• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •   خلاصه
  • خلاصة درس 102
    استدلال به آية شريفه «اولي الاربه» و استدلال مرحوم آقاي خوئي و روايات در تقدير آيه فوق پيرامون بحث نگاه خصي به اجنبيه در اين جلسه نقد و بررسي خواهد شد!
    الف) حکم نگاه خصّي به اجنبيه
    1) متن عروه«لايجوز للملوک ا لنظر...»
    2) استدراک مطلب جلسه گذشته: آيه استيذان نمي تواند مؤيد مطلب ما باشد!
    3) استدلال به آية شريفه« اولي الاربه»
    4) بيان مرحوم آقاي خوئي (ره) و توضيح استاد(مدظله) دربارة آيه شريفه
    آقاي خوئي مستثني را در آيه شريفه مطلق (غير اولي الاربه) نمي داند بلکه خصوص (تابعين) را مي دانند استاد با دو اشکال در ا ستدلال مناقشه مي کنند اول اينکه معلوم نيست که خصي حتماً فاقد شهوت باشد و ممکن است مصداق اولي الازمه باشد نه حتماً و دوم اينکه مصداق غير الاولي اربه بوده کافي نيست بايد مصداق (تابع) هم باشد. پس استدلال به آيه شريفه در مسأله خصي تمام نيست
    5)رواياتي در تفسير آية شريفه
    روايت اول: روايت صفوان بن يحيي روايت دوم: روايت تهذيب عند زاره
    روايت سوم: کافي از محمد بن زياد.... روايت چهارم: در معاني الاخبار از علي بن أبي لمره....
    6) اشکالي در روايت دوم و سوم.
    7) پاسخ صاحب حدائق به اشکال فوق
    8)مناقشه استاد(مدظله) بر پاسخ صاحب حدائق.
    9) پاسخ استاد مدظله از اشکال
    10)روايتي ديگر در کافي از عبدالله بن ميمون قداح
    11) تفسيري از مرحوم فيض و مناقشه استاد
    ب) حکم نگاه پيرمرد به اجنبيه
    سيد با احتياط دزايي مسئله عبور مي کند.
    «والسلام»
  •  متن
  • بسم الله الرحمن الرحيم

    خلاصه درس قبل و اين جلسه:

    بحث جلسه گذشته درباره حرمت استماع صداى زن نامحرم بود، در اين جلسه يكى از وجوهى كه براى حرمت بدان استدلال شده (عورت بودن صداى زن) نقل كرده كلمات علمايى كه اين تعبير در كلام آنها وارد شده و نيز روايتى را كه مرحوم
    علامه ره در مسائل مهنائيه اولى آورده نقل مى كنيم و با نقل فتاواى موافق اين قول و فتاواى مخالف آن هر دو فتوا را فتواى مشهور دانسته و صحت استناد به آنچه علامه به عنوان روايت نقل كرده ناتمام مى دانيم و اشكالات چندى كه به تمسك به اين روايت وارد مى گردد بيان خواهيم نمود.

    الف ) ادله حرمت استماع صداى زن نامحرم (وجه اول) :

    1 ) تقريب وجه اوّل

    وجه اوّل براى حرمت استماع صداى زن، عورت بودن صوت زن است، اين تعبير در عبارتهاى بسيارى از علماء وارد شده، مرحوم صاحب جواهر ره پس از تعليل حرمت سماع صوت مرأة به عورت بودن آن مى گويد: قيل انّه المشهور و انّه مقتضى المستفيض من محكى الاجماع، حال ما بايد عبائر فقهاء را بخوانيم تا ببينيم كه مسأله تا چه اندازه مشهور يا اجماعى است.
    مدرك روايى عورت بودن صورت مرأة هم روايت مرسلى است كه مرحوم علاّمه حلى ره در اجوبة المسائل المهنائية الاولى (كه در كشف اللثام به عنوان المدنيات الاولى از آن ياد كرده) نقل كرده است(1)، البته اين روايت مرسل و ذاتاً ضعيف مى باشد ولى ممكن است بگوييم كه ضعف سند آن با عمل مشهور و بلكه اجماع مستفيض مدعى شده در مسأله منجبر مى گردد.

    2 ) نقل اقوال فقهاء كه استماع صداى زن را حرام دانسته اند

    در چند كتاب صداى زن را عورت دانسته اند كه عبارتند از: شرايع: الاعمى لايجوز له سماع صوت المرأة الاجنبية لانّه عورة در مستند نراقى در تفسير اين عبارت مى فرمايد كه مراد از سماع در اينجا استماع است يعنى گوش دادن به صداى زن حرام است، ولى شنيدن و سماع صوت
    زن كه اتفاقاً مى باشد حرام نيست، هر چند اختيارى باشد، چون انسان مى تواند پنبه در گوش خود بگذارد تا سماع اتفاقى صوت زن هم تحقق نيابد، ولى اين كار لازم نيست، بلكه استماع صوت زن نامحرم است، فرق بين سماع و استماع نظير فرق بين رؤية و نظر است، رؤيت بمعنى ديدن است هرچند اتفاقاً چشم انسان بيفتد، ولى نظر به معناى نگاه كردن كه به معناى ديدن عمدى است، بهرحال نراقى مى فرمايد: سماع صوت زن بالاتفاق جايز است و آنچه در شرايع حكم به حرمت آن كرده استماع صوت مرأة است.
    تذكره - بحث قرائت كتاب الصلاةص -: لاجهر على المرأة باجماع العلماء و لانّ صوتها عورة ممكن است با عنايت به عبارت آينده كه در نهاية الاحكام آمد كلمه «واو» در اينجا زائد باشد و «لانّ صوتها عورة» دليل اجماع علماء بر اين فتوا باشد.
    منتهى - بحث قرائت -: انّ صوتها عورة فلايجوز ابرازه الى الرجال.
    نهاية الاحكام: انما يجب الجهر على الذكر فلايجب على الانثى - و ان خلت بنفسها - اجماعاً لانّ صوتها عورة.
    گويا استناد مجمعين در قول به عدم لزوم جهر بر زن، عورت بودن صداى اوست.
    ذكرى: لاجهر على المرأة اجماعاً من الكل و ان عدم وجوب الجهر عليها معلّل بكون
    صوتها عورة از اين عبارت هم استشمام مى شود كه منشأ اجماع بر عدم جهر بر زن اين است كه صوتش عورت است.
    كشف اللثام - بحث قرائت -: اتفاق كلمة الاصحاب على انّ صوتها عورة يجب عليها اخفاءها عن الاجانب، البته در ذيل افزوده: و ان لم يساعده ظواهر الكتاب و السنة اين كلمات بزرگان بود كه در آن صوت زن را عورت دانسته اند، اصل اين فتوا هم كه اگر صداى زن را اجنبى بشنود زن نبايد صدايش را در قرائت نماز بلند كند در كتب بسيارى از فقهاء ديده مى شود ولى نه از اين جهت كه روايت خاصى در باب نماز وارد شده باشد بلكه از اين جهت كه صداى زن را نبايد اجنبى بشنود، در باب نماز هم قهراً زن نبايد صدايش را بلند كند.
    علمايى كه ما برخورد كرده ايم كه يا در باب نكاح به حرمت شنيدن صداى زن نامحرم فتوا داده اند يا در باب صلاة، اخفات را بر زن جايى كه اجنبى صدايش را مى شنود متعين دانسته اند عبارتند از: مرحوم محقق حلى ره در شرائع.
    مرحوم علاّمه حلّى ره در هفت كتاب خود: تذكره، منتهى، نهاية الاحكام و نيز قواعد، ارشاد، تحرير، تلخيص، چهار كتاب اخير در باب نكاح، و سه كتاب اوّل در باب قرائت صلاة، شهيد اول در دروس و ذكرى و نيز در لمعه (كه تعبير آن را عرض مى كنيم) مرحوم ابن فهد ره در محرّر و الموجز الحاوى ، مرحوم محقق
    كركى ره در جامع المقاصد (بحث قرائت) مرحوم شهيد ثانى ره در مسالك (بحث قرائت) و مقاصد علية و نيز در اين بحث از روض الجنان، در روض الجنان مى فرمايد: و الاجماع على انّ المرأة لاجهر عليها حتماً اذا لم يسمعها من يحرم استماع صوتها در اين عبارت دو مطلب ذكر شده مطلب اول: اين كه اگر صداى زن را اجنبى نشنود جهر لازم نيست، بلكه مخير بين جهر و اخفات است.
    مطلب دوم: اين كه اگر صداى زن را اجنبى بشنود اخفات متعين است، ظاهراً دعوى اجماع بر هر دو مطلب مى باشد.
    در مفتاح الكرامة از جعفريه مرحوم محقق كركى ره و دو شرح آن اين فتوا را نقل كرده، جعفريه تأليف مرحوم محقق كركى ره(2) در صلاة شروح بسيارى دارد، ولى به احتمال مظنون مراد مفتاح الكرامة از دو شرح اين كتاب شرح دو نفر از شاگردان محقق كركى است از اهل استرآباد كه در زمان مؤلف كتاب جعفريه را شرح كرده اند، يكى محمد بن أبى طالب موسوى استرآبادى كه شرح وى به نام المطالب المظفرية ا ست (3) ، ديگرى مرحوم سيّد شرف الدين على حسينى استرآبادى ره صاحب تأويل الآيات كه شرح وى در الفوائد الغروية يا الغرويه(4) نام دارد، خود مرحوم محقق
    كركى ره هم شرحى بر الجعفريه نوشته است.
    ولى مظنون اين است كه مراد از دو شرح، همان شرحهاى دو شاگرد اوست.
    از شيخ ابراهيم قطيفى هم در حاشيه نافع نقل شده كه اگر صداى زن را اجنبى بشنود حرام است كه زن نمازش را بلند بخواند.
    خلاصه اين اقوال بسيار راجع به حرمت استماع صداى زن و حرمت اسماع زن صدايش را به اجنبى در كار است، ولى آيا اجماعى در مسأله هست يا خير؟

    3 ) اشاره به اقوال فقهاء ديگر

    ما قبل از مرحوم محقق حلى ره هرچه تتبع كرديم كسى را نيافتيم كه به لزوم اخفات بر زن در نماز فتوا دهد يا بگويد كه زن در مقابل اجنبى نبايد صدايش را بلند كند، بلكه فتواى برخلاف آن در نقفات مبسوط وارد شده كه عورت بودن صوت زن را انكار كرده است.
    شيخ در اينجا روايتى را نقل مى كند (كه سابقاً خوانديم) كه هند در هنگام بيعت با پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مكالماتى كرده در اين زمينه كه شوهر من خسيس است و حقوق مرا نمى دهد آيا من مى توانم از مال او قدرى به عنوان تقاص بردارم؟ مرحوم شيخ طوسى ره پس از نقل اين روايت مى گويد: و فى الخبر فوائد منها: ان للمرأة ان تبرز فى حوائجها عند الحاجة و تستفتى العلماء فى ما يحدث لها (يعنى زن لازم نيست براى سؤالات خود واسطه قرار دهد، بلكه خودش مستقيماً مى تواند سؤال كند) و انّ صوتها ليس بعورة لانّ النّبى صلى الله عليه و آله و سلم سمع صوتها فلم ينكره.
    از سوى ديگر مرحوم علامه ره در تذكره در بحث نكاح مى گويد: صوت المرأة عورة يحرم استماعه مع خوف الفتنة لا بدونه، در جامع المقاصد هم با اين كه در بحث قرائت اسماع صوت زن را به اجنبى حرام دانسته، عين همين عبارت تذكره را آورده است و به قيد «مع خوف الفتنة» تصريح كرده است.
    مرحوم علامه حلّى ره خود در كتاب مسائل مهنّائيه اولى به طور مطلق قائل به حرمت نشده بلكه قيد «تلذّذ» را آورده است، سؤال از علامه چنين است: ما يقول سيدنا فى قول اصحابنا ان المرأة لايجوز لها ان تدع مملوكها ينظر اليها و قد قال سبحانه فى الاية «او نسائهن او ما ملكت ايمانهن و ان كانوا تيأولون الآية على الاماء دون الرجال ففيه اشكال لانّ اماء غيرها يجوز لهنّ النظر اليها بل النساء على الاطلاق - احرارهن و امائهن - فيجوز لبعضهن النظر الى بعض على الاطلاق، او سپس مى پرسد: و كذا قول اصحابنا انّه لا يجوز للمرأة كلام الاجنبى مع قوله فى الآية الكريمة فلا تخضعن بالقول فيطمع الّذى فى قلبه مرض، فظاهر الاية يقتضى جواز الكلام من غير خضوع فأى فائدة تبقى فى الآية الكريمة على قول اصحابنا و ما معنا قوله سبحانه و تعالى «او نسائهن» و مافائدة هذه الاضافة مع جواز نظر النساء بعضهن الى بعض.
    مرحوم علامه ره در پاسخ، تفسير نسائهن را به نساء المؤمنين از تبيان نقل مى كند و «او ما ملكت ايمانهن» را هم طبق روايت تبيان مخصوص اماء مى داند، سپس رواية ابن اسحاق (يكون للرجال الخصى) را ذكر كرده و بدان استدلال مى كند كه معلوم مى شود الخصى را صفت الرجل گرفته، در مورد سؤال دوم ( مورد بحث ما) هم مى گويد: اما الصوت فروى جواز السلام على النساء و سلام المرأة عليه و روى انّ صوت المرأة عورة و الوجه التحريم مع التلذّذ.
    مرحوم مجلسى ره در بحار و مرآت العقول، مرحوم فيض ره در وافى و مفاتيح، مرحوم شهيد ثانى ره در مسالك در كتاب النكاح، مرحوم محقق اردبيلى در مجمع الفائدة، مرحوم سبزوارى ره در كفاية(5)، مرحوم فاضل اصفهانى ره در كشف اللثام (كتاب النكاح) همگى قائل به جواز استماع صوت زن هستند.
    مرحوم صاحب مدارك هم در نهاية المرام فتواى صريحى به حرمت نداده، از متأخرين نيز بسيارى همچون مستند نراقى، رياض، جواهر، نكاح شيخ انصارى و فقهاء متأخر همه به جواز فتوا داده اند.
    بنابر اين مسأله عورت بودن صوت مرأة اجماعى نيست بلكه شهرت هم ثابت نيست، بلكه در مسأله دو قول مشهور وجود دارد.

    4 ) اشكالات وارده به استدلال فوق براى حرمت

    استدلال به «صوت المرأة عورة» براى حرمت استماع صوت زن علاوه بر اشكال قبل (عدم ثبوت شهرت) اشكالات ديگرى هم دارد: اشكال اول: از عبارتهاى فقهاء استفاده مى گردد كه مراد آنها از عورت بودن صوت مرأة معنايى است كه الزاماً حرام نيست بلكه با مكروه هم سازگار است.
    قبل از توضيح عبارت فقهاء اشاره به نكته اى كه پيشتر درباره حديث «المرأة عورة» عرض كرديم مفيد است، عورت بودن زن مراتب مختلفى دارد كه برخى از اين مراتب حكم الزامى به همراه ندارد و برخى از آنها حكم الزامى دارد، اسافل اعضاء يك معنا از عورت است كه حتى همجنسها و محارم هم (بغير از شوهر) نبايد آن را ببينند، ساير اعضاء بدن (غير از وجه و كفين) مرحله ديگرى است كه نامحرم نمى تواند ببيند، يك مرحله هم اندام زن است كه مطلوب اين است كه ديده نشود، يعنى اگر زن وجه و كفين خود را هم مستور بدارد و بيرون برود عمل به اين وظيفه نشده بلكه براى عمل به اين وظيفه بايد در خانه باشد چنانچه در ذيل حديث مى گويد: «فاستروا عوراتهن بالبيوت» اين مرتبه از مستور بودن قطعاً الزامى نيست.
    بلكه استحبابى است.
    از عبائر فقهاء درباره عورت بودن زن هم معنايى استفاده مى شود كه حرام نمى باشد، آنها مى گويند كه حتى در جايى كه اجنبى در كار نباشد و صداى زن را نشنود، صوت زن عورت است، حتى در مقابل محارم يا در مقابل خداوند (در نماز) مناسب است كه صداى زن آشكار نباشد، حال به عبارتهاى فقهاء توجه كنيد، در عبارتى كه از نهاية الاحكام نقل كرديم آمده «انّما يجب الجهر على الذكر فلايجب على الانثى - و ان خلت بنفسها - اجماعاً لانّ صوتها عورة، در اينجا عبارت «و ان خلت بنفسها» را آورده يعنى اگر زن تنها هم باشد صوتش عورت است كه قهراً به معناى حرمت ابراز صوت نيست، از سوى ديگر عبارت «لان صوتها عورة» تعليل براى عدم جواز جهر نيست، بلكه تعليل براى عدم لزوم است اگر مراد از عورت بودن صوت حرمت ابراز باشد مى بايست تعليل براى حرمت جهر باشد، پس لازمه عورت بودن معنايى اعم از حرمت و كراهت مى باشد كه قهراً از آن عدم لزوم استفاده مى شود.
    فقهاء ديگر هم همچون شهيد در ذكرى عدم وجوب جهر را (به طور مطلق ولو اجنبى نشنود) به عورت بودن صوت زن تعليل كرده اند كه از آن فهميده مى شود كه عورت بودن صوت اشاره به خصوص حرمت ابراز نيست.
    اشكال دوم: اصل روايت بودن «صوت المرأة عورة» معلوم نيست، چون در هيچ كتابى نه حديثى نه فقهى، از عامه يا خاصه چنين روايتى ولو به نحو مرسل ديده نشده، نه مرحوم علامه ره و نه ديگران چنين حديثى را در جاى ديگر نقل نكرده اند، در اينجا دو احتمال بنظر مى رسد.
    احتمال اول: مرحوم علامه حلّى ره به اتكاء حافظه عبارتى را كه فقهاء تعبير كرده اند و آن را به عنوان علت فتوا ذكر كرده اند به عنوان روايت نقل كرده است(6).
    احتمال دوم: اين كه در روايات بسيار آمده: «المرأة عورة»، مرحوم علاّمه ره از اين روايت استنباط كرده كه «صوت المرأة عورة»، از اين حديث چنين فهميده كه تمام جهات مربوط به زن كه با مخفى بودن تناسب دارد عورت مى باشد در نتيجه صداى زن هم عورت خواهد بود.
    در همين نقل مرحوم علامه ره در مسائل مهنّائيه كه ايشان روايات جواز سلام به مرأة و بالعكس را با روايت صوت المرأة عورة معارض گرفته است، در روايات نهى از سلام، به «المرأة عورة» تعليل شده كه از آن ممكن استفاده شود كه «المرأة عورة» به صداى زن هم مربوط است.
    احتمال اقوى احتمال دوم است.
    اشكال سوم: روايت مرسله در صورتى ضعف سندش جبران مى شود كه مورد استناد قدماء قرار گيرد(7)، ولى درباره عورت بودن زن يا حرمت استماع صوت زن يا اسماع زن صوت خود را به اجنبى ما قبل از مرحوم محقق حلى ره فتوايى نيافتيم بلكه مرحوم شيخ ره خلاف آن را گفته است، پس چگونه مى توان ضعف سند «صوت المرأة عورة» را منجبر دانست.
    اشكال چهارم: انجبار ضعف سند در صورتى است كه به استناد روايتى فتوايى داده شده باشد و مجرّد تطابق مضمون فتوا با روايت براى انجبار كفايت نمى كند.
    پس استدلال به روايت صوت المرأة عورة ناتمام است.
    بررسى ساير روايات بحث را به جلسه آينده وا مى نهيم.
    « والسلام »

    1) - مرحوم سيّد مهنا قاضى مدنى ره كه شخص فاضلى بوده واز پرسشهايش معلوم مى گردد فردى عالم و وارد در مباحث بوده سه بار از مرحوم علامه ره و يك بار از مرحوم فخر المحققين ره پرسش كرده است، در بار اول وى از علاّمه 184 مسأله، بار دوم 39 مسأله و بار سوم 28 مسأله پرسيده و علامه پاسخ داده است، سؤال و جوابهاى قابل ملاحظه اى است و مطالعه آنها خوب است، مسأله مورد بحث ما در ضمن مسأله 35 از مسائل مهنّائيه اولى آمده است، متن اين سؤال و جواب راپس از اين خواهيم آورد. (استاد - مد ظلّه -).
    2) - ذريعه 5: 110/457.
    3) - ذريعة 21: 140/4326.
    4) - ذريعة 5: 352 و 45/188.
    5) - مرحوم سبزوارى ره در يكجا فتوا به جواز داده و در جايى ديگر قول به حرمت را نقل كرده و گفته: فيه تأمّل.
    6) - يكى از منشأهاى متعارف اشتباه، اتكاء به حافظه است، محمد خان قزوينى مى گويد من كتابى نوشته بودم خيال مى كردم عاليترين تحقيق در مسأله است، اين كتاب كه به ايران فرستاده شد محققين نظر دادند، معلوم شد به اتكاء حافظه مطالبى نقل كرده ام كه اشتباه بوده است، بعد از آن تصميم گرفتم هيچ چيز را از حفظ نقل نكنم، حتى اگر بخواهم «قل هو الله احد» را نقل كنم قرآن را باز مى كنم و از روى قرآن مى نويسم (استاد - مد ظلّه -)
    7) - مرحوم آقاى بروجردى ره شهرت قدماء را حجت مى دانستند و مى فرمودند متون فتاواى فقهاء اصولى است كه متلقات از معصوم - يداً بيد - بوده و كاشف از رأى و نظر معصوم عليه السلام مى باشد، شهرتى كه ذاتاً يا در مقام ترجيح مى توان حجت باشد شهرت قدمايى است نه شهرت بين متأخرين كه برپايه استنباطهاى خود نظرياتى داده اند. (استادمد ظلّه -)

  •   پرسش و پاسخ
  • -هاي درس شماره 102



    1-نظر استاد مدظله در مورد حكم جواز نظر مملوك به مالكه خود چه مي باشد؟


    مختار ما جواز نظر مملوك به مالكه خود بود البته نه مثل نگاه به محارم، بلكه آنچه از روايات استفاده شد جواز نظر به مو و ساق او، اگر چه نگاه به ساق هم خلاف احتياط است و مقتضاي جمع بين روايات متعارض، حمل جواز بر كراهت است، ولي قدر مسلم از روايات جواز نظر به موست.


    2-آيا استدلال به آيه شريفه (غير اولي الاربه من الرجال) بر حكم جواز نظر خصي به اجنبيه تمام است؟


    براي استدلال به آيه شريفه در مسأله خصي با دو اشكال روبرو هستيم: اشكال اول اين است كه معلوم نيست كه خصي حتما فاقد شهوت باشد ممكن است داراي شهوت باشد پس خصي حتما مصداق (غير اولي الاربه) نيست ممكن است مصداق (اولي الاربه) باشد. اشكال دوم اينكه مصداق (غير اولي الاربه) بودن كافي نيست بايد مصداق (تابع) هم باشد مراد از تابعين صرف نظر از روايات ممكن است عبد يا نوكري باشد كه تابع مولي و محذوم خويش هستند ولي روايات آن را به ابلهي تفسير كرده كه عقل كمي دارند و تحت ولايت ديگرانند، پس استدلال به آيه شريفه در مسأله خصي تمام نيست.


    3-رواياتي كه در تفسير آيه شريفه (غير اولي الاربه من الرجال) وارد شده را بيان كنيد.



    4-صفوان بن يحيي (جامع الاحاديث 20: 289 / 944، كافي 5: 523 / 1، معاني الاخبار 161 / 1)



    5-السندي بن محمد (تهذيب 7: 468 / 1873)



    6-حميد بن زياد (كافي 5: 523 / 2)



    7-علي بن ابي حمزه (معاني الاخبار 162 / 2) مضمون اين چهار روايت يك معناست كسي كه رشد عقلي نداشته و تحت ولايت ديگران است.



    8-استاد مدظله از اشكال عدم تشابه پاسخ امام نسبت به سوال سائل از روايت زراره (تهذيب 7: 468 / 1873) كه در تفسير آيه غير اولي الاربه من الرجال وارد شده چه مي باشد؟


    توجيه صحيح اين است كه (اولي الاربه) عنوان مشير است به آيه اي كه اين مطلب در او ذكر شده است سألت عن اولي الاربه يعني سوال كردم از آيه شريفه (التابعين غير اولي الاربه من الرجال) البته در روايت اول و چهارم سائل به طور كامل از تفسير آيه سوال كرده ولي در اين دو روايت با اشاره سوال كرده است.


    9-مرحوم فيض (ره) در مورد آيه شريفه (غير اولي الاربه من الرجال) چه تفسيري نموده اند و نقد استاد مدظله چه مي باشد؟


    مي فرمايد: (اربه) به معناي عقل وجوده الراي است نه به معناي احتياج پس غير اولي الاربه به معناي كسي است كه عقل درستي و بصيرتي ندارند آنگاه چنانچه لازمه فقدان عقل، فقدان شهرت هم باشد حرفي نيست و وجهي براي استثناء نخواهد بود اما بي عقلي با فقدان شهرت تلازمي ندارد حيوانات و الاغها كه عقل ندارند شهوت دارند ولي اين تفسير نادرست است. صاحب حدائق ره اشكال كرده كه اين تفسير با لغت ناسازگار است ولي ما كه مراجعه كرديم با لغت تطبيق مي كند ولي معناي متعارف كلمه (اربه) احتياج است و غير اولي الاربه به معناي غير محتاج است.


    10-چرا مرحوم سيد يزدي در مورد حكم نظر پيرمرد به اجنبيه فتوا ندادند و در اين مسأله احتياط نمودند؟


    در روايتي از امام كاظم(ع) آمده كه شيوخ نيز از غير اولي الاربه هستند ولي روايت مرسله بوده و قابل اعتماد نيست. در آيه شريفه بعضي از موارد را استثناء كرده ولي بعضي از موارد مشابه را ذكر نكرده و به همان موارد مستثني اكتفاء كرده است. مثلا فرموده: بني اخواتهن ولي اعمامهن يا اخوالهن را ذكر نكرده داماد را ذكر نكرده است ولي پدر زن را ذكر كرده است به نظر مي رسد مواردي كه ذكر نشده به متشابهات آنها اكتفا شده است در مورد پيرمردها نيز چون شبه قواعد من النساء هستند به ذكر همان قواعد اكتفا شده و از ذكر شيوخ صرف نظر گرديده است. اين احتمال بعيد نيست ولي چون قطعي نيست نمي توان به طور بتي فتوا داد و مثل قواعد با آنها رفتار نمود لذا سيد (ره) نيز علي الاحوط تعبير كرده است. ?? ?? ?? ?? 1


  •   خودآزمایی
  • 1 - آيا نگاه خصي به اجنبيه جايز است؟
    2 - اشكالات دو گانه استدلال به آيه شريفه «غير اولي الاربه» را توضيح دهيد.
    3 - مرحوم فيض چگونه كلمه اربه را تفسير كرده است؟
    4 - حكم نگاه پيرمرد به اجنبيه را بيان كنيد.????????1
  •   تمرین
  • 1 - تعبير (لايجوز) و (لايصلح) و (لاينبغي) به چه معناست؟ با ذكر دليل بيان فرماييد.
    2 - جواز به معناي اخص و جواز به معناي اعم يعني چه؟ و استعمال كدام يك نياز به قرينه دارد؟
    3 - با مراجعه به كتب تفسيري معناي (اولي الاربه) در سوره نور آيه 31 را مشخص كنيد.
    4 - مراد از (تابعين) در سوره نور آيه 31 چه مي باشد؟
    5 - ابان در سند روايات به چند نفر اطلاق مي شود؟ يا مشترك بين چند نفر است؟ و وثاقت آنها چگونه است؟????????1
  •   طرح تحقیقاتی
  • 1 - ارتباط مقاصد الشريقه با مصالح و مفاسد
    2 - فلسفه احكام روابط با نامحرم????????1