• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • يكصد و هشتاد و نهمين درس خارج فقه، بحث حج، توسط استاد فاضل لنكرانى. 1370
    «اعوذ بالله من الشيطان الرحيم»
    «بسم الله الرحمن الرحيم»
    در مسئله شانزده مى‏فرمايند «لا يجوز استيجار من ضاق وقته ان اتمام الحج تمتعاً و كانت وظيفته العدول الافراد ام من اليه حج تمتع و لاستأجره فى صعة الوقت ثم التفق الذيق فلاقوى وجوب العدول و الاحوت عدم اجزائه ان المنوب عنه». همانطورى كه بعداً ان شاء الله مى‏آيد حج اقسامى دارد. حج تمتع، حج قران، حج افراد. حج تمتع وظيفه آن افرادى است كه تا يك حد ميعنى دور از مكه هستند. مثل ما ايرانيها كه وظيفه ما اين است كه حج تمتع را انجام بدهيم. اما آنهايى كه فاصله كمترى دارند كه حدش را ان شاء الله بعد ذكر مى‏كنيم آنها مى‏توانند حج قران و يا حج افراد انجام بدهند. حالا يك مسئله‏اى است كه و آن اين است كه اگر يك اجيرى را به علت ذيق وقت مى‏بينيم قدرت ندارد حج تمتع انجام بدهد. به علت اين كه حج تمتع يك خصوصيتى دارد آن است كه در آن دو قسم ديگر نيست و آن اين است كه عمره حج تمتع تقدم بر حج دارد. يعنى اول بايد عمره اتيان بشود ثم بايد حج اتيان بشود و حج هم خب زمان مخصوص دارد. بايد حتماً بعد زوال روز نهم در عرفات وقوف داشته باشد. يعنى از مكه محرم بشود و وقوف به عرفات را در عصر روز نهم درك بكند و بعد هم مشعر و منى‏ و مسائل بعدى. در حقيقت در حج زمان، زمان خاص است. زمان، زمان مخصوص است. پس حج تمتع عمره‏اش تقدم بر حج دارد. يعنى حاجى ايرانى مثلاً اول بايد عمره تمتع را به جا بياورد و بعد محل بشود و بعد محرم بشود براى حج. حالا اگر مسئله ذيق وقت پيش آمد. وقت جورى ذيق شده كه اين اگر بخواهد عمره تمتع را شروع بكند، يا بعد از شروع به اتمام برساند، اين ديگر به حج نمى‏رسد. نمى‏تواند موقفين را درك بكند. نمى‏تواند عصر روز نهم در عرفات وقوف داشته باشد. وقت تنگ شده. وقت ذيق شده.
    آن جايى كه مسئله اجير مطرح نباشد، كه البته اين مسئله را بعد بايد مفصل بخوانيم. در غير اجير، يك كسى مستطيع است. ايرانى هم است. وظيفه‏اش هم حج تمتع است. حالا بخواهد حج تمتع را شروع بكند، وقت ظرفيت ندارد. ذيق است وقت از اين كه بتواند حج تمتع را شروع بكند. ظاهراً اين جا همانطورى كه در آينده تفصيل اين بحث مى‏آيد، فرق است بين آن كسى كه استقر عليه الحج سابقاً. قبلاً حج بر او استقرار پيدا كرده و الان مى‏خواهد آن حج مستقر را انجام بدهد. اين در عين اين كه وظيفه اصلى اش حج تمتع بوده، لكن به علت ذيق وقت مى‏تواند الان عدول بكند به حج افراد و در حج افراد اول حج واقع مى‏شود بعد هم سر فرصت عمره مفرده را انجام مى‏دهد. اما اگر كسى نه، لم يستقر عليه الحج. نه همين سال استطاعتش همين امسال است. امسال مستطيع شده، ايرانى هم است. وظيفه‏اش هم حج تمتع است. لكن وقت ذيق است از اين كه حج تمتع را انجام بدهد. اين جا ظاهراً در آينده گفته مى‏شود كه اين استطاعت زمانى ندارد. اين آدم در رابطه با وظيفه‏اش كه عبارت از حج تمتع است، لا يكون مستطيعاً. اما لا يكون مستطيعاً من حيث الزمان. چون چهار نوع استطاعت در وجوب حج مدخليت داشت. استطاعت مالى. استطاعت بدنى، استطاعت سربى با سين، يكى هم استطاعت زمانى. اين آدمى كه امسال مستطيع شده. مى‏خواهد برود حج انجام بدهد. وظيفه‏اش هم حج تمتع است. وقت هم ذيق از حج تمتع است. اين بايد بگوييم اين استطاعت زمانى ندارد و اين جا جاى عدول به حج افراد نيست. اما به خلاف آن كسى كه قبلاً حج بر او مستقر شده، با مسامحه نرفته حج را انجام بدهد. حالا امسال مى‏خواهد حج را انجام بدهد. وقت ذيق شده‏از اين كه حج تمتع را انجام بدهد، اين جا يك جايى است كه عدول به حج افراد بايد بكند و به جاى حج تمتع حج افراد را انجام بدهد.
    كما اين كه يك موارد ديگرى هم براى عدول به حج افراد وجود دارد. مثل اين كه زنى در مدينه و مسجد شجره محرم شد،
    آمد با احرام وارد مكه شد. قبل از اين كه طواف و اينها راانجام بدهد، صارت حائضاً. خب حائض كه شد خب ديگر حق ورود به مسجد الحرام را ندارد. طوافش غير صحيح است. و از آن طرف اگر بخواهد صبر بكند تا حيضش تمام بشود وقت حج مى‏گذرد. مثل اين كه روز پنجم ذيحجه وارد مكه شده محرمتاً، به احرام عمرة التمتع و به مجرد ورود حائض شد و مثلاً پنج روز هم على القاعده حيضش طول مى‏كشد. خب اگر بخواهد پنج روز صبر بكند، اين مستلزم فوت حج است. اين جاست كه اين زن عدول مى‏كند به حج افراد و اين احرام خودش را احرام حج افراد قرار مى‏دهد در حج كه وارد شد، ديگر مسئله وقوفين و اعمال منى آنها ديگر نياز به طهارت از حيض ندارد. در حال حيض هم آنها واقع بشود صحيحاً واقع مى‏شود. مى‏ماند طواف حج، خب صبر مى‏كند بعد از آنى كه از حيض طاهر شد طواف را انجام مى‏دهد. و همينطور اگر كسى به خيال اين كه وقت دارد. فرض كنيدكه روز هشتم در مدينه است. خب به خيال اين كه وقت دارد محرم شد، گفت خب مى‏رويم امروز مكه اعمال حج عمره را انجام مى‏دهيم. فردا هم محرم مى‏شويم به احرام حج و اعمال حج را شروع مى‏كنيم. لكن فرض كنيد حالا ماشينش در راه خراب شد، ده پانزده ساعت طول كشيد كه اين ماشين تعمير بشود و بتواند اين را به مكه برساند. وقتى كه به مكه مى‏رساند ديگر وقت براى عمره باقى نيست. ديگر وقت، وقت حج است و اگر بخواهد عمره را به آخر برساند حج از او فوت مى‏شود. چون او مقيد به زمان خاص است. وقوف حتماً بايد در روز نهم و عصر روز نهم تحقق پيدا بكند. اين جاها هم يكى از مواردى است كه عدول مى‏كند به حج افراد مى‏رود حج را انجام مى‏دهد. و بعد هم عمره مفرده كه در حج افراد و قران تحقق دارد به دنبال حج انجام مى‏گيرد.
    خب، حالا در ما نحن فيه مسئله اجير اين كسى را كه مى‏خواهند براى او اجير بگيرند، اين فرض كنيد يك ايرانى است و حج تمتع بر او واجب بوده. منوب عنه از آنهايى است كه حج تمتع بر او واجب بوده. حالا مى‏خواهند براى اين اجيرى را بگيرند. يك وقت از اول مى‏دانند كه وقت تنگ است و اين اجير نمى‏تواند حج تمتع را انجام بدهد. براى اين كه حج تمتع عمره‏اش قبل الحج است. بايد اول عمره انجام بگيرد بعد مسئله حج شروع بشود، وقت ذيق از اين معناست. ظرفيت ندارد براى اين معنا. آيا از اول اجيرى را كه مى‏دانيم وقت تنگ است و نمى‏تواند حج تمتع را انجام بدهد و اگر اجير نبود وظيفه او عدول به حج افراد بود. اگر براى خودش مى‏خواست حج انجام بدهد، در آن جايى كه استقر على الحج وظيفه‏اش اين بود كه عدول به حج افراد بكند. حالا از اول اجيرى را كه وظيفه او عدول به حج افراد است، لذيق الوقت بخواهيم استيجار بكنيم تا حج را از منوب عنهى انجام بدهد كه وظيفه او حج تمتع است. خب پيداست اين استيجار جايز نيست. چرا؟ براى اين كه شما براى چى اين را استيجارش مى‏كنيد؟ استيجارش مى‏كنيد لحج الافراد؟ خب حج افراد كه بر ضمه منوب عنه نيست. آنى كه بر ضمه منوب عنه است، حج تمتع است. معنا ندارد بر ضمه او حج تمتع باشد و شما كسى را اجير كنيد براى حج افراد. و اگر اجيرش مى‏كنيد بر حج تمتع، خب اين اجير قدرت ندارد حج تمتع را انجام بدهد. و در باب اجاره و استيجار قدرت شرط است. حالا اگر قدرت نبود ولو منشأ عدم قدرت ذيق وقت باشد، بالاخره اين اجير نمى‏تواند حج تمتع را انجام بدهد. خب حالا كه نمى‏تواند انجام بدهد، چطور استيجار اين براى حج تمتع با عدم قدرت مى‏تواند صحيح باشد؟ پس بالاخره با روشن بودن مطلب كه از اول ذيق وقت تحقق دارد، ما بياييم اجير را استيجار بكنيم اگر بر حج افراد استيجار بكنيم اين غير ما على المنوب عنه است. براى اين كه ما على المنوب عنه عبارت از حج تمتع است. و اگر بخواهيد اجيرش بكنيد على حج تمتع هو لا يقدر على اتيان بحج تمتع.
    لذا اين صورت مسئله واضح است. منتها يك تعبيرى در عبارت شده كه با آن انس ذهنى كه ما با اين تعبير داريم يك قدرى ممكن است دچار اشتباه بشويم. ببنيد تعبير اين جورى است. «لا يجوز استيجار من ضاق وقته ان اتمام الحج تمتعاً». اين كلمه اتمام معنايش اين است كه اين عرض مى‏شود شروع كرده به حج تمتع. كسى كه شروع كرده به حج تمتع، معنا نداردكه بعد از شروع استيجار بشود. اين اتمام غير از آن اتمامى است كه ما با آن انس ذهن داريم. اين به نظر مى‏رسد كه اين طبعاً
    للآية الشريفه است. در آيه شريفه در آيات مى‏بينيم راجع به كلمه صلات، كلمه اقيموا ذكر مى‏شود. راجع به زكات مسئله اتوا ذكر مى‏شود. راجع به حج كلمه اتموا ذكر مى‏شود. و اتموا الحج و العمرة لله، معنايش اين نيست كه بعد از شروع شما اتمام بكنيد. اتموا يعنى حج را انجام بدهيد لله. عمره را انجام بدهيد لله. كلمه اتموا به جاى كلمه اقيموا در باب صلات و اتوا در باب زكات است. اين جا هم كه ميگويد «من ضاق وقته ان اتمام الحج تمتعاً» معنايش اين نيست كه شروع كرده به حج تمتع، حالا وقتش ذيق از اتمام است، و بعد از شروع و تحقق ذيق شما مى‏خواهيد استيجارش بكنيد. خب كسى را كه بعد از شروع نمى‏آيند استيجار للحج بكنند. استيجار للحج هميشه قبل از شروع در حج و قبل از شروع در مناسك است. اين نكته عبارتى است كه نبايد موجب انحراف ذهن بشود.
    اين فرض مسئله روشن است. اما فرض ديگر كه محل اشكال است، آن اين است كه اگر اجير نه در حالى كه اجير شما شد، نه وقت هم دارد، هيچ ذيق وقتى نيست در كار. وقت هم وسيع است. مى‏تواند حج تمتع را انجام بدهد. شما هم استيجارش كرديد براى حج تمتع. هيچ مشكله‏اى نيست در كار، وقت هم وسيع است. فرض كنيد كه بنا بوده پنجم ذيحجه با هواپيما از تهران حركت كند، كسى كه پنجم ذيحجه برود. مى‏رسد هم عمره‏اش را انجام بدهد و هم حجش را انجام بدهد. خب حالا اجاره تمام شد. صحه وقت بود. هيچ مشكله‏اى در كار نبود، لكن در مقام عمل. فرض كنيد هواپيما تأخير افتاد به هشتم. بدون اين كه اين بيچاره هم تقصيرى در اين رابطه داشته باشد. خب حالا هشتم بخواهد برود ديگر به عمره تمتع نمى‏رسد. در حال استيجار مسئله‏اى نبود. وقت بود كاملاً. بليطش هم تطبيق مى‏كرد. زمان حركتش هم تطبيق ميكرد. اما خب يك جريان پيش آمد كه موجب ذيق وقت شد بدون اين كه قبلاً ذيق وقتى تحقق داشته باشد. حالا اين جا چند جهتش مورد بحث است. يك جهت اين است كه اولاً خود اين اجيرى كه با اين جريان و با اين حادثه روبرو شده، الان وظيفه‏اش چيه؟ وظيفه‏اش چيه؟ البته اين يك فرض ديگر هم دارد. فرض دومش هم آن جايى است كه شروع به احرام هم كرد. مثل همان فرضى كه كرديم. رفت مدينه و از مسجد شجره محرم شد، وقت هم بود. اما ماشين در بين راه مدينه و مكه خراب شد و تعميرش به طول انجاميد. بعد ديگر نمى‏تواند عمره تمتع را انجام بدهد. زمان ديگر ظرفيت ندارد براى عمره و به دنبال او حج. وقت حج رسيده، چه كار بكند اين بيچاره. يك جهت اين است كه خود اين چه كار بكند؟ آيا چه كند؟ الان وظيفه‏اش چيه؟ اين وظيفه‏اش اين است كه عدول بكند به حج افراد و حج افراد را انجام بدهد يا نه؟ و در حقيقت بحث اين است كه آن اخبارى كه در رابطه با عدول از حج تمتع به حج افراد در مسئله ذيق وقت وارد شده، آيا آن اخبار اجير را هم مى‏گيرد يا اين كه آن اخبار اختصاص دارد به آن كسى كه دارد از ناحيه خودش حج انجام مى‏دهد؟ اما آن كسى كه اجير است و به عنوان نيابت عن الغير مى‏خواهد حج را انجام بدهد، اخبار عدول هيچ شامل اين معنا نمى‏شود. و به عبارت روشن‏تر عدول هميشه يك معنايى است بر خلاف قاعده. براى خاطر اين كه وظيفه حج تمتع است. مى‏خواهد حج افراد جانشين حج تمتع بشود. اين يك دليل محكمى لازم دارد و بر خلاف قاعده است. آن مقدارى كه دليل دلالت داشته باشد ما حكم مى‏كنيم به اين كه عدول جايز است. اما آن جاهايى كه ادله عدول قصور از شمولش را داشته باشد آن جا ديگر نمى‏توانيم حكم بكنيم كه عدول واجب و يا جايز است. با اين كه بر خلاف قاعده است.
    اين جا مرحوم سيد معتقد است به اين معنا كه نه، ادله عدول انصراف دارد به آن كسى كه از ناحيه خودش حج را انجام مى‏دهد. اما آن كسى كه عنوان اجير و عنوان نائب را دارد ادله عدول شامل او نميشود و اطلاقش انصراف عن الاجير دارد. يعنى انصراف الى الحاج النفسه دارد و اما اجير و نائب ينصرف عنه اطلاق ادلة العدول. مرحوم سيد اين معنا را معتقدند. بعضى از شراح عروه هم، با ايشان موافقت كرده‏اند و گفته‏اند كه ما نمى‏توانيم براى ادله عدول اطلاق قائل بشويم و البته ما هم اين جا الان به قاطع نمى‏توانيم اين جهت مسئله را درست نظر بدهيم. براى اين كه اين متفرع بر اين است كه ما در بحث عدول تمام رواياتى كه در باب عدول وارد شده ما اين روايات را بررسى بكنيم و ببنيم آيا اين روايت انصراف دارد به‏
    خصوص آن كسى كه حج خودش را انجام مى‏دهد يا اين كه نه، ولو در بعضى از اين روايات هم اطلاقى وجود دارد كه هيچ انصرافى به حاج النفسه ندارد بلكه مطلق الحاج را شامل مى‏شود. مى‏خواهد النفسه باشد يا ان غيره و به عنوان نيابت باشد. عرض كردم ما الان نمى‏توانيم به قاطع اين معنا را بگوييم. لكن بعضى از شراح عروه حرف مرحوم سيد را تأييد كرده‏اند و بعضى از شراح ديگر و امام بزرگوار و مرحوم محقق نائينى در آن متنى كه براى حج دارند، مرحوم محقق نائينى يك متنى در رابطه با حج دارند كه مرحوم آقاى حكيم (قدس سره) آن متن را يك شرح مختصرى بر آن نوشته‏اند در يك جلد، اسمش هم دليل الناسك است. آن دليل الناسك متنش مال مرحوم محقق نائينى (قدس سره) است. ايشان هم مثل امام و مثل بعض ديگر از شراح عروه انصراف را منكرند. مى‏گويند حداقل در بعضى از روايات عدول يك اطلاقى وجود دارد كه هيچ هم انصراف الى حاج النفسه ندارد بلكه مطلق الحاج را شامل مى‏شود. منتها ما از باب اين كه عرض كردم اين يتوقف بر اين كه همه روايات عدول را ما بررسى بكنيم لذا اين جهتش را بايد موكول به آينده بكنيم كه اين بحث ان شاء الله پيش مى‏آيد. آن جا ببينيم كه روايات متعدد و متكثرى كه در مسئله عدول وارد شده، آيا آن روايات مفادش چه مقدار و چه اندازه است. اين يك جهت بحث.
    جهت ديگر اين است كه اگر ما خوب دقت كنيد. اگر ما گفتيم كه نه اين اجير مثل مرحوم سيد حق عدول ندارد. خب حق عدول ندارد چه كار بكند؟ آن جايى كه حج را شروع نكرده، اصلاً نبايد شروع بكند. آن جايى كه بين راه مكه و مدينه در حال احرام مسئله ذيق وقت براى او پيش آمده، آن جا بايد بگوييم كه عمره مفرده‏اش را تبديل كند به يك، عمره تمتع اش را تبديل كند به يك عمره مفرده و مطلب هم تمام مى‏شود. ديگر حج را هم لازم نيست انجام بدهد. براى خاطر اين كه ادله عدول شامل نشد اجير و نائب ان الغير را. پس اگر محرم نشده، ديگر حق محرم شدن ندارد. اگر محرم شده كه محرم بايد با يك چيزى از احرام خارج بشود اين تحلل پيدا مى‏كند بعمرةٍ مفرده. لذا روى اين مبنا خيلى مسئله روشن است. ديگر نمى‏توانيم بگوييم كار اين اجير مجزى ان المنوب عنه است. اين كارى نكرده كه مجزى ان المنوب عنه باشد يا اصلاً وارد حج نشده يا اگر هم وارد شده يك عمره مفرده‏اى انجام داده. عمره مفرده به چه درد منوب عنهى كه حج تمتع بر او واجب است و بايد حج تمتع از ناحيه او انجام بگيرد، به درد او نمى‏خورد.
    اما اگر ما آمديم و قائل شديم كه نه، اين ادله عدول اجير و نائب را هم شامل مى‏شود. اين كسى كه ماشينش بين راه مدينه و مكه آن جريان برايش پيش آمده، آن هم يجب عليه العدول الى حج الافراد. خب حالا كه عدول كرد به حج افراد آيا اين حج افراد به درد منوب عنه مى‏خورد يا به درد منوب عنه نمى‏خورد؟ مرحوم سيد مى‏گويد بر فرضى هم كه اين عدول بكند و حج افراد را هم انجام بدهد اين لا يجزى ان المنوب عنه. براى خاطر اين كه منوب عنه حج تمتع بر او واجب بوده. و معنا ندارد بگوييم حج افراد مجزى از حج تمتع است. لذا روى فرض جواز و يا وجوب عدول به درد منوب عنه نمى‏خورد هذا الحج. امام بزرگوار در مسئله ترديد دارند. مى‏فرمايند احوت ايناست كه بگوييم مجزى ان المنوب عنه نيست. لكن بعضى از شراح عروه بلكه كثيرى از آنها به قاطع مى‏گويند نه مجزى است. براى اين كه يا شما، خوب دقت كنيد، يا شما بگوييد ادله عدول اين جا را نمى‏گيرد كه خب آن بحث اول است. اما اگر شما گفتيد ادله عدول اين جا را مى‏گيرد، خب بين اجير و بين آن حاج النفسه چه فرق مى‏كند؟ حاج النفسه مگر حج تمتع بر او واجب نبود؟ خب حالا كه عدول مى‏كند به حج افراد روى مسئله ذيق وقت آيا بعداً هم دوباره بايد بيايد حج تمتع را انجام بدهد؟ يا همين حج افراد كافى است براى همان وظيفه و اشتغال ضمه‏اش است؟ آيا در حاج النفسه وقتى كه مسئله عدول پيش مى‏آيد، نسبت به آنى كه ضمه او اشتغال داشت كه عبارت از حج تمتع است، اين حج افراد رفع آن اشتغال را مى‏كند يا نه؟ بلا اشكال آن جا مى‏گويند مى‏كند. خب اگر در باب حاج النفسه مسئله اين طور شد و ادله عدول هم اجير را شامل شد و هم حاج النفسه را شامل شد پس چرا به اجير كه نوبت مى‏رسد مى‏گوييد عملش به درد منوب عنه نمى‏خورد؟ خود منوب عنه اگر حاضر بود و عدول مى‏كرد اين عملش كافى بود
    اما حالا كه اجير آمده دليل هم مى‏گويد او عدول بكند، اطلاق ادله عدول هم شاملش مى‏شود، مع ذالك بگوييم نه، اين جا ديگر راه تو، با راه آن كسى كه يحج النفسه فرق مى‏كند. اگر منوب عنه خودش زنده بود و مسئله ديق وقت براى او پيش مى‏آمد و عدول مى‏كرد مسئله‏اش تمام بود. اما توى اجير با اين كه شارع به تو مى‏گويد كه عدول بكند مثل خود منوب عنه اگر زنده بود، اما مع ذالك عمل تو به كار منوب عنه نمى‏خورد. آيا اين تفكيك اين طورى يك تفكيكى است كه ما قبول بكنيم كه مرحوم سيد اين فرمايش را ذكر مى‏كند و بعضى از شراح عروه هم طبعيت از مرحوم سيد كرده‏اند. ظاهر اين است كه اگر ادله عدول شامل شد، ديگر حكمش باآن حاج النفسه يكسان است. همانطورى كه حاج النفسه يجزى عنه حج الافراد ولو كان اصل الضمه مشغول به حج تمتع در حج اجير و نائب هم مسئله به اين كيفيت است. لذا به نظر مى‏رسد كه اگر احتياطى هم انسان بخواهد بكند، احتياط را بايد استحبابى قرار بدهد. در حالى كه ظاهر فرمايش امام اين است احتياط، احتياط وجوبى است و حتماً بايد اين معنا رعايت بشود و اين حج را مبرء ضمه منوب عنه احتياطاً ندانيم. اما به نظر مى‏رسد نه مسئله اين طور حاد نيست و احتياطش احتياط استحبابى است. اين هم يك جهت.
    آخرين جهت كه ديگر حرف ندارد اين است. خب در رابطه با اجرت اين اجير بيچاره استحقاق دارد، ندارد، چه جورى است؟ مسئله اجرت چه جورى است؟ اين جا خوب دقت بفرماييد. اما سابقاً هم ذكر كرده‏ايم. اگر اجرت در مقابل تفريق ضمه منوب عنه باشد، اجاره شده على تفريق ضمة المنوب عنه. اين جا اگر ما گفتيم عدول واجب و يا جايز است و در عين حال مجزى ان المنوب عنه است، اين جا اجير تمام اجرت را استحقاق دارد. براى اين كه اين اجير شده على تفريق ضمة المنوب عنه. و ما فرض كرديم كه با اين عدول و با اين حج افراد ضمه منوب عنه فارق مى‏شود. اما اگر ما گفتيم كه نه، حرف مرحوم سيد را زديم. گفتيم كه با اين عمل ضمه منوب عنه هيچ از اشتغال بيرون نمى‏رود و فارق نمى‏شود خب پيداست كه ديگر استحقاق اجرت را ندارد لانه لم يتحقق العمل مستأجر عليه و عمل مستأجر عليه تفريق ضمة المنوب عنه است و تفريق ضمة المنوب عنه حاصل نشده.
    اما اگر متعلق اجاره تفريق ضمة نباشد. بلكه متعلق اجاره اعمال باشد. حالا با مقدمات يا بدون مقدمات. اين جا خوب دقت كنيد. اين جا يك خصوصيتى دارد. اين اعمال را انجام داده. لكن اين اعمال مغاير با آن عمل مستأجر عليه است. در عمل مستأجر عليه عمره تقدم بر حج دارد. در حج تمتع هدى لازم است. و ذبح هدى لازم است. اما در حج افراد نه، اولاً حج تقدم بر عمره دارد. ثانياً هدى لازم ندارد. آنهايى كه حج افراد انجام مى‏دهند. آنها لازم نيست كه در روز عيد يك قربانى و يك ذبحى داشته باشند. خب اگر اين استيجار شده باشد بر عمل مستأجر عليه آن هم مجموع عمل مستأجر عليه خب اين حج افراد مغاير لحج تمتع. مى‏توانيم بگوييم هيچ استحقاق اجرت ندارد دراين جا. براى اين كه آنى كه بر او استيجار شده غير از آن چيزى است كه در خارج بر او تحقق پيدا كرده ولو اين كه برائت ضمه حاصل شده. اما خب در عين حال اين غير از آن است. مثل اين كه يك كسى، يك كسى را خياطت كرد على خياطتٍ روميه و تقييد كرد بعد رفت اين خياطت را غير از اين خياطت انجام داد. گفت براى ما يك قبا بدوز. اين رفت براى اين مثلاً يك لباده دوخت. خب اين جا درست است كه خياطت واقع شده. اما عمل مستأجر عليه اين بود كه قبا خياطت بشودو دوخته بشود. آنى كه در خارج تحقق پيدا كرده لباده دوخته شده و پول هم در مقابل خياطت...