دوشنبه 11 تير 1403 - 22 ذيحجه 1445 - 1 ژولاي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب الحج (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
جلسه 207
متن
بسم الله الرحمان الرحيم.
نام درس: خارج فقه بحث حج.
نام استاد: فاضل لنكرانى.
تاريخ: 1370 ه.ش
بسم الله الرحمن الرحيم.
در مسئله شش، مىفرمايند لو اوصى بصرف مقدار معين فى الحج سنين معينه و اينّ لكل سنة مقدار معينا و التخذ عدم كفايت ذالك المقدار لكل سنه صرف نصيب سنتين فى سنة او ثلاث سنين فى سنتين مثلا و هكذا.
در اين مسئله شش، اين فرع اول كه در اول مسئله عنوان شده است، اين است كه، اگر كسى وصيت به حجهاى متعدد مىكند و براى هر سالى هم يك مقدارى را معين مىكند، حالا اين تعيين مقدار به صورت تفسيل باشد، يا به صورت اجمال باشد. تفسيلا مثل اينكه اگر كسى وصيت كرد گفت كه 250 هزار تومان مثل از ماليه من را صرف 5 سال حج بكنيد، هر سالى 50 هزار تومان براى من بدهيد حج و 5 سال اين معنا ادامه پيدا بكند و مجموعش هم 250 هزار تومان است كه تفسيلا مقدار معين شده است، سال هم كه مشخص است، هر سالى هم روشن است، 50 هزار تومان براى هر سال در 5 سال حج. يك وقت هم اين است كه به صورت اجمال معين مىكند. مثل اينكه مىگويند، مثلا اين باغى كه من دارم تا 5 سال محصولش را هر سال صرف حج بكنيد. خب، حالا اين هم اجمالا مشخص شده است. حالا محصول باغ گاهى بيشتر است، گاهى كمتر است، اما اجمالا مشخص كرده است كه محصول اين باغ را تا پنج سال شما صرف حج بكنيد و هر سال يك حجى براى من انجام بدهيد. البته به لحاظ مسائل گذشته اين معنا ديگر مغرض است كه فرض آنجايى نيست كه اين وصيتش زايد بر ثلث باشد. مسئله زيادى بر ثلث آن بحثى است كه گذشت و فرض آنجايى است كه مسئله زيادى بر ثلث مطرح نيست.
خب، اينجا بعد از آنى كه چنين وصيتى واقع شد7 حالا ما مثال را روى پول در بحثها مىزنيم. براى خاطر روشنتر بودنش است. يك وقت اين است كه در مقام عمل به وصيت اين 50 هزار تومانى را كه براى هر سال در وصيت معين كرده است، در مقام عمل هم هيچ مشكلى ندارد. حج هم همان 50 هزار تومان است نه كمتر و نه بيشتر. قيمت متعارف حج و اجرت متعارفهاش همان پنجاه هزار تومان است. اين مسئلهاى نيست، مشكلى ندارد. هر سال 50 هزار تومان برايش مىدهند و 5 سال هم اين معنا را ادامه مىدهند براى خاطر اينكه وصيت به اين بوده است كه 5 سال حج براى او انجام داده بشود. اين اشكالى ندارد. انما الاشكال در اين صورت و صورتى است كه بعدا ذكر مىكنيم، آن اين است كه اگر تصادفا همان سال اول يك سالهاى بعدى، به علت اينكه قيمتها بالا رفت و گرانى پيش آمد، حالا ديگر با 50 هزار تومان نمىشود رفت يك حج را انجام دادم. فرض كنيد 100 هزار تومان براى يك حج مورد نياز است. اينجا چه كنيم؟ خب گفته است 5 سال هر سالى 50 هزار تومان. در موقع وصيت هم اين معنا كافى بوده است. بيش از 50 هزار تومان حج احتياج نداشته است، اما بعدا به علت مسائل مختلف و علل مختلف حالا گرانى شد. يا علل ديگرى، مثلا در بعضى از رواياتى كه مىخوانيم، فرض را اينجورى كرده است كه آن راه معمولى به حج يك مانعى برايش پيش آمده است، لازم شده است كه از راه دورترى بروند و اين راه دورتر مستلزم هزينه بيشتر است، مستلزم پول بيشتر است. گاهى هم علتش عبارت از اين معنا مىشود. خب، حالا اينجا تكليف چيست؟ لزوم عمل به وصيت است، 5 تا حج هم بايد انجام بگيرد. اين 250 هزار تومانى را كه براى 5 تا حج معين كرده است، اين الان وافى نيست به 5 تا حج به علت گرانى يا غير گرانى. اينجا تكليف چيست؟ تكليف اين است كه مىفرمايد كه خوب، مانعى ندارد، مخارج دو سال را صرف يك سال بكنند. مخارج سه سال
را صرف دو سال بكنند، ببينند اين 250 هزار تومان چند تا حج مىشود با او انجام داد؟ حتى اگر به اينجا برسد كه با اين 250 هزار فقط يك دانه حج انجام بدهند، با اينكه او گفته است 5 تا حج. اما حالا طورى شده است كه با اين 250 هزار تومان بيش از يك حج نمىشود انجام داد. همان يك حج را انجام بدهند. فتوا همين است كه ذكر شد كه در متون فقهيه از تحرير الوسليه حضرت امام قدس سره گرفته تا عروة الوثقى و بالاتر، متون ديگر، شرايع مرحوم محقق فتوا همين است و بعد هم در شروع شرايع آنجا ديگر شارحين و همين طور كتابهاى مفصله ديگر از نظر فتوا تعبيرات مختلفى شده است. صاحب جواهر مىفرمايد بلا خلاف اجده فيه. صاحب حدائق مىفرمايد كه من غير خلاف يعرف. اصلا مخالفى در اين مسئله شناخته نشده است. صاحب مدارك كه خيلى دقيقتر و عرض مىشود حساب شدهتر در مسائل تعبير مىكند، ايشان انّه مقطوع به فى كلام اصحاب، در كلام اصحاب يك مسئله قطعى است و جاى ترديد در اين جهت نيست. لذا از نظر فتاوى مخالفى در مسئله ديده و شناخته شده نيست. اما دليل بر اين مسئله چيست؟ ما قبل از آنى كه دليل را وارد بشويم بر خلاف اين شروعى كه اين معنا را در عنوان محل نزاع مىبايست اول ذكر بكنند ولى ذكر نكردند، در خود اين مسئله امام بزرگوار و مرحوم سيد قدس سرهما در آخر مسئله محل حكم در اين مسئله را مشخص مىكنند كه كدام صورت است كه ما مىگوييم وصيت صحيح است و حتى اگر 250 هزار تومان به دو تا حج رسيد، صرف دو تا حج بكنند. به يك حج رسيد، صرف يك حج بكنند، با اينكه موصى وصيت به 5 تا حج كرده است. 250 هزار تومان را براى 5 تا حج قرار داده است. لكن در حقيقت ما معيار را پول قرار ميدهيم. اما اينكه به چند تا حج مىرسد، ديگر تابع اين نيستيم كه به آن رقمى كه موصى معين كرده است برسد يا نرسد. مىخواهد 4 تا بشود، 3 تا، 3 تا حتى يكى. البته آنجايى كه كمتر از يكى باشد، آن بحثش گذشته است كه اگر كسى پولى را براى حج وصيت كرد و كافى براى حج نبود، او البته يك حكم خاصى دارد كه اينجا نبايد با آن حكم مخلوط بشود. اينجا فرضش آنجايى است كه اين 250 هزار تومان حداقل يك حج كامل را مىشود با آن انجام داد، اما كمتر از يك حج ديگر مورد بحث در اين مسئله نيست.
حالا در حقيقت محل نزاع، ولو اينكه گفتيم اختلافى نيست در اين مسئله. اما كجاى اين مسئله را ما داريم روى آن بحث مىكنيم؟ از ذيل فرمايش امام بزرگوار و مرحوم سيد قدس سرهما استفاده مىشود كه در حقيقت سه صورت دارد اين مسئله. دو صورتش محل بحث ما است، يك صورتش را ما در آخر مسئله روى آن بحث مىكنيم و فعلا او را مىخواهيم از محل بحث خارج بكنيم. سه صورت اين است، يك وقت اين است كه، اين موصى كه مىگويد من وصيت مىكنم 250 هزار تومان از مال من صرف 5 تا حج بشود، يك وقت نظرش به صورت تقييد است و به اصطلاح ديگر به عنوان وحدت مطلوب با مسئله برخورد مىكند و به عبارت روشنتر، نظر موصى به اين متعلق نشده است كه فقط براى او حج انجام داده بشود. نه، نظرش به امر مقيّد است. نظرش به اين متعلق شده است كه حج 50 هزار تومانى براى او داده بشود. به طورى كه اگر به او مىگفتند حج 60 هزار تومان است، مىگفت ديگر ما حج نمىخواهيم. ما حج 50 هزار تومانى مىخواهيم. حج مقيد به 50 هزار تومان، آن هم به طورى كه اگر قيدش برود، ديگر اصلش هم از بين مىرود، لذا وحدت مطلوب است. وحدت مطلوب معنايش اين است كه اگر قيد رفت، مقيّد هم ذاتش هيچ ارزشى ندارد. يك وقت اينجورى وصيت ميكند اين از محل بحث ما فعلا خارج است. اما يك وقت اين است كه نه، مىدانيم كه به صورت تعدد مطلوب مطرح است، هم دلش ميخواهد حج واقع بشود و هم دلش مىخواهد كه اين حج 50 هزار تومان بيشتر در مقابلش داده نشود. اما اگر به او بگوييم كه يك روزى اگر حج 60 هزار تومان شد، شما چه مىگويى؟ نمىگويد من از اصل حج مىگذرم، مىگويد كه دلم مىخواست بيشتر نباشد، اما حالا كه نمىشود با همان 60 هزار تومان شما انجام بدهيد. معناى تعدد مطلوب كه در موارد مختلف مطرح است، عبارت از همين است كه دو تا مطلوب در كار است. يك مطلوب ذات مقيد است، يك مطلوب هم قيد است. اگر قيد امكان پيدا نكرد، ذات مقيد از مطلوبيت خارج نمىشود. ذات مقيد بر
مطلوبيت خودش باقى است، اما به خلاف وحدت مطلوب كه اگر قيد كنار برود، ديگر ذات مقيد هم هيچ گونه مطلوبيت و محبوبيتى براى او وجود ندارد. پس صورت دوم اين است كه ما بدانيم كه هدف موصى در وصيت اين چنينى به نحو تعدد مطلوب است. هم مىخواهد حج واقع بشود هم مىخواهد حج 50 هزار تومان بيشتر و كمتر در مقابلش داده نشود. اما اگر به او بگويد كمتر امكان پيدا نكرد با 50 هزار تومان چه كنيم؟ نمىگويد ديگر ما از اصل حج منصرف هستيم. مىگويد خب، ديگر حالا چارهاى نيست، شما اصل حج را انجام بدهيد.
صورت سوم اين است كه براى ما روشن نباشد كه ايا اين موصى وصيت كذايىاش به نحو وحدت مطلوب و تقييد است؟ يا به نحود تعدد مطلوب و عدم تقييد است؟ يك وصيتى كرده است ما شك داريم. احتمال داريم كه هدف موصى و باطن نظر همان وحدت مطلوب باشد، احتمال هم مىدهيم كه باطنش تعدد مطلوب باشد، ما شك داريم در اين معنا. از ذيل اين مسئله و عنوانى كه امام بزرگوار و مرحوم سيد مىفرمايند، معلوم مىشود كه محل نزاع ما در اين فرع اولى كه ما حالا داريم روى آن بحث مىكنيم اين دو صورت اخير است. يعنى يك صورت آنجايى است كه عالم باشيم به تعدد مطلوب، يك صورت آنجايى كه وحدت و تعدد براى ما مشخص نباشد. اما آنجايى كه وحدت المطلوب براى ما مشخص است، آن فعلا از محل بحث ما خارج است كه بعد ميگوييم كه حكمش عبارت از چيست؟ فعلا از محل بحث ما خارج است. پس اين فرعى را كه حالا ما مىخواهيم روى آن بحث بكنيم بدانيد اين دو صورتش مورد بحث ما است. خب، حالا در اين دو صورت. ببينيم دليل بر اين فتوا كه اين كسى كه مىگويد 250 هزار تومان را صرف در 5 تا حج بكنيد و بعد از موتش روى علل و عواملى اين مقدار براى 5 حج كافى نيست و ما مىگوييم كه خب، هر مقدارى كه كافى است. چهار تا سه تا، دو تا حتى يكى هم اگر شد با 250 هزار تومان، مقتضاى وصيت اين است كه شما همان يكى را رها نكنيد و يك حج را انجام بدهيد. حالا دليل چيست؟ مرحوم سيد در كتاب عروه يك دليلى را... فقهى به آن تمسك شده است، ان دليل را مرحوم سيد رد مىكند بعد دو تا دليل ديگر خودشان اقامه مىكنند. اما آن دليلى را كه مرحوم سيد رد مىكند و بر حسب آنچه كه نقل شده است مستدل به اين دليل صاحب الرياض عليه الرحمه است و از كشف اللسان هم استظهار شده است كه ايشان به اين دليل توجه دارد، عبارت از قاعده الميسور لا يسقط بالمعذور است. صاحب رياض كانّ اينطور فرموده است، قاعده الميسور لا يسقط بالمعسور اين اقتضى مىكند، حالا كه 5 تا حج امكان نداشت، خب، شما چهار تا انجام بدهيد، چهار تا حج امكان نداشت سه تا حج انجام بدهيد. همين قاعده ميسورى كه در موارد مختلفى از آن استفاده مىكنيد و آن اين است كه آنچه ميسور است، به سبب معسور از عهده مكلف ساقط نمىشود و خارج نمىشود، كانّ صاحب رياض فرموده است چرا شما اين قاعده را اينجا نمىآوريد؟ خب همين قاعده اينجا اقتضى مىكند، حالا كه پنج تا حج امكان پيدا نكرد، چهار تا حج انجام بدهيد. هر مقدارى كه امكان پيدا كرد شما انجام بدهيد. مرحوم سيد در عروه مىفرمايد كه نه، اين قاعده ميسور را اينجا ما نمىتوانيم بياوريم. يعنى ولو اينكه ما قاعده ميسور را قبول داريم، قاعده ميسور را پذيرفتهايم، چون محل بحث است قاعده ميسور، بعضىها اصلا قاعده ميسور را اصلا نمىپذيرند، حالا يا مناقشه در سند روايت قاعده الميسور لا يسقط بالمعسور دارند يا مناقشه در دلالتش دارند، خب بعضىها اصولا در قاعده ميسور مناقشه دارند و رد مىكنند. در تمامى موارد. مىگويند ما اصلا قاعدهاى به نام قاعده ميسور به عنوان يك قاعده معتبر و قاعدهاى كه دليل معتبر داشته باشد، ما نداريم چنين قاعدهاى. اما مرحوم سيد مىفرمايد نه، با اينكه ما اين قاعده ميسور را پذيرفتهايم اما مورد قاعده ميسور ما نحن فيه نيست. كسى كه قاعده ميسور را پذيرفت معنايش اين نيست كه همه جا اين قاعده را پياده كند. مرحوم سيد مىفرمايد موردش ما نحن فيه نيست. چرا؟ مىفرمايد براى اينكه مورد قاعده ميسور واجبات شرعيه است. يعنى آن چيزهايى كه مربوط به شارع است مثل نماز و وضو امثال اينها كه درحقيقت مطلوبيت از نظر وحدت يا تعدد يا هر چه باشد، اين مربوط به خود شارع است، طالب شارع است. مطلوب هم مطلوب
لشارع است. در واجبات شرعيه اين قاعده ميسور جريان دارد. اما اينجا مسئله مربوط به موصى است. شما مىنشينيد بحث مىكنيد كه آيا نظر موصى مثلا عبارت از چيست؟ مخصوصا در آنجايى كه شما شك داريد. آنجا كه شما شك داريد كه آيا وحدت مطلوب است يا تعدد مطلوب؟ خوب شما مىخواهيد بگوييد شارع به قاعده ميسور براى موصى مشخص كرده است كه موصى نظرش وحدت است يا تعدد است؟ خب، اين به شارع چه ارتباطى دارد كه بنشيند نظر موصى را مشخض بكند كه موصى نظرش وحدت است يا تعدد؟ اين به ما ارتباط دارد. ما بايد بفهميم كه نظرش وحدت است يا تعدد. مگر يك مسئله تحميلى است كه شارع بگويد نه، حتما اين موصى نظرش تعدد است يا حتما اين موصى نظرش وحدت است. لذا قاعده ميسور بخواهد در حقيقت يك چنين تحميلى بكند، اين خلاف قاعده ميسور است، خلاف مورد قاعده ميسور است و به عبارت روشنتر و به تعبيرى كه در حقيقت مرحوم آقاى حكيم هم اينجورى تعبير مىكند.
ايشان مىفرمايد كه قاعده ميسور مىخواهد بگويد كه آن مواردى كه ميسور هست، و به معسور ساقط نمىشود من شارع كه خودم قاعدهميسور را آوردهام مىخواهم به تو بگويم كه تو از طريق قاعده ميسور كشف بكن كه مطلوبهاى من شارع به نحو تعدد است. لازمه تعدد اين است كه اگر قيدش را زد باز هم انجام بدهد. باز قاعده ميسور در يك كانالى است كه ما از طريق اين قاعده ميسور و از اين كانال كشف مىكنيم نحوه مطلوبيت شارع را كه آيا شارع مثلا اين وضويى را كه مطلوبش هست، حالا فرض كنيد يك جزء معسور شده است، قاعده ميسور مىگويد كه از طريق من كشف بكن كه اين طلب متعلق به اين وضوء مقيّد به اجزاء مركب از اجزا اين به نحو وحدت مطلوب نيست كه اگر يك گوشهاش محسوس شد شما به طور كلى صرف نظر كنى و كنار بگذارى. نه اگر يك گوشهاش هم معسور شد بقيهاش به عنوان مطلوب اولى به قوت خودش باقى است. پس در حقيقت ببينيد، قاعده ميسور اين ارائه كننده كيفيت تعلق طلب شارع است به مطلوبهايش.
و اينكه كيفيت تعلق طلب به نحو تعدد مطلوب است نه به نحو وحدت مطلوب. اما آيا قاعده ميسور مىتواند يك كانالى باشد براى اينكه مطلوب موصى عبارت از چيست؟ بگويد من قاعده ميسور مىخواهم دست شما را بگيرم بگويم كه شما بدان كه مطلوب موصى عبارت از تعدد است، آيا قاعده ميسور يك چنين نفسى مىتواند داشته باشد؟ مىخواهد تحميل بكند؟ كه نحو تعدد مطلوب موصى عبارت از تعدد است ولو اينكه فرض كنيم مطلوبش هم تعدد نداشته باشد. نمىشود قاعده ميسور بيايد در رابطه با مطلوب موصى بحث بكند. اين جا ممكن است يك چيزى به ذهن شما بيايد و آن اين است كه، درست است كه وصيت مربوط به موصى است و اين مطلب هم به نظر موصى برمىگردد، اما عمل به وصيت را چه كسى واجب كرده است؟ عمل به وصيت را شارع واجب كرده است، اين كه ديگر به موصى ارتباط ندارد، اين حكم تكليفى است. العمل بالوصيه واجبٌ شرعا. اين حكم شرعى است. يعنى شارع مىگويد مطلوب من عمل به وصيت است. مطلوبِ منِ شارع عمل به وصيت اين موصى است. پس پاى مطلوبيت شارع پيش آمد. خب، مىگوييم وصيت متعلق به چند جهت شده است شماى شارع حالا كه پنج تا حج امكان ندارد به قاعده ميسور مىگوييد كه سه تا حج را انجام بده. اگر كسى اينجورى گفت مىتوانيم ما بپذيريم؟ بگوييم چه فرق مىكند، همان شارعى كه وضو را با آن خصوصيات بر ما واجب كرده است، پشت سرش هم قاعده الميسور لا يسقط بالمعسور را آورده است. همان شارع هم مىگويد العمل بالوصية واجب و الان ما مىبينيم 5 تا حج نمىشود انجام داد. چرا قاعده ميسور اينجا جريان پيدا نكند و حكم نكند به اينكه هر مقدارى كه ممكن است، شما انجام بدهيد. از 5 تا اگر 3 تا امكان داشت، شما سه تا را انجام بدهيد. چه اشكالى دارد به اين صورت قاعده ميسور در اينجا جريان پيدا كند؟ مىگوييم درست است اما اين يك خلطى در آن شد. اين تشبيه و اين تقرير كه ما كرديم، اين يك خلطى در آن بود. خلطش اين است، شارع نمىگويد كه 5 تا حج انجام بده. اصلا شارع اين حرف را نمىزند. شارع مىگويد عمل به وصيت واجب است. شارع به 5 تا حج كارى ندارد. دانه دانه
كه شارع نيامده است سراغ موصىها و وصيتها كه حكم بكند. شارع يك حكم كلى دارد. العمل بالوصية واجب. مىگوييم شما عمل به وصيت را ببينيد اينجا امكان دارد يا نه؟ امكان ندارد. وصيت 5 تا حج است، 5 حج هم غير ممكن است. چه جور شما مىآوريد اينجا قاعده ميسور را؟ العمل بالوصية، چيز ديگرى شارع ندارد. مركب و مقيد ندارد شارع. غير از مسئله وضو و امثال اينها است. آنجا مركب و مقيد مطرح است. مطلوب هم خود نماز و خود وضو و امثال ذالك است. آنجا قاعده ميسور مىآيد مىگويد اينطلبى كه متعلق به اين مركب ذات اجزاء شد، بدان كه به نحو وحدت مطلوب نيست به نحو تعدد مطلوب است. چشم. اما اينجا چه مىگويد؟ اينجا مسئله مركب و مقيّد نداريم. العمل بالوصية، مازا اوصى به هذه الموصى. 5 تا حج. 5 تا حج امكان دارد يا نه؟ نه. كجا ما ديگر قاعده ميسور را پياده كنيم. پس اينكه ابتداء به ذهن مىآيد و حتى صاحب رياض هم قاعدة روى همين فكر صاف و نظر بدوى مسئله را پيش آورده است كه خب اينجا با ساير موارد چه فرق مىكند؟ فرقش همين است. كه اينجا آنى كه موضوع طلب شارع است، 5 تا حج نيست. 5 تا حج موضوع طلب موصى است. موصى گفته است 5 تا حج. آيا شارع به قاعده ميسور مىخواهد بگويد، طلب او به نحو تعدد است نه به نحو وحدت؟ معنا ندارد شارع در كيفيت تعلق طلب موصى دخالت بكند. بگويد نه، حتما طلبش به نحو تعدد است. خب، ممكن است موصى از قبل بگويد نخير طلب من به نحو وحدت بوده است. مىخواهيد تحميل كنيد بر من كه به نحو تعدد است؟ اين كه معنا ندارد.
سراغ خود شارع مىآييم، شارع آنى را كه دارد مطلوبيت العمل بالوصية است. مسئله تعدد و تركيب و تقييد وامثال ذالك مطرح نيست و حتى شخص اين وصيت مطرح نيست. يك حكم كلى است. العمل بالوصيه با شرايطش كه يكى هم اين است كه تجاوز از حكم نكند واجب است بر وصى يا وارث.
خب عمل به وصيت نگاه ميكنيم، مىبينيم لازم است. لا يمكن العمل بالوصيه. هيچ فرق نمىكند كه شما با اين 250 هزار تومان حتى نتوانيد يك حج كامل انجام بدهيد، يا اينكه سه تا حج انجام بدهيد. هر دو در اين معنا مشترك است كه عمل به وصيت نشده است، وصيت 5 تا حج بوده است. شما نمىتوانيد عمل به وصيت بكنيد. پس روى قاعده ميسور اگر كسى تكيه بكند، اين اشكال مرحوم سيد هست و توضيح مرحوم آقاى حكيم هم هست. نكتهاى را كه من بر اين مرحوم آقاى حكيم اضافه مىكنم و در كلام ايشان متأسفانه يك خلطى هم هست، اين است كه، ما بعد از آنكه گفتيم محل نزاع ما آن دو صورت است، يك صورت علم به عدم تقييد، يك صورت شك در تقييد. شك در تقييد. اين بيانى را كه ايشان ذكر مىكند، تنها براى صورت شك در تقييد به درد مىخورد، شك در تقييد كه ما نمىدانيم كه آيا نظر موصى به نحو وحدت است يا به نحود تعدد؟ اما اگر ما خارجا علم داشته باشيم كه نظر موصى به نحود تعدد است، ديگر جا براى حرف باقى نمىماند. يقين داريم كه به نحود تعدد مطلوب خواسته است. خب، اگر به نحود تعدد مطلوب خواسته است، يك مطلوبش اصل الحج است، يك مطلوبش تعدد الحج است. تعدد الحج امكان ندارد، اصل الحج چطور؟ اصلش بايد اتيان بشود. اين ديگر نه از باب قاعده ميسور ما نياز به اين حرف داريم، نه، خب شما مىگوييد قاعده ميسور آمده است كه راه براى كشف مطلوب شارع باشد از نظر وحدت تعدد. ما راه نميخواهيم اينجا، ما خودمان علم به تعدد داريم. اگر علم به تعدد داشته باشيم ديگر جا براى اين حرفها نيست. لذا اين دليل، در خصوص همين صورت پياده مىشود كه ما شك داشته باشيم كه اين آيا تعلق طلب از ناحيه موصى به نحود تعدد است يا وحدت. اما اگر علم داشته باشيم كه يكى از دو صورت مسئله ما صورت علم به تعدد مطلوب است،ديگر جا براى بيان باقى نمىماند و اصولا نيازى هم براى قاعده ميسور باقى نمىماند. براى اينكه قاعده ميسور مال صورتش شك است كه در وحدت و تعدد است و شما از طريق قاعده مىخواهيد كشف تعدد بكنيد قبل از اينكه شما به قاعده برسيد، خودتان تعدد را احراز كردهايد. اين يك دليلى است كه مرحوم سيد ذكر كرده است و نفى كرده است به اين كيفيتى كه ملاحظه فرموديد. حالا دو تا دليل ديگر هم در مسئله هست
كه اين را مرحوم سيد مىپذيرند، بعدا انشاء الله عرض مىكنيم.
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...