از روز را هم درك نمى‏كند مسئله‏اى نيست، اما اگر مى‏بيند علاوه بر اختيارى اضطرارى عرفه هم از دستش...؟ ساقط مى‏شود، آن وقت است كه مى‏تواند عدول به حج افراد بكند، اما اگر با اتمام عمره اختيارى عرفه از دستش مى‏رود، اما اضطرارى عرفه را مى‏تواند درك بكند، حق ندارد عدول بكند، الى حج الافراد. اين را نقل كرده‏اند «عن ظاهر ابن ادريس» با اين‏كه قول دوم را هم كشف اللثام از ابن ادريس نقل كرده بود، لكن بعضى‏ها گفته‏اند ظاهر كلام ابن ادريس اين قول سوم است، «و محتمل اب الصلاح» ابى الصلاح هم يكى از آن حلبيين است، كه قول دوم ازش نقل شده بود، لكن گفته شده كه عبارتش احتمال قول سوم هم درش جريان دارد.
    و اما قول چهارم، اصلاً ملاك را وقوف به عرفه نه واجبش، نه ركنش، نه اختياريش، نه اضطراريش، اينها را گفته‏اند ملاك در ضيق وقت نيست، ملاك در ضيق وقت يك عنوان ديگرى است، «زوال يوم التروية» ظهر روز هشتم، روز هشتم، با اين‏كه ظهر روز هشتم يك شبانه روز هنوز به وقوف عرفه وقت باقى است، ولى گفته‏اند زوال يوم ترويه اگر اين متمع وارد مكه شد، طواف و سعى و اينها را انجام نداده، در همان زوال يوم ترويه «يعدل الى حج الافراد» اين قول نقل شده «عن والد الصدوق و صاحب سرائر» هم نقل كرده از شيخ مفيد.
    قول پنجم، «غروب يوم التروية» ملاك را غروب روز هشتم قرار داده، گفته اگر متمتع موقع غروب روز هشتم وارد مكه شد، ديگر «يجوز له ان يعدل الى حج الافراد» اين نقل شده از خود صدوق، آن قبلى از پدر صدوق بود، از خود صدوق در كتاب مقنعش و از شيخ مفيد در كتاب مقنعه، مقنع مال صدوق است، مقنعه مال شيخ مفيد.
    و اما قول ششم، «زوال يوم عرفة» ملاك را ظهر روز نهم قرار داده، متمتع اگر ظهر روز نهم وارد مكه شد، هنوز طواف و سعى و اينهايش مانده، «يعدل الى حج الافراد» اين را عرض مى‏شود صاحب جواهر از مبسوط و نهايه و وسيله و مهذب نقل كرده، در عين اين‏كه احتمال داده كه اين نظر اينها قول دوم باشد، اما ظاهرش همين قول ششم است، و از اسكافى هم نقل شده، مرحوم نراقى هم در مستند مى‏گويد كه صاحب مدارك و صاحب ذخيره، و صاحب كشف اللثام ملاك را همين زوال يوم عرفه قرار داده‏اند.
    آخرين قول اين است كه «التخيير بعد زوال يوم التروية بين العدول و الاتمام اذا لم يخف الفوت» گفته است كه به اين صورت است اين قول، گفته اين آدمى كه روز هشتم موقع زوال وارد مكه مى‏شود، در حالى كه اعمال عمره را انجام نداده، اين دو حال دارد، يك وقت خوف فوت دارد، فكر مى‏كند كه اگر اعمال عمره را تمام بكند، ديگر كسى نيست وسيله‏اى نيست، نمى‏تواند خودش را براى فردا به عرفات برساند، اگر خوف فوت دارد، عدول مى‏كند الى حج الافراد و ديگر اعمال عمره را ناتمام مى‏گذارد. اما اگر خوف فوت ندارد، ظهر روز هشتم وارد مكه شده، اگر هم اعمال عمره را تمام بكند، باز هم خوف ندارد كه حتى اختيارى عرفه من اول وقت از دستش برود، نه چنين خوفى هم ندارد، اينجا كه خوف ندارد، اين قائل مى‏گويد هو مخير، اينجا برايش تخيير است، دلش خواست برود عمره تمتعش را انجام بدهد، و بعد محرم بشود به احرام حج، خوف فوت هم كه ندارد، بعد برود براى وقوف، دلش هم خواست كه نه، عدول بكند الى حج الافراد. اين قول را صاحب جواهر مى‏فرمايد بعض متأخر متأخرين اين قول را اختيار كرده‏اند، و منشأ اختيار شان نسبت به اين قول اين است كه جمع بين روايات مختلفه در اين باب به نظر آن‏ها جمعش به اين كيفيت آمده كه «اذا خاف الفوت يعدل الى حج الافراد و اذا لم يخف الفوت يتخير بين العدول الى الافراد و بين اتمام عمرة التمتع» و زمان تخيير همان روز هشتم و زوال روز هشتم است، اين هم از نظر جمع بين روايات. بعض متأخر متأخرين اين قول را اختيار كرده‏اند.
    خوب ما با توجه به اين اقوال مختلفه‏اى كه در مسئله است، و منشأش هم اختلاف روايات است، بايد روايات را ملاحظه كنيم، بعد از ملاحظه روايات اگر توانستيم از راه روايات چه از نظر جمع دلالى، و چه از جهات ديگر ما طبق بعضى از روايات فتوا بدهيم، خوب پيدا است كه بايد آن روايتى كه ترجيح دارد، يا اگر جمع دلالى وجود دارد، بر طبق او فتوا داده بشود، اما اگر روايات فرض كرديم متعارض بودند و هيچ مرجحى هم در كار نبود و مسئله‏اى بعنوان جمع دلالى يا ترجيح مطرح نبود، نتيجه اين مى‏شود كه ما بايد برگرديم به قاعده، و همان چيزى را كه عرض كرديم مقتضاى قاعده است، بايد بر طبق قاعده فتوا داده بشود، حالا روايت... اق يك مطالعه‏اى بفرماييد براى بحث بعد در ابواب اقسام حج، باب بيستم، اين چند تا حديث را فعلاً مطالعه بفرماييد، حديث پنجم، حديث شانزدهم، حديث پانزدهم ظاهراً و حديث ششم. اين‏ها را حالا مطالعه بفرماييد تا روايات بعدى. فردا درس تعطيل است.