• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • بسم الله الرحمن الرحيم‏
    نام درس: حج‏
    نام استاد: آية اللَّه فاضل لكنرانى‏
    شماره درس: 282
    تاريخ، 1370
    اعوذ بالله من الشيطان الرجيم‏
    بسم الله الرحمن الرحيم‏
    عرض كرديم كه دومين امرى كه در حج تمتع معتبر است اين است كه عمره و حج هردو در اشهر حج واقع بشوند، وحتى اگر يك قسمت جزئى از عمره در غير اشهر حج باشد، اين نمى‏تواند حج تمتع واقع بشود، اين بحث را گذرانديم، يك بحث راجع به اشهر حج بود، كه آيا اشهر حج بعد از آنى كه مسلم ماه شوال و ماه ذى القعده بتمامهما، اينها جزء اشهر حج هستند، اشكال در رابطه با ماه ذى الحجه است، كه آيا ماه ذى الحجه بتمامه جزء اشهر حج است، يا اين‏كه يك قسمت از ماه ذى الحجه جزء اشهر حج است. اينجا اقوال مختلفه‏اى است كه صاحب جواهر عليه الرحمه، اين اقوال را نقل مى‏كنند، يك قول كه در عبارت امام بزرگوار و مرحوم سيد قدس سرهما اختيار شده، او عبارت از اين است كه مجموع ماه ذى حجه هم جزء اشهر حج است، كه در نتيجه اشهر حج عبارت از سه ماه كامل است، از اول شوال شروع مى‏شود و آخر ذى حجه اشهر حج تمام مى‏شود، اين قول را نقل كرده‏اند از شيخ مفيد و شيخ طوسى، منتها در كتاب نهايه شان، و ابن جنيد و ابن ادريس و قاضى در شرح جمل، محقق هم در متن شرايع همين قول را اختيار كرده، كه تقريباً تا حدى مى‏توان گفت اين قول تا حدى شهرت دارد، اين يك قول.
    قول دوم مى‏گويد كه «اشرط ايام من ذى الحجة» از ذى الحجه ده روز تمام كه تا غروب روز عيد قربان، اين داخل در اشهر حج است، اين را نقل كرده‏اند «عن الحسن بن ابى عقيل» و تبيان شيخ طوسى كه تفسير شيخ طوسى است، و جواهر قاضى و روض الجنان شهيد، اينها اشرط ايا من ذى الحجه را داخل در اشهر حج مى‏دانند و بقيه را خارج.
    قول سوم «تسعة ايام من ذى الحجه» تا غروب روز نهم كه همان روزى است كه بايد از ظهر به بعدش در عرفات باشند، مى‏گويد تا آن غروب جزء اشهر حج است، اين نقل شده «عن الاقتصاد و الجمل و العقود و مهذب» اينها اينطورى اختيار كرده‏اند.
    قول ديگر تسع ليال، گفته‏اند نه شب، كه شب نهم شب روز نهم، به مجرد كه طلوع فجر شب نهم تحقق پيدا كرد، ديگر اشهر حج خارج مى‏شود، اين عن الغنيه، ابن زهره در كتاب غنيه اين معنا را اختيار كرده.
    قول ديگر «تسعة ايام و الليلة يوم النحر الى طلوع الفجر» گفته‏اند از نظر روز، نه روز، لكن شب عيد قربان آن هم منتهايش عبارت از طلوع فجر است، طلوع فجر شب عيد قربان كه تحقق پيدا كرد، ديگر عنوان اشهر حج تمام مى‏شود. اين را نقل كرده‏اند از مبسوط شيخ طوسى، و خلاف شيخ طوسى، و وسيله ابن حمزه، و جامع ابن سعيد. اين صراحتاً نقل شده، حالا صاحب جواهر مى‏فرمايد كه «و قد نصب ذلك» اين قول اخير نسبت داده شده «الى ظاهر جمل العلم و العمل و المصباح و مختصر المصباح و مجمع البيان طبرسى و متشابه القرآن» چرا به اينها نسبت داده شده؟ «لانه عبر فيها» براى اين‏كه در اين كتاب‏هاى اخير تعبير اينجورى شده «بالشهران و عشر من ذى الحجة» اين كلمه و عشر، گفته‏اند روى آن قاعده ادبى كه از سه تا ده، ذكر النصف بعكس ما اشتهرا، اين كلمه عشر كه بدون تأنيث گفته شده، اين معلوم مى‏شود كه تأنيثش عبارت از ليالى است، براى اين‏كه ليالى جمع ليل است، و ليله مؤنث است، و روى تأنيث ليالى تعبير به عشر مذكر شده، ذكراً...؟ ما اشتهرا، پس ولو اين‏كه در كلمات اينها صحبت از روز و شب نشده، همين گفته‏اند دو ماه و ده، اما چون اين ده را مؤنث آورده‏اند، يعنى مذكر آورده‏اند، چه دليل بر اين است كه تمييزش مؤنث است، معلوم مى‏شود كه مقصود عشر ليالٍ است. خوب عشر ليالٍ معلوم مى‏شود شب عيد قربان به طلوع فرج اين ده شب اول ذى حجه تمام شود. پس اينها هم ولو اين‏كه تصريح به روز و شب نكردند لكن از طريق كلمه عشر، اين معنا بدست آورده شده. «لانه عبر فيها بالشهران و
    عشر من ذى الحجة» كه اين عشر خودش مؤنث است، يعنى دليل بر اين است كه تمييزش مؤنث است و روى قاعده ادبى اين را مذكر آورده‏اند، و در باب ليله اين معنا تطبيق مى‏كند. اما در باب يوم، خوب يوم مذكر است و در حقيقت اگر تمييز واقع بشود، بايد روى قاعده عكس مى‏گفتند و عشرة، اگر تعبير به عشرة مى‏كردند، ما يوم را استفاده مى‏كرديم، اما حالاى كه تعبير به عشر شده، ليالٍ را استفاده مى‏كنيم، اين هم يك قول.
    آخرين قول همين قول است كه «تسعة ايام و الليلة يوم النحر» لكن بجاى الى طلوع الفجر گفته الى طلوع الشمس، آن بين الطلوعين روز عيد قربان را هم داخل در اشهر حج قرار داده، اين هم نسبت داده شده به ابن ادريس، لكن در يك جاى ديگرى و الا ابن ادريس همان قول اول اختيار كرده، اما در يك جاى ديگرى اين قول اخير را اختيار كرده. اينجا يك بحث اين است كه آيا اصولاً اين اختلاف آن هم به اين شدتى كه ملاحظه مى‏كنيد آيا اين اختلاف يك اختلاف معنوى است، و بر اين اختلاف آثار بار مى‏شود، و احكامى مترتب مى‏شود، يا اين‏كه نه اين يك اختلاف لفظى است و الا از نظر آثار الا در بعضى از مواردش هيچ گونه اختلافى بين فقها وجود ندارد، علامه رحمه الله شايد اولين كسى باشد كه كتاب مختلف الشيعه‏اش به همين منظور تأسيس شده، كه مسائل فقهيه مورد اختلاف بين فقهاء شيعه را در كتاب مختلف الشيعه مطرح مى‏كند، و اما خلاف مرحوم شيخ مسائل مختلف فيه بين علماء شيعه و علماء اهل تسنن را مطرح مى‏كند، اما در خصوص مختلف الشيعه كارى به فتاواى علماى اهل تسنن ندارد، موارد اختلاف نظرهاى فقهى كه بين علماء شيعه واقع شده، ايشان در كتاب مختلف الشيعه وقتى كه اين مسئله و اين اختلافات را مطرح مى‏كند، مى‏فرمايد ظاهر اين است، كه اين اختلاف اختلاف لفظى است، نه اختلاف معنوى باشد، چطور؟ براى اين‏كه مى‏فرمايد كه اگر اختلاف معنوى باشد، بايد احكامى برشس ترتب پيدا بكند، و اختلاف در حكم بايد واقع بشود، در حالى كه ما مى‏بينيم چند تا مطلب از نظر شروع حج، و از نظر خاتمه حج بين فقها مسلم است، اما از نظر خاتمه حج خوب، اينهاى كه فرض كنيد مى‏گويند كه روز ديگر حد اكثرش اين بود كه روز عيد قربان كه تمام شد ديگر اشهر حج تمام مى‏شود، خوب حالا از اينها سؤال كنيم روز عيد قربان كه ضرورت نداشت كسى بيايد مكه، طواف را انجام بدهد، سعى را انجام بدهد، طواف نساء را انجام بدهد، خوب حالا اگر كسى روز يازدهم آمد، روز دوازدهم آمد، حتى روز پانزدهم بعد ايام التشريق اگر آمد مكه، و طوافش را انجام داد، شما مى‏گوييد اين طوافش در غير اشهر حج واقع شده، مثل اين مى‏ماند كه اين طواف در محرم واقع شده باشد، در ماه سفر واقع شده باشد، آيا كسى همچه مسئله‏اى و يك همچه فتواى مى‏دهد؟ حتى آنهاى كه مى‏گويند كه فرضاً واجب است كه روز عيد قربان خودش را به مكه برساند و طواف و سعيش را انجام بدهد، آيا اگر كسى خلاف اين واجب را رفتار كرد، روز عيد قربان هيچ عذرى هم نداشت لكن نيامد مكه طواف و سعى را انجام دهد، شما چه مى‏گوييد در باره اين؟ مى‏گوييد طواف از دستش رفت؟ ديگر اشهر حج خارج شد؟ مثل اين شد كه ديگر ماه محرم پيش آمده، هيچ كسى همچه حرفى نمى‏زند، هيچ فقيهى چنين فتواى نمى‏دهد، لذا اين معنا مسلم است كه عرض كردم بالاترين قول‏ها، آن قولى بود كه مى‏گفت امتداد دارد تا غروب روز عيد قربان، يعنى به غروب روز عيد قربان ديگر تمام شد مسائل حج، پس اين طواف و اينها بايد بگوييد در غير وقت خودش واقع شده، هيچ كس همچه حرفى را نمى‏زند، لذا اين خودش يك نكته ايست كه ما را هدايت مى‏كند به اين‏كه اين نزاع در معناى اشهر حج يك نزاع لفظى است، اين از نظر منتهايش. از نظر مبدئش هم، ايشان مى‏فرمايد باز اين طرفش مسلم است، حالا اينهاى كه مى‏گويند اشهر حج تا آخر ذى حجه ادامه دارد، كه شايد اين‏كه شهرتى اين قول داشته باشد، همان قول اول، اينهاى كه مى‏گويند اشهر حج تا ماه آخر ماه ذى حجه ادامه دارد، آيا اينها مى‏خواهند اين حرف را بزنند كه يك كسى روز يازدهم ذى حجه تازه بسم الله حج را شروع بكند، كسى همچه فتوايى بدهد. بگويد خوب بيست روز ديگر از ايام حج باقى مانده ما مى‏خواهيم بسم الله حج را از روز يازدهم ذى حجه بگوييم، كسى آمده چنين فتوايى بدهد؟ يا همه اين معنا را قبول دارند كه در صورت عدم اضطرار و عدم تأثير بايد اين كسى كه محرم مى‏شود به احرام عمره تمتع، بايد در زمانى باشد كه بداند با اين احرام و با انجام عمره تمتع مى‏تواند درك بكند حج را، مى‏تواند خودش را به وقوف به عرفات و وقوف به مشعر برساند، لذا كسى توهم نكرده كه اينهاى كه اشهر حج را تا آخر ماه ذى حجه ادامه مى‏دهند مى‏خواهند بگويند كه شما مانعى ندارد، روز
    پانزدهم ذى حجه شروع بكن به عمره تمتع، حج تمتع، كسى همچه حرفى نزده، تازه اين مال صورت اختيارش، در صورت اضطرارش خوب شما مى‏دانيد كه اين وقوفين و اين موقفين، هم اختيارى دارد، و هم اضطرارى دارد، وقوف به عرفه، يك وقوف اختيارى است كه همان از ظهر روز نهم شروع مى‏شود تا غروب شب دهم، وقوف به مشعر يك وقوف اختيارى دارد كه از طلوع فجر شب عيد قربان شروع مى‏شود تا طلوع شمس روز عيد قربان، و هركدام هم يك وقوف اضطرارى دارد كه ظاهراً وقوف اضطرارى عرفه شب عيد قربان است، اينطورى كه در ذهنم است، و وقوف اضطرارى مشعر تا قبل از زوال روز عيد قربان است. آن وقت يك بحثى كه انشاءالله در جاى خودش مى‏رسد، كه اگر كسى اين دو وقوف اختيارى را درك نكند، آيا براى مجزى بودن دو تا اضطرارى مجزى است، يا يك اختيارى با يك اضطرارى و به يك احتمال حتى يك اضطرارى هم شايد مجزى باشد كه تصادفاً همين امسال مصداق پيدا كرده بود، كه بعضى از حجاج فقط توانسته بودند اضطرارى مشعر را درك بكند، البته بعد از اختيارى عرفه، حالا اينها يك مسائلى است كه از نظر اجزاء يك قدرى درش اختلاف وجود دارد، و همين اختلافات هم يك قدرى موجب شده كه در اشهر حج اين اختلافات بوجود بيايد، و الا از نظر مبدأ و از نظر منتها، آن دو حكم كلى مسلم بين همه است، يكى اين‏كه بعد از دهم حتى روز دهم، انشاء حج و شروع در عمره تمتع غير جايز است، ديگر روز دهم كسى نمى‏تواند خودش را محرم بكند به احرام عمره تمتع، و از نظر منتها هم بعد از دهم ذى حجه يك سرى اعمال مى‏ماند مثل طواف و امثال ذلك كه تا آخر ماه ذى حجه وقت دارد. و اگر هم عمده نكته اينجا است، اگر هم كسى بگويد تأخير جايز نيست، معنايش اين است كه اگر تأخير انداخت فقط يك حكم شرعى را مخالفت كرده، نه اين‏كه اگر طواف را تأخير انداخت تا روز بيستم ذى حجه، اين وقع الطواف فى غير زمانه، وقع الطواف فى غير اشهر الحج. پس در حقيقت يك نزاع معنوى مهم از نظر مبدأ و منتها، بين اين صاحبان اقوال مختلفه وجود ندارد، فقط مسئله اين است كه اين‏كه آيه‏اى شريفه فرموده «الحج اشهر معلومات» حج سه ماه مشخص است، آيا مقصود از اين سه ماه، سه ماه تمام است؟ آنهاى كه ظاهر آيه شريفه را مى‏گيرند، مى‏گويند بله، مقصود سه ماه تمام است، و آيه ناظر به شروع حج نيست، بلكه ناظر به مجموعه‏اى زمانى وقوع اعمال حج است، ولو يك قسمت از اعمال حج باشد، ولو طواف و طواف نساء كه در آخر اعمال حج واقع مى‏شود، آنها را هم مى‏گيرد، خوب آنها هم جزء حج است، حالا طواف نسائش محل بحث است كه آيا جزء حج است يا نه؟ و شايد تحقيق اين باشد كه طواف نساء خارج از حج است، اما آن طواف اصلى كه روز دهم يا بعد از روز دهم واقع مى‏شود، اين بلا اشكال جزئيت براى حج دارد، در حقيقت نزاع در تفسير اين آيه شريفه است، آيه شريفه مى‏فرمايد «الحج اشهر معلومات» ظاهرش سه ماه است، خوب آنهاى كه اين سه ماه را گرفته‏اند مى‏گويند معناى آيه اين نيست كه فى كل زمان از اين سه ماه شما مى‏توانيد حج را شروع كنيد، ناظر به شروع نيست، ناظر به اين است كه اين مجموع زمانى مى‏تواند افعال حج درش واقع بشود، ولو اين‏كه شروعش ضرورت دارد كه قبل از روز نهم، قبل از وقوف به عرفه تحقق پيدا بكند، لذا آمدند مى‏گويند ناظر بالشروع نيست، ما ظاهر آيه را مى‏گيريم، اشهر جمع است، اقل جمع هم ثلاثه است، ظاهرش هم اين است كه سه شهر بتمام، سه شهر كامل، نه دو شهر و ده روز، كه شهر سومش ناقص باشد.
    اما ديگران مثل صاحبان اين اقوال مى‏آيند مى‏گويند درست است ما قبول داريم كه اشهر به معناى سه شهر تمام است، لكن ما آيه را ناظر به شروع حج مى‏دانيم، چون ناظر به شروع حج مى‏دانيم ديگر شروع حج بعد از دهم امكان ندارد. آن وقت با آن اختلافاتى هم كه بين شان وجود دارد، از نظر اين‏كه كدام وقوف اختيارى مجزى است، كدام وقوف اضطرارى مجزى است، آن اختلافاتى كه در اجزاء در رابطه با درك وقوفين اختيارى و اضطرارى بين شان مطرح است، پس در حقيقت هيچ كدام از اصحاب اين اقوال يك سرى مسائل مسلم در اين باب را انكار ندارد. نه وقوع قسمتى از اعمال حج را بعد از دهم ذى الحجه، و نه عدم جواز شروع در حج را، بعد از دهم ذى الحجه، احدى نيامده چنين فتوائى بدهد، بلكه اختلاف ناظر به تفسير آيه شريفه است كه آيا آيه شريفه كه مى‏گويد «الحج اشهر معلومات» اين چه را مى‏خواهد بگويد؟ آيا ناظر به مجموعه افعال حج است، يا ناظر به شروع در افعال حج است، اگر ناظر به مجموعه باشد، همان سه ماه كامل و تمام است، اما اگر ناظر به شروع باشد، ديگر نمى‏تواند از نهم و دهم ذى حجه به بعد داخل در
    اشهر حج باشد، براى اين‏كه امكان شروع از نهم و دهم به بعد وجود ندارد. پس اين در حقيقت علامه در كتاب مختلف، اين نزاه را لفظى قرار داده، صاحب مدارك هم تبعيت از علامه كرده، صاحب جواهر هم از هردو تبعيت كرده، مرحوم سيد هم در كتاب عروه از هرسه تبعيت كرده، و نزاع بين اينها را يك نزاع لفظى دانسته، حالا، يك شاهد ديگر هم دارد، اين هم يك شاهدى است كه بايد رويش عنايت كنيد، اگر نزاع معنوى باشد، خوب همانطورى كه قائلين به قول اول كه حالا عرض مى‏كنيم، چند تا دليل و روايت براى خود شان آورده‏اند، خوب بايد صاحبان اين اقوال هم بگردند يكى دو تا روايت لا اقل پيدا بكنند، و بعنوان دليل حرف شان ذكر بكنند، در حالى كه غير از قائلين به قول اول هيچ كدام از اين صاحبان اقوال ديگر استناد به يك روايتى به يك حديثى، به يك دليلى، به يك آيه‏اى، بر حرف خود شان كرده باشند در كلمات شان اين استناد ملاحظه نمى‏شود، در حالى كه در يك فرع كوچك فقهى كه ما مى‏بينيم دو تا قول وجود دارد، هركدام از اين صاحبان دو قول، براى خود شان دم و دستگاهى درست مى‏كنند، ادله و وجوهى اقامه مى‏كنند، اما اينها هيچ كدام شان استدلال در كلام شان نيست، هيچ روايتى آيه‏اى كه دلالت كرده باشد براين معنا هيچ دركلمات اينها ديده نمى‏شود، فقط قائلن به قول اول، يكى آيه شريفه «الحج اشهر معلومات» را ظاهرش را گرفته‏اند، گفته‏اند ظاهر اشهر يعنى سه شهر كامل، نه دو شهر و ده روز يا نه روز يا ده شب، يا نه شب، ظاهر «الحج اشهر معلومات» اين است، و علاوه رواياتى هم دلالت براين مطلب مى‏كند، كه تصادفاً بعضى از رواياتش تمسك به آيه هم درش وجود دارد، خوب اينجا كه بنظر من اين نكته‏اى كه من عرض كردم خيلى جالب است براى اين‏كه بفهميم كه‏اين نزاع، نزاع معنوى نيست، خوب اگر نزاع معنوى شد، آنى كه مى‏گويد اشهر حج دوماه و ده روز است، مى‏گوييم بسم الله دليل شما براى اين معنا چه است؟ «لم يقم دليلاً على ذلك» و همينطور صاحبان اقوال ديگر، پس در نتيجه نزاع به يك امر لفظى بر مى‏گردد، و البته گفتم در بعضى از جزئيات هم بعداً اختلاف است، كه آيا آن مقدارى كه مجزى از ادراك وقوفين است، با توجه به اختيارى و اضطرارى بودن هريك از وقوف به عرفه و وقوف به مشعر، آن هم حالا يك اختلافى در جاى خودش است.
    حالا چند تا روايت مى‏خوانيم كه اين هم دليل بر قول اول است كه تقريباً ضرورتى هم ندارد بعد از آنى كه نزاع لفظى است، و اثر حكمى برش ترتب پيدا نمى‏كند، لكن حالا چون استدلالى به اين روايات شده اشاره‏اى به آنها مانعى ندارد. از جمله درباب يازدهم از ابواب اقسام حج، كه اصلاً عنوان باب روى اين جهت است كه «باب ان اشهر الحج هى شوال و ذو القعدة و ذو الحجة» آنجا رواياتى است، از جمله روايت اول، روايت صحيحه معاوية بن عمار است، «عن ابى عبد الله عليه السلام قال ان الله تعالى يقول الحج اشهر معلومات و من فرض فيهن الحج فلا رقب و لا فسوق و لا جدال فى الحج» تا اينجا آيه شريفه، آن وقت امام صادق صلوات الله عليه مى‏فرمايد «و هى شوال و ذو القعدة و ذو الحجة يعنى بتمامها» اينجا يك نكته‏اى است، از همان تكرارهاى كه در كلام صاحب وسائل است، اينجا سه تا روايت پشت سرهم، در همين باب صاحب وسائل از معاوية بن عمار از امام صادق صلوات الله عليه نقل كرده، همه‏اش هم مربوط به آيه شريفه و بيان آيه شريفه است، منتها با يك مختصر اختلافى كه در تعبير درش وجود دارد. منتها و عجيب‏تر اين‏كه در روايت اول راوى از معاوية بن عمار صفوان است، اما در روايت دوم و سوم راوى از معاوية بن عمار هردويش ابن ابى عمير است، و به نظر ما هرسه اينها يك روايت است و ما نمى‏توانيم اينها را بعنوان سه تا روايت در مسئله مطرح كنيم، راوى اصلى معاوية بن عمار است، نقل مى‏كند از امام صادق صلوات الله عليه، ايشان هم اشاره‏اى به آيه شريفه دارند و بيان مى‏كنند كه اشهر حج همين شوال و ذوالقعده و ذوالحجه است.
    روايت ديگر حديث پنجم اين باب است، كه اين سندش يك قدرى اشكال دارد، كلينى نقل مى‏كند «عن عدة من اصحابنا عن سهل بن زياد» كه محل اشكال است «عن احمد بن محمد بن ابى نصر عن مثنى الخناط عن زرارة عن ابى جعفر عليه السلام قال الحج اشهر معلومات» بعد تفسير فرمودند «شوال و ذوالقعدة و ذوالحجة ليس لاحد ان يحرم بالحج فى سواهن» خوب اين عبارت خيال نشود كه مفهوم دارد. اين نه بيان يك حكم از احكام اشهر حج است، كسى نيايد بگويد خوب مفهومش اين است كه «اما فى هذه الاشهر فيجوز الاحرام ولو» بعد از دهه ذى الحجه، ولو بعد از تمام شدن عيد قربان. اين مفهوم براى اين نيست، بلكه يك حكم كلى‏
    را ايشان بيان كردند بعد هم تفريع يك حكم را برش كردند، «و هو عدم جواز الاحرام بالحج» كه عمره تمتع هم مرتبط به حج است «فى غير اشهر الحج» اين هم يك روايت.
    يك روايت هم حديث هشتم اين باب است، اين هم باز تذكر داده مى‏شود، اين هم زراره باز «عن ابى جعفر عليه السلام» عين همين عبارت است، «فى قول الله عز و جل الحج اشهر معلومات قال شوال و ذوالقعدة و ذوالحجة ليس لاحد ان يحرم بالحج فى ما سواهن» عين همان روايت است، و تكرار آن روايت است، لكن بعنوان يك روايت ديگرى صاحب وسائل اين روايت را نقل كرده.
    يكى هم آن روايتى كه ديروز خوانديم، باب دهم حديث دوم، اين بود «من حج معتمراً فى شوال و من نيته ان يعتمر و يرجع الى بلاده فلا بأس بذلك و ان هو اقام الى الحج فهو يتمتع يا فهو متمتع لأن» عمده اين تعليلش است، «لان اشهر الحج شوال و ذوالقعدة و ذوالحجة» و همينطور روايات ديگرى است كه تصريح مى‏كند به اين‏كه اشهر حج اين سه ماه است، و ظاهرش هم مجموع اين سه ماه است، و اين هم به معناى اين است كه اعمال حج در اين سه ماه «فى وقته و زمانه» واقع مى‏شود. نه اين‏كه معنايش اين باشد كه احرام حتى در روز آخر ذى الحجه هم جايز است، نه آن يك مطلبى است كه متفق عليه است. اين هم دومين چيز از امورى كه در حج تمتع معتبر بود تا سوم امرى كه در حج تمتع معتبر است.