• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • بسم الله الرحمن الرحيم.
    نام درس: خارج فقه بحث حج.
    نام استاد: فاضل لنكرانى.
    تاريخ: 1370 ه.ش‏
    اعوذبالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
    عرض كرديم كه اولين مطلب در اين فصل اين بود كه اقسام حج عبارت از سه قسم است، يعنى تمتع هم يكى از اقسام حج است و همانطور كه در روايت ديروز و روايات ديگر هست اين مسئله الى يوم القيامه و الى الابد اين معنا ثابت است. و حتى نظير همان روايت ديروز را به استثناء بعضى از جملات و اعتراض آن معترض به استثاء او در كتاب‏هاى روايى و فقهى علماء اهل تسنن هم نقل شده است. و اين مخصوصا اين تعبير دخلت العمرة فى الحج الى يوم القيامه همين تعبير به عينه در روايات آنها هست. لذا هيچ ترديدى در اين معنا نيست كه اين تمتع نه تنها در زمان رسول خدا، مشروعيت داشته است، بلكه الى يوم القيامه بر حسب اين روايت باقى است.
    مطلب دوم اين است كه اين اقسام ثلاثه وظيفه تخييرى هر مستطيع نيست. بلكه مستطيع‏ها بر دو قسم تقسيم شده‏اند و اين تقسيم هم بر حسب كتاب الله و قران مجيد واقع شده است. يك قسم مستطيع‏هايى هستند كه به تعبير كتاب اهل آنها حاضر مسجد الحرام هستند و يك قسم آنهايى كه اهلشان حاضر مسجد الحرام نيستند كه مقصود از اين حضور هم خود آيه دلالت دارد و هم رواياتى كه در تفسير اين آيه وارد شده است ولو اينكه بعدا حالا بحث مى‏كنيم، بعضى‏ها احتمال ديگر هم داده‏اند، اين حضور در مقابل بُعد من لم يكن اهله حاضر المسجد الحرام، يعنى كان مقره و مسكنه و معواه، بعيدا عن المسجد الحرام. كه حالا ملاك در بُعد چيست؟ آن هم خودش يك مسئله‏اى است كه به دنبال اين مسئله انشاء الله مطرح مى‏شود. لكن فعلا مقصود اين است كه اين حضور و كلمه حاضر كه در كتاب الله در اينجا ذكر شده است، آيا حاضر در مقابل مسافر است؟ كلمه حاضر گاهى در مقابل مسافر به كار گرفته مى‏شود. گاهى در مقابل غائب به كار گرفته مى‏شود. حاضر فى مقابل الغائب. گاهى حاضر در مقابل بعيد معنا مى‏شود و استعمال مى‏شود. و اين آيه شريفه به لحاظ اين معنا عرض كردم رواياتش را،حالا مى‏خوانيم انشاء الله. روايات متعددى معنا كرده است، بلكه حدّ بُعد و قرب را مشخص كرده است. اما نكته‏اى در خود آيه است كه آن نكته هدايت مى‏كند به اينكه مقصود از اين حضور، حضور در مقابل سفر نيست. حضور در مقابل غياب نيست. بلكه حضور در مقابل بُعد است. آن نكته به نظر من عبارت از اين است كه در مسئله حاضر و مسافر ملاكه در حضر و سفرعبارت از خود مكلف است. خود مكلف اگر انسان مسافرت كرد، اين عنوان مسافر بودن خودش مطرح است. حالا مى‏خواهد خانواده‏اش هم مسافر باشند يا نباشند. مسافر بودن اهل و خانواده نقشى در ترتبّ تكليف مسافر بر انسان ندارد. مكلف در مسئله سفر و حضر آنى كه براى او ملاك است حضار و مسافر بودن شخص خودش است. اذا كان الشخص حاضرا يجب عليه ان يصلى تماما. يجب عليه ان يصوم فى شهر رمضان و اذا كان مسافرا عكس اين مطلب است. اما ديگر اهلش هم حاضر باشند يا مسافر باشند، اين نقشى در اين معنا ندارد اصلا. و همين طور مسئله حضور و غياب آنجايى كه احكام بر غيبت مترتب است، در غايب بودن مترتب است. مثلا مى‏گويند مال غايب بايد حفظ بشود يا در باب قضا مى‏گويند هل غايب على حجة اگر كسى در روز دادگاه حاضر نبود، و بعد آمد، و داراى يك مدرك و دليلى بود اين مدرك و دليلش بايد مورد اعتنا و مورد ملاحظه واقع بشود. در مسئله حاضر و غايب آن احكامى كه بر حضور و غياب مترتب است، آن احكامى است كه بر حضور شخص مترتب است. در غيبت شخص مترتب است. پس اينها هم موضوعش خود مكلف است. اما در اين آيه شريفه نمى‏گويد ذالك لمن لم يكن‏
    حاضر المسجد الحرام. مى‏گويد لمن لم يكن اهله حاضر المسجد الحرام. يعنى زندگى‏اش توى مسجد الحرام نيست. زندگى‏اش توى مكه نيست. خانه و سكنائش در مسجد الحرام و مكه نيست. از اين معلوم مى‏شود كه اين حضور، حضور در مقابل سفر نيست. حضور در مقابل غيبت نيست. بلكه حضور در مقابل بُعد است. يعنى آنى كه دور از خانه‏اش، عرض كرديم ملاك در قرب و بعد را مشخص مى‏كنيم اما فعلا اصل اين مطلب مورد بحث است كه آيا اين حاضر كه هم در عبارت عروه و هم درعبارت امام بزرگوار قدس سرهما كلمه حاضر را معنى كرده‏اند، اين با قطع نظر از رواياتى هم كه در تفسير آيه وارد شده است خود آيه اين معنا را دلالت دارد به لحاظ اينكه حضور و عدم حضور را مربوط به اهل مى‏كند. ذالك لمن لم يكن اهله حاضر المسجد الحرام. در حالى كه در موارد ديگر هيج مسئله به اهل ارتباطى ندارد، بلكه به خود شخص مربوط است. حاضر در باب نماز، مسافر در باب نماز، حاضر و غايب در مواردى كه اثر بر حضور و غياب مترتب است. بالاخره بحث اين است كه اين انواع و اقسام ثلاثه حج اين را خداوند تبارك و تعالى به دو گروه مستطيع‏هارا تقسيم كرده است. فرموده است، آنهايى كه اهلشان حاضر المسجد الحرام نيستند، آنها وظيفه‏اشان عبارت از حج تمتع است. اما مفهومش يا به تعبير ديگر به دلالت التزاميه ما مى‏فهميم كه نقطه مقابل، يعنى آنهايى كه اهلشان حاضر المسجد الحرام هستند، آنها ديگر وظيفه‏اشان تمتع نيست. وقتى وظيفه‏اشان تمتع نشد، يعنى آن‏ها بايد يا حج قران به جا بياورند يا افراد به جا بياورند. پس حج قران يا افراد مال يك گروه است. و حج تمتع هم مال گروه ديگر است.
    حالا يك بحث اين است كه آيا از خود كتاب الله فى نفسه با قطع نظر از روايات مفسره كتاب الله و باقطع نظر از رواياتى كه اصل اين حكم را بيان مى‏كند، بدون اينكه در تفسير آيه وارد شده باشد، آيا از خود كتاب الله اين معنا استفاده مى‏شود يا نه؟ در آيه‏اى كه در بحث‏هاى گذشته در باب عمره مطرح مى‏كرديم خب، اساس كار آن آيه است كه عبارت از اين آيه شريفه است و اتم الحج و العمرة للالله كه ما معنى كرديم اتم الحج و العمره نه اتمام در مقابل شروع است، بلكه اتمام به معناى انجام و اتيان است. اتمّوا يعنى انجام بدهيد حج را و انجام بدهيد عمره را لله. خب، اين يك معناى كلى است، حالا اين مقدار مشخص نمى‏كند كه در باب حج وظيفه‏ها مختلف است، ولى در همين آيه است، مى‏فرمايد «فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجّ» اگر كسى تمتع بكند به عمره الى الحج كه حالا اين كلمه تمتع هم البته در ذهن ما بيشتر وجه تثنيه‏اش همين مى‏آيد، يعنى بين عمره و حج محل مى‏شود و محرمات احرام كنار مى‏رود و در نتيجه برايش حلال مى‏شود كلما حرمه الاحرام. لكن وجه تثنيه‏هاى ديگرى هم برايش ذكر شده است كه شايد هم ملاحظه كرده باشيد و بعدا انشاء الله عرض مى‏كنيم.
    اين آيه «فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ» يعنى اگر كسى حج تمتع انجام بدهد كه خصوصيت حج تمتع همانى است كه رسول خدا فرموده‏اند و ائمه هدا و الصلاة و السلام فرمودند دخلت العمرة فى الحج. اين خصوصيت حج تمتع است كه عمره‏اش جزء حج است. عمره‏اش مربوط به حج است و مجموع حج و عمره تمتع يك عمل واحد شناخته مى‏شود. يك عمل مرتبط شناخته مى‏شود. لذا فرمود دخلت العمرة فى الحج الى يوم القيامه. و آن چيزى هم كه در بعضى از روايات گذشته، امام صادق صلوات الله عليه از ابن عباس نقل مى‏كردند، خب، پيدا است كه ابن عباس هم از جيب خودش درنياورده است. آن هم از رسول خدا (ص) گرفته است كه روايت ديروز شاهد اين معنا است. خب، آيه مى‏فرمايد «فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنْ الْهَدْىِ» يكى از خصوصيات حج تمتع اين است كه در روز عيد قربان، قربانى‏اش واجب است و لازم است كه اين قربانى تحقق پيدا كند. بعد مى‏فرمايد «فَمَنْ لَمْ يَجِدْ» اگر كسى پولى ندارد، حاجى ايرانى هم هست، حج تمتع هم بايد انجام بدهد. حج تمتع هم قربانى لازم دارد، اين هم فاقد قربانى است. پولى ندارد كه قربانى تهيه بكند مى‏فرمايد «فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ» بعد مى‏فرمايد «ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ» اين ذالك به چه مربوط است؟ ذالك به لحاظ اينكه اشاره است. اسم اشاره است و اسم اشاره‏
    نزديك هم نيست. نفرمود «هَذَا لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ» والاّ اگر هذا مى‏گفت شايد در ذهن مى‏آمد به اين روزه‏هايى است كه در دنبال حج تمتع ذكر شده است. اما با كلمه ذالك اين معنا را بيان كرده است. ذالك اشاره به دور است. ذالك لذا در باب قرآن هم كه گاهى تعبير به ذالك الكتاب مى‏شود يك توجيحى همين است. براى خاطر اينكه مقام قرآن اين قدر بالا است و اين قدر اهميت دارد و اين قدر مطالبش عميق است كه اين نزديك نيست به ذهن انسان و با اين عقول ناقصه انسانى. لذا تعبير به ذالك گاهى در باب كتاب مى‏شود، يكى از عللش شايد همين معنا باشد. حالا اينجا هم تعبير به ذالك شده است. ذالك اشاره به دور است، دورش همين حج تمتع است. «فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ» حالا اين ذالك اشاره به اين معنى است كه اين تمتع حق كيست؟ چه كسى مى‏تواند متمتع به عمره الى الحج باشد. چه كسى مى‏تواند حج تمتع را انجام بدهد؟ «لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ» آنهايى كه دور از مسجد الحرام هستند. آنهايى كه با مسجد الحرام فاصله دارند. حالا مقدار فاصله‏اش را بعد انشاء الله صحبت ميكنيم. خب، اينجا اين مقدارش را نمى‏شود در آن ترديد كرد كه اين ذالك اشاره به اصل حج تمتع است و ميگويد اين حج تمتع مال آن‏هايى است كه دور از مكه باشند. لكن يك شبهه‏اى در اينجا شده است و آن شبهه اين است كه، آيا اين آيه شريفه فى نفسه با قطع نظر از روايات، آيا فى نفسه اين مقدار را دلالت دارد كه اين هايى كه دور از مكه هستند، مى‏توانند حج تمتع را انجام بدهند؟ معنايش اين است كه مى‏توانند حج قران و افراد را انجام بدهند. به عبارت ديگر آيا آيه شريفه به حسب مدلول خودش مى‏خواهد يك توسعه‏اى بدهد براى اينهايى كه دوراز مسجد الحرام هستند. بگويد اينهايى كه دور از مسجد الحرام هستند، لازم نيست خصوص حج قران يا افراد را انجام بدهند. نه، يك راه سومى هم براى آنها باز است و او عبارت از حج تمتع است، اما به عنوان توسعه اين معنا را دلالت ميكند. آيا اينجور است؟ كه نتيجتا اينطور بشود كه آنهايى كه نزديك به مسجد الحرام هستند، آنها موظف هستند كه يكى از دو قسم قران يا افراد را انجام بدهند، اما آنهايى كه دور هستند، به عنوان توسعه مخيّر بين اقسام ثلاثه حج هستند. من التمتع و القران و الافراد. آيا آيه مخصوصا با كلمه لا كه تعبير كرده است، ذالك لمن لم يكن. كه اين لام خب، در حقيقت ظهور در نفع دارد. يعنى يك توسعه‏اى به نفع اين‏ها خداوند تبارك و تعالى بيان فرموده است. ذالك لمن لم يكن. اگر مى‏فرمود ذالك على من لم يكن اهله حاضر المسجد الحرام، خب، اين استفاده مى‏شد كه اين حج تمتع بر اينها تعيّن دارد. اما حالا كه تعبير به لام كرده است و لام هم ظهور در نفع دارد، اين به نظر مى‏رسد كه اين يك توسعه‏اى را آيه شريفه بر او دلالت مى‏كند. لذا اين شبهه در كلام مرحوم آقاى حكيم مطرح است منتهى به عبارت موجر و كوتاهى ايشان اين مطلب را بيان كرده است و آن اين است، ايشان مى‏فرمايد كه اين آيه مى‏گويد كه، حج تمتع منحصر به بعيد است نه اينكه بعيد منحصر است در حج تمتع به اين عبارت.
    اين آيه مى‏گويد كه اگر كسى بخواهد حج تمتع انجام بدهد حتما بايد «لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ» باشد. اما اين «مَنْ لَمْ يَكُنْ» موظف است كه حج تمتع انجام بدهد، اين از آيه شريفه استفاده نمى‏شود. اين عبارت ايشان اين است، لكن توضيح همين است كه آيا اين آيه در مقام توسعه است يا در مقام تقسيم بندى و تعيين وظيفه اين دو گروه است؟ اينكه مى‏فرمايد «ذَلكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ» مى‏خواهد بگويد اين غايب حتما بايد حج تمتع را انجام بدهد و علت اينكه تعبير به لام هم كرده است، براى همين است كه نفس حج تمتع به لحاظ اينكه بين عمره و ححش شخص محل مى‏شود و محرمات احرام كنار گذاشته مى‏شود و به عبارت روشن‏تر تنها كسى كه در مكه وقتى كه وارد مكه مى‏شود هنوز اعمال حج را انجام نداده يك چند روز آزادى از نظر محرمات احرام بر او پيدا مى‏شود فقط حاجى است كه حج تمتع انجام مى‏دهد. اما آنى كه حج قران انجام ميدهد مثلا از ميقات محرم شده است، حالا وارد مكه شده است، اين بايد صبر بكند تا مسئله عرفات و مشعر و منا و اينها تمام بشود (قطع نوار).
    آن وقت آزادى نسبت به محرمات احرام بر او پيش مى‏آيد. حتى اگر يك ماه هم در مكه بماند، چون محرما وارد مكه‏
    شده است، درست است كه طواف و سعيش را مى‏تواند زودتر انجام بدهد، مثل خود رسول خدا (ص) در اين روايت ديروز. رسول خدا فرمود كه چون من سوق هدى و سياق هدى كرده‏ام، من نمى‏توانم از احرام بيرون بيايم. لذا در روايت دارد كه رسول خدا ديگر در خانه‏هاى مكه هم نيامدند. در بطها آنجا اقامت كردند تا روز ترويه پيش آمد و آن وقت آماده شدند براى رفتن به عرفات و مشعر و منا و امثال ذالك. لذا تنها حاجى كه محرما وارد مكه مى‏شود، و هنوز اعمال حج را انجام نداده است، آزادى چند روزه‏اى براى او وجود دارد او كسى كه است حج تمتع را انجام مى‏دهد كه خيلى راحت است. من يادم است در يكى از سفرهايى كه چند سال پيش مشرف شديم، ما اول شب بود از مدينه آمديم بيرون و رفتيم مسجد شجره. نماز مغرب و عشا را در مسجد شجره خوانديم و محرم شديم و از آن جا آمديم همان شب به مكه بلافاصله رفتيم اعمال عمره مفرده را انجام داديم، هنوز اذان صبح نشده بود. تمام اينها در يك شب تمام شده بود. كه ما ايستادم اذان صبح شد، نماز صبح را در مسجد الحرام خوانديم، آن وقت رفتيم به آن محلى كه مى‏بايست در آنجا اقامت كنيم. عمره تمتع را انجام داديم و محل شديم. لذا تنها قسم حجى كه اين تمتع براى او حاصل است، عبارت از حج تمتع است. آن وقت اين نكته را عرض مى‏كنيم كه تعبير به لام در آيه شريفه نه براى خاطر توسعه است، تعبير به لام براى خاطر اين است كه نفس اين حج تمتع، خود اين قسم و خود اين نوع در آن يك توسعه‏اى وجود دارد و يك آزادى در آن وجود دارد كه در ساير اقسام حج اين نوع آزادى و اين نوع تمتع وجود ندارد على اىّ حال به نظر مى‏رسد خود آيه شريفه آنى كه عرف از آن استفاده مى‏كند، آيه شريفه در مقام تقسيم است. مى‏خواهد بگويد، آنى كه اهلش حاضر المسجد الحرام نيست، وظيفه‏اش عبارت از حج تمتع است. منتهى ذات حج تمتع در آن يك ويژگى‏ها و آزادى‏ها و يك تمتعى وجود دارد كه در آن دو قسم حج وجود ندارد. خب، اگر آيه فرمود حج تمتع وظيفه آنهايى است كه «لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ» ديگر اين به مفهوم روشن و به دلالت روشن، دلالت مى‏كند بر اينكه صدر آيه كه مى‏فرمايد «وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ للَّهِ‏ِ» روى آن معناى كه ما عرض كرديم كه معناى اتموا الحج يعنى حج را بايد انجام بدهيد، خب، آن را وقتى با ذيل آيه كنار هم ميگذاريم، ما مى‏فهميم كه ديگران كه اهلشان حاضر در مسجد الحرام است، آنها وظيفه‏اشان ليس به حج تمتع. چون بر كسى دو نوع حج واجب نيست. دو مرتبه حج واجب نيست. براى هر كسى يك نوع از حج واجب است و ما كسى را نداريم كه به عنوان حجة الاسلام دو نوع حج بر او وجوب داشته باشد. مسئله قران و افراد هم به نحو واجب تخييرى مطرح است، نه به نحوى كه هر دو وجوب داشته باشد. لذا به نظر مى‏رسد كه از خود آيه شريفه ولو اينكه روايات هم در اين باب نباشد ما اين معنا را استفاده مى‏كنيم و استفاده تقسيم بندى است. لذا اين قولى كه بعضى از بزرگان علماء شيعه مثل شيخ و بعضى ديگر نسبت داده شده است كه آنهايى كه نزديك مكه هستند آنها مى‏توانند حج تمتع را انجام بدهند، علاوه بر اينكه مخالف با روايات است، با خود آيه شريفه و با آنچه كه عرف از اين آيه شريفه استفاده مى‏كند، با اين معنا مخالفت دارد. پس نفس آيه شريفه وظيفه را معين مى‏كند، و راجع به كلمه حاضر هم چون مسئله را مربوط به اهل مى‏كند نه مربوط به خود انسان، از آن استفاده مى‏شود كه اين حضور به اهل معنايش همان نزديك بودن و مسكن داشتن و اقامت كردن است نه مقصود مسئله حضور در مقابل سفر يا حضور در مقابل غيبت كه آنها روى عنوان خود مكلف و شخص مكلف پياده مى‏شود. والاّ اهل حاضر باشند يا غير حاضر باشند در آن احكام هيچ نقشى ندارند. اينها را به لحاظ خود آيه.
    حالا براى اطمينان خاطر بيشتر يك قسم رواياتى را هم انشاء الله در اين رابطه عرض مى‏كنيم كه ديگر كاملا مفاد آيه بيشتر مورد اطمينان واقع بشود. بعد انشاء الله.