شنبه 9 تير 1403 - 20 ذيحجه 1445 - 29 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب الحج (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
جلسه 256
متن
بسم الله الرحمن الرحيم.
نام درس: خارج فقه بحث حج.
نام استاد: فاضل لنكرانى.
تاريخ: 1370 ه.ش
بسم الله الرحمن الرحيم.
بحث در اين بود كه آيا در مورد كسى كه شك دارد كه آيا منزل او داخل حد واقع شده است يا خارج حد؟ آيا احتياط امكان دارد يا نه؟ عرض كرديم كه بعض الاعلام على ما فى تقريرات سه راه براى احتياط ذكر كردهاند. يك راه ديروز ذكر شد كه تا حدى مورد مناقشه بود. اما راه دوم كه خود ايشان اين راه را ترجيح مىدهند، بلكه مىفرمايند، احتمالا همين راه تعيّن داشته باشد، عبارت از اين است كه به اين صورت احتياط بكند، از ميقات مثل مثلا مسجد شجره قصد بكند احرام عمره تمتع را فقط. عمره تمتع را نيت بكند و محرم بشود به عنوان عمره تمتع. و بعد وارد مكه بشود. و اعمال عمره تمتع را انجام بدهد و حتى تقصير بكند و از احرام عمره تمتع خارج بشود. خب، تا حالا عمره تمتع را انجام داده است. ازاين جا به بعد اگر اين واجبش حج تمتع باشد، بايد به دنبال اين عمره تمتع از همان مكه به نيت حج تمتع محرم بشود و اعمال حج را انجام بدهد. اما اگر واجبش حج افراد باشد، مىبايست از همان ميقات محرم بشود به عنوان حج افراد. كه مهمترين فرقى كه اينجا مطرح است اين است كه اين از كجا محرم بشود؟ اگر وظيفهاش حج تمتع باشد، خب، روز هفتم، هشتم در همان مكه كه بهترين جا، جايش هم مسجد الحرام است، از همان مسجد الحرام محرم مىشود براى حج تمتع. و حج را انجام بايد بدهد. اما اگر اين آدم وظيفهاش حج افراد بوده است، مىبايست از همان ميقات اول به عنوان حج افراد محرم بشود. پس حالا چه كند؟ مىفرمايند هر دو كار را بكند. در همين مكه محرم بشود. به عنوان حج تمتع احتياطا. بعد از مكه خارج بشود. و خودش را به يكى از ميقاتها برساند و از آن ميقات هم محرم بشود، به احرام حج افراد احتياطا. آن وقت اينجا اگر اين وظيفهاش حج افراد بوده است، لازمهاش اين است كه اين عمره تمتعى كه قبلا انجام داده است يك چيز بى خاصيتى بوده است. بى فايده بوده است. نه اينكه مضر باشد، اثرى نداشته است. و اين احرامى هم كه در مكه به عنوان حج تمتع انجام داده است، اين هم يك چيز لغوى بوده است. اين وظيفهاش اين بود كه از ميقات محرم بشود براى حج افراد. خب اين هم از ميقات محرم شده است براى حج افراد، پس مسئلهاى نيست.
عرض مىشود كه، وقتى كه محرم شد به عنوان حج افراد بعد مىآيد وارد مكه مىشود و اعمال حج را كه ديگر مشترك بين حج تمتع و حج افراد است فقط يك امتيازى كه حج تمتع دارد، اين است كه مسئله هدى همراهش است. يعنى روز عيد قربان در حج تمتع قربانى واجب است، اما در حج افراد ضرورت ندارد. خب، اين در كلام ايشان مفعول عنه واقع شده است. لكن مانعى ندارد روز عيد قربان، يك قربانى هم انجام مىدهد. بعد از آنى كه مناسك حجش تمام شد، يك عمره مفرده هم بعد از حج انجام مىدهد، براى اينكه اگر حجش، حج افراد باشد لازم است كه يك عمره مفرده بعد از حج تحقق پيدا بكند. پس نتيجتا، اين با اين كارى كه انجام داد، هم در مكه محرم شد و هم از مكه خارج شد، و خودش را به يكى از ميقاتها رساند و از آن جا محرم شد به عنوان حج افراد احتياطا. اين با اين ترتيب اگر وظيفهاش حج افراد بوده است، هيچ مشكلى تحقق پيدا نكرده است. فقط يك عمره تمتع اضافى انجام داده است و يك احرام براى حج در مكه اضافى و اضافه اينها كه مضر نيست. لا يترتب عليه اثر. لغو است، نه اينكه مضر به صحت حج افراد باشد. ربطى به حج افراد ندارد. و اگر وظيفه اين آدم حج تمتع بوده است، خب فرض اين است كه اين عمره تمتع را كه انجام داده است، مسئلهاى در رابطه با عمره تمتع ندارد. احرام از مكه هم كه تحقق پيدا كرده است. فرض اين است كه اول به عنوان حج
تمتع احتياطى از خود مكه محرم شده است. فقط اشكالى كه اين جا ممكن است در ذهن كسى بيايد اين است كه يكى از احكامى كه براى حاجى به حج تمتع مترتب است، اين است كه اين وقتى كه براى عمرهاش وارد مكه شد، تا زمانى كه عمرهاش تمام نشده است و بعد از تماميت عمره اين حق ندارد از مكه خارج بشود. مگر اينكه خروجش به عنوان حج تمتع باشد. حاجى كه حج تمتع انجام مىدهد، وقتى كه به عنوان عمره وارد مكه شد، ديگر خروجش از مكه بايد تنها در رابطه با حج تمتع باشد. در ذهن بعضى از حاجىها گاهى مىآيد، مىگويند خب اين پنج، شش روزى كه بين عمره تمتع و حج تمتع فاصله است، خوب است انسان برود اين اطراف گردش بكند، برود ببينيد طائف مثلا وضعش چه جور است. نه اين حق ندارد از مكه خارج بشود، مگر به عنوان حج تمتع.
يك صورت را استثنا كردهاند، اگر يك حاجتى پيش آمد. يك حاجتى اگر اقتضى كرد خروج اين شخص را، كما اينكه الان حاجت در رابطه با مديران كاروانها و مأمورين كاروانها پيش مىآيد. براى اينكه اينها وقتى كه عمره تمتعشان را انجام دادند گاهى ضرورت دارد كه بروند زودتر براى منا و عرفات و آنجا تهيه و تدارك ببينند. اگر چه در مورد آنها هم، گفته شده است كه خوب است محرم بشوند و به عنوان احرام حج از مكه خارج بشوند براى اعمال عرفات و منا و مشعر. اما اجمالا اگر يك حاجتى در كار بود، براى خاطر اين حاجت در فاصله بين حج تمتع و عمره تمتع خروج از مكه مانعى ندارد. آن وقت اينجا بايد ديگر اين را، اگر كسى هم بخواهد در اين طريق ايشان اشكال بكند، همين جا محل يك دقت و بررسى است كه آيا اين احتياط، خودش يك عنوان حاجت درست مىكند؟ احتياط عنوان حاجت درست مىكند كه براى اين شخص خروج از مكه براى احد مواقيت جايز مىشود. بگوييم چه حاجتى به تعبير ايشان از اين روشنتر و بالاتر، كه اين مىخواهد تكليف الهى را انجام بدهد و يقين كند به اينكه فريضه الهيه را در خارج انجام داده است. براى تحقق اين مجبور است كه از آنجا خارج بشود و خودش را به ميقات برساند. لذا اگر اين را هم به عنوان حاجت مطرح كرديم، اين آن وقت نتيجه اين مىشود كه خب، اين كه محرم شد به احرام حج قبل از اينكه به عرفات برود، برود به احد المواقيت و از آنجا مجددا به عنوان حج افراد به عنوان احتياط محرم بشود، بعد بيايد برود سراغ عرفات و مشعر و اعمال منا و امثال ذالك.
عرض مىشود اين همين جا محل اشكال است. براى اينكه ما يك وقت احتياط را براى كسى مىخواهيم فرض بكنيم كه فحص براى او امكان ندارد روى فرض عدم تمكن از فحص بحث مىكنيم، روى فرض عدم تمكن درست است. كسى كه تمكن از فحص ندارد، از طرفى هم بايد علم اجمالى به حج تمتع يا افراد را رعايت بكند، اين از اوضح حاجات به قول شما هست. اما اگر كسى يمكن له الفحص و راه فحص بر او باز است، باز هم اين عنوان حاجت مطرح است؟ خب، به جاى اينكه اين مسائل را پيش بياورد، برود فحص بكند. ببيند آيا منزل او داخل حد است يا منزلش خارج حد است؟ اگر منزلش داخل حد است وظيفه داخل را انجام بدهد و اگر خارج حد است، وظيفه خارج. به عبارت روشنتر ببينيد اين عبارتى كه هم در كلام سيد است و هم در كلام بزرگوار، مىفرمايد كه ولو شكّ فى انّ منزل فى الحد او الخارج وجب عليه الفحص و مع عدم تمكن يراء الاحتياط. اين براى احتياط مع عدم تمكن خوب است. اين طريق دومى كه ايشان ذكر كردهاند، اين براى عدم تمكن خوب است. اگر كسى متمكن از فحص نشد خب ديگر غير از راهى ندارد. چكار كنيم كه بايد فوريت در وجوب حج هم رعايت بشود والاّ اگر مسئله فوريت نبود، ميگفتيم دو سال حج انجام بدهد. يك سال حج تمتع را انجام بدهد، يك سال هم حج قران يا افراد را انجام بدهد. اما مسئله فوريت است كه اين مصيبها را بوجود آورده است. مىگوييم در صورت عدم تمكن از فحص اين راه خوبى است. اما اگر كسى متمكن از فحص است به چه مجوزى اين كار را مىكند كه مجبور بشود بعد از عمره تمتع، خودش را از مكه بيرون ببرد و به احد مواقيت برساند، و به عنوان احتياط محرم به احرام حج افراد و احتياطى بشود، چه ضرورتى دارد كه اين كار را بكند؟ پس باز در نتيجه اين راه دوم ضمن اينكه راه صحيحى هست، براى اين مرحله از بحث ما نمىتواند مفيد باشد. اما براى مرحله دوم و مع عدم تمكن يراء الاحتياط براى آن مرحله انصافا راه خوبى است، براى اينكه اين بيچاره ديگر هيچ راهى ندارد. نمىتواند فحص بكند، نمىتواند هم فوريت حج را به آن اخلال بكند. لذا اين خروجش از مكه الى احد المواقيت يك حاجت روشنى است و مجوزى است براى اين خروج از مكه. پس در نتيجه اين راههم براى مرحله بعدى مىتواند مفيد باشد. اما نه در اين مرحلهاى كه ما در آن واقع هستيم.
اما راه سومى كه ايشان ذكر كردهاند خب، آن ديگر يك راه مبنايى است كه ظاهر اين است كه مبنائش هم خلاف مبناء مشهور است، آن راه اين است كه اگر كسى گفت بابا در حج قران و افراد، يا فرضا در خصوص افراد چه كسى گفته است كه بايد عمرهاش بعد الحج باشد. نه عمرهاش قبل هم باشد مانعى ندارد. منتهى عمره حج افراد، عمره مفرده است. حالا چه قبل باشد و چه بعد باشد، عنوانش، عنوان عمره مفرده است. و فرقى كه عمره مفرده با عمره تمتع دارد، خب مىدانيد فرق اين است كه در عمره مفرده طواف نساء و دو ركعت طواف نساء هم وجود دارد، علاوه بر طواف اصلى و دو ركعت نماز طواف اصلى. اما در عمره تمتع ديگر طواف نسا وجود ندارد. طواف نسا در همان حج تمتع انجام مىگيرد. خب، اگر روى مبناى اينكه در باب حج افراد ما عمرهاش را به عنوان عمره مفرده قبل از حج جايز بدانيم، آن وقت يك راه احتياط اين مىشود كه اين از آن ميقاتى كه محرم مىشود، اينجور قصد بكند، محرم بشود، به احرام جامع بين عمره تمتع و عمره مفرده. نه خصوص عمره تمتع را قصد مىكند نه خصوص عمره مفرده را. جامع بين عمره مفرده و عمره تمتع راقصد مىكند. بعد هم وارد مكه مىشود، طواف دو ركعت نماز طواف، سعى بين صفا و مروه، و طواف نساء را هم انجام مىدهد. به عنوان احتمال. به عنوان احتمال كه مانعى ندارد طواف نساء اضافه بشود و دو ركعت طواف نساء بعد هم تقصير مىكند. خب، اين اگر عمره تمتع باشد اين واقع شده است صحيحا اگر عمره مفرده باشد اين هم صحيحا واقع شده است و بعد هم كه اين نكته، در كلام ايشان نيست، ولى قابل ذكر بوده است اين نكته كه اگر ما در حج قران و افراد قائل بشويم به اينكه عمره او قبل از او مىتواند واقع بشود لازمهاش يك مطلب ديگر است، او چيست؟ او اين است كه احرام حجش هم مثل احرام حج تمتع از خود مكه باشد. يعنى ديگر اين طور نيست كه اگر ما گفتيم در حج افراد عمرهاش مىشود قبل واقع بشود اين لازم باشد دو مرتبه به ميقات عبور بكند و خودش را برساند. يك مرتبه براى عمرهاش، يك مرتبه هم براى حجش. نه اينطور نيست. آن كسى كه مىگويد عمره مفرده در حج افراد قبل الحج مىتواند واقع بشود مجبور است اين حرف را بزند. كه پس احرام حجش هم مثل احرام حج تمتع از خود مكه بايد واقع بشود و ديگر ضرورتى ندارد كه برگردد به ميقات مجددا براى حج افراد از ميقات محرم بشود. لذا اين عمره مردد بين تمتع و افراد را انجام داده است، حالا هم از خود مكه محرم مىشود به احرام حج مردد بين افراد و تمتع. و البته باز لازمهاش اين است كه روز عيد قربان يك قربانى هم احتياطا داشته باشد ولو اينكه در حج افراد قربانى وجود ندارد. اما چون در حج تمتع وجود دارد لا محال بايد يك قربانى هم در روز عيد قربان داشته باشد كه باز اين هم در كلام ايشان در هر دو صورت اخير ذكرش مقبول عنه واقع شده است. خب اين راه سوم هم راه مبنائى است اين حالا بستگى دارد به بحثهاى آينده ببينيم آيا اين مبناء را كه عمره مفرده حج افراد مىشود قبل الحج باشد يا نه؟ اين را بايد در جاى خودش انشاء الله بحث كنيم.
نتيجه اين شد كه، يك راه احتياطى در موردى كه فحص امكان داشته باشد يك راه احتياط وجود نداشت و اين نأييد مىكند مسئله وجوب فحص را. براى اينكه اگر راه احتياط در صورت وجوب فحص هم باز باشد، مىشود مثل همان مثالى كه عرض كرديم كه مجتهدى مردد بين وجوب ظهر و جمعه است. حالا حوصله اجتهاد و استنباط هم ندارد. مىگويد چه ضرورتى دارد حالا ما اجتهاد كنيم ببينيم وظيفه جمعه يا ظهر است؟ ما عملا احتياط ميكنيم، هم نماز جمعه مىخوانيم، هم نماز ظهر مىخوانيم. با اينكه فحص امكان دارد، لكن راه احتياط اگر باز باشد جلوى وجوب فحص را ميگيرد. كسى كه احتياط برايش ممكن است چه ضرورتى دارد فحص بكند؟ حالا چه مقلد باشد و چه مجتهد باشد. مقلد براى سؤال از فتواى مرجع تقليدش و مجتهد هم در رابطه با اجتهاد و استنباطش.
اين نكته را هم در بحثهاى قبلى گفتيم باز هم تذكرش الان هم لازم است. حالا اگر امكان احتياط هم فرض شد،يعنى فرض كرديم كه احتياط ممكن است، بايد اين مطلب را هم ما به آن زمينه بكنيم كه بر خلاف نظريه مرحوم محقق نائينى (قطع نوار).
احتياط امكان دارد، مىفرمايد لا يجوز الاحتياط. الاّ براى كسى كه لا يتمكن من انتصال علمى و تحصيلى. اگر كسى متمكن از انتصال علمى و تحصيلى باشد كه مقصود از اين علمى به معناى حجت تفسيريه است، مىخواهد علم باشد، مىخواهد قائم مقام علم باشد، ايشان ميگويد اگر كسى قدرت بر انتصال علمى تفسيرى دارد لا يجوز له الاحتياط. لذا در مثال نماز جمعه و مجتهدى كه عرض كرديم نظر ايشان اين است كه اگر مجتهد الان قدرت بر استنباط دارد و صاحب استنباط برايش آماده است، حتما بايد استنباط بكند و به دست بياورد وظيفه روز جمعه و نمىتواند با قدرت بر استنباط احتياط بكند و جمع بكند بين نماز ظهر و نماز جمعه. لذا اين نظر ايشان هم در اينجا بايد مورد ملاحظه واقع بشود. خلاصه بحث ما اين شد، كه اين وجب عليه الفحص اين مقدماتى دارد. اول ما بايد حساب اينجا را از ساير شبهات موضوعيه جدا كنيم. اين را قبول كرديم. دوم اينكه بايد يك اصلى كه مشخص احد طرفين باشد، وجود نداشته باشد. كه اين را نپذيرفتيم، گفتيم وجود دارد چنين اصلى و مشخص احد طرفين هست. سوم اينكه مسئله تمسك به عام در شبهه مصداقيه مخصص جايز نباشد كه اين را پذيرفتيم، گفتيم نه عامى داريم، اولا و اگر عامى هم باشد تمسك به عام را در شبهه مصداقيه ما جايز نمىدانيم. چهارم اين كه احتياط امكان نداشته باشد. ما قبول كرديم اين حرف را. گفتيم در صورت تمكن از فحص احتياط امكان ندارد. اين راههايى كه ذكر شده است يا درست نيست، يا اگر هم درست باشد مال آنجايى است كه قدرت فحص نباشد. اما آنجايى كه قدرت فحص باشد راهى براى احتياط وجود ندارد. پنجم هم اين مسئله تأخر انتصال است. رتبه انتصال علمى اجمالى ركبهاش از ركبه انتصال تفصيلى اين را گفتيم نه. اين تأخر را ما قبول نداريم ودر بحثهاى اصوليه اين معنا را ما ثابت كرديم كه ركبه انتصال علمى اجمالى در همان رتبه انتصال عملى تحصيلى است و هيچ گونه تقدّم و تأخرى خلافا لنظر مرحوم محقق نائينى هيچ گونه تقدم و تأخرى وجود ندارد.
فالبتيجه چه شد؟ نتيجه اين شد كه اين وجب الفحص به نظر ما ثابت نشد. ما دليلى بر وجوب فحص نداريم. براى اينكه بعضى از مبانى و پايههايش راما نپذيرفتيم. لذا لا دليل على وجوب الفحص. اما و مع عدم تمكن يرى الااحتياط اين در جاى خودش صحيح است و جاى هيچ ترديدى نيست كه اگر متمكن از فحص نشد، احتياط را بايد رعايت بكند و احتياط هم امكان دارد، يمكن و يجب رعايت و راه امكانش همين طريق دومى بود كه بعض الاعلام ذكر كردند براى اين صورت آن راه احتياط كاملا مفيد خواهد بود.
حالا در آخر اين كه اين ديگر بحث ندارد، اين حرفهايى كه در اين تقريبا ده، بيست و روز و يك ماه راجع اين مىزديم كه داخل الحد وظيفهاش چيست، خارج الحد وظيفهاش چيست؟ آيه شريفه مكلفين را دو قسم مىكند، رواياتى هم كه در تفسير آيه وارد شده است همين مطلب را بيان مىكند و حتى يك عمومى نداريم كه مسئله تمتع را براى همه ايجاب كرده باشد بلكه از اول دو قسم كردهاند مكلفين را. نائى و غير نائى. قريب و بعيد. «مَنْ كَانَ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ» «مَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ» من كان اهله حاضر يجب عليه القران او الافراد و من لم يكن اهله حاضر يجب عليه التمتع. تمام اين مسائل در مورد حجة السلام مطرح است كه حجة الاسلام دو تا خصوصيت در آن وجود دارد. عبارت از آن حجى است كه اولا واجب است، و ثانيا وجوبش هم به اصل شرع است. يعنى مسئله نذر و امثال ذالك مدخليت در وجوبش نداشتند. خود شارع من استطاع عليه سبيلا را مكلف به حج كرده است. به عبارت روشنتر حجة الاسلام يعنى آنى كه لالله على الناس حج البيت من استطاع عليه سبيلا بر او دلالت دارد. اين بحثهاى گذشته در رابطه با اين حجة الاسلام بود.
اما حجهاى واجب ديگر. مثل اينكه كسى نذر بكند حج انجام بدهد. يا عهد و يمين در كار باشد يا استيجار در كار باشد. كسى اين را اجير كردهاند بر اين كه حج انجام بدهد. خب، به مقتضاى وجوب وفاى به عهد اجاره حتما بايد حج را انجام بدهد. اين چه جور حجى بايد انجام بدهد؟ اين ديگر تابع نذر و تابع كيفيت استيجار است. يك آدمى كه هزار فرسخ با مكه فاصله دارد اين اگر خواست نذر حج بكند، مجبور نيست كه نذر حج تمتع بكند. آن حج تمتع مربوط به حجة الاسلام است. لذا اين مىتواند نذر حج قران بكند. با اينكه هزار فرسخ با مكه فاصله دارد يجوز له اينكه نذر بكند حج قران را انجام بدهد. حج افراد را انجام بدهد يا اگر يك اجيرى را در هزار فرسخى استيجارش كردند بر اينكه برود يك حج قران يا افراد را انجام بدهد. هيچ مانعى ندارد و حتى بالاتر، اگر كسى نذر كرد اين كه حج انجام بدهد. عنوان كلى و مطلق حج متعلق نذر واقع شد. اين آيا اين هم نائى و غير نائى در آن مطرح است؟ قريب و بعيد در آن مطرح است؟ بگوييم چون شما نذر كرديد و با مكه خيلى فاصله داريد حتما بايد حج تمتع انجام بدهيد، نه. اين نذر كرده است يحج و حج له انواع ثلاثه. لذا هر كدام را بخواهد انجام بدهد ولو اينكه فاصلهاش هم خيلى زياد است، هيچ مانعى ندارد. آن تويع و تقسيم و آن مسائل همهاش مال حجة الاسلام است. از حجة الاسلا كه گذشت ديگر مسئلهاى وجود ندارد. لذا اگر نذرش، نذر مطلق شد، هيچ گونه مانعى ندارد هر نوع حجى را بخواهد انجام بدهد.
كما اينكه در باب اجير اگر ما در صحت اجارهاش ترديد نكنيم، چون يك احتمالى هست كه در باب اجير بايد نوع حج مشخص بشود تا اجاره از جهالت بيرون بيايد. اگر در آن جهتش ما ترديدى نكنيم واشكالى نكنيم وبگوييم مانعى نداريد يك اجيرى را استيجار بكنند لمطلق الحج. اين اجير هم آزاد است بخواهد حج تمتع انجام بدهد مىخواهد قران انجام بدهد، مىخواهد افراد انجام بدهد. منتهى آنجا مسئله اجارهاش درش شبهه وجود دارد. چون در اجاره بايد مشخص بكند نوع حج را براى خاطر اينكه انواع حج از نظر هزينه و اينها بينشان اختلاف وجود دارد. پس در نتيجه در نذر مطلق اينجا مخيرٌ بين انواع الثلاثه. لكن و كذا در حج مستحبى هم همين است. اينها كه از ايران مىروند حج واجبشان را انجام ميدهند بعد سالهاى بعد كه به عنوان حج مستحبى مىروند بر اينها ديگر حج تمتع تعيّن ندارد. حج مستحبى را ميخواهد به صورت قران انجام بدهد، مانعى ندارد. به صورت افراد انجام بدهد، مانعى ندارد. براى اينكه تمام آن حرفها مال حجة الاسلام بود. اما در عين حال ما رواياتى داريم كه اين روايات تواتر معنوى حتى در آن ادعا شده است، اينها مفادش اين است كه در مواردى كه يك حج خاصى بر كسى تعيّن نداشته باشد، و مخيّر بين انواع حج باشد، بهتر اين است كه حج تمتع را انجام بدهد. حتى آنهايى كه در ده فرسخى مكه واقع شدهاند. همان هايى هم كه در ده فرسخى مكه واقع شدهاند اگر واجب خودشان را قبلا انجام دادند حالا مىخواهند يك حج مستحبى انجام بدهند براى آنها هم افضل اين است كه حج تمتعى انجام بدهند. به مقتضاى روايات و فتاوى حج تمتع افضل از افراد و انواع حج است منتهى در مواردى كه مكلف مخير باشد بين انواع حج و ان هم موارد غير حجة الاسلام.
آخرين كلام يك جمله است، اگر كسى حجش را فاسد كرد. يك كسى كه حج تمتع انجام ميدهد رفت آنجا حجش را بواسطه بعضى از مبطلات حج مثل جماع قبل الطواف (قطع نوار).
اين تابعٌ لما افسد ببينيم آن حج اولى كه بر او واجب بود باطلش كرد چه بوده است؟ اگر آن حجى كه بر او واجب بود باطلش كرده است حج تمتع بوده است، سال بعد هم حج تمتع بر او واجب است و اگر آن حجى را كه باطل كرد و فاسد كرد حج قران يا افراد بوده است بر او سال بعد هم به همان كيفيتى كه انجام داده است بايد انجام بدهد. كه در اينجا شايد يك نكته اضافى هم هست كه اگر آن حج فاسد شده قران باشد، سال ديگر افراد هم حق ندارد انجام بدهد. بايد همان قران قبلى را انجام بدهد كه نه تنها تمتع را نمىتواند انجام بدهد، از آن قران و افراد، كه قرانش را اختيار كرده است، اگر حج قران را فاسد كرد، سال ديگر بايد حج را به صورت همين قران انجام بدهد كه حتى به صورت حج افراد هم حق ندارد انجام بدهد. ظاهر يك چنين چيزى است و علتش هم اين است كه احتمال داده مىشود كه اين حج سال دوم چون يك نزاعى است كه بعد مىخوانيم كه آيا حج سال دوم عقوبت و واجب سال اول حساب مىشود يا اينكه مسئله عكس است؟ لذا خود اين احتمال اقتضى ميكند كه بايد عين همان سال اول را انجام بدهد تا مسئله بعد.
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...