• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • بسم الله الرحمن الرحيم.
    نام درس: خارج فقه بحث حج.
    نام استاد: فاضل لنكرانى.
    تاريخ: 1370 ه.ش‏
    بسم الله الرحمن الرحيم.
    بحث در اين بود كه آيا در مورد كسى كه شك دارد كه آيا منزل او داخل حد واقع شده است يا خارج حد؟ آيا احتياط امكان دارد يا نه؟ عرض كرديم كه بعض الاعلام على ما فى تقريرات سه راه براى احتياط ذكر كرده‏اند. يك راه ديروز ذكر شد كه تا حدى مورد مناقشه بود. اما راه دوم كه خود ايشان اين راه را ترجيح مى‏دهند، بلكه مى‏فرمايند، احتمالا همين راه تعيّن داشته باشد، عبارت از اين است كه به اين صورت احتياط بكند، از ميقات مثل مثلا مسجد شجره قصد بكند احرام عمره تمتع را فقط. عمره تمتع را نيت بكند و محرم بشود به عنوان عمره تمتع. و بعد وارد مكه بشود. و اعمال عمره تمتع را انجام بدهد و حتى تقصير بكند و از احرام عمره تمتع خارج بشود. خب، تا حالا عمره تمتع را انجام داده است. ازاين جا به بعد اگر اين واجبش حج تمتع باشد، بايد به دنبال اين عمره تمتع از همان مكه به نيت حج تمتع محرم بشود و اعمال حج را انجام بدهد. اما اگر واجبش حج افراد باشد، مى‏بايست از همان ميقات محرم بشود به عنوان حج افراد. كه مهمترين فرقى كه اينجا مطرح است اين است كه اين از كجا محرم بشود؟ اگر وظيفه‏اش حج تمتع باشد، خب، روز هفتم، هشتم در همان مكه كه بهترين جا، جايش هم مسجد الحرام است، از همان مسجد الحرام محرم مى‏شود براى حج تمتع. و حج را انجام بايد بدهد. اما اگر اين آدم وظيفه‏اش حج افراد بوده است، مى‏بايست از همان ميقات اول به عنوان حج افراد محرم بشود. پس حالا چه كند؟ مى‏فرمايند هر دو كار را بكند. در همين مكه محرم بشود. به عنوان حج تمتع احتياطا. بعد از مكه خارج بشود. و خودش را به يكى از ميقات‏ها برساند و از آن ميقات هم محرم بشود، به احرام حج افراد احتياطا. آن وقت اينجا اگر اين وظيفه‏اش حج افراد بوده است، لازمه‏اش اين است كه اين عمره تمتعى كه قبلا انجام داده است يك چيز بى خاصيتى بوده است. بى فايده بوده است. نه اينكه مضر باشد، اثرى نداشته است. و اين احرامى هم كه در مكه به عنوان حج تمتع انجام داده است، اين هم يك چيز لغوى بوده است. اين وظيفه‏اش اين بود كه از ميقات محرم بشود براى حج افراد. خب اين هم از ميقات محرم شده است براى حج افراد، پس مسئله‏اى نيست.
    عرض مى‏شود كه، وقتى كه محرم شد به عنوان حج افراد بعد مى‏آيد وارد مكه مى‏شود و اعمال حج را كه ديگر مشترك بين حج تمتع و حج افراد است فقط يك امتيازى كه حج تمتع دارد، اين است كه مسئله هدى همراهش است. يعنى روز عيد قربان در حج تمتع قربانى واجب است، اما در حج افراد ضرورت ندارد. خب، اين در كلام ايشان مفعول عنه واقع شده است. لكن مانعى ندارد روز عيد قربان، يك قربانى هم انجام مى‏دهد. بعد از آنى كه مناسك حجش تمام شد، يك عمره مفرده هم بعد از حج انجام مى‏دهد، براى اينكه اگر حجش، حج افراد باشد لازم است كه يك عمره مفرده بعد از حج تحقق پيدا بكند. پس نتيجتا، اين با اين كارى كه انجام داد، هم در مكه محرم شد و هم از مكه خارج شد، و خودش را به يكى از ميقات‏ها رساند و از آن جا محرم شد به عنوان حج افراد احتياطا. اين با اين ترتيب اگر وظيفه‏اش حج افراد بوده است، هيچ مشكلى تحقق پيدا نكرده است. فقط يك عمره تمتع اضافى انجام داده است و يك احرام براى حج در مكه اضافى و اضافه اينها كه مضر نيست. لا يترتب عليه اثر. لغو است، نه اينكه مضر به صحت حج افراد باشد. ربطى به حج افراد ندارد. و اگر وظيفه اين آدم حج تمتع بوده است، خب فرض اين است كه اين عمره تمتع را كه انجام داده است، مسئله‏اى در رابطه با عمره تمتع ندارد. احرام از مكه هم كه تحقق پيدا كرده است. فرض اين است كه اول به عنوان حج‏
    تمتع احتياطى از خود مكه محرم شده است. فقط اشكالى كه اين جا ممكن است در ذهن كسى بيايد اين است كه يكى از احكامى كه براى حاجى به حج تمتع مترتب است، اين است كه اين وقتى كه براى عمره‏اش وارد مكه شد، تا زمانى كه عمره‏اش تمام نشده است و بعد از تماميت عمره اين حق ندارد از مكه خارج بشود. مگر اينكه خروجش به عنوان حج تمتع باشد. حاجى كه حج تمتع انجام مى‏دهد، وقتى كه به عنوان عمره وارد مكه شد، ديگر خروجش از مكه بايد تنها در رابطه با حج تمتع باشد. در ذهن بعضى از حاجى‏ها گاهى مى‏آيد، مى‏گويند خب اين پنج، شش روزى كه بين عمره تمتع و حج تمتع فاصله است، خوب است انسان برود اين اطراف گردش بكند، برود ببينيد طائف مثلا وضعش چه جور است. نه اين حق ندارد از مكه خارج بشود، مگر به عنوان حج تمتع.
    يك صورت را استثنا كرده‏اند، اگر يك حاجتى پيش آمد. يك حاجتى اگر اقتضى كرد خروج اين شخص را، كما اينكه الان حاجت در رابطه با مديران كاروان‏ها و مأمورين كاروان‏ها پيش مى‏آيد. براى اينكه اينها وقتى كه عمره تمتعشان را انجام دادند گاهى ضرورت دارد كه بروند زودتر براى منا و عرفات و آنجا تهيه و تدارك ببينند. اگر چه در مورد آنها هم، گفته شده است كه خوب است محرم بشوند و به عنوان احرام حج از مكه خارج بشوند براى اعمال عرفات و منا و مشعر. اما اجمالا اگر يك حاجتى در كار بود، براى خاطر اين حاجت در فاصله بين حج تمتع و عمره تمتع خروج از مكه مانعى ندارد. آن وقت اينجا بايد ديگر اين را، اگر كسى هم بخواهد در اين طريق ايشان اشكال بكند، همين جا محل يك دقت و بررسى است كه آيا اين احتياط، خودش يك عنوان حاجت درست مى‏كند؟ احتياط عنوان حاجت درست مى‏كند كه براى اين شخص خروج از مكه براى احد مواقيت جايز مى‏شود. بگوييم چه حاجتى به تعبير ايشان از اين روشن‏تر و بالاتر، كه اين مى‏خواهد تكليف الهى را انجام بدهد و يقين كند به اينكه فريضه الهيه را در خارج انجام داده است. براى تحقق اين مجبور است كه از آنجا خارج بشود و خودش را به ميقات برساند. لذا اگر اين را هم به عنوان حاجت مطرح كرديم، اين آن وقت نتيجه اين مى‏شود كه خب، اين كه محرم شد به احرام حج قبل از اينكه به عرفات برود، برود به احد المواقيت و از آنجا مجددا به عنوان حج افراد به عنوان احتياط محرم بشود، بعد بيايد برود سراغ عرفات و مشعر و اعمال منا و امثال ذالك.
    عرض مى‏شود اين همين جا محل اشكال است. براى اينكه ما يك وقت احتياط را براى كسى مى‏خواهيم فرض بكنيم كه فحص براى او امكان ندارد روى فرض عدم تمكن از فحص بحث مى‏كنيم، روى فرض عدم تمكن درست است. كسى كه تمكن از فحص ندارد، از طرفى هم بايد علم اجمالى به حج تمتع يا افراد را رعايت بكند، اين از اوضح حاجات به قول شما هست. اما اگر كسى يمكن له الفحص و راه فحص بر او باز است، باز هم اين عنوان حاجت مطرح است؟ خب، به جاى اينكه اين مسائل را پيش بياورد، برود فحص بكند. ببيند آيا منزل او داخل حد است يا منزلش خارج حد است؟ اگر منزلش داخل حد است وظيفه داخل را انجام بدهد و اگر خارج حد است، وظيفه خارج. به عبارت روشن‏تر ببينيد اين عبارتى كه هم در كلام سيد است و هم در كلام بزرگوار، مى‏فرمايد كه ولو شكّ فى انّ منزل فى الحد او الخارج وجب عليه الفحص و مع عدم تمكن يراء الاحتياط. اين براى احتياط مع عدم تمكن خوب است. اين طريق دومى كه ايشان ذكر كرده‏اند، اين براى عدم تمكن خوب است. اگر كسى متمكن از فحص نشد خب ديگر غير از راهى ندارد. چكار كنيم كه بايد فوريت در وجوب حج هم رعايت بشود والاّ اگر مسئله فوريت نبود، ميگفتيم دو سال حج انجام بدهد. يك سال حج تمتع را انجام بدهد، يك سال هم حج قران يا افراد را انجام بدهد. اما مسئله فوريت است كه اين مصيب‏ها را بوجود آورده است. مى‏گوييم در صورت عدم تمكن از فحص اين راه خوبى است. اما اگر كسى متمكن از فحص است به چه مجوزى اين كار را مى‏كند كه مجبور بشود بعد از عمره تمتع، خودش را از مكه بيرون ببرد و به احد مواقيت برساند، و به عنوان احتياط محرم به احرام حج افراد و احتياطى بشود، چه ضرورتى دارد كه اين كار را بكند؟ پس باز در نتيجه اين راه دوم ضمن اينكه راه صحيحى هست، براى اين مرحله از بحث ما نمى‏تواند مفيد باشد. اما براى مرحله دوم و مع عدم تمكن يراء الاحتياط براى آن مرحله انصافا راه خوبى است، براى اينكه اين بيچاره ديگر هيچ راهى ندارد. نمى‏تواند فحص بكند، نمى‏تواند هم فوريت حج را به آن اخلال بكند. لذا اين خروجش از مكه الى احد المواقيت يك حاجت روشنى است و مجوزى است براى اين خروج از مكه. پس در نتيجه اين راههم براى مرحله بعدى مى‏تواند مفيد باشد. اما نه در اين مرحله‏اى كه ما در آن واقع هستيم.
    اما راه سومى كه ايشان ذكر كرده‏اند خب، آن ديگر يك راه مبنايى است كه ظاهر اين است كه مبنائش هم خلاف مبناء مشهور است، آن راه اين است كه اگر كسى گفت بابا در حج قران و افراد، يا فرضا در خصوص افراد چه كسى گفته است كه بايد عمره‏اش بعد الحج باشد. نه عمره‏اش قبل هم باشد مانعى ندارد. منتهى عمره حج افراد، عمره مفرده است. حالا چه قبل باشد و چه بعد باشد، عنوانش، عنوان عمره مفرده است. و فرقى كه عمره مفرده با عمره تمتع دارد، خب مى‏دانيد فرق اين است كه در عمره مفرده طواف نساء و دو ركعت طواف نساء هم وجود دارد، علاوه بر طواف اصلى و دو ركعت نماز طواف اصلى. اما در عمره تمتع ديگر طواف نسا وجود ندارد. طواف نسا در همان حج تمتع انجام مى‏گيرد. خب، اگر روى مبناى اينكه در باب حج افراد ما عمره‏اش را به عنوان عمره مفرده قبل از حج جايز بدانيم، آن وقت يك راه احتياط اين مى‏شود كه اين از آن ميقاتى كه محرم مى‏شود، اينجور قصد بكند، محرم بشود، به احرام جامع بين عمره تمتع و عمره مفرده. نه خصوص عمره تمتع را قصد مى‏كند نه خصوص عمره مفرده را. جامع بين عمره مفرده و عمره تمتع راقصد مى‏كند. بعد هم وارد مكه مى‏شود، طواف دو ركعت نماز طواف، سعى بين صفا و مروه، و طواف نساء را هم انجام مى‏دهد. به عنوان احتمال. به عنوان احتمال كه مانعى ندارد طواف نساء اضافه بشود و دو ركعت طواف نساء بعد هم تقصير مى‏كند. خب، اين اگر عمره تمتع باشد اين واقع شده است صحيحا اگر عمره مفرده باشد اين هم صحيحا واقع شده است و بعد هم كه اين نكته، در كلام ايشان نيست، ولى قابل ذكر بوده است اين نكته كه اگر ما در حج قران و افراد قائل بشويم به اينكه عمره او قبل از او مى‏تواند واقع بشود لازمه‏اش يك مطلب ديگر است، او چيست؟ او اين است كه احرام حجش هم مثل احرام حج تمتع از خود مكه باشد. يعنى ديگر اين طور نيست كه اگر ما گفتيم در حج افراد عمره‏اش مى‏شود قبل واقع بشود اين لازم باشد دو مرتبه به ميقات عبور بكند و خودش را برساند. يك مرتبه براى عمره‏اش، يك مرتبه هم براى حجش. نه اينطور نيست. آن كسى كه مى‏گويد عمره مفرده در حج افراد قبل الحج مى‏تواند واقع بشود مجبور است اين حرف را بزند. كه پس احرام حجش هم مثل احرام حج تمتع از خود مكه بايد واقع بشود و ديگر ضرورتى ندارد كه برگردد به ميقات مجددا براى حج افراد از ميقات محرم بشود. لذا اين عمره مردد بين تمتع و افراد را انجام داده است، حالا هم از خود مكه محرم مى‏شود به احرام حج مردد بين افراد و تمتع. و البته باز لازمه‏اش اين است كه روز عيد قربان يك قربانى هم احتياطا داشته باشد ولو اينكه در حج افراد قربانى وجود ندارد. اما چون در حج تمتع وجود دارد لا محال بايد يك قربانى هم در روز عيد قربان داشته باشد كه باز اين هم در كلام ايشان در هر دو صورت اخير ذكرش مقبول عنه واقع شده است. خب اين راه سوم هم راه مبنائى است اين حالا بستگى دارد به بحث‏هاى آينده ببينيم آيا اين مبناء را كه عمره مفرده حج افراد مى‏شود قبل الحج باشد يا نه؟ اين را بايد در جاى خودش انشاء الله بحث كنيم.
    نتيجه اين شد كه، يك راه احتياطى در موردى كه فحص امكان داشته باشد يك راه احتياط وجود نداشت و اين نأييد مى‏كند مسئله وجوب فحص را. براى اينكه اگر راه احتياط در صورت وجوب فحص هم باز باشد، مى‏شود مثل همان مثالى كه عرض كرديم كه مجتهدى مردد بين وجوب ظهر و جمعه است. حالا حوصله اجتهاد و استنباط هم ندارد. مى‏گويد چه ضرورتى دارد حالا ما اجتهاد كنيم ببينيم وظيفه جمعه يا ظهر است؟ ما عملا احتياط ميكنيم، هم نماز جمعه مى‏خوانيم، هم نماز ظهر مى‏خوانيم. با اينكه فحص امكان دارد، لكن راه احتياط اگر باز باشد جلوى وجوب فحص را ميگيرد. كسى كه احتياط برايش ممكن است چه ضرورتى دارد فحص بكند؟ حالا چه مقلد باشد و چه مجتهد باشد. مقلد براى سؤال از فتواى مرجع تقليدش و مجتهد هم در رابطه با اجتهاد و استنباطش.
    اين نكته را هم در بحث‏هاى قبلى گفتيم باز هم تذكرش الان هم لازم است. حالا اگر امكان احتياط هم فرض شد،يعنى فرض كرديم كه احتياط ممكن است، بايد اين مطلب را هم ما به آن زمينه بكنيم كه بر خلاف نظريه مرحوم محقق نائينى (قطع نوار).
    احتياط امكان دارد، مى‏فرمايد لا يجوز الاحتياط. الاّ براى كسى كه لا يتمكن من انتصال علمى و تحصيلى. اگر كسى متمكن از انتصال علمى و تحصيلى باشد كه مقصود از اين علمى به معناى حجت تفسيريه است، مى‏خواهد علم باشد، مى‏خواهد قائم مقام علم باشد، ايشان ميگويد اگر كسى قدرت بر انتصال علمى تفسيرى دارد لا يجوز له الاحتياط. لذا در مثال نماز جمعه و مجتهدى كه عرض كرديم نظر ايشان اين است كه اگر مجتهد الان قدرت بر استنباط دارد و صاحب استنباط برايش آماده است، حتما بايد استنباط بكند و به دست بياورد وظيفه روز جمعه و نمى‏تواند با قدرت بر استنباط احتياط بكند و جمع بكند بين نماز ظهر و نماز جمعه. لذا اين نظر ايشان هم در اينجا بايد مورد ملاحظه واقع بشود. خلاصه بحث ما اين شد، كه اين وجب عليه الفحص اين مقدماتى دارد. اول ما بايد حساب اينجا را از ساير شبهات موضوعيه جدا كنيم. اين را قبول كرديم. دوم اينكه بايد يك اصلى كه مشخص احد طرفين باشد، وجود نداشته باشد. كه اين را نپذيرفتيم، گفتيم وجود دارد چنين اصلى و مشخص احد طرفين هست. سوم اينكه مسئله تمسك به عام در شبهه مصداقيه مخصص جايز نباشد كه اين را پذيرفتيم، گفتيم نه عامى داريم، اولا و اگر عامى هم باشد تمسك به عام را در شبهه مصداقيه ما جايز نمى‏دانيم. چهارم اين كه احتياط امكان نداشته باشد. ما قبول كرديم اين حرف را. گفتيم در صورت تمكن از فحص احتياط امكان ندارد. اين راههايى كه ذكر شده است يا درست نيست، يا اگر هم درست باشد مال آنجايى است كه قدرت فحص نباشد. اما آنجايى كه قدرت فحص باشد راهى براى احتياط وجود ندارد. پنجم هم اين مسئله تأخر انتصال است. رتبه انتصال علمى اجمالى ركبه‏اش از ركبه انتصال تفصيلى اين را گفتيم نه. اين تأخر را ما قبول نداريم ودر بحث‏هاى اصوليه اين معنا را ما ثابت كرديم كه ركبه انتصال علمى اجمالى در همان رتبه انتصال عملى تحصيلى است و هيچ گونه تقدّم و تأخرى خلافا لنظر مرحوم محقق نائينى هيچ گونه تقدم و تأخرى وجود ندارد.
    فالبتيجه چه شد؟ نتيجه اين شد كه اين وجب الفحص به نظر ما ثابت نشد. ما دليلى بر وجوب فحص نداريم. براى اينكه بعضى از مبانى و پايه‏هايش راما نپذيرفتيم. لذا لا دليل على وجوب الفحص. اما و مع عدم تمكن يرى الااحتياط اين در جاى خودش صحيح است و جاى هيچ ترديدى نيست كه اگر متمكن از فحص نشد، احتياط را بايد رعايت بكند و احتياط هم امكان دارد، يمكن و يجب رعايت و راه امكانش همين طريق دومى بود كه بعض الاعلام ذكر كردند براى اين صورت آن راه احتياط كاملا مفيد خواهد بود.
    حالا در آخر اين كه اين ديگر بحث ندارد، اين حرفهايى كه در اين تقريبا ده، بيست و روز و يك ماه راجع اين مى‏زديم كه داخل الحد وظيفه‏اش چيست، خارج الحد وظيفه‏اش چيست؟ آيه شريفه مكلفين را دو قسم مى‏كند، رواياتى هم كه در تفسير آيه وارد شده است همين مطلب را بيان مى‏كند و حتى يك عمومى نداريم كه مسئله تمتع را براى همه ايجاب كرده باشد بلكه از اول دو قسم كرده‏اند مكلفين را. نائى و غير نائى. قريب و بعيد. «مَنْ كَانَ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ» «مَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ» من كان اهله حاضر يجب عليه القران او الافراد و من لم يكن اهله حاضر يجب عليه التمتع. تمام اين مسائل در مورد حجة السلام مطرح است كه حجة الاسلام دو تا خصوصيت در آن وجود دارد. عبارت از آن حجى است كه اولا واجب است، و ثانيا وجوبش هم به اصل شرع است. يعنى مسئله نذر و امثال ذالك مدخليت در وجوبش نداشتند. خود شارع من استطاع عليه سبيلا را مكلف به حج كرده است. به عبارت روشن‏تر حجة الاسلام يعنى آنى كه لالله على الناس حج البيت من استطاع عليه سبيلا بر او دلالت دارد. اين بحث‏هاى گذشته در رابطه با اين حجة الاسلام بود.
    اما حج‏هاى واجب ديگر. مثل اينكه كسى نذر بكند حج انجام بدهد. يا عهد و يمين در كار باشد يا استيجار در كار باشد. كسى اين را اجير كرده‏اند بر اين كه حج انجام بدهد. خب، به مقتضاى وجوب وفاى به عهد اجاره حتما بايد حج را انجام بدهد. اين چه جور حجى بايد انجام بدهد؟ اين ديگر تابع نذر و تابع كيفيت استيجار است. يك آدمى كه هزار فرسخ با مكه فاصله دارد اين اگر خواست نذر حج بكند، مجبور نيست كه نذر حج تمتع بكند. آن حج تمتع مربوط به حجة الاسلام است. لذا اين مى‏تواند نذر حج قران بكند. با اينكه هزار فرسخ با مكه فاصله دارد يجوز له اينكه نذر بكند حج قران را انجام بدهد. حج افراد را انجام بدهد يا اگر يك اجيرى را در هزار فرسخى استيجارش كردند بر اينكه برود يك حج قران يا افراد را انجام بدهد. هيچ مانعى ندارد و حتى بالاتر، اگر كسى نذر كرد اين كه حج انجام بدهد. عنوان كلى و مطلق حج متعلق نذر واقع شد. اين آيا اين هم نائى و غير نائى در آن مطرح است؟ قريب و بعيد در آن مطرح است؟ بگوييم چون شما نذر كرديد و با مكه خيلى فاصله داريد حتما بايد حج تمتع انجام بدهيد، نه. اين نذر كرده است يحج و حج له انواع ثلاثه. لذا هر كدام را بخواهد انجام بدهد ولو اينكه فاصله‏اش هم خيلى زياد است، هيچ مانعى ندارد. آن تويع و تقسيم و آن مسائل همه‏اش مال حجة الاسلام است. از حجة الاسلا كه گذشت ديگر مسئله‏اى وجود ندارد. لذا اگر نذرش، نذر مطلق شد، هيچ گونه مانعى ندارد هر نوع حجى را بخواهد انجام بدهد.
    كما اينكه در باب اجير اگر ما در صحت اجاره‏اش ترديد نكنيم، چون يك احتمالى هست كه در باب اجير بايد نوع حج مشخص بشود تا اجاره از جهالت بيرون بيايد. اگر در آن جهتش ما ترديدى نكنيم واشكالى نكنيم وبگوييم مانعى نداريد يك اجيرى را استيجار بكنند لمطلق الحج. اين اجير هم آزاد است بخواهد حج تمتع انجام بدهد مى‏خواهد قران انجام بدهد، مى‏خواهد افراد انجام بدهد. منتهى آنجا مسئله اجاره‏اش درش شبهه وجود دارد. چون در اجاره بايد مشخص بكند نوع حج را براى خاطر اينكه انواع حج از نظر هزينه و اينها بينشان اختلاف وجود دارد. پس در نتيجه در نذر مطلق اينجا مخيرٌ بين انواع الثلاثه. لكن و كذا در حج مستحبى هم همين است. اينها كه از ايران مى‏روند حج واجبشان را انجام ميدهند بعد سالهاى بعد كه به عنوان حج مستحبى مى‏روند بر اينها ديگر حج تمتع تعيّن ندارد. حج مستحبى را ميخواهد به صورت قران انجام بدهد، مانعى ندارد. به صورت افراد انجام بدهد، مانعى ندارد. براى اينكه تمام آن حرفها مال حجة الاسلام بود. اما در عين حال ما رواياتى داريم كه اين روايات تواتر معنوى حتى در آن ادعا شده است، اينها مفادش اين است كه در مواردى كه يك حج خاصى بر كسى تعيّن نداشته باشد، و مخيّر بين انواع حج باشد، بهتر اين است كه حج تمتع را انجام بدهد. حتى آنهايى كه در ده فرسخى مكه واقع شده‏اند. همان هايى هم كه در ده فرسخى مكه واقع شده‏اند اگر واجب خودشان را قبلا انجام دادند حالا مى‏خواهند يك حج مستحبى انجام بدهند براى آنها هم افضل اين است كه حج تمتعى انجام بدهند. به مقتضاى روايات و فتاوى حج تمتع افضل از افراد و انواع حج است منتهى در مواردى كه مكلف مخير باشد بين انواع حج و ان هم موارد غير حجة الاسلام.
    آخرين كلام يك جمله است، اگر كسى حجش را فاسد كرد. يك كسى كه حج تمتع انجام ميدهد رفت آنجا حجش را بواسطه بعضى از مبطلات حج مثل جماع قبل الطواف (قطع نوار).
    اين تابعٌ لما افسد ببينيم آن حج اولى كه بر او واجب بود باطلش كرد چه بوده است؟ اگر آن حجى كه بر او واجب بود باطلش كرده است حج تمتع بوده است، سال بعد هم حج تمتع بر او واجب است و اگر آن حجى را كه باطل كرد و فاسد كرد حج قران يا افراد بوده است بر او سال بعد هم به همان كيفيتى كه انجام داده است بايد انجام بدهد. كه در اينجا شايد يك نكته اضافى هم هست كه اگر آن حج فاسد شده قران باشد، سال ديگر افراد هم حق ندارد انجام بدهد. بايد همان قران قبلى را انجام بدهد كه نه تنها تمتع را نمى‏تواند انجام بدهد، از آن قران و افراد، كه قرانش را اختيار كرده است، اگر حج قران را فاسد كرد، سال ديگر بايد حج را به صورت همين قران انجام بدهد كه حتى به صورت حج افراد هم حق ندارد انجام بدهد. ظاهر يك چنين چيزى است و علتش هم اين است كه احتمال داده مى‏شود كه اين حج سال دوم چون يك نزاعى است كه بعد مى‏خوانيم كه آيا حج سال دوم عقوبت و واجب سال اول حساب مى‏شود يا اينكه مسئله عكس است؟ لذا خود اين احتمال اقتضى ميكند كه بايد عين همان سال اول را انجام بدهد تا مسئله بعد.